۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

فضیلت زیاد رفع الیدن در نماز را از دست ندهید

       فضیلت زیاد رفع الیدن در نماز را از دست ندهید


عن عقبة بن عامرقال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : یکتب فی کل إشارة یشیر الرجل [ بیده ] فی صلاته عشر حسنات ؛ کل إصبع حسنة

یعنی : عقبه بن عامر رضی الله عنه می فرمایند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: برای هر رفع الیدینی که فرد در نمازش انجام می دهد ده نیکی نوشته می شود یعنی برای هر انگشت یک نیکی نوشته می شود.

این حدیث را استادآلبانی رحمه الله درسلسله احادیث صحیحه شماره (3286) تحیق و بررسی نموده و سپس فرموده که سند این حدیث صحیح است .

استاد آلبانی رحمه الله بر این حدیث تبصره زده می گوید: بعضی از بزرگواران در فهم این حدیث دچار اشتباه شده اند و فکر نمودند که مراد از اشاره در این حدیث اشاره و حرکت دادن انگشت سبابه در تشهد نماز است و برای هر حرکتش ده نیکی نوشته می شود ، این یک وهم محض است زیرا در این حدیث آمده (بیده) یعنی بادست و نیامده (باصبعه) یعنی با انگشت، بهمین خاطر است که امام بیهقی این حدیث را در باب رفع الیدین فی الصلاة این روایت را آورده است .

آری نکته دیگری که دلالت بر این داردکه مراد از این حدیث (رفع الیدین) در نماز است و نه اشاره با سبابه در تشهد این است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در آخر حدیث فرمودند برای هر انگشت یک نیکی ،اگر مراد اشاره در تشهد می بود باید می گفتند برای هر بار اشاره یک نیکی نوشته می شود

ما کیستیم؟ وچه می خواهیم؟

 

ما کیستیم؟ وچه می خواهیم؟


 

شکرو سپس خدائی را که ما را از پس پرده نیستی و عدم بعرصه وجود هستی در آورد و برای فهم و درک مسائل به ما عقل و هوش داد و برای راهنمائی این عقل به ما کتاب الله و سنّت عنایت فرمود و درود بی کران بر محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله وسلم بادا ورحمت الهی شامل یاران و خاندان پاکش باد.

اما بعد: شاید بنا بر شایعات و دروغ پردازیهای که ازجانب مخالفین برعلیه ما صورت می گیرد دراذهان بسیاری از افراد ناآگاه و از جریان بی خبر این سوال مطرح شود که آخر؛ ما کیستیم؟ و چه می خواهیم؟

دوست عزیز اگر می خواهی بفهمی که ما کیستیم ؟ به چند نکته زیر خوب توجه نما و سپس در باره آنها تحقیق کن تا خوب برایت واضح شود که ما کیستیم؟

الله متعال در قرآن مجید می فرماید:

وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمْ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ (78) (سوره حج)

ترجمه : و آن گونه که شایسته جهاد است در راه الله جهاد نمایید، الله شما را بر گزیده است و در دین برایتان هیچ دشواری و سنگینی بر دوش شما نگذاشته است، (این دین همان) آیین پدرتان ابراهیم است، و الله شما را در (کتابهای) پیشین و دراین (کتاب) مسلمان نامیده است تا پیامبرگواهی بر شما باشد وشما گواهان بر مردم باشید، پس نماز را برپا بدارید و زکات را پرداخت نمایید و به الله چنگ بزنید زیرا او فقط سرور و دوست شماست و چه نیک سرورو نیک مددگاری است.

و در جای دیگر الله متعال می فرماید:

 إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِسْلامُ ........ (19) (آل عمران)

همانا دین (معتبر و واقعی) در نزد الله اسلام است

و در جای دیگرالله مهربان این چنین می فرماید:

(2) .... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الإِسْلامَ دِیناً .... (3) (سوره مائده)

....امروزدینتان را برایتان تکمیل نمود ونعمتم را برای شما کامل کردم و اسلام را بعنوان دین برایتان پسندیدم....

آری ما (مسلمانیم) ودین ما (اسلام) است و جز این نام زیبا و این دین قشنگ ؛ نام و دین دیگری را بر خود نمی پسنیدیم، فقط نام و دینی را برای خویش می پسندیم و بدان افتخار می کنیم که الله مهربان در کتابهای پیشین و در قرآن برای ما انتخاب نموده است ، ما گرچه به تمام مذاهب اسلامی احترام قائلیم و هیچ یک از آنها را گمراه و مردود نمی دانیم ولی هر گزآنها را خالی از اشتباه و بی نقص نمی دانیم، خوبیها ومسائل مدلل به قرآن وسنّت آنها را گرفته و نقائص و عیوبات آنها را بدون توهین به صاحبان آنها رها می نماییم و به تمام ائمه فقه و حدیث احترام خاصی قائلیم ولی با این وجود آنها را معصوم نمی دانیم و خودمان را به هیچ یک از آنها منسوب نمی نمایم، دین ما (اسلام) و نام زیبای ما (مسلمان) است وهرگزنام جدیدی علاوه از (مسلمان) را برخود انتخاب نکرده و نه هم خواهیم نمود ،همانگونه که علاوه از نام (اسلام) را برنظریات و افکار ما نخواهیم گذاشت .

واما اینکه دیگران ما را به چه نامی صدا می زنند و درباره ما چه می گویند مهم نیست ، مهم این است که ما برای خودمان همان نام ودینی را انتخاب نموده ایم که الله متعال برای ما در کتابهای پیشن و قرآن انتخاب نموده که همان نام زیبای (مسلمان) و نام قشنگ (اسلام) باشد.

 

ماچه می خواهیم؟

 

واما اینکه ما چه می خواهیم؟ دوستان عزیزما همان چیزی را می خواهیم که الله متعال خواسته و برای آن محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاده است، آری ما همانی را می خواهیم که الله متعال در سه آیه زیر فرموده است :

1- کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (151) (سوره بقره)

همانگونه که ما در میانتان پیامبری از خودتان فرستادیم او بر شما آیات ما را تلاوت می نماید وشما را پاک می نماید و به شما قرآن وسنّت می آموزد و به شما چیزهای را می آموزد که نمی دانستید.

2- لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (164) (آل عمران)

همانا الله بر مسلمانان واقعی احسان نموده زمانیکه از خودشان در میانشان پیامبری را فرستاده است که برآنها آیاتش را تلاوت می کند و آنها را پاک می کند و آنها را قرآن وسنت تعلیم می داد و گرچه آنها قبلا درگمراهی بسیار واضح بودند.

4- هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (2) (جمعه)

اوذاتی است که در بی سوادان پیامبری را از خودشان فرستاد که برآنها آیاتش را تلاوت می کند و آنها را پاک می گرداند و به آنها قرآن وسنت می آموزد وگرچه پیش از این در گمراهی بسیار واضحی بودند.

آنچه از این سه آیه فوق فهمیده می شود این است الله متعال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاده تا:

1- آیات الهی که همان قرآن باشد را بر مردم تلاوت کند و بخواند.

2- مردم را از فسادات عقیدتی،اخلاقی و کرداری پاک کند.

3- به مردم تلاوت ، ترجمه و تفسیر قرآن بیاموزد .

4- به مردم احادیث و سخنان حکیمانه خویش را بیاموزد.

5- مردم راازامور دین و دنیا آگاه سازد .

6- مردم را ازجهالت و گمراهی پیشین آنان نجات دهد.

لذا دوستان عزیز ما هم همین را می خواهیم زیرا الله متعال به ما دستور داده تا در تمام امورخواه عقیدتی باشد و یا اخلاقی ودعوتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را الگوبگیریم :

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (21)(سوره احزاب)

الگوی زیبای در رسول الله بر شماست ،این برای کسانی است که امید به الله داشته و جویای قیامت باشند و الله متعال را زیاد یاد کنند.

علاوه از اینها ما از مردم می خواهیم که تعصب و جهالت را رها نموده ،هر سخن را شنیده ولی بهترین مدلل ترین آنها را انتخاب کنند زیرا الله متعال می فرماید:

وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمْ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِی (17) الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ (18) (سوره زمر)

ترجمه : کسانی که از عبادت طاغوت دوری می گزینند، و به سوی الله یاز می گردند، ایشان را بشارت باد، پس مژده ده آن دسته ازبندگان مرا که به همه سخنان گوش فرا می دهند و سپس از نیکوترین آنها پیروی می کنند، اینها کسانی اند که الله آنها را هدایت داده و اینها واقعا صاحبان عقل و خرد اند.

دوستان عزیز ، برادران وخواهران گرامی اگر بخواهم بطور مختصر بگویم که ما از مردم چه می خواهیم؟ باید بگویم که ما از مردم می خواهیم که مذهبگرائی و تعصبات بی جای مذهبی را بدور ریخته وبه قرآن و سنّت رجوع نموده و به این دو جامه عمل بپوشانند ، ناگفته نماند که این چیزی که ما از مردم می خواهیم؛ الله متعال ، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وائمه بزرگواراز ما و تمام مردم خواسته اند، لذا برای بهتر واضح شدن این مطلب به چند آیات قرآنی ، احادیث نبوی و اقوال ائمه بزرگوار دراین باره توجه فرمایید:

الله متعال می فرمایند:

1- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً (59) (سوره نساء)

ای کسانی ایمان آورده اید از الله اطاعت کنید و از رسول الله پیروی کنید و از صاحبان امر(یعنی حکام و علماء پیروی کنید) واگر درمسأله ای اختلاف نمودید پس آن را به (کتاب) الله و (سنّت) رسول الله بازگردانید اگربه الله و روز قیامت ایمان دارید ، این (رجوع به قرآن وسنّت) برای شما بهتر و خوش فرجام تر است.

2- وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (92) (سوره مائده)

و از الله اطاعت نمایید و از رسول الله پیروی نمایید (واز مخالفت با الله ورسول) خویش را برحذرو بدور دارید واگر (به دستورات الله ورسول) پشت کردید، بدانید که همانا بر پیامبر ما رساندن آشکارا است وبس.

3- وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (56) (سوره نور)

و نماز را برپا دارید و زکات را پرداخت نمایید و از رسول الله پیروی کنید تا اینکه به شما رحم شود.

4- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ (33) (سوره محمد)

ای کسانی که ایمان آورده اید از الله اطاعت نمایید و از رسول الله پیروی نمایید (وبا مخالفت با دستورات الله و رسول) اعمالتان را باطل نکنید.

5- قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمْ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (31) قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (32) (سوره آل عمران)

بگواگرشما الله را دوست می دارید از من (پیامبر) پیروی کنید(در این صورت) الله شما را دوست میدارد وگناهاتان را برایتان می آمرزد، و الله بسیار آمرزنده و بی نهایت مهربان است ** بگو از الله و رسول پیروی کنید و اگر (به دستورات این دو) پشت گردانید (بدانید که این عمل کفر است) و همانا الله کافران را دوست نمی دارد.

7- یَسْأَلُونَکَ عَنْ الأَنْفَالِ قُلْ الأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ (1) (سوره انفال)

از تو در باره غنائم می پرسند، بگوغنائم از آن الله ورسول است پس از الله بترسید وروابطتان را بایکدیگررا اصلاح نمایید و از الله و رسولش پیروی کنید اگرواقعا مسلمان واقعی هستید.

8- وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (46) (سوره انفال)

واز الله و رسولش پیروی کنید وبا یکدیگر به کشمکش و اختلاف نپردازید که سست و ناتوان گشته و شکوه و هیبت شما از بین می رود و صبر کنید زیرا قطعا الله به همراه صبر کنندگان است.

9- وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنْ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (103) (سوره آل عمران)

وهمگی به ریسمان الهی (که همان قرآن باشد) چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت الله را بر خود یاد آورید زمانیکه شما دشمنان یکدیگربودید سپس الله در میان دلهایتان انس و الفت قرارد داد زان سپس شما در پرتو نعمت او برادران یکدیگر گشتید و شما بر لبه گودالی از آتش دوزخ بودید که اوشما را از آن نجات داد این چنین الله برایتان آیاتش را بیان می کند تا اینکه هدایت گردید.

10- وَمَا یَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى (4) (سوره نجم)

(رسول الله) از خواهشات سخن نمی گوید و نیست سخنان او مگروحی که به سوی او وحی می شود.

14- فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً (65) (سوره نساء)

امانه! به پرودگارت قسم که آنان مسلمان واقعی نمی گردند تا تو را در اختلافات و در گیریهای خود به داوری نطلبند و سپس دلتنگی و ناراحتی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملا تسلیم قضاوت توشوند.

15- لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِوَاذاً فَلْیَحْذَرْ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (63) (سوره نور)

(ای مسلمانان) فراخواندن رسول الله را همانند دعوت و فراخواندن یگدیگرتان بشمار نیاورید قطعا الله خوب می دادند آن افرادی را که برای پناه بردن و مخفی شدن آهسته در رفته فرار می کنند ،پس آنانی که با دستورات رسول الله مخالفت می کنند باید از این بترسند که بلاء و مصیبتی دامنگیر آنان نگردد و یا اینکه دچار عذاب بسیا دردناکی نشوند.

16- إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ (51) وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقِیهِ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْفَائِزُونَ (52) (سوره نور)

مسلمانان واقعی هر گاه به سوی الله ورسولش فراخوانده شوند تا در میان آنها فیصله و قضاوت نماید می گویند که شنیدیم و پیروی نمودیم کامیابان واقعی اینها اند***و هر کس که از الله و رسولش پیروی کند و از الله بترسد و (از مخالفت با او) پرهیز کند اینها پیروزان و کامیابان اند.

 

فرمائشات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم

 

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:

1- کل امتی یدخلون الجنة الا من أبی . قالوا: یا رسول الله و من یأبی؟ قال: من أطاعنی دخل الجنة ، و من عصانی فقد أبی.(صحیح بخاری کتاب الاعتصام بالکتاب والسنة ،حدیث شماره 7280)

تمام افراد امت من به بهشت می روند مگر آنانی که سرباز می زنند صحابه عرض نمودند که یا رسول الله مگر چه کسی سرباز می زند ایشان فرمودند: هر کس که از من پیروی می کند او به بهشت خواهد رفت و هرکس که از دستوراتم نافرمانی می کند او سر باز زده است.

2- ما أمرتکم به فخذوه ، وما نهیتکم عنه فانتهوا ( اولین حدیث سنن ابن ماجه)

هرآنچه شما را بدان دستور می دهم آن را بگیرید و از هر آنچه شما را باز می دارم باز آیید.

3- من أطاعنی فقد أطاع الله، و من عصانی فقد عصی الله عزوجل (سومین حدیث سنن ابن ماجه)

هر کس از من اطاعت کند او قطعا از الله اطاعت نموده است ، و هر کس نافرمانی مرا بکند یقینا او از الله مهربان نافرمانی نموده است.

4- عرباض بن ساریه رضی الله عنه می فرمایند: روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در میان ما برای سخنرانی بلنده شده و برای ما سخنرانی بلیغ ورسائی را ایراد فرمودند که دلها از آن ترسید و چشمان اشکبار شد ، ما گفتیم ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گویا که این سخنرانی فردی است که می خواهد ازهمراهانش جدا شده وبا آنها خدا حافظی کند، پس به ما توصیه نمایید، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: من شما را به پرهیزگاری و اینکه بشنوید و پیروی کند از امیرتان گرچه بر شما غلام و برده ای بعنوان امیر گمارده شود، آری قطعا کسانی که بعد از من زندگی می کنند اختلافات زیادی را مشاهد خواهند نمود. پس بر شماست که در آن وقت به سنّت من و سنّت رهبرهای درست وراه یافته عمل نموده و آنها را با دندانهایتان محکم بگیرید، و از هر بدعت و نوآوری در دین پرهیز کنید زیرا هربدعتی گمراهی است.

(این حدیث را ابوداود (4607) و ترمذی (2678) وابن ماجه (42) و برخی دیگر ازکتب حدیثی روایت نموده اند.

 

ائمه بزرگوار رحمهم الله می فرمایند:

 

(1)  فرمائشات امام ابوحنیفه رضی الله عنه  

 

امام ابوحنیفه رحمه الله چنین فرموده اند:

 1- إذا صح الحدیث فهو مذهبی = هرگاه حدیثی صحتش به ثبوت رسید آن مذهب من است.

 2- لا یحل لأحد أن یأخذ بقولنا ما لم یعلم من أین أخذناه = برای هیچ کس جائز نیست که گفته ما را بگیرد تا اینکه نداند که ما آن را از کجا گرفته ایم .

3 - ودر روایتی دیگر از ایشان آمده: حرام على من لم یعرف دلیلی أن یفتی بکلامی = حرام است بر کسی که دلیل مرا نداند به گفته من فتوا دهد .

4 - ودر روایت دیگری اضافه تر آمده : فإننا بشر نقول القول الیوم ونرجع عنه غدا = همانا ما انسانیم امروز حرفی می زنیم و فردا از آن رجوع می کنیم وباز می گردیم

 5 – ودرروایتی دیگرازایشان نقل شده : ویحک یا یعقوب ( هو أبو یوسف ) لا تکتب کل ما تسمع منی فإنی قد أرى الرأی الیوم وأترکه غدا وأرى الرأی غدا وأترکه بعد غد = وای بر توای (ابویوسف) یعقوب هر آنچه از من می شنوئی آن را ننویس زیرا من امروز نظریه ای دارم که فردا آن را ترک می کنم و فردا نظری خواهم داشت که پس فردا آن را رها خواهم نمود.

6 - و نیز فرمودند: إذا قلت قولا یخالف کتاب الله تعالى وخبر الرسول صلى الله علیه وسلم فاترکوا قولی = هرگاه من سخنی گفتم که با کتاب الله (قرآن) و احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مخالف بود؛ سخن مرا ترک کنید.

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله از ابن عابدین در " حاشیته على البحر الرائق 1 / 63 و 6 / 293 وفلانی در الإیقاظ ص 50 می باشد) 

 

(2) فرمائشات امام مالک رضی الله عنه

 

امام مالک رحمه الله چنین فرموده اند:

1- إنما أنا بشر أخطئ وأصیب فانظروا فی رأیی فکل ما وافق الکتاب والسنة فخذوه وکل ما لم یوافق الکتاب والسنة فاترکوه = همانا من بشرم خطا می کنم و درست نیز می گویم به نظریات من نگاه کنید هر آنچه با کتاب الله وسنت برابری داشت آن را بگیرید و هر آنچه که با کتاب الله وسنت برابری نداشت آن را ترک کنید.

2- لیس أحد بعد النبی صلى الله علیه وسلم إلا ویؤخذ من قوله ویترک إلا النبی صلى الله علیه وسلم = بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بجز شخص رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کس دیگری وجود ندارد مگر اینکه بعضی از گفتارش گرفته و بعضی نیز رد می شود.

( منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازابن عبد البر در الجامع 2 / 32 و 2 / 91 می باشد )   

 

(3) فرمائشات امام شافعی رضی الله عنه

 

امام شافعی رحمه الله چنین فرموده اند:

1- ما من أحد إلا وتذهب علیه سنة لرسول الله صلى الله علیه وسلم وتعزب عنه فمهما قلت من قول أو أصلت من أصل فیه عن رسول الله صلى الله علیه وسلم لخلاف ما قلت فالقول ما قال رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو قولی = هیچ کسی وجود ندارد مگر اینکه بعضی از سنتهای رسول الله صلی الله عله و آله وسلم بر او مخفی و پوشیده می ماند لذا هر گاه من سخنی گفتم و یا اصل و قانونی را بیان نمودم که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آنچه که من گفتم ثابت بود پس در آنجا گفته گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است و گفته من هم همان است.

 2 - أجمع المسلمون على أن من استبان له سنة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم لم یحل له أن یدعها لقول أحد = مسلمانان بر این اتفاق نظر دارند که اگربرای کسی در مسئله ای سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روشن و ثابت شد برای او جائز نیست که گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را بنا بر گفته کس دیگری رها و ترک کند.  

 3 - إذا وجدتم فی کتابی خلاف سنة رسول الله صلى الله علیه وسلم فقولوا بسنة رسول الله صلى الله علیه وسلم ودعوا ما قلت= هرگاه در کتاب من موردی را خلاف سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم یافتید به سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فتوا دهید و آن را بگیرید و آنچه که من گفتم آن را رها و ترک نمائید .

