دوباره سلام

با سلام گرم به تمام دوستان عزیز و مهربان. چند مدتی بود نتونستم در خدمت دوستان عزیز باشم ان شاء الله از این به بعد هر از چند گاهی با مطالب جدید در خدمت دوستان خواهم بود.

افراط یا غلو دینی2

دوباره به کلمه (تطرف) غلو و افراط باز می گردم و می گویم: گاهاً از این کلمه معنای صحیح برداشت می شود. و گاهی معنای باطل مورد نظر است که هدف سردرگُم کردن و تشویه امور است. و این مورد کاربرد بیشتری دارد. برای بیان این قضیه چند سؤال مطرح می کنم:

·        آیا فراخواندن به اجرای شریعت الهی و حاکمیت اسلام در تمام شئون زندگی افراط و غلو است؟!!!

·        آیا دعوت به جهاد علیه یهود و یاری نمودن مسلمانان مستضعف در تمام نقاط زمین زیاده روی و گزافه کاری است؟!!!

·        آیا در خواست به عفت و عفاف و ترک بی حجابی و بی حیایی و فساد نکردن و پخش آن، تطرف و ازاعتدال تجاوز کردن است؟!!!

·        آیا تمسک به احکام دین و نشانه های ظاهری اسلام از قبیل ریش گذاشتن و حجاب شرعی و ... تند روی و سخت گیری است؟!!!

برخیاز آقایان، این امور را غلو و زیاده کاری می دانند. و به کسانی که چنین اندیشه ای دارند تند رو و سخت گیر می گویند. و این مسئله ای بس بزرگ و خطر آفرین است. زیرا این مقوله اتهام صریح به شریعت اسلامی است. چون این امور در قرآن و حدیث آمده و گمان نکنم مسلمانی که به الله به عنوان معبود و به رسولش وبه اسلام ایمان داشته باشد، بخواهد بلغزد و به این جهنم و وادی هلاکت وارد شود. - از الله خواهان نجاتم-

لذا نمی توان تمام چیزهایی که امروزه غلو و زیاده روی تعریف می شود را تند روی شرعی به حساب آورد. و سبب این اشتباه و کج فهمی که برخی بدان گرفتارند، جهل و بی علمی نسبت به حقیقت دینی است که الله بر بندگان خود مشروع کرده است. و نیز جهل به نیاز مردم به موازین شرعی است که امور را با آن بسنجند و حکم کنند. در نتیجه به هیچ عنوان جایز نیست دستورات توحیدی و یکسوی شرع پاک را غلو و گزافه کاری دانست. زیرا این شرع مقدس و ربانی از جانب الله علیمِ حکیم قدیر، صاحب اختیارِ جهانیان است. لذا هر حکم ثابت شده از قرآن و سنت بدون شک حق است. و نمی توان به شخص ملزم و پایبند به آن عار و عیب گرفت و خورده گیری کرد. چه برسد به این که شریعت اسلامی را متهم به عقب ماندگی و تهجر و عدم صلاحیت اجرایی با جهان معاصر نمود. زیرا چنین اتهامی به شریعت پاک و منزه کفر محض است.

الله یکتا می فرماید: وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ. مائده/49. و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان برحذر باش مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند.

أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ. مائدة/50. آيا خواستار حكم جاهليت‏اند و براى مردمى كه يقين دارند، داورى چه كسى از خدا بهتر است.

ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ. جاثیة/18. سپس تو را در طريقه آيينى [كه ناشى] از امر [خداست] نهاديم پس آن را پيروى كن و هوسهاى كسانى را كه نمى‏دانند پيروى مكن.

ادامه دارد...

افراط یا غلو دینی

لحظاتی با کلمه ( التَّطَرُّف) یعنی افراط و زیاده روی.

قبل از آغاز بحث پیرامون افراط دینی دوست دارم در مورد کلمه (تَطَرُّف) چند پرسش مطرح کنم:

·        اصل این کلمه چیست؟

·        چه کسی آن را تحریک کرده و به آن دامن می زند؟

·        هدف از دامن زدن به این موضوع و اشاعه و پراکندن آن چست؟ 

این کلمه از نظر اشتقاق لغوی درست است یعنی از طَرَفَ به معنای تیزی و لبه ی و انتهای یک چیز گرفته شده است.

