۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (100 و 101)

حدیث (100) حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الأَنْصَارِیِّ، قَالَ وَهُوَ یُحَدِّثُ عَنْ فَتْرَةِ الْوَحْیِ، فَقَالَ فِی حَدِیثِهِ: بَیْنَا أَنَا أَمْشِی إِذْ سَمِعْتُ صَوْتًا مِنَ السَّمَاءِ فَرَفَعْتُ بَصَرِی فَإِذَا الْمَلکُ الَّذِی جَاءَنِی بِحِرَاءٍ جَالِسٌ عَلَى کُرْسِیٍّ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ، فَرُعِبْتُ مِنْهُ، فَرَجَعْتُ، فَقُلْتُ: زَمِّلُونِی، فَأَنْزَلَ اللهُ تَعَالَى (یأَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ) إِلَى قَوْلِهِ: (وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) فَحَمِیَ الْوَحْیُ وَتَتَابَعَ.


ترجمه : جابربن عبد الله انصاری رضی الله عنه در حالی که ایشان از دوران انقطاع وحی (یعنی ازدوران فاصله نزول آیات اولیه اقرأ تا نزول سوره مدثر) سخن می گفتند در این گفتگویشان فرمودند : (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند ) درحالی که من پیاده روی می کردم که ناگهان صدایی را از (سمت) آسمان شنیدم به بالا نگاه نمودم ناگهان دیدم که همان فرشته ای است که در(غار) حرا به نزد من آمده بود هست که بر صندلی در میان آسمان و زمین نشسته است، از(دیدن) او ترسانده شدم سپس (به خانه ام) بازگشتم ، (و به خانواده ام) گفتم : مرا (با چادری) بپوشانید، سپس الله متعال (یأَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ) تا (وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) نازل نمود.

یعنی ای چادر پوش بپا خیز(و مردم را از عذاب الهی) بترسان ، ....(تا) ....شرک را رها کن.

(روای می گوید) سپس (بعد از این) وحی پی در پی (بر رسول الله صلی الله علیه و آله ) نازل می شد.

 

حدیث (101) حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الأَنْصَارِیِّ عَنْ یَحْی بْنِ کَثِیرٍ، سَأَلْتُ أَبَا سَلَمَةَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمنِ عَنْ أَوَّلِ مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ یأَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُلْتُ یَقُولُونَ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ فَقَالَ أَبُو سَلَمَةَ سَأَلْتُ جَابِرَ بنَ عَبْدِ اللهِ عَنْ ذَلِکَ، وَقُلْتُ لَهُ مِثْلَ الَّذِی قُلْتَ، فَقَالَ جَابِرٌ لاَ أُحَدِّثکَ إِلاَّ مَا حَدَّثَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: جَاوَرْتُ بِحِرَاءٍ فَلَمَّا قَضَیْتُ جِوَارِی هَبَطْتُ فَنُودِیتُ فَنَظَرْتُ عَنْ یَمِینِی فَلَمْ أَرَ شَیْئًا، وَنَظَرْتُ عَنْ شِمَالِی فَلَمْ أَرَ شَیْئًا، وَنَظَرْتُ أَمَامِی فَلَمْ أَرَ شَیْئًا، وَنَظَرْتُ خَلْفِی فَلَمْ أَرَ شَیْئًا؛ فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَرَأَیْتُ شَیْئًا، فَأَتَیْتُ خَدِیجَةَ فَقُلْتُ: دَثِّرُونِی وَصُبُّوا عَلَیَّ مَاءً بَارِدًا، قَالَ فَدَثَّرُونِی وَصَبُّوا عَلَیَّ مَاءً بَارِدًا، قَالَ فَنَزَلَتْ (یأَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ).


ترجمه : یحی بن کثیر رحمه الله فرمودند : من از ابوسلمه بن عبدالرحمن درباره اولین آیاتی که از قرآن نازل شده است پرسیدم ایشان فرمودند : (اولین آیاتی که نازل شده است ، آیات اولیه) یأَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ می باشد، من گفتم : (برخی) می گویند: (اولین آیاتی که بر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نازل شده است آیات اولیه) اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ می باشد، ابوسلمه (رحمه الله) فرمودند: من ازجابربن عبدالله (رضی الله عنه) در این باره پرسیدم، و برای ایشان گفتم: همان گونه که تو برایم گفتید، جابر(بن عبدالله رضی الله عنه) گفتند : من برای توسخن نمی گویم مگر آنچه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برای ما سخن گفتند : من در (غار) حرا اعتکاف بودم و چون (مدت) اعتکافم را تمام نموده و به پایان رساندم وچون (از کوه حرا) فرود آمد صدا زده شدم به سمت راستم نگاه کردم چیزی ندیدم و به سمت چپم نگاه کردم چیزی را ندیدم و به جلویم نگاه نمودم چیزی ندیدم و پشت سرم نگاه کردم چیزی ندیدم؛ سپس سرم را بلند دیدم چیزی را دیدم، سپس به نزد خدیجه آمدم و گفتم : مرا با چادری بپوشانید و بر من آب سرد بریزید ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : مرا با چادری پوشاندند و بر من آب سرد ریختند، (راوی ) می گوید : (آیات) ، (یأَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ) یعنی : ای چادر پوش ، بپا خیز و(مردم) را از(عذاب الهی) بترسانید و بزرگی پروردگارخود را بیان نما .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (99)

حدیث (99) حدیث عَائِشَةَ أُمّ الْمُؤُمِنِینَ قَالتْ: أَوَّلُ مَا بُدِىءَ بِهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنَ الْوَحْیِ الرؤیَا الصَّالِحَةُ فِی النَّوْمِ، فَکَانَ لاَ یَرَى رُؤْیَا إِلاَّ جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ، ثُمَّ حُبِّبَ إِلَیْهِ الْخَلاَءُ، وَکَانَ یَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ فَیَتَحَنَّثُ فِیهِ، وَهُوَ التَّعَبُّدُ، اللَّیَالِیَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ قَبْلَ أَنْ یَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ، وَیَتَزَوَّدُ لِذَلِکَ، ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى خَدِیجَةَ فَیَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا، حَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ وَهُوَ فِی غَارٍ حِرَاءٍ؛ فَجَاءَهُ الْمَلِکُ فَقَالَ اقْرَأْ، قَالَ: مَا أَنَا بِقَارِیءٍ، قَالَ: فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی حَتَّى بَلَغَ مِنِّی الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فَقَالَ: اقْرَأْ قُلْتُ: مَا أَنَا بِقَارِیءٍ، فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی الثَّانِیَةَ حَتَّى بَلَغَ مِنَّی الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فَقَالَ: اقْرَأْ، فَقُلْتُ: مَا أَنَا بِقَارِیءٍ، فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی الثَّالِثَةَ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فَقَالَ: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الأکْرَمُ) فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَرْجُفُ فُؤَادُهُ، فَدَخَلَ عَلَى خَدِیجَةَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ، فَقَالَ: زَمِّلُونِی زَمِّلُونِی فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ، فَقَالَ لِخَدِیجَةَ، وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ لَقَدْ خَشِیتُ عَلَى نَفْسِی فَقَالَتْ خَدِیجَةُ: کَلاَّ وَاللهِ، مَا یُخْزِیکَ اللهُ أَبَدًا، إِنَّکَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ، وَتَحْمِلُ الْکَلَّ، وَتَکْسِبُ الْمَعْدُومَ، وَتَقْرِی الضَّیْفَ، وَتُعِین عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِیجَةُ حَتَّى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى ابْنَ عَمِّ خَدِیجَةَ، وَکَانَ امْرءًا تَنَصَّرَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ، وَکَانَ یَکْتُبُ الْکِتَابَ الْعِبْرَانِیَّ فَیَکْتُبُ مِنَ الإِنْجِیلِ بِالْعِبْرَانِیَّةِ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ یَکْتُبَ، وَکَانَ شَیْخًا کَبِیرًا قَدْ عَمِیَ، فَقَالَتْ لَهُ خَدِیجَةُ: یَا ابْنَ عَمِّ اسْمَعْ مِنَ ابْنِ أَخِیکَ فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ: یَا ابْنَ أَخِی مَاذَا تَرَى فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِخَبَرِ مَا رَأَى فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ: هذَا النَّامُوسُ الَّذِی نَزَّلَ اللهُ عَلَى مُوسَى صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَا لَیْتَنِی فِیهَا جَذَعًا، لَیْتَنِی أَکُونُ حَیًّا إِذْ یُخْرِجُکَ قَوْمکَ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَوَ مُخْرِجِیَّ هُمْ قَالَ نَعَمْ، لَمْ یَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمِثْلِ مَا جِئْتَ بِهِ إِلاَّ عُودِیَ، وَإِنْ یُدْرِکْنِی یَوْمُکَ أَنْصُرُکَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا.