ودر روایتی دیگر آمده: فاتبعوها ولا تلتفتوا إلى قول أحد = ازآن پیروی کنید و به گفته کسی دیگر توجه ندهید.

 4 -  إذا صح الحدیث فهو مذهبی = هرگاه حدیثی صحتش به ثبوت رسید آن مذهب من است.

5 - خطاب به امام احمد رحمه الله فرمودند: أنتم أعلم بالحدیث والرجال منی فإذا کان الحدیث الصحیح فأعلمونی به أی شیء یکون : کوفیا أو بصریا أو شامیا حتى أذهب إلیه إذا کان صحیحا = شما در مورد حدیث و علم رجال از من عالم تر هستید هرگاه به حدیث صحیحی رسیدید مرا خبر دار کنید می خواهد (روایان آن ازهر شهرو مقامی هم که باشد) خواه ازکوفه باشد و یا از بصره و یا از شام؛ تا اینکه اگر آن حدیث صحیح باشد به آن عمل کنم وفتوا دهم .

 6 - کل مسألة صح فیها الخبر عن رسول الله صلى الله علیه وسلم عند أهل النقل بخلاف ما قلت فأنا راجع عنها فی حیاتی وبعد موتی = در هر مسئله ای که محدثین از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آنچه که من گفتم حدیثی را نقل نمودند من ازآن رجوع کننده ام خواه این اتفاق در حیات من بیفتد و یا بعد از وفات من .

 7 -  إذا رأیتمونی أقول قولا وقد صح عن النبی صلى الله علیه وسلم خلافه فاعلموا أن عقلی قد ذهب = هرگاه که دیدید که من سخنی را می گویم که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آن بثبوت رسیده است پس بدانید که عقلم را از دست داده ام .

 8 - کل ما قلت فکان عن النبی صلى الله علیه وسلم خلاف قولی مما یصح فحدیث النبی أولى فلا تقلدونی = هرگاه من سخنی را برخلاف آنچه از رسول الله صلی الله علیه و سلم بثبوت رسیده گفتم (در آن وقت) عمل به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اولی و بهتر است پس از من تقلید نکنید.

 9 -  کل حدیث عن النبی صلى الله علیه وسلم فهو قولی وإن لم تسمعوه منی = هر حدیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بثبوت برسد آن گفته من نیز می باشد گرچه شما آن را از من هم نشنیده باشید .

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازتاریخ دمشق ابن عساکر 15 / 1 / 3 و فلانی ص 68 و نووی در المجموع 1 / 63 و خطیب در الاحتجاج بالشافعی 8 / 1 و أبو نعیم در الحلیة 9 / 107 و ابن عساکر 15 / 10 / 1 و 15 / 9 / 2 و ابن أبی حاتم 93 - 94 می باشد ) 

 

 (4) فرمائشات امام احمد بن حنبل رضی الله عنه

  

امام احمد بن حنبل رحمه الله چنین فرموده اند:

1 - لا تقلدنی ولا تقلد مالکا ولا الشافعی ولا الأوزاعی ولا الثوری وخذ من حیث أخذوا = نه از من تقلید کنید و نه هم از مالک ونه ازشافعی ونه ازأوزاعی ونه هم از ثوری بلکه از همانجائی بگیرید که آنها گرفته اند  .

2-  ودر روایتی دیگر آمده  : لا تقلد دینک أحدا من هؤلاء ما جاء عن النبی صلى الله علیه وسلم وأصحابه فخذ به ثم التابعین بعد الرجل فیه مخیر = دینت را از هیچ یک از اینها تقلید نکن هر آنچه از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و یارانش به ثبوت رسید آنها را بگیر و اما آنچه از تابعین و بعد از آنهاست؛ انسان در پذیرفتن آنها مختار است

3- و یک بار فرمودند :الاتباع أن یتبع الرجل ما جاء عن النبی صلى الله علیه وسلم وعن أصحابه ثم هو من بعد التابعین مخیر= اتباع این است که فرد از آنچه که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و از یارانش بثبوت رسیده پیروی کند سپس اودر (پذیرفتن گفتار) تابعین و بعد از آنها مختار است .

 4 - رأی الأوزاعی ورأی مالک ورأی أبی حنیفة کله رأی وهو عندی سواء وإنما الحجة فی الآثار = نظریه اوزاعی و نظریه مالک و نظریه ابوحنیفه همه اینها نظریات اند و همه در نزد من برابر ویکسان اند وهمانا آثار و روایات حجت اند.

 5 -  من رد حدیث رسول الله صلى الله علیه وسلم فهو على شفا هلکة = هرکس حدیث (صحیح) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را رد کند او بر لبه ی پرتگاه هلاکت قرار دارد .

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازابن القیم در إعلام الموقعین 2 / 302 و أبو داود در مسائل الإمام أحمد ص 276 - 277 و ابن عبد البر در الجامع 2 / 149 و ابن الجوزی در المناقب  ص 182 می باشد)

پایان سخن

دوستان عزیز و خوانندگان گرامی خلاصه آنچه برایتان بیان نمودم این است که ما (مسلمانیم) و دین ما (اسلام) و خود را به هیچ مذهب و یاحزبی آنگونه که دیگران منسوب می نمایند ، منسوب نمی نماییم ،ولی به تمام مذاهب اسلامی احترام قائلیم و ازافراط گریان ، تکفیریها، و کسانی که شمشیر از رو بسته دستانشان را باخون مسلمانان و زبانشان را با ریختن آبروی مسلمانان آغشته نموده اند؛ بیزاریم وهیچ یک از علماء دنیا را هر چند هم که جایگاه شامخ وبلندی داشته باشد معصوم نمی دانیم و از همه مردم می خواهیم که از تعصبات بی جا، تقلیدهای کورکورانه و مذهبگرائیهای بی جا دست کشیده و به قرآن و سنّت جامه عمل بپوشانند.

علاوه از این هرکس در باره ما حرفی می زند و یا سخنی می نویسد دروغ و بهتان است که فردای روز قیامت در حضور الله متعال گریبان او را خواهیم گرفت و به نزد رب العالمین از او شکایت خواهیم نمود تا در دادگاه الهی به این جریان رسیدگی شده ودروغگو و مجرم به سزای اعمال زشت خویش برسد.

درآخر به تمام خوانندگان این مقاله توصیه می کنم که به صحیح بخاری کتاب (الاعتصام بالکتاب والسنة: یعنی چنگ زدن و محکم گرفتن قرآن وسنّت) رجوع کنند و این کتاب را به دقت بخوانند آن وقت خواهند فهمید که پیروی از قرآن وسنت چقدر مهم بوده و ترک و مخالفت با این دو چقدر خطرناک و مهلک است .


ترجمه و توضیح حدیث (من صلی البردین دخل الجنة)

برادرعزیز و گرامی چنین بیان نمودند:

سلام علیکم
بنده این حدیث را در یک وبلاگی دیدم لطفا آن را ترجمه کنید و توضیح دهید : قال صلى الله علیه وسلم: «من صلى البردین دخل الجنة» (رواه البخاری)


جـــــــــــــــــــــــــــــــواب:

اولا خدمت این برادر عزیز باید گفت : و علیکم السلام ورحمة الله و برکاته برادر عزیز و گرامی این حدیث را امام بخاری در صحیح بخاری کتاب مواقیت الصلاة ،باب فضل صلاة الفجرحدیث شماره (574) از ابوموسی اشعری روایت نموده است و همچنین امام مسلم در کتاب المساجد و مواضع الصلاة، باب فضل صلاتی الصبح و العصر و المحافظة علیهما حدیث شماره (635) از ابوموسی اشعری روایت نموده است.

واما ترجمه این حدیث می شود : (رسول الله) صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هر کس دو نمازی که در اوقات سرد روز قرار دارد (که همان نماز صبح و عصر باشد) را بخواند به بهشت خواهد رفت .

واما توضیح و تشریح حدیث از قرار زیر می باشد : در این حدیث کلمه ی (بردین) برای دونماز صبح و نماز عصربکار برده شده و این از نظراوقاتی که این دو نماز در آنها خوانده می شوند نام گذاری شده اند زیرا نماز صبح پیش از اینکه هوا گرم شود خوانده می شود لذا وقت خواندش هوا سرد است و به سردی در عربی (برد) گفته می شود و همچنین نماز عصر بعد از اینکه هوا رو به سردی و غروب می رود خوانده می شود به دین خاطر به این نماز نیز (برد) که همان سردی باشد گفته شده است ، و (بردین) ی که در حدیث آمده تثنیه (برد) است و معنایش می شود؛ دونمازی که در اوقاتی که هوا سرد است خوانده می شودکه همان نماز صبح و نماز عصرباشد.

لذا این حدیث فضلیتی است برای نماز صبح و نمازعصرکه فرد با پایبندی به این دونماز وخواندن آنها در اول وقت به بهشت خواهد رفت .

آداب و مســــــــائل اعتـــــــــــــــکاف

برادرعزیز وگرامی چنین بیان داشته اند:

سلام علیکم
حالا که لیالی مبارکه قدر و اعتکاف است مقداری از فضایل وآداب وروش صحیح اعتکاف توضیح بفرمایید  الله متعال به شما جزای خیر بدهد.


در جواب این برادر عزیز و گرامی عرض شود و علیکم السلام ورحمة الله و برکاته برادر عزیز و گرامی؛ درمیان مسلمانان مرسوم است که عموما در ده اخیر رمضان در مساجد اعتکاف می نمایند و روزو شب های اخیر ماه رمضان را به عبادت در مساجد سپری می کنند، واما در باره فضیلت اعتکاف هیچ حدیث صحیحی در روایات اهل سنت نیامده است ولی جایز بودن اعتکاف در قرآن و احادیث صحیح بثبوت رسیده است .

الله متعال در قرآن می فرماید: (....وَلا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ .......) (سوره بقره آیه :187)

یعنی در حالی که در مساجد معتکف هستید با خانمهایتان همبستری و جماع ننمایید.

و در احادیث صحیح آمده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ده اخیر را در مسجد النبی به اعتکاف می نشستند و شب و روزهای این دهه را به عبادت و راز و نیاز با الله متعال سپری می کردند.


