۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (88 تا 91)

حدیث (88) حدیث حُذَیْفَةَ، قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ عُمَرَ رضی الله عنه فَقَالَ: أَیُّکُمْ یَحْفَظُ قَوْلَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْفِتْنَةِ قُلْتُ: أَنَا کَمَا قَالَهُ، قَالَ: إِنَّکَ عَلَیْهِ أَوْ عَلَیْهَا لَجَرِیءٌ؛ قُلْتُ فِتْنَةُ الرَّجُلِ فِی أَهْلِهِ وَمَالِهِ وَوَلَدِهِ وَجَارِهِ تُکَفِّرُهَا الصَّلاَةُ وَالصَّوْمُ وَالصَّدَقَةُ وَالأَمْرُ وَالنَّهْیُ، قَالَ: لَیْسَ هذَا أُرِیدُ وَلکِنْ الْفِتْنَةُ الَّتِی تَمُوجُ کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ، قَالَ: لَیْسَ عَلَیْکَ مِنْهَا بَأْسٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، إِنَّ بَیْنَکَ وَبَیْنَهَا بَابًا مُغْلَقًا، قَالَ: أَیُکْسَرُ أَمْ یُفْتَحُ قَالَ: یُکْسَرُ، قَالَ: إِذًا لاَ یُغْلَقُ أَبَدًا قُلْنَا: أَکَانَ عُمَرُ یَعْلَمُ الْبَابَ قَالَ نَعَمْ، کَمَا أَنَّ دُونَ الْغَدِ اللَّیْلَةَ، إِنِّی حَدَّثْتُهُ بِحَدِیثٍ لَیْسَ بِالأَغَالِیطِ فَهِبْنَا أَنْ نَسْأَلَ حُذَیْفَةَ، فَأَمَرْنَا مَسْرُوقًا فَسَأَلَهُ؛ فَقَالَ: الْبَاب عُمَرُ.


ترجمه : حذیفه رضی الله عنه فرمودند : (روزی) ما نزد عمر رضی الله عنه نشسته بودیم (که ایشان) فرمودند : کدام شما گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را در باره فتنه (ها) می داند ؟ من گفتم که من همانگونه که (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند (می دانم) ، (عمر رضی الله عنه) فرمودند: همانا تو براین جریان باجرأتی؛ من گفتم : فتنه مرد درخانواده اش و مالش و فرزندانش و همسایه اش را نماز و روزه و صدقه و امر(به معروف) و نهی (از منکر) کفاره می گردند، (عمر رضی الله عنه) فرمودند : من (بیان) این (نوع فتنه ها ) را نمی خواهم و لیکن (هدفم) فتنه ای است که موج می زندهمانند اینکه دریا موج می زند، (حذیفه رضی الله عنه) فرمودند :  آنها بر تو ای امیر المومنین اشکالی را وارد نمی کند، همانا در میان تو وآنها دری بسته است، (عمر رضی الله عنه) فرمودند: آیا (آن درب) شکسته می شود و یا اینکه باز می شود؟ (حذیفه رضی الله عنه) فرمودند : (آن درب) شکسته خواهد شد، (عمر رضی الله عنه) فرمودند : پس (آن درب دیگر) هرگز بسته نخواهد شد، (ما حاضرین در مجلس) گفتیم : آیا عمر می دانست که درب چه کسی است؟ (حذیفه رضی الله عنه) فرمودند : بله (عمر رضی الله عنه می دانستند که آن درب کیست؟) همان طور که می دانست که قبل از فردا شبی هست، همانا من به او حدیثی را بیان نمودم که از چیزهای غلط انداز نیست ، (حاضران در مجلس گفتند) که ما ترسیدیم که از حذیفه بپرسیم (که آن درب کیست؟) لذا ما مسروق را دستور دادیم که از حذیفه بپرسند (که آن درب کیست؟ و چون مسروق پرسیدند ایشان) ؛  گفتند که آن درب عمر (رضی الله عنه) است (و شکستن آن شهادت ایشان مراد است).


حدیث (89) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِنَّ الإِیمَانَ لَیَأْرِزُ إِلَى الْمَدِینَةِ کَمَا تَأْرِزُ الْحَیَّةُ إِلَى جُحْرِهَا.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : همانا (اهل) ایمان بسوی مدینه جمع و داخل می گردند همان گونه که مار بسوی سوراخش جمع و داخل می گردد.


حدیث (90) حدیث حُذَیْفَةَ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اکْتُبُوا لِی مَنْ تَلَفَّظَ بِالإِسْلاَمِ مِنَ النَّاسِ فَکَتَبْنَا لَهُ أَلْفًا وَخَمْسَمِائَةِ رَجُلٍ فَقُلْنَا نَخَافُ وَنَحْنُ أَلْفٌ وَخَمْسُمِائَةٍ فَلَقَدْ رَأَیْتُنَا ابْتُلِینَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ لَیُصَلِّی وَحْدَهُ وَهُوَ خَائِفٌ.