ترجمه : مادر مسلمانان عایشه (رضی الله عنها) فرمودند : اولین چیزی که از وحی برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نمایان و ظاهرشد خواب های نیک (و راستی) بودند که در خواب می دیدند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) بودند که (هیچ) خوابی نمی دیدند مگر اینکه مثل روشنی صبح بوقوع می پیوست (و اتفاق می افتاد) ، سپس گوشه گیری و خلوت نشینی از جانب الله برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم محبوب و پسندیده قرار داده شد، (به همین خاطر) بودند که در غار حرا رفته و آنجا خلوت نشینی و گوشه گیری می نمودند و در آنجا (با ترک گناهان و دوری از مردم و جامعه پت پرست و تفکر) به عبادت مشغول می شدند، بهمین منوال پیش از اینکه به نزد خانواده شان بیایند چندین شب در آنجا می ماندند و برای این ماندنشان در آنجا توشه و مواد غذائی با خودشان می بردند، و سپس (بعد از اتمام مواد غذائی) دوباره به نزد(همسرشان) خدیجه (رضی الله عنها) باز می گشتند و باز برای چند روزی همانند گذشته توشه گرفته (و برای خلوت گزینی و گوشه نشینی) به غار حرا می رفتند ، (به همین منوال چند وقتی به غار حرا رفت و آمد می نمودند) تا اینکه (ناگهان) حق بنزدشان آمد و در حالی ایشان در غار حرا بودند، که فرشته (وحی جبرئیل علیه السلام) به نزد ایشان آمدند و به ایشان گفتند : بخوان، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : من خواننده نیستم (یعنی نمی دانم که چه چیزی را باید بخوانم) (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : (آن فرشته که همان جبرئیل علیه السلام باشند) مرا(در بغل گرفته) و آنقدرمرا فشار دادند تا اینکه توانم به پایان رسید (و دیگر توان تحمل آن فشار را نداشتم) سپس مرا رها نمود (و دوباره به من) گفت : بخوان ، من گفتم : من که خواننده نیستم (یعنی نمی دانم که چه چیزی را باید بخوانم) باردوم آن فرشته مرا (در بغل گرفت) و آن قدر مرا فشار داد تا اینکه توان من به پایان رسید ( و دیگر توان تحمل این فشار را نداشتم) سپس رهایم کرد و به من گفت که بخوان، من گفتم : من که خواننده نیستم (یعنی نمی دانم که چه چیزی را باید بخوانم) برای بارسوم آن فرشته مرا (در بغل گرفت) و آن قدر مرا فشار داد تا اینکه توان من به پایان رسید ( و دیگر توان تحمل این فشار را نداشتم) سپس رهایم کرد و به من گفت که بخوان (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الأکْرَمُ) یعنی : بخوان به نام پروردگارت همانی که (تمام مخلوق) را آفرید، و انسان را از تکه خونی آفرید ، بخوان به نام پروردگار بزرگوارت .

(عایشه رضی الله عنها می فرمایند) سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم با (حفظ) این (آیات) در حالی که دلش می لرزید (به خانه) برگشت و به نزد(همسرش) خدیجه (رضی الله عنها) داخل شد و گفت: مرا بپوشانید مرا بپوشانید و آنها ایشان را پوشاندند تا اینکه حالت ترس (از ایشان دور شد و) از بین رفت، (آن وقت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) به (همرسشان) خدیجه (رضی الله عنه، جریانی که برایشان اتفاق افتاده بود را) گفتند و ایشان را از(تمام جریان) باخبر نموده (و گفتند) من بر خودم ترسیدم (که مبادا برای من اتفاق بدی افتاده باشد)، خدیجه (رضی الله عنها، بعد از شنیدن حرفهای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: سوگند به الله نه هرگز(آنگونه که شما فکر می کنی که شاید برایتان اتفاق بدی افتاده باشد نیست) هرگز الله شما را خار و ذلیل نخواهد نمود، زیرا که شما روابط رشته داری برقار می نمایی و مشکلات (جامعه و افراد) را بر دوش می کشی و(فقیر و بی کار) کسب و کار می دهی (و به آنها کمک می کنی) و مهمان نوازی می کنی، و به هنگام مشکلات حق را یاری و کمک می کنی . (عایشه رضی الله عنها می گوید) خدیجه (رضی الله عنها) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را به نزد ورقه بن نوفل بن اسد بن عبدالعزّی (که) پسر عموی خدیجه بود برد ، ایشان در دوران جاهلیت نصرانی گشته بود، او به عبرانی می نوشت و از انجیل آن چه که الله می خواست بنوسید را به عبرانی می نوشت ، او پیر و بزرگ و کور گشته بود، خدیجه به او گفت: ای پسر عمو از پسر برادرت بشنو، ورقه به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفت : چه می بینی ؟ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ازآنچه که دیده (و برایش اتفاق افتاده بود) ایشان را باخبر نمود، سپس ورقه خطاب به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفت : این (کسی که به نزد تو آمده ) همان (جبرئیل علیه السلام) صاحب راز نیکی است که بر موسی صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرود آمده، ای کاش (که الآن) من جوان و قوی می بودم، ای کاش آن زمانی قوم تو ترا (از این شهر بیرون) بیرون می کنند زنده می بودم، (در این وقت) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (خطاب به ورقه) گفتند: آیا آنها (از این شهر) بیرون کننده من هستند؟! (ورقه) گفت بله، هیچ مردی هرگز نیامده به مثل آنچه تو با آن آمدی مگر اینکه با او دشمنی شده است، و اگر آن روزت مرا دریابد (و من زنده باشم) تو را (خیلی) قوی (و زیاد) نصرت و یاری خواهم نمود .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (95 تا 98)

حدیث (95) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَیُوشِکَنَّ أَنْ یَنْزِلَ فِیکُمُ ابْنُ مَرْیَمَ حَکَمَا مُقْسِطًا، فَیَکْسِرَ الصَّلِیبَ، وَیَقْتُلَ الْخِنْزِیرَ، وَیَضَعَ الْجِزْیَةَ وَیَفِیضَ الْمَالُ حَتَّى لاَ یَقْبَلَهُ أَحَدٌ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : سوگند به آنی که جان من در دست اوست عنقریب (عیسی) ابن مریم (علیهما السلام، از آسمان) در میان شما (امت اسلامی) بعنوان یک حاکم عادل فرود خواهد آمد، سپس او (در زمان آمدن خود) صلیب را می شکند و خوک را می کشد و جزیه را ازمیان برمی دارد و (و آن قدر) مال به مردم می دهد تا اینکه کسی آن را قبول نمی کند .

 

حدیث (96) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْیَمَ فِیکُمْ وَإِمَامُکُمْ مِنْکُمْ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : حال شما (امت اسلامی) چگونه خواهد بود آنگاه که (در نزدیکی قیامت ، عیسی) ابن مریم (علیهما السلام) در میان شما فرود آید و (در آن زمان) امامتان از خودتان باشد .


حدیث (97) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا، فَإِذَا طَلَعَتْ وَرَآهَا النَّاسُ آمَنُوا أَجْمَعُونَ، وَذَلِکَ حِینَ لاَ یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا ثُمَّ قَرَأَ الآیة.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه خورشید از سمت مغربش طلوع کند ، و چون خورشید از سمت مغربش طلوع نمود و مردم آن را دیدند آن وقت است که تمام مردم (کافر) ایمان خواهند آورد، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) این آیه را خواندند: {لاَ یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ} [الأنعام: 158] یعنی  این زمانی است که ایمان آوردن فردی که قبلا ایمان نیاورده  برایش فایده ای نمی رساند .


