۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

دعـــــــــــــــــــــــای روز عــــــــــــــــــــــــــید



یاران پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم هر گاه در روز عید بایک دیگر ملاقات می کردند به یکدیگر می گفتند: (تقبل الله منا و منک) الله از ما و شما (طاعات و عبادات) را بپذیرد.


(بنده این عید سعید را برتمام مسلمین جهان تبریک می گویم )


در جوانی کن عبادت ای جوان

در جوانی کن عبادت ای جوان

قدر این دوران را بیشتر بدان

در هوای نفس مشغولش مدار

وزگناهان وخطاها دور دار

وزادب وعلم ، دیگر هم هنر

   زینتی ده بهر آن دائم، پسر

رابطه های زیبــــــــــــــــای زن و مـرد

زن باغ است و مردهم باغبان

اوّلی ماند به دوّم شـــــــــــادمان

زن شمع است و مرد پروانه اش

مرد بی زن هست تاریک خانه اش

زن معشوق است و مرد عاشق زار

عشق بی عقل کی توان ماند ماندگار

زن گل است و مرد هم گلدان او

خوبی آن است به این ،این هم به او

بیا بشنو زمن اصل سخن را

بیا بشنو زمن اصل سخن را

بتو گویم درد خویشتن را

چرا یاران ،مسلمان، خوار باشد

همیشه در غم و آزار باشد

رود در بند زندان یا اسارت

ویا بــارد بر او ، ابر ذلّت

برند او را گه، بر چوبه دار

واعدامش کنند با صد آزار

برای دین نبوده ای برادر

به جرم اعتیاد او گشته بی سر

نه گردد از برایش شاد دنیا

همیشه او بُود در دام غمها

مگر دنیا برای کافران است

که از بهر مسلمان این چنان است

چرا کفّار باشند شاد و خندان

ولی باشد غمناک هر مسلمان

بیا بشنو زمن تو علت این

بود علت اصلی، دوری از دین

مسلمان گشت با عزّت زاین دین

چو او ترکش نمود ذلّت بر اوبین

وگر خواهی مسلمان شاد گردی

زدرد و رنج همش آزاد گردی

بگیر پیغمبر خویش را تو رهبر

که او باشد، زهر انسانی بهتر

تو قرآن را اصول زندگی دان

وروی خویش از او بر مگردان

بگیر با هر دودست قـرآن وسنّت

نما در زیر پا هر شرک و بدعت

همین است رمز پیروزی برایت

برایت داده این را آن خـــدایت

وگر در غیر این پیروزی دانی

چه خوب است که بدانی که ندانی

نه بینی رمز پیروزی به دنیا

بفردای قیامت گردی رســـــــوا

همین باشد سزای آن مسلمان

که روی خویش گرداند زقرآن

نه گیرد سنّت پاک رسول را

شود زین کارها او خوارورسوا

 

اگر بنزدش رفتی تا چهل روز نمازت قبول نمی شود

برادر عزیز و گرامی چنین درخواست نمودند:

سلام

در مورد این حدیث توضیح دهید

عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً  ( روایت مسلم)

 

جــــــــــــــــواب: علیکم السلام ورحمة الله و برکاته

 

ترجمه حدیث

 

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: هر کس به نزد منجّم و یا کسی که مدعی غیب گوئی است برود نمازش تا چهل شب پذیرفته نمی شود.



توضیح وتشریح حدیث


از آنجائی که منجّمی و ادعای غیب گوئی در اسلام کفر است و کسی که آنها را تأیید کند کفری را مرتکب شده است لذا حتی رفتن به نزد این نوع افراد جرم بس بزرگی است که حتی یکی از بزرگترین عبادت های اسلامی یعنی نماز تا چهل شبانه روز پذیرفته نمی شود .

اما اگر خدای ناخواسته کسی رفت و بعدافورا متوجه شد که این عمل باعث می شود که تا چهل شبانه روز نمازفرد پذیرفته نشود باید فورا توبه کند و نمازش را نیزترک نکند زیرا این عدم قبولی نماز معنایش این نیست که چون قبول نمی شود لذا فرد در این دوران نماز نخواند .

بلکه این یک تنبیه و سزای است که اسلام برای این نوع افراد تعین نموده است و با وجود بی اجرو بی ثوابی باز هم باید نمازشان را بخوانند و رنه گناه ترک نماز نیز به آنها خواهد رسید.

برای واضح شدن این جریان به یک مثال توجه نمایید: بعضی ازمجرمین که در زندانها مکلف به کارشاقه وسخت می شوند ولی در قبال این کار به آنها هیچ مزدی داده نمی شود، واین مکلف شدن بنا بر جرمی است که قبلا اینها مرتکب شدند و به خاطر آن در زندان افتادند. حالا اگر این زندانیان مجرم بگویند: چون به ما مزدی داده نمی شود لذا ما کار نمی کنیم، آیا رئیس زندان و مأموران آنها را رها می کنند ؟ نخیر بلکه بر عکس تنبیه و سزای شدید تری را برایشان تجویز واجراء می کنند .

لذا حال کسانی که به نزد منجّمان و مدعیان دروغین غیب می روند و این زندانیان مجرم یکسان است، مجرمان زندانی بنا بر جرمشان باید در زندان مفت و بدون مزد کار کنند وکسانی که به نزد منجّمان و مدعیان دروغین غیب می روند بنا براین گناه بزرگی که مرتکب شده اند باید نماز بخوانند ولی تا چهل شبانه روز نمازشان قبول نمی گردد .

نکته دیگر این است : وقتی هر مسلمانی بداند که با رفت به نزد منجمان و مدعیان دروغین غیب گناه کبیره ای را مرتکب شده و از اجر و ثواب این عبادت بزرگ تا چهل شبانه روز محروم می شود هر گز راضی نمی شود که به نزد این شیادان و دروغ گویان برود .

مطلب دیگری نیزکه می شود از این جریان برداشت نمود این است که این حدیث بیانگر خشم الهی نسبت به این افراد است و الله متعال آنقدر ناراحت می شود که حتی یکی بزرگترین عبادات این افراد را تا مدتی نمی پذیرد.

نکته پایانی این است : افرادی که به نزد منجمان و مدعیان دروغین غیب می روند آنقدر پلید و کثیف می شوند که یکی ازبهترین عبادات آنها که همان نماز باشد تا چهل شب قبول نمی شود زیرا این عبادت از جسم پاک و روح پاک پذیرفته می شود و این افراد با رفتن به نزد این دورغگویان و مکاران ؛روحشان را کثیف نمودن و برای پاکی روح اینها به این مدت نیاز است .

والله اعلم .

بچه شـــــاخ دار در روایت شــــــــاخ دار

لطفا یک قسمت این حدیث را ما خوب متوجه نشدیم
برایمان توضیح دهید موفق باشید
رویت عن أبن عباس أن حواء حملت فجاءها الشیطان فقال: سمی الولد عبد الحارث أو لأجعلن له قرن إیل فیخرج من بطنک فیشقه فأبیا أن یطیعا، وجاءهم فی المرة الثانیة، فأبیا أن یطیعا، فجاءهما فی المرة الثالثة فأدرکهما حبّ الولد فسمیاه عبد الحارث.

این قسمت را توضیح دهید : (أو لأجعلن له قرن إیل (
معنی ومنظور از قرن ایل چیست؟

جــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــواب

برادر عزیز و گرامی این قسمت روایت در تفسیر ابن کثیر این گونه آمده (أو لأجعلن له قرنی إبل ) که معنایش می شود : یا من حتما برایش شاخم را شتری قرار می دهم .

بنده در تشریح و توضیح این حدیث اولا بر همین اعتماد نموده بودم  ولی بعدا متوجه شدم که این عبارت در ابن کثیر اشتباه درج شده است بنده آن را در مقاله ای که قبلا تحت عنوان (هر گزآدم و حواء علیهما السلام مشرک نبودند) که قبلا در همین وبلاگ نوشته بودم را نیز اصلاح نمودم .

واما درست تر و صحیح تر در این عبارت این است (أو لأجعلن له قرن إیل ) یعنی : یا اینکه برای این فرزندت شاخ بزکوهی قرار می دهم تا شکمت را پاره نموده و بیرون آید.

هدف شیطان این است که بچه ای باشد همانند بزکوهی شاخ داشته باشد و باشاخ