سخن گفتن آسان است،
ولی سخن درست و بجا گفتن مهارت خاص خودش را می خواهد،
پس زیاد سخن نگوییم،
بلکه تلاش کنیم تا سخن بجا و درست بگوییم.
ابوشعیب آل بشیر
(2) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَانْتَهُوا.
ترجمه: ﺍﺑﻮﻫﺮﯾﺮﻩ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ روایت نموده که ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯿﺪ (ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺍﺯﻣﻦ چیزی ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ) ﺯﯾﺮﺍ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻨﺎ ﺑﺮﺳﻮﺍﻻﺗﺸﺎﻥ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻧﻤﻮﺩﻧﺸﺎﻥ (در عمل) ﺑﺎ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﻫﻼﮎ ﮔﺸﺘﻨﺪ، ﻟﺬﺍ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﻤﺎﻧﻌﺖ ﻧﻤﻭدﻡ از آن ﺑﺎﺯ ﺁﯾﯿﺪ (ﻭﺍﻧﺠﺎﻣﺶ ﻧﺪﻫﯿﺪ).
(1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: مَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ فَخُذُوهُ، وَمَا نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.
ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﺍﺑﻮﻫﺮﯾﺮﻩ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ روایت نموده که ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ (به حد توان) ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ( ﻭﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﺪ) ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺷﺘﻢ (ﻭ ﻣﻤﺎﻧﻌﺖ ﻧﻤﻮﺩﻡ) ازآن ﺑﺎﺯ ﺁﯾﯿﺪ (ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ رها ﮐﻨﯿﺪ).
2 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ أَبُو زَیْدٍ الْحَوْطِیُّ،........ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لِرَجُلٍ: «أَنْتَ وَمَالُکَ لِأَبِیکَ».
ترجمه: عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به مردی گفتند: تو مال تو از آن پدر تواست.
1 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ نَجْدَةَ الْحَوْطِیُّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ .........عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «سَأَلْتُ رَبِّی عَزَّ وَجَلَّ ثَلَاثَ خِصَالٍ فَأَعْطَانِی اثْنَتَیْنِ وَمَنَعَنِی وَاحِدَةً سَأَلْتُهُ أَنْ لَا یُسَلِّطَ عَلَى أُمَّتِی عَدُوًّا مِنْ غَیْرِهِمْ فَأَعْطَانِیهَا , وَسَأَلْتُهُ أَنْ لَا یَقْتُلَ أُمَّتِی بِالسَّنَةِ فَأَعْطَانِیهَا , وَسَأَلْتُهُ أَنْ لَا یَلْبِسَهُمْ شِیَعًا فَأَبَى عَلَیَّ».
ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: من از پروردگار باعزت و بزرگوارم سه در خواست نمودم دو(تای آنها را به) من داد و یکی را نداد، من از ایشان در خواست نمودم که بر امت من دشمنی غیر از خود آنها مسلط نکند، این در خواست مرا پذیرفت، و درخواست نمودم که امت مرا با قحط سالی نکشد (و نابود نکند) این را نیز به من داد، و در خواست نمودم که لباس تفرقه گرائی به تن آنها نکند (وامت مرا گروه گروه و فرقه فرقه نسازد، از پذیرفتن این درخواست من) سرباز زد.
مخالفت غیر اجتهادی غیر عنادی
هدف ما از مخالفت غیر اجتهادی غیر عمدی؛ مخالفتی است که یک مسلمان با مسلمان دیگری و یا با جمعی از مسلمانان بنا بر تقلید، شبهه، جهل و یا اموری از این قیبل مرتکب می شود، معمولا این نوع مخالفت های از جانب عوام و یا افراد تازه مسلمان و یا مسلمانانی که اطلاعات دینی آنها کم و یا غیر دقیق است؛ اتفاق می افتد، واز آنجایی که این نوع امور، در شریعت عذر محسوب می شوند، لذا مسلمانی که بنا بر این امور گرفتار مخالفت با مسلمان دیگری و یا گروهی از مسلمانان می شود، معذور بوده و گنه کار نیست، لذا چنین مسلمانی قبل از هرچیز نیاز به تعلیم دقیق و درست دارد تا از تقلید بیرون آمده، و شبهه، جهل و یا هر عذری دیگری که دارد برطرف گردد، زیرا الله متعال هرکسی را به اندازه توانش مکلّف نموده و بیشتر از آن هرگز باری را بر دوشش نگذاشته است، و هرکس باید به اندازه توان واقعی خودش، از دین و امور دینی پیروی کند، و بیشتر ازآن مکلّف نیست، لذا این نوع افراد یا توان تحقیق را ندارند و یا موقعیت و زمان تحقیق برای آنها فراهم نشده و هر یک به اندازه توانش به حق رسیده و به آن عمل می کند، در این باره به چند آیات و دو حدیث صحیح که زیر آورده می شود توجه نمایید:
....لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا .... (سوره بقره، آیه: 233)
ترجمه: ...هیچ فردی مکلّف (به اجرای امری) نمی شود مگر به اندازه توانش.....
لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ....(سوره بقر، آیه: 286)
ترجمه: الله هیچ فردی را بجز به اندازه توانش مکلّف نمی کند...
... لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ... (سوره انعام، آیه: 152)
ترجمه: ... ما (هیچ) کسی را بجز به اندازه توانش مکلّف نمی کنیم...
... لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا .... (سوره أعراف، آیه: 42)
ترجمه: ... ما (هیچ) کسی را بجز به اندازه توانش مکلّف نمی کنیم...
وَلَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا .... (سوره مؤمنون، آیه: 62)
ترجمه: ... ما (هیچ) کسی را بجز به اندازه توانش مکلّف نمی کنیم...
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: کُنَّا إِذَا بَایَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ، یَقُولُ لَنَا: «فِیمَا اسْتَطَعْتُمْ». (صحیح بخاری، حدیث: 7202)
ترجمه: عبدالله بن عمر رضی الله عنهما فرمودند: ما هرگاه که بر شنیدن و پیروی نمودن با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیعت می کردیم، ایشان به ما می گفتند: تا اندازه ای توانستید (به این بیعت وفا و عمل نمایید).
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «دَعُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلاَفِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَاجْتَنِبُوهُ، وَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ». (صحیح بخاری، حدیث: 7288)
ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: مرا نسبت به آنچه برایتان بیان ننموده ام رها کنید (و از من نپرسیدید)، زیرا کسانی که پیش از شما بودند با سوالهایشان و مخالفت نمودنهایشان با پیامبرانشان هلاک گشته اند، لذا هرگاه شما را از چیزی ممانعت نمودم از آن پرهیز نمایید، و چون به شما دستور اجرای امری را دادم تا جایی که توانستید ( و توان داشتید) به آن عمل کنید.
از این آیات و احادیثی که ذکر شد بوضوح فهمیده می شود که ما در اسلام به اندازه توان ما مکلف هستیم، و الله متعال هیچ کسی را بیشتر از توانش مکلّف نمی نکند، و توان عوام و یا افراد کم سوادی که توان حقیق ندارند و امثال اینها از این بیشتر نیست، لذا به همان اندازه مکلّف اند و اگر مخالفتی از این دسته از مسلمانان با سایر مسلمانان بروز کند، آنها معذور بوده و گنه کار نیستند، البته یک نکته مهم در اینجا باید بیان شود، و آن اینکه این نوع افراد بعد از اینکه اشتباه آنها به آنها تذکر داده شد؛ نباید برنظریه سابقشان اصرار ورزند و باید به حد توان تحقیق و پرسجو نمایند، تا حقیقت بهتر و بیشتر برآنها واضح شده و به وظیفه شرعی که در این دوآیه قرآن مجید آمده عمل کرده باشند:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (سوره نحل، آیه: 43)
ترجمه: ما پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی که بسوی آنها وحی می کردیم، پس از اهل علم بپرسید اگر نمی دانید.
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (سوره انبیاء، آیه: 7)
ترجمه: ما پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی که بسوی آنها وحی می کردیم، پس از اهل علم بپرسید اگر نمی دانید.
مخالفت اجتهادی
اگر علت مخالفت یک مسلمان با مسلمان دیگر اجتهادی باشد، پس هر دو نفری که با یکدیگر مخالف اند، معذوربوده و از اجر ثواب بهرمند می گردند، زیرا آنی که اجتهادش درست بوده و در این مسأله اختلافی به حق رسیده؛ دو اجر و ثواب را برده است، و آنی که اجتهادش بر خطاء رفته و گرفتار اشتباه شده او یک اجر و ثواب را برده است، پس هر دو از دیدگاه شریعت محکوم نیستند، و کسی حق محکوم کردن آنها را ندارد، در این باره به حدیث (7352) صحیح بخاری توجه نمایید:
عَنْ عَمْرِو بْنِ العَاصِ، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا حَکَمَ الحَاکِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَکَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ».