و در بعضی از فرهنگ لغات جدید، تطرف به معنای تجاوز از حد اعتدال و میانه روی آمده است. ( المعجم الوسیط: ماده طَرَفَ).

و نیز برخی از ادیبان معاصر این کلمه را به معنای تجاوز از حد اعتدال استعمال نموده اند.( نگا: الاتجاهات الوطنیة فی الأدب المعاصر. نوشته: محمد محمد حسین-رحمه الله-).

لیکن این کلمه  در مصطلحات شرعی اضافه و داخل شده و به این معنا در قرآن و سنت به کار گرفته نشده است. و استعمال این لغت از هیچ یک از علمای امت شناخته شده نیست.

بلکه بهره برداری از این لغت توسط برخی از رسانه های گروهی غرب که به زبان عربی سخن می گویند، اشاعه شده است. سپس خیلی از بنگاههای خبر عربی آن را پخش نموده اند؛ چنانکه در امور دیگر هم وضعیت بر همین منوال است!!! و این ترجمه دقیق کلمه EXTREMISM   یعنی التطرف عربی و غلو فارسی می باشد.

و این جریان خبر از اتفاق بس خطر ناکی می دهد. و آن هم اینکه، کسانی که پشت تحریک و بر انگیختن این قضیه به این صورت هستند، دشمنان مسلمین می باشند. و هدفشان عموماً تشویه و بد نشان دادن چهره دعوتگران اسلامی و ترساندن مردم از متدینین است. حال آنکه خطر حقیقی علیه امنیت سرزمینهای اسلامی ظهور منکرات و اعلان آن است. نه از اصلاحگران و دینداران. خطر حقیقی از جانب صاحبان رقاصخانه ها و کاباره هاست نه از سوی کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند. زیرا این افراد کسانی هستند که الله تعالی به وسیله آنان مردم و سرزمین ها را حمایت می کند. الله متعال می فرماید: وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ. هود/117. و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند به ستم هلاك كند. و اما الله در مورد مفسدان چنین می فرماید: وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا. اسراء/16. و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم خوشگذرانانش را وا مى‏داريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم. خردمندان عبرت گیرید-.

 و می خواهند بگویند که اینها( داعیان و متدینین) تروریست و عاملان آشوب و اضطراب و نگرانیها هستند. آن هم به قصد بر انگیختن مسئولان  کشورهای اسلامی  علیه بیداری اسلامی است. بیداری که امروز به صورت یک حقیقت انکار ناپذیر درآمده و از شرق جهان اسلام تا غربش ادامه دارد. موج اسلامگرایی که نقش عودت و بازگرداندن مردم اعم از مرد و زن و پیر و جوان به سوی حوزه دین را ایفا می کند. رشد و بیداری ا سلامی که آثار دینداری مانند ریش و حجاب و مملو نمودن مساجد از نمازگذاران علی الخصوص جوانان و روی آوردن به علوم دینی و دیگر نشانه ها را نمایان می کند. این بازگشت میمون و مبارک به دامن دین خواب راحت را از چشم دشمنان اسلام می رباید. چون آنان به خوبی می دانند که قدرت و شوکت این امت در دین اسلام است و مسلمین بدون آن هیچند.

ادامه دارد...

اجرای حدود شرعی چرا؟!!! 12

ی: وصله شرعی به قوانین وضعی و قراردادی نمی چسبد.

بحمد الله با اقامه دلیل بیان داشتیم که زندان عقوبت و مجازات شرعی نیست. و گفتیم که در این عقوبت اصلاً و مطلقاً  هیچ حکمت و عقلانیتی موجود نیست. و نیز با مدرک و برهان، مفاسد زندانها و ضررهای این مجازات که معنای انسانی و اخلاقی خود را از دست داده چه برسد به مجوز شرعی، مطرح نمودیم. لذا هیچ مجوز و نیازی نمی بنیم که این عقوبت در سرزمینهای اسلامی باقی بماند. و آن را خواسته یا ناخواسته نوعی تقلید کورکورانه از قوانین سبک مغز و بی خردانه غرب و یا اصرار و پافشاری بر زور و قهر و غلبه می دانیم.  