ناگفته نماند کسی که اعتکاف می کند برایش مستحب است که به نماز، تلاوت قرآن، تسبیح واذکار،دعاء ویادگیری علم خود را مشغول سازد و با این امور دوران اعتکاف خویش را سپری کند و ازگفتار و اعمال ناشایست خودش را کاملا بدور بدارد تا اینکه از دهه مبارکه که شب قدر نیز درآن وجود دارد استفاده بهینه را در راستای تزکیه نفس خویش برده باشد.


وبرای فرد معتکف بیرون شدن از مسجد برای قضای حاجت و دیگر امور ضروری جایز و مباح می باشد و اما بدون نیاز از مسجد بیرون شدن و یا با همسر همبستر شدن وجماع نمودن در دوران اعتکاف باعث بطلان اعتکاف فرد خواهد گشت .


واما نکته قابل ذکردر باره اعتکاف این است که در میان علماء دراین باره که در کدام مسجد اعتکاف جایز است اختلاف نظر وجود دارد بعضی از علماء بر این باورند که در هر مسجد می شود اعتکاف نمود ولی برخی دیگر بر این باورند که در مسجد جامع باید اعتکاف نمود و سعید بن مسیب رحمه الله بر این باور است که فقط در مسجد النبی می شود اعتکاف نمود، ولی گروهی از علماء بر این باورند که فقط در سه مسجد از مساجد دنیا که همان ( مسجد الحرام ،مسجد النبی و مسجد الاقصی) باشد اعتکاف جایز است و در دیگر مساجد اعتکاف جایز نیست بنده با این دسته از علماء موافقم و دلیل این دسته از علماء از قرار زیر می باشد:

این گروه از علماء می گویند الله متعال در قرآن فرموده: (....وَلا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ .......) (سوره بقره آیه :187)

یعنی در حالی که در مساجد معتکف هستید با خانمهایتان همبستری و جماع ننمایید.

این دسته ازعلماء می گویند (مساجد) در این آیه مطلق آمده و تمام مساجد دنیا را شامل می شود ولی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم این آیه را خاص نموده اند و فرموده اند:-

( لا اعتکاف إلا فی المساجد الثلاثة) یعنی اعتکافی نیست مگر در سه مسجد (یعنی: مسجد الحرام ،مسجد النبی و مسجد الاقصی) این حدیث در سلسله احادیث صحیحه آلبانی شماره 2786 تخریج و تحقیق شده و این حدیث بر شرط شیخین می باشد.

 

و در روایتی دیگر چنین آمده: قال حذیفة لعبد الله [ یعنی ابن مسعود رضی الله عنه ] : [ قوم ] عکوف بین دارک ودار أبی موسى لا تغیر [ وفی روایة : لا تنهاهم ] ؟ وقد علمت أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : لا اعتکاف إلا فی المساجد الثلاثة ، فقال عبد الله : لعلک نسیت وحفظوا ، أو أخطأت وأصابوا

حذیفه رضی الله عنه به عبد الله بن مسعود رضی الله عنه گفت: افرادی در میان منزل تو ومنزل ابوموسی در اعتکاف نشته اند و توآنها را تغییر نمی دهی و در روایت دیگر آمده که آنها را ممانعت نمی کنی و در حالی که می دانی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اعتکافی نیست مگر در سه مسجد (یعنی: مسجد الحرام ،مسجد النبی و مسجد الاقصی) عبدالله بن مسعود رضی الله عنه در جواب گفت: شاید تو فراموش کردی و آنها بیاد دارند و یا تو اشتباه نمودی و آنها درست انجام می دهند.

این روایت را نیزاستاد آلبانی رحمه الله در سلسله احادیث صحیحه  6/667 تخریج و تحقیق نموده و فرموده سند این حدیث بر شرط شیخین است .

 

و در روایت سومی چنین آمده است: جاء حذیفة إلى عبد الله فقال : ألا أعجبک من قومک عکوف بین دارک ودار الأشعری ، یعنی المسجد ، قال عبد الله : ولعلهم أصابوا وأخطأت ، فقال حذیفة : أما علمت أنه : لا اعتکاف إلا فی ثلاثة مساجد . فذکرها ، وما أبالی أعتکف فیه أو فی سوقکم هذه [ وکان الذین اعتکفوا – وعاب علیهم حذیفة - فی مسجد الکوفة الأکبر

یعنی : حذیفه رضی الله عنه به نزد عبد الله بن مسعود رضی الله عنه آمد وگفت: آیا از افردی تعجب نمی کنی که در مسجد میان منزل تو ومنزل ابوموسی در اعتکاف نشته اند عبدالله بن مسعود گفت: شاید که آنها کار درستی را انجام می دهند و تو در اشتباهی، حذیفه گفت: مگر نمی دانی که اعتکافی نیست مگر در سه مسجد (یعنی: مسجد الحرام ،مسجد النبی و مسجد الاقصی) و سپس حذیفه گفت: برای من فرقی ندارد که من در این مسجد اعتکاف کنم و یا اینکه در این بازارتان (روای می گوید: این افراد در مسجد جامع و بزرگ کوفه در اعتکاف نشته بودند).

این را روایت را نیز استاد آلبانی در سلسله احادیث صحیحه6/669 تحقیق و بررسی نموده و فرموده که راویان این حدیث راویان شیخین اند ولی ابراهیم نخعی که از حذیفه روایت می کند او را در نیافته است .

 

آنچه از گفتگوی عبد الله بن مسعودو حذیفه رضی الله عنهما معلوم می شود امورزیر است :

1- عبد الله بن مسعود رضی الله عنه بر این باور بودند که اعتکاف در غیر مساجد سه گانه نیز صحیح است .

2- حذیفه رضی الله عنه بر این باور بودند که اعتکاف فقط در مسجد الحرام ،مسجد النبی و مسجد الاقصی جایز است و در دیگر مساجد جایز نیست .

3- حذیفه رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیده اند که فقط در این سه مسجد اعتکاف جایز و در دیگر مساجد جایز نیست .

4- ابن مسعود رضی الله عنه این حدیث را نشنیده بودند و به همین خاطر با شاید جواب دادند زیرا اگر حدیث دیگری در این باره می بود ابن مسعود رضی الله عنه آن را ذکر می کردند.

 

والله اعلم

توضیح روایت خانه عایشه رضی الله عنها

برادر بزرگواری چنین بیان داشته اند:

سلام علیکم

بنده نیز به یک شبهه در مورد عایشه صدیقه ( رضی الله عنها) برخوردم خواهش میکنم جواب بدهید.
آیا در کتاب بخاری نوشته شده که خانه عایشه ( رضی الله عنها) مرکز فتنه است؟

در جواب این برادر عزیز اولا باید گفت: وعلیکم السلام ورحمة الله و برکاته وسپس باید عرض نمود که هر گز نه در صحیح بخاری و نه در هیچ کتب حدیثی دیگری از کتب اهل سنت چنین روایتی یافت نمی شود که در آن آمده باشد که والعیاذ بالله رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده باشند که خانه عایشه رضی الله عنها مرکز فتنه است.

شاید این شبهه ای که برای برادر عزیزو گرامی مان پیش آمده از روایتی باشد که در صحیح بخاری و بعضی دیگر از کتب حدیثی آمده که بنده در سطورآینده به توضیح و تشریح آن خواهم پرداخت .

اصل روایت این چنین است:

 در صحیح بخاری ( کتاب فرض الخمس) باب ما جاء فی بیوت ازواج النبی صلی الله علیه و آله وسلم،ومانسب من البیوت الیهن حدیث شماره (3104)ازعبدالله بن عمر بن الخطاب رضی الله عنه چنین روایت شده است که ایشان فرمودند:

( قام النبی صلى الله علیه وآله وسلم خطیبا فأشار نحو مسکن عائشة فقال : ( ها هنا الفتنة - ثلاثا - من حیث یطلع قرن الشیطان )

ترجمه : پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم برای سخنرانی بلند شده و به سمتی که خانه عایشه در آن سو است اشاره کرده فرمودند: فتنه اینجاست فتنه اینجاست فتنه اینجاست ازآنجا شاخ شیطان طلوع می کند.

این روایتی است که برادر عزیز و گرامی ما را؛ به شک وشبهه انداخته است برادر عزیزو دوست گرامی هرکس که اندک به زبان عربی آگاهی و اطلاع داشته باشد خوب می داند که معنای این حدیث چیست؟ زیرا در این حدیث آمده (فأشار نحو مسکن عائشة) یعنی به سمتی که خانه عایشه در آن سو است اشاره کردند . ودر این حدیث نیامده (فأشار الی مسکن عائشة) یعنی بسوی خانه عایشه رضی الله عنها اشاره کردند. واین دو جمله باهم بسیار فرق دارند.

برای بهتر واضح شدن به این مثال توجه فرمایید : اگر من بگوییم که فلان فرد به سمتی رفت که در آن سمت منزل شما قراردارد شما از این جمله من چه می فهمید؟ آیا این را می فهمید که فلان فرد به خانه شما رفته است؟ و یا نه؛ این را می فهمید که فلان فرد به سمتی رفته که در آن سمت خانه شما قراردارد؟ حالا اگر خانه شما در سمت مشرق باشد شما از جمله من این را خواهید فهمید که فلانی به سمت مشرق رفته است و هر گز این را نمی فهمی که فلانی به خانه شما رفته است .

در این حدیث نیز همین آمده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به سمتی اشاره نموده اند که در آن سمت خانه عایشه رضی الله عنه قرارداشته است و آن سمت مشرق بوده است چنانچه در روایت دیگر صحیح بخاری شماره (3037)از خود عبد الله بن عمررضی الله عنهما که روای حدیث بالا است چنین آمده است : رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُشِیرُ إِلَى الْمَشْرِقِ فَقَالَ هَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَا هُنَا إِنَّ الْفِتْنَةَ هَا هُنَا مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ .

یعنی : من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دیدم که به سمت مشرق اشاره نموده می فرماید: همانا فتنه اینجاست ،همانجای که شاخ شیطان طلوع می کند .

