۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

آری همه می گویند:.امّا!!!!

آری همه می گویند:......امّا!!!!

 

بعد از ستایش ذات پاک الله مهربان و درود وسلام بر محمد وخاندان ویارانش باید گفت :

آری همه مسلمانان می گویند:

1- ما حق وحقیقت را دوست داریم.

2 - ما از باطل متنفّریم.

3 - ما خرافات را نمی پسندیم.

4 - ماباشرک وکفرمخالفیم.

5 - ما پیرو خدا ورسولیم .

6 - ما به کتاب الله و سنّت عمل می کنیم.

7 - ما با اهل حق مخالف نیستیم.

8 - ما دشمن اهل باطلیم.

وهزار و یک آری، دیگر که همه می گویند: .... وامّا!!!!.

امّا چی؟ امّا اینکه همه ی این ادّعاها وبیانها در حدّ گفتار و لقلق زبان است . ولی متأسفانه بسیاری از مدّعیان هنگام عمل  درجا زده و خلاف آنچه می گویند عمل می کنند.

آری، برادران وخواهران گرامی ما در نمازهامان می خوانیم (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) خدایا ما را به راه راست هدایت فرما. ولی همین که از نماز بیرون شدیم، به راه کج می رویم و دانسته ویا نداسته راه حق را راها می کنیم.

آری ما در نمازهای خود می گوییم: (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلا الضَّالِّینَ). خدایا ما را به راه کسانی که برآنها خشم گرفته شده نبر و نه هم براه گمراهان. ولی همین که از نمازمان سلام دادیم، دقیقا راه کسانی را در پیش می گیریم که خداوند از آنها ناراض بوده و آنها جزو گمراهان اند.

آری ما می گوییم : که به کتاب خدا وسنّتهای ارزشمند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عمل می کنیم ولی همین که فلان حدیث صحیح به ما نشان داده می شود که خلاف ایده و روش ماست، آنجاست که بجای قبول نمودن، هزار و یک تأویل، و یا حتی دلیل تحریفی پیش می کنیم تا آن حدیث را از مرحله عمل ساقط وبی اعتبارش کنیم. وبا این عمل نادرست خویش بسیار خوشحال هم هستیم وفکر می کنیم شهری را فتح و باطلی را نابود کردیم.

آری ما می گوییم: که یکتاپرستیم و با شرک وخرافات مخالف؛ ولی وقتی که به میدان عمل وصحنه ی زندگی بر می گردیم، زندگیمان سراپا پر از شرک وخرافات است واز این هم بدتر تمام شرکها در زندگی ما به اسم توحید ویکتاپرستی و تمام بدعات وخرافات به اسم سنّت جا افتاده است.

در نتیجه به اسم توحید، مشرک تشریف داریم و به اسم سنّت به بدعات وخرافات جامه عمل می پوشانیم واز این هم بدتر که با اهل توحید وپیروان سنّت به مبارزه و مخالفت بر می خیزیم و در این راستا از هیچ چیز هم دریغ نمی کنیم.

آری همه ما مدّعی هستیم که اهل حقیم وبا باطل مخالف ولی وقتی که کردارما را اندک بررسی می کنیم می بینیم نه!!! آن طوری که می گوییم نیستیم!!! وبدتر ازآن دست در دست باطل داده دانسته وندانسته با حق مخالفت می کنیم.

آخر سؤال اینجاست که این دوگانگی در میان گفتار وکردار ما از کجا آمده؟!

آخر چرا با وجود اینکه همه حق را دوست دارند دنبال باطل می روند؟!

آخر با وجود اینکه همه مدّعی عمل به کتاب الله وسنّت اند چرا درعمل چنین نیستند؟!.

و دهها وبلکه صدها چرای دیگر؟!

در جواب باید گفت که اصل همه این ها به چند چیز بر می گردد:

1 - شیطان .

2 - نفس امّاره.

3 - دشمنان دین.

4 - جهالت ونادانی .

5 - سران گمراه .
 
شیطان، اولین سبب این جریان
 
 

آری یکی از علتهای اصلی این دوگانگی درگفتار وکردار ما مسلمانان بر می گردد به شیطان؛ شیطان شب وروزتلاش می کند تا نگذارد حتی یک مسلمان هم به اسلام واقعی که همان کتاب خدا و سنّت های ارزشمند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم باشد،عمل کند. چون شیطان همانگونه که خداوند در قرآن گفته است :دشمن واضح ماست وباید اورادشمن دانست. ولی چه کنیم که متأسفانه ما این شیطان را دوست گرفته وبا او دست برادری دادیم .