ترجمه: عمروبن العاص رضی الله عنه روایت نمودند که ایشان از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیده که می فرمایند: هرگاه حاکم (قاضی و عالم) خوب تلاش و تحقیق نموده و سپس در باره مسأله حکم نمود، (حالا) اگر به حق رسیده و حکمش درست بوده پس برایش دو اجر و ثواب است و اگر تلاش و تحقیق نمود وحکم نمود ولی اشتباه بود؛ پس برایش یک اجر و ثواب است.
دراینجا لازم می دانم برای بهتر فهمیدن این حدیث نظر شما را به چند مطلب از علماء که در توضیح این حدیث بیان نمودند جلب نمایم:
1 - محدّث بزرگوار خطیب بغدادی رحمه الله در کتاب الفقیه والمتفقه (1/ 191) در باره این حدیث چنین نوشته اند:
فإن قیل: کیف یجوز أن یکون للمخطئ فیما أخطأ فیه أجر، وهو إلى أن یکون علیه فی ذلک إثم لتوانیه وتفریطه فی الاجتهاد حتى أخطأ؟ فالجواب، أن هذا غلط لأن النبی صلى الله علیه و سلم لم یجعل للمخطئ أجراً على خطئه، وإنما جعل له أجراً على اجتهاده، وعفا عن خطئه لأنه لم یقصده، وأما المصیب فله أجر على اجتهاده، وأجر على إصابته.
ترجمه: پس اگر گفته شود: چگونه جایز است که به اشتباه کننده ای که در آنچه اشتباه نموده یک اجر و ثواب داده شود، و در حالیکه بنا برآنچه او در تلاش و اجتهاد سستی و کوتاهی نموده تا جایی که گرفتار اشتباه شده است؛ باید به او گناه برسد؟
(در) جواب (باید گفت): این (برداشت) اشتباه است، زیرا پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم برای خطا کننده و اشتباه کننده اجر و ثوابی بنا آن خطا واشتباهش نداده است، بلکه برای او اجر و ثوابی را بنا بر تحقیق و اجتهادش داده است، و از آن خطا و اشتباهش چون قصدی نداشته و عمدی نبوده در گذر نموده است، و اما آنی که به حق رسیده و درست حکم نموده برایش یک اجر و ثواب بخاطر تحقیق و تلاش و دیگری هم بخاطر به حق رسیدنش داده شده است.
2- شیخ ناصر الدین آلبانی رحمه الله در توضیح این حدیث چنین فرموده اند:
«إذا حکم الحاکم فاجتهد فأصاب فله أجران، وإن أخطأ فله أجر واحد» ذلک أن هذا الحدیث وإن اشتهر عند العلماء استعماله فی الأحکام الشرعیة والمسائل التی یسمونها بالمسائل الفرعیة دون استعمال هذا الحدیث فی المسائل الأصولیة أو الاعتقادیة، وإن کان هذا اشتهر عند الأصولیین؛ فإنه مما لا شک ولا ریب فیه أن الحدیث یشمل الاجتهاد فی کلٍّ من الأمرین المذکورین، أی: سواء کان فرعاً أو أصلاً .. سواء کان عقیدة أو حکماً فقهیاً، المهم: أن العالم المسلم لا یلقی هکذا الکلام على عواهنه، وإنما یجتهد فی معرفة حکم ربه فی کل ما کلف الله عز وجل به عباده سواء کان فرعاً أو أصلاً .. سواء کان فقهاً أو عقیدةً. (موسوعة الألبانی فی العقیدة، 5/ 798).
ترجمه: «آنگاه که حاکم و عالم خوب تلاش و تحقیق نموده و بعد حکم نمود اگر درست حکم نموده باشد برایش دو اجر و اگر اشتباه نموده باشد برایش یک اجراست» گرچه استفاده از این حدیث در نزد علماء مشهور گشته در باره احکام شرعی و مسائلی که آنها را مسائل فرعی می نمامند، و عدم استفاده آن در باره مسائل اصولی و یا عقیدتی، گرچه این برداشت و فهم در نزد اصولی ها مشهور است؛ ولی آنچه در آن شک و تردیدی نیست، این است که این حدیث شامل هر اجتهادی از این دو جریان گذشته می شود، یعنی: برابراست که مسأله فرعی باشد یا اصلی.... برابراست که مسأله عقیدتی باشد و یا حکم فقهی، مهم این است: که یک عالم مسلمان اینگونه سخنی را بدون تحقیق از پیش خودش نمی زند، و قطعا او در شناخت حکم پروردگارش در آنچه که الله با عزت و بزرگوار او را نسبت به بندگان مکلف و ملزم نموده اجتهاد می کند، خواه آن مسأله فرعی باشد یا اصلی.....برابراست که مسأله (حکم) فقهی باشد و یا (مسأله) عقیدتی.