ودر روایت دیگر صحیح بخاری حدیث شماره (979) از روای حدیث بالا یعنی عبدالله بن عمررضی الله عنهم چنین آمده است:

 قَالَ:اللَّهُمّ بَارِکْ لَنَا فِی شَامِنَا وَفِی یَمَنِنَا قَالَ قَالُوا وَفِی نَجْدِنَا قَالَ قَالَ اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی شَامِنَا وَفِی یَمَنِنَا قَالَ قَالُوا وَفِی نَجْدِنَا قَالَ قَالَ هُنَاکَ الزَّلَازِلُ وَالْفِتَنُ وَبِهَا یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ.

یعنی (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: بارالهی در شام ما و یمن ما برکت عنایت فرما، (صحابه) گفتند: و در نجد ما، (بازهم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: بارالهی در شام ما و یمن ما برکت عنایت فرما ، (صحابه) گفتند: و در نجد ما، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:آنجا تکانها وفتنه هاست و در آنجا شاخ شیطان طلوع می کند.

حالااگر خوب دقت نماییم راوی این هر سه روایت یک نفر است که همان عبدالله بن عمر رضی الله عنهما باشد و هر سه روایت یک جریان را بیان می کند در روایت اول به سمت آن فتنه اشاره شده و درروایت دوم سمت آن فتنه که همان مشرق باشد معین شده و در روایت سوم مکان آن فتنه و جای که شاخ شیطان طلوع خواهد نمود که همان نجد عراق باشد تعیین شده است.

لذا این روایت هیچ ربطی به عایشه صدیقه رضی الله عنها ندارد.

واما اینکه چراامام بخاری این حدیث را در( کتاب فرض الخمس، باب ما جاء فی بیوت ازواج النبی صلی الله علیه و آله وسلم،ومانسب من البیوت الیهن) آورده است ؟

در جواب باید گفت: هر کس اندک سرکاری با صحیح بخاری داشته باشد این را به خوبی می داند که امام بخاری رحمه الله عموما یک حدیث را تکرار نموده و از الفاظی که در آن آمده استنباط های متفاوت و گوناگون می نماید ودر این باب از آن این اسنتباط را نموده که خانه و منزل گرچه مال شوهر است ولی گاهی به زن نیز نسبت داده می شود ،شما اگر به ترجمه عنوان باب توجه کنید این مطلب را خوب خواهید فهمید (باب ما جاء فی بیوت ازواج النبی صلی الله علیه و آله وسلم،ومانسب من البیوت الیهن) یعنی باب آنچه در باره خانه های همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمده است واینکه خانه ها به همسران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نسبت داده شده است، و این اسنتباط را امام بخاری از لفظ (مسکن عایشه) نموده است،لذا امام بخاری این حدیث را در این باب به همین خاطر آورده است نه بخاطر این که والعیاذ بالله خانه عایشه صدیقه رضی الله عنها مرکز فتنه است واما چون اصل این حدیث در باره فتنه سمت مشرق است امام بخاری همین حدیث را در (کتاب الفتن ،باب قول النبی صلی الله علیه و آله وسلم الفتنة من قبل المشرق ،حدیث شماره (7092 و 7093و 7094) آورده است. .

نکته آخراینکه جمله (فأشار نحو مسکن عائشة) سخن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نیست ، سخن روای است که روایت بالمعنی نموده است به همین خاطر است که در روایت دیگر آمده که (یُشِیرُ إِلَى الْمَشْرِقِ) و دروایت دیگری آمده (وهومستقبل المشرق).

سخن پایان این است که ما نباید بنا بر تأویل و توجیح نادرست بعض احادیث ،همسران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که قرآن آنها را به عنوان مادران اهل ایمان یاد نموده را بد نام نموده و به آنها توهین نماییم زیرا با این کار بجزناراضی الله متعال ،رنجاندن عموم مسلمانان و شاد نمودن دشمنان دین دیگر نتیجه ای بدست نخواهیم آورد.

آخر چطور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خانه عایشه رضی الله عنها را مرکز فتنه معرفی می نماید و سپس تا آخر عمرمبارک خویش با این زن زندگی می کند و او را طلاق نمی دهد و یا اینکه دستورتروروقتل کسی که باعث فتنه می گردد را صادر نمی کند؟!!

آخر چطوردر مرکز این فتنه بعدا به اشاره خود رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و مشوره صحابه رضی الله عنهم در آن خانه دفن می شوند؟!!

آخر چطور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در آخرین روزهای زندگی اشارة می گوید مرا در خانه عایشه رضی الله عنها ببرید؟!!

آخر چطور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آبروی ناموسش را در جلوی مردم می ریزد؟!!

آخر چطور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در حضور مردم و در حالی که در میان آنان منافقینی که از سرسخت ترین دشمنان اسلام بودند نیز حضور دارند؛ به همسرش ناسزا می گوید؟!!

آخردوستان اندکی به آیات زیر توجه دهید تا جایگاه زنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بهتر واضح گردد:

1- النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ) الأحزاب: 6)

ترجمه : پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) از مؤمنین به خودشان حق دارتر است و همسران او مادران مسلمانان اند.

 2- یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء ( الأحزاب: 32 )

ترجمه: ای زنان پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) شما همانند هر یک از زنان (معمولی ) نیستید (یعنی : جایگاه شما بالاتر از همه هست)

 3- الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ(النور 26)

ترجمه : زنان ناپاک برای مردان ناپاک است،ومردان ناپاک برای زنان ناپاک است، و زنان پاکیزه برای مردان پاکیزه و مردان پاکیزه برای زنان پاکیزه است .

آری پاک ترین مرد تاریخ محمد صلی الله علیه و آله وسلم بوده لذا زنانش نیز پاکترین زنان تاریخ اند.

مهم ترین تفاسیر اهل سنت

برادری چنین درخواست نموده اند 

سلام علیکم : لطفا چند کتب معتبر در زمینه تفسیر قرآن  معرفی کنید
ممنون

جــــــــــــــواب: علیکم السلام ورحمة الله و برکاته این هم تفاسیری که شما خواسته اید:

1-  فتح البیان فی مقاصد القرآن

تألیف : صدیق حسن خان القنوجی

2- القاموس البسیط فی معانی القرآن المحیط

تألیف : محمد الرفاعی أبو زید  

3- الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم

تألیف : طنطاوی جوهری  

4- الحاوِی فی تفسیر القرآن الکریم 

تألیف :عبد الرحمن بن محمد القماش

5- تفسیر الراغب الأصفهانی ومقدمته

تألیف : راغب اصفهانی

6- تفسیر الإمام الشافعی

تألیف :إمام شافعی

7- سورة الواقعة ومنهجها فی العقائد

تألیف :شیخ محمود غریب

8- من أسرار التنزیل  

تألیف : رازی

9- موسوعة الصحیح المسبور من التفسیر بالمأثور

تألیف : أ. د. حکمت بن بشیر بن یاسین

10- التفسیر الوسیط

تألیف : أ.د. وهبة الزحیلی

11- تفسیر الهدایة إلى بلوغ النهایة

تألیف : مکی بن أبی طالب  

12- صفوة الآثار والمفاهیم من تفسیر القرآن العظیم  

تألیف : شیخ عبدالرحمن الدوسری

13- تفسیر توفیق الرحمن فی دروس القرآن

تألیف : العلامة فیصل آل مبارک

14- تفسیر القرآن الکریم

تألیف : ابن قیم الجوزیة

15- تفسیر القرآن الحکیم ( تفسیر المنار )

تألیف : محمد رشید رضا

16- التفسیر الواضح

تألیف: دکتر محمد محمود حجازى                                         

17- تفسیر القاسمی المسمى ( محاسن التأویل )