و اکنون هدف بیان داشت ادله قبل را ارائه می داریم. و آن اینکه نباید قوانین وضعی و قراردادی را با فتوا و مجوز شرعی وصله زد. و در ابتدای این موضوع گفتیم که این عمل جایز نیست (و این واقعلاً یک کلام بسیار نرم و ملایم است).

 اینک دلیل عدم جواز

اسلام یک جریان و یک قضیه است.

یعنی این دین را که الله متعال بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده فقط یک دین است و با این بینش یا باید کاملاً در آن داخل شده و از پیروانش باشیم یا به کلی رهایش کنیم. زیرا اگر چیزی از دین بدون ضرورت ترک شود این یعنی دشمنی و تجاوز در حق ربوبیت ( آفرینش و تدبیر و برنامه ریزی امور)  و الوهیتی( قرار دادن عبادت فقط برای الله تعالی )  که خاص از اختیارات الله متعال است. و این بر حذر بودن را الله متعال در آیات تهدید و وعید زیادی بیان فرموده است. پر واضح است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از این که قسمتی از شریعت را رها کرده و تعطیل بگذارد، معصوم است. لیکن این تحذیر و زنگ خطری برای ماست.  اما خطابِ امر و نوک پیکان، بنا بر اهمیت موضوع به سمت رسول الله صلی الله علیه و سلم نشانه رفته است. و شخصی که در این جریان کوتاهی و تفریط نموده از عذاب الهی راه گریزی ندارد خواه رسول باشد یا کسی دیگر. زیرا از حقوق پروردگار و صاحب اختیار این است که هر گونه بخواهد بر بندگانش حکم می راند. و هر چه بخواهد بر ایشان مشروع قرار می دهد. در نتیجه اعتراض به یک حکم یا یک قانون از قوانین الهی طعن و عیب در حکمت آن قانون است و متعاقباً اعتراض و طعنه در ربوبیت است.

 پس آنگاه که دانستیم حلال دانستن مردار بنا بر اطاعت از کفار شرک است باید خوب بدانیم که الله به رسولش می فرماید: لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ. اگر شرك ورزى حتما كردارت تباه و مسلما از زيانكاران خواهى شد. زمر(65).

و همچنین فرموده: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ. حاقه ( 44 تا46. و اگر [او] پاره ‏اى گفته ها بر ما بسته بود. دست راستش را سخت مى‏گرفتيم. سپس رگ قلبش را پاره مى‏كرديم.                    

ونیز الله تعالی به رسولش چنین می گوید: وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً. إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا. ( اسراء74 و 75.و اگر تو را استوار نمى‏داشتيم قطعا نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى. در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مى‏چشانيديم آنگاه در برابر ما براى خود ياورى نمى‏يافتى. پس زمانی که لحن سخن با رسول الله صلی الله علیه و سلم با چنان شخصیتی ( که خودم و پدر و مادرم فدای او شویم ) این است، چه برسد بغیرش. منظور ما از پی در پی آوردن دلائل این بود که اصلاًجائز نیست، در قانون گذاری از غیر الله اطاعت نمود مگر از روی جبر و اکراه یا عذر و مشقت. اما پوشیدن لباس اسلام بر قوانین کفر از ریشه باطل است. بدبن دلیل که اگر چنین رویکردی داشته باشیم گویا به ملت اینگونه می فهمانیم که این قوانین حق است و شریعت اسلامی بدان اجازه داده و از آن راضی است. واین جرمی بس بزرگ است زیرا تغییر و تبدیل شریعت و کلام الهی است. تازه این عظیم ترین اقرار به باطل و قدرت دادن به آن در بلاد اسلامی است. لذا باطل نمی ماند در بلاد اسلامی جا خوش کند مگر زمانی که لباسی ظاهری از اسلام عاریه گرفته و به دروغ بر جبین خود آیات و احادیث بنهد. چنانکه ناپلئون بنا پارت زمانی که وارد مصر شد علماء بر او جبه و عمامه پوشاندند و با این عمل او را در سرزمین اسلام مقام و منزلت دادند. چنانکه امروز یهودیان می خواهند با آیات قرآن خود را در فلسطین جا دهند و نیز جهان غرب مسیحی کور خیال کرده در تورات نصوص و دلائلی وجود دارد که برای آنان در فلسطین حقی قائل است. قوانین ظلم و جور می خواهد در هر نقطه از سرزمین اسلام با استناد به آیات قرآن و احادیث برای ماندن و جا خوش کردن دلیلی بیابد. گاهی با غفلت و بی خبری و گاهاً با سادگی و سبک مغزی بعضی از شیوخ، کم کم باطل به آنان سرایت کرده و فتوا می دهند که ادعای یهود و مسیحیت حق است و برابر با موازین شرعی اسلامی است. یا حد اقل برای ماندن و سکونت آنان مانع شرعی وجود ندارد. لذا حال آنکه زندان به عنوان مجازات، خود جنایت ضد بشری و زشت و باطل و پلشت است و با عقوبات پاک  و باز دارنده شرعی در تضاد است چگونه می شود آن را ملبس به لباس شرعی نمود!!!