ترجمه : حذیفه رضی الله عنه فرمودند : پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : (نام) آن دسته از مردم را که (کلمه) اسلام (لا اله الا الله) را تلفظ نموده (و به حقانیت اسلام اعتراف نموده اند) را برایم بنویسید (و آمارمسلمانان را بیاورید، تا اینکه بدانم که تعداد مسلمانان چقدر است)، (حذیفه رضی الله الله عنه می فرماید ) ما (نام) هزار و پانصد مردی (که تا آن زمان مشرف به اسلام شده بودند) را نوشته (و به ایشان تحویل دادیم، و با خودمان) گفتیم : ما در حالی که هزار و پانصد نفر هستیم (بازهم) از(کفارو اظهار دین مان بنزد آنان می ترسیم) ولی (بعدا) ما دچار آزمایش گشتیم که من خودمان را می دیدم که از ترس به مرحله ای رسیده بودیم که حتی اگر فردی از ما در تنهائی نماز می خواند باز هم می ترسید .(که مبادا کفار او را دیده و آزارش دهند ) .

 

حدیث (91) حدیث سَعْدٍ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَعْطَى رَهْطًا وَسَعْدٌ جَالِسٌ، فَتَرَکَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلاً هُوَ أَعْجَبُهُمْ إِلَیَّ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ مَا لَکَ عَنْ فُلاَنٍ فَوَاللهِ إِنِّی لأَرَاهُ مُؤْمِنًا، فَقَالَ: أَوْ مُسْلِمًا فَسَکَتُّ قَلِیلاً ثُمَّ غَلَبَنِی مَا أَعْلَمُ مِنْهُ فَعُدْتُ لِمَقَالَتِی فَقُلْتُ: مَا لَکَ عَنْ فُلاَنٍ فَوَاللهِ إِنِّی لأَرَاهُ مُؤمِنًا فَقَالَ: أَوْ مُسْلِمًا فَسَکَتُّ قَلِیلاً ثُمَّ غَلَبَنِی مَا أَعْلَمُ مِنْهُ، فَعُدْتُ لِمَقَالَتِی، وَعَادَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ قَالَ: یَا سَعْدُ إِنِّی لأُعْطِی الرَّجُلَ، وَغَیْرُهُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْهُ، خَشْیَةَ أَنْ یَکُبَّهُ اللهُ فِی النَّارِ.


ترجمه : سعد رضی الله عنه فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به گروهی (مال) داد و در حالی که (من) سعد هم در آنجا نشسته بودم، (ولی) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به مردی از آنها که او در نزد من از همه (از نظر دینی و ایمان) پسندیده تر ( و مورد تأیید تر بود) رها کرد (و به مالی و پولی نداد) من به (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) گفتم : ای رسول الله چرا به فلانی (چیزی ندادی) سوگند به الله من او را یک مسلمان واقعی می بینم ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : و یا اینکه در ظاهرمسلمان (می بینی زیرا تو از باطن کسی خبر نداری)، (سعد می گوید) پس من اندکی سکوت نمودم سپس آنچه من در باره آن مرد از (واقعی بودن دین وایمان ) آن فرد می دانستم بر من غلبه نمودم و من دو باره آن سخنم را برای (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) تکرار نموده گفتم : ای رسول الله چرا به فلانی (چیزی ندادی) سوگند به الله من او را یک مسلمان واقعی می بینم ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : و یا اینکه در ظاهرمسلمان (می بینی زیرا تو از باطن کسی خبر نداری)، (سعد می گوید) پس من اندکی سکوت نمودم سپس آنچه من در باره آن مرد از (واقعی بودن دین وایمان ) آن فرد می دانستم بر من غلبه نمودم و من دو باره آن سخنم را برای (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) تکرار نموده گفتم : ای رسول الله چرا به فلانی (چیزی ندادی) سوگند به الله من او را یک مسلمان واقعی می بینم ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : و یا اینکه در ظاهرمسلمان (می بینی زیرا تو از باطن کسی خبر نداری)، (سعد می گوید) پس من اندکی سکوت نمودم سپس آنچه من در باره آن مرد از (واقعی بودن دین وایمان ) آن فرد می دانستم بر من غلبه نمودم و من دو باره آن سخنم را برای (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) تکرار نمودم ورسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نیز همان سخن قبلیشان را تکرار نمودند و سپس گفتند : ای سعد همانا (گاهی) من به کسی (مال و پول ) می دهم و در حالی که غیر از او در نزد من از او محبوب تر اند (ولی من اینکه کار را) از این ترس انجام می دهم که مبادا( اگر به او مال و پول ندهم کافر گشته و در روز قیامت) الله (متعال) اورا سرگون به آتش (جهنم) اندازد .