ناگفته نماند که شیاطین دو گروه اند شیاطین انسی و شیاطین جنی. آری، گاهی می شود که برادر،خواهر ویا نزدیک ترین فرد به انسان شیطانی است که ما با او دوستی کرده و حرفهایش را بر سر چشم می پذیریم. این است که در میان گفتار وکردار ما دوگانگی ایجاد می شود زیرا می دانیم که حق چیست ولی این برادر ،خواهر و ...شیطان نمی گذارد از آن پیروی کنیم وبنا بر دوستی که با او داریم دست به این دوگانگی می زنیم.
 
نفس امّاره دوّمین علت این جریان
 
 

نفس امّاره یعنی نفس ضعیفی که همیشه تابع شهوات وخلاف هست وصاحبش را به سوی انحرافات می کشاند.

شهوت، دوستی پست ومقام ، محبّت مال دنیا و هزار و یک چیز دیگر از اسبابی اند که نفس را امّاره ساخته وصاحبش را به وادی هلاکت می اندازد. ما وقتی که زمام امور ومدیرت کارهای خود را به نفس امّاره دادیم ،خوب معلوم است که هر گز این نفس ازلجام گریخته و یاغی ما را به منزل سلامتی نخواهند رساند. ماها که هیچ جا خلاف میل وخواهش مان عمل نمی کنیم وهمیشه دوست داریم خواهشات ما خواه موافق شریعت باشند ویا مخالف با آن، برآورده شود ،کجا می شود این دوگانگی را از خود دور کرد.

ماها که دوست نداریم حتی سرسوزنی از هواها وخواهشات نفسانی دست بکشیم ،کجا می شود به صراط مستقیم وراه درست رفت.
 
دشمنان اسلام علت سوم این جریان اند
 
 

دشمنان اسلام از آنجا که با بودن اسلام واحکام زیبای آن خویش ومنافع خویش را درخطر می بینند همیشه بر این فکر اند که اسلام واقعی را از میان ما مسلمانان بردارند و اسلام ساخت بشری و مورد تأیید خودشان را به بازار عرضه کنند تا مسلمانان فریب خورده و به جای عمل به اسلام ناب و واقعی به اسلامهای ارائه شده از سوی آنان عمل کنند ، و هنگامی که به این جریان دست یافتند همه چیز آنها حل شده است وراحتر به تمام مقاصد واهداف شومشان خواهند رسید.

اگر ما اوضاع واحوال مسلمانان امروزه را نگاه کنیم به وضوح به این حقیقت پی خواهیم برد. آخر دوستان، قرآن کتاب ما مسلمانان که قانون اصل اسلام است، یکی است واحادیث صحیح نیز که شرح وتفسیر قرآن اند با یکدیگر در تضاد نیستند. ولی چه شده که مسلمانان یک کشور با مسمانان کشور دیگر در عمل با هم بسیار اختلاف دارند. از این بدتر حتی مسلمانان این شهر با آن شهر و بالاتر از این مسلمانان این محله شهر با مسلمانان محله دیگر آن با هم در عمل بسیار فرق دارند. در حالیکه همه اینها مدّعی عمل به اسلام واقعی اند مگر ما چند اسلام واقعی داریم ؟! نه دوستان این همان اسلامهای درست شده دشمنان اسلام است که پر از خرافات وعادات جاهلانه است که نادانسته وبه اسم اسلام واقعی بدان عمل می کنیم.

 آری دوستان، دشمنان دین همیشه کوششان براین است که ما را از قرآن و فرمایشات رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم که اصل وبنیاد دین ماست دور کنند. آنها گاهی به ما می گویند: هرکس قرآن را نمی فهمد! وگاهی این ندا را سر می دهند که در میان احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم احادیث ضعیف هم وجود دارد! وگاهی به ما می گویند: شما دین را نمی فهمید؛ لذا نیاز به تلاش نیست بروید هر مسأله تان را از علماء بپرسید إلاّ بالله به گردن ملاّ! و هزار و یک سخن بی جای دیگر که به ما یاد می دهند تا ما آنها را باور نموده وزمانی که آنها را باور نمودیم قطعا از تلاش در راه درک وفهم اسلام دست خواهیم کشید وخود بخود از اسلام واقعی فاصله گرفته وبه دنبال اسلام سلیقه ای ودل خواه آنها خواهیم رفت.