پایان مطلب

دوباره سلام

اول از همه باید گفت: هر گاه جهان، قوانین اقتصادی اسلام را به کار گماشت، و دچار مشکل شد اسلام  باید پاسخگو باشد. و این هرج و مرج اقتصادی و راهکارهای پوشالی، نتیجه عدم به کار گیری دیدگاه اقتصاد اسلامی است. لذا راه حل، بازگشت به اجرای قوانین اقتصادی اسلام است.

تغییر نرخ طلا در جهان هم وابسته به پشتوانه ی طلا در هر کشور است و هم وابسته به سیاست خارجی هر کشور. یعنی تنها یک مورد نیست. مثلاً وقتی کشورهای قدرتمند اقتصادی با سیاست یک کشور از در مخالفت در می آیند نرخ طلا که پشتوانه پولی هر کشور است دچار نوسان می شود و بر قیمتها و تصمیمات اقتصادی تأثیر می گذارد. این یک ظلم واضح از سمت کشورهای سرمایه داری است. دوم اینکه مردم در کشور به خاطر جبران خسارت تجاری که بازتاب تحریمهای کشور سرمایه دار است از یک دیگر به تناسبهای خاص سود می گیرند تا هم رشد اقتصادی کنند و هم با توجیهات دروغین ظاهراً جبران خساری احتمالی نمایند، که این ظلمی دیگر از جانب مردم بر خود مردم است. و مطلقاً حرام می باشد. زیرا در این میان فقط قشر ضعیف جامعه متضرر می شوند. و ظلم به یک نفر سرمایه دار که از جانب ثروتمندان غرب یا شرق که اعتقادی به ظلم ندارند بهتر از ظلم خود مسلمانهای ثروتمند به تمام مسلمانان، بخصوص قشر فقیر جامعه است. در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم هم قیمت بازار دچار نوسان می شد. صحابه بزرگوار نزد رسول آمده و خواستند قیمت مصوب و ثابتی تعیین کنند تا کسی متضرر نشود. ایشان فرمودند: خود الله متعال قیمت گذار است. یعنی من نمی توانم چنین کاری بکنم. حالا تغییر قیمت در زمان رسول الله ممکن است به خاطر تولید فراوان یا گاهاً به خاطر کمبود تولید دچار نوسان می گشت.  بالأخره این مشکل در آن زمان هم بوده و رسول الله صلی الله علیه و سلم اجازه هیچ سود و سوءاستفاده از بازار را به کسی ندادند. در زمان ما هم به هر دلیلی که این مشکلات پیش آمده اجازه   1% سود هم به کسی داده نمی شود. چون این ضرر عمومی است و تمام اقشار جامعه با آن دست و پنجه نرم می کنند. ولی ثروتمندان فشار کمتری را متحمل می شوند. و این فقراو قشر متوسط به پایین جامعه هستند که زیر چرخ این نا عدالتی اقتصادی له می شوند لذا به هیچ وجه این توجیحات قابل قبول نیست و منفعت عموم مردم بر منفعت قشر خاصی مقدم است و سود گرفتن به هر درصدی که باشد پذیرفته شده نیست. و الله تبارک و تعالی در قرآن مجید سود و ربا خوار را به جنگ طلبیده و هیچ استثنایی را برای آنان قائل نشده است.