تألیف : محمد جمال الدین القاسمی

18- زهرة التفاسیر

تألیف :شیخ محمد أبو زهرة

19- تفسیر الشیخ الشعروای

تألیف :شیخ محمد متولی الشعروای

20- صفوة التفاسیر

تألیف : محمد بن علی الصابونی

21- جامع لطائف التفسیر

تألیف :عبد الرحمن بن محمد القماش

22- مقدمات أربعة عشر تفسیراً من تفاسیر الموسوعة الشاملة

جمع و ترتیب : مکتبة مشکاة الإسلامیة

23- تفسیر ابن عرفة المالکی

تألیف : ابن عرفة الورغمی

24- تفسیر اللباب فی علوم الکتاب

تألیف : ابن عادل الحنبلی

25- تفسیر النکت والعیون

تألیف : ماوردی

26- تفسیر السراج المنیر

تألیف :الخطیب الشربینی

27- مختصر تفسیر البغوی

تألیف : عبد الله بن أحمد بن علی الزید

28- تیسیر اللطیف المنان فی خلاصة تفسیر القرآن

تألیف : شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی

29- تفسیر الباب التأویل فی معانی التنزیل

تألیف : أبو الحسن علی بن محمد الخازن

30- تفسیر مقاتل

تألیف : مقاتل بن سلیمان الأزدی

31-  تفسیر القرآن العزیز

تألیف : ابن أبی زمنین

32-  تفسیر القرآن

تألیف : العز بن عبدالسلام

33- أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر

تألیف :شیخ أبو بکر الجزائری

34- غرائب القرآن ورغائب الفرقان

تألیف : حسن بن محمد نیشابوری

35- الدر المصون فی علم الکتاب المکنون

تألیف :سمین حلبی

36- نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور

تألیف :إمام برهان الدین البقاعی

37- البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید

تألیف : ابن عجیبة

38- تفسیر الإمام ابن أبی العز جمعاً ودراسة

تألیف : شایع بن عبده الأسمری

39- الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز

تألیف : الواحدی

40- تفسیر إبن أبی حاتم

تألیف : إبن أبی حاتم

41- تفسیر إرشاد العقل السلیم

تألیف : أبو السعود

42-  تفسیر القرآن

تألیف : أبو المظفر السمعانی

43- تفسیر القرآن

تألیف :إمام عبدالرزاق صنعانی

44- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی  

تألیف :إمام الآلوسی  

45- تفسیر بحر العلوم

تألیف : أبو اللیث السمرقندی

46- تفسیر سفیان الثوری

تألیف :سفیان الثوری

47- تفسیر مجاهد

تألیف : مجاهد بن جبر المکی

48- تفسیر مدارک التنزیل وحقائق التأویل

تألیف :إمام النسفی

49- المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز  

تألیف : ابن عطیة

50- تفسیر التسهیل لعلوم التنزیل

تألیف : ابن جزی الکلبی

51- الکشف والبیان فی تفسیر القرآن

تألیف :أبو إسحاق الثعلبی

52- التفسیر من سنن سعید بن منصور

تألیف :إمام سعید بن منصور

53- التفسیر المیسر

تألیف :گروهی از علماء  

54- الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن  

تألیف :أبو زید الثعالبی

55- التفسیر المنیر لمعالم التنزیل

تألیف : محمد نووی الجاوی

56- زاد المسیر فی علم التفسیر

تألیف :ابن الجوزی

57- فی مجالس التذکیر من کلام الحکیم الخبیر

تألیف :عبد الحمید محمد ابن بادیس الصنهاجی

58- التفسیر الحدیث

تألیف : دروزة محمد عزت  

59- تفسیر أم المؤمنین عائشة رضی الله عنها

جمع ودراسة / د. عبدالله عبدالله أبو السعود بدر  

60- التفسیر القرآنی للقرآن

تألیف :دکترعبد الکریم الخطیب

61- فتح الرحمن الرحیم فی تفسیر القرآن الکریم

تألیف :أ.د / محمد محمد سالم محیسن  

62- تفسیر نظام القرآن وتأویل الفرقان بالفرقان

تألیف :إمام عبدالحمید الفراهی  

63- تفسیر أوضح التفاسیر

تألیف :محمد عبد اللطیف الخطیب

64- زبدة التفسیر بهامش مصحف المدینة المنورة

تألیف :دکترعمر بن سلیمان الأشقر

65- سلسلة التفسیر لمصطفى العدوی

تألیف :شیخ مصطفى العدوی 

66- مهذب تفسیر الجلالین

تهذیب: شیخ سعدالحصین  

67- تتمة أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن

تألیف :شیخ عطیة محمد سالم

68- تیسیر العلی القدیر لاختصار تفسیر ابن کثیر

اختصار : محمد نسیب الرفاعی

69- المقتطف من عیون التفاسیر

تألیف :مصطفى الحصن المنصوری  

70- تفسیر القرآن المسمى تبصیر الرحمن وتیسیر المنان

تألیف :علی بن أحمد بن ابراهیم المهایمی

71- تفسیر البحر المحیط

تألیف : أبو حیان الأندلسی

72- فیض الرحمن تفسیر جواهر القرآن

تألیف : أبو یوسف محمد زاید

73- تفسیر المنتخب فی تفسیر القرآن الکریم

تألیف :لجنة علماء الأزهر

74- جامع البیان فی تفسیر القرآن

تألیف : محمد بن عبد الرحمن الإیجی الشیرازی  

75- معانى القرآن

تألیف : یحیى بن زیاد الفراء

76- روائع البیان تفسیر آیات الأحکام

تألیف : محمد بن علی الصابونی

77- التفسیر المنیر فى العقیدة والشریعة والمنهج

تألیف :أ.د. وهبة الزحیلی

78- رموز الکنوز فی تفسیر الکتاب العزیز

تألیف :عبد الرّازق بن رزق الله الرّسْعَنی الحنبلی  

79- درة التنزیل وغرة التأویل

تألیف : الخطیب الإسکافی

 80- غرائب التفسیر وعجائب التأویل

تألیف :محمود بن حمزة الکرمانی   

81- ملاک التأویل القاطع بذوی الإلحاد والتعطیل فی توجیه المتشابه اللفظ من آی التنزیل

تألیف :أبو جعفر ابن الزبیر الغرناطی

82- نیل المرام من تفسیر آیات الأحکام

تألیف : صدیق حسن خان القنوجی

83- تفسیر المراغی

تألیف : أحمد مصطفى المراغى

84- تفسیر القرآن العظیم

تألیف :حافظ ابن کثیر

85- تفسیر التحریر والتنویر

تألیف : الطاهر بن عاشور

86- معالم التنزیل

تألیف :إمام البغوی

87- فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر

تألیف :شوکانی

88- أنوار التنزیل و أسرار التأویل

تألیف : بیضاوی

89- تفسیرفی ظلال القرآن

تألیف : شهید سید قطب رحمه الله

90- تفسیر القرآن الکریم

تألیف : شیخ محمد بن صالح العثیمین

91- أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن

تألیف :شیخ محمد المختار الشنقیطی

92- الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور

تألیف :جلال الدین السیوطی

93- جامع البیان عن تأویل آی القرآن

تألیف : إمام ابن جریر الطبری

94- الجامع لأحکام القرآن

تألیف : إمام ابو عبدالله القرطبی

95- تفسیر الجلالین

تألیف : محلی وسیوطی

96- تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان

تألیف : شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی

97- تفهیم القرآن

تألیف ابوالأعلی مودودی

دوست عزیز و برادر گرامی این مهم ترین تفاسیر اهل سنت است که می شود به همه آنها از طریق اینترنت دست یافت وبالأخص از سایت (المشکاة الاسلامیة) ولی ناگفته نماند که مهم ترین و بهترین این تفاسیر تفاسیر زیرمی باشند:

1- الجامع لأحکام القرآن

تألیف : إمام ابو عبدالله القرطبی

2- جامع البیان عن تأویل آی القرآن

تألیف : إمام ابن جریر الطبری

3- أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن

تألیف :شیخ محمد المختار الشنقیطی

4- تفسیرفی ظلال القرآن

تألیف : شهید سید قطب رحمه الله

5- تفسیر المراغی

تألیف : أحمد مصطفى المراغى

6- تفسیر القرآن العظیم

تألیف :حافظ ابن کثیر

7- تفهیم القرآن

تألیف ابوالأعلی مودودی

8- تتمة أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن

تألیف :شیخ عطیة محمد سالم

9- التفسیر القرآنی للقرآن

تألیف :دکترعبد الکریم الخطیب

10- أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر

تألیف :شیخ أبو بکر الجزائری

11- صفوة التفاسیر

تألیف : محمد بن علی الصابونی

۱۲- محاسن التأویل

تألیف : محمد جمال الدین قاسمی

توضیح روایت حذیفه رضی الله عنه در باره سوره احزاب

برادر عزیز و گرامی پرسیدند:

اخرج البخاری فی تاریخه عن حذیفه قال : قرات الاحزاب علی النبی(صلی الله علیه وآله وسلم) فنسیت منها سبعین آیة ما وجدتها
حواله: الدر المنثور ج5 ص 180
زحمت توضیح این روایت را هم بکشید آیا این روایت بر تحریف قرآن دلالت دارد لطفا مفصلا توضیح بفرمایید
جزاکم الله خیرا کثیرا


جــــــــــــــــــــــــواب :

خدمت این برادر عزیز و گرامی عرض شود که این روایت حذیفه رضی الله عنه و امثال این روایت که در کتب حدیثی یافت می شود که بعضی از آنها صحیح و بعضی ضعیف می باشند ؛هرگز دلالت برتحریف قرآن نمی کنند بلکه بیانگر این مطلب اند که در قرآن آیاتی بوده است که بعداز نزول منسوخ شده است وآنها امروزه در قرآن نیستند زیرا بعد از نسخ جزء قرآن حساب نمی شدند و تلاوت نمی شدند ومراد حذیفه رضی الله عنه نیز همین است که در این سوره هفتاد آیه ی دیگر بوده که ایشان فراموش نموده چون آیات منسوخه بوده و ایشان آنها را تکرار نمی کردند فراموش نموده اند زیرا آیات زیادی در قرآن اول نازل شده اند ولی بعدها منسوخ شده اند .

نکته دیگری که در باره روایت حذیفه رضی الله عنه می توان گفت این است که همین حالا سوره احزاب در قرآن هفتاد وسه آیه دارد حالا اگر حذیفه رضی الله عنه سه آیه از این سوره را بیاد داشته و هفتاد دیگر آن را فراموش کرده چه اشکالی پیش می آید زیرا بسیار از حافظان قرآن حتی کل قرآن را حفظ نموده و سپس فراموش می کنند، اصلا فراموشی حذیفه رضی الله عنه چه ربطی به تحریف قرآن دارد.

توضیح حدیث ابن مسعود رضی الله عنه در باره معوذتین

برادرعزیزو گرامی چنین پرسیدند:

سلام
لطفا در مورد این روایت توضیح دهید.جزاکم الله
نقل عن ابن مسعود انه حذف  المعوذتین من مصحفه و قال : « انهما لیستا  من کتاب الله»
حواله ها:
1
- مجمع الزوائد ج7 ص 149 و 150 به نقل از احمد وگفته رجال سند صحیح است.

2
- طبرانی در الکبیر و الاوسط

3
- ارشاد ساری ج7 ص 442

4
- مصنف ابن ابی شیبه ج10 ص 538

5
- الاتقان ج1 ص 65

6
- الدر المنثور ج6 ص 416

7
- مشکل الاثار ج1 ص  23

8
- روح المعانی ج1 ص 24

9
- فتح الباری ج8 ص 571

10
- المهتر من المختصر ج2 ص 251

11
- الاتقان ج1 ص
251



در جواب این برادرباید گفت:

اولا وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته بعد از عرض سلام خدمت این برادر گرامی عرض کنم که علماء در باره این روایت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه دو نظریه دارند بنده اولا نظریات این علماء بزرگوار رضی الله عنهم را بیان می کنم و سپس جمع بندی نموده نتیجه این نظریات را بیان خواهم نمود.

1- گروه اول از علماء همانند قاضی ابوبکر ،امام نووی و ابن حزم رحمهم الله می فرمایند : این روایت را به ابن مسعود رضی الله عنهم نسبت دادن دروغ است و چنین روایتی از ایشان ثابت نیست .

این دسته از علماء با این سخنشان مسأله را آسان نمودند زیرا وقتی که این روایت ثابت نیست و ابن مسعود رضی الله عنه چنین حرفی را نزده اند پس سخن همین جا پایان یافته و این سوال خود بخود جواب داده می شود و هیچ مشکلی در باره تحریف قرآن و یا شخصیت ابن مسعود رضی الله عنه اصلا مطرح نمی شود.