آخر دوستان من، عرب جاهلی که جهالتش به حدّی رسیده بود که فرزند جگرگوشه و دختر نازش را زنده بخاک می کرد! سنگ و کلوخ و حیوانات را می پرستید ! و هرگزسوادی که حتی الف را از باء تشخیص دهد نداشت، او اسلام و قرآن را فهمید، ولی من و تو که در عصر علم وتکنولوژی وعصری که همه علوم وفنون به هر زبان ترجمه شده زندگی می کنیم، نمی توانیم قرآن و احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را بفهمییم ؟!!

نه دوستان، ما می توانیم بفهمیم ولی آنها آن قدر به ما تلقین نمودند که توان فهم آن را نداریم، تا اینکه خود ما هم این جریان را قبول کردیم و در حالیکه خداوند درقرآن می گوید: ما قرآن را آسان ساختیم آیا کسی هست که بیاید واز آن پند بگیرد.

برای درک این جریان به یک مثال توجه کنید: بسیاری از افراد هستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند و حتی اگر بر روی کاغذی الف و باء را بنویسید و سپس به او بگویید که الف کدام است ویاء کدام؟ نمی توانند از یک دیگر تشخیص دهند. ولی خواندن قرآن با وجود اینکه خود آن فرد فارس، کرد و یا بلوچ است راحت بوده و بدون هیچ مشکلی قرآنی که به زبان عربی است را می خواند.

آیا این فرد بی سوادی که توانست قرآنی  راکه به زبان مادری او نیست بخواند، اگر ترجمه وتفسیر این قرآن که به زبان مادری آن فرد باشد وبرایش خوانده شود آن فرد نخواهد فهمید؟ و آیا اگر این فرد باسواد باشد نمی تواند ترجمه وتفسیر قرآنی که به زبان مادریش نوشته بخواند وبفهمد؟ بله می تواند ولی چون به او تلقین شده که نمی فهمی حالا او تصور می کند که نمی فهمد .
 
 
جهالت ونادانی چهارمین علت این جریان است
 
 

همیشه نادانی و جهالت انسان را نابود می کند. به همین خاطر است که می گویند: دشمن دانا به از دوست نادان. وبه همین سبب است که مشهور شده: دشمن دانا بلندت می کند بر زمینت می زند نادان دوست .

آری زمانی که ما قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را ندانیم آخر کجا می توانیم به اسلام واقعی که بر گرفته از این دو است عمل کنیم .

دوستان، برادران وخواهران گرامی یک جاهل ونادان به چه می تواند عمل کند ، اوّل درک و فهم ودانستن یک مطلب است وبعد عمل به آن ، من اگر ندانم که چگونه می شود نماز خواند، نمی توانم نماز را درست بخوانم. من اگر ندانم که روزه یعنی چه، نمی توانم درست روزه بگیرم. لذا ما باید اوّل و قبل از هر چیز بدانیم و بعد عمل کنیم .

امروزه تعصبات رایج در جامعه، کوتاهی در عمل، گروه گروه شدن مسلمانان، بجان هم افتادن اهل ایمان وصدها بلای دیگری که دامن گیر ما مسلمانان شده همه وهمه از جهالت و عدم آگاهی درست از کتاب خداوند و سنّتهای صحیح رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است.

نکته دیگر اینکه علت مخالفتهای افراد با حق نیز از جهالت است عربها از قدیم الأیام گفته اند: (النّاس اعداء لما جهلوا) یعنی افراد دشمن آنچه اند که نمی دانند.
 
 
سران گمراه پنجمین و آخرین علت این بدبختی است
 
 

آری دوستان، این ضرب المثال عربی مشهور است : (الناسُ علی دینِ مُلوکِهِم). مردم بر عقیده وایده پادشاهانشان اند. یعنی ملتها، رعیتها وعموم مرد دنبال رو وغلام حلقه بگوش بزرگتران خود هستند. این جریان زمانی اسف بار و مهلک می شود که سرکرده، رئیس و بزرگ، گمراه و منحرف باشد آن وقت است که فاتحه این ملت خوانده و گور این ملت کنده شده است.

اگر به جهان کنونی و دنیای فعلی و عصر حاضر ما نگاه کنیم این جریان برای ما اظهر من الشمس یعنی از روز هم برای ما روشنتر است که سران گمراه چه مشکلاتی را برای ما یجاد کرده اند. تمام افراط و تفریط گریهای ایجادشده در میان مسلمانان را همین سران گمراه آروده اند ،بدتر از این وقتی می شود که خود این رئیس گمراه، خودش را تنها کلید دار حق معرفی نموده تمام افکار و آراء خلاف خودش را کفر وشرک معرفی می کند ، این باعث می شود تا سریع تر پیروانش را به وادی هلاکت جهنم انداخته وکار آنها را یکسره کند.

آری دوستان، اینها علل و اسبابی بودند که باعث دوگانگی در گفتار وکردار ما مسلمانان شده بودند. و لی سؤال این جاست که اینها مرض اند علاج آنها چیست ؟ چون تنها مرض را فهمیدن کافی نیست. بلکه ابتدای راه است، بعد از آن داروی مناسب برای آن یافتن ، سپس آن دارو را مناسب با آن مرض استفاده کردن، برابر با تجویز دکتر مصرف کردن ، خواست خدا شامل حال شدن وبعداً مرحله شفای از مرض فرامی رسد .

آری دوستان ،این حرف کاملا درست است ولی یک نکته را باید توجه داشت که مرض را فهمیدن کار را برای علاج آسان تر می کند ،بدبختی آنجاست که مرض تشخیص داده نشود در آن وقت هر دارویی مصرف کنیم با آن بیماری را بدتر ومرض را شدت می دهیم.

علاج این بیماریها در این است که ما:

1- شیطان را دشمن خود دانسته وهرگز به سخنان او گوش نداده وبه خواسته های او جامه عمل نپوشانیم .

2 - با عبادتها و عمل به اسلام با نفس امّاره به مبارزه بر خیزیم.

3 - دشمنان دین را شناخته واز دامهایی که آنها برای شکار ما مسلمانان پهن نموده اند دوری کنیم.

4 - با جهالت ونادانی مبارزه نموده ویار دانش و اهل دانش شویم وهمیشه با علم ودانش اسلامی که همان قرآن وسنّت صحیح باشد سروکار داشته باشیم.

5 - در انتخاب رئیس و بزرگ دقت نموده وازسران گمراه همانند گوسفند ازگرگ فرار کنیم .

شاید اجراء نمودن این کارها در اوّل وهله سخت باشد، ولی اگرفرد اندکی همّت نموده وبا اعتماد به خداوند پیش رود إن شاء الله وتعالی، خداوند متعال مشکلش را حل کرده واین سختیها را برایش آسان می نماید، آن وقت است که فرد از تضاد در گفتار باکردار بیرون آمده یک مسلمان واقعی وپایبند به اسلام خواهد گشت.

در آخرخوب است که گفتار یکی از داشمندان اسلامی را که درباره یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است را بیان نمایم زیرا آنها دارای این دوگانگی نبوده و آنان به عمل بیشتر از گفتار توجه می دادند این دانشمند اسلامی این جریان این گونه بررسی نموده که چه گونه در مدت کوتاه بیست سه سال رسالت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم جمعیتی حدود یکصد وبیست هزار صحابه رضی الله عنهم آنگونه تربیت شده اند که هر گز در طول تاریخ نه همانند آنان آمده ونه هم خواهد آمد ،و آنها هرگز همانند مسلمانان عصر حاضردچار تضاد در گفتار و کردار نبودند. ما گفتار این دانشمند اسلامی رابا اختصار ،گزینشی واضافتی در میان پرنتزها از مطالب مطرح شده از جانب ایشان رادر اینجا نقل می کنیم ایشان می فرماید:

این دعوت (اسلام)، نسلی از انسانها (صحابه رضی الله عنهم) را بارآورد که در تاریخ اسلام و بلکه در تمام تاریخ بشریّت ممتاز هستند و دیگر هیچگاه نظیر آنها دیده نشده است. البتّه افرادی از این دست در تاریخ پیدا شده اند ولی با آن تعدادفراوان و در یک مکان واحد جز در تاریخ صدر اسلام هرگز اتّفاق نیفتاده است.

قطعاً حدوث چنین پدیده ای با این وضوح، علّتی داشته است که باید کنجکاوی فراوان سعی کنیم که راز نهفته آن را دریابیم.

قرآن این دعوت و احادیث و الگوی عملی سیرت والای رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم همه وهمه در دسترس ماست همانگونه که در دسترس نسل نابغه وبی همتای صدر اسلام ومنحصر بفرد تاریخ بوده است ولی ما در این زمان جز شخص رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هیچ چیز دیگری کم نداریم . آیا فقط همین می تواند همین راز نهفته باشد؟

(در جواب باید گفت) اگر وجود شخصیّت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم برای برپایی و به بار نشستن این دعوت، لازم و اجتناب ناپذیر می بود، خداوند آن را دعوتی برای تمام بشریّت و به عنوان آخرین رسالت ، مقرّر نمی کرد و امور انسانها را در روی زمین تا آمدن قیامت به عهده آن نمی گذاشت (ویا اینکه الله مهربان، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را تا آمدن قیامت زنده نگه می داشت واز میان ما نمی برد).

امّا خداوند ، حفاظت قرآن را خود به عهده گرفته است و می دانست که این دعوت بعد از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هم می تواند بماند و برپا شود و مثمر ثمر واقع گردد وبه همین دلیل او را بعد از بیست وسه سال پیامبری به جوار خویش فرامی خواند ولیکن دین او را تا آخرالزمان، ماندگار وجاوید نگه می دارد .(گرچه وجود رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از نظرهای گوناگونی برای صحابه رضی الله عنهم مفید و مثمر ثمر بوده است ولی علت اصلی این نبوده) بنابراین،نبودن شخص رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم این پدیده را تفسیر نمی نماید وعلّت اصلی آن را بیان نمی دارد.

پس بایدبه دنبال علّت دیگری بگردیم .باید سرچشمهای را که آن نسل اوّل از آن سیراب می شده اند، مورد توجّه قرار دهیم شاید حالا در آن چیزی تغییرکرده باشد. ما باید در برنامه و راه و روشی که بر اساس آن بار آمدند، دقّت نماییم چه بسا در این برنامه چیزی، دگرگون شده باشد.

اوّلین سرچشمه ای که آن نسل از آن سیراب می شدند، فقط و فقط قرآن بود. در واقع ،احادیث و سنّت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نیز تنها اثری از آثار همین سرچشمه (وشرح وتفسیر برآن) بودند، این است که زمانی از عایشه رضی الله عنها در مورد خلق و خوی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پرسیده می شود ایشان می فرمایند : خلق خوی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قرآن بوده است.

پس قرآن (با سنّت که تفسیرآن است) تنها منبعی بوده که از آن استفاده می کردند و برابربا آن خود را می ساختند و بر اساس آن بار می آمدند.البتّه علّت انحصاری شدن این سرچشمه، فقدان تمدّن و فرهنگ وعلم وپژوهش و کتاب در میان بشریت آن روز نبوده.....هرگز! چون درآن موقع تمدّن روم وفرهنگ وتألیفات وقانون روم وجود داشت که حالا هم اروپا بر اساس آن ویا در راستای آن زندگی می کند...تمدّن ایران باهنر،شعر،افسانه،عقاید ونظام حکومتی آن و تمدّنهای دور ونزدیک دیگری همانند تمدّن هند وچین و...موجود بودند و علاوه بر اینها، دوتمدّن روم وایران از شما و جنوب به جزیرة العرب وارد می شدند و یهودیها و نصاری (که دارای فرهنگ وتمدّن بر گرفته از کتابهای آسمانی داشتند) نیز در قلب جزیرة العرب زندگی می کردند.

پس علت اینکه آن نسل (صحابه رضی الله عنهم) درمرحله تشکّل، به کتاب خدا (قرآن با تفسیرش سنّت) محدود شدند فقدان تمدّن و فرهنگهای جهانی نبود بلکه از یک طرح و برنامه از پیش تعیین شده، نشأت گرفته بود. دلیل این مدّعا، خشم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است وقتی که ورقه ای از تورات را در دست عمربن خطاب رضی الله عنه دید فرمود: به خدا سوگند اگر موسی هم در میان شما وجود می داشت، باید از من پیروی می کرد.

مقصود رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم این بود که سرچشمه مورد استفاده آن نسل را از همان ابتدای تشکّل به قرآن (وتفسیرآن سنّت) منحصرگرداند تا دل و درون آنها فقط کانون کتاب خدا (وتفسیرآن سنّت) بشود و زندگیشان تنها بر اساس این کتاب ( وتفسیرآن سنّت) سر وسامان بگیرد وبه همین خاطر بود که وقتی دید عمربن خطاب رضی الله عنه دارد از چشمه دیگری استفاده می کند، آن چنان خشمگین شدند.

آری، اگر آن نسل (صحابه رضی الله عنهم) در تاریخ چنان موقعیّت منحصر بفردی دست یافتند، بخاطر آن بود که تنها از یک سرچشمه (قرآن وسنّت) استفاده می کردند ولی متأسفانه نسلهای بعد، سرچشمه های دیگری را هم با این سرچشمه در آمیخته اند!..آنها فلسفه، منطقیونان،افسانه ها واعتقادات ایران (قبل از اسلام) ، اسرائیلیات یهود ، الهیّات نصارا و رسوبات تمدّنها و فرهنگهای دیگر را با تفسیرقرآن وعلم کلام را بافقه واصول، مخلوطنمودند وبه همین دلیل هم هیچ کدام نتوانستند با استفاده از این سرچشمه آمیخته، به مقام و موقعیّت نسل اول برسند .

بدون تردید، آمیخته شدن آن سرچشمه نخستین با سایر سرچشمه ها، اساسی ترین عامل بوجود آمدن اختلافات فاحش میان آن نسل بی نظیر و منحصر بفرد با دیگر نسلها ( ومامسلمانان عصرحاضر) می باشد.

عامل اساسی دیگری که علاوه برانحصاری بودن منبع مورد استفاده ، می توان عنوان کرد، اختلافی است که در نحوه درک و دریافت از قرآن (وتفسیر آن سنّت) ، میان آن نسل و دیگر نسلها (بالأخص مسلمانان امروزه) دیده می شود.

آن نسل اوّل (صحابه رضی الله عنهم) هیچ گاه قرآن (وتفسیرآن سنّت) را به قصد دانش اندوزی و کسب معلومات بیشتر ویا به منظور تفنّن وتلذّذ نمی خواندند وهیچ یک، قرآن ( وتفسیرآن سنّت) را صرفاً برای افزودن بر توشه معلومات و اندوختن افزونتر دستاوردهای علمی وفقهی خود، فرا نمی گرفتند.هدف آنها از فراگیری قرآن (وتفسیرآن سنّت) این بود که دستورات و رهنمودهای خدا ( ورسول)  را در رابطه با خویشتن، جامعه وشیوه زندگی کردنشان، دریابند وپس از شنیدن فرمان الهی ( ودستورات نبوی)، بلافاصله بدان عمل نمایند...وبه همین دلیل بود که اصرار نداشتند که آیات ( واحادیث) زیادی را دریک جلسه فراگیرند. چون می دانستند به همان نسبت ، واجبات و تکالیفی که این آیات (واحادیث) بر دوش آنها می گذارند، بیشتر خواهند شد .ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید: (صحابه رضی الله عنهم) هربار به ده آیه بسنده می کردند و تا این ده آیه را حفظ نمی کردند و به دان عمل نمی کردند، بسراغ آیات دیگری نمی رفتند.

این فرهیختگی.. یعنی «آموختن برای بکار بستن وعمل نمودن » را طلبیدن، افقهای بیکرانی از معارف و منافع قرآنی را به رویشان می گشود که اگر با نیّت پزوهش و کسب معلومات، قرآن (وسنّت) را فرا می گرفتند هر گز به این افها دست نمی یافتند.

قرآن (وسنّت) گنجهای خود را تنها در اختیار کسانی قرار می دهند که با روح دانستن برای بکار بستن وعمل نمودن، به آن روی بیاورند.زیرا قرآن ( وسنّت) کتب فلسفه،منطق،هنر،ادبیات، داستان وتارخ نیست بلکه قرآن (وسنّت)یک برنامه ناب الهی نبوی برای زندگی انسانهاست که فراخور شرایط وزمان، و به تدریج از جانب خدای متعال ( ورسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) بیان شده اند.

آری، این روش« آموختن برای بکار بستن وعمل نمود» بود که آن نسل (صحابه رضی الله عنهم) را ساخت و در حالی که نسلهای بعد (بالأخص نسل معاصر)، با روش «آموختن برای پژوهش وتفنّن» بار آمدند و بدون تردید می توان این عامل دوم را نیز در ریشه یابی اختلافات آن نسل (صحابه رضی الله عنهم) منحصر بفرد با سایرنسلها( وبویژه نسل عصر حاضر)، یک عامل اساسی به شمارآورد.

عامل سومی نیز وجود دارد که ذکر کردن ونوشتن آن، ضروری است :

در صدر اسلام هنگامی که کسی به اسلام مشرف می شد در همان آستانه ورود، به تمام گذشته خود پشت پا می زد و در همان لحظه روی آوردن به اسلام، احساس می کرد زندگی جدیدی را شروع می کند که با دوره جاهلیّت او کاملاً فرق دارد و لذا به تمام رفتارها و باورهای خود در زمان جاهلیّت با تردید، اندیشناک و کاملاً محتاطانه می نگریست و احساس می کرد همگی پلید و آلوده اند و مسلمان شدن با آنها زیبنده نیست! وبا این احساس بود که آیین جدید اسلام را فرا می گرفت و هرگاه که هوای نفس بر او غالب می گشت و یا عادات دوران جاهلیّت در وجود او جان می گرفتند و یا در انجام تکالیف اسلام دچار ضعف می شد، فوراً درخود احساس خطا و گناه می کرد واز صمیم قلب ، خود را به پاک شدن از این حالات نیازمند می دید ودوباره از نو خویشتن را با آیین اسلام، وفق می داد.

ما امروزه درجاهلیتّی همانند جاهلیّت قبل از اسلام و بلکه وحشتناکتر از آن،گرفتار شده ایم. وبه همین دلیل است که در دلهایمان ارزشهای اسلامی استقرار پیدا نمی کنندو جهان بینی اسلامی در افکار و اندیشه یمان خود را نشان نمی دهد و در میان مانسلی مثل آن نسل (صحابه رضی الله عنهم) که اسلام در نخستین بار پدید آورد، شکل نمی گیرد.

آری دوستان عزیز و خوانندگان گرامی خلاصه آنچه این دانشمنداسلامی گفت این است :

1 = صحابه رضی الله عنهم از سرچشمه خالص اسلام (قرآن وسنّت) آب می نوشیدند ولی ما متأسفانه سرچشمه های آلوده ای را در این چشمه پاک وخالص ریخته و آن را آمیخته به افکار وآراء نادرست نموده ایم.

2 = صحابه رضی الله عنهم قرآن وسنّت را برای عمل کردن یاد می گرفتن نه برای اینکه به معلومات آنها افزوده شود ولی ما قرآن وسنّت ویا هر علم دینی را برای افزودن به معلومات وذخیره اطلاعات خود مان یاد می گیریم ودر عمل کمتر و حتی گاهاً هیچ توجه نمی دهیم .

3 = صحابه رضی الله عنهم زمانی که مشرّف به اسلام می شدند تمام رسومات وعقاید دوران جاهلیتشان را بدور ریخته وبا دید شک وتردید به آنها نگاه می کردند و خود را کاملاً تسلیم اسلام نموده و بدستوران آن عمل می نمودند ولی متأسفانه ما با تمام رسومات وخرافت خود در اسلام ماندیم هر گز راضی به ترک آنها نیستیم .

آری، رعایت این سه نکته اساسی بود، که صحابه رضی الله عنهم را نسلی منحصر بفرد قرار داد و ترک این نکات مهم واساسی است که ما را دچارتضاد در رفتار وگفتار نموده و این دوگانگی در میان گفتار وکردار ما ایجاد نموده است.

لذا ما هم اگر می خواهیم که از دین اسلام بهره کاملی را برده و همانند یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پاک شده واز تضاد در گفتار و کردارنجات یابیم باید نکات زیر را رعایت کنیم :

1 = در سرچشمه زلال و صاف اسلامی که همان قرآن وسنّت باشد چیزی را مخلوط نکنیم وازآن باحالت اوّلیه که صاف و خالص است استفاده کنیم.

2 = قرآن وسنّت را فقط برای این نخوانیم که به معلومات ما افزوده و سطح دانش ما بالا رود؛ بلکه برای این بخوانیم تا از دستورات خداوند متعال ورسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آگاه گشته و بدانها عمل کنیم.

3 = تمام خرافات، عادات و افکار وعقاید جاهلیّت را بدور ریخته کاملاً تسلیم اسلام شویم ، طریقه زندگی ، افکار و عقاید خود را کاملاً اسلامی و برابر با قرآن وسنّت نماییم وهرگاه هوای نفس و یا شیطان ما را فریب داده واندکی از این مسیر دور کرد، دوباره بخود آمده توبه نماییم وبه سمت اسلام واقعی و دین سالم محمدی بازآییم.