حدیث (98) حدیث أَبِی ذَرٍّ رضی الله عنه، قَالَ: دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَالِسٌ، فَلَمَّا غَرَبَتِ الشَّمْسُ قَالَ: یَا أَبَا ذَرٍّ هَلْ تَدْرِی أَیْنَ تَذْهَبُ هذِهِ قَالَ قُلْتُ اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ: فَإِنَّهَا تَذْهَبُ تَسْتَأْذِنُ فِی السُّجُودِ فَیُؤْذَنُ لَهَا وَکَأَنَّهَا قَدْ قِیل لَهَا ارْجِعِی مِنْ حَیْثُ جِئْتِ، فَتَطْلُعُ مِنْ مَغْرِبِهَا ثُمَّ قَرَأَ (ذَلِکَ مُسْتَقَرٌّ لَهَا).


ترجمه : ابوذر رضی الله عنه فرمودند: من داخل مسجد (النبی) شدم ودر حالی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نشسته بودند، و چون خورشید غروب نمود، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ای ابوذر آیا می دانید که این (خورشید) کجا می رود؟ من گفتم : الله و پیامبرش (محمد صلی الله علیه و آله وسلم ، نسبت به این جریان) از همه آگاه تر اند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: همانا این (خوررشید) می رود (و از الله متعال) در سجد نمودن اجازه می گیرد ،سپس (از جانب الله متعال) به آن اجازه داده می شود (وآن سجده می کند و این روش ادامه دارد تا زمانی که) به آن گفته می شود بازگرد از همان جایی که آمده ای ، (در آن وقت است که) خورشید از محل غروبش طلوع می کند، سپس (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم این آیه را خواندند : ذَلِکَ مُسْتَقَرٌّ لَهَا) یعنی : این قرارگاه و محل استقرار خورشید است.

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (92 تا 94)

حدیث (92) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالشَّکِّ مِنْ إِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ: (رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤمِنْ قَالَ بَلَى وَلکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی) وَیَرْحَمُ اللهُ لُوطًا، لَقَدْ کَانَ یَأْوِی إِلَى رُکْنٍ شَدِیدٍ؛ وَلَوْ لَبِثْتُ فِی السِّجْنِ طولَ مَا لَبِثَ یُوسُفَ لأَجَبْتُ الدَّاعِیَ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : ما از ابراهیم به شک حق دارتریم (وابراهیم شکی نداشت) زمانی گفت : پروردگارمن به من نشان بده که چگونه مردها را زنده می کنی ؟ (الله متعال) فرمود: مگر ایمان نیاوردی (ابراهیم) گفت : بله ولیکن (می خواهم) قلبم مؤطمئن گردد. و الله به لوط (علیه السلام) رحم نماید که (آرزوی) پناه بردن به یک پناهگاه محکم (مردمی و قومی) نمود (و درحالی که بزرگ ترین پناهگاه الله متعال است) ؛ و اگر من در زندان می ماندم به همان اندازه ای که یوسف (علیه السلام) مانده بود قطعا من در خواست آن فرستنده (پادشاه) را می پذیرفتم (و از زندان بیرون می شدم ولی یوسف نپذیرفت تا اینکه پادشاه از زنان بپرسد وچون پادشاه از زنان پرسید و بی گناهی یوسف علیه السلام به اثبات رسید آن وقت از زندان بیرون شد) .


حدیث (93) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا مِنَ الأَنْبِیَاءِ نَبِیٌّ إِلاَّ أُعْطِیَ مَا مِثْلُهُ آمَنَ عَلَیْهِ الْبَشَرُ، وَإِنَّمَا کَانَ الَّذِی أُوتِیتُهُ وَحْیًا أَوْحَاهُ اللهُ إِلَیَّ، فَأَرْجُو أَنْ أَکُونَ أَکْثَرَهُمْ تَابِعًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هیچ پیامبری از پیامبران نیست مگر اینکه به اندازه همان معجزه ای که به او داده شده انسانها به او ایمان آورده اند و همانا آنچه به من (بعنوان معجزه بزرگ و اصلی داده شده قرآن است که بصورت) وحی برمن وحی شده و من امیدوارم که از همه پیامبران در روز قیامت بیشتر (طرف دار و) پیرو داشته باشم .


حدیث (94) حدیث أَبِی مُوسَى، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثَلاَثَةٌ لَهُمْ أَجْرَانِ، رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمَنَ بِنَبِیِّهِ وَآمَنَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَالْعَبْدُ الْمَمْلُوکُ إِذَا أَدَّى حَقَّ اللهِ وَحَقَّ مَوَالِیهِ، وَرَجُلٌ کَانَتْ عِنْدَهُ أَمَةٌ فَأَدَّبَهَا فَأَحْسَنَ تَأْدِیبَهَا، وَعَلَّمَهَا فَأَحْسَنَ تَعْلِیمَهَا ثُمَّ أَعْتَقَهَا فَتَزَوَّجَهَا فَلَهُ أَجْرَانِ.


ترجمه : ابوموسی (اشعری رضی الله عنه) فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : سه (فرد) اند که برای آنها دو اجرداده می شود ، مردی از اهل کتاب که به پیامبر خودش ایمان آورده و به محمد صلی الله علیه و آله وسلم (نیز) ایمان آورده است ، و برده ای که در ملکیت کسی است آنگاه که حق الله و حق آقایانش را ادا نماید، و مردی که دارای کنیزی باشد و سپس آن را خوب ادب ( و تربیت) نموده و به او خوب علم آموخته و سپس آن را آزاد نموده و بعد با ازدواج کند برای این (نوع افراد) دواجر و ثواب داده خواهد شد.  

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (88 تا 91)

حدیث (88) حدیث حُذَیْفَةَ، قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ عُمَرَ رضی الله عنه فَقَالَ: أَیُّکُمْ یَحْفَظُ قَوْلَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْفِتْنَةِ قُلْتُ: أَنَا کَمَا قَالَهُ، قَالَ: إِنَّکَ عَلَیْهِ أَوْ عَلَیْهَا لَجَرِیءٌ؛ قُلْتُ فِتْنَةُ الرَّجُلِ فِی أَهْلِهِ وَمَالِهِ وَوَلَدِهِ وَجَارِهِ تُکَفِّرُهَا الصَّلاَةُ وَالصَّوْمُ وَالصَّدَقَةُ وَالأَمْرُ وَالنَّهْیُ، قَالَ: لَیْسَ هذَا أُرِیدُ وَلکِنْ الْفِتْنَةُ الَّتِی تَمُوجُ کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ، قَالَ: لَیْسَ عَلَیْکَ مِنْهَا بَأْسٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، إِنَّ بَیْنَکَ وَبَیْنَهَا بَابًا مُغْلَقًا، قَالَ: أَیُکْسَرُ أَمْ یُفْتَحُ قَالَ: یُکْسَرُ، قَالَ: إِذًا لاَ یُغْلَقُ أَبَدًا قُلْنَا: أَکَانَ عُمَرُ یَعْلَمُ الْبَابَ قَالَ نَعَمْ، کَمَا أَنَّ دُونَ الْغَدِ اللَّیْلَةَ، إِنِّی حَدَّثْتُهُ بِحَدِیثٍ لَیْسَ بِالأَغَالِیطِ فَهِبْنَا أَنْ نَسْأَلَ حُذَیْفَةَ، فَأَمَرْنَا مَسْرُوقًا فَسَأَلَهُ؛ فَقَالَ: الْبَاب عُمَرُ.


ترجمه : حذیفه رضی الله عنه فرمودند : (روزی) ما نزد عمر رضی الله عنه نشسته بودیم (که ایشان) فرمودند : کدام شما گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را در باره فتنه (ها) می داند ؟ من گفتم که من همانگونه که (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند (می دانم) ، (عمر رضی الله عنه) فرمودند: همانا تو براین جریان باجرأتی؛ من گفتم : فتنه مرد درخانواده اش و مالش و فرزندانش و همسایه اش را نماز و روزه و صدقه و امر(به معروف) و نهی (از منکر) کفاره می گردند، (عمر رضی الله عنه) فرمودند : من (بیان) این (نوع فتنه ها ) را نمی خواهم و لیکن (هدفم) فتنه ای است که موج می زندهمانند اینکه دریا موج می زند، (حذیفه رضی الله عنه) فرمودند :  آنها بر تو ای امیر المومنین اشکالی را وارد نمی کند، همانا در میان تو وآنها دری بسته است، (عمر رضی الله عنه) فرمودند: آیا (آن درب) شکسته می شود و یا اینکه باز می شود؟ (حذیفه رضی الله عنه) فرمودند : (آن درب) شکسته خواهد شد، (عمر رضی الله عنه) فرمودند : پس (آن درب دیگر) هرگز بسته نخواهد شد، (ما حاضرین در مجلس) گفتیم : آیا عمر می دانست که درب چه کسی است؟ (حذیفه رضی الله عنه) فرمودند : بله (عمر رضی الله عنه می دانستند که آن درب کیست؟) همان طور که می دانست که قبل از فردا شبی هست، همانا من به او حدیثی را بیان نمودم که از چیزهای غلط انداز نیست ، (حاضران در مجلس گفتند) که ما ترسیدیم که از حذیفه بپرسیم (که آن درب کیست؟) لذا ما مسروق را دستور دادیم که از حذیفه بپرسند (که آن درب کیست؟ و چون مسروق پرسیدند ایشان) ؛  گفتند که آن درب عمر (رضی الله عنه) است (و شکستن آن شهادت ایشان مراد است).