سلام عرفان

حکم بلند خواندن بسم الله در نماز

 ثابت و درست این است که باید آهسته خواند. اما کسانی که بلند می خوانند هم دلائلی را ذکر می کنند. ولی دلائل مخالفین آنان قوی تر است. اگر بلند هم خوانده شود نماز باطل نمی شود.

 

 

در مورد اندازه بلند نمودن ریش هم در اسلام مطلبی را ندیدم. جز اینکه رسول الله صلی الله علیه و سلم فقط مطلقاً امر به بلند گذاشتن و رها کردن ریش نمودند و بس. و دلیلی بر کوتاه نمودن آن نیامده است.

ممنون از اینکه با بنده در ارتباطید جزاک الله خیراً و بارک فیک.

اجرای حدود شرعی چرا؟!!! 11

د: حقیقت زندانها ( ندامتگاهها)

زندانها همان نقش و دور پنهانی پادشاهان و رؤسای سرکش و جبار است که در آن انواع عذابها را بر مخالفین خود به کار می گیرند. و کرامت و انسانیت آنان را لگد مال می کنند. سرکشان و طاغیان در زندانها و دور از چشمان ملتها، انواع واقسام پستی و خواری و نامردی و انهدام انسانیت و ظلم علیه دعوت کنندگان به عدل و داد را استعمال می کنند. هر روز که طاغوتی از عریکه قدرتش به زیر کشیده می شود ملتها در می یابند که برادرانشان چگونه با آتش و آویزان شدن به پاها و نوشیدن ادرار و لخت شدن و با تجاوز جنسی اجباری با یکدیگر تحت شکنجه قرار می گرفتند. و بسی کارهای دیگر که پیشانی از شنیدن آن عرق شرم به خود می گیرد و انسان با کرامت از ابراز آن حیا می کند. اگر شریعت اسلام اجرا می شد و حدود اسلامی در ملأ عام جامه عمل به خود می پوشید، حاکم ظالم قدرت نمی یافت که زندان را وسیله ی قلع و قمع آزادی و خواری انسانها قرار دهد.    

ذ: آیا به خانواده های زندانیان اندیشیده اید؟!

آنگاه که زندانیان با مرگ تدریجی و خواری و خفت در زندانها گلاویزند، پشت سر هر کدامشان خانواده ای در معرض توهین اجتماعی و نابودی و فقدان سرپرست قرار دارد. خانمی که همسرش مثلاً 10 سال از کانون خانواده دور است چه می کند؟ جای تعجب اینجاست که قوانین، راهکاری برای خانواده زندانی نمی اندیشد که آنان را از خواری فقر و نیازمندی حمایت کند. بلکه با انداختن زندانی در سیاه چالها و رها کردن خانواده اش در بیرون اکتفا می کند. خانواده ای که مسیری بسا ظالمانه تر از مسیر زندانی خواهد داشت. مفاسدی را که در سطرهای گذشته بیان داشتیم فقط جزئی از مفاسد زندانها است و برشماردنده تمام آنها نیست. و حقیقتاً از برخی مفاسد موجود در زندانها چشم پوشی کردیم. ای کاش زندانها امیدِ حکمت و منفعتی قانع کننده و نابود کننده ای برای ریشه شر و فساد به همراه داشت. بلکه بر عکس زندان یعنی مدرسه جرم و بزهکاری. البته فریب رفت و آمد مشایخ به زندانها جهت پند و ارشاد زندانیان را نخوریم. چون این دروغی بس بزرگ است که مجال سخن در این مورد نیست. البته در زندانها عنوانی تحت پژوهش اجتماعی موجود است، که گویا می خواهد جرم شناسی و ریشه یابی نماید. او کجا می تواند شکافهای روحی و روانی و اجتماعی را پینه و وصله کند، آنهم اگر اصلاح و پینه گری بداند.

