۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

ما را در چاپ و نشر این کتاب یاری فرمایید

           ما را در چاپ و نشر این کتاب یاری فرمایید  

  

خدمت تمام کسانی که به این وبلاگ سری می زنند سلام عرض می کنم و بعد از عرض سلام از شما برادران دینی درخواست همکاری در چاپ و نشر این کتاب را دارم . 

برادران عزیز و خواهران گرامی بنده ترجمه کتاب (آداب الزفاف) استاد آلبانی رحمه الله را چند سال پیش به پایان رساندم ولی بنا بر مشکلاتی تا به حال نتوانستم آن را به چاپ رسانده منتشرنمایم وبرای اینکه عموم افراد علم دوست و دانش پژوازآن استفاده ببرند در همین وبلاگ تحت نام (آداب شب حجله) در اینترنت گذاشتم و اراده دارم که ان شاء الله تعالی هر چه زود تراین کتاب مفید و علمی را به چاپ برسانم ،لذا هر ناشریا خیّری که می تواند ما را در این راستا یاری فرماید در این امر خیر کوتاهی نفرماید و این را یقین داشته باشد که الله متعال به او اجر و ثواب زیادی عنایت خواهد نمود. 

جزاکم الله خیرا .  

   

برادردینی شما : ابوشعیب اسفندیار شجاعی

وجوب خدمت زن، برای همسرش

آداب شب حجله (۴۱)  

  

وجوب خدمت زن، برای همسرش 

آری از بعضی احادیثی که در بحث گذشته آمد بطور واضح معلوم می گردد که بر زن واجب است که از شوهرش بقدر استطاعت، تبعیت نموده و خدمتش نماید. در این هیچ شکی نیست که کار در منزل و تربیت فرزندان و دیگر امور مانند این جزء اولین اموری اند که در این خدمت داخل می باشند. و علما در این مورد اختلاف نظر دارند.

شیخ الاسلام ابن تیمیه در «الفتاوی»(۱)می فرماید: علما در این مورد اختلاف نموده اند که آیا خدمت نمودن به شوهر از قبیل شست و رفت در منزل، پخت و پز غذا، پختن نان، خمیر کردن، تهیه غذا برای غلامهای شوهر، تهیه آب و علف برای حیوانات شوهر و دیگر امور بر زن لازم است یا خیر؟

بعضی از علما می گویند که انجام این خدمات بر زن واجب نیست و این نظریه ضعیف است مانند ضعیف بودن نظریه کسانی که می گویند همبستری و معاشرت نیز واجب نیست. زیرا این زندگی و معاشرت نیک نیست. حتی فرد همراه و همسفر انسان که مانند رفیق و همراه انسان در زندگی است اگر با انسان همکاری ننماید پس او بر خورد خوبی در زندگی نداشته است.

و بعضی دیگر از علما می گویند حق هم با آنهاست که انجام خدمت بر زن واجب است زیرا شوهر همانگونه که قرآن می گوید: آقا و سردار زن است و از دیدگاه سنت پیامبر چنانکه بیان شد، زن اسیر و برده مرد است.(۲) و بر اسیر و برده همانگونه که عرف و معمول است خدمت نمودن برای آقایش واجب بوده واین برخورد نیک است.

و از گروه قائلین به وجوب خدمت، بعضی ها گفته اند که خدمت اندک واجب است و بعضی دیگر گفته اند که خدمتی که شایسته باشد واجب است و همین هم حق است که انجام خدماتی که شایسته مرد باشد بر زن واجب است و این وجوب با تغییر حالات متغییر می گردد زیرا خدماتی که زن چادرنشین و عشایری انجام می دهد با خدماتی که یک زن روستایی انجام می دهد فرق دارد و خدمات یک زن قوی مانند خدمات زن ضعیف نیست.

بنده (آلبانی) می گویم که همین قول انشاءالله و بتوفیق خداوند حق است و انجام خدمات خانه بر زن واجب است و همین نظریه، دیدگاه امام مالک اصبغ(۳)، ابوبکر بن ابی شیبه، جوزجانی از حنابله(۴) و گروهی از سلف و خلف می باشد(۵) و بنده دلیلی درست برای کسانی که قائل به عدم وجوب انجام خدمت زن اند نیافتم.

و گفته بعضیها که قائلند: همانا عقد نکاح تقاضا و خواهان استمتاع (جماع) است نه استخدام مردود است، زیرا زن نیز از مرد استمتاع حاصل می نماید سپس هر دو از این لحاظ برابرند و معلوم و واضح است که خداوند تبارک و تعالی چیز دیگری بر شوهر نسبت به زن فرض نموده که همان دادن خرج لباس و مسکن زن باشد پس عدل و انصاف حکم می کند که در مقابل این اعمال چیز دیگری را برای زن واجب بگرداند که برای شوهر انجام دهد و این جز خدمت کردن به شوهر چیز دیگری نمی باشد. بالاخص که مدیریت مرد بر زن از نص گذشته قرآن ثابت است. و اگر زن خدمت مرد را انجام ندهد پس مرد مجبور می گردد که در خانه برای زن خدمت نماید و این باعث می گردد که زن بر مرد مدیر و سرپرست باشد و واضح است که این سند عکس آیه قرآن است؛ پس معلوم گردید که بر زن انجام خدمات بر مرد واجب است و همین مقصود آیه قرآن است. دیگر اینکه اگر مرد انجام خدمات را بعهده گیرد باعث دو چیز کاملا متضاد می گردد.

1- اول اینکه خدمت نمودن مرد باعث جلوگیری وی از تلاش برای کسب رزق و روزی و دیگر مصالح می گردد

2- زن در خانه نسبت به اموری که انجامش برای او واجب است بیکار می ماند.

مردود بودن این مطلب در شریعت که حقوق زن و مرد را برابر داشته، بلکه حتی مردها را برتری داده بر کسی مخفی نیست.

و به همین سبب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به شکایت دخترش فاطمه رضی الله عنها هنگامی که به حضور پیامبر آمده و از اذیت و تکلیفی که از آسیاب دستی می دید شکایت نمود رسیدگی نکرده و شکایتش را پاسخ مثبت نداد. جریان از این قرار است که خبر به فاطمه رسید که برای پیامبر غلامانی آمده است به خانه پیامبر آمدند و چون به خانه رسیدند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را ندیدند، عایشه رضی الله عنها را از جریان با خبر نمودند، چون پیامبرتشریف آوردند عایشه پیامبر را از جریان با خبر نمودند.

علی رضی الله عنه می گوید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزد ما آمدند در حالیکه ما دراز کشیده بودیم و خواستیم بخوابیم، چون رسول را دیدیم خواستیم بلند شویم، پیامبر فرمودند راحت باشید و آمده در میان من و فاطمه نشستند و پای مبارکشان که به من چسبیده بود سردی پایشان را بر شکم احساس می نمودم. سپس فرمودند آیا شما را به چیزی بهتر از آنچه که خواستید راهنمایی نکنم، چون خواستید بخوابید و یا به بستر خواب رفتید، سی و سه بار سبحان الله و سی و سه بار الحمد لله و سی وچهار بار الله اکبر بگوئید این از خادم برای شما بهتر است. علی رضی الله عنه می گوید: از آن شب به بعد این ورد را ترک نکردم. راوی می گوید به علی رضی الله عنه گفته شد حتی شب صفین ترک نکردی، علی گفت: و حتی شب صفین ترک نکردم.(۶)

در این روایت مشاهده نمودید که پیامبر  صلی الله علیه و آله وسلم به علی رضی الله عنه نگفتند که بر فاطمه رضی الله عنها خدمت ضروری نیست و همانا تو باید خدمت کنی در حالیکه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در فیصله و داوری طرفداری کسی را نمی کند. این چنین ابن قیم توضیح دادند و هر کس در این امور تفصیل بیشتری را خواهان است به کتاب ارزنده اش «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» مراجعه نماید.(۷)

در اینجا باید گفت از آنچه که گذشت گرچه وجوب خدمت زن برای مرد را ثابت می گرداند ولی استحباب مشارکت مرد در اوقات فراغت با زن در خدمات خانه را نفی نمی کند بلکه این عمل از نوع معاشرت نیک دو همسر با یکدیگر محسوب می گردد، به همین علت عایشه می فرماید که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به خدمت خانواده مشغول بودند، چون وقت نماز فرا می رسید به نماز می رفتند(۸)

و در روایتی دیگر آمده که، پیامبر انسانی از انسانها بودند، لباسشان را پیوند می زد و گوسفندشان را می دوشید و خدمت خویش را انجام می دادند.(۹)

این پایان مطالبی است که خداوند تبارک و تعالی به ما توفیق داد تا درباره «آداب شب حجله» در این رساله بیان نمائیم.

بارالها تو پاکی و ستایش شایسته تو است، و گواهی می دهم که بجز تو معبود به حقی نیست و از تو طلب آمرزش می نمایم و بسوی تو بازگشته و توبه می نمایم.



(۱) الفتاوی 2/234/235

(۲) مترجم گوید: مقصود پیامبرr از اسارت و بردگی آن اسارت و بردگی غلام و کنیزان دوران جاهلیت که از هیچ حقوقی برخوردار نبودند نیست. بلکه یک تشبیهی است در انجام خدمت یعنی همانگونه که اسیر و برده خدمت آقا و رئیسش را انجام می دهد و انجام خدمات بر او واجب است، بر زن نیز انجام خدمات امور خانه شوهر واجب است.

(۳) فتح الباری 9/418

 (۴) الاختیارات صفحه 145

(۵) نگاه شود زاد المعاد 4/46

(۶) بخاری 9/417/418

(۷) زاد المعاد 4/45/46

(۸) این روایت را بخاری 2/129و9/418 و ترمذی 3/314 روایت نمودند و آنرا ترمذی صحیح قرار داده است و مخلص سه از شش از مخلصیات 66/1 و ابن سعد 1/366 روایت نموده اند.

(۹)  از عائشه الشمائل 2/185 روایت نموده که رجال آن رجال بخاری است ولی در بعضی ضعف وجود دارد ولی احمد و ابوبکر شافعی با سند قوی روایت نمودند که بنده تحقیق آنرا در سلسله الاحادیث الصحیحه تحت شماره 670 بیان نمودم.

چند توصیه برای زن و شوهر

آداب شب حجله (۴۰)  

  

چند توصیه برای زن و شوهر 

 

در پایان همسران را به چند مورد توصیه می نمایم:

1- هر دو همسر یک دیگر را به اطاعت و پیروی از الله  تبارک و تعالی و احکام ثابت در قرآن و سنت نصیحت و توصیه نمایند و تقلید ازکسی، یا عرف و عادتی که در میان مردم رواج یافته و یا مذهبی را بر کتاب الله و سنت ترجیح ندهند. خداوند عزوجل می فرمایند: (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا) [ احزاب : 36 ]

«هیچ زن و مرد مومنی در کاری که خدا و رسولش داوری کرده باشد اختیاری از خودشان ندارند، هر کس هم از دستور خدا و رسولش سرپیچی نماید گرفتار گمراهی کاملاً آشکار گشته است.»

2- بر هر دوی آنها لازم است که حقوق یکدیگر را همانگونه که خداوند بر آنها فرض نموده رعایت نمایند، بعنوان مثال نباید زن در تمام کارها با مرد مساوی باشد و مرد نباید نسبت به آنچه که خداوند به او فضل و کرم نموده و او را بر زن سرپرستی و ریاست داده سوء استفاده نماید و بر او ظلم کند و به ناحق کتکش بزند.

الله عزوجل می فرماید: (....وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ) [ بقره : 228 ]

«برای زنان حقوق و واجباتی است که باید شوهران ادا کنند همانگونه که بر آنان حقوق و واجباتی است که باید همسران ادا کنند و خداوند غالب و با حکمت است.»

و نیز الله می فرماید: (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا ) [ نساء : 34 ]

«مردان بر زنان سرپرستند بدین خاطر که خداوند بعضی را بر بعضی فضیلت داده است و بدان دلیل که مردان از اموال خویش خرج می کنند پس زنان صالحه آنانی اند که فرمان بردارند و در نبود شوهر نگهبانان چیزهایی اند که خداوند به حفظ آنها دستور داده است و زنانی که از سرکشی و سرپیچی آنان بیم دارید، پند و اندرزشان دهید و از همبستری با آنان خود داری کنید و بستر خویش را جدا سازید و آنان را کتک بزنید پس اگر از شما اطاعت کردند راهی دیگر برایشان نجویید، بی گمان خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.»

و از معاویه بن حیده رضی الله عنه روایت است که ایشان از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسید: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم حق همسر بر ما چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اینکه او را خوراک دهی هر گاه که خوراک خوردی و به او لباس بپوشی چون لباس پوشیدی و به او نگو که خداوند چهره ات را زشت گرداند و او را نزن. و او را جز در خانه ترک نکن زیرا شما همسران با یکدیگر جماع می کنید و کاری نکنید مگر آنچه جائز است.(۱) و نیز رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: افراد عادل روز قیامت بر منبرهایی از نور و در سمت راست خداوند رحمان قرار می گیرند پرچه هر دو دست خداوند رحمان راست است، آنانی که در حکم و داوری با خانواده وزیر دستان عدل و انصاف می نمایند.(۲)

زمانیکه هر دو همسر از حقوق یکدیگر آگاه شده و آنها را رعایت نمایند، خداوند زندگی نیک و با سعادتی را تا پایان عمرشان به آنها عنایت می فرماید زیرا خداوند فرموده است: (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ) [ نحل : 97 ]

«هر مرد و زن مومنی که عمل صالح انجام دهد او را با زندگی پاک زنده نگه خواهیم داشت و به آنها اجر و مزدی بهتر از آنچه که انجام دادند خواهیم داد.»

3- بر زن ضروری و واجب است که بطور ویژه از دستورات شوهرش در حد توانش ، پیروی نماید زیرا این از اموری است که خداوند مردان را بر زنان ترجیح داده است چنانکه در دو آیه گذشته (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ(Ï و ( لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ (این مطلب بیان شده است.

و احادیث صحیح زیادی در تأکید این مطلب آمده است و به وضوح بیانگر این مطلب است که زن در صورت اطاعت و یا نافرمانی از شوهرش مستحق چه خواهد شد، در اینجا آوردن و متذکر شدن بعضی از آنها را ضروری می دانم شاید نصیحتی برای زنان دوران ما باشد زیرا خداوند متعال می فرماید:

(و ذکر فان الذکری تنفع المومنین ) یادآوری نما زیرا یادآوری برای مؤمنین نفع می رساند.

1- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: جائز نیست که زنی علاوه از رمضان در حالیکه شوهرش موجود است بدون اجازه وی روزه بگیرد، همانگونه که نباید کسی را بدون اجازه وی به منزلش راه دهد.(۳)

2- رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: اگر شوهری همسرش را برای همبستری فراخواند و او نیامد و شوهر شب را با ناراحتی گذراند، فرشته ها تا به صبح بر او لعنت می فرستند. و در روایتی دیگر آمده: تا اینکه زن بازگردد. و در روایت دیگری آمده تا اینکه شوهر از وی راضی گردد.(۴)

3- رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: سوگند بذاتی که جان محمد در قبضه اوست زن تا حق شوهرش را ادا نکند نمی تواند حق پروردگارش را اداء نماید و اگر شوهر از او در خواست همبستری نمود و او بر کجاوه شتر سوار بود نباید از این خواسته اش روگردانی نماید(۵).

4- پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هیچ زنی در دنیا همسرش را آزار و اذیت نمی نماید مگر اینکه همسر دیگرش که از حورالعین است می گوید: خدا ترا بکشد او را آزار نده همانا او مهمانی است بنزد تو و به زودی از تو جدا شده و نزد ما خواهد آمد.(۶)

5- از حصین بن محصن رضی الله عنه روایت است که می فرماید: عمه ام به من گفت: که برای کاری نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رفتم، گفتند: این کیست آیا متاهل است؟ گفتم: آری، فرمودند: رفتارت با شوهرت چگونه است؟ گفتم کوتاهی نمی کنم مگر آنجایی که قدرت و توانش را نداشته باشم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: متوجه باش در کجا و در چه مرحله ای با او قرار داری همانا او بهشت و دوزخ تو است.(۷)

6-رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر زنی نمازهای پنجگانه اش را ادا، شرمگاهش را حفاظت و از شوهرش اطاعت و فرمانبرداری نماید از هر دروازه بهشت که بخواهد داخل خواهد گشت.(۸)



 (۱) این حدیث را ابوداوود 1/334 و حاکم 2/187-188 و احمد 5/3/و5 با سند حسن روایت نمودند حاکم گفته که این حدیث صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده و بغوی نیز این روایت را در شرح السنه روایت نموده است و مقصود جمله اخیر حدیث همان ترک همبستری و زدن زنان سرکش و نافرمان است.

 (۲) این حدیث را مسلم 6/7 و حسین مروزی در زوائد الزهد این مبارک 120/2 از الکواکب ابن عروه الحنبلی جلد شماره 878 و ابن منده در التوحید 94/1 روایت نموده اند و ابن منده گفته که این حدیث صحیح است.

(۳) این حدیث را بخاری 4/242/243 و مسلم 3/91 و ابوداوود 1/385 و دیگر محدثین روایت نموده اند.

(۴) این حدیث را بخاری 4/241 و مسلم 4/157 و دیگر محدثین روایت نموده اند.

(۵) این حدیث صحیح را ابن ماجه 1/570 و احمد 4/381 و دیگر محدثین روایت نموده اند.

(۶) این حدیث را ترمذی 2/208 و ابن ماجه 1/621 و دیگر محدثین روایت نموده اند.

(۷) این روایت را ابن ابی شیبه 7/47/1 و ابن سعد 8/459 و نسائی در عشره النساء و احمد 4/341 و دیگر محدثین روایت نموده اند

 (۸) این حدیث را طبرانی در الاوسط 169/2 و ابن حبان در صحیح خویش و احمد تحت شماره 1661 و دیگر محدثین روایت
نموده اند.

رفتار و برخورد نیک با همسر

آداب شب حجله (39) 

 

رفتار و برخورد نیک با همسر 

بر شوهر لازم است که با همسرش رفتار نیک داشته باشد و با وی در چیزهایی که خداوند حلال نموده، نه در محرمات و بالاخص وقتی که کم سن و سال باشد، همراهی نماید و در این باره احادیث زیادی روایت گردیده است.

1- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: بهترین شما کسی است که با خانواده اش خوشرفتار باشد و خوش رفتارترین شما با خانواده اش من هستم(1)

2- و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در حجة الوداع فرمود: آگاه باشید که شما را نسبت به زنان توصیه می نمایم که با آنها به خوبی رفتار نمایید، زیرا آنها به نزد شما اسیر می باشند، و شما از آنها چیزی بجز استمتاع (جماع) مالک نیستید مگر اینکه عمل زشت را آشکارا مرتکب شوند و اگر چنین کردند همبستری با آنها را ترک کرده و آنها را کتکی نه چندان سخت بزنید و اگر از شما اطاعت کردند بر آنان راه دیگری را جستجو ننمایید و بدانید که شما بر زنانتان و زنانتان بر شما حقی دارند، حق شما بر آنها این است که بر فرش شما کسانی را که از آنها متنفرید و بد می برید ننشانند و به خانه تان اجازه ورود ندهند و حق آنها بر شما این است که در لباس و غذایشان خوب بوده و سخت گیری نکنید.(2)

3- و همچنین رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: هیچ مرد مسلمانی از همسر مسلمانش بد نبرد زیرا اگر یکی از خصلتهایش را نپسندد از خصلت دیگرش راضی خواهد شد.(3)

4- و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: کامل ترین مؤمنان از نظر ایمان، خوش اخلاق ترین آنهاست و بهترینشان کسانی اند که با همسرانشان خوشرفتارترین آنها باشند.(4)

5- از عایشه رضی الله عنهاروایت است که میفرماید: روز عید حبشیها با سر نیزه هایشان در مسجد بازی می کردند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرا صدا زده به من گفتند: ای حمیرا،(5) آیا دوست داری که تماشایشان کنی؟ گفتم: آری، مرا پشت سرش قرار داده و شانه هایش را برایم پایین آورد تا تماشایشان کنم، من چانه ام را بر شانه پیامبر گذاشتم و رخسارم را به گونه پیامبر چسباندم و از بالای شانه هایشان نگاه می کردم. و در روایتی دیگر آمده که از میان گردن و گوش پیامبر تماشا می کردم و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمودند: ای بنی ارفده ادامه دهید و بارها به من می گفت: ای عایشه، کافی نیست، و من می گفتم نه، عایشه می گوید: خواستم محبوبیتم را در نزد رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم بدانم تا اینکه سیر شدم، عایشه می گوید: از گفته هایشان در آن روز شعارابوالقاسم پاکیزه ، نیک بادا بود و در روایت دیگری آمده تا اینکه خسته شدم و پیامبر گفت: برایت کافیست؟ گفتم آری، پیامبر فرمودند: پس برو، و در روایت دیگری آمده که گفتم: عجله نکن، سپس برایم ایستاده، دوباره گفت: آیا کافیست؟ گفتم عجله نکن و من می دیدم که از خستگی پاهایشان را عوض می کنند. عایشه می فرماید: من نگاه کردن به آنان را دوست نداشتم فقط دوست داشتم بفهمم که مرا نسبت به زنان دیگرش چقدر دوست دارند و منزلت من نزدشان چقدر است، و من در آن روز دختری نوجوان بودم. پس رعایت حال زنان کوچک و کم سن که بر بازی حریصند را داشته باشید. عایشه می گوید: عمررضی الله عنه از راه رسید، مردم و بچه ها متفرق شدند، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: دیدم شیطانهای انس و جن از عمر فرار کردند، عایشه می گوید: در آن روز پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم  فرمودند، تا یهود بداند که در دین ما گنجایش چنین چیزهایی هست.(6)

6- و همچنین از عایشه رضی الله عنها روایت است که: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از غزوه تبوک و یا خیبر آمدند و در خانه شان پرده ای بود که چون باد وزیدن گرفت گوشه پرده بالا رفت و عروسکهای عایشه دیده شدند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: ای عایشه، اینها چیست؟ گفتم: عروسکهای من است و پیامبردر میانشان اسبی دیدند که دو بال پارچه ای داشت، فرمودند: این چیست که در میانشان می بینم؟ گفتم: اسبی است، فرمودند: بر آن چه هست؟ گفتم: دو بال، گفتم: آیا نشنیدی که سلیمان اسبهایی داشت که دارای بالهای زیادی بودند، عایشه می گوید، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خندید و من دندانهایشان را دیدم.(7)

7- و نیز از عایشه رضی الله عنها روایت است که: وی در یکی از سفرها همراه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بوده و هنوز نوجوان بوده و چاق و بزرگ نشده بود، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به یارانش فرمود که شما جلوتر بروید و آنها رفتند عایشه می گوید سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به من گفت: بیا با مسابقه دهیم، من از ایشان در مسابقه دو برنده شدم. بعداً در سفر دیگری با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  بودم که به یارانش فرمودند جلوتر بروید و سپس به من گفتند: بیا با تو مسابقه می دهم. عایشه می گوید: من مسابقه گذشته را فراموش کرده و چاق و بزرگ نیز شده بودم، گفتم: ای رسول خدا، من با چنین حالتی که دارم چطور با شما مسابقه دهم؟ رسول خدا فرمودند: باید مسابقه بدهی، سپس مسابقه دادم و ایشان از من جلو زد و شروع بخنده نموده و فرمود: این با آن مسابقه برابر شد.(8)

8- و نیز از عایشه رضی الله عنها روایت است: که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گاهی ظرف آبی را در حالیکه حائضه بودم به من داده تا که از آن بنوشم و سپس از من گرفته و دهان مبارک را بر جایی می گذاشت که من دهان گذاشته بودم و می نوشید و اگر استخوانی در دستم بود که گوشت آنرا می خوردم رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم از من گرفته و دهانشان را برجایی می گذاشت که من از آن جا می خوردم و شروع به خوردن می نمود.(9)

9- از جابربن عبدالله و جابربن عمیررضی الله عنهما روایت است که گفتند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر چیزی که در آن یادی از خداوند نباشد اشتباه، لغو، و بیهوده است مگر چهار چیز 1- بازی نمودن مرد با همسرش 2- تربیت شخص اسبش را 3- تیراندازی نمودن 4- و آموختن شنا توسط فرد(10)



(1) این حدیث را طحاوی در المشکل 3/211 از ابن عباس روایت نموده است و قسمت اول آنرا حاکم 4/173 روایت نموده و گفته که سند آن صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده است این روایت دو شاهد از حدیث ابوهریرهt نزد دیگر محدثین دارد.

(2) این حدیث را ترمذی تحت شماره 1163 روایت نموده و آنرا صحیح و حسن قرار داده است و ابن ماجه 1/568-569 روایت نموده است

(3) این حدیث را مسلم 4/178و179 و دیگر محدثین از ابوهریرهt روایت نموده اند.

(4) این حدیث را ترمذی 2/204 و احمد 2/250و472 و ابوالحسن الطوسی در مختصر خویش 1/218 روایت نموده و آنرا حسن قرار داده است و ترمذی گفته است حدیث صحیح می باشد.

(5) این لقبی است که رسول الله برای عایشه انتخاب نمودند «مترجم»

(6) این روایت را بخاری، مسلم ، نسائی ، طیالسی، احمد و محاملی در صلاة العیدین تحت شماره 134 و طحاوی در المشکل 1/116 و ابویعلی 229/1 روایت نموده اند که بعضی از قسمتهای روایت در بعضی، و بعضی دیگر در بعضی دیگر از این کتابها روایت شده است.