حدیث (89) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِنَّ الإِیمَانَ لَیَأْرِزُ إِلَى الْمَدِینَةِ کَمَا تَأْرِزُ الْحَیَّةُ إِلَى جُحْرِهَا.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : همانا (اهل) ایمان بسوی مدینه جمع و داخل می گردند همان گونه که مار بسوی سوراخش جمع و داخل می گردد.


حدیث (90) حدیث حُذَیْفَةَ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اکْتُبُوا لِی مَنْ تَلَفَّظَ بِالإِسْلاَمِ مِنَ النَّاسِ فَکَتَبْنَا لَهُ أَلْفًا وَخَمْسَمِائَةِ رَجُلٍ فَقُلْنَا نَخَافُ وَنَحْنُ أَلْفٌ وَخَمْسُمِائَةٍ فَلَقَدْ رَأَیْتُنَا ابْتُلِینَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ لَیُصَلِّی وَحْدَهُ وَهُوَ خَائِفٌ.


ترجمه : حذیفه رضی الله عنه فرمودند : پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : (نام) آن دسته از مردم را که (کلمه) اسلام (لا اله الا الله) را تلفظ نموده (و به حقانیت اسلام اعتراف نموده اند) را برایم بنویسید (و آمارمسلمانان را بیاورید، تا اینکه بدانم که تعداد مسلمانان چقدر است)، (حذیفه رضی الله الله عنه می فرماید ) ما (نام) هزار و پانصد مردی (که تا آن زمان مشرف به اسلام شده بودند) را نوشته (و به ایشان تحویل دادیم، و با خودمان) گفتیم : ما در حالی که هزار و پانصد نفر هستیم (بازهم) از(کفارو اظهار دین مان بنزد آنان می ترسیم) ولی (بعدا) ما دچار آزمایش گشتیم که من خودمان را می دیدم که از ترس به مرحله ای رسیده بودیم که حتی اگر فردی از ما در تنهائی نماز می خواند باز هم می ترسید .(که مبادا کفار او را دیده و آزارش دهند ) .

 

حدیث (91) حدیث سَعْدٍ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَعْطَى رَهْطًا وَسَعْدٌ جَالِسٌ، فَتَرَکَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلاً هُوَ أَعْجَبُهُمْ إِلَیَّ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ مَا لَکَ عَنْ فُلاَنٍ فَوَاللهِ إِنِّی لأَرَاهُ مُؤْمِنًا، فَقَالَ: أَوْ مُسْلِمًا فَسَکَتُّ قَلِیلاً ثُمَّ غَلَبَنِی مَا أَعْلَمُ مِنْهُ فَعُدْتُ لِمَقَالَتِی فَقُلْتُ: مَا لَکَ عَنْ فُلاَنٍ فَوَاللهِ إِنِّی لأَرَاهُ مُؤمِنًا فَقَالَ: أَوْ مُسْلِمًا فَسَکَتُّ قَلِیلاً ثُمَّ غَلَبَنِی مَا أَعْلَمُ مِنْهُ، فَعُدْتُ لِمَقَالَتِی، وَعَادَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ قَالَ: یَا سَعْدُ إِنِّی لأُعْطِی الرَّجُلَ، وَغَیْرُهُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْهُ، خَشْیَةَ أَنْ یَکُبَّهُ اللهُ فِی النَّارِ.


ترجمه : سعد رضی الله عنه فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به گروهی (مال) داد و در حالی که (من) سعد هم در آنجا نشسته بودم، (ولی) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به مردی از آنها که او در نزد من از همه (از نظر دینی و ایمان) پسندیده تر ( و مورد تأیید تر بود) رها کرد (و به مالی و پولی نداد) من به (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) گفتم : ای رسول الله چرا به فلانی (چیزی ندادی) سوگند به الله من او را یک مسلمان واقعی می بینم ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : و یا اینکه در ظاهرمسلمان (می بینی زیرا تو از باطن کسی خبر نداری)، (سعد می گوید) پس من اندکی سکوت نمودم سپس آنچه من در باره آن مرد از (واقعی بودن دین وایمان ) آن فرد می دانستم بر من غلبه نمودم و من دو باره آن سخنم را برای (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) تکرار نموده گفتم : ای رسول الله چرا به فلانی (چیزی ندادی) سوگند به الله من او را یک مسلمان واقعی می بینم ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : و یا اینکه در ظاهرمسلمان (می بینی زیرا تو از باطن کسی خبر نداری)، (سعد می گوید) پس من اندکی سکوت نمودم سپس آنچه من در باره آن مرد از (واقعی بودن دین وایمان ) آن فرد می دانستم بر من غلبه نمودم و من دو باره آن سخنم را برای (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) تکرار نموده گفتم : ای رسول الله چرا به فلانی (چیزی ندادی) سوگند به الله من او را یک مسلمان واقعی می بینم ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : و یا اینکه در ظاهرمسلمان (می بینی زیرا تو از باطن کسی خبر نداری)، (سعد می گوید) پس من اندکی سکوت نمودم سپس آنچه من در باره آن مرد از (واقعی بودن دین وایمان ) آن فرد می دانستم بر من غلبه نمودم و من دو باره آن سخنم را برای (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) تکرار نمودم ورسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نیز همان سخن قبلیشان را تکرار نمودند و سپس گفتند : ای سعد همانا (گاهی) من به کسی (مال و پول ) می دهم و در حالی که غیر از او در نزد من از او محبوب تر اند (ولی من اینکه کار را) از این ترس انجام می دهم که مبادا( اگر به او مال و پول ندهم کافر گشته و در روز قیامت) الله (متعال) اورا سرگون به آتش (جهنم) اندازد . 

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (85 تا 87)

حدیث (85) حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: مَنْ قُتِلَ دُونَ مالِهِ فَهُوَ شَهیدٌ.


ترجمه : عبدالله بن عمرورضی الله عنه فرمودند: من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند : هرکس دردفاع از مالش کشته شود پس او شهید است .


حدیث (86) حدیث مَعْقِلِ بْنِ یَسارٍ، أَنَّ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیادٍ عادَهُ فی مَرَضِهِ الَّذی مَاتَ فِیهِ، فَقَالَ لَهُ مَعْقِلٌ إِنِّی مُحَدِّثُکَ حَدیثًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: ما مِنْ عَبْدٍ اسْتَرْعاهُ اللهُ رَعِیَّةً فَلَمْ یَحُطْها بِنَصیحَةٍ إِلاّ لَمْ یَجِدْ رائِحَةَ الْجَنَّةِ.


ترجمه : (ازمعقل بن یسار رضی الله عنه چنین روایت شده، که ایشان مریض می شوند و درهمان مریضی وفات می یابند، در همین بیماری ) زمانی که عبید الله بن زیاد به عیادت و بیمارپرسی ایشان می روند معقل (رضی الله عنه) ، (خطاب به عبید الله بن زیاد) می گوید : همانا من برایت حدیثی را بیان می کنم که ازرسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیده ام (و سپس معقل می گوید) شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید : هیچ بنده ای نیست که الله (متعال) سرپرستی ملت و رعیتی را به او بسپارد و سپس او کاملا خیرخواه آنها نباشد مگر اینکه بوی بهشت را نخواهد یافت .