و گمان نکن برای مشکلات زندان درمانی وجود داشته باشد. مثلاً  بخواهی با پر کردن زندان از وسایل آسایشی و رفاهی مشکل را حل کنی. حال آنکه زندانهایی یافت می شود که مردان و زنان با هم مخلوطند و... و... . زیرا این خود عین فساد و شکست و انحلال و رسوایی است. و گمان می کنم که این چنین مفاسدی بر اهل فتوا پوشیده نیست. لذا بدون علم در دین الله فتوا صادر نکنند. و پلیدی قوانین وضعی را بر دوش شریعت پاک اسلامی نگذارند. اما... شکایت و دادخواست را نزد الله میبرم.

اجرای حدود شرعی چرا؟!!!10

نمونه هایی از مفاسد زندانها

أ زندا ن آموزشگاه جرم است.

جز بیدادگران کسی دیگر منکر این قضیه نیست. زیرا زندانیان با علتهای گوناگون وارد زندان می شوند و ایام زندان را با هم در بندها و سالنهای بزرگ سپری می کنند. با هم می خورند و با هم می خوابند. و سخن آنان پیوسته شب و روز پیرامون جرمها و مشکلات و آرزوهایشان بعد از خروج از زندان می چرخد. البته این برای کسی است که آرزوی بیرون شدن از زندان را دارد. بدین سبب زندان مدرسه ی تعلیم جرم و جنایت است. در این مکان خرده دزدها زیر نظر دزدان پیش کسوت روشهای جدید سرقت را می آموزند. و دولتها نمی توانند برای این معضل آشکار و زندان انفرادی کاری بکنند. زیرا هزینه های ویرانگری را می طلبد. بدتر و تلخ تر از آن این است که وقتی زندانی در انفرادی و تک سلول خود کند چند روزی کسی را نمی یابد که با او سخن گوید یا درد دل کند، دچار شکست روحی و روانی می گردد. سلول انفرادی یا تک سلول از قتل بدتر است زیرا در حقیقت این زندان مرگی تدریجی است که نمی توان پیامدهای وخیم روحی آن را بیان نمود.

ب: زندان مدرسه انحرافات جنسی و بی بند و باری است.

و نیز این نوع انحراف هم یکی از مشکلات موجود در زندانهاست. زندانیان به خصوص آنانی که مدت مدیدی را در این مکان سپری می کنند، فساد و انحرافات جنسی با تمام اشکال و صورتهایش در بین آنان منتشر می شود. حقیقتاً جای تعجب است که قوانین چشم بسته که بر اثر جرائم اخلاقی مردم را به زندان می افکنند، زندانی را وادار می کنند داخل چهار دیواری زندان مرتکب فساد اخلاقی شود. واین نهایت نادانی و فساد است.و کسی که آمار و پژوهشهای امراض روحی روانی را بررسی نماید، انتشار بی رویه این بیماریها را در بین زندانیان خواهد دانست. و بر ماست که نسبت به عواقب سنگین این فساد و شکست جنسی که زندانیان با آن دست و پنجه نرم می کنند تدبیری بیندیشیم. به خصوص در مورد آنانی که مدتهای طولانی که به پنج یا ده سال یا بیشتر در این مکان می گذرانند. شما را به خدا وضعیت زندانی که به خاطر بوسیدن یک دختر  به پنج سال حبس آنهم وسط مردابی بزرگ از جرم و فساد. محکوم میشود، چیست؟!!!

ج: زندان باری اقتصادی است بر دوش ملتها.

آیا تا کنون به هزینه های دردآور و سنگینی که زندانیان بر دوش دولت میگذارند اندیشیده اید. نه تنها هزینه های ساختمان سازی و تهیه مواد غذایی؛ بلکه مشکلات حراست و نگهبانی هم که جمعیت بسیار بزرگی از درجه داران و سربازان شبانه روز به صورت شیفتی به خود مشغول داشته. مزید بر علت است. تازه این مخارج سنگینی که بر دوش دولت است بی فایده و برگشت ناپذیر است. علاوه بر این ما زندانیان را از کارهای قانونی که خارج زندان انجام می دادند نیز باز می داریم و این فساد و ضرر اقتصادی دیگری است. واصلاً درست نیست به خزعبلاتی مانند: تسبیح سازی و کلید سازی و بافتنی ها و ...  که زندانیان با آن سرگرم هستند شادمان باشیم.