3- شیخ ابن عثیمین رحمه الله در شرح ریاض الصالحین در توضیح این حدیث چنین بیان نموده اند:
واعلم أن کل خلاف یقع بین الأمة إذا کان الحامل علیه حسن القصد مع بذل الجهد فی التحری، لا یلام علیه ولا یضلل، لأنه مجتهد، وقال النبی علیه الصلاة والسلام: (إذا حکم الحاکم فاجتهد فاخطا، ثم أصاب فله أجران، وإذا حکم فاجتهد ثم أخطأ فله اجر) ولیس من حق الإنسان أن یقدح فی أخیه إذا خالفه فی الرأی بمقتضی الدلیل عنده، أما من عاند واصر بعد قیام الحجة علیه فهذا هو الذی یلام.
( شرح ریاض الصالحین، جلد اول، صفحه: 411)
ترجمه: بدان که هر اختلافی که در میان امت می افتد، اگر سبب آن نیّت خوب بهمراه تلاش و کوشش در تحقیق (مسائل) باشد، برآن (فرد) ملامتی نیست و گمراه قرار داده نمی شود، پیامبرعلیه الصلاة والسلام فرمودند: «آنگاه که حاکم و عالم خوب تلاش و تحقیق نموده و بعد حکم نماید اگر درست حکم نموده باشد، برایش دو اجر و اگر اشتباه نموده باشد، برایش یک اجراست»، این ازحق انسان نیست که برادر (دینی) خودش را جرح (وخدشه دار) کند زمانی که با او در مسأله ای بنا بر دلیلی که دارد اختلاف نماید، اما کسی که عناد کند و بعد ازاقامه دلیل بر او؛ بازهم پافشاری کند این آن کسی است که باید ملامت شود.
4- شیخ ابن عثیمین رحمه الله در مجموعه فتاوی و رسائل ابن عثیمین، 5/ 439 و 439) از ایشان چنین سؤال شده است:
یذکر أن بعض القادة فی المعارک الإسلامیة کانوا أشاعرة، فهل یثنى علیهم؟
یعنی : این مطرح می شود که برخی از فرماندهان جنگ ها (و جهادها)ی اسلامی از اشاعره بودند، آیا می شود که از آنها تعریف کرد (و خوبی آنها را بیان نمود)؟
شیخ ابن عثیمین رحمه الله در جواب چنین فرمودند:
من أصول أهل السنة والجماعة أن الإنسان قد یجتمع فیه سُنَّة وبدعة إذا لم تکن البِدعة مکفرة، ومن المعلوم أن بدعة الأشعریة لیست من البِدع المُخْرِجة عن الإسلام، ولا مَانِع من الثَّناء على من قام بما ینفع المسلمین من هذه الطائفة بما یستحق من الثناء؛ فهو محمودٌ على ما قام به من ذلک، وأمَّا ما حصل منه من بدعة، نعلم أو یغلب على ظننا أنه فیها مجتهد، فهو دائر بین الأجر والآجرین؛ لأن کل مجتهد من هذه الأمة فی حکم یسوغ فیه الاجتهاد فلن یعدم الأجر أو الأجرین؛ لقول النبی صلى الله علیه وآله و سلم: "إذا حکم الحاکِمُ فاجتَهد ثم أصابَ فلَه أجرانِ، وإذا حکم فاجتهد ثم أخطأ فلهُ أجرٌ " .
والحکمُ فی الناس وبین الناس، إنما یکون إلى الله تعالى، کما قال تعالى: (وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ) وقال: (فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِک خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً) . وقد علمت قول النبی - صلى الله علیه وسلم - فی المجتهد.