 

حدیث (87) حدیث حُذَیْفَةَ قَالَ: حَدَّثَنا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَدیثَیْنِ، رَأَیْتُ أَحَدَهُمَا، وَأَنا أَنْتَظِرُ الآخَرَ حَدَّثَنا أَنَّ الأَمانَةَ نَزَلَتْ فی جَذْرِ قُلوبِ الرِّجالِ، ثُمَّ عَلِمُوا مِنَ الْقُرْآنِ ثُمَّ عَلِمُوا مِنَ السُّنَّةِ وَحَدَّثَنا عَنْ رَفْعِها قَالَ: یَنامُ الرَّجُلُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ الأَمانَةُ مِنْ قَلْبِهِ، فَیَظَلُّ أَثَرُها مثل أَثَر الْوَکْتِ، ثُمَّ یَنامُ النَّوْمَةَ فَتُقْبَضُ، فَیَبْقى أَثَرُها مِثْلَ الْمَجْلِ کَجَمْرِ دَحْرَجْتَهُ عَلى رِجْلِکَ، فَنَفِطَ فَتَرَاهُ مُنْتَبِرًا وَلَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ، فَیُصْبِحُ النَّاسُ یَتَبایَعُونَ فَلاَ یَکَادُ أَحَدٌ یُؤَدِّی الأَمَانَةَ، فَیُقَالُ إِنَّ فِی بَنِی فُلاَنٍ رَجُلاً أَمِینًا؛ وَیُقَالُ لِلرَّجُلِ مَا أَعْقَلَهُ وَمَا أَظْرَفَهُ وَمَا أَجْلَدَهُ وَمَا فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِیمَانٍ وَلَقَدْ أَتَى عَلَیَّ زَمَانٌ وَمَا أُبَالِی أَیَّکُمْ بَایَعْتُ؛ لَئِنْ کَانَ مُسْلِمًا رَدَّهُ عَلَیَّ الإِسْلاَمُ، وَإِنْ کَانَ نَصْرَانِیًّا رَدَّهُ عَلَیَّ سَاعِیهِ، فَأَمَّا الْیَوْمَ، فَمَا کُنْتُ أُبَایِعُ إِلاَّ فُلاَنًا وَفُلاَنًا.


ترجمه : حذیفه رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برای دوحدیث بیان نمودند که یکی از آنها را دیده ام و من منتظر (دیدن) دیگری هستم ،(رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) برای ما بیان نمودند که همانا امانت در ریشه دلهای مردان فرود آمده سپس ازقرآن آموختند و سپس ازسنت آموختند و (سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) از برداشته شدن امانت برای ما سخن گفتند و فرمودند : مرد می خوابد سپس امانت از قلبش گرفته می شود ، و اثرآن همانند سوختگی (باقی می ماند) سپس می خوابد (بازامانت از قلبش) گرفته می شود، سپس اثرآن همانند آبله می ماند  همانند اینکه اخگری را غلت داده و بر پایت انداخته باشی که ورم نماید و تو آن را برآمده ببینی و (درحالی که) در آن چیزی نیست، سپس مردم صبح نموده و با یکدیگرمعامله می کنند عنقریب است که کسی را نبیند که امانت را پرداخت نماید، (در آن وقت) گفته می شود همانا در فلان (قبیله و طائفه) مرد امانت داری هست؛ و (در آن زمان) به مردی گفته می شود که چقدربا عقل و چقدرزیرک و چقدرچالاک است و در حالی که در قلبش به اندازه دانه خردلی هم از ایمان وجود ندارد، (سپس حذیفه رضی الله عنه فرمودند) همانا برمن زمانی آمده که من پروا نمی کنم که با کدام یک از شما معامله کنم؛ زیرا اگر(آن فردی که من با او معامله می کنم) مسلمان باشد اسلامش او را بر من بازمی گرداند، و اگر(آن فردی که من با او معامله می کنم) نصرانی باشد مسئولش آن را برمن بازمی گرداند، واما امروز من بجز با فلانی و فلانی (باکس دیگری) معامله نمی کنم .

 

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (82 تا 84)

 

حدیث (82) حدیث أَبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَأْتی الشَّیْطانُ أَحَدَکُمْ فَیَقُولُ: مَنْ خَلَقَ کَذا مَنْ خَلَقَ کَذا حَتَّى یَقُولَ: مَنْ خَلَقَ رَبَّکَ فَإِذا بَلَغَهُ فَلْیَسْتَعِذْ بِاللهِ وَلْیَنْتَهِ .


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : شیطان بنزد یکی از شما آمده و سپس می گوید : فلان چیز را چه کسی آفریده است؟ (و شما می گوئی که الله آفریده است، باز می گوید) فلان چیزرا چه کسی آفریده است ؟ (و شما می گوئی الله آفریده است ، به همین منوال سوال نموده و پیش می رود تا اینکه) می گوید : پرودگار تو (الله) را چه کسی آفریده است ؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند ) آنگاه که شیطان انسان را با وسوسه ها و سوالتش به اینجا رساند پس باید به الله پناه ببرد (و اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) بگوید و (از ادامه دادن به پاسخ های شیطان و وسوسه ها او) پایان دهد و باز آید .


حدیث (83) حدیث أَنَسِ بْنِ مالِکٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَنْ یَبْرَحَ النَّاسُ یَتَساءَلُونَ حَتّى یَقُولوا: هذا اللهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ، فَمَنْ خَلَقَ اللهَ.


ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: همیشه مردم از یکدیگرمی پرسند (که این را چیز را چه کسی آفریده است ؟ و آن چیزرا چه کسی آفریده است؟) تا اینکه می گویند (و می پرسند) : این (درست است که ) الله هر چیز را آفریده است پس الله را چه کسی آفریده است ؟


حدیث (84) حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ رضی الله عنه، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَنْ حَلَفَ یَمینٍ صَبْرٍ لِیَقْتَطِعَ بِها مَالَ امْرِىءٍ مُسْلِمٍ، لَقِیَ اللهَ وَهُوَ عَلَیْهِ غَضْبانُ فَأَنْزَلَ اللهُ تَصْدیقَ ذَلِکَ (إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَیْمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلاً أُولئِکَ لاَ خَلاقَ لَهُمْ فی الآخِرَةِ) إِلى آخر الآیة؛ قَالَ فَدَخَلَ الأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ وَقَالَ: ما یُحَدِّثُکُمْ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمنِ قُلْنا: کَذا وَکَذا، قَالَ فیَّ أُنْزِلَتْ: کانَتْ لی بِئْرٌ فی أَرْضِ ابْنِ عَمٍّ لی، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: بَیِّنَتُکَ أَوْ یَمینُهُ؛ فَقُلْتُ: إِذًا یَحْلِفَ یا رَسُول اللهِ؛ فَقالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: مَنْ حَلَفَ عَلى یَمینِ صَبْرٍ یَقْتَطِعُ بِها مَالَ امْرِىءٍ مُسْلِمٍ، وَهُوَ فِیها فاجِرٌ لَقِیَ اللهَ وَهُوَ عَلَیْهِ غَضْبانُ.


ترجمه : عبد الله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرکس قسم دروغ بخورد تا اینکه بوسیله آن قسم ما فرد مسلمان را (از دستش) بریده (و برای خودش ببرد) او (در قیامت) با الله در حالی ملاقات خواهد نمود که الله بر او خشمگین (و ناراحت) است، (عبدالله بن مسعود می فرماید) الله (متعال) درتأیید این (سخن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، این آیه (إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَیْمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلاً أُولئِکَ لاَ خَلاقَ لَهُمْ فی الآخِرَةِ) را تا به آخرنازل نمود.

یعنی : همانا کسانی که عهدی که با الله بسته اند و سوگندهایشان را به پول وبهای اند می فروشند اینها در روز قیامت بهره ای ندارند .