 (7) این حدیث را ابوداوود در سنن خویش 2/305 و نسائی در عشره النساء75/1 با سند صحیح، روایت کرده اند و ابن عدی 182/1 مختصر آنرا روایت نموده است. مترجم می گوید: از این حدیث دو چیز دیگر نیز ثابت می شود 1- پرده های ضروری در خانه از نظر شرعی اشکالی ندارد همانگونه که قبلا نیز بدان اشاره نمودم 2- عروسک برای بچه ها خریدن و یا در خانه داشتن اشکالی ندارد و در احادیثی که درباره ممانعت مجسمه ها آمده داخل نمی گردد و از ورود فرشته ها به خانه نیز ممانعت نمی کند

(8) این حدیث را حمیدی در المسند 261 و ابوداوود 1/403 و نسائی در عشره النساء 74/2 و دیگر محدثین روایت نموده اند.

(9) این حدیث را مسلم 1/168-169 و احمد 6/62 و دیگر محدثین روایت نموده اند.

(10) این روایت را نسائی در عشره النساء ق 74/2 و طبرانی در المعجم الکبیر 1/89/2 و ابونعیم در احادیث ابی القاسم الاصم 17-18 با سند صحیح روایت نموده اند.


ترک احادیث بنابر عدم آگاهی از ..

              آداب شب حجله (38)   

   ترک احادیث بنابر عدم آگاهی از عمل کنندگان به آنها  

                            و رد آن  

شاید در میان یاوران، عاملان و داعیان سنت نیز کسانی باشند که از عمل به این احادیث خودداری نمایند بنابر این عذر که آنها بی خبرند از اینکه آیا احدی از سلف قائل به آنها بوده اند یا خیر؟ این دسته از دوستان این مطلب را بدانند که این عذر فقط در مسائلی پذیرفته می شود که صرفاً اجتهادی و استنباطی باشد زیرا دل از ترس اینکه مبادا اجتهاد، اشتباه باشد بدان مطمئن نمی گردد بالاخص وقتی اجتهاد و استنباط از جانب متاخرینی باشد که مسائلی را که هیچ یک از مسلمین بدان قائل نیستند بدلیل تقاضای مصلحت مشروع بودن آنها را تائید می نمایند و بدون اینکه قبل از فتوا نگاه کنند که آیا با نصوص شریعت موافق است یا خیر.

مثلاً بعضی از آنها سود و ربای اقساطی و خرید کارتهای جوائز شرکت در قرعه کشی، و مانند آنها را به گمانشان مباح دانستند.

اما مسأله مورد بحث ما، از این قبیل مسائل نیست زیرا در این باره احادیث صریح و صحیحی آمده که منسوخ هم نیستند چنانکه تفصیلشان قبلاً گذشت. لهذا ترک عمل به این احادیث بنا بر عذر مذکور جایز نیست. بالاخص که ما قبلاً متذکر شدیم که ابوهریره رضی الله عنه و شاه ولی الله دهلوی و بعضی دیگر از علماء قائل به این نظریه اند. و یقیناً علاوه بر اینها علماء دیگری نیز به این احادیث عمل نموده اند که ما از آنها خبر نداریم، زیرا خداوند تعهد ننموده که نامهای تک تک کسانی که به نصی از قرآن و سنت عمل کردند را محفوظ بدارد ولی این را بعهده گرفته که فقط قرآن و سنت را محفوظ نگه دارد چنانکه می فرماید ما ذکر را نازل کردیم و ما خود محافظ آنیم.

لهذا بر ما واجب است که به نص عمل نمائیم، خواه بدانیم که کسی به آن قائل است و یا نه و این تا وقتی است که نسخ آن ثابت نگشته باشد، چنانکه مسأله مورد بحث ما نیز چنین است.

و ما این بحث را با سخنان زیبای علامه محقق ابن قیم که با موضوع ما رابطه ای عمیق دارد بپایان می بریم، علامه در اعلام الموقعین(۱) می گوید: سلف صالح بر کسی که رأی، قیاس، استحسان و یا قول احدی از مردم هر چند که دارای مقام شامخ هم باشد در مقابل حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیان نماید، مذمت نموده و سخت ناراحت می شدند و از آن فرد قهر می کردند و بر کسی که در مقابل حدیث مثال بزند انکار می نمودند و برایش جز فرمانبرداری از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و تسلیم شدن و با دل و جان پذیرفتن دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چیز دیگری را برایش صلاح نمی دیدند.

و هرگز در دلشان توقف در قبول آن تا عمل کسی و یا قیاس و نظریه شخصی موافق آید خطور نمیکرد، بلکه آنها به این دستور خداوند متعال عمل می کردند: هیچ مرد و زن مؤمنی در کاری که خدا و پیامبرش فیصله کرده باشد اختیاری ندارند. و نیز به این گفته خداوند که می فرماید: «سوگند به پروردگارت که آنان مؤمن واقعی نمی گردند تا ترا در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس در دلشان ملالی را از داوری تو احساس نکنند و کاملاً تسلیم شوند».

و همچنین به این فرمان خداوند که می فرماید: «از چیزی پیروی کنید که از سوی پروردگارتان، بر شما نازل شده است و جز خدا از اولیا و سرپرستان دیگری پیروی نکنید، کم اند و افرادی که متوجه شده و پند گیرند، اندک می باشند».

امثال این آیات زیاداند ولی ما در زمانی قرار گرفته ایم که چون به فردی گفته شود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چنین و چنان فرموده اند: او می گوید چه کسی دیگر این نظریه را دارد و با این حرفها حدیث را زیر پا می نهند و بی خبری خویش از معتقدین به این مسأله را دلیل و حجتی در مخالفت و ترک عمل به حدیث می داند. و اگر خودش را با دانش نصیحت نماید خواهد فهمید که این سخن از باطل ترین سخنان است و برای وی جائز نیست که سنتهای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بنا بر این نوع جهالتهای خویش رها نماید بدتر از این عذرش در جهلش است زیرا معتقد است که اجماع بر خلاف این سنت منعقد گردیده است و این یک نوع سوء ظن به تمام مسلمانها می باشد، زیرا به آنها نسبت می دهد که همه با سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مخالفت نموده اند، زشتر از این، عذرش در ادعای نوع اجماعی است که همان جهالت و عدم آگاهی او نسبت به فردی که قائل و عامل به این حدیث است باشد پس نتیجه این می گردد که جهالتش را بر سنت مقدم داشته است .

خداوند یار و یاور است.



 (۱) اعلام الموقعین 3/464-465

رداحادیث تحریم، باعمل عایشه (رض)

آداب شب حجله (۳۷)

 

رد احادیث تحریم، با عمل عایشه رضی الله عنها  

و جواب آن

از عجیب ترین عللی که برای رد این احادیث بیان شده گفته بعضی از احناف متعصب(۱)است که می گویند: همانا عایشه رضی الله عنها، انگشترهای طلایی می پوشید، چنانکه پسر خواهرش قاسم بن محمد آنرا دیده و جریان را بیان نموده و این روایت عایشه رضی الله عنها را بخاری در صحیحش روایت نموده است.

بنده می گویم: نسبت دادن این روایت بصورت مطلق به بخاری، خالی از اشکال نیست، زیرا این مطلب نزد علما مشهور بوده که، وقتی یک حدیث مطلقاً به بخاری نسبت داده شود مراد از آن این است که، بخاری در کتاب صحیح بخاری با سند روایت نموده است در حالیکه این اثر چنین نیست، زیرا بخاری این اثر را بدون سند معلقاً روایت نموده و حافظ در فتح الباری(۲) گفته که این اثر را ابن سعد در «الطبقات» به صورت متصل روایت نموده است و در مورد سندش سکوت نموده و این سند نزد من حسن است و ابن سعد(۳) می گوید: عبدالله بن مسلمه بن قعنب از عبدالعزیز بن محمد از عمروبن ابی عمر به ما چنین روایت نموده اند که از قاسم بن محمد پرسیدم، بعضی از مردم گمان می کنند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از دو سرخ یعنی آنچه با زعفران رنگ داده شده باشد و طلا ممانعت نموده است. قاسم گفت: بخدا دروغ گفته اند من عایشه را دیدم که لباسهایی که با رنگ زعفرانی رنگ شده و انگشترهای طلایی می پوشید.

و علاوه بر عبدالعزیز دیگران با این الفاظ روایت کرده اند: که عایشه رضی الله عنها دو سرخ، زیور آبدیده با طلا ولباس زعفرانی رنگ می پوشید. و این را ابن سعد نیز روایت نموده که ابوبکر بن عبدالله بن ابی اوس از سلیمان بن بلال از عمرو چنین روایت است و این سند صحیح تر است زیرا نیروی حافظه سلیمان بین بلال از عبدالعزیز قویتر بوده است. و اگر ذکر انگشتر در این اثر عایشه ثابت گردد جوابش بعداً خواهد آمد و گرنه مطلقاً در آن بر ایشان دلیلی نیست زیرا روایت دومی که صحیح تر است در آن از انگشتر ذکری بمیان نیامده است و آن حدیث به این حدیث اخیر حمل می شود همانند روایت دیگری که قاسم از عایشه رضی الله عنها روایت نموده که وی دختران خواهرش را زیورآلات طلایی می پوشاند و زکات آنها را نمی داد(۴)این روایت حمل بر طلای تکه ای می شود که بالاتفاق پوشیدن آن برای زنان جائز است. سپس آن فرد مذکور(۵) گفته است: هرگز این تصور جائز نیست که عایشهرضی الله عنها طلای محلق بپوشد و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم همیشه با او در خانه اش باشد و باوجود این او را از این عمل نهی ننماید. آری باید گفت این یک مغلطه ای واضح است و شاید که عمدی نباشد زیرا در اثر گذشته بیان نشده که عایشهرضی الله عنها با وجود اطلاع و آگاهی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم طلای حلقه ای پوشیده باشد بلکه در این اثر آمده است که قاسم بن محمد او را دیده که می پوشد آنچه نتیجه گرفته می شود این است که پوشش عایشه بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بوده زیراقاسم زمان پیامبر را درک نکرده است.

سپس ایشان ادامه می دهد و می گوید: آیا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از آن ممانعت می کنند ولی به عایشه رضی الله عنها خبر نمی رسد؟ این قطعا محال است.

آری باید گفت که این گفته شان فقط از نظر تئوری شاید محال باشد ولی این برای ما اهمیت ندارد زیرا بر خلاف واقعیت است چون بسیاری از سنتهای عملی و گفتار نبوی بر بزرگان صحابه مخفی مانده است واگر صحت سندهای آنها نبود ما نیز مانند آقای مشارالیه در آن موقع چنین می گفتیم ولی چه کنیم که ذکر مثالهای زیاد بحث را به درازا می کشد و ما ناگزیریم به ذکر دومثال بسنده کنیم.

1- عایشه رضی الله عنها مراد از اقراء را «طهر» می دانست چنانکه احمد در المسائل(۶) روایت نموده است و مالک در الموطاء(۷) با سند کاملاً صحیح چنین روایت نموده که عایشه فرمود: آیا شما می دانید که اقراء چیست؟ مراد از اقراء «طهرها» می باشد. و همانند این روایت را عبدالله بن احمد در مسائل امام احمد(۸) روایت نموده است.

در اینجا باید گفت که آنچه از سنت ثابت است این است که معنای قرء «همان حیض» است همانگونه که نظریه احناف است و این فرد مذکور(۹) نیز همین نظریه را دارد ولی آیا حضرت عالی مذهبش را بخاطر این قول عایشه، و بالا خص که موافق با سنت است رد می نماید؟ و یا اینکه قول عایشه را دلیل نسخ آن می گیرد؟ همانگونه که در مساله مورد بحث ما چنین نموده است.

2- عایشه رضی الله عنها می گوید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزد ایشان آمده و در دست او انگشترهای نقره ای دیدند وفرمودند: ای عایشه اینها چیست؟ عایشه گفت ای رسول خدا برای اینکه خودم را برایتان آراسته باشم در دست نمودم. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آیا زکات آنها را اداء می نمائی؟ گفت: خیر، یا گفت: اگر خدا بخواهد، پیامبر فرمودند: همین برایت از آتش کافی است.(۱۰)

این حدیث صراحتاً در مورد وجوب زکات زیورآلات می باشد و این دلیل کسانی است که قائل به وجوب زکات در زیور آلات اند که احناف نیز از آن جمله اند.

سپس از خود عایشه حدیث دیگری روایت شد که با این حدیث مخالف است، آن حدیث را مالک(۱۱) از قاسم بن محمد «راوی حدیث انگشت» روایت نموده که عایشه دختران برادرش که یتیم بوده و تحت سرپرستی او بودند و زیورآلات داشتند زکات آنها را پرداخت نمی کرد.

سند این روایت کاملاً صحیح است و همانند این از روایت احمد نیز قبلاً بیان شد.

این مخالفتی است صریح از عایشه با حدیث خودش پس وقتی عایشه با حدیث خودش مخالفت می نماید به طور اولی با احادیث دیگران که خودش روایت ننموده مخالفت می نماید.

بهر حال ایشان بنابر اجتهادشان اجر می برند ولی آن جناب(۱۲) در این مخالفت چه می فرماید آیا عمل به آن حدیث و مذهبش را بنابر این گفته عایشه رضی الله عنها رد می نماید. و یا اینکه حدیث را گرفته و از گفته اش همانگونه که واجب و ضروری است عذری مورد قبول پیش نموده عذر خواهی می کند.

بهرحال هرکس اندکی عقل داشته باشد متوجه می شود که آنچه ایشان گفته امکان تصور ندارد و یا اینکه قطعاً محال است و ما مساله مورد بحث را با احادیثی که دارای سندهای صحیح است ثابت نمودیم. نتیجه این می شود که یک مسلمان وقتی حدیث پیامبر برایش ثابت گردید نباید به گفته کسی دیگر توجه نماید هر چند که گوینده دارای مقام شامخ علمی و درجه رفیع فضل و صلاح هم باشد، زیرا با تمام اینها معصوم نیست.

و این یکی از علل و اسبابی است که باعث شجاعت ما در استمرار و تداوم تمسک به کتاب الله و سنت و عدم توجه به دیگر گفتارها شده است همانگونه که ما در این مساله نیز همین راه را پیمودیم و از خداوند متعال خواهانیم که جمیع مسلمین را توفیق عمل به این مساله و دیگر مسائلی که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به ثبوت رسیده را عنایت فرماید.



] (۱) مقصود استاد آلبانی نویسنده کتاب دراسات تطبیقیه فی الحدیث النبوی می باشد (مترجم)

(۲) فتح الباری 10/271

(۳) طبقات ابن سعد 8/48

(۴) در المسائل صفحه 145 با سند صحیح امام احمد روایت نموده اند

(۵) مقصود استاد آلبانی نویسنده دراسات تطبیقیه فی الحدیث النبوی می باشد

(۶) المسائل صفحه 185

 (۷) الموطاء 2/96

 (۸) المسائل صفحه 331

 (۹) مقصود استاد، نویسنده دراسات تطبیقیه فی الحدیث النبوی می باشد

 (۱۰) این حدیث را ابوداوود 1/244 و دیگران روایت کرده اند و سند آن برشرط صحیح بخاری است چنانکه حافظ در التلخیص 6/19 بیان کرده است و محمد بن عطائی که در سند آن است وی محمد بن عمرو بن عطا بوده که ثقه وقابل حجت است و از رجال بخاری و مسلم است چنانکه در الترغیب آمده است ولی ابن جوزی در التحقیق 1/198/1 وی را فردی دیگر تصور نموده و مجهول قرار داده و این حدیث را بنا بر همین علت ضعیف قرار داده که حرفش اعتباری ندارد.   

 (۱۱) مالک 1/245

(۱۳) نویسنده دراسات تطبیقیه مقصود می باشد


نوعی دیگر از مقیّد نمودن احادیث گذشته

                  آداب شب حجله (۳۶)   

نوعی دیگر از مقیّد نمودن احادیث گذشته و جواب آن  

گروه مذکور این احادیث را جواب دیگری نیز داده اند و گفته اند که وعید مذکور در احادیث تحریم طلای محلق درباره کسانی است که آرایش نموده و زینت شان را ظاهر می نمایند و برای گفته شان حدیثی را دلیل می آورند که نسائی و ابوداوود از ربعی بن حراش، از زنش، از خواهر حذیفه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: ای گروه زنان، آیا برایتان کافی نیست که با نقره آرایش نمائید و اگر از میان شما زنی خود را باطلا آراسته نماید که نمایان باشد، بخاطر آن عذاب خواهد شد.

این گفته دو جواب دارد: 1- اولاً این حدیث از اصل و ریشه رد است و ثابت نمی باشد زیرا در سندش زن ربعی بن حراش وجود دارد، و ابن حزم(۱) او را مجهول قرار داده و بنابر همین علت بنده در تخریج احادیث مشکاه(۲) آنرا ضعیف قرار داده ام.

2- ثانیاً اگر علت حرمت نمایان نمودن زینت است پس بین طلا و نقره فرقی وجود ندارد زیرا هر دو در این علت مشترکند در حالیکه در این حدیث به فرق بین آن دو تصریح شده است در صورتیکه هیچ یک از علما با وجود نمایان نمودن، قائل به حرمت انگشتر نقره ای برای زنان نیستند پس ثابت شد که این استدلال باطل است، بدین سبب ابوالحسن سندی در توضیح لفظ «تظهره، نمایان می کند» گفته است احتمال دارد کراهیت وقتی باشد که با فخر و تکبر زینت را نمایان کند. باید گفت که نقره نیز در این باره همانند طلا است- ظاهر لفظ «تظهره = نمایان می کند» برای بیان زشتی و توبیخ بیشتر بیان شده است و در حالیکه بحث درباره حرمت طلای محلق برای زنان قطع نظر از نمایان نمودن و یا تکبر کردن می باشد و تمام این گفتار بنابر این فرضیه که حدیث صحیح است گفته می شود والا شما متوجه شدیدکه حدیث ضعیف است و کاملا از درجه استدلال ساقط و بی اعتبار می باشد.



 (۱) ابن خرم 10/83 

(۲) تخریج احادیث مشکاه 4403


رد احادیث گذشته بوسیله احادیث حلت

                    آداب شب حجله (۳۵)   

 

    رد احادیث گذشته بوسیله احادیث حلت و جواب آنها   

بعضی از علما احادیث تحریم طلای حلقه ای را با احادیث دیگری جواب می دهند که در آنها مطلقا طلا را برای زنان مباح قرار می دهند.

جواب این است که حلت یقیناً قبل از تحریم بوده است و تفصیلش بدین شرح است که: آنچه واضح و بدیهی است اینکه در یک چیز که احتمال حلت و حرمت هر دو وجود دارد نهی صورت نمی گیرد، مگر بعد از اینکه اولا مباح و حلال بوده باشد. لهذا تمسک به احادیث حلت بصورت مطلق، مخالفتی است بدیهی و آشکارا با احادیث حرمت و آنچه درک مطلب را برای منصفان- ان شاءالله- نزدیکتر می گرداند این است که احادیثی هم وجود دارد که اباحت طلا برای مردان را نیز جائز قرار می دهند و با این وجود هیچ یک از علما به آنها عمل ننموده اند. به دلیل احادیثی که درباره حرمت آنها آمده است که ما قبلا بعضی از آنها را متذکر شدیم، بلکه علما گفته اند که آنها قبل از تحریم بوده است(۱) و ما، نیز درباره احادیثی که طلای محلق را برای زنان مباح قرار می دهد چنین می گوئیم که قبل از تحریم بوده است و هیچ فرقی در این و آن وجود ندارد و هر کس که قائل به فرق است یا تناقض گویی می کند و یا نصوص را به بازی گرفته است.

مقید نمودن احادیث گذشته به طلاهایی که زکات آنها پرداخت نشده، و رد آن

بعضی ها(۲) احادیث تحریم را چنین جواب داده اند که این احادیث در باره کسانی است که زکات زیورآلات طلایی را پرداخت نمی نمایند نه درباره کسانی که زکات آنها را پرداخت می نمایند و از حدیث عمروبن شعیب عن ابیه عن جده- استدلال نموده اند که در آن حدیث چنین آمده است که زنی به همراه دخترش نزد رسول صلی الله علیه و آله وسلم آمد و در دستان دخترش دو دستبند ضخیم و کلفت طلائی وجود داشت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به او فرمودند: آیا زکات اینها را پرداخت می نمایی- آن زن گفت: خیر، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آیا دوست داری که روز قیامت خداوند به تو دو دستبند آتشین بپوشاند؟ راوی می گوید: آن زن هر دو را بیرون نموده و به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تقدیم نمود و گفت: اینها را در راه خدا و رسول انفاق می کنم.(۳)

جواب این حدیث بدین منوال است: که این استدلال کاملاً ضعیف است، زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در این داستان پوشیدن دو دستبند را انکار ننموده بلکه از ندادن زکات و پوشیدن آنها ممانعت نموده اند- بر خلاف احادیث گذشته که در آنها پوشیدن نهی شده است و در آنها از وجوب زکات حرفی زده نشده است، ظاهراً این قصه در وقت اباحت پوشش طلا بوده است، زیرا پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بتدریج حرمت طلا را اعلان نمودند. اول زکات بر طلا را واجب قرار داده سپس پوشیدن آنها را چنانکه در احادیث گذشته بیان شد حرام نموده است. و بالاخص در حدیثی که ابوهریره رضی الله عنه مرفوعاً روایت نموده اند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هر کس دوست دارد محبوبه اش را حلقه ای آتشین بپوشاند پس حلقه طلائی بپوشاند. و این روایت بر حرمت طلای حلقه ای و دیگر امور لازمه آن دلالت می کند نه بر عدم پرداخت زکات. حقیقت این است که حدیث عمرو بن شعیب بیانگر این است که در زیور آلات زکات واجب است همانند قصه عایشه رضی الله عنها درباره زکات انگشترهای نقره ای که بعداً خواهد آمد. پس این حدیث و حدیث عایشه بر حرام بودن استعمال طلا دلالت نمی نماید بلکه بروجوب زکات بر استعمال کننده دلالت دارد و حلت وحرمت از دلایل دیگری گرفته می شود و ما حرمت پوشیدن طلای محلق را از احادیث گذشته و اباحت نقره را از حدیث ابوهریره رضی الله عنه و از حدیث عایشه رضی الله عنها که بدان اشاره شد و نیز دیگر احادیث، اخذ نموده ایم. خلاصه کلام اینکه در حدیث عمروبن شعیب هیچ دلیلی بر آنچه منذری بیان نموده نمی باشد، زیرا در این حدیث صراحت حرمت پوشیدن دستبند نیامده و این حدیث در مورد کسانی است که زکاتش را نداده اند حتی می توان گفت که این حدیث مفصل بوده و احادیث دیگر مجمل می باشند و مجمل بر مفصل حمل می شود زیرا این یک واقعه معینی است که دلالت بر وجوب زکات دارد. پس بین این حدیث، و حرمت طلای حلقه ای که از احادیث گذشته فهمیده می شود، تعارضی نیست.



 (۱) فتح الباری 10/258-259 را ملاحظه فرمائید.

(۲) ایشان منذری می باشند که در الترغیب 1/274 این جواب را بیان نمودند.

(۳) این روایت را ابوداوود 1/244 و نسائی 1/343 و ابوعبید در الاموال، شماره 1260 و سند آن حسن است، روایت نموده اند این روایت را ابن الملقن 65/1 صحیح قرار داده اند، ولی ابن جوزی در التحقیق 6/197/1 این روایت را ضعیف قرار دادند که تضعیفشان اعتباری ندارد و نسائی نیز این روایت در السنن الکبری ق5/1 از عمروبن شعیب متصلاً و مرسلاً روایت نموده سپس گفته است که روایت متصل درست تراست.

ادعای نسخ احادیث گذشته و رد آن

                   آداب شب حجله (۳۴)   

  

ادعای نسخ احادیث گذشته و رد آن 

گروهی دیگر از علماء نسخ احادیث تحریم طلای حلقه ای برای زنان را با این گفته رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم «احل الذهب و الحریر لاناث امتی...» یعنی من طلا و ابرایشم را برای زنان امتم حلال می گردانم.»

که با مجموع سندهایش صحیح قرار می گیرد، را ادعا نموده اند. این حدیث را امام زیلعی در «نصب الرایه»(۱) ذکر نموده است و بنده نیز در تخریج احادیث کتاب الحلال والحرام استاد قرضاوی تحقیق نموده ام.(۲) این ادعایی نسخ یک ادعایی است باطل، زیرا نسخ دارای شروط زیادی است که نزد علما معروف و مشهور است،(۳) همانند اینکه 1- ناسخ بعد از منسوخ باشد 2- امکان جمع بین آن دو نباشد و این دو شرط در اینجا منتفی هستند.

اما شرط اول بنابر اینکه تاخیر حدیثی که طلا را برای زنان مطلقاً حلال می داند از احادیثی که طلای حلقه ای را حرام می دانند معلوم نیست. و شرط دوم به این دلیل منتفی است که می توان بین حدیث مذکور و احادیث هم معنایش و بین احادیث گذشته جمع نمود. چون این حدیث مطلق است و آنها مقید اند به طلاهایی که گردنبند یا النگو و یا حلقه ای باشند که آنها بر زنان حرام اند اما علاوه از اینها طلاهای تکه ای بر زنان مباح است و مراد از حدیثی که طلا را برای زنان حلال قرار می دهد نیز همین است، زیرا این حدیث مطلق است و با احادیث گذشته مقید می گردد بنابراین نه تعارفی وجود دارد و نه نسخی و به همین دلیل است که ندیده ام کسانی که در مورد ناسخ و منسوخ کتاب نوشته اند مانند حافظ ابوالفرج ابن الجوزی نویسنده کتاب «اخبار اهل الرسوخ فی الفقه و التحدیث بمقدار المنسوخ فی الحدیث و حافظ ابی بکر الحازمی» نویسنده کتاب «الاعتبار فی الناسخ و المنسوخ من الآثار»، احادیث مذکوره را در لیست احادیث منسوخ ذکر کرده باشند، بلکه بر عکس علامه ابن جوزی در مقدمه کتاب مذکور ادعای نسخ این احادیث را رد نموده و گفته است: من در این کتاب احادیثی را بیان نمودم که نسخ و یا احتمال نسخ در آنها به ثبوت رسیده است و از احادیثی که هیچ دلیل و احتمالی بر منسوخ بودنشان وجود ندارد پرهیز نمودم، لهذا اگر کسی منسوخ بودن حدیثی را شنید که در این کتاب نیامده بداند که ادعایی باطل و بی دلیل است. و من بعد از جستجو و تحقیق در احادیث منسوخ دیدم که تعداد آنها بیست و یک حدیث می باشند.

بلکه محقق ابن قیم در کتاب الاعلام(۴) می گوید: همانا احادیثی که امت بر منسوخ بودن آنها اجماع دارند به ده عدد و یا نصف آن هم نمی رسد. و سپس احادیث منسوخ را ذکر نموده است که در آنها هیچ کدام از احادیث مذکوره نمی باشند؛ پس معلوم گردید که ادعای احتمال نسخ آنها ضعیف است. پس چطور با یقین، ادعای نسخ درست خواهد بود؟ و ابن اثیر در النهایه به ضعف ادعای نسخ اشاره دارد آنجایی که بر حدیث اسماء که قبلا ذکر شده تبصره زده و می گوید: «قیل: کان هذا قبل النسخ، فانه قد ثبت اباحه الذهب للنساء» یعنی گفته شده که این روایت قبل از نسخ بوده واباحت طلا برای زنان بثبوت رسیده است. زیرا لفظ«قیل» همانگونه که مشهور است در زبان عربی برای علت و تمریض بکار برده می شود.(۵)

و علامه صدرالدین علی بن علاء الحنفی بعد از بیان کلام ابن جوزی که چند سطر پیش گذشت می گوید: این همان مطلبی است که عقلی که از پیروی خواهشات محفوظ باشد به راستی آن گواهی میدهد. بسیاری از فقها ادعای نسخ بسیاری از احادیث را نموده اند یا به دلیل عاجز ماندن، از جمع بین آن احادیث و آنچه بنظرشان مخالف آنست، یا به دلیل عدم آگاهی به بطلان آن معارض و یا بخاطر تصحیح مذهب خویش و دفع دلیل طرف مخالف. ولی می بینیم که دیگران حق را در این باره بیان داشته اند، چون این دین محفوظ است و هرگز همه امت اسلامی بر گمراهی تجمع نخواهند کرد.(۶) و در این مورد گفته علامه علی بن علاء در تمام آنچه بیان نموده است درست می باشد. شما می بینید که احادیث تحریم طلای حلقه ای هیچ تعارضی با حدیث حلت طلا برای زنان، ندارد زیرا احادیث حلت طلا عام است و احادیث تحریم طلای حلقه ای خاص می باشند. و همانگونه که در علم اصول حدیث بیان شده، حدیث خاص بر عام مقدم می باشد- و بنابر همین قاعده امام نووی رضی الله عنه در شرح مسلم و در کتاب المجموع وجوب وضو بعد از خوردن گوشت شتر را با وجودیکه مخالف مذهبش و حتی مخالف مذهب جمهور بوده را ترجیح داده است. ولی متاسفانه بعضی از عالم نماها در این عصر و زمان چنین گمان می کنند که هیچ یک از علماء قائل به وضو بعد از آن نیستند چنانکه بعضی از مجلات دمشق حدوداً سال 1386 هجری قمری چنین مطلبی را منتشر نمودند.

همانگونه که ما گفتیم شاه ولی الله دهلوی نیز در حجه الله البالغه(۷) بعد از بیان احادیث تحریم و حدیث حلت گفته است: معنایش این است که به طور کلی طلا برای زنان حلال است و از مفهوم این احادیث نیز چنین بر می آید و من برای آنها معارض و مخالفی ندیدم.

و صدیق حسن خان در الروضه الندیه(۸) ایشان را تایید نموده است.

آری از جمله مسائلی که تو را به ضعف ادعای این سخن راهنمایی می نماید این است که بعضی از احناف متعصب که قبلاً نیز بدان اشاره شد(۹) با دید مثبت به این احادیث نگاه نکردند و با وجودیکه از جمهور و کسانی که با خودشان هم رأی هستند در این مسئله نقل قول نموده است ولی در ابتداء دلیلی را متذکر شده که بسیار جالب است و آن اینکه تا وقتیکه جمع بین احادیث ممکن باشد نباید به سوی نسخ رفت تا هیچ یک از دلائل رد نگردد» این گفته وی صحیح و برحق بوده و در آن شکی نیست و در علم اصول حدیث نیز بیان شده است.

ولی با کمال تأسف باید گفت که دکتر(۱۰) بر این گفته خویش پابرجا نمانده است بلکه از قول خود برگشته و در این جا ادعای نسخ نموده تا با عمل کنندگان به احادیث تحریم، اعلان مخالفت نماید، ایشان می گوید: دو گروه چون ادعای نسخ نمودند ما برای ترجیح یکی از دو نظریه و تعیین ناسخ و منسوخ نیاز به نگاه وبررسی نمودن تاریخ داریم و تاریخ، نظریه جمهور را تایید می نماید، زیرا در این شکی نیست که یاران پیامبر در ابتداء اسلام نیاز مبرمی به مال داشتند و به همین علت بود که انصار اموالشان را با مهاجران تقسیم نمودند و وجود انگشتر طلا در آن زمان نوعی خوشگذرانی و تکبر محسوب می شد چون آن دوران به پایان رسید و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فتوحات زیادی را بدست آوردند و مردم به مرحله رفاه در زندگی رسیدند، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به جهت برطرف شدن موانع، پوشیدن طلا را مباح قرار دادند. اما بنده برای رد این گفته دلایلی دارم که به شرح ذیل می باشند.

1- ایشان در این باره هیچ نص تاریخی را ذکر نکرده که تاخیر حدیث اباحت را بر احادیث تحریم بیان و تایید نماید که با آن بتوان نظر جمهور را ترجیح داد. و این یک ادعای بدون دلیل است که اباحت بعد از رفاه در زندگی صورت گرفته است. دلیل این گفته کجاست.

2- بالفرض اگر این ادعا را صحیح بدانیم لازم می آید که تحریم طلا برای مردان در همان وقتی صورت گرفته باشد که برای زنان تحریم شده است البته اگر قبل از آن تحریم نشده باشد. و هر عاقلی از جمله در «ابتداء اسلام» می فهمد که مقصودش دوران مکی یا اوائل دوران مدنی «با احتمال دورتر» بوده است و اگر چنین باشد ما به بطلان این ادعا یقین پیدا می کنیم، زیرا تحریم طلا برای مردان چنانکه حافظ ذهبی در تلخیص المستدرک(۱۱) بیان نموده در اواخر صورت گرفته است و گواه این مطلب روایتی است که بخاری در «الباس» و احمد در المسند(۱۲) از مسوربن مخرمه روایت نموده اند: مسور می گوید: که پدرش مخرمه به او گفت، پسر جان به من خبر رسیده که نزد پیامبر عباهایی است که آنها را تقسیم می نماید، مرا نزد ایشان ببر، ما نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رفتیم... رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از خانه بیرون شدند در حالیکه عبایی ابریشمی آراسته به طلا برتن داشتند، سپس فرمودند: ای مخرمه این را برای تو نگه داشتم، سپس آنرا به وی داد- نکته اینجاست که مخرمه در سال فتح مکه اسلام آورد ـ و این مسئله در سال هشتم هجری بوده است و این گفتار نصی است بر اینکه استعمال طلا تا یک و نیم سال قبل ازوفات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مباح بوده است و اگر چنین نمی بود رسول اکرم  صلی الله علیه و آله وسلم عبای آراسته به طلا را نه خود می پوشید و نه در میان یارانش تقسیم می نمود.

3- و اگر این گفته وی را که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پوشیدن طلا را بنا بردور شدن مانع مباح گردانیده صحیح بدانیم لازم می آید که پوشیدن طلا برای مردان نیز بنابردور شدن مانع مباح باشد و این حرفی باطل است که هیچ عالمی قائل به آن نیست و آنچه که باطل، لازمه آن باشد خودش نیز باطل است- و اگر بگوید خیر هیچ چیز لازم نمی آید زیرا علت تحریم طلا برای مردان جدای از علت تحریم برای زنان است در جواب می گوئیم آن علت کدام است؟ و هرگز راهی برای اثبات آن ندارد مگر اینکه مشابه این ادعا را ثابت نماید و بجز رای منفرد دکتر در آخر الزمان دلیل و رأی دیگری نیست.

و اما اینکه بعضی از مردم به این تنگ نظریها و آراء رجوع می کنند فقط برای این است که از حدیثی که مخالف با مذهب، تقلید، عادات و رسومشان است، رهایی یابند، ولی در مشکل بزرگتری از آن می افتند ولی اگر همانگونه که بر یک مسلمان واجب است، تسلیم حکم خدا و رسولش می شدند،این هم برای آنها بهتر بود و هم دچار چنین مشکلی نمی شدند. خلاصه بحث این است که برای ادعای نسخ احادیث تحریم طلای حلقه ای برای زنان دلیلی وجود ندارد و بلکه مخالفت با قوانین اصول حدیث است زیرا طبق قوانین باید بین احادیث حرمت و احادیث حلت طلا برای زنان جمع نمود به این گونه که مقید را بر مطلق و خاص را بر عام مقدم داشته چنانکه مفصلا بیان نمودیم- پس نتیجه این می شود که عموم طلاها بجز طلای محلّق برای زنان حلال است و طلای حلقه ای همانند استعمال ظروف طلایی و نقره ای که بالاتفاق برای زنان حرام است، حرام می گردد و نزد ما در اینجا نسخی صورت نگرفته است بر خلاف آنچه که دکتر فهمیده اند و تمام ابحاث کتاب وی در کتابش دور آن می چرخد چنانکه سخن وی که قبلا در مورد، تعارض خیالی بیان شد تراز این مطلب آگاه می سازد- در حقیقت هدایتگر خداست و جز او پروردگاری نیست.(۱۳)



 (۱) نصب الرایه 4/222-225

 (۲) تخریج احادیث الحلال و الحرام تحت شماره 78

(۳) رجوع شود به مقدمه کتاب الاعتبار

 (۴) الاعلام 3/458

(۵) مترجم گوید یعنی لفظ «قیل» در زبان عربی بجائی بکار برده می شود که آن قول ضعیف باشد.

(۶) مطالب فوق را، صدرالدین علی بن علاء حنفی در پاسخ رساله شیخ اکمل الدین که در دفاع از مذهب احناف نوشته بیان نموده است 103/1

 (۷) حجه الله البالغه 2/190

 (۸) الروضه الندیه 2/217-218

(۹) مترجم می گوید:مراد استاد از این فرد، نویسنده دراسات تطبیقیه فی الحدیث النبوی می باشد.

 (۱۰) مترجم می گوید: مراد از دکتر نویسنده کتاب دراسات تطبیقیه فی الحدیث النبوی که یکی از اساتید دانشگاه دمشق اند، می باشد ناگفته نماند که در بعضی از پاورقیهای کتاب استاد آلبانی از دکتر و کتاب وی انتقاد نموده چون به اصل کتاب ربطی نداشت حذف نمودم

 (۱۱) تلخیص المستدرک 3/231

(۱۲) المسند 4/328

(۱۳) مترجم می گوید: مناسب می دانم در پایان بحث ادعای نسخ احادیث تحریم طلای حلقه ای برای زنان و رد آن این مطلب را ذکر نمایم که بر عکس بعضی از علما قائل به این مطلب اند که احادیثی که طلا را برای زنان مباح قرار می دهد منسوخ است، علامه صنعانی در سبل السلام باب اللباس: ای ما یحل و یحرم تحت حدیث 550/6 می گوید: ولکنه قد قیل ان حل الذهب للنساء منسوخ. یعنی: این مطلب نیز گفته شده که حلت طلا برای زنان منسوخ شده است.

شبهات تحریم پوشش طلای حلقه ای

                 آداب شب حجله (3۳)   

 

      شبهات تحریم پوشش طلای حلقه ای برای زنان  

                           و پاسخ آنها 

 

باید دانست که بسیاری از علما بنابر شبهاتی که آنها را دلیل محسوب می نمایند از عمل به این احادیث اعراض و روگردانی نموده اند و تا بحال نیز بسیاری از علما به آن دلایل تمسک جسته و آنها را دلایلی دانسته اند که بتوان بنابر آنها عمل به این احادیث را ترک نمود. لذا مناسب دیدم که آن شبهات و رد آنها را متذکر شوم تا افرادی که از روش و طریقه جمع بین احادیث مطلع نیستند فریب نخورده و بدون هیچ دلیل و مدرکی با این احادیث صحیح و محکم مخالفت ننمایند.

1- ادعای اجماع برای مباح بودن مطلق طلا برای زنان و جواب آن.

بعضی از علما ادعا نموده اند که با اجماع مطلق استفاده نمودن طلا برای زنان جایز و مباح می باشد. این گفته بنابر عللی مردود است. اولاً: اثبات اجماع صحیح در این مسئله ممکن نیست. اگر چه بیهقی در سنن خویش(۱) و دیگران مانند حافظ ابن حجر در فتح الباری بیان نموده اند. ولی ابن حجر گویا به عدم ثبوت اجماع اشاره نموده است آنجا که در بحث انگشتر طلایی (با صیغه مجهول ) می گویند: «فقد نقل الاجماع علی اباحته للنساء» همانا اجماع برای مباح بودن طلای حلقه ای برای زنان نقل شده است.(۲) و به زودی بطلان این اجماع را بیان می کنم، زیرا هیچکس نمی تواند ادعا نماید که اجماع دینی و یقینی در این مسئله وجود دارد. علاوه بر این مسئله تصور اجماع ممکن نیست، چه رسد به وقت آن، بدین منظور امام احمد می فرماید: «من ادّعی الاجماع فهو کاذب و مایدریه لعل الناس اختلفوا»(۳) یعنی هرکس ادعای اجماع نماید دروغ است او چه میداند شاید علما اختلاف کرده باشند، این قول را پسرش عبدلله در کتابش بنام «مسائل» ذکر نموده است. ولی اینجا جای تفصیل این موضوع مهم نیست و هرکس خواهان تحقیق بیشتراست به کتابهای اصول فقه مانند «اصول الاحکام ابن حزم»(۴) و ارشاد الفحول ، علامه شوکانی و دیگر کتب اصولی که نویسندگانشان مقلد نیستند، که در این باره بحث نموده اند؛رجوع نماید.  

محال بودن اجماع صحیح

بر خلاف حدیث صحیح بدون وجود ناسخ صحیح 

ثانیاً : اگر به طور کامل اثبات اجماع ممکن هم باشد ولی ادعای آن در خصوص این مسئله صحیح نیست. زیرا مخالف با سنت صحیح است و مخالفت با سنت صحیح تصور این نوع اجماع را هم غیر ممکن می سازد؛ زیرا این گمان، ضلالت امت اسلامی را در بردارد. و این مسئله محال است، زیرا رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: «لا تجتمع امتی علی الضلاله» امتم بر گمراهی اجماع نمی کند. و مانند این نوع اجماع حتی در ذهن و خیال هم نمی گنجد چه رسد به عالم خارج و حقیقت. ابو محمد بن حزم رحمه الله «در اصول الاحکام»(۵) می فرماید: بعضی از یاران ما جایز دانسته اند که حدیث صحیح پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بنا بر  اجماعی که بر خلاف آن صورت گرفته رد نمود. و گفته اند که این دلیلی بر منسوخ بودن آن حدیث است. این سخن بنابر دو دلیل واضح خطایی فاحش و اشتباهی یقینی است: اول اینکه هرگز اجماعی بر خلاف حدیث صحیح منعقد نگردیده است. و هرکس ادعای چنین اجماعی را دارد باید آن را بر ایمان ذکر نماید. و به خدا قسم تا به ابد چنین اجماعی شکل نخواهد گرفت. دوم اینکه خداوند می فرماید: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (آیه:9) سوره حجر یعنی همانا ذکر قرآن را ما نازل نمودیم و محافظ آنیم. و این مطلب برای هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد یقینی است که آنچه که خداوند عزوجل محافظت آن را به عهده گرفته هرگز ضایع نخواهد کرد و در این مورد هیچ مسلمانی شک ندارد.

و دیگر اینکه گفتار رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تماما وحی است. زیرا خداوند می فرماید: وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى (4) سوره نجم  «او از روی خواهشات صحبت نمی کند؛ هرآنچه می گوید وحی است که به سویش وحی شده است.» و وحی به اجماع تمام امت ذکر می باشد و ذکر با نص قرآن محافظت شده است. پس صدرصد گفتار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با محافظت خداوند عزوجل محفوظ مانده و تمام آن به ما رسیده است. و اگر همانطور باشد که این گوینده ادعا می کند که بر ترک این حدیث اجماع شده و یا اینکه این حدیث منسوخ شده چنانکه ذکر شد، پس ناسخ آن که بر وجودش اتفاق نموده اند ضایع شده و موجود نیست. و این تکذیب نمودن خداوند عزوجل را، در بر دارد در اینکه او محافظ تمام ذکر است واگر این گفته چنین باشد که می گوید، در این صورت بیشتر آنچه که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از طرف الله عزوجل رسانده است ساقط و باطل می گردد. و این نظریه را رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در این گفته خویش، اللهم هل بلغت در حجه الوداع رد نمودند.

سپس ابن حزم در ادامه بحث می گوید: ما منکر این نیستیم که حدیث صحیح و آیه صحیح التلاوتی با حدیث صحیح یا آیه دیگری منسوخ می گردد، این نوع نسخ بالاتفاق ثابت است، بلکه نمونه های آن هم نزدمان موجود است، ولی آنچه ما می گوییم این است، که باید ناسخ آن دو نیز با الفاظ و نص به طور کامل به ما رسیده باشد.

تمام اینها ضروری است ولی آنچه ما را از پذیرش این اجماع باز می دارد، این است که آنچه منسوخ می دانند محفوظ و منقول بوده و به مارسیده است. ولی آنچه را که ناسخ می دانند وجودی ندارد و لفظش به ما نرسیده است؛ پس این ادعا نزد ما باطل بوده و برای پیدا نمودن آن هیچ راهی تا ابد در دین وجود ندارد، زیرا این شی معدوم است که پیدایش آن نزد ما نیز در زمره محالات قرار گرفته است. خداوندا توفیق رسیدن به حق در دست توست. 

 

   تقدیم سنت براجماعی که دلیلی از قرآن و سنت ندارد 

علامه محقق ابن قیم جوزی رحمه الله علیه می فرماید: تمام ائمه اسلام همیشه بر این نظریه بوده اند که قرآن بر سنت و سنت بر اجماع مقدم است و اجماع در درجه سوم قرار دارد.

امام شافعی رحمه الله علیه می فرماید: کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و اجماع ائمه حجت می باشد. و در کتاب اختلافش با مالک می گوید: علم درجاتی دارد، درجه اول کتاب الله و درجه دوم سنت است سپس اجماع، در مواردی که در کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نباشد، قرار دارد.

ابن قیم نیز هنگام بیان اصول فتوای امام احمد می گوید: امام احمد چنین نبودند که عملی، نظری، قیاسی، قول صحابی و عدم علم از مخالف که آنرا بسیاری اجماع می نامد بر حدیث صحیح مقدم بدارند همانگونه که بعضی چنین اجماعی را بر حدیث مقدم می دارند.

امام احمدرحمه الله علیه کسی را که ادعای چنین اجماعی را بنماید تکذیب نموده اند و مقدم نمودن این نوع اجماع را بر حدیث صحیح جائز نمی دانند. امام شافعی نیز چنین نظری دارند.

احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نزد امام احمد و دیگر ائمه حدیث بزرگتر و با اهمیت تر از این است که بر آن اجماع وهمی و خیالی که در بردارندة عدم آگاهی از نظر مخالف است را مقدم بدانند. و اگر چنین می بود نصوص « آیات و احادیث» بی ارزش و متروک می ماندند و آنوقت این گنجایش بوجود می آمد که هرکس در مسئله ای از وجود مخالف آگاهی نداشته باشد، این جهالت و عدم آگاهی خویش نسبت به مخالف را بر نصوص مقدم بدارد.(6)

آری: این همان اشتباهی است که بعضی در این جا مرتکب شدند و اجماع خیالی خویش را بر احادیث گذشته مقدم نموده اند، در حالیکه بنابر توضیح ذیل هیچ اجماعی صورت نگرفته است، زیرا در این مسئله چیزی یافت و ثابت شده که اجماع خیالی را می شکند و آن روایتی است که عبدالرزاق در المصنف و ابن صاعد در کتاب حدیث خویش(7) بخط ابن عساکر، و ابن حزم(8) با سند صحیح از محمد بن سرین می گفت: «لا تلبسی الذهب انی اخشی علیک اللهب»؛ یعنی طلا نپوش زیرا می ترسم گرفتار شعله آتش شوی. و ابن عساکر با دو سند دیگر روایت نموده که یکی از دختران ابوهریره رضی الله عنه به وی گفت: دختران به من طعنه می زنند و می گویند که چرا پدرت ترا با طلا آراسته نمی کند (یعنی برایت طلا نمی خرد) ابوهریره رضی الله عنه در جواب گفت: به آنها بگو پدرم مرا زیور طلائی نمی پوشاند زیرا می ترسد که گرفتار شعله آتش شوم(9) و عبدالرزاق نیز مانند این را روایت نموده(10) و بغوی در شرح السنه(11) معلقاً این اثر را روایت نموده است و وجود اختلاف در این مساله را بیان کرده است و سپس بعد از توضیح اباحت انگشتر طلایی برای زنان و مزین شدنشان با آن را، در نزد اکثر اهل علم می گوید گروهی از علماء آنرا مکروه دانسته اند و سپس حدیث اسماء بنت یزید را (که قبلا بعضی از قسمتهای آن در متن و تفصیل آن در حواشی ذکر شده) بیان می دارد.

آنچه بغوی از کراهیت نزد بعضی از علما بیان نموده همان کراهیت تحریمی است، زیرا در اصطلاح سلف همین مفهوم معروف است و این اتباع اسلوب قرآنی در آیات کریمه متعددی می باشد مانند این گفته الله : وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (آیه:7 سوره حجرات) یعنی «کفر، فسق و عصیان را نزدتان مکروه (حرام) قرار داده است» و این مسئله مهم را در کتابم «تحذیر الساجد من اتخاذ القبو مساجد»(12) تشریح و برای آن مثالهای متعددی ذکر نموده ام، هر کس می خواهد به آن مراجعه نماید و ما مثال دیگری که دسترسی به آن آسانتر است و قبلاً نیز در بحث «انگشتر خواستگاری» ذکر شده بیان می داریم و آن اینکه امام احمد و امام اسحاق بن راهویه انگشتر طلایی را برای مردان مکروه می دانند، این کراهیت بنا بر تصریح احادیث صحیحی که قبلاً ذکر نمودیم کراهیت تحریمی می باشد. همچنین در مورد تحریم انگشتر طلایی برای زنان نیز ادله صریحی وجود دارد، و هر عالمی که کراهیت را مطلق ذکر کرده، کراهیت شرعی بوده و این نوع کراهیت تحریمی می باشد و خودتان منصفانه بیندیشید.

و ابن عبدالحکم در کتاب سیرت عمربن عبدالعزیز رضی الله عنه(13) ذکر نموده است که دختر عمر به او لؤلؤیی را فرستاد و به وی پیغام داد که اگر مناسب می بینید یکی از خواهرانم را بفرستید تا آنها را در گوشم قرار دهم، عمر دو اخگر آتش برایش فرستاد و گفت: اگر می توانی این دو اخگر را در گوشهایت قرار دهی، خواهرت را خواهم فرستاد.

ظاهراً این لؤلؤ باطلا آبدیده شده و آراسته گردیده بوده است زیرا لؤلؤ به تنهایی ساخته نمی شود و مورد استفاده قرار نمی گیرد و این مطلب را لفظ «جمرتین» دو اخگر تایید می نماید. و این مطلب از احادیث تحریم طلای حلقه ای برای زنان که قبلاً ذکر شد مانند حدیث بنت هبیره فهمیده می شود. پس بطلان ادعای اجماع در این مسئله ثابت گردید.



(1) سنن بیهقی 4/124 

 (2) فتح الباری 10/260

(3) المسائل صفحه 390

 (4) اصول الاحکام ابن خرم 4/128-144

(5) اصول الاحکام ابن خرم 2/71-72

(6) مصنف عبدالرزاق 11/70/19935

 (7) کتاب حدیث ابن صاعد 35/1

(8) ابن خرم 10/82

(9) ابن عساکر 19/124/2

 (10) عبدالرزاق 19938

(11) شرح السنه بغوی 3/210/82

(12) صفحات کتاب مذکور 48-55

 (13) صفحه 163 کتاب مذکور

حرمت پوشیدن طلای حلقه ای برای زنان

آداب شب حجله (3۲) 

 

حرمت پوشیدن طلای حلقه ای برای زنان  

باید دانست که در حرمت پوشیدن انگشتر، دست بند و گردن بند طلایی، زنان با مردان مشترک اند، زیرا دراین باره احادیث خاصی مربوط به زنان آمده است لهذا زنان نیز در آن نصوص مطلقی که مردان در آنها مقید نشده (مانند حدیث اولی که در بحث قبلی گذشت) داخل می گردند، و اکنون به بیان احادیث صحیحی مربوط به این مسئله می پردازیم:

1- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند هرکس دوست دارد محبوبه اش را انگشتر آتشین بپوشاند انگشتری از طلا به دستش کند و هر کس دوست دارد محبوبه اش را گلوبند آتشین بپوشاند. گلوبند طلایی به گردنش بیندازد، و هر کس دوست دارد محبوبه خویش را النگو آتشین بپوشاند پس النگوی طلایی به دستش کند بنابراین به نقره اهمیت بدهید و با آن بازی نمایید، با آن بازی نمایید و با آن بازی نمایید. (یعنی از نقره هر طور که می خواهید استفاده نمایید).(۱) 

2- از ثوبان رضی الله عنه روایت است که: دختر هبیره نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آمد و در دستش انگشترهای بزرگ طلایی وجود داشت، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با تکه چوبی بر دستش زده و فرمود: آیا می پسندی که خداوند انگشترهای آتشین به دستت نماید؟ آن دختر نزد فاطمه آمده شکایت نمود و جریان را به او گفت، ثوبان می گوید: من و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نزد فاطمه آمدیم، فاطمه زنجیر طلایی را از گردنش درآورد در حالیکه آن را در دست داشت گفت: اینرا ابوالحسن (یعنی شوهرش علی) به من هدیه کرده است، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: (ای فاطمه، آیا دوست داری که مردم بگویند: فاطمه دختر محمد زنجیر آتشین بدست دارد؟ سپس او را سخت ملامت نموده بیرون رفت و نشست، فاطمه رضی الله عنها بعداً آن زنجیر را فروخته و با آن غلامی خریده و وی را آزاد نمودند، چون این خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رسید فرمود: ستایش خداوندی را که فاطمه را از آتش نجات داد.(۲)

3- از عایشه رضی الله عنها روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در دستش دو النگو که با طلا آبدیده شده بود مشاهده نمود به وی گفت: آن دو را از دستت بیرون نما و به جای آنها دوالنگوی نقره ای که با زعفران رنگ شده است به دستت کن.(۳)

4- از ام سلمه رضی الله عنها همسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت است که: گردنبندی از مهره های طلایی به گردنم بسته بودم که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وارد خانه شدند و چهره یشان را از من بر گرداندند، من گفتم آیا به آرایش و زینتم نگاه نمی کنید؟ فرمودند: از زینت و آرایش تو بیزارم ام سلمه می گوید: چون آن گردن بند را در آوردم چهره شان را بطرف من نمودند. راوی می گوید: گمان می کنم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هیچ یک از شما ضرر نمی کند اگر حلقه نقره ای گرفته و با زعفران زردش نماید.(۴)

5- در حدیث اسماء دختر یزید رضی الله عنها در داستان دیگری همانند آن چنین آمده: دو مهره را با زعفرانی رنگ نماید، در زیبایی مانند طلا می درخشد.(۵)



 (۱) این حدیث را ابوداوود 2/199 و احمد 2/378 از ابوهریرهt مرفوعا روایت نموده اند و سندش بسیار خوب است و منذری در الترغیب 1/273 گفته سند آن صحیح است، و این حدیث متابعات دیگری نیز دارد که ائمه حدیث آنها را روایت نموده اند.

(۲) این حدیث را نسائی 2/284و285 و طیالسی 1/354 و از ایشان حاکم 3/152-153 و طبرانی در الکبیر شماره 1448 و ابن راهویه در مسند خویش 4/237/1-2 و احمد با سند صحیح و متصل 5/278 روایت نموده اند. ابن حزم 10/84 آنرا صحیح قرار دادند و حاکم گفته این حدیث بر شرط شیخین صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده است حافظ منذی 1/273 گفته که این حدیث را نسائی با سند صحیح روایت نموده است این حدیث را رویانی در مسند خویش 14/126/1 با سند صحیح دیگر نیز روایت نموده است.

(۳) این حدیث را قاسم سرقسطی در غریب الحدیث 2/76/2 با سند صحیح و نسائی 2/285 و خطیب 8/459 و نیز بزار 3007 همانند این حدیث را روایت نموده اند و طبرانی با سند دیگر 23/282/64 روایت نموده است.

(۴) این حدیث را احمد 6/315 با سند صحیح بر شرط شیخین روایت نموده ولی در آن انقطاع وجود دارد ولی طبرانی با سند متصل در الکبیر 23/403/967 با سند ضعیف روایت نموده این حدیث شاهد مرسل صحیحی از زهری دارد که عبدالرزاق در المصنف 11/71 روایت نموده است.

 (۵) این حدیث را احمد 6/454 و ابونعیم در الحلیه 2/76 و ابن عساکر در تاریخ دمشق 19/198/1 روایت نمودند ولی در سند آن شهربن حوشب ضعیف وجود دارد که حدیثش نوشته می شود و شاهد خوبی است برای حدیث گذشته.

پرهیز از اعمال نامشروع

آداب شب حجله (3۱)  

 

پرهیز از اعمال نامشروع 

برداماد واجب است که از هر کاری خصوصاً آنچه که مردم از روی عادت و عرف در این مراسم انجام می دهند و مخالف با شرع است، پرهیز نماید، حتی بسیاری از مردم به سبب سکوت علما گمان می کنند که این کارها از نظر شرع هیچ اشکالی ندارد و بنده در اینجا برخی از اینگونه اعمال را بر می شمرم:

1- نصب عکس بر دیوارها: نصب نمودن و آویزان کردن عکسها خواه به شکل مجسمه باشد یا علاوه بر آن، خواه سایه دار باشد و یا بدون سایه، چه با دست نقاشی شده باشد و چه با دوربین عکاسی گرفته شده باشد، فرقی نمی کند. همة اینها حرام و ناجائز است و کسی که توانایی پاره نمودن این عکس ها را ندارد، بر او واجب است که در صورت توان آنها را از دیوار بکند. و در این مورد احادیث متعددی وارد شده است:

الف- از عایشه رضی الله عنه روایت است که: روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزد من آمد در حالیکه من خانه کوچکم را با پرده هایی که بر روی آنها اسبهای بال دار نقاشی شده بود، پوشانده بودم.وقتی آن را دیدند رنگشان تغییر کرد. و فرمود: ای عایشه، روز قیامت سخت ترین عذاب به کسانی تعلق می گیرد که به آفرینش خداوند همانند می سازند و در روایتی دیگر آمده: سازندگان این عکسها عذاب می شوند و به آنها گفته خواهد شد: آنچه که خلق نمودید، زنده نمایید، سپس فرمودند: خانه ای که در آن عکس باشد فرشتگان داخل نمی گردند. عایشه می گوید: پرده را تکه تکه نمودیم و از آن یکی دو بالش ساختیم و و من رسول خدا را دیدم که به یکی از آن دو بالشت که دارای عکس بود، تکیه داده بودند.(۱)

ب- از عایشه رضی الله عنه روایت است: برای رسول الله بالشتی درست کردم که روی آن عکسهایی بود، وقتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمدند دم درب ایستاده، با دیدن آن چهره شان دگرگون شد، گفتم: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ، آیا چیز بدی در من دیدید؟ اگر گناهی انجام دادم به سوی الله باز می گردم، فرمودند: این چه بالشتی است؟ گفتم: بالشی تهیه نمودم تا شما بر آن تکیه کنید و بر روی آن بخوابید، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: مگر نمی دانی که فرشتگان به خانه ای که در آن عکس باشد داخل نمی شوند، و کسی که عکس می سازدروز قیامت عذاب خواهد شد. و به آنها گفته خواهد شد آنچه خلق کردید زنده نمایید و در روایتی دیگر آمده: همانا کسانیکه این عکسها را درست نموده اند روز قیامت عذاب خواهند شد. عایشه می فرماید رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وارد خانه نشدند تا اینکه آن عکسها را بیرون نمودم.(۲)

3- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: جبرئیل نزد من آمد و گفت: دیشب خواستم نزد شما بیایم اما مجسمه ها و پردة عکس دار و سگی که در خانه بود، مانع ورود من شدند. دستور بده تا سر مجسمه های موجود در خانه قطع گردد تا همانند درخت گردند و بگو پرده را تکه تکه کنند و از آن دوپشتی یا بالشت درست نمایند تا پایمال گردند و نیز دستور بده که سگ از خانه بیرون رانده شود زیرا ما فرشته ها به خانه ای که در آن عکس و سگ باشد داخل نمی شویم. عایشه می گوید: دیدیم که توله سگی که از امام حسن رضی الله عنه یا امام حسین رضی الله عنه بود، زیر تخت رفته است پیامبر به عایشه فرمودند: این سگ از چه وقت به خانه آمده؟ عایشه گفت: به خدا خبر ندارم، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دستور داد تا آن توله سگ را از خانه بیرون کنند. و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مقداری آب برداشته و در جایی که آن توله سگ خوابیده بود پاشیدند.(۳)  

تزئین دیوارها با قالیچه 

دومین چیزی که باید از آن پرهیز نمود تزئین دیوارها با قالیچه و امثال آن است، گرچه از ابریشم هم نباشد، زیرا در این کار اسراف و تزئینی نامشروع می باشد، بنابر حدیثی که از عایشرضی الله عنها روایت شده است که: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در یکی از غزوه ها شرکت داشتند، وقتی خبر بازگشت ایشان به من رسید یکی از فرشهایی که دارای عکس بود برداشته همانند پرده بر دیوار آویزان نمودم، چون رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وارد خانه شدند در حجره با ایشان روبرو شدم، گفتم: درود و رحمت و برکت خداوند بر شما باد، ستایش خدایی را که شما را یاری نمود و عزت داد و چشمانتان را روشن گردانیده و شما را بزرگ داشت، عایشه می گوید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم با من صحبت نکردند، ناراحتی را در چهرة پیامبر مشاهده نمودم، پیامبر شتابان وارد خانه شدند و آن فرش را از روی دیوار برداشتند سپس فرمودند: آیا دیوار را با پرده عکس دار می پوشی؟ همانا خداوند به ما امر نکرده که با آنچه که به ما عنایت نموده سنگ و گل را بپوشانیم. عایشه می گوید: از آنها دو بالشت تهیه کردم و آنها از لیف خرما پر نمودم، رسول الله بر این کار من ایراد نگرفتند و بر آن دو بالش تکیه زده و استراحت می نمودند.(۴)

بدین سبب بعضی از سلف از ورود به خانه هایی که دیوارهای آنها با پرده پوشیده شده بود امتناع می ورزیدند. سالم بن عبدالله می گوید: که در حیات پدرم عروسی نمودم، پدرم مردم رادعوت نمود. ابو ایوب نیز جزء دعوت شدگان و خانه مرا با فرشها و پردها و قالیچه های سبز مزین نموده بودند، چون ابو ایوب وارد شد مرا دید، متوجه شد که خانه مرا فرشها و پردها وقالیچه های سبز مزین نموده اند. به پدرم گفتند: ای عبدالله، آیا دیوارها را می پوشید، پدرم با حیا و شرمندگی گفت: حریف زنها نمی شویم، ابو ایوب گفت: می دانستم که زنان بر همه غالب می آیند اما فکر نمی کردم که بر تو نیز غلبه یابند. سپس گفت: نه از غذایتان می خورم و نه به خانه تان داخل می شوم، و بلافاصله بیرون شد و رفت.(۵) 

باریک نمودن و کندن موی ابروها 

سومین موردی که باید از آن پرهیز نمود عملی است که بعضی از زنان مرتکب آن می شوند، و آن اینکه ابروانشان را به شکل کمان و یا هلال باریک می نمایند و به گمان خود این چیز باعث زیبا شدن آنها می شود، در حقیقت این عمل از جمله مواردی است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آن را حرام نموده و انجام دهنده آنرا لعنت فرموده است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: خداوند زنانی را که خال بربدن دیگران می کوبند و زنانی که خال کوبی می شوند زنانی را که از دیگری می خواهند ابروانشان را اصلاح کند و زنانی که به منظور زیبایی بین دندانهایشان فاصله ایجاد می نمایند و خلقت خداوند را تغییر می دهند، را لعنت نموده است.(۶)  

لاک زدن و بلند نمودن ناخنها 

چهارمین چیزی که باید زن مسلمان از آن پرهیز نماید عادت زشت لاک زدن ناخنها و بلند گذاشتن آنهاست (حتی متأسفانه بعضی از پسران جوان نیز این کار را انجام می دهند.) این عمل زشت از زنان رو سپی اروپایی در میان بسیاری از زنان مسلمان رسوخ کرده است زیرا این عمل هم تغییر خلق الله بوده و موجب لعنت می گردد و هم تشبیه به زنان کافر می باشد، که در احادیث بسیاری از آن ممانعت شده است؛ از آن جمله این گفته پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که می فرمایند: کسی که خود را به قوم و گروهی مشابه نماید از آنهاست(۷) و این کار مخالف با فطرت و سرشتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده است و در این مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: خصلتهای فطرت پنج تا است: ختنه کردن، استفاده نمودن از التی تیز برای تراشیدن موی زیر ناف، و در روایت دیگری آمده که تراشیدن موی زیر ناف، کوتاه نمودن سبیل، کوتاه نمودن ناخونها، و کندن موی زیر بغل. 

(۸) و انس رضی الله عنه می گوید: برای ما وقت معین شد و در روایتی دیگر آمده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ، در کوتاه نمودن سبیل، و کوتاه کردن ناخنها و نیز کندن موهای زیر بغل و تراشیدن موهای زیر ناف وقتی را برای ما معین نمودند که نباید از چهل روز بیشتر بر بدن نگه داشته شوند و باید کوتاه نماییم.(۹) 

تراشیدن ریش 

پنجمین عمل زشت که اگر نزد صاحبان فطرت پاک از موارد پیشین زشت تر نباشد، در زشتی کمتر از آنها نیست ـ عملی است که بیشتر مردان بدان مبتلا هستند و آن، تراشیدن ریش به منظور زیبایی است، و این عمل را به تقلید از اروپاییهای کافر انجام میدهند، تا جاییکه این را عار می دانند که داماد شب اول بدون تراشیدن ریش نزد عروس برود و در این عمل چندین نوع مخالفت با شرع صورت می گیرد: الف: تغییر خلق خدا؛ خداوند درباره شیطان چنین می فرماید: خدا نفرینش نماید، او گفته است که، من از میان بندگان تو حتماً بهرة معین و جداگانه خود را برمی گیرم، حتماً آنان را گمراه می کنم و به دنبال آرزوها و خیالات روانشان می گردانم و به آنها دستور می دهم که گوشهای چارپایان را قطع کنند و آفرینش خدا را دگرگون نمایند و هر کس اهریمن را بجای خدا سرپرست و یا دوست انتخاب نماید به راستی که زیانی آشکار نموده است.(۱۰)این نص صریحی است که تغییر مخلوق خدا بدون اجازة او پیروی از دستور شیطان و نافرمانی الله مهربان است.

و یقیناً لعنتی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درباره زنانی که برای زیبایی خود باعث تغییر خلق الله می شوند بیان نموده شامل تراشیدن ریش برای زیبایی و حسن، نیز می گردد و در لعنت مذکوره بنابر علت مشترک هر دو داخل اند.

و اما اینکه گفتم: تغییر خلق الله بدون اذن وی، بدین خاطر است که این وهم یا خیال در ذهن خطور نکند که شامل تراشیدن موهای زائد زیر ناف و غیره نیز می شود، بلکه این موارد از اعمالی است که شریعت اجازه داده است بلکه مستحب و یا بالاتر از آن واجب گردانیده است.

ب: و نیز با این دستور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرموده اند: سبیلها را خوب کوتاه و ریشها را بلند نگه دارید.(۱۱) مخالفت می گردد.

و واضح است که صیغه امر در زبان عربی دلالت بر واجب بودن می نماید مگر اینکه دلیلی وجود داشته باشد که بر عدم وجوب دلالت نماید، ولی برعکس اینجا دلائل و قرائنی وجود دارد که به وجوب بیشتر تأکید می کند:

1- مشابهت با کفار می گردد، چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: سبیلها را کوتاه نموده و ریشهایتان را بلند نگه دارید و با مجوسیها مخالفت نمایید.(۱۲)

2- نکته دیگری که بر وجوب تاکید می نماید مشابهت با زنان است، زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مردانی که خویش را به زنان و زنانیکه خود را به مردان شبیه می نمایند لعنت نموده اند.(۱۳)

و این امر بر هیچکس مخفی نیست که با تراشیدن ریش که خداوند مرد را با آن از زن متمایز نموده، بزرگترین مشابهت نمودن با زن است، امیدوارم با این دلائل که ما ذکر نمودیم افرادی که به این عمل خلاف شرع مبتلا اند، قانع گردند، خداوند ما و ایشان را از هر چیزی که دوست ندارد و راضی نیست بر حذر بدارد.  

انگشتر خواستگاری 

ششمین چیزی که باید از آن پرهیز نمود، پوشیدن انگشتر طلایی توسط بعضی از مردان می باشد که معروف به انگشتر خواستگاری است.

این عمل علاوه بر تقلید از کفار (زیرا عادتی است که از مسیحیت بر مسلمان تحمیل شده) مخالف صریح با نصوص و احادیث صحیحی است که در آنها پوشیدن انگشتر طلایی بر مردان و زنان چنانکه بعداً به آن خواهیم پرداخت حرام اعلام شده است.

اکنون بعضی از آن نصوص و احادیث را بیان می نماییم:

1- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم از پوشیدن انگشتر طلایی ممانعت نمودند.(۱۴)

2- از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که رسول الله روزی انگشتر طلایی را در دست شخصی مشاهده نمود آنرا بیرون نموده و پرتاب کردند و فرمودند: یکی از شماها اخگر آتش را گرفته و به دستش می نماید. چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم تشریف بردند به آن فرد گفته شد که برو و انگشترت را بردار و از آن به نوعی دیگر استفاده کن، آن مرد گفت: نه، قسم بخدا، چیزی را که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دور انداخته هرگز برنخواهم داشت.(۱۵)

3- از ابو ثعلبه الخشنی رضی الله عنه روایت است که: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در دست وی انگشتری طلایی را مشاهده نمود، و با تکه چوبی که در دست داشت شروع به زدن بر انگشتر نمود، چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چهره اش را برگرداند او انگشتر را انداخت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم چون دوباره به دستش نگاه کرد، انگشتر را نیافت، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: شاید ما ترا بدرد آورده و تاوان و جریمه نمودیم.(۱۶)

4- از عبدالله بن عمررضی الله عنهما روایت است که: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در دست یکی از یارانشان انگشتر طلایی را دیدند و چهره خویش را از وی برگرداندند، صحابی آن انگشتر را از دستش بیرون و انگشتر آهنی به دست نمود، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: این هم زشت است و زیور دوزخیان می باشد، صحابی آنرا نیز بیرون نموده و انگشتر نقره ای بدستش نمود رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سکوت نموده و درباره آن چیزی نگفتند.(۱۷)

5- پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد ابریشم و طلا نپوشد.(۱۸) 

6- رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هر کس از امت من طلا بپوشد و در حالیکه طلا به تن دارد از دنیا برود خداوند طلای بهشت را بر وی حرام می دارد.(۱۹)



 (۱) این حدیث را بخاری 10/317-318 و مسلم 6/158-160 و بیهقی 7/269 و بغوی در شرح السنه 3/277/1 و ثقفی در ثقفیان تحت شماره 11 و عبدالرزاق در الجامع جلد 2 شماره 64 و احمد 6/229/281 روایت نموده اند.

(۲) این روایت را بخاری 2/11 و 4/105 و ابوبکر شافعی در الفوائد 6/68 با سند صحیح روایت نموده اند.

(۳) این حدیث صحیح است و مجموعه احادیثی است که آن را 5 صحابی روایت نموده اند، 1 ابوهریره که روایت آنرا ابوداوود 2/198 نسائی 2/302 ترمذی 4/21 ابن حبان 1687 احمد 2/305 و دیگر محدثین روایت نموده اند 2و3 عایشه و میمونه اند که روایت آنها را مسلم 6/156 ابوعوانه احمد 6/142 روایت نموده اند، 4 ابو رافع است که روایت آنرا رویانی 25/139/2 روایت نموده است 5 اسامه بن زید است که آنرا طحاوی با سند حسن روایت نموده است.

استاد آلبانی در پاورقی های بحث عکس در این کتاب چنین می گوید: قبل از اینکه بحث عکس را به پایان برسانم لازم است یک نکته را متذکر شوم و آن اینکه با وجودیکه هر نوع عکس سایه دا باشد یا بدون سایه نزد ما حرام است آن دسته از عکسها که فایده آن یقینی است و در آنها هیچ ضرری نیست اشکالی ندارد مانند تصاویر و عکسهایی که برای طبابت، جغرافی، دستگیری مجرمین، و دیگر امور ضرری می باشد. و نیز عکسهایی که جنبه تربیتی در آنها ملحوظ باشد و به منظور تعلیم و تزکیه تهیه شده باشند اشکالی ندارد.اما بقیه عکسها مانند عکسهای مشایخ، بزرگان، دوستان و غیره که در آنها هیچ فایده ای نیست بلکه مشابهت با کفار در پرستش بتها است بر اصل تحریم بودن شان باقی می ماند.

 (۴) این روایت را مسلم 6/158 و ابوعوانه 8/253 و 1 و 261/1 و ابن سعد 8/344 و احمد 6/247 و ابوبکر شافعی در الفوائد 67/2 و ابویعلی در مسند خویش 225/1 و دیگر محدثین روایت نموده اند.

 (۵) این حدیث را طبرانی 1/192/2 و ابن عساکر 5/218/2 و ابوبکر مروزی در الورع 20/1 معلقا و نیز بغوی در شرح السنه 3/24 روایت نموده اند. مترجم گوید: تمام احادیث و آثاری که استاد آلبانی رحمه الله علیه درباره ممانعت آویزان نمودن پرده بر دیوارها خانه ها متذکر شدند درباره آن نوع از پرده هاست که فقط برای آرایش و اسراف و تزئینات نامشروع بر دیوارهای خانه ها آویزان می شوند و الا آن نوع از پرده ها که جلوی دربها، طاقها، و پنجرها برای حجاب و یا جلوگیری از ورود گرد و غبار و آفتاب به درون خانه ها استفاده می شود هیچ ممانعتی در احادیث نیامده است تا جائیکه خانه خود پیامبر بزرگوار اسلامr نیز دارای چنین پردهایی بودند چنانکه در روایت آمده که روزی کعب بن مالک و ابن ابی حدرد به خاطر فرضی در مسجد درگیر بودند و پیامبرr درخانه اش بودند که صدایشان را شنیده بلند شده و آمدند تا اینکه پرده درب خانه را بلند نمودند و سپس به کعب بن مالک گفتند نیمی از طلب خویش را معاف کن- الفاظ عربی چنین است«حتی کشف سجف حجرته» یعنی پرده خانه اش را بلند نمود- این روایت را بخاری تحت شماره 457 و مسلم تحت شماره 1558 روایت نموده اند علاوه بر این + من وراء حجاب از پشت پرده در قرآن آمده است.

 (۶) این حدیث را بخاری10/306 و مسلم 6/166 و ابوداوود 2/191 و ترمذی 3/16 روایت نموده اند و ترمذی آنرا صحیح قرار داده است و دارمی 2/279 و احمد تحت شماره 4129 و ابن عساکر 11/298/1-2 از ابن مسعود روایت نموده اند

 (۷) این حدیث را ابوداوود و احمد و نیز عبدبن حمید در المنتخب 92/2 و طحاوی در المشکل با سند حسن روایت نموده اند

 (۸) این حدیث را بخاری 10/276 و مسلم 1/153 و ابوداوود 2/194 و نسائی 1/7 و احمد 2/229 از ابوهریره روایت نموده اند.

(۹) این حدیث را مسلم 1/153 و ابوعوانه 1/190 و ابوداوود 2/195 و نسائی 1/7 و ترمذی 4/7 و احمد 3/122 و ابن الاعرابی در المعجم 41/1 و ابن عدی 201/2 و ابن عساکر 8/142/1 روایت نموده اند .  

(۱۰) سوره نساء [118و119]

 (۱۱) این حدیث را بخاری 10/289 و مسلم 1/153 و ابوعوانه 1/189 و دیگر محدثین از ابن عمرt روایت نموده اند.

 (۱۲) این حدیث را مسلم و ابوعوانه از ابوهریرهt روایت نموده اند.

 (۱۳) این حدیث را بخاری 10/274 و ترمذی 2/129 روایت نموده اند و ترمذی آنرا صحیح قرار داده است بغوی در حدیث علی بن الجعد 5/145/2 و ابن حبان در الثقات 2/89 و ابو نعیم در اخبار اصبهان 1/120 و ابن عساکر در تحریم الابنه 166/1 روایت نموده اند و شواهدی از حدیث ابوسعید و ابوهریره و ابن عمر نیز دارد.

 (۱۴) این حدیث را بخاری 10/259 و مسلم 6/135 و احمد 4/287 از براء بن عازب و بخاری 10/260 و مسلم 6/149 و نسائی 2/288 و احمد 2/468 و ابن سعد 1/2/161 از ابوهریرهt روایت نموده اند- در این باره از علی و عمران و دیگر یاران پیامبرr روایت شده است.

(۱۵) این حدیث را مسلم 6/149 و ابن حبان در صحیح خویش 1/150 و طبرانی 3/150/1-2 و ابن دیباجی در الفوائد المنتقاه 2/80/1-2 روایت نموده اند.

(۱۶) این حدیث را نسائی 2/288 و احمد 4/195 و ابن سعد 7/416 و ابونعیم در اصبهان 1/400 روایت نموده اند.

(۱۷) این حدیث را احمد در شماره 6518 و 6680 و بخاری در الادب المفرد تحت شماره 1021 با سند حسن روایت نمودند و این حدیث دارای شواهدی از حدیث عمربن خطابt و بریده و جابر بن عبدالله نیز دارد.

 (۱۸) این حدیث را احمد 5/261 از ابوامامه مرفوعا با سند حسن روایت نموده است.

(۱۹) این حدیث را احمد در شماره 6556 و 6947 از عبدالله بن عمرt و مرفوعا با سند صحیح روایت نمودند استاد احمد محمد شاکر در تعلیقات خویش بر مسند احمدبن حنبل نیست به این حدیث بحث جالبی نمودند.

آواز خوانی و دف زدن در عروسی

آداب شب حجله (30) 

 

آواز خوانی و دف زدن در عروسی

 

برای شوهر جایز است که به زنان در عروسی اجازه دهد که با دف زدن و آواز مباح که در آن اشعار مربوط به توصیف جمال و ذکر کارهای خلاف و زشت نباشد، عروسی را آشکار و اعلان نمایند و در این مورد احادیث متعددی وارد شده است:

1- از ربیع بنت معوذ رضی الله عنها روایت است که می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم زمان عروسی من آمد و بر بستری که من بر روی آن نشسته بودم، نشست  پیامبر بسیار به من نزدیک بود. کنیزان ما دف می زدند و درباره پدرانمان که در جنگ بدر شهید شده بودند مرثیه خوانی می کردند، یکی از آنها چنین گفت: در میان ما پیامبری است که آنچه فردا خواهد گذشت را می داند (یعنی غیب می داند) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: این مصراع را نخوان و مصراعهای دیگری که می خواندی، ادامه بده.(1)

2- از عایشه رضی الله عنها روایت است که: او زنی را که به ازدواج یکی از انصار در آمده بود به خانه بخت فرستاد. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ای عایشه، آیا شعر و شادی هم خبری بود؟ انصار شعر و شادی را می پسندند.(2)

و در روایتی دیگر چنین آمده که: پیامبر فرمودند: آیا با عروس، دختری را فرستادید تا آواز بخواند و دف بزند؟ عایشه می گوید: گفتم: چه آوازی بخواند؟ پیامبر فرمودند که چنین بگوید:

اتیناکم اتیناکم                        فحیّونا نحییکم

لولا الذهب الاحمر                ما حلّت بوادیکم

لولا الحنطه السمراء              ما سمنت عذاریکم.(3)

یعنی :

آمدیم ما آمدیم ای اهل نام        

تا دهیم و بازگیریم یک سلام

گر نبودی این طلای سرخ ناز

نا رسیدی بهرتان این سرفراز

گرنبودی گندمان گندمی                  

                     ناشدی دختر زتان فربه همی(4)

3- و نیز از عایشه رضی الله عنها روایت است که: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در عروسی ای شنیدند که گروهی از مردم با آواز این اشعار را می خواندند:

و اهدی لها اکبش                     یبحبحن فی المربد

وحبک فی النادی                     و یعلم ما فی غد

بهر تو ای نو عروس قوچان به هدیه در رسید

در میان این میدان رقصها آمد پدید

یار و محبوبت نشسته در میان جمع ما         

               او همی داند زفردا آنچه آید بهر ما

در روایت دیگری بیت آخر چنین آمده

و زوجک فی النادی                   یعلم ما فی غد

شوهر نازت نشسته در میان جمع ما                 

         او همی داند ز فردا آنچه آید بهر ما (5)

عایشه رضی الله عنها می گوید رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: جز خداوند سبحان کسی دیگر نمی داند که فردا چه خواهدشد.(6)

4- از عامر بن سعد بجلی روایت است که من نزد قرظه بن کعب و ابو مسعود و صحابه دیگری رضی الله عنهم بودم (راوی می گوید که نامش را فراموش نمودم) دیدم که در نزدشان کنیزان دف می زنند و آواز می خوانند، گفتم: آیا شما این را تایید می نمایید در حالیکه یاران محمد صلی الله علیه و آله وسلم هستید؟ آنها گفتند: انجام این اعمال در عروسیها و مصیبتها به ما اجازه داده شده است. و در روایتی چنین آمده که: گریة بدون نوحه بر میت اجازه داده شده است.(7)

5- ابوبلج یحیی بن سلیم روایت می کند که: به محمد بن حاطب گفتم که من دو بار ازدواج نمودم، در هیچ یک از آنها آواز و دفی نبود. محمد بن حاطب رضی الله عنه گفت که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «جدا کننده حلال (نکاح) از حرام (زنا) آواز و دف است».(8) 

6- و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «نکاح را علنی و آشکار سازید».(9)

 



(1) این روایت را بخاری2/352،9/166-167 و بیهقی 7/288-289 و احمد 6/359-360 و محاملی در صلاه العیدین تحت شماره 139 روایت نموده اند

(2) این روایت را بخاری 9/184-185 و حاکم 2/184 و از ایشان بیهقی 7/288 روایت نمودند. 

(3) این حدیث را طبرانی در زوائد خویش 1/176/1 روایت نموده و من آنرا در ارواء اللغلیل تحت شماره 1995 تخریج نمودم.

(4) ترجمه اشعار عربی به اشعار فارسی از مترجم است.

(5) اشعار فارسی که ترجمه اشعار عربی اند از مترجم می باشد.

(6) این حدیث را طبرانی در الصغیر صفحه69 تحت شماره 830 و حاکم 2/184-185 و بیهقی 7/289 روایت نمودند و حاکم گفته که بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده است و حافظ 9/167 گفته که طبرانی در الاوسط با سند حسن روایت نموده است.

(7) این حدیث را حاکم و بیهقی و نسائی 2/93 و طیالسی تحت شماره 1221 روایت نمودند.

 (8) این حدیث را نسائی 2/91 و ترمذی 2/170 روایت نموده اند ترمذی گفته که حسن است و ابن ماجه و حاکم و بیهقی 7/289 و احمد 3/418 و ابو علی طوسی در مختصر الاحکام 1/109-110 روایت نموده اند حاکم گفته که سند آن صحیح است و ذهبی نیز تائیدش نموده ولی بنده میگویم سند آن حسن است چنانکه در ارواء الغلیل تحت شمار1994 بیان نموده ام.

(9) این حدیث را ابن حبان 1285 و طبرانی 69/1/1 و در الاوسط 1/167/2 و ضیاء المقدسی در المختاره 150/1 از عبدالله بن زبیر مرفوعاً روایت نموده است.

پذیرایی عروس از مهمانان

                آداب شب حجله (2۹) 

 

پذیرایی عروس از مهمانان 

اگر فتنه ای نباشد و عروس حجاب شرعی داشته باشد برای او جائز است که از مهمانان پذیرایی نماید، بنابر حدیثی که از سهل بن سعد رضی الله عنه روایت شده که می فرماید: چون ابواسید ساعدی (رضی الله عنه) عروسی نمود بعد از شب زفاف رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و یارانش را برای ولیمه دعوت کرد و همسرش ام اسید(رضی الله عنها) به تنهایی غذا درست کرد و از مهمانان پذیرایی نمود. او خرما ها را از شب گذشته در ظرف سنگی خیسانده بود تا روز بعد به مهمانان تقدیم نماید. وقتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از غذا خوردن فارغ شد ام اسید کاسه را شست و با آن نبیذ برای گواراتر شدن غذا، برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آورد. در آنروز فقط زن ابو اسید که تازه عروس بود از مهمانان پذیرایی می نمود.(۱)



 (۱) این روایت را بخاری 9/200 و 205 و 206 و در الادب المفرد شماره 6/76 و مسلم 6/103 و ابوعوانه در صحیح خویش 8/131 /1-2 و ابن ماجه 590-591 طبرانی در الاوسط 1/132/1 و بغوی در شرح السنه 3/197/1 روایت نموده اند


حکم مبارک باد گفتن به شیوه جاهلیت

               آداب شب حجله (2۸)  

 

حکم مبارک باد گفتن به شیوه جاهلیت  

افرادی که برای تبریک گفتن نزد عروس و داماد می روند، مانند زمان جاهلیت نگویند: «مبارک باشد، فرزند پسر نصیب شما شود»، زیرا در احادیث از این طریق و روش نهی شده است؛ از جمله آن حدیث حسن بصری می باشد که می فرماید: عقیل بن ابی طالب رضی الله عنه چون با زنی از قبیله جشم ازدواج نمود اقوام برای تبریک گفتن می آمدند و می گفتند: «مبارک باشد! فرزند پسر نصیب شما گردد!» عقیل رضی الله عنه گفت: اینگونه نگویید زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از اینگونه تبریک گفتن منع نمود، آنها گفتند پس ای ابوزید (کنیه عقیل است) چه بگوییم؟ گفت: بگویید: «بارک الله لکم و بارک علیکم» الله (عزوجل) بشما برکت عنایت فرماید و(شروع زندگی مشترک را نیز) برشما مبارک گرداند ، زیرا پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به ما چنین دستور می داد.(۱)



(۱) این روایت را ابن ابی شیبه 7/52/2 و عبدالرزاق در مصنف خویش6/189/10457 و نسائی 2/91 و ابن ماجه 1/589 و دارمی 2/134 و ابن ابی عاصم در الاحاد ق 37/2 و ابوبکر الشافعی در الفوائد 73/250/1 و بیهقی 7/148 و احمد تحت شماره 739،3/451 و ابن عساکر 11/363/1 روایت نموده اند.


سنتهایی که مهمانان باید رعایت نمایند

آداب شب حجله (2۷) 

 

سنتهایی که مهمانان باید رعایت نمایند 

برای مهمانان مستحب است که دو چیز را رعایت نمایند:

1- مهمانان برای میزبان بعد از اتمام مجلس همان دعایی را بنمایند که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ثابت شده است. و این دعا به چند صورت از پیامبر روایت شده است:

الف- از عبدالله بن بسر رضی الله عنه روایت است که: پدر او پیامبر را دعوت به غذا نمود پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نیز دعوتش را پذیرفت و بعد از صرف غذا چنین فرمودند: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِیمَا رَزَقْتَهُمْ وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ»

یعنی بارالها، آنها را ببخش، و مورد رحمت خود قرار بده و در رزقشان برکت عنایت فرما.(۱)

ب- از مقدادبن اسود روایت است که: من با دو دوستم به حضور پیامبر آمدیم، بسیار گرسنه بودیم، خود را بر مردم عرضه نمودیم ولی کسی ما را مهمان نکرد، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  ما را به خانه خود برد. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  چهار رأس بز داشت، چون شیر آنها را دوشیدند سپس به من گفتند: ای مقداد، اینها را به چهار قسمت تقسیم کن، من چنین کردم و هر کس سهمش را نوشید و سهم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را نگه داشتیم، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دیر کردند، با خودم گفتم: مطمئناً سول خدا نزد برخی از انصار رفته و غذا خورده است، لذا اشکالی ندارد اگر سهم ایشان را بنوشم، لذا، سهم پیامبر را نیز نوشیدم، سپس روی کاسه را پوشاندم، سپس به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گرسنه خواهد آمد و برای خوردن چیزی نخواهد یافت، دراز کشیدم و پارچه ای پشمین بر خود انداختم و این پارچه چنان کوتاه بود که اگر بر سر می کشیدم پاهایم عریان بود و چون بر پاهایم می کشیدم سرم لخت میشد. و خوابم نمی برد، با خودم حرف می زدم، دوستانم خوابیده بودند، در همین حالت بودم که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و سلام نمود به گونه ای که فرد بیدار می شنید و خوابیده بیدار نمی شد، سپس به مسجد رفت و نماز خواند، سپس برگشت و سر کاسه را برداشت اما چیز درآن نیافت و دعا فرمود: « للَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنِی وَاسْقِ مَنْ سَقَانِی» یعنی: بارالها کسی را که به من غذا داده غذا بده و کسی که مرا نوشاند، بنوشان- دعای پیامبر را غنیمت شمردم و چادر را برداشته و آنرا محکم به خویش بستم، و سپس با چاقویی بسوی بزها رفتم و آنها را دست می زدم که کدام چاق تر است تا برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  ذبح نمایم و به پستان هر یک دست می زدم آن را پر شیر می یافتم، سپس یکی از ظرفهایی که خانواده پیامبر در آن شیر می دوشیدند و غذا می خوردند را برداشته و گوسفندان را دوشیدم تا اینکه کاسه پر شد، سپس نزد رسول اکرم آوردم، پیامبر فرمودند: ای مقداد، آیا سهم شیرتان را ننوشیدید؟ گفتم: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بنوشید، سرشان را بلند نمود و فرمود: ای مقداد، شاید کار زشتی انجام دادی، بگو جریان چیست؟ گفتم: بنوشید جریان را خواهم گفت، پیامبر نوشید تا اینکه سیر شد، بعد از آن به من داد، من هم نوشیدم، چون فهمیدم که رسول الله سیر شده و دعایشان در حقم قبول شده است، آنقدر خندیدم، تا که بر زمین افتادم، پیامبر فرمود: جریان چیست؟ آنوقت جریان را به ایشان گفتم، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: این برکتی بود که از آسمان فرود آمده چرا به من نگفتی تا به  دوستانمان از آن می دادیم تا بنوشند، گفتم: قسم بذاتی که شما را به حق مبعوث نموده چون برکت به من و شما رسید، باکی ندارم که به چه کسی نرسیده است.(۲)

2- از انس رضی الله عنه یا صحابی دیگر روایت است که: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عادت داشتند که به خانه های انصاری برود و چون به خانه یکی از انصار می رفتندبچه ها در اطراف ایشان جمع می شدند، پیامبر به آنها سلام نموده و دست بر سر آنان کشیده و بر ایشان دعای خیر می نمودند: روزی به درب خانه سعد بن عباده رفتند و اجازه ورود خواستند و گفتند: السلام علیکم و رحمه الله، سعد در جواب گفت و علیک السلام و رحمه الله ولی آهسته گفت تا پیامبر نشنوند، پیامبر سه بار سلام نمودند و سعد هر با آهسته جواب می داده ولی پیامبر متوجه نشدند، و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عادت داشتند که بیشتر از سه بار سلام نمی کردند اگر به ایشان اجازه ورود داده می شد داخل می شدند و الا برمی گشتند، پیامبر برگشتند وسعد به دنبال پیامبر رفت و گفت: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدای شما باد، هر بار که شما سلام می گفتید من آهسته جواب می دادم تا نشنوید، چون دوست داشتم که شما بیشتر سلام نمایید تا برکت بیشتری به من برسد، حال ای رسول خدا بفرمایید، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را به خانه برد و برایشان کشمش آورد، پیامبر خوردند و چون از خوردن فارغ شدند این دعا را خواندند: «أَکَلَ طَعَامَکُمْ الْأَبْرَارُ وَصَلَّتْ عَلَیْکُمْ الْمَلَائِکَةُ وَأَفْطَرَ عِنْدَکُمْ الصَّائِمُونَ» یعنی غذایتان را نیکان بخورند و فرشتگان بر شما دعای رحمت نمایند و روزه داران نزدتان افطار نمایند.(۳)

2- کار دومی که مستحب است مهمانان انجام دهند این است که برای عروس و داماد دعای خیر و برکت نمایند و در این مورد احادیث متعددی آمده است:

1- از جابربن عبدالله رضی الله عنه  روایت است که: چون پدرم وفات نمود هفت یا نه دختر به جای گذاشت من با زن بیوه ای ازدواج نمودم، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: جابر آیا ازدواج نمودی؟ گفتم: آری، فرمودند: دوشیزه است یا بیوه؟ گفتم: بیوه فرمودند: چرا با دوشیزه ازدواج ننمودی تا با یکدیگر بازی و شوخی نکنید؟ گفتم: همانا پدرم عبدالله وفات نمود و هفت (یا نُه) دختر بجا گذاشت و من دوست نداشتم که همانند آنها یکی دیگر را به خانه بیاورم بدین سبب با زن بیوه ای را ازدواج نمودم آنها را سرپرستی کند جابر می گوید: رسول الله بمن فرمود: «بارک الله لک» الله به تو برکت بدهد و در روایت دیگری آمده که در حقم دعای خیر نمود.(۴)

2- از بریده رضی الله عنه روایت است که گروهی از انصار به علی رضی الله عنه گفتند که به خواستگاری فاطمه برو، علی نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و سلام نمود، پیامبر فرمود: چه می خواهی پسر ابوطالب؟ علی گفت: خواستگار فاطمه، دختر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هستم. رسول الله فرمود: خیر مقدم می گویم، خوش آمدی و دیگر حرفی نزد. چون علی بن ابی طالب رضی الله عنه از حضور رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم بیرون رفت تعدادی از انصاری که منتظرش بودند پرسیدند که چه خبرداری؟ علی گفت نمی دانم چه خواهد شد فقط رسول الله به من خیر مقدم و خوش آمد گفت، آنها گفتند برایت یکی از آنها کافیست، رسول الله رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم هم به تو خیر مقدم گفته و هم خوش آمد. زمانی که رسول الله رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه رضی الله عنها را به ازدواج علی رضی الله عنه در آورد، گفت: ای علی، باید در عروسی ولیمه داد، یکی از انصار به نام سعد می گوید من قوچی داشتم و عده ای از انصار چند من ذرت جمع آوری کردند و ولیمه علی را دادیم و چون شب زفاف رسید رسول الله به علی گفت: با کسی صحبتی نکن تا اینکه نزد من بیایی، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آب درخواست نمود و در ظرفی وضو گرفته و آن آبها را بر علی ریخت و سپس این دعا را خواند: «اللهم بارک فیهما و بارک لهما فی بنائهما» یعنی بار الها به این دو برکت عنایت فرما و زفاف آنها را مبارک گردان.(۵)

3- از عایشه رضی الله عنها روایت است: چون مرا به ازدواج پیامبر در آوردند، مادرم آمد و مرا به خانه برد، دیدم زنانی از انصار نشسته اند، به من گفتند: «عَلَى الْخَیْرِ وَالْبَرَکَة وَعَلَى خَیْرِ طَائِر» به خیر و برکت وخجستگی.(۶)4- از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چون می خواستند ازدواج فردی را به وی تبریک گویند می فرمودند: «بَارَکَ اللَّهُ لَک وَبَارَکَ اللهُ عَلَیکَ وَجَمَعَ بَیْنَکُمَا فِی خَیْرٍ» خداوند به شما برکت عنایت فرماید و کار شما را با برکت کند و پیوندتان را مبارک بگرداند.(۷)



 
(۱) این حدیث را ابن ابی شیبه 12/158/1-2 و مسلم 6/122 و ابوداوود 2/135 و نسائی در الولیمه 66/3 و ترمذی 4/281 روایت نمودند و ترمذی این را صحیح قرار داده است و بیهقی 7/274 و احمد 4/187-188و190 و ابن السنی تحت شماره 470 و طبرانی 1/116/1 و از ایشان ابن عساکر 8/171و2و9و3/1-2 روایت نموده اند

(۲) این روایت را مسلم 6/128-129 و احمد 6/2و3و4و5 و ابن سعد 1/183-184 و ترمذی قسمتی از آن را روایت نموده. 3/394 و آنرا صحیح قرار داده است و حربی در الغریب 5/189/1 روایت نموده است.

(۳) این حدیث را احمد 3/183 و ابو علی صفار در کتاب حدیث خویش 11/1 و طحاوی در المشکل 1/498-499 و بیهقی 7/287 و ابن عساکر 7/59-60 با سندها صحیح روایت نموده اند و ابوداوود 2/150 و ابن سنی تحت شماره 476 تنها دعا را روایت نموده و عراقی در التخریج 2/12 و ابن الملقن در الخلاصه آنرا صحیح قرار دادند و قبل از آنها عبدالحق در الاکلام 194/2 این روایت را صحیح قرار داده است.

 (۴) این روایت را بخاری 9/423 و مسلم 4/176 روایت نمودند و در این باره از انسt نیزآمده است که قبلا گذشت.

 (۵) این حدیث را ابن سعد 8/20/21 و طبرانی در الکبیر 1/112/1 با سند حسن و ابن عساکر 12/88/2 روایت نموده اند.  

(۶) این حدیث را بخاری 9/182 و مسلم 4/141 و بیهقی 7/149 روایت نموده اند.

(۷) این حدیث را سعید بن منصور در سنن خویش 522 و ابوداوود 1/332و ترمذی 2/171 و ابو علی طوسی در المختصر1/110 روایت نموده و صحیح قرار دادند و دارمی 2/134 و ابن ماجه 1/289 و احمد 2/38 و حاکم 2/183 و بیهقی 7/148 روایت نموده اند حاکم گفته بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی تائیدش نموده و بنده نیز هر دو را تائید می نمایم.


عـــــدم حضور در ولیمه های غیر اسلامی

آداب شب حجله (2۶)  

    

عدم حضور در ولیمه ای که در آن گناه صورت می گیرد 

رفتن به مهمانی ای که در آن معصیت و گناه صورت می گیرد جائز نیست مگر اینکه به نیّت از بین بردن منکر باشد، در این صورت اگر شخص توانست از آن جلوگیری به عمل آورد که بسیار خوب والا باید بازگشته و در این دعوتی شرکت ننماید. در  این مورد احادیث متعددی وارد شده است:

1- از علی رضی الله عنه روایت است که غذا آماده نمودم و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دعوت نمودم، چون تشریف آوردند و دیدند که در خانه عکسهایی وجود دارد برگشتند، گفتم ای رسول الله پدر و مادرم فدایتان بادا، چه چیز باعث بازگشتتان شد؟ پیامبر فرمودند: در خانه پرده ای عکس دار بود و فرشته ها در خانه ای که تصاویر در آن باشد داخل نمی شوند.(۱)

2- از عایشه رضی الله عنها روایت است که: چند پشتی و زیرانداز دارای تصویر خریدم وقتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آنها را دیدند دم درب ایستاده و وارد خانه نشدند، من آثار ناراحتی را در چهره ایشان مشاهده نمودم، گفتم: ای رسول خدا، من بسوی خدا و رسول وی باز می گردم و از آن گناهی که مرتکب شدم توبه می نمایم، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: این پشتیها و زیراندازها چیست؟ گفتم من برای شما خریدم تا بر آنها نشسته و تکیه نمائید، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: صاحبان این عکسها و در روایتی دیگر آمده که فرمودند: همانا کسانیکه این تصاویر را ساخته اند در روز قیامت عذاب خواهند شد و به آنها گفته می شود، که آنچه را خلق نمودید زنده نمایید و همانا خانه ای که همانند این عکسها در آن باشد فرشته ها در آن داخل نخواهند شد. عایشه رضی الله عنها می فرماید: تا من آنها را بیرون نکردم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به خانه داخل نشدند.(۲)

3- رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد هرگز بر سفره ای که بر آن شراب می چرخد ننشیند.(۳)

آنچه ما در این باره ذکر نمودیم عمل سلف صالح نیز گویای آنست و در این باره مثالهای بسیاری وجود دارد که بنده به ذکر بعضی از آنها که در ذهن دارم اکتفا می نمایم:

الف- از اسلم غلام آزاد شده عمر رضی الله عنه روایت است: زمانی که عمربن الخطاب رضی الله عنه به شام آمد یکی از بزرگان شام که مسیحی بود عمر رضی الله عنه را دعوت به غذا نمود و گفت دوست دارم که شما و همراهانتان با آمدن و اجابت نمودن دعوتمان ما را سرفراز سازید، عمر رضی الله عنه به او گفت: بدلیل تصاویری که در کنیسه هایتان هست، ما در آنها داخل نمی شویم.(۴)

ب- از ابو مسعود عقبه بن عامر رضی الله عنه  روایت است که فردی او را دعوت به غذا نمود، به او گفت: آیا در خانه ات تصویری وجود دارد؟ میزبان گفت: آری، راوی می گوید تا زمانیکه آن فرد تصاویر را از بین نبرد ابو مسعود رضی الله عنه وارد آن خانه نشد.(۵)

ج- امام اوزاعی فرمود: ما به ولیمه ای که در آن طبل و آلات موسیقی باشد شرکت نمی کنیم.(۶)



(۱) این حدیث را ابن ماجه 2/323 و ابو یعلی در مسند خویش ق31/1و37و1و39و2 با سند صحیح روایت نموده اند.

 (۲) این حدیث را بخاری 9/204و10/319-320 و مسلم 61/160 و طیالسی در مسند خویش 1/358-359 و ابوبکر شافعی در الفوائد 61/2و67-68 و بیهقی 7/267 و بغوی 3/23/2 روایت نموده اند.

(۳) این حدیث را احمد و ترمذی از عمرt روایت نموده اند و حاکم آنرا از عمر، حسن و از جابر صحیح قرار داده است و ذهبی تاییدش نموده و طبرانی از ابن عباس روایت نموده که بنده آنرا در ارواء الغلیل تحت شماره 1949 تخریج نمودم.

(۴) این اثر را بیهقی با سند صحیح 7/268 روایت نموده است.

(۵) این اثر را بیهقی با سند صحیح روایت نموده چنانکه حافظ در الفتح 9/204 بیان نموده است و ابوبکر مروذی در کتاب الورع 20/1 معلقا روایت نموده است.

(۶) این اثر را ابوالحسن الحربی در الفوائد المنتقاه 4/3/1 با سند صحیح روایت نموده است.


وجــوب اجـــــــــــابت دعــوت ولیمه

آداب شب حجله (2۵)    

وجوب اجابت دعوت   

هر کس به ولیمه ای دعوت شد واجب است که اجابت نماید، و در این باره دو حدیث را متذکر می شویم:

1- پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اسیر را رها کنید، دعوت دعوت کننده را اجابت نمایید و به عیادت بیماران بروید.(۱)

2- و نیز فرمودند: اگر کسی شما را برای ولیمه و یا دعوت دیگری فراخواند، اجابت کند، زیرا کسی که دعوت را اجابت ننماید نافرمانی خدا و رسولش را نموده است.(۲)

حتی اگر روزه هم داشت مناسب است که دعوت را اجابت نماید زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: چون یکی از شما به غذایی دعوت شد باید اجابت نماید، اگر روزه نداشت که می خورد و اگر روزه داشت پس دعا کند.(۳)

ولی اگر روزه اش نفلی بود بالاخص وقتی که میزبان اصرار به خوردن نمود، بخورد و در این باره احادیث متعددی آمده است.

1- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: زمانی که یکی از شما برای صرف غذایی دعوت شد باید اجابت نماید، اگر می خواهد تناول نماید و اگر هم نمی خواهد نخورد.(۴)

2- پیامبر اسلام می فرماید: کسی که روزه نفلی دارد اختیار دارد که آن را بشکند یا نشکند.(۵)

3- از عایشه رضی الله عنها روایت است که روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزد من آمدند و گفتند: آیا نزد شما چیزی برای خوردن هست؟ گفتم: نه، فرمودند: پس من روزه می گیرم. روز بعد حلوا به من هدیه شد و من سهم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را نگه داشتم چون ایشان حلوا را زیاد دوست می داشتند، عایشه می گوید: گفتم: ای رسول الله به من حلوا هدیه شده و من سهم شما را نگه داشته ام، پیامبر فرمودند: بیاورش گرچه صبح اراده نمودم که روزه بگیرم، سپس از آن خوردند و فرمودند: مثال کسی که روزه نفلی دارد مانند کسی است که مقداری از مالش را برای صدقه بیرون کند، اگر بخواهد می تواند آن را صدقه بدهد و اگر نخواست می تواند آنرا نگه دارد. 

(۶) و کسی که روزه نفلش را بخورد برای او قضا آوردن آن روزه واجب نیست و در این مورد دو حدیث ذکر شده است:

1- از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت است که: من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را به غذا دعوت نمودم چون پیامبر با یارانش تشریف آوردند و سفرة غذا پهن شد یکی از افراد گروه گفت: من روزه دارم، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: برادرتان شما را دعوت نموده و بخاطر شما به زحمت افتاده است، سپس به او گفتند بخور و اگر خواستی به جای آن روزه بگیر.(۷)

2-از ابو جهیفه رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم میان سلمان و ابودرداء مؤاخات و برادری برقرار نمود. روزی سلمان برای ملاقات و دیدن ابودرداء رفت، دید که ام الدرداء «همسر ابودرداء» لباس کهنه به تن دارد، سلمان گفت: ترا چه شده؟ ام الدرداء گفت: برادرت ابودرداء شبها به قیام و روزها را به روزه سپری می کند و به دنیا هیچ توجهی ندارد. سپس ابودرداء آمد و به سلمان خوش آمد گفت سلمان از ابودردا خواست تا در خوردن با او شریک شود، ابودرداء گفت: من روزه ام، سلمان گفت: به خدا سوگند تا تو نخوری من هم نخواهم خورد، سپس ابودرداء شروع به غذا خوردن نمود، سلمان شب را نیز در آنجا ماند چون ابودرداء شب خواست نماز بخواند، سلمان مانع شد و به او گفت: ای ابودرداء، جسم و جانت بر تو حقی دارد و پروردگارت، مهمانت و خانواده ات نیز بر تو حقوقی دارند، گاهی روزه بگیر و گاهی نیز بخور، گاهی نماز نفلی بخوان و گاهی نیز نزد خانواده ات برو، و حق هر صاحب حقی را ادا نما و چون نزدیک صبح شد به او گفت: حالا اگر می خواهی بلند شو. راوی گوید: سپس هر دو (سلمان و ابودرداء) بلند شدند و وضو گرفته نماز خواندند. و سپس برای ادای نماز صبح به مسجد رفتند- ابودرداء به پیامبر نزدیک شد تا آنچه سلمان به وی گفته بود ایشان را با خبر سازد و چون جریان را به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفت، رسول خدا به او فرمودند: ای ابودرداء، بدان که جسم و جانت بر تو حقی دارند و همان چیزهای را بیان نمودند که سلمان به وی گفته بود و در روایتی دیگر چنین آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  فرمودند که سلمان راست گفته است(۸).



 (۱) این حدیث را بخاری 9/198 و عبدبن حمید در المنتخب 65/1 از ابوموسی اشعری روایت نموده اند.

(۲) این حدیث را بخاری 9/198 و مسلم 4/152 و احمد 6337 و بیهقی 7/262 از ابن عمر روایت نموده اند ابویعلی و ابوعوانه نیز این حدیث را روایت نمودند و حدیث گذشته ابوهریرهt نیز شاهدی است بر این حدیث

(۳) این حدیث را مسلم 4/153 و نسائی در الکبری 62/2 و احمد 2/507 و بیهقی 7/263 از ابوهریرهt مرفوعا روایت نموده اند و حدیث عبدالله بن مسعودt که با سند صحیح طبرانی 3/83/2 و ابن السنی تحت شماره 483روایت نموده اند و بنده در ارواء الغلیل تحت شماره 2013 ذکر کرده ام شاهدی است برای این حدیث.

(۴) این حدیث را مسلم و احمد 3/392 و عبدبن حمید در المنتخب 116/1 و طحاوی در المشکل 4/148 روایت نموده اند.

(۵) این حدیث را نسائی در الکبری 64/2 و حاکم 1/439 و بیهقی 4/276 از ام هانی مرفوعا روایت نموده اند حاکم گفته است که سند این حدیث صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده و بنده می گویم که گفته هر دو درست است.

(۶) این حدیث را نسائی با سند صحیح روایت نموده است چنانکه بنده در ارواء الغلیل 4/135/636 بیان نموده ام.

(۷) این حدیث را بیهقی با سند حسن 4/279 روایت نموده است و حافظ در الفتح 4/170 نیز ذکر نموده و طبرانی در الاوسط 1/132/1 روایت نموده و بنده نیز در ارواء الغلیل تحت شماره 1952 تخریج نمودم.

 (۸) این حدیث را بخاری 4/170-171 و ترمذی 3/290 و بیهقی 4/246 و ابن عساکر 13/371/2 روایت نموده اند و ترمذی گفته است که این حدیث صحیح است.

حرمت اختصاص دعوت به ثروتمندان

آداب شب حجله (2۴) 

 

حرمت اختصاص دعوت به ثروتمندان 

این ناجائز است که فرد در دعوت ولیمه خویش فقط ثروتمندان را بدون فقراء دعوت نماید، زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: بدترین غذا، غذای ولیمه ای است که در آن ثروتمندان دعوت شوند ولی مسکینها و فقیرها رانده شوند و هر کس دعوت را اجابت نکرد او از خداوند و پیامبرش نافرمانی نموده است.(۱)



(۱) این حدیث را مسلم 4/154 و بیهقی 7/262 از ابوهریره مرفوعا روایت نموده اند ولی بخاری 9/201 از ایشان بطور موقوف روایت نموده ولی حکما مرفوع است چنانکه حافظ در فتح الباری بیان نموده و بنده این حدیث را در ارواء الغلیل تحت شماره 1947 تخریج نموده و سندها و شواهد آنرا نیز ذکر نموده ام.

همکاری ثروتمندان با داماد در دادن ولیمه

آداب شب حجله (2۳)   

 

همکاری ثروتمندان با داماد در دادن ولیمه 

برای ثروتمندان مستحب است که داماد را در تهیه وسایل و مواد غذایی ولیمه کمک و همکاری نمایند، زیرا این از حدیث انس رضی الله عنه که داستان ازدواج رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  با صفیه رضی اله عنها را روایت نموده ثابت می گردد، انس رضی الله عنه می گوید: چون در بین راه خیبر و مدینه بودیم، ام سلیم ؛صفیه رضی الله عنها را آرایش کرده و آماده نمود و شب او را نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بردند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در این شب عروسی نمود و صبح آن شب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  فرمود: هر کس چیزی دارد بیاورد و در روایتی دیگر آمده هر کس چیزی اضافی دارد بیاورد. انس رضی الله عنه می گوید: سفره وپوستی پهن شد، یکی پنیر می آورد و دیگری خرما و سومی روغن می آورد تا از مجموعه آنها غذایی درست شد همه از این خوراک می خوردند و از حوضهای اطرافشان که از آب باران پر شده بود می نوشیدند، ولیمه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم همین بود.(۱)



 
(۱) این حدیث را بخاری و مسلم و احمد 3/102/195 و ابن سعد 8/122/123 و بیهقی 7/259 و مسلم 4/148 روایت نموده اند.

سنتهای ولیمه (غذای عروسی)

آداب شب حجله (2۲)    

سنتهای ولیمه (غذای عروسی) 

در ولیمه دادن سنت است که چند چیز رعایت شود:

1- ولیمه تا سه روز بعد از زفاف ادامه یابد، زیرا از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم چنین منقول است. انس رضی الله عنه روایت می کند که رسول رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چون با زنی ازدواج نمودید مرا فرستادید تا مردم را برای خوردن غذا دعوت نمایم. (۱)

و در روایتی دیگر از انس رضی الله عنه آمده که چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با صفیه رضی الله عنها ازدواج نمود مهر او را آزادیش قرار داده و سه روز ولیمه داد. (۲)

2- افراد صالح و نیک را خواه فقیر باشند و یا ثروتمند دعوت نماید، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: جز مؤمن با کسی همراهی مکن و جز پرهیزگار کسی دیگر غذایت را نخورد.(۳)

3- اینکه با یک گوسفند یا بیشتر، اگر وسع و توان مالی آنرا داشت ولیمه دهد، بنابر حدیثی که از انس رضی الله عنه روایت گردیده است که: چون عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه به مدینه آمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در میان ایشان و سعد بن الربیع انصاری رضی الله عنه مؤاخات و برادری برقرار نمود، سعد او را برای صرف غذا به منزلش برد. چون هر دو غذا تناول نمودند سعد به ایشان گفت: ای برادر، من ثروتمندترین انصار و اهل مدینه ام- اگر می خواهی نصف مالم را بگیر، و در روایتی دیگر آمده که باغم را با تو نصف می کنم، و نیز من دارای دو زن هستم و تو برادر دینی من هستی و همسری نداری هر یکی را که می پسندی انتخاب کن، تا من طلاقش دهم و چون عده اش گذشت با وی ازدواج کن. عبدالرحمن گفت: نه، بخدا قسم، هرگز چنین نخواهم کرد خداوند به اهل و مالت برکت عنایت نماید، بازار را به من نشان بده، بازار را به او نشان دادند، او رفت و به تجارت پرداخت تا سود زیادی بدست آورد، سپس فردا نیز به بازار رفت و معامله کرد. و به همراه پنیر و روغن که سود آن بود به خانه برگشت و آنها را به خانه برد، مدتی به همین منوال سپری شد، تا آنکه روزی نزد رسول خدا آمد در حالیکه بوی عطر زغفرانی از وی به مشام می رسید. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدند: این چیست وترا چه شده؟ گفت ای رسول خدا، ازدواج نمودم، پیامبر فرمودند: چقدر مهریه اش را معین نمودی؟ گفت: به اندازه وزن یک هسته خرما از طلا، فرمودند: خداوند مبارکت گرداند یک گوسفند ولیمه بده، و عبدالرحمن چنین کرد: او می گوید: من حتی اگر سنگی را بر می داشتم امیدوار بودم که زیر آن، قطعه ای طلا یا نقره باشد، انس رضی الله عنه می گوید: بعد از وفات عبدالرحمن  رضی الله عنه وقتی میراثش تقسیم شد به هر یکی از زنانش صد هزار دینار رسید.(۴)

4- از انس رضی الله عنه حدیثی دیگر روایت شده که چنین می گوید: من ندیدم که رسول الله آنطور که در عروسی زینب ولیمه داد در عروسی زنان دیگرش ولیمه داده باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گوسفندی را ذبح نمود و آنقدر به مردم نان و گوشت داد که همه سیر خوردند و باز هم غذا اضافه آمد.(۵)

در ولیمه این ضروری نیست که حتماً گوشت داده شود، بلکه جائز است که با هر نوع غذایی که میسر بود ولیمه داده شود، بنا بر حدیث انس رضی الله عنه که می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در بین راه خیبر و مدینه سه شب توقف نموده و مراسم ازدواج با صفیه را برگزار نمود، من مسلمانان را برای ولیمه شان دعوت نمودم، در آن ولیمه نه نان بود و نه گوشت. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به من دستور داد که زمین را هموار و مسطح نموده سفره ای که از پوست درست شده بود پهن نمایم، سپس بر آن خرما، پنیر و روغن گذاشته شد و مردم خوردند تا سیر شدند.(۶)



 (۱) این حدیث را بخاری 9/189-194 روایت کرده است.

(۲) این حدیث را ابویعلی با سند حسن روایت نموده چنانکه در الفتح 9/199 ذکر شده است و در بخاری 7/387 روایتی به معنایش آمده است که عنقریب در همین رساله ذکرش خواهد آمد.

 (۳) این حدیث را ابوداوود، ترمذی ، حاکم 4/128 و احمد 3/38 از ابوسعید خدری روایت نمودند و حاکم گفته که سند این حدیث صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده است.

 (۴) این حدیث را بخاری 4/232و7و89و9و95و190-192 و نسائی 2/93 و ابن سعد 3/2/77 و بیهقی 7/258 و احمد 3/165 و 190و204و226و271 و ابوالحسن طوسی در المختصر 1/110/1 و مسلم 4/144/145 و ابوداوود 1/329 و ترمذی 2/172/173 روایت نموده اند و ترمذی این حدیث را صحیح قرار داده است و دارمی 2/76/77 و طحاوی در المشکل 4/145 و ابن جارود در المنتقی 715  و طیالسی 1/306 روایت نموده اند.  

(۵) این حدیث را بخاری 7/192 و مسلم 4/149 و ابوداوود 2/137 و ابن ماجه 1/590 و احمد

3و98و99و105و163و172و195و200و227و236و241و246و263 روایت نمودند.

(۶) این حدیث را بخاری 7/387 و مسلم 4/147 و نسائی 2/93 و بیهقی 7/259 و احمد 3/259/264 روایت نمودند.

ولیمه (غذای عروسی) واجب است

آداب شب حجله (2۱) 

 

ولیمه (غذای عروسی) واجب است 

بر شوهر ضروری است که بعد از زفاف ولیمه (غذای عروسی) بدهد چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه چنانکه بعداً خواهد آمد دستور داد که ولیمه بدهد و بنا بر حدیث بریده ابن الحصیب که می فرماید: چون علی رضی الله عنه برای خواستگاری فاطمه رضی الله عنها رفت، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به او گفت: باید در عروسی و در روایتی دیگر برای عروس ولیمه داد. (۱)سعد که یکی از راویان است می گوید: قوچی ولیمه داد و یکی دیگر از راویان می گوید که ذرت ولیمه داد و در روایتی دیگر آمده که گروهی از انصار برای ولیمه وی چند من ذرت جمع آوری نمودند.



 (۱) این حدیث را امام احمد 5/359 و طبرانی 1/112/1 و طحاوی در المشکل 4/144-145 و ابن عساکر 12/88/2و15/124/2 روایت نموده اند که بعداً کاملتر خواهد آمد و همانگونه که حافظ در الفتح 9/188 گفته است سندش اشکالی ندارد.

حرمت افشاء اسرار همبستری در اسلام

آداب شب حجله (20) 

 

حرمت افشاء اسرار همبستری 

 

بر زن و شوهر حرام است که اسرار مربوط به مقاربت و نزدیکی را افشا نموده و به دیگران بگویند و در این مورد دو حدیث وارد شده است:

1- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا بدترین مردم از لحاظ منزلت و درجه در روز قیامت آن زن و مردی اند که با هم مقاربت و همبستری نموده سپس اسرار مربوط به آنرا افشا نمایند.(1)

2- از اسماء بنت یزید روایت است که: او با گروهی از زنان و مردان در محضر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نشسته بودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: آیا ممکن است بعضی از مردان و زنان اخبار مربوط به مقاربت و همبستریشان را به دیگران بگویند؟ اسماء می گوید همه سکوت کردند، من گفتم: ای رسول خدا، آری به خدا سوگند هم مردان و هم زنان چنین می کنند، پیامبر فرمودند: این کار را نکنید، زیرا این عمل مانند کار شیطان نری است که شیطان ماده ای را در وسط راه گرفته و با او جماع نماید و مردم به آنها نگاه کنند.(2)



(1) این حدیث را ابن ابی شیبه 7/67/1 و از طریق ایشان مسلم 4/157 و احمد 3/69 و ابونعیم 10/236/237 و ابن سنی در شماره 608 و بیهقی 7/193/194 از ابوسعید خدری روایت نموده اند استاد آلبانی رحمه الله علیه بعد از تخریج حدیث درباره این حدیث می گویند: سپس بنده دریافتم که این حدیث با وجودیکه در صحیح مسلم آمده از جهت عیب در سند، ضعیف است زیرا در آن عمربن حمزه العمری وجود دارد که ضعیف است چنانکه در التقریب آمده است و ذهبی در المیزان گفته است که ایشان را یحیی بن معین و نسائی ضعیف قرار داده اند و امام احمد گفته: که احادیث وی منکراند، سپس ذهبی همین حدیث را ذکر کرده و گفته است این از جمله احادیثی است که بر عمر توسط آن خورده گرفته شده است. از گفتار این ائمه بر می آید که این حدیث ضعیف بوده و صحیح نیست، ابن القطان راه در میان را انتخاب نموده و در الفیض فرموده است که عمر را ابن معین ضعیف قرار داده و امام احمد گفته که احادیث وی منکراند پس این حدیث وی حسن است و صحیح نیست. ولی باید گفت: چگونه ایشان حدیث را حسن قرار می دهد و در حالیکه تضعیف آنرا خودشان نقل می کند. شاید از هیبت و شکوه و بزرگی کتاب صحیح مسلم چنین کرده است ولی بنده تا بحال مطلبی را ندیدم که با آن بتوان این حدیث را تقویت نمود ولی حدیثی که بعد از آن در متن کتاب می آید صحیح است.

(2) این حدیث را احمد روایت نموده و حدیث ابوهریرهt که ابن ابی شیبه و ابوداوود 1/339 و بیهقی و ابن السنی در شماره 609 روایت نموده اند شاهد این حدیث است. این حدیث شاهد دومی نیز از روایت ابوسعید دارد که بزار در شماره 1450 روایت نموده و شاهد سوم این حدیث سلمان است که در الحلیه 1/186 آمده خلاصه این که این حدیث با شواهد خویش صحیح بوده و یا حداقل حسن است.

ساختن حمام در منزل از نظر اســـــــلام

آداب شب حجله (۱۹) 

  

ساختن حمام در منزل 

برای زن و شوهر لازم است که در منزلشان حمامی بسازند زیرا برای زن درست نیست که به حمام بازار برود و این کار حرام است و در این باره احادیث متعددی آمده است:

1- از جابربن عبدالله رضی الله عنه روایت است که رسول الله فرمودند: هر کس به الله و روز قیامت ایمان دارد نباید اجازه دهد که زنش به حمام بازار برود و نیز کسی که بخدا وروز قیامت ایمان دارد بدون لنگ وارد حمام عمومی نگردد و هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد بر سفره ای که بر آن شراب سرو می شود ننشیند.(۱)

2- از ام الدرداء رضی الله عنها روایت است که می گوید: از حمام بازار بیرون شدم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به من برخوردند و فرمودند: ام الدرداء از کجا می آیی؟ گفتم از حمام، پیامبر فرمودند: قسم بذاتی که جانم در قبضه اوست هر زنی که لباسش را در خانة دیگری بیرون نماید و عریان شود حتماً پردة بین خود و خداوند رحمان را پاره نموده است.(۲)

3- از ابوملیح روایت است که زنانی از اهل شام بنزد عایشه رضی الله عنها آمدند، عایشه به آنها گفت: اهل کجائید؟ آنها گفتند: اهل شام. عایشه گفت: آنجائیکه زنانشان به حمام بازار می روند، گفتند: آری، عایشه رضی الله عنها گفت: من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمودند: هر زنی که لباسش را در غیر از منزل خودش بیرون نموده عریان گردد پردة بین خود و خداوند متعال را دریده است.(۳)



 (۱)این حدیث را با این الفاظ حاکم 4/288 و ترمذی روایت نموده بعضی از آنرا نسائی و احمد 3/339 و جرجانی 150 روایت نمودند حاکم گفته که بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی تاییدش نموده و ترمذی گفته که این حدیث حسن است.

(۲) این حدیث را احمد 6/361-362 و دولابی 2/134 با دو سند از ام الدرداء روایت نموده اند یکی از آنها صحیح است و منذری آنرا قوی دانسته است.

 (۳) این حدیث را اصحاب سنن اربعه بجز نسائی روایت نمودند، دارمی، طیالسی، احمد، ابن الاعرابی و معجم خویش 71/1، حاکم 4/288 بغوی در شرح السنه 3/216/2 روایت نموده اند بغوی و ترمذی آنرا حسن قرار داده اند و حاکم آنرا بر شرط شیخین صحیح دانسته و ذهبی نیز تاییدش نموده است

صبـــــــــح روز زفــاف چه بایـــد کـــــــرد

آداب شب حجله (18) 

 

صبح روز زفــــاف 

برای شوهر مستحب است که صبح روز زفاف برای مهمانان و اقوامی که برای تبریک گفتن  به منزلش می آیند از آنها پذیرایی کند و این از حدیث انس رضی الله عنه ثابت است که می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بعد از شب زفاف با زینب، دعوتی برگزار نمودند و به مسلمانان از نان و گوشت دادند، سپس نزد دیگر ازواج مطهرات رفته و برای آنها دعای خیر نمودند و آنها نیز به پیامبر سلام گفته و برای او دعای خیر نمودند، و این کار  صبح شب زفاف انجام گرفت.(۱)



(۱) این حدیث را ابن سعد 8/107 و نسائی در الولیمه 66/2 با سند صحیح روایت نمودند

هــــــــــدف از ازدواج چه بایــــــد باشد

                  آداب شب حجله (17)  

                    هــــــــــدف از ازدواج 

زن و شوهر باید مقصود و هدفشان از ازدواج پاکی نفس و محفوظ ماندن از واقع شدن در حرام باشد، تا اینکه همبستری و مقاربت برای آنها صدقه محسوب گردد، چنانکه در حدیث ابوذر رضی الله عنه آمده است که عده ای از یاران پیامبررضی الله عنهم به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گفتند: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ثروتمندان ثوابها را بردند آنها همانند ما نماز می خوانند و همانند ما روزه می گیرند و از اضافی اموالشان صدقه می دهند، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آیا الله متعال برای شما چیزهایی را قرار نداده که صدقه بدهید؟ سپس فرمودند: هر تسبیح صدقه است، گفتن هر الله اکبر صدقه است، گفتن هر لا اله الا الله صدقه است، گفتن هر الحمد لله صدقه است، امربه معروف نمودن صدقه است، نهی از منکر نمودن صدقه است و در همبستری با زن صدقه است. اصحاب گفتند: ای رسول خدا آیا کسی از ما که شهوتش را برآورده می کند به او ثواب می رسد؟ پیامبر فرمودند: به من بگویید که اگر این عمل را در جای حرام انجام دهد گناه نیست؟ گفتند: آری، پیامبر فرمودند: همچنین اگر در جای حلال شهوت را برآورده کند به او ثواب می رسد و سپس موارد دیگری بیان کردند که در انجام آنها صدقه است، سپس گفتند که دو رکعت نماز چاشت با همه آنها برابری می کند.(۱)



 (1) این حدیث را مسلم 3/82 و نسائی در عشره النساء 78/2 و احمد 5/167و168و178 روایت نمودند و بعضی قسمتهای اضافی حدیث از ایشان است و سند آن بر شرط مسلم صحیح است و تکه آخر حدیث از روایت نسائی می باشد.

حـــــــــــــــــکم عـــــــــــــــــزل چیست؟

                 آداب شب حجله (16)   

         

                  حـــــــــــــکم عـــــــــــــــزل  

برای شوهر جائز است که عزل نماید (۱)یعنی آب منی خود را بیرون از رحم زن بریزد و در این باره احادیث متعددی وارد شده است:

1- از جابررضی الله عنه روایت است: که ما عزل می کردیم و قرآن نازل می شد و در روایتی دیگر آمده که: ما در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عزل می کردیم، خبر این کار به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رسید ولی ایشان ما را از این کار ممانعت نکردند.(۲) 

2- از ابو سعدی خدری رضی الله عنه روایت است که فردی به حضور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: من کنیزی دارم و از او عزل می کنم و آنچه را هر مرد می خواهد، خواهانم (یعنی: برآوردن شهوت) و یهودیان گمان می کنند که عزل نمودن، زنده به گور کردن کوچک است پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: یهودیان دروغ می گویند، یهودیان دروغ می گویند، زیرا اگر خداوند بخواهد نفسی را خلق نماید کسی نمی تواند جلوی تصرفش را بگیرد.(۳) 

3- از جابر رضی الله عنه روایت است که فردی بحضور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: من کنیزی دارم که خدمت ما را انجام داده و نخلستان ما را آب می دهد و من با او مقاربت و نزدیکی می کنم و دوست ندارم که حامله گردد، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر می خواهی از او عزل کن ولی آنچه برای او مقدر باشد همان خواهد شد، چند وقت بعد آن فرد آمد و گفت که کنیز حامله شده پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  به او گفت: گفتم که آنچه برای او مقدر باشد همان خواهد شد.(۴)

ولی به دلایل ذیل ترک عزل بهتر است:

1- زیرا در عزل بنا بر عدم ارضاء جنسی به زن ضرر می رسد(۵)و اگر زن بدان راضی نیز باشد باز علل و موانع دیگری وجود دارد که از قرار ذیل می باشد:

2- زیرا با عزل بعضی از مقاصد نکاح که همان ازدیاد امت پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم باشد، فوت می گردد، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: زنان دوستدار و زایا را ازدواج نمایید، زیرا من با زیاد بودن شما بر امتیان دیگر غالب می آیم.(۶)

و به همین خاطر چون از پیامبر دربارة عزل سوال شد: از آن به «وأدالخفی» تعبیر نمودند و فرمودند که این عمل مخفیانه بگور کردن بچه است. (۷)و بنا بر همین علت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در حدیث ابوسعید خدری رضی الله عنه اشاره نمودند که ترک عزل اولی است، ابوسعید می گوید: درباره عزل نزد پیامبر صحبت شد، پیامبر فرمودند: چرا یکی از شما این کار را انجام می دهد؟ ولی نگفتند که این را هیچ کدام از شما انجام ندهد، زیرا هیچ ذاتی نیست که خلقتش مقدر باشد مگر اینکه خداوند آنرا خلق می نماید و در روایتی دیگر آمده که سه بار گفتند: آیا شما این کار را انجام می دهید؟ و در حالیکه هیچ نفسی نیست که خلقتش تا روز قیامت مقدر باشد، مگر اینکه بوجود خواهد آمد.(۸)



(۱) ولی مترجم گوید عزل کردن و آب منی را بیرون از رحم زن ریختن جائز نیست بنابر دلائلی که خود نویسنده در پایان این بحث ذکر می کند و اما دلائلی که در اول بحث ذکر نموده یا قول صحابه مخالف با حدیث پیامبر است و یا اینکه در این مورد صریح نیست و بلکه اشاره به این مطلب دارد که عزل کار بیهوده ای است که یک مسلمان نباید آنرا انجام دهد.

(۲) این حدیث را بخاری 9/250 و مسلم که روایت دوم از اوست 4/160 و نسائی در العشره 82/1 و ترمذی 2/193 روایت نمودند و ترمذی آنرا صحیح قرار داده و بغوی در تحت حدیث علی بن جعد 8/76/2 روایت نموده است.

(۳) این حدیث را نسائی در العشره 81/1-2و نیز ابوداوود 1/238 و طحاوی در المشکل 2/371 و ترمذی 2/193 و احمد 3،33،51 و 53 با سند صحیح روایت نمودند و این حدیث شاهدی دارد از روایت ابوهریرهt که ابویعلی 274/1 و بیهقی 7/230 با سند حسن روایت نموده اند.

(۴) این حدیث را امام مسلم 4/160 و ابوداوود 1/339 و بیهقی 7/229 و احمد 3/312/386 روایت نموده اند.

 (۵) این مطلب را حافظ ابن حجر عسقلانی در فتح الباری شرح بخاری ذکر نموده است.

(۶) این حدیث صحیح بوده وابوداوود1/320 و نسائی 2/71 و المحاملی در الامالی شماره 21 از حدیث معقل بن یسار روایت نمودند و حاکم 2/162 اینرا صحیح قرار داده و ذهبی تاییدش نموده و احمد 3/158 و سعید بن منصور و طبرانی در الاوسط  و در زوائدش 162/1 و بیهقی 7/81 از حدیث انس و ابن حبان 1228 روایت کرده و صحیح قرار داده است.

(۷) این حدیث را مسلم 4/161 و طحاوی در المشکل 2/370-371 و احمد 6-361و434 و بیهقی 7/231 از جذامه بنت وهب روایت نموده اند. در اینجا مناسب است این مطلب را ذکر نمائیم که این حدیث که می گوید عزل «زنده به گور کردن کوچک است» با حدیثی که پیامبر در آن یهودیان را نسبت به نظریه شان که می گفتند: عزل مووده صغری است. تکذیب می کند، تعارضی نیست، زیرا یهود عقیده داشتند که با این طریق می توان جلوی بچه دار شدن را گرفت و این یک نوع مووده صغری است پیامبر آنها را تکذیب نموده فرمودند که اگر خداوند بخواهد نفسی را خلق نماید کسی نمی تواند جلوی تصرفش را بگیرد ولی از اینکه فرد عزل کننده به نیت اینکه خانمش حامله نشود عزل می کند این یک نوع شباهت به زنده بگور کردن بچه ها دارد لذا پیامبر از آن به وأد خفی یاد کرده است زیرا فرد عزل کننده و فردی که بچه را زنده بگور می کند در نیت نداشتن بچه یکی اند.

(۸) این هر دو روایت را مسلم 4/158و159 روایت نموده است و نسائی در العشره 82/1 و ابن مذره در التوحید 60/2 روایت اولی را روایت نمودند و بخاری 9/251-252 روایت دومی را روایت نموده است.


وقت نزدیکی بعد از ایام قاعدگی

                   آداب شب حجله(۱۵) 

  

                 وقت نزدیکی بعد از ایام قاعدگی  

چون زن از ایام قاعدگی و عادت ماهیانه پاک شد و خون منقطع گردید بعد از شستن موضع خون و یا وضو و یا غسل، بعد از انجام هریک از اینها برای شوهر جائز است که با همسرش مقاربت و نزدیکی نماید، چنانکه خداوند در آیه ای که قبلاً ذکر شد می فرماید: ) .... فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ) سوره بقره آیه:222

یعنی چون پاک شدند از آنجا که خداوند دستور داده بیائید همانا خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست می دارد.


آنچه برای شوهر از زن حائضه حلال است

                           آداب شب حجله (۱۴)    

 

         آنچه برای شوهر از زن حائضه حلال است 

 

شوهر بجز مجامعت دیگر استفاده ها را در ایام قاعدگی و عادت همسرش می تواند ببرد، و در این مورد احادیث متعددی آمده:

1- این گفته رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که می فرمایند: بجز جماع هر کار دیگری را انجام دهید.(۱)

2- از عایشه رضی الله عنها روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به یکی از زنانش، در ایام قاعدگی و عادت ماهیانه دستور می داد که شلوار بپوشد سپس با او می خوابید. (۲)

3- از یکی از ازواج پیامبر روایت است که ایشان فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چون می خواست از همسرش که در ایام قاعدگی بسر می برد استفاده نماید بر شرم گاهش پارچه ای انداخته، سپس آنچه می خواست انجام می داد.(۳)



(۱) این قسمتی از حدیث انسt است که تخریجش قبلاً گذشت.

(۲) این حدیث را بخاری، و مسلم و ابوعوانه در کتب صحاحشان و ابوداوود روایت نمودند و این الفاظ ابوداوود است که در صحیح سنن ابوداوود شماره 260 آمده است.

(۳) این حدیث را ابوداوود روایت نموده که در صحیح آن شماره 262 آمده و سند آن بر شرط مسلم صحیح است و ابن عبدالهادی صحیح و ابن حجر آنرا قوی قرار داده و بیهقی 1/314 روایت نموده


کفاره مجامعت در ایام قاعـدگی زن

آداب شب حجله (۱۳)  

 

کفاره مجامعتی که در ایام قاعدگی صورت گیرد  

و اگر شوهری نتوانست خودش را کنترل نماید و قبل از آنکه ایام قاعدگی همسرش به پایان برسد با او هم بستر شد بر او لازم است که یک و نیم دینار صدقه نماید.(۱) 

زیرا عبدالله بن عباس رضی الله عنه درباره فردی که با همسرش در ایام قاعدگی و عادت ماهیانه همبستر می شود از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روایت نموده که یک دینار و نیم دینار صدقه نماید.(۲)


(۱) هر دینار طلا 25/4 گرم می باشد مترجم بحواله الباب فی فقه السنه و الکتاب تالیف محمد صبحی بن حسن حلاق صفحه 320

(۲) این حدیث را اصحاب سنن روایت نمودند و طبرانی در المعجم الکبیر 3/14/1 و 148/2 و ابن الاعرابی در معجم خویش 15/1و49/1 و دارمی و حاکم و بیهقی با سند صحیح بر شرط بخاری روایت نمودند حاکم این حدیث را صحیح قرار داده و ذهبی تاییدش نمودند چنانکه بنده در صحیح سنن ابی داوود تحت شماره 256 ذکر نمودم .


حرمت نزدیکی با زن در دوران حیض

آداب شب حجله (۱۲) 

   

حرمت نزدیکی با زن در دوران حیض 

بر شوهر حرام است که در دوران حیض با زنش مقاربت یا نزدیکی نماید، زیرا خداوند تبارک و تعالی می فرماید:â وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَá [ بقره : 222]  

«یعنی از تو درباره نزدیکی در دوران حیض می پرسند بگو زیان و ضرر است پس در حالت قاعدگی از زنان کناره گیری نمائید و با آنها نزدیکی نکنید تا پاک شوند و چون پاک شدند از راهی که خدا به شما فرمان داده است با آنان نزدیکی نمائید بی گمان خداوند توبه کاران و پاکان را دوست می دارد»

و در این باره احادیث متعددی آمده است:

1- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: کسی که با زنش در ایام قاعدگی و یا از راه عقب نزدیکی کند و یا اینکه نزد کاهن و جادوگر رفته و آن را تایید نماید همانا بر آنچه که بر محمد نازل شده کفر ورزیده است. (۱)

2- از انس بن مالک رضی الله عنه روایت است که یهودیان چون ایام قاعدگی و عادت ماهیانه زنانشان فرا می رسید همسرانشان را از خانه بیرون کرده و با آنها در یک خانه، نه غذا خورده نه چیزی می نوشیدند، در این باره از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیده شد، خداوند آیه â وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ á تا به آخر را نازل نمود. سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند در ایام قاعدگی و عادت ماهیانه با زنان در یک خانه باشید و هر کاری را بجز جماع انجام دهید. یهودیان گفتند: این مرد «محمد صلی الله علیه و آله وسلم » قصد مخالفت با تمام کارهای ما را دارد - اسیدبن حضیر و عبادبن بشر (رضی الله عنهما) نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمدند و گفتند ای رسول خدا، یهودیان چنین و چنان می گویند، آیا ما با زنان ما در ایام قاعدگی نزدیکی نکنیم؟ چهره رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آنقدر متغیر شد که آن دو فکر کردند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر آنها ناراحت شده است، آن دو از نزد رسول الله بیرون شده رفتند، در همین هنگام مقداری شیر بعنوان هدیه برای رسول الله فرستاده شد، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فردی را بدنبالشان فرستاد و آن دو آمدند، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از آن شیر به آنها داد تا بنوشند، آنها فهمیدند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از آنها ناراحت نشده است. (۲)



 (۱) این حدیث صحیح بوده و اصحاب سنن و دیگر محدثین آنرا روایت نموده اند چنانکه قبلاً تخریجش گذشت.

 (۲) این حدیث را مسلم و ابوعوانه در کتب صحاحشان روایت نمودند و ابوداوود در شماره 250 از صحیح اش روایت نموده که این الفاظ از اوست.

وضو گرفتن جنب قبل از خواب

آداب شب حجله (۱۱)  

   

وضو گرفتن جنب قبل از خواب 

 

نباید زن و شوهر در هنگام جنابت تا وقتی که وضو نگرفته اند بخوابند، زیرا در این مورد احادیث زیادی آمده است:

1- از عایشه رضی الله عنها روایت است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هنگامی که جنب بودند و می خواستند چیزی را تناول نمایند ویا اینکه بخوابند، استنجا زده وهمانند وضوی نماز،وضومی گرفتند(۱)

2-از ابن عمر رضی الله عنه روایت است که عمررضی الله عنه  به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم گفتند: ای رسول خدا، آیا یکی از ماها می تواند جنب بخوابد؟ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: آری، وقتیکه وضو بگیرد و در روایتی دیگر آمده که: وضو بگیر و آله تناسلی ات را بشور و سپس بخواب. و نیز در روایتی دیگر آمده که: آری باید وضو گرفته سپس بخوابد و هر وقت خواست بعداً غسل نماید و در روایت دیگری چنین آمده که: آری و اگر می خواهد وضو بگیرد(۲)

3- از عمار پسر یاسر رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم  فرمودند: سه نفراند که فرشته ها به آنها نزدیک نمی شوند 1-کافر 2- کسی که عطر زعفرانی استفاده نماید 3- جنب مگر اینکه وضو بگیرد (۳)

ولی این وضو برای جنب واجب نیست بلکه مستحب موکده است بنا بر حدیثی که عمررضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پرسیدند آیا یکی از ما در حال جنابت بخواب پیامبر فرمودند آری و اگر می خواهد وضوء بگیرد. (۴)

و این مطلب را حدیث عایشه رضی الله عنها نیز تایید می کند که ایشان فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بدون اینکه دست به آب بزنند جنب می خوابیدند، سپس بیدار شده و غسل می نمودند. (۵) 

و در روایتی دیگر از عایشه رضی الله عنها آمده است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شب را جنب می گذراندند تا اینکه بلال آمده و ایشانرا برای نماز بیدار می کردند، سپس بلند شده و غسل می نمودند و من فروریختن آب از سرشان را مشاهده می نمودم، سپس به نماز می رفتند و من صدایشان را در نماز صبح می شنیدم و بعد آنروز را روزه می گرفتند یکی از راویان به نام مطرف می گوید که از استادم عامر پرسیدم: آیا این موضوع در رمضان بوده؟ گفت: آری، البته در رمضان و غیر آن فرقی نمی کند.(۶)

ولی این نیز جائز است که زن و شوهر جنب گاهی بجای وضو تیمم نمایند بنا بر حدیث عایشه رضی الله عنها که می گوید: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم چون جنب می شد و می خواست بخوابد، وضو می گرفت و یا تیمم می نمود.(۷)

ولی اگر زن و شوهر قبل از خواب غسل نمایند، بهتر است بنا بر حدیثی که عبدالله بن قیس رضی الله عنه روایت می نماید که: از عایشه رضی الله عنها پرسیدم وقتی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم جنب می شدند آیا قبل از خواب غسل می نمودند و یا خوابیده و چون بیدار می شدند غسل می نمودند؟ عایشه رضی الله عنها فرمودند: هر دو کار را انجام می دادند گاهی غسل نموده می خوابیدند و گاهی وضو گرفته و بعداً می خوابیدند، گفتم ستایش خداوند که در این امر گنجایش قرار داده است(۸)



 (۱) این حدیث را بخاری، مسلم، ابوعوانه در کتب صحاحشان روایت نموده اند وبنده (آلبانی) نیز در کتاب صحیح سنن ابی داوود  شماره 218 تخریج نموده ام.

(۲) این حدیث را ائمه ثلاثه در کتب صحاحشان روایت نموده اند و ابن عساکر 13/223/2 روایت نموده- روایت دومی را ابوداوودبا سند صحیح ذکر کرده چنانکه بنده (آلبانی) در صحیح ابی داوود شماره 217 بیان نمودم و روایت سومی را مسلم ابوعوانه و بیهقی 1/210 روایت نموده اند و روایت آخری را ابن خزیمه و ابن حبان در کتب صحاحشان روایت نموده اند چنانکه در التلخیص 2/156 نیز ذکر شده است و این دلالت دارد که این وضو واجب نیست و رای جمهور علماء نیز همین است

(۳) این حدیث حسن است، و ابوداوود در سننش 2/192-193 با دو سند روایت کرده است و احمد و طحاوی و بیهقی با یک سند رویات نموده اند ترمذی و بعضی دیگر علماء اینرا صحیح قرار داده اند ولی از اشکال خالی نیست چنانکه بنده (آلبانی) در کتابم ضعیف سنن ابی داوود شماره 29 ذکر نمودم ولی متنی که در اینجا ذکر شده دو شاهد دارد که هیثمی در المجموع 5/156 ذکر نموده است بهمین خاطر این حدیث را حسن قرار داده ام و یکی از آنها را طبرانی در الکبیر 3/143/2 از ابن عباس روایت نموده است.

 (۴) این حدیث را ابن حبان در صحیح خویش 233 از ابن خزیمه روایت نموده اصل این حدیث در صحیحین ذکر شده است.

 (۵) این حدیث را ابن ابی شیبه 1/45/1 و اصحاب سنن بجز نسائی روایت نمودند ولی نسائی در العشره 79-80 و طحاوی طیالسی احمد و بغوی در تحت حدیث علی بن الجعد 9/85/1 و 11/114/2 و ابویعلی در مسندش 224/2 و بیهقی و حاکم روایت نموده اند و این دو بزرگوار این حدیث را صحیح قرار داده و می گویند این حدیث صحیح است و من در صحیح ابی داوود تحت شماره 223 بیان نمودم.

(۶) این حدیث را ابن ابی شیبه از روایت شعبی از مسروق 2/173/2 روایت نموده و سند آن نیز صحیح است و احمد 6/101و254 و ابویعلی در مسندش 224/1 نیز روایت نموده اند.

(۷) این حدیث را بیهقی از طریق عثام بن علی عن هشام عن ابیه عن عایشه 1/200 روایت نموده است و حافظ در الفتح 1/313 گفته است که سند این حدیث حسن است و بنده (آلبانی) می گویم که ابن ابی شیبه 1/48/1 از عایشه موقوفا روایت نموده که سند آن نیز صحیح است.

 (۸) این حدیث را مسلم  1/171 و ابوعوانه 1/278 و احمد 6/73و149 روایت نموده اند.


غسل نمودن زن و شوهر با همدیگر

آداب شب حجله (۱۰)  

   

غسل نمودن زن و شوهر با همدیگر  

برای زن و شوهر جائز است که در یک مکان با هم غسل نمایند گر چه عورت یکدیگر را ببینند و در این مورد احادیث متعددی وارد شده است.

1- از عایشه رضی الله عنها روایت است که می فرماید: من با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از یک ظرف آب برداشته و با هم غسل می کردیم بطوری که گاهی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آب را زودتر بر می داشتند و من می گفتم که برای من بگذارید برای من بگذارید، در حالیکه هر دو جنب بودیم.  (۱)

2- از معاویه بن حیده رضی الله عنه روایت است که به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفتم: ای رسول خدا، کجای از عورتهای یکدیگر را می توانیم ببینیم و کجاها را نمی توانیم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: عورت خویش را بجز از همسر و کنیزت از دیگران مخفی بدار گفتم: ای رسول خدا، اگر در جایی با دیگران جمع بودیم، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر می توانی که عورت ترا کسی نبیند پس طوری باش که کسی نبیند. گفتم: ای رسول خدا، اگر تنها بودم گفت: خداوند از مردم مستحق تر است که از وی حیا شود. (۲)



 (۱) این حدیث را بخاری، مسلم و ابوعوانه در کتابهای صحیحشان ذکر نموده اند و الفاظ روایت اینجااز مسلم است و بخاری در کتابش این حدیث را تحت باب غسل الرجل مع امراته ذکر کرده است حافظ در الفتح 1/290 می فرماید که داوری این حیث دیدن عورت را برای زن و شوهر جائز دانسته است و این مطلب را تائید می نماید آنچه ابن حبان از سلیمان پسر موسی روایت نموده که از وی درباره کسی که شرمگاه زنش را می بیند سوال شد وی گفت من اینرا از عطاء پرسیدم و او در جواب گفت که از عایشه اینرا پرسیدم عایشه به من همین حدیث غسل نمودن در یک مکان با پیامبر را بیان نمود پس این حدیث در این باره نص صریح است. آری این حدیث دلالت می کند بر بطلان حدیثی که طبرانی در الصغیر و ابونعیم والخطیب از عایشه روایت نموده اند که «ما رایت عورة رسول اللهr قط» یعنی هرگز شرمگاه پیامبر را ندیدم. زیرا در سند این حدیث برکت بن محمد بن حلبی که فردی کذاب است موجود می باشد و نیز حدیثی که ابوشیخ در اخلاق النبی روایت نموده که «اذا اتی احدکم اهله فلیستتر ولا یتجردان تجرد العیرین» یعنی هنگامی که خواستید با همسرانتان همبستر شوید خودتان را پوشیده و مانند دو الاغ کاملا لخت و برهنه نگردید. زیرا در سند این حدیث «محمد بن القاسم الاسدی» کذاب موجود است. و نیز حدیثی که عبدالرزاق و بعضی علمای دیگر حدیث ذکر نمودند که پیامبر فرموده اند «اذا جامع احدکم زوجته او جاریته فلا ینظر الی فرجها فان ذلک یورث العمی» یعنی وقتی که با زن یا کنیزتان مجامعت می نمائید بشرمگاه وی نگاه نکنید زیرا باعث کوری می شود زیرا این حدیث را ابوحاتم رازی، ابن حبان، ابن جوزی، عبدالحق ابن دقیق العید موضوع قرار داده اند.

 (۲) این حدیث را اصحاب سنن بجز نسائی روایت نموده اند و نسائی در العشره 76/1 و رویانی در المسند 27/196/1-2،171/1و2 و احمد 5/3-4 و بیهقی 1/199 و ابوداوود 2/171 روایت نموده اند و الفاظ اینجا از ابو داود است که سند آن نیز حسن است حاکم این حدیث را صحیح قرار داده و ذهبی تایید نموده و ابن دقیق العید در الالمام 126/2 این حدیث را قوی قرار داده است.


وضو یا غسل در بین دو جمــــــاع

                     آداب شب حجله (۹) 

   

وضو یا غسل در بین دو جماع   

وقتی شوهری با همسرش از طریق معمول (فرج) و مشروع مجامعت نمود و خواست که دوباره این عمل را تکرار نماید بروی مستحب است که وضو بگیرد، زیرا پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: چون یکی از شما با همسرش نزدیکی نمود و خواست دوباره همبستر شود باید در بین آن دو، وضو بگیرد و در روایت دیگری آمده که همانند وضوء نماز وضو بگیرد، زیرا این برای بازگشت و بار دوم مجامعت با نشاط تر است. (۱)

ولی غسل نمودن در بین دو جماع از وضو گرفتن بهتر است، بدلیل حدیث ابو رافع رضی الله عنه که می گوید: نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم یکبار نزد تمام همسرانشان برای همبستری رفتند و نزد هر یک غسل جداگانه می کردند. ابورافع رضی الله عنه  می گوید: به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عرض کردم: ای رسول خدا، چرا برای همه یک غسل نمی نمائید؟ در جواب فرمودند: این طوری (فرد) پاکیزه تر، خوشبوتر و پاکتر است.(۲)



(۱) این حدیث را مسلم1/171 و ابن ابی شیبه در المصنف 1/51/2 و احمد 3/28 روایت نموده اند و ابونعیم در الطب 2/12-1 روایت نموده که تکه اضافی از آن اوست و دیگر محدثین نیز همانند این علما از ابوسعید خدری روایت نمودند که بنده در صحیح سنن ابی داوود شماره 216 آن را تخریج نموده ام.

(۲) این حدیث را ابوداود روایت نموده و نسائی در عشره النساء 79/1 و طبرانی 6/96/1 و ابونعیم در الطب 2/12/1 با سند حسن روایت نمودند و حافظ آنرا قوی قرار داده و بنده درباره این حدیث در صحیح سنن ابی داوود شماره 215 بحث نمودم.

تحــــــــــــریم لــواط بــا زنــــــــــان

آداب شب حجله (۸) 

 

تحریم لواط با زنان  

بر شوهر حرام است که از عقب با همسرش نزدیکی نماید، چنانکه این مطلب از مفهوم آیه ای که قبلاً آمد: (نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ )(بقره: 223) و احادیث گذشته ثابت می گردد. و علاوه بر آنها احادیث دیگری نیز در این باره آمده که چند تای آنها را بعنوان مثال ذکر می نماییم.

1- از ام سلمه رضی الله عنهاروایت است که: چون مهاجرین به مدینه نزد انصار آمدند، با زنان انصار ازدواج کردند و دخترانشان را به ازدواج درآوردند، عادت مهاجرین بر این بود که به وقت همبستری با همسر با زنانشان دستور می دادند که دستها و زانوها را همچون حالت سجده بر زمین بگذارند سپس خود در پشت قرار گرفته و از طریق معمول (فرج) مجامعت می نمودند، اما انصار این عمل را نمی پسندیدند چون یکی از مهاجرین دختری از انصار را ازدواج نمود و خواست با روش مهاجرین با همسرش همبستر شود زنش گفت تا از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نپرسم با این حالت نمی گذارم همبستر شوی، ام سلمه می گوید: آن زن بنزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد ولی شرم نمود که از ایشان بپرسد من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلمپرسیدم، پس این آیت نازل شد:

 (نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ )(بقره: 223)

و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : «لَا إِلَّا فِی صِمَامٍ وَاحِدٍ» نه مگر از طریق معمول(۱)یعنی باید جماع از فرج صورت گیرد گرچه شوهر در پشت قرار گرفته باشد.

2- از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که عمر  رضی الله عنه نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: ای رسول الله، به هلاکت رسیدم پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم  فرمودند: چه چیزی تو را به هلاکت انداخت؟ عمر  رضی الله عنه گفت: دیشب کجاوه ام را کج بستم (به کنایه عرضی کرد که از پشت با جلوی زنش تماس گرفته) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پاسخی نگفت تا اینکه این آیه نازل شد. (نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ )(بقره: 223) آنوقت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  فرمودند: «اقبل وادبر واتق الدبر والحیضته» یعنی در جلو یا پشت قرار بگیر ولی از مجامعت در دبر و دوران عادت ماهانه پرهیز کن. (۲)

3- از خزیمه بن ثابت رضی الله عنهروایت است که مردی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  درباره مجامعت با زنان از عقب پرسید یا اینکه گفت آیا شوهر می تواند با زنش از راه عقب نزدیکی کند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به وی فرمودند: آری حلال و جائز است. چون آن شخص آهنگ رفتن نمود، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم دستور دادند که برگردانیدش، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: چه گفتی، آیا منظورت این بود که در کدام سمت (عقب یا جلو) مجامعت نماید؟ اگر مقصودت این بود که در پشت قرار گرفته و از طریق معمول (فرج) مجامعت نماید، صحیح است، ولی اگر بخواهد در پشت قرار گرفته و از راه عقب لواط نماید درست نیست، همانا خداوند از بیان حق حیا نمی کند، با زنان از راه عقب نزدیکی و لواط ننمایید. (۳)

4- (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند) : خداوند نظر لطف نمی نماید به فردی که با همسرش از راه عقب نزدیکی و لواط مینماید. (۴)

5- (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند) : کسانی که با زنان از راه عقب نزدیکی و لواط نمایند ملعونند.(۵)

6- (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند) : کسی که با زنی که عادت ماهانه را سپری می کند مجامعت نماید و یا اینکه از راه عقب با او نزدیکی و لواط نماید و یا اینکه نزد کاهن و جادوگر رفته اورا تصدیق نماید همانا او به آنچه که بر محمدصلی الله علیه و آله وسلم  نازل شده کفر ورزیده است.(۶)



 (۱) این حدیث را به همین نحو امام احمد6/305 ، 310 ، 318 روایت نموده است و امام ترمذی 3/75 روایت نموده و آنرا صحیح قرار داده است و ابویعلی 329/1 و ابن ابی حاتم در تفسیر خویش 39/1 و بیهقی 7/195 و سند آن صحیح بوده و بر شرط مسلم است.

(۲) این حدیث را نسائی در العشره76/2 و ترمذی 2/162 و ابن ابی حاتم 39/1 و طبرانی 3/156/2 و واحدی در ص 53 با سند حسن، روایت نموده اند و ترمذی نیز آنرا حسن قرار داده است.

 (۳) این حدیث را شافعی 2/260 روایت نموده و آن را قوی قرار داده و از ایشان بیهقی 7/196 روایت نموده و دارمی 1/145 و طحاوی 2/25 و خطابی در غریب الحدیث 73/2 روایت نموده اند و چنانکه ابن ملقن در الخلاصه می گوید سند آن صحیح است و نسائی در العشره 2/76-77/2 و طحاوی و بیهقی و ابن عساکر 8/46/1 با سندهای مختلف که یکی از آنها خوب است همانگونه که منذری 3/200 بیان نموده و ابن حبان 1399-1300 آنرا صحیح قرار داده و ابن حزم 10/70 آنرا صحیح دانسته و حافظ در الفتح 8/154 آنها را تائید نموده است.

 (۴) این حدیث را نسائی در العشره 2/77-78/1 و ترمذی 1/218 و ابن حبان 1302 از ابن عباس با سند حسن روایت نموده اند. و ترمذی آنرا حسن قرار داده و ابن راهویه آنرا صحیح قرار داده چنانکه در مسائل المروزی ص 221 آمده است و ابن جارود334 با سند خوب دیگری روایت نموده که آنرا ابن دقیق العید 128/1 قوی قرار داده و نسائی و ابن عساکر 12/267/1 و احمد 2/272 از ابوهریره روایت نموده اند.

 (۵) این حدیث را ابن عدی 211/1 از عقبه بن عامر با سند حسن روایت نموده است و این حدیث یک شاهد از حدیث ابوهریره بطور مرفوع نیز دارد که ابوداوود در شماره 2162 و احمد 2/444/479 روایت نموده اند.

 (۶) این حدیث را مصنفین سنن چهارگانه بجز نسائی روایت نموده اند ولی نسائی در العشره 78 و دارمی و احمد 2/408 و 476 با همین الفاظ و ضیاء در المختاره 10/105/2 از ابوهریره روایت نموده که سند آن صحیح است چنانکه در نقد التاج شماره 64 بیان نودم و نسائی 77/2 و ابن بطه در الابانه 6/56/2 ازطاوس روایت نموده فردی از ابن عباس درباره کسی پرسید که با زنش از راه عقب نزدیکی می کند ابن عباس فرمودند این از من از کفر سوال می کند سند این اثر صحیح است.

روش مقاربت وهمبستری با همسر

آداب شب حجله (7) 

 

روش مقاربت وهمبستری با همسر 

 

برای شوهر جائز است وقتی که از طریق معمول (فرج) با همسرش مجامعت می کند، در جلو یا پشت قرار گیرد، زیرا خداوند متعال می فرماید:  

(نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ )(بقره: 223)

«زنانتان کشتزار شما اند محل زرعتان را هر طور که می خواهید بکارید»، یعنی چه در جلو و چه در پشت قرار گرفته و از طریق معمول (فرج) مجامعت و نزدیکی نمایید.

در این مورد احادیث متعددی آمده است که به دو مورد آن اکتفا می نماییم:

1- از جابربن عبدالله  رضی الله عنهروایت است که یهودیان می گفتند: اگر فردی با زنش در حین مجامعت از طریق معمول، در پشت قرار گیرد فرزندش لوچ می گردد، سپس این آیه نازل گردید:

(نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ )(بقره: 223) 

یعنی: «زنانتان مزارعتان هستند، محل زراعت را هر طور که می خواهید بکارید». سپس رسول اکرم   صلی الله علیه و آله وسلم  فرمودند: در صورتی که نزدیکی از راه معمول (فرج) باشد، شوهر می تواند در جلو یا پشت قرار گیرد». (۱)

2- از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که فرمود: این گروه انصار که بت پرست بودند برای گروه یهودی که اهل کتاب بودند بنا بر علمشان، فضل و احترام خاصی قائل بودند. بطوریکه در بسیاری از کارها از آنها تقلید می کردند. یکی از کارهای اهل کتاب این بود که فقط خوابیده و به پهلو با همسرانشان مجامعت می کردند و این طریقه را برای زنان پوشیده تر می دانستند، ولی قریشیها هر طور که می خواستند مجامعت می کردند و لذت می بردند، گاهی در جلو و گاهی در پشت قرار گرفته وگاهی زنان را بر پشت خوابانده و از طریق معمول (فرج) مجامعت می نمودند. وقتی مهاجرین به مدینه آمدند. فردی از مهاجرین با زنی از انصار ازدواج نمود، و خواست با او با روش آزادانه مجامعت نماید، آن زن انکار کرده گفت: ما انصار رسم داریم که فقط به پهلو همبستر شویم، اگر می خواهی فقط از این طریق همبستر شوی آزادی و گرنه از من دور شو. این کلام زن بر آن مرد سخت ناپسند آمد و این خبر به رسول الله   صلی الله علیه و آله وسلمرسید و خداوند این آیه را نازل فرمود:

 (نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ )(بقره: 223)

«زنانتان کشتزار شما هستند، محل زرع خویش را هر طور که می خواهید بکارید. یعنی در جلو یا پشت قرار گرفته و یا به پشت خوابانده و از طریق معمول (فرج) مجامعت نمایید. (۲)



 (۱) این حدیث را بخاری 8/154 و مسلم 4/156 و نسائی در عشره النساء76/1-2 روایت نمودند و ابن ابی حاتم ق 39-1 روایت نموده و اضافی بین پرانتز نیز در روایت ایشان است و بغوی در حدیث علی بن جعد8/97/1 و جرجانی 293/440 و بیهقی نیز 7/195 و ابن عساکر 8/93-1 و واحدی در ص 53 روایت نمودند و واحدی گفته که شیخ ابو حامد ابن الشرقی فرمودند که این حدیث زیبا با صد حدیث برابری دارد.  

 (۲) این حدیث را ابوداوود 1/377 و حاکم 2/195-279 و بیهقی 7/195 و واحدی در الاسباب ص 52 و خطابی در غریب الحدیث 73-2 روایت نمودند و سندش حسن است حاکم گفته بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی نیز تائیدش نموده است و طبرانی 3/185/1 با سند دیگر و مختصر روایت نموده و حدیث این عمر که همانند این است شاهدی است برای این روایت که نسائی در العشره 76/2 با سند صحیح روایت نموده دیگر اینکه ایشان و قاسم سر قسطی در الغریب 2/92/2 و دیگر محدثین چنین روایت نمودند که سعید بن یسار می گوید به ابن عمر گفتم: که ما کنیزانی را خریده و با آنها عمل شنیع انجام می دهیم. گفت: که عمل شنیع چیست؟ گفتم: با آنها لواط انجام می دهیم ابن عمر فرمود: آه آیا یک مسلمان این کار را انجام می دهد؟ آری سند این اثر صحیح است و این تصریحی است از ابن عمر در ناپسندی لواط با زنان روایت خلاف این از ابن عمر بی اعتبار است.

دعای زفــــــــــــــــاف و همبستری

آداب شب حجله (۶)  

 

دعای زفـــــــاف 

برای شوهر مناسب است که وقتی میخواهد با همسرش مجامعت نماید و همبستر شود، این دعا را بخواند: (بسم الله، اللهم جنّبنا الشیطان، و جنّب الشیطان ما رزقتنا) «بنام خدا، بار الها، شیطان را از ما و از آنچه به ما خواهی داد دور بدار» سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلمفرمودند: (پس از خواندن این دعا) اگر خداوند به آن دو فرزندی عطا نماید هرگز شیطان به او گزندی نخواهد رساند.



 این حدیث را امام بخاری در صحیح بخاری 9/187 و بجز نسائی دیگر اصحاب سنن روایت نمودند و نسائی در العشره 79/1 و عبدالرزاق 6/193 و 194 و طبرانی از ابن عباس 3/151/2 روایت نموده اند و در ارواء الغلیل 2012 این حدیث کاملتر از اینجا تخریج و تحقیق شده است.

باهم نماز خواندن، عروس و داماد

آداب شب حجله (5)  

 

باهم نماز خواندن، عروس و داماد  

 

برای عروس و داماد مستحب و پسندیده است که با همدیگر دو رکعت نمازبا جماعت بخوانند، زیرا این از سلف صالح منقول است و در این باره دو اثر روایت شده است:

1- از ابوسعید رحمه الله غلام آزاد شده ابواسید رضی الله عنه روایت شده که می گوید: هنگامی که غلام بودم ازدواج نمودم و گروهی از یاران پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم که در میان آنها ابن مسعودرضی الله عنه، ابوذررضی الله عنه و حذیفه رضی الله عنه نیز بودند را دعوت نمودم، چون نماز برپا شد ابوذر رضی الله عنهجلو رفته که امامت دهد، دیگران گفتند: صبر کن، او گفت: آیا آنچه می گویید انجام دهم؟ گفتند: آری، سپس من با آنکه غلام بودم جلو رفته امامت کردم. سپس آنها به من چنین تعلیم دادند که چون همسرت پیش تو آمد، دو رکعت نماز بخوان سپس از خداوند خیر آنچه را که بر تو آمده بخواه و از شرش پناه ببر، زان سپس تو دانی و همسرت (۱) 

2- از شقیق روایت است که می فرماید: فردی موسوم به ابو حریز آمد و گفت: من با دوشیزه ای جوان، ازدواج نمودم، می ترسم که مرا دوست نداشته باشد، عبدالله بن مسعودرضی الله عنه به او گفت: همانا الفت و محبت از خدا و بغض و دشمنی از شیطان است، او می خواهد آنچه را که خداوند برایتان حلال قرار داده مبغوض و ناپسند بدارد. چون همسرت به نزدت آمد از او بخواه که پشت سرت دو رکعت نماز بخواند: و در روایتی دیگر از ابن مسعودرضی الله عنه این نکته نیز ذکر شده است که این دعا را بخوان: (اللهم بارک لی فی اهلی، و بارک لهم فیّ، اللهم اجمع بیننا ما جمعت بخیر؛ و فرّق بیننا اذا فرّقت الی خیر)

یعنی: «بار خدایا، همسرم را برای من و مرا برای وی مبارک بگردان، بارالها، تازمانیکه ما را با هم میداری بخیر بدار و چون خواستی جدا کنی بخیر جدا گردان». (۲)



 (۱) این حدیث را ابوبکر بن ابی شیبه در المصنف ج7 برگ 50 طرف 1 و ج12 برگ 43 طرف 2 و عبدالرزاق نیز 6/191 و 192 روایت نمودند: سندش تا ابوسعید صحیح است ولی خودش مستور الحال است، من در جایی ذکری از او را ندیدم بجز اینکه حافظ در الاصابه آنرا جز افرادی ذکر کرده که از آقایش ابواسید مالک بن ربیعه الانصاری روایت نموده و سپس او را در ثقات ابن حبان یافتم.

 (2) این اثر را ابوبکر بن ابی شیبه در المصنف و عبدالرزاق نیز در مصنفش 6/191 و 10460 و 10461 با سند صحیح روایت نموده اند و طبرانی 3/21/2 با دو سند صحیح روایت نموده است و افزون بر آن را با روایتی دیگر از وی روایت نموده است.

دست بر پیشانی همسر گذاشتن

آداب شب حجله (۴)  

 

دست بر پیشانی همسر گذاشتن 

 

برای شوهر مناسب است که هنگام زفاف و یا قبل از آن دست بر پیشانی همسرش گذاشته «بسم الله» گفته و دعای برکت نماید؛ وهمانی را بگوید که در این گفته پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم آمده است: چون یکی از شما ازدواج نمود یا خادمی خرید پیشانیش را گرفته «بسم الله» بگوید و دعای برکت نموده و چنین بگوید : «اللهم انی اسالک من خیرها و خیرما جبلتها علیه و اعوذبک من شرها و شرما جبلتها علیه» یعنی: «بار الها، خیر این و خیر آنچه این را بر آن خلق نموده و سرشتش را نهادی خواهانم و از شر این و شر آنچه بر آن خلقت و سرشتش را نهادی به تو پناه می برم» و نیز چون شتری خرید دست بر کوهانش گذاشته و همین دعا را بخواند



 این حدیث را بخاری در افعال العباد صفحه 77 و ابوداوود 1/336 و ابن ماجه 1/592 و حاکم 2/185 و بیهقی 7/148 و ابویعلی در مسندش ق 308/2 با سند حسن روایت نموده و حاکم آنرا صحیح قرار داده و ذهبی تاییدش نموده است: حافظ عراقی در تخریج احادیث الاحیا 1/298 گفته که سندش خوب است و عبدالحق الاشبیلی در الاحکام الکبری 42/2 با سکوتش بر صحت آن اشاره نموده چنانکه در مقدمه گفته است و همچنین ابن دقیق العید در الالمام 127/2 بحقش اشاره نموده است.

اظهار محبت و مهربانی بوقت زفاف

آداب شب حجله (3) 

 

اظهار محبت و مهربانی بوقت زفاف 

برای شوهر مستحب و پسندیده است که وقتی برای (زفاف)به نزد همسرش می رود با او نرمی و اظهار محبت نموده و یک خوردنی یا نوشیدنی به او تقدیم نماید. این عمل از حدیث اسماء بنت یزید بن السکن رضی الله عنهاثابت میگردد که می فرماید: «من عایشه رضی الله عنها را آرایش داده سپس نزد رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم آمدم تا بگویم که برای دیدن همسرآرایش شده خویش، تشریف آورند. پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم آمدند و در پهلویش نشستند، کاسه شیری به پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم تقدیم شد، از آن نوشیدند و سپس به عایشه رضی الله عنهادادند، عایشه رضی الله عنها از حیا سرش را پایین انداخت، به او اشاره نموده، گفتم آن را از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بگیرد، واوکاسه را گرفت و کمی نوشید، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به وی گفت: به دوستت بده، من گفتم: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ، شما بگیرید و بنوشید و بعد خودتان به من بدهید. پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم گرفتند و نوشیدند سپس به من دادند، من نشستم و کاسه را بر زانویم نهاده می چرخاندم و با دهان به دنبال جائی می گشتم که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از آنجا نوشیده بودند، سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم  به زنان حاضر در مجلس فرمودند: شما هم بگیرید و بنوشید، آنان گفتند: اشتها نداریم، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: گرسنگی و دروغ را جمع نکنید .

«یعنی دروغ نگویید، اگر گرسنه اید بنوشید»



 این حدیث را امام احمد(6/438 و 452 و 453 و 458) طولانی و مختصر با دو سند مختلف که یکدیگر را تقویت می نمایند روایت نموده است و منذری(4/29) به تقویت آن اشاره نمودند و حمیدی نیز در مسندش (61/2) روایت کرده است و حدیث اسماء بنت عمیس که طبرانی در الصغیر و الکبری و ابو شیخ در تاریخ اصبهان (282 و 283 ) و ابن ابو الدنیا در الصمت (26/2) روایت نموده اند شاهد این حدیث است.


پیشگفتار نویسنده (آداب شب حجله)

آداب شب حجله (۲)  

 

پیشگفتار نویسنده  

 

ستایش خداوندی را شایسته است که در کتاب استوارش چنین فرموده :

â وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ á  سوره روم آیه 21

«یکی از نشانه های الله این است که از نوع خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید، و در میان شما آنان مهر و محبت انداخت».

و درود و سلام بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله وسلم که گوینده این حدیث صحیح است:

«تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ إِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمْ الْأَنْبِیَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَة»

«با زنانی ازدواج کنید که شوهر دوست و زایا هستند، زیرا من در روز قیامت بکثرت شما در برابر انبیاء دیگر افتخار می کنم».(۱) 

 اسلام برای شب زفاف آدابی را بیان نموده که متأسفانه بیشتر مردم حتی افراد دیندار از آنها غافل بوده و یا نسبت بدانها آگاهی ندارند.

بنده بمناسبت فرا رسیدن شب عروسی یکی از دوستان، مناسب دیدم که کتاب مفیدی پیرامون این آداب بنویسم تا به اوو دیگر برادران دینی در بر پا داشتن آنچه سردار انبیاء صلی الله علیه وآله وسلم از جانب پروردگار جهانیان آورده کمکی کرده باشم.

در ضمن، نکات مهمی درباره بعضی امور که متأهلین را پریشان ساخته و بسیاری از خانواده ها بدان مبتلا هستند را نیز متذکر شدم.

از خداوند متعال می خواهم که این رساله را برای خوانندگان مفید، و مورد قبول درگاه خویش قرار دهد، زیرا او بسیارنیک و بی نهایت مهربان است.

باید دانست که آداب شب حجله بسیارند و آنچه در این فرصت اندک مورد توجه بنده است آن است که از سنّت محمدی به ثبوت رسیده، که نه از نظر سند جای انکار و نه از نظر اصل جای شکی در آنها ست، تا اینکه عامل بدانها از دینش آگاه و در کارش مطمئن باشد.

امیدوارم الله متعال به پاداش اینکه او زندگی زناشویی خود را با پیروی از سنّت پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم آغاز نموده، خاتمه اش را سعادت آمیز بگرداند و پایان نیک نصیبش فرماید، و او را از جمله بندگانی بگرداند که در توصیفشان فرموده است که چنین می گویند : â  وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا  áسوره فرقان آیه 74

«پروردگارا، همسران و فرزندانی به ما عطا فرما که باعث روشنی چشم مان گردند و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان».

آری همانطور که پروردگار جهانیان می گوید: انجام از آن پرهیزگاران است .

â إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلَالٍ وَعُیُونٍ ﴿41﴾ وَفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿42﴾ کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿43﴾ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ ﴿44﴾  á سوره مرسلات آیه 41 تا 44

«پرهیزگاران در زیر سایه ها و در کنار چشمه سارانند و در میان میوهایی که بخواهند و آرزو کنند، و در قبال کارهایی که می کرده اید خوش بخورید و خوش بنوشید، گوارا بادا ، ما بدینگونه نیکوکاران را پاداش می دهیم».

در ذیل به بیان آداب شب حجله می پردازیم:..... 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

(1) این حدیث را امام احمد و طبرانی با سند حسن روایت نموده اند و ابن حبان از روایت انس آنرا صحیح قرار داده و شواهد این حدیث در صفحات آینده خواهد آمد.)

سخنی از مترجم (آداب شب حجله)

بسم الله الرحمن الرحیم 

 آداب شب حجله (۱) 

سخنی از مترجم

حمد و ستایش خدای را و درود و سلام بر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و رحمت خدا بر یارانش بزرگوارش رضی الله عنهم اجمعین.

کتابی که پیش رو دارید ترجمه ی فارسی کتاب «آداب الزفـــــــــاف» اثر محدث، محمد ناصر الدین آلبانی رحمه الله می باشد که در باب خود کتابی بی نظیر است و یقیناً شما خواننده ی محترم، بعد از مطالعه ی آن، به این نتیجه خواهید رسید.

البته لازم می دانم نخست، چند مطلب را متذکر شوم:

1- از آنجایی که تمام کتاب به فارسی ترجمه و برگردان شده و نیازی به ترجمه ی حاشیه هایی که استاد محترم در آنها بعضی از کلمات مشکل عربی را توضیح داده است، نبود. لذا بنده آنها را حذف نموده ام.

2- برخی از پاورقیهایی که ارتباط مستقیم با موضوع کتاب نداشت نیز حذف نموده ام.

3- بعضی از عنوانها و سر فصلهایی که استاد محترم ذکر کرده اند بدلیل اینکه تکمیل کننده و یا جزئی از بحث گذشته بوده، لذا آن سر فصل ها و عناوین را حذف نموده ام و مطالب را تحت عنوان گذشته آورده ام و گاهی نیز بنا بر نزدیکی مطالب با یکدیگر تمام آنها را تحت یک عنوان آورده ام.

4- استاد محترم درباره ی حرمت طلای حلقه ای  برای زنان به تفصیل در این کتاب بحث نموده و دلایل قائلین به حلیت مطلق طلا برای زنان را نیز ذکر کرده و سپس آنها را جواب داده و این مطلب را به اثبات رسانده است که طلای حلقه ای همانند گردنبند، دستبند، انگشترو زنجیر طلایی برای زنان نیز همانند مردان حرام می باشد و خاطر نشان ساخته که بجز موارد یاد شده انواع دیگر زیورآلات طلایی مانند گوشواره، سنجاق، پلاک طلایی و طلاهای قطعه ای برای زنان حلال است.

شاید این بحث برای بعضی از خوانندگان عجیب و جدید باشد ولی برای یک محقق و پژوهشگر جای تعجب نیست، زیرا این تحقیقی است که استاد محترم بدان رسیده است همانگونه که شاه ولی الله دهلوی قبل از ایشان به این نتیجه رسیده اند و آنرا درکتاب «حجة الله البالغة» بیان نموده است، آری درب تحقیق واجتهاد برای دیگران نیز باز است و تحقیق هر کس برای خودش محترم بوده وهیچ کس نمی تواند دیگران را ملزم به پذیرفتن تحقیقات خویش سازد و اعتراض نمودن بر محققان و پژوهشگرانی که بعد از تحقیق و پژوهش به چنین نتایجی می رسند، کار خردمندانه ای نیست، زیرا پیامبربزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: «قاضی و مجتهد چون اجتهاد نمود و بحق رسید، مستحق دو پاداش و اگر به حق نرسید مستحق یک پاداش می شود».

5- نکته دیگری که استاد محترم گذرا از آن گذشته و تحقیق آنرا به مطالعه ی کتب اصول فقه حواله نموده است، مسئله ی وجود اجماع بعنوان دلیل شرعی است که آیا اجماع نیز همانند قرآن و سنت دلیلی از ادله شرعی محسوب می گردد یا خیر؟ و استاد محترم کار تحقیق این مسأله مهم را به عهده ی خوانندگان گرامی واگذار نموده و خویش را از زحمت تحقیق مسئله نجات داده است.

6- استاد محترم گاهی تخریج حدیثی را طولانی نموده و بنده آن را به طور مختصر ذکر کرده ام. در پایان از برادرم عبدالرحیم سدیجی مدیر مدرسه دینی دارالقرآن زیدف شهرستان جاسک بخاطر اینکه متن عربی کتاب را در اختیار بنده قرار دادند و همچنین از سایر برادرانی که در بازنگری، ویرایش و چاپ کتاب ، با بنده همکاری نموده اند ، سپاسگزاری مینمایم.

 مترجم : ابوشعیب اسفندیار شجاعی