سیوطی در الاتقان می فرماید: ابن‌ حَزْم‌ در کتاب‌(المُحلَّی‌) می گوید: این‌ روایت ساختگی‌ است‌؛ و دروغی‌ است‌ که‌ بر ابن‌ مسعود بسته‌اند. و آنچه‌ به‌ روایت‌ صحیح از ابن‌ مسعود به ثبوت است‌ قرائت‌ عاصم‌ است‌ از زرّبن حبیش‌، از عبدالله بن مسعود است که در این‌ قرائت‌ سورۀ فاتحه‌ و مُعوِّذتین‌ موجود است‌.

 

2- اما دسته دوم از علماء همانند ابن حجر عسقلانی رحمه الله و بعض دیگرمی فرمایند که این روایت از ابن مسعود رضی الله عنه ثابت است و ایشان معوذتین را در قرآن خویش نمی نوشتند.

این جاست که این سوال مطرح می شود که چرا ابن مسعود رضی الله عنه این کار را می کردند؟ و آیا والعیاذ بالله ابن مسعودرضی الله عنه بر این باور بودند که معوذتین جزء قرآن نیست؟!! و یا اینکه قرآن بودن معوذتین را قبول داشتند ولی بنابر عللی در مصحف خویش نمی نوشتند؟

درپاسخ این سوالات علماء رحمهم الله چنین فرموده اند:

1- این تفرد ابن مسعود رضی الله عنه است و ایشان در این باره دچار اشتباه شده اند ولی بعدها که متوجه اشتباهشان شده اند از حرفشان رجوع نموده اند و با رجوع براین مسأله خاتمه داده واین جریان حل نموده اند.

2- ننوشتن ابن مسعود رضی الله عنه معوذتین را در قرآن؛ دلیل بر این نیست که ایشان قرآن بودن آنها را بطورکامل منکر بوده؛ بلکه ایشان بر این عقیده بودند که این دو سوره جزء قرآن هستند ولی بنا بر دلائلی که نزد ایشان مورد قبول بوده نیاز بنوشتن نداشته است بهمین خاطر در مصحفشان نمی نوشتند ولی آنها را می خواندند و از قرآن می دانستند.

نتیجه سخنان علماء بزرگواردر باره این روایت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه ازاین قراراست:

1- این روایت به دروغ به عبد الله بن مسعود نسبت داده شده است و ایشان هر گز چنین حرفی را نزده و چنین نظریه ای نداشته اند .

2- بالفرض که اگر ما فرض نماییم که ایشان چنین حرفی را زده اند ولی چون بعدها قرآن بودن این دو سور برایشان به یقین رسیده از حرفشان رجوع نموده و قائل به قرآن بودن آن دو سوره گشته اند، لذا با رجوع مسأله پایان یافته وخاتمه می یابد و هیچ اعتراضی بر ایشان وارد نمی شود.

3- بالفرض مثال و المحال که بگوییم که نظریه ابن مسعود رضی الله عنه در باره معوذتین همین بوده و از آن نیزرجوع نکرده است بازهم این حرف ابن مسعودرضی الله عنه به متواتر واز قرآن بودن این دوسوره هیچ چیزی را کم نمی کند زیرا نزد دیگرتمام یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم این دو سوره متواتر واز قرآن بوده است و ابن مسعود رضی الله عنه بنا برشبهاتی که در نزدش قطعی بوده بر این نظر بودند و ایشان در این مسأله دچار اشتباه اجتهادی غیر عمدی شده اند لذا گنه کار نیستند وبه شخصیتشان هیچ لطمه وارد نمی شود.

در آخر خدمت دوستانی که دوست دارند بیشتر در این باره تحقیق نمایند توصیه می کنم که به تفسیر معوذتین درتفسیر(تفهیم القرآن) استاد ابوالأعلی مودودی رحمه الله رجوع نمایند زیرا ایشان بحثی بسیارجالبی را دراین باره ارائه نموده اند وهمچنین می شود به کتاب (الاتقان فی علوم القرآن ) علامه سیوطی رحمه الله رجوع نمود و جواب مدلل دریافت نمود.

گناهان کبیره

 

گناهان کبیره 

 

بعد از حمد وثنای الله مهربان ودرود سلام بر پیامبر بزرگواراسلام و یاران جان برکف وخاندان پاکش باید گفت :

آنچه از قرآن وسنّت فهمیده می شود این است که گناهان بر دوقسم اند (گناهان صغیره) یعنی: گناهان کوچک و( گناهان کبیره) یعنی : گناهان بزرگ .

گناهان صغیره در دنیا با دوطریق بخشیده می شوند با توبه ویا انجام نیکیها ولی گناهان کبیره فقط با توبه بخشیده می شوند.

و علماء شرایط توبه را چنین بیان نموده اند وگفته اند که اگر فردی می خواهد از گناهی توبه کند که تعلقش به حقوق الله است همانند توبه از شرک ؛ پس باید در توبه او سه شرط یافت شود تا توبه اش صحیح و مورد قبول الله مهربان قرار گیرد:

1= از گذشته ای که این گناه را انجام داده پشیمان گردد.

2 = در حال حاضر آن گناه را ترک کند.

3= در آینده آن گناه را دیگر انجام ندهد.

ولی اگر فرد خواست از گناه کبیره ای که تعلقش به حقوق الناس است توبه کند همانند دزدی ؛ علاوه از سه شرط بالا باید شرط چهارمی هم یافت شود وآن اینکه از فردی که حقش را پایمال نموده حقش را پرداخت کند ویا حلالیت به طلبد تا اینکه اورا ببخشد .

در توبه از گناهان هریک از شرائط کم باشد توبه قبول نیست و عند الله اعتبار شرعی و دینی ندارد.

بعد از این بیان توضیح مختصرمناسب می دانم فهرستی از گناهان کبیره را بیان نمایم تا

امام ذهبی کتابی به نام (الکبائر) نوشته اند ودر آن گناهان کبیره را ذکر نمودند که مجموعه آنها به هفتاد گناه می رسد و با ذکر آیات واحادیث متعددی کبیره بودن آنها را به اثبات رسانده اند وبنده در اینجا بطور فهرست وار نام آنها را ذکر می کنم تا بنزد هر یک ازخوانندگان گرامی لیستی از گناهان کبیره موجود باشد تا هر گاه که شیطان خواست او را فریب دهد بزرگی این گناهان را بیاد آورده واز گرفت الله مهربان بترسد و از انجام آن پرهیز کند تا بدین طریق خویش را ازگناهان و دام شیاطین محفوظ داشته و مورد خشم الله قرار نگیرد.

گناهان کبیره ای که امام ذهبی در کتاب (الکبائر) ذکر نمودند از قرار زیر می باشند:

1 = شرک به الله.

2 = آدم کشی.

3 = جادوگری.

4 = بی نمازی.

5 = زکات ندادن.

6 = بدون عذر روزی از روزهای رمضان را روزه نگرفتن.

7 = با وجود توانائی حج نکردن.

8 = نافرمانی پدر ومادر.

9 = با اقوام وخویشان قهر وقطع روابط نمودن.

10= زنا.

11= لواطت.

12 = سود خواری.

13= مال یتیم را به ناحق وظلم خوردن.

14 = برالله ورسولش دروغ بستن.

15 = از میدان جهاد ونبرد فرار کردن.

16=  خیانت رهبر به ملت و ظلم نمودن به آنها.

17= تکبّر.

18= به دروغ گواهی دادن.

19=شراب نوشی.

20 = غمار بازی.

21 = تهمت زدن به زنان عفیفه وپاکدامن.

22 = خیات در مال غنیمت وبیت المال .

23 = دزدی.

24 = رهزنی.

25= قسم به دروغ خوردن.

26= به مال وآبروی مردم تعرض کردن (مال مردم خوردن وآبروی مردم ریختن).

27 =به ناحق مالیت گرفتن.

28 = حرام خواری.

29 = خودکشی.

30= دروغگوئی.

31= قاضی بد وخلاف شرع .

32= رشوه.

33 = زن و مرد خویش را به یکدیگر تشبیه کردن.

34= دیّوث بودن.

35 = حلاله گر و کسی که برایش حلاله می شود.

36 = از ادرار پرهیز نکردن یعنی : بدن ولباس را از ادرار محفوظ نداشتن.

37 = ریاکاری نمودن.

38= علم دین برای حصول دنیا یادگرفتن و پوشاندن علم.

39= خیانت نمودن.

40 = نیکی نمودن و آن را بر رخ افراد کشیدن واظهار احسان نمودن.

41 = انکار تقدر نمودن.

42 = جاسوسی نمودن.

43  = سخن چینی.

44 = لعنت نمودن ودشنام دادن.

45 = عهد شکنی و بی وفائی نمودن.

46 = سخن کهنان ومنجّمان راقبول نمودن.

47 = نافرمانی نمودن زن ازدستورات شرعی شوهر.

48 = عکس گرفتن وعکاس بودن.

49 =زمان مصیبت آه و واویلا کشیدن، کلمات خلاف شرع گفتن ، بر سر صورت زدن وگریبان دریدن.  

50 = بغاوت وسرکشی.

51 = زورگوئی وقلدوری نمودن بر ضعیف، خادم، زن وحیوانات.

52 = همسایه آزاری.

53 = مسلمان آزارای ودشنام دادن مسلمان.

54 = آزار رسانی به بندگان الله متعالی وخود را بر تر دانستن برآنان.

55 = پاچه شلواراز قوزک پایین بودن ویا لباس را به قصد تکبر از حد معمول دراز ترنمودن.

56 = لباس ابریشمی و یا طلا پوشیدن برای مردها.

57 = فرار نمودن برده از نزد آقا وصاحبش.

58 = حیوانات را برای غیر الله ذبح نمودن وکشتن .

59 = دانسته پدرواقعی را انکار شدن وادعی نمودن که فرد دیگری پدرش هست.

60 = مجادله و مباحثه به بناحق وبرای دفاع از باطل.

61 = آب اضافی را در زمان نیاز به مردم نیازمند ندادن.

62 = در معاملات در کیل ، وزن ومتر نمودن اجناس کمی نمودن.

63 =خود را از تدبیر وگرفت الهی در امان دانستن.

64 = از رحمت الهی نا أمید شدن.

65 = بدون عذر همیشه نماز را تنها خواندن ونماز با جماعت را بدون عذر شرعی ترک نمودن.