ترجمه: از اصول اهل سنّت و جماعت این است که در انسان سنّت و بدعت جمع می شود، آنگاه که بدعت کفری نباشد، و این مشخص است که بدعت اشعریها از بدعتی که (انسان را) از اسلام بیرون می کند نیست، لذا مانعی وجود ندارد که بر فردی از این گروه (اشاعره) نسبت به کاری که انجام داده و به نفع مسلمانان بوده و شایسته تعریف است؛ تعریف شود، آری او ستوده است برآنچه که انجام داده است، و امّا آن بدعتی که از او صادر شده، ما می دانیم و یا غالب گمان ما بر این است که اودر آن مجتهد بوده است و او در میان دو اجر و یک اجر می چرخد؛ زیرا هرمجتهدی از این امت که در باره مسأله ای که در آن اجتهاد گنجایش دارد؛ اجتهاد می کند، او هرگز یک اجر و یا دو اجر را از دست نمی دهد؛ بنا گفته پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم: «آنگاه که حاکم و عالم (برای رسیدن به حق) تلاش و تحقیق می کند و سپس اگربه حق رسید برایش دو اجر و ثواب است و اگر تلاش و تحقیق نمود وحکم کرد و اشتباه نمود، پس برایش یک اجر و ثواب است».
و (نکته دیگر این که) قطعا حکم در باره مردم و در میان مردم، در اختیار الله متعال است، همانگونه که (الله) متعال (در سوره شوری، آیه: 10) فرموده اند: و در هر چیزی که اختلاف نمودید، حکم آن بسوی الله است. و(در سوره نساء آیه: 59 ، الله متعال) فرمودند: پس اگر در چیزی اختلاف نمودید آن را بسوی الله و رسول (الله، صلی الله علیه و آله وسلم) باز گردانید، اگر شما به الله و روز قیامت ایمان دارید، این بهترین (روش) و (دارای) نیک ترین سرانجام است. و گفتارپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را (نیز) در باره مجتهد دانستی.
ادامه دارد..................
مخالفت عنادی
گاهی یک مسلمان، با مسلمان دیگری و یا گروهی از مسلمانان مخالفت می کند و علت آن عناد است، یعنی او با وجود شناخت حق دست به مخالفت با حق و اهل حق می زند، اگر مسلمانی با مسلمان دیگری و یا گروهی از مسلمانان در امری از امور دینی، خواه فقهی باشد و یا اعتقادی و یا حتی سیاسی، بنا بر عناد مخالفت کند، یعنی با وجود دانستن حق، با حق و اهل حق مخالفت ورزد، این شخص عند الله، معذور؛ محسوب نشده و گنه کار می باشد، و باید توبه کند ورنه، الله متعال فردای قیامت از او باز خواست خواهد نمود، و اورا به سزای اعمالش خواهد رساند، زیرا با وجود شناخت حق آن را بنا بر عناد، انکار کردن نشانی اهل ایمان نیست، و نشانی اهل کفراست و هرگز یک مسلمان نباید مرتکب چنین جرمی شود، در این باره به این چند آیه قرآنی توجه نمایید:
1 - إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ.(سوره آل عمران، آیه: 19).
ترجمه: بی گمان دین (حق) در نزد الله، اسلام است، و کسانی که به آنها کتاب (تورات و انجیل) داده شده بود، پس از آنکه علم بنزد آنها آمد؛ بجز از روی حسادت با یکدیگر اختلاف ننمودند، و هرکس که به آیات الله کفر می کند قطعا الله متعال بسیار زود حساب گراست.
2 - فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ (13) وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ (14) (سوره نمل آیه: آیه 13 و 14)
ترجمه: پس چون آیات ما در حال روشنگری به نزد آنها آمد، گفتند: این جادوی آشکاراست (13) و آنها را درحالی که دلهایشان بدانها یقین داشت، از روی ستم و سرکشی انکار نمودند، پس بنگر که سرانجام فساد کاران چگونه بود (14).
3 - وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِیرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا (42) اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا (43) (سوره فاطر، آیه: 42 و 43).
ترجمه: با اتنهای تأکید در قسم هایشان به الله سوگند یاد کردند که اگر بیم دهنده ای بنزدشان بیاید، قطعا یکی از هدایت شونده ترین (وراه یافته ترین) امت ها خواهند بود، و چون بیم دهنده ای (بسوی) آنان آمد؛ بجز فرارچیز دیگری به آنها نیفزود(42) (این کاررا آنها) بنا برتکبرو نیرنگ بد بر زمین نمودند، و در حالی که نیرنگ بد، بجز صاحبش کسی دیگری را نابود و هلاک نمی گرداند. آیا اینها انتظاری بجز (اینکه با) روش گذشتگان، (با آنها بر خورد شود،) را دارند؟ هر گز برای روش الله، تبدیلی را نخواهی یافت، و هرگز برای روش الله، دگر گونی نخواهی یافت(43).