(روای می گوید) بعد (از اینکه ابن مسعود رضی الله عنه این حدیث را بیان نمودند) اشعث بن قیس رضی الله عنه وارد شده و فرمودند : ابوعبدالرحمن برایتان چه حدیثی بیان می نماید ما گفتیم : ( ایشان برای ما) چنین و چنان گفتند (و آنچه ایشان بیان نموده بود را گفتیم ، در آن وقت اشعث بن قیس رضی الله عنه) فرمودند : این (آیه) در باره (جریان) من نازل شده است (قضیه از این قرار است که) من در زمین یکی ازپسرعموهایم چاه (آبی) داشتم ، (او منکرشد این چاه ازمن باشد، چون من و او برای قضاوت به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رفتیم) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به من گفتند : توگواهیت را بیاور و یا اینکه اوقسمش را می خورد؛ (در آن وقت) من گفتم " پس او ای رسول الله (به دروغ) قسم می خورد ؛ ( و با این طریق چاه مرا می برد، در این وقت بود که) پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرکس سوگند دروغین یاد کند و بخواهد با آن مال فرد مسلمانی را بریده (و برای خودش ببرد) و در حالی که در این قسمش دروغین بوده او (در قیامت) با الله در حالی ملاقات خواهد نمود که الله (از او ناراحت) و بر او خشمگین است .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (80 و 81)

حدیث (80) حدیث أَبی هُرَىْرَةَ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذا أَحْسَنَ أَحَدُکُمْ إِسْلامَهُ فَکُلُّ حَسَنَةٍ یَعْمَلُها تُکْتَبُ لَهُ بِعَشْرِ أَمْثالِها، إِلى سَبْعِمائَةِ ضِعْفٍ، وَکُلُّ سَیِّئَةٍ یَعْمَلُها تُکْتَبُ لَهُ بِمِثْلِها.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرگا یکی از شما اسلامش را خوب (وواقعی) کند پس به هرنیکی که انجام می دهد برایش ده برابرش تا به هفتصد برابرش (اجر و ثواب ) نوشته می شود و برای هر بدی که انجامش می دهد فقط برایش گناه همان بدی نوشته می شود .


حدیث (81) حدیث ابْنِ عَبَّاسٍ رضی الله عنهما عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فِیما یَرْوی عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَجَلَّ، قَالَ: قَالَ إِنَّ اللهَ کَتَبَ الْحَسَناتِ وَالسَّیِّئاتِ، ثُمَّ بَیَّنَ ذَلِکَ، فَمَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ فَلَمْ یَعْمَلْها کَتَبَها اللهُ لَهُ عِنْدَهُ حَسَنَةً کامِلَةً، فَإِنْ هُوَ هَمَّ بِها فَعَمِلَها کَتَبَها اللهُ لَهُ عِنْدَهُ عَشْرَ حَسَناتٍ، إِلى سَبْعِمائَةِ ضِعْفٍ، إِلى أَضْعافٍ کَثیرَةٍ، وَمَنْ هَمَّ بِسَیِّئَةٍ فَلَمْ یَعْمَلْها، کَتَبَها اللهُ لَهُ عِنْدَهُ حَسَنَةً کامِلَةً، فَإِنْ هُوَ هَمَّ بِها فَعَمِلَها کَتَبَها اللهُ لَهُ سَیِّئَةً واحِدَةً.


ترجمه : ابن عباس رضی الله عنهما روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم ازپرودگار باعزت و بزرگوارشان چنین روایت نمودند: (الله متعال) فرمودند : همانا الله نیکی ها و بدی ها را نوشته است و سپس این مطلب را بیان نموده که هر کس قصد انجام کار نیکی را نماید و سپس آن را (بنا برمشکلاتی) نتوان انجام دهد، الله بنزدش برای این فرد (ثواب انجام) یک نیکی کامل را می نویسد، واگراو اراده انجام کار نیکی را نموده و سپس آن کارنیک را انجام دهد، الله بنزدش برای این فرد ثواب ده نیکی تا هفتصد برابرآن را می نویسد و تا چندین برابر بیشتر (نیز) می نویسد، و هرکس اراده انجام گناهی را نموده و سپس آن را انجام ندهد، الله بنزدش برای این فرد ثواب یک نیکی کامل را می نویسد و اگر او آن گناه را انجام دهد، الله برایش فقط یک گناه می نویسد .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (77 تا 79)

حدیث (77) حدیث حَکیمِ بْنِ حِزامٍ رضی الله عنه، قَالَ: قُلْتُ یا رَسُولَ اللهِ أَرَأَیْتَ أَشْیاءَ کُنْتُ أَتَحَنَّثُ بِها فی الْجاهِلِیَّةِ مِنْ صَدَقَةٍ أَوْ عَتاقَةٍ وَصِلَةِ رَحِمٍ، فَهَلْ فیها مِنْ أَجْرٍ فَقالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَسْلَمْتَ عَلى ما سَلَفَ مِنْ خَیْرٍ.


ترجمه : حکیم بن حزام رضی الله عنه فرمودند : من گفتم : ای رسول الله به من دیدگاهتان را بیان نمایید؛ نسبت به آن کارهایی نیکی از قبیل صدقه دادن و یا آزاد نمودن بردگان و برقراری صله ارحامی که من در دوران جاهلیت انجامشان می دادم آیا نسبت به آنها نیز به من اجر و ثوابی داده خواهد شد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : تو بر آن کارهایی نیکی که انجام داده ای مسلمان شده ای ( یعنی : تمام آن اعمال نیکی که قبل از اسلام انجام داده ای ضایع نخواهد شد و نسبت به آنها برایت اجر و ثواب داده خواهد شد) .

 

حدیث (78) حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ رضی الله عنه، قَالَ: لَمّا نَزَلَتْ (الَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ) شَقَّ ذَلِکَ عَلى الْمُسْلِمینَ؛ فَقالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ أَیُّنا لاَ یَظْلِمُ نَفْسَهُ قَالَ: لَیْسَ ذَلِکَ، إِنَّما هُوَ الشِّرْکُ؛ أَلَمْ تَسْمَعُوا ما قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَهوَ یَعِظهُ (یا بُنَیَّ لا تُشْرِکُ بِاللهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ).


ترجمه : عبد الله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند : زمانی که آیه (الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ) یعنی : کسانی که ایمان آورده اند و ایمانشان را با گناه و ظلم مخلوط ننموده اند برای اینها آرامش است و فقط اینها هدایت یافته گان اند، (نزول) این (آیه) بر مسلمانان سخت گذشت؛ (و آنها بنزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمده ) و گفتند : ای رسول الله کدام یک از ماست که (با ارتکاب گناه) بر خودش ظلمی نکرده باشد ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : مراد (از ظلم مطلق گناه آن گونه که شما برداشت نموده اید نیست، بلکه هدف) از ظلم (در این آیه) فقط شرک است ، آیا نشنیده اید که لقمان به پسرش در حالی که او را نصیحت می کرد چه گفت : (یا بُنَیَّ لا تُشْرِکُ بِاللهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ)  یعنی : ای پسرم به الله شرک مورز زیرا شرک ظلم بس بزرگی است.

 

حدیث (79) حدیث أَبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِنَّ اللهَ تَجاوَزَ عَنْ أُمَّتی ما حَدَّثَتْ بِهِ أَنْفُسُها ما لَمْ تَعْمَلْ أَوْ تَتَکَلَّمْ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : همانا الله از امت من نسبت به آنچه با خودش سخن می گوید (و در ذهنش وسوسه می آید) تا زمانی به آن عمل ننموده (و) یا (آنها را برزبان نیاورده) و نسبت به آنها سخن نگفته را درگذر نموده است (یعنی این نوع وسوسه ها را گناه محسوب ننموده و آنها معاف نموداه است).

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (74 تا 76)