اجرای حدود شرعی چرا؟!!! 9

 

ج- قصاص ( تلافی یا انتقام )

قصاص یعنی از مجرم به قدر جنایت انتقام گرفتن.جان در برابر جان، چشم در مقابل چشم، و بینی در ازای بینی و دندان به جای دندان.قصاص حکمی عادلانه و جزایی برابر و هم مثل، برای جرم است.جان مجرم عزیز تر از جان کسی که براو جنایت صورت گرفته نیست و چشمش از چشم وی گرانقیمت تر نیست.وقتی جای زندانَ با قصاص عوض شود، پر واضح است که این کیفر با جرم برابر نیست و در ذات خود ظلم است.و پناه دادن جامعه و قانونگذار به مجرم است.گویا جنایتکار سزاوارتر به حمایت جامعه از بیگناهی است که به او تجاوز شده است. و این یعنی نهایت حماقت و جهالت. و شریعت اسلامی از این حماقتهای وضعی و قراردادی در مورد جرائم بیزار است.به همین خاطر است که هر روز از جرمی می شنویم که در گذشته وجودی نداشته است. مانند جرائم خون آشامها، و جنایتهای هولناک جنسی و ... . واین پیامدی بالفعل از قوانینی است که مجرم را حمایت می کند و راضی به وقوع ظلم بر مسالمت جویان است. 

د - عوض گرفتن یا دیه

حکمت چهارم از حکمتهای عقوبات اسلامی، عوض یا تاوان گرفتن برای کسی است که بر او جنایتی صورت گرفته است. مانند قصاص در جرمهای قصاص و پرداخت غرامت در اموال تلف شده. و این فی الواقع عین عدالت است. زیرا تاوان دادن به کسی که به وی تجاوز شده حق اوست. و در صورتی که جان او گرفته شده باشد این تاوان به خانواده شخص بازگشت داده می شود. یا در هنگام نابودی یکی از اعضای وی و ممتلکاتش باز هم این خسارت برا یش جبران می شود. اما زندانی نمودن مجرم، به عنوان عوض و تاوان برای مجنی علیه قرار نمی گیرد. اگر جنایت کار یک یا دو سال زندانی شود به جنایت شده چه فایده ی حاصل می شود. نه دلش خنک گشته و نه خسارتش جبران می شود. و این گونه زندان به عنوان یک کیفر چشم بسته و کور تمام حکمتهای مجازات اسلامی را نابود نموده است. و پایبندی به آن نوعی تمسک باطل و دنباله روی راه مجرمانی است که شریعت الهی را با شریعتهای اهل هوی و هوس و قانونگذاران عوض نموده اند. حال اگر مفاسد زندانها را به این مطالب اضافه نماییم جنایتی جدید به نام زندان در مقابلمان نمودار خواهد شد.

عرفان جون سلام

سوال شما.

 سلام علیکم.وظیفست.درموردمسواک زدن فرمودین که رسول الله بافرمایشاتشان ئاجب بودن را از لن سلب کرده اند.حال درمورد سبیل حکم چیست؟

جواب: کوتاه کردن سبیل هم واجب است. اما روشهای متفاوت دارد. هم می توانید کاملا کوتاه کنید. نیز می توانید به اندازه دلخواه کوتاه نمایید. هم می توانید بلند نگه دارید ولی از سمت جلو، یعنی ابتدای لب فقط خط گرفته و مرتب نمایید. تما م این حالتها از روایات صحیح ثابت است. و علت واجب بودن این است که رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرمایند: ۱۰ چیز جزو فطرت است. که یکی از موارد آن کوتاه نمودن سبیل به روشهای فوق الذکر می باشد. و در فقه اسلامی از آن به عنوان سنتهای فطری یاد می شود. و نیز رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرمایند با مجوس( آتش پرستان) مخالفت کنید. یعنی ریش را بلند نگه دارید و سبیل را کوتاه نمایید. والله اعلم.