4 - إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا وَسَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ (32) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ (33) (سوره محمد، آیه: 32 و 33)
ترجمه: همانا کسانی که کفر نموده و سر راه الله را سد نمودند و بعد از این که هدایت برای آنها واضح گشت با رسول الله مخالفت نمودند، (اینها) هرگز(با این کارشان) چیزی را به الله ضرری نخواهند رساند، و قطعا اعمال آنها تباه و بر باد خواهد گشت (32) ای کسانی که ایمان آورده اید، از الله اطاعت نمایید و از رسول الله فرمانبرداری کنید (وبا مخالفت با این دو) اعمالتان را باطل و برباد نگردانید (33).
در تمام این آیاتی که ذکر شد؛ آمده است که برخی از افراد با وجود شناخت حق؛ بنا بر حسادت، تکبر، عناد و یا سایر اغراض و اهداف زود گذر دنیوی، منکر حق شده و با اهل حق مخالفت می نمایند، این نوع عملِ کفری؛ شایسته یک مسلمان نیست، و باید از آن دوری و پرهیز کند، زیرا در این نوع مخالفتها، در حقیقت مخالفت با شخصی ویا گروه و مذهبی نیست، بلکه در حقیقت، مخالفت با الله متعال و کتاب الله متعال است، چنانچه الله متعال می فرماید:
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ. (سوره انعام، آیه: 33)
ترجمه: یقینا ما می دانیم که آنچه که این (کفارنسبت به تو) می گویند؛ ترا ناراحت و اندوهگین می کند، ولی (در حقیقت) اینها، ترا دروغگو نمی پندارند، ولیکن ظالمان آیات الله، را انکار می کنند.
ولی در این جا باید به یک نکته بسیار مهم اشاره شود، و آن اینکه زمانی که یک مسلمان با مسلمان دیگر و یا گروهی از مسلمانان که بر حق اند؛ مخالفت می کند، آیا این مخالفتش از سر عناد است و یا علت دیگری دارد؟ این مسأله ای است که بجز الله متعال کس دیگری نمی داند، و آن را باید به الله متعال سپرد، لذا اگر مسلمانی را دیدیم که با حق مخالفت می کند، هر گز نباید او را متهم به عناد نمود، زیرا تشخیص عناد و یا غیر عناد، با تشخیص آنچه در قلب می گذرد؛ است، و تشخیص این امر، کار الله متعال است، لذا شاید این مسلمانی که با حق مخالفت می کند، عذری از قبیل اجتهاد، تأویل و غیره داشته باشد، و عند الله، معذور باشد، لذا ما نباید معذور را مجرم دانسته و همانند یک مجرم با او برخورد کنیم، بلکه باید او را معذور دانسته و خیر خواه او باشیم، و تا حد توان، با دلائل و با حکمت او را قانع نمائیم تا حق را بپذیرد، اگر او حق را فهمید و پذیرفت که الحمد لله، و اگر با وجود تلاش ما، باز هم، حق را نفهمید، بجای متهم نمودن او، به عناد و دشمنی با او، او را معذور دانسته و برای او دعای نموده و از الله متعال بخواهیم که همانگونه که حق را برای واضح نموده و ما را از پیروان آن گردانیده برای او نیز واضح نموده و او را از پیروان واقعی حق بگرداند، با این طریق ما وظیفه شرعی خویش را در قبال این فرد انجام داده ایم.
ادامه دارد..........
مخالف کیست؟
در این جای بحث باید توضیح داد که مخالف کیست؟ و یک مسلمان چه کسی را باید تحمل کند، هدف ما از مخالف در این کتاب، کفار و مشرکین که با اسلام و مسلمین مخالف اند نمی باشد، زیرا این دسته از مخالفین احکام خاص خودشان را دارند، و بیان احکام آنها نیاز به کتاب مستقل دیگری است، هدف ما از مخالف در این کتاب، مسلمانی است که در برخی از مسائل اعتقادی، فقهی و یا سیاسی با مسلمان دیگری متفاوت بوده و اختلاف نظر دارد.
ما اگر بخواهیم علل مخالفت عقیدتی، فقهی و یا سیاسی یک مسلمان با مسلمان دیگری را بررسی کنیم، می بینیم که از سه حالت خالی نیست:
1- عنادی.
2 - اجتهادی.
3 - غیر اجتهادی غیر عنادی، (مانند: تقلیدی، جهلی، خطائی، ووو...).
بنده ان شاء الله تعالی در ادامه بحث به توضیح کامل هر یک از این اقسام سه گانه؛ خواهم پرداخت.
ادامه دارد............