حدیث (74) حدیث أَبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه قَالَ: افْتَتَحْنَا خَیْبَرَ وَلَمْ نَغْنَمْ ذَهَبًا وَلا فِضَّةً، إِنَّما غَنِمْنا الْبَقَرَ وَالإِبِلَ وَالْمَتاعَ وَالْحَوائِطَ، ثُمَّ انْصَرَفْنا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلى وادی الْقُرى وَمَعَهُ عَبْدٌ لَهُ یُقالُ لَهُ مِدْعَمٌ، أَهْداهُ لَهُ أَحَدُ بَنی الضِّبابِ؛ فَبَیْنَما هُوَ یَحُطُّ رَحْلَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذْ جاءَهُ سَهْمٌ عائِرٌ حَتّى أَصابَ ذَلِکَ الْعَبْدَ فَقالَ النَّاسُ: هَنیئًا لَهُ الشَّهادَةُ فَقالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: بَلى وَالَّذی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ الشَّمْلَةَ الَّتی أَصابَها یَوْمَ خَیْبَرَ مِنَ الْمَغانِمِ لَمْ تُصِبْها الْمَقاسِمُ لَتَشْتَعِلُ عَلَیْهِ نارًا فَجاءَ رَجُلٌ، حِینَ سَمِعَ ذَلِکَ مِنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، بِشِراکٍ أَوْ بِشِراکَیْنِ، فَقالَ: هذا شَیْءٌ کُنْتُ أَصَبْتُهُ فَقالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: شِراکٌ أَوْ شِرَاکانِ مِنْ نارٍ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : ما خیبر را فتح نمودیم و(در این فتح ) نه طلا ئی به غنیمت گرفتیم و نه هم نقره ای را ، و همانا آنچه (در این فتح) به غنیمت گرفتیم گاو و شتر و سامان و چهاردیواری (و زمین) بوده است ، و سپس (بعد از فتح خیبر) بهمراه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به سوی وادی القری باز گشتیم و (در این سفر) همراه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم غلامی (از علامهایشان) بود که به او مدعم گفته می شد ، این غلام را یکی از (طائفه) بنی ضباب به ایشان هدیه داده بودند؛ در همین حال که این غلام کجاوه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را تکان می داد و فرود می آورد که ناگهان تیری که معلوم نبود چه کسی زده آمده تا این به این غلام خورد (و او را کشت) مردم گفتند : شهادت برای او(مبارک و) گوارا باد ، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (بعد از شنیدن این حرف مردم) فرمودند : آری سوگند به آن ذاتی که جانم در دست اوست همان چادری که او در روز (فتح) خیبر پیش از تقسیم غنیمتها برداشته (آن شعله ای از آتش گشته) و براو شعله می زند، پس از شنیدن این سخن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مردی یک بند (کفش) و یا دوبند (کفش) آورد و سپس گفت : این چیزی بوده که من قبل از تقسیم (مال غنیمت ) برداشته بودم ، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : یک بند (کفش) و یا دوبند (کفش) از آتش جهنم است (که دو برداشته ای ) .

 

حدیث (75) حدیث ابْنِ مَسْعودٍ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رَجُلٌ یا رَسُولَ اللهِ أَنُؤَاخَذُ بِما عَمِلْنا فی الْجاهِلِیَّةِ قَالَ: مَنْ أَحْسَنَ فی الإِسْلامِ لَمْ یُؤَاخَذْ بِما عَمِلَ فی الْجاهِلِیَّةِ، وَمَنْ أَساءَ فی الإِسْلامِ أُخِذَ بِالأَوَّلِ وَالآخِرِ.


ترجمه : ابن مسعود رضی الله عنه فرمودند : مردی به (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) گفتند : ای رسول الله آیا ما نسبت به اعمالی که دردروران جاهلیت انجام داده ایم مؤاخذه و گرفت می شویم ؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : هرکس در اسلام نیکی کند (یعنی اسلام واقعی داشته باشد) به آنچه در دوران جاهلیت انجام داده گرفت نمی شود ولی کسی که در اسلام بدی کند (یعنی اسلام خالص نداشته باشد،نسبت به گناهان) زمان اول (یعنی دوران جاهلیت، و(نسبت به گناهان) دوران آخر (یعنی دوران اسلامی) مؤاخذه و گرفت خواهد شد.

 

حدیث (76) حدیث ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ ناسًا مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ کانُوا قَدْ قَتَلُوا وَأَکْثَروا، وَزَنَوْا وَأَکْثَرُوا، فَأَتَوْا مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقالُوا: إِنَّ الَّذی تَقُولُ وَتَدْعُو إِلَیْهِ لَحَسَنٌ لَوْ تُخْبِرُنا أَنَّ لِما عَمِلْنا کَفَّارَةً؛ فَنَزَلَ (وَالَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللهِ إِلهًا آخَرَ وَلا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلا یَزْنُونَ) ، وَنَزَلَ: (قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ).


ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند : همانا افرادی از اهل شرک که (در دوران جاهلیت و کفر) مرتکب قتل زیاد شده بودند و مرتکب زنای زیاد گشته بودند، سپس (اینها) به نزد (پیامبر بزرگوار اسلام) محمد صلی الله علیه و آله وسلم آمدند و سپس گفتند : همانا آنچه تو می گویی و به سوی آن دعوت می دهی (بسیار) خوب است اگر به ما بگوئی که برای آن (گناهانی) که ما انجام داده ایم کفاره ای هست ؛ (الله متعال در جواب این افراد این آیه را) نازل نمود ند (وَالَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللهِ إِلهًا آخَرَ وَلا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلا یَزْنُونَ)، یعنی وکسانی که به همراه الله معبود دیگری فرا نمی خوانند و صدا نمی زنند و نفسی که الله (کشتن آن را حرام قرار داده) را نمی کشند مگر به حق و زنا نمی کنند، (و همچنین این آیه را) نازل نمودند : (قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ) یعنی : (ای پیامبر) به آن دسته از بندگانم که (در انجام گناهان) بر خودشان زیاد روی نمودند بگو : از رحمت الله نا امید نگردید (توبه کنید و مسلمان گردید، الله متعال گناهانتان را خواهد آمرزید).

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (69 تا 73)


حدیث (69) حدیث أَبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَنْ تَرَدَّى مِنْ جَبَلٍ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَهُوَ فی نَارِ جَهَنَّمَ یَتَرَدَّى فِیهِ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیها أَبَدًا، وَمَنْ تَحَسَّى سُمًّا فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَسُمُّهُ فی یَدِهِ یَتَحَسَّاهُ فی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فیها أَبَدًا، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِحَدیدَةٍ فَحَدِیدَتُهُ فی یَدِهِ یَجَأُ بِها فی بَطْنِهِ فی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیها أَبَدًا.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرکس خودش را از کوهی پرت نماید و(با این روش) خود کشی کند او بصورت همیشه و جاویدان و ابدی درآتش جهنم (از کوهی، خودش را) پرت خواهد نمود، و هرکس که سمی را بنوشد و (با این روش) خودش را بکشد او درآتش جهنم بصورت همیشه و جاویدان و دائمی سمش را در دستش گرفته و از آن می نوشد، و هرکس با آهنی (همانند کارد و یا شمشیر و سر نیزه ای) خود کشی کند همان آهنش در روزقیامت در دستش داده شده و بصورت همیشه و جاویدان و دائمی در آتش جهنم آن را در شکمش فور خواهد برد.


حدیث (70) حدیث ثَابِتِ بْنِ الضَّحَّاکِ، وَکانَ مِنْ أَصْحابِ الشَّجَرَةِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَنْ حَلَفَ عَلى مِلَّةٍ غَیْرِ الإِسْلامِ فَهُوَ کَما قَالَ، وَلَیْسَ عَلى ابْنِ آدَمَ نَذْرٌ فِیما لا یَمْلِکُ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَیْءٍ فی الدُّنْیا عُذِّبَ بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَمَنْ لَعَنَ مُؤْمِنًا فَهُوَ کَقَتْلِهِ، وَمَنْ قَذَفَ مُؤْمِنًا بِکُفْرٍ فَهُوَ کَقَتْلِهِ.


ترجمه : ثابت بن ضحاک رضی الله عنه از کسانی بودند که در زیردرخت درحدیبیه با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیعت نمودند، ازایشان روایت است که فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرکس به دینی غیر از اسلام قسم بخورد پس او همانگونه است که گفته (و قسم خورده است)، و نذرفرزند آدم در آنچه که مالک آن نیست اعتباری ندارد، و هرکس خودش را در دنیا با چیزی بکشد (در) روز قیامت با همان چیز عذاب داده خواهد شد، و هرکس مسلمانی را لعنت و نفرین کند (این عمل از نظر گناه) همانند کشتن اوست، و هرکس مسلمانی را متهم به کفر نماید (این عمل ازنظر گناه) همانند کشتن اوست .

 

حدیث (71) حدیث أَبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه قَالَ: شَهِدْنا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَیْبَرَ، فَقالَ لِرَجُلٍ مِمَّنْ یَدَّعِی الإِسْلامَ: هذا مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَلَمّا حَضَرَ الْقِتالُ قاتَلَ الرَّجُلُ قِتالاً شَدیدًا فَأَصابَتْهُ جِراحَةٌ، فَقِیلَ یا رَسُولَ اللهِ الَّذِی قُلْتَ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَإِنَّه قَدْ قاتَلَ الْیَوْمَ قِتالاً شَدِیدًا، وَقَدْ مَاتَ، فَقالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِلى النَّارِ قَالَ فَکادَ بَعْضُ النَّاسِ أَنْ یَرْتابَ؛ فَبَیْنَما هُمْ عَلى ذلِکَ إِذْ قِیلَ إِنَّهُ لَمْ یَمُتْ وَلکِنَّ بِهِ جِراحًا شَدِیدًا، فَلَمّا کانَ مِنَ اللَّیْلِ لَمْ یَصْبِرْ عَلى الْجِراحِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ: فَأُخْبِرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِذلِکَ، فَقالَ: اللهُ أَکْبَرُ أَشْهَدُ أَنّی عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ، ثُمَّ أَمَرَ بِلالاً فَنادى فی النَّاسِ: إِنَّه لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاّ نَفْسٌ مُسْلِمَةٌ، وَإِنَّ اللهَ لَیُؤَیِّدُ هذا الدِّینَ بِالرَّجُلِ الْفاجِرِ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : ما به همراه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم حاضر بودیم که (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) درباره مردی که ادعای اسلام می نمود گفت : این (مرد) از اهل آتش (جهنم) است (و به دوزخ خواهد رفت) ولی چون جنگ شروع شد این مرد بسیار سخت (با دشمن) جنگید وزخمی شد، (به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) گفته شد که ای رسول الله همان کسی که شما در باره اش گفتید که او از اهل آتش (دوزخ) است (و به جهنم خواهد رفت) همانا او امروزسخت (با دشمن) جنگید و(الآن هم که) مرده است ، (رسول الله) صلی الله علیه و آله وسلم : (او) بسوی آتش (جهنم) رفته است ، (ابوهریره می گوید با این سخن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) عنقریب بود که برخی از مردم دچار شک و تردید شوند؛ (که این چطور ممکن است) ، (صحابه موجود در آنجا) در همین فکر و گفتگو بودند که ناگهان گفته شد همانا آن مرد نه مرده است بلکه سخت زخمی شده بود و چون شب فرا رسید او نتوانست (درد) زخمهای (خودش) را تحمل کند خودش را کشت ، سپس این خبر (خود کشی آن فرد) به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رسانده شد، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : الله اکبر همانا من گواهی می دهم که من بنده الله و فرستاده و پیامبر او هستم، سپس به بلال (رضی الله عنه) دستور داد تا در میان مردم اعلان نماید : همانا به بهشت وارد نمی شود مگر فرد مسلمان و همانا الله (گاهی) این دین را با فرد خلاف کار نیز (تأیید و) تقویت می کند .


حدیث (72) حدیثُ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِیِّ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْتَقى هُوَ وَالْمُشْرِکُونَ فَاقْتَتَلُوا فَلَمَّا مَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلى عَسْکَرِهِ، وَمالَ الآخَرُونَ إِلى عَسْکَرِهِمْ، وَفی أَصْحابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ لا یَدَعُ لَهُمْ شاذَّةً وَلا فَاذَّةً إِلاَّ اتَّبَعَهَا یَضْرِبُها بِسَیْفِهِ، فَقالُوا ما أَجْزَأَ مِنّا الْیَوْمَ أَحَدٌ کَما أَجْزَأَ فُلانٌ؛ فَقالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَما إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: أَنا صَاحِبُهُ قَالَ فَخَرَجَ مَعَهُ کُلَّما وَقَفَ وَقَفَ مَعَهُ، وَإِذا أَسْرَعَ أسرع مَعَهُ؛ قَالَ فَجُرِحَ الرَّجُلُ جُرْحًا شَدیدًا، فَاسْتَعْجَلَ الْمَوْتَ فَوَضَعَ نَصْلَ سَیْفِهِ بِالأَرْضِ، وَذُبابَهُ بَیْنَ ثَدْییْهِ ثُمَّ تَحامَلَ عَلى نَفْسِهِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَخَرَجَ الرَّجُلُ إِلى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقالَ: أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ قَالَ: وَما ذَاکَ قَالَ: الرَّجُلُ الَّذی ذَکَرْتَ آنِفًا أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَأَعْظَمَ النَّاسُ ذَلِکَ، فَقُلْتُ: أَنا لَکُمْ بِهِ، فَخَرَجْتُ فی طَلَبِهِ، ثُمَّ جُرِحَ جُرْحًا شَدِیدًا فَاسْتَعْجَلَ الْمَوْتَ، فَوَضَعَ نَصْلَ سَیْفِهِ فی الأَرْضِ، وَذُبابَهُ بَیْنَ ثَدْیَیْهِ، ثُمَّ تَحامَلَ عَلَیْهِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَقالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عِنْدَ ذَلِکَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فیما یَبْدُو لِلنَّاسِ وَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ النَّارِ فِیما یَبْدُو لِلنَّاسِ وَهْوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ .


ترجمه : سهل بن سعد ساعدی رضی الله عنه روایت نمودند که همانا زمانی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (در یکی از جنگها) با مشرکین رودروشده و با یکدیگرجنگیدند و چون (درزمان وقفه جنگ) رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به (سمت) لشکرگاهشان برگشتند و دیگران (یعنی کفار) به لشکرگاهشان برگشتند، (در این جنگ) در میان یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مردی بود که هیچ تک و تار (و کم و زیادی) ازکفاررها نمی کرد مگر اینکه او را دنبال نموده و با شمشیرش زده (او را می کشت)، (برخی ازصحابه موجود در این جنگ) گفتند : امروز هیچ کس همانند فلانی برای ما کارآیی نداشته (و کفار را بسزایشان نرسانده) آنقدر که فلانی کارائی داشته (و دشمن را بسزایش رسانده است)؛ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : اما با این وجود او از اهل آتش (دوزخ) است، یکی مردی از افراد (موجود درآنجا) گفت : من یار (و همراه این فردی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره اش گفته اما او از اهل آتش دوزخ است) می شوم (تا ببینم که انجام کار این فرد چه می شود؟) سپس همراه آن فرد بیرون شد و هرگاه که آن فرد می ایستاد این نیز بهمراهش می ایستاد و هرگاه او به سرعت (به سمت دشمن) می رفت او نیز بهمراهش می رفت ، تا اینکه آن مرد سخت زخمی شد، و زود درخواست مرگ نمود و ته دسته شمشیرش را بر زمین گذاشته و نوک شمشیرش را در میان دو پستانش گذاشته و خودش را بربالای شمشیر انداخت و (بدین صورت) خودش را کشت، (آن) مرد (همراهش) بیرون شده و به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمدند (و خطاب) به ایشان گفتند : همانا من گواهی که شما فرستاده (و پیامبرالله) هستید (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : مگر چه شده است؟ (آن مرد) گفت : همان فردی که چند لحظه پیش فرمودید که همانا او از اهل (آتش) دوزخ است و مردم این سخنتان سنگین و بزرگ دانستند، من گفتم : من برایتان نسبت به این فرد (آگاهی حاصل می کنم)، لذا من در جستجوی او( به دنبالش) بیرون رفتم، (او جنگید) تا اینکه سخت زخمی شد ودرخواست زود مردن نمود و ته دسته شمشیرش را بر زمین گذاشت و نوک آن را در میان دو پستانش گذاشت و سپس خودش را برآن انداخت و خودش را کشت، در این وقت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : همانا (گاهی) فردی (در ظاهر و) چشم دید مردم عمل اهل بهشت را انجام می دهد و در حالی که او از اهل (آتش) دوزخ است، (چون خاتمه اش به خیر نمی شود) و همانا (گاهی) فردی (در ظاهر و) چشم دید مردم عمل اهل آتش (دوزخ) را انجام می دهد و در حالی که او از اهل بهشت است (چون خاتمه اش به خیر می شود) .

 

حدیث (73) حدیث جُنْدُبَ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ فیمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ رَجُلٌ بِهِ جُرْحٌ فَجَزِعَ، فَأَخَذَ سِکِّینًا فَحَزَّ بِها یَدَهُ فَما رَقَأَ الدَّمُ حَتّى مَاتَ، قَالَ اللهُ تَعالَى بادَرَنِی عَبْدی بِنَفْسِهِ حَرَّمْتُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ.


ترجمه : جندب بن عبدالله رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : در میان امتیانی که پیش از شما بودند مردی بود که زخمی شده بود و سپس بی تابی می کرد ،( و نتوانست درد این زخمش را تحمل کند) لذا کاردی را گرفت و با آن دستش را قطع کرد و خون بند نیامد تا اینکه مرد ،الله متعال فرمودند: بنده ام نفسش را زودتر به نزد من آورد (لذا) من بهشت را براو حرام نمودم .