66 = نمازهای جمعه را همیشه و بدون عذر شرعی ترک نمودن.

67 = در وصیت نامه به حق کسی ظلم نمودن.

68 = مکّاری وفریبکاری.

69 = راز مسلمانان را به کفار و دَشمنان اسلام گفتن.

70 = یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دشنام دادن.

شعبه های ایمانی

شعبه های ایمانی  

 

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند : ایمان هفتاد واندی شعبه دارد ، وما در زیر این شعبه جات را ذکر نموده ایم:

1 = ایمان و اعتقاد به الله عزوجل داشتن.

2 = به تمام پیامبران علیهم السلام ایمان داشتن.

3 = ایمان به فرشتگان.

4 = ایمان به قرآن ودیگر کتابهای آسمانی.

5 = ایمان به خوب بد تقدیر.

6 = ایمان به قیامت .

7 = ایمان به بر انگیخته شدن بعد از مرگ وحشر ونشر شدن.

8 = ایمان به جمع شدن مردم در میدان عرصات بعد از زنده شدن وبیرون شدن از قبرها.

9 = ایمان به این که بهشت خانه مومنان ودوزخ خانه کافران است.

10 = دوستی و محبت با الله مهربان.

11 = ترس از الله متعال.

12 = امید به الله متعال داشتن.

13 = توکل بر الله داشتن ودر هر چیزتسلیم دستورات او بودن.

14 = دوستی ومحبت با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

15 = احترام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشتن وایشان را بزرگوار ومعظم دانستن.

16 = دوست داشتن دین و متحمس بودن نسبت به آن .

17 = یادگیری علم دین.

18 = رساندن وانتشار علم دین.

19 = بزرگ دانستن قرآن واحترام قایل بدون نسبت به آن.

20 = طهارات وپاکی.

21 = خواندن نماز.

22 = پرداخت زکات .

23 = روزه.

24 = اعتکاف.

25 = انجام حج وعمره.

26 = جهاد فی سبیل الله.

27 = مرز بانی و پاسداری مرزهای سرزمین اسلامی.

28 = در میان جهاد و مبارزه با دشمن اسلام استقامت نمودن و

فرار نکردن.

29 = پرداخت خمس یعنی یک پنجم مال غنیمت به رهبرحکومت اسلامی ویا ماموران حکومت اسلامی.

30 = آزاد کردان برده برای فقط برای رضای الله مهربان.

31 = پرداخت تمام کفارات و جرمانه های مالی که بر انسان بنا بر گناهان و یا سوگندها واجب می گردد.

32 = وفای به عهد وپیمان ها.

33 = به یاد نعمات الهی بودن وشکر آنها را بجا آوردن.

34 = زبان خویش را کنترل و حفاظت نمودن.

35 = امانتداربودن وامانتهای مردم به آنها پرداخت نمودن.

36 = پرهیزازقتل انسانهای بی گناه وجنایت بر افراد .

37 = شرم گاه خویش را از کارهای خلاف شرع و نامشروع حفظ نمودن.

38 = دست درازی به مال مردم نکردن و خود را از عمل زشت دزدی بدور داشتن.

39 = حلال خور بودن واز خورد و نوش چیزهای حرام و مشکوک و یا خورد نوش به روشهای غیر شرعی پرهیز نمودن.

40 =از لباس و ظروف مجاز شرعی و با روش و شمایل بیان شده از جانب اسلام استفاده نمودن واز لوازم ،ظروف ولباس های غیر شرعی استفاده ننمودن.

41 = از بازیها و سرگرمیهای ناجایز و حرام پرهیز نمودن.

42 = میان روی در انفاق و پرهیز از خوردن مال حرام .

43 = ترک کینه وحسد نسبت به دیگران.

44 = حرام بودن ریختن آبروی دیگران و پرهیز از این عمل زشت.

45 = اخلاص در اعمال و ترک ریا.

46 = با انجام نیکیها شاد شدن وبا ارتکاب گناهان ناراحت شدن.

47 = از هر گناهی توبه نمودن.

48 = قربانی و دیگر حیواناتی که شریعت اسلام کشتن و ذبح نمودن آنها رادستور داده از قبیل عقیقه وغیره را رعایت نمودن و برای الله مهربان این کار را انحام دادن .

49 = ازدستورات موافق با شرع رهبران و امیران پیروی نمودن.

50 = باجماعت مسلمانان بودن واز اختلاف و پراکندگی بدور بودن.

51 = برمردم با عدل وانصاف رهبری و حکومت نمودن ودر قضاوتها انصاف را رعایت نمودن.

52 = امر به معرذوف و نهی از منکر نمودن.

53 = تعاون وهمکاری نمودن در کارهای نیک و خیر.

54 = شرم وحیاء داشتن و خود را با این صفت زیبا آراستن.

55 = نیکی به پدر ومادر.

56 = بر قراری روابط خویشاوندی.

57 = خوش اخلاقی.

58 = نیکی نمودن به غلامان وبردگان زیر دست.

59 = رعایت نمودن حق آقایان و صحابان (از جانب بر دگان).

60 = رعایت حقوق فرزندان وخانواده.

61 = با اهل دین دوستی نمودن وبا آنها همراه ونزدیک بودن وسلام وعلیک نمودن.

62 = جواب سلام دیگران را دادن.

63 = به عیادت بیماران رفتن.

64 = بر مسلمانان نماز جنازه خواندن.

65 = جواب عطسه زننده ای که الحمد لله گفت دادن..

66 = از کفار و مفسدین دوری نمودن وبا آنها سخت و خشن نمودن.

67 = اکرام همسایه.

68 = اکرام مهمان.

69 = پرده پوشی گنه کاران نمودن.

70 = بر مشکلات و انجام عبادات و در مقابل شهوات صبر نمودن.

71 = بی  رغبت بودن نسبت به دنیا وآرزوهای اندک دنیوی داشتن.

72 = با غیرت بودن ودیوث نبودن.

73 = از لغویات پرهیز نمودن.

74 = سخاوت مند بود.

75 = برکوچکان رحم واحترام بزرگان را نگه داشتن.

76 = در میان افراد صلح بر قرار نمودن وقهرو ناراحتیها را از بین بردن.

77 = هر آنچه از خیر و خوبی برای خویش می پسندد برای برادر دینیش نیز بپسندد و هر چیز برای خویش نمی پسندد برای برادر خویش هم نپسندد که می شود چیزهای تکلیف را از راه دور کردن را نیز جزء همین قرار داد.

ناگفته نماند که تمام این شعبه جات ایمانی از کتاب شعب الایمان امام بیهقی گرفته شده وایشان برای اثبات این شعبه جات 11269 حدیث و روایت ذکر نموده است.

مطالبی مفید از کتاب الفوائد

                  مطالبی مفید از کتاب الفوائد  

 

(1) 

ارکان کفر 

 

ارکان کفر چهار چیز است :

1 – تکبّر.

2 – حسادت.

3 – خشم .

4 – شهوت .

تکبّر، فرد را از رام شدن وتابع بودن جلوگیری می کند .

وحسادت، باعث می گردد تا فرد نصیحت را نپذیرد و  

خیرخواه دیگران نباشد.

وخشم ،از عدل و انصاف نمودن جلوگیری می کند .

و شهوت، از انجام عبادت جلوگیری می کند.

هرگاه ستون تکبّر منهدم شود فرمانبرداری و مطیع بودن برای  

فرد آسان می گردد.

و هرگاه ستون حسادت فروریخته شود پذیرش نصیحت  

و خیرخواهی به دیگران برای انسان آسان می گردد.

و هرگاه ستون خشم فروپاشد رعایت عدل وانصاف بر فرد  

آسان می گردد. 

 

(2)  

علمای سوء  

علمای سوء بر درب بهشت نشسته اند، و مردم را با گفتارشان  

به بهشت دعوت می دهند ولی با کردارشان آنها را به  

سوی آتش جهنم فرا می خوانند؛ هرگاه گفتار آنان به مردم  

می گوید : بیایید به سوی بهشت ،کردار آنان می گوید: حرف 

 اینها را گوش ندهید؛ زیرا اگر آنچه آنان به سوی آن دعوت  

می دهند حق می بود پس خودشان بایداولین قبول کنندگان 

 می بودند. لذا این علمای سوء در ظاهر رهنما اند ولی در 

 حقیقت رهزن اند. 

 

 

(3)  

فرض ترین جهاد  

 وخداوند متعال می فرماید:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا .. (سوره عنکبوت آیه 69)

کسانی که در راه ما جهاد می کنند قطعا ما آنها را به  

راههایمان راهنمائی می نمائیم.

خداوند سبحان هدایت را به جهاد معلق نموده است؛ لذا  

هدایت شده ترین فرد کسی است که از همه بیشتر  

جهاد می نماید.

فرض ترین جهاد: جهاد با نفس، جهاد با هوای و هوس،  

جهاد با شیطان و جهاد با دنیا است.

لذا هر کسی این هر چهار نوع جهاد را برای خدا انجام  

دهد خداوند او را به راهای رضامندی خویش که او را به 

 بهشت می رساند راهنمائی می کند.

و هر کس جهاد را رها کند هراندازه که جهاد را ترک  

نموده باشد به همان اندازه از هدایت نیز محروم  

خواهد گشت.  

 

 

(4) 

سه درب ورودی به جهنم 

 

مردم از سه درب وارد جهنم شدند:

1 – از درب شبهه ای که باعث ایجاد شک در دین خداوند  

می شود .

2 – از درب شهوتی که باعث ایجاد هوای و هوسی 

 می شود که بر طاعت وعبادت خداوند پیشی می گیرد .

3 – از درب خشمی که باعث دشمنی با خلق خدا می شود.  

 

(5)  

بنیاد تمام گناهنان  

بنیاد تمام گناهان سه اند:

1 – تکبّر، چیزی که شیطان را به جای رساند که باید  

می رساند.

2 – حرص ،چیزی که آدم را از بهشت بیرون نمود.

3 – حسادت، چیزی که باعث شد یکی از فرزندان آدم را به 

 جان برادرش افتد.

هر کس از این سه کارزشت محفوظ ماند او از تمام کارهای 

 زشت محفوظ خواهد ماند.

زیرا کفر از تکبر، گناهان از حرص و ظلم وسرکشی از  

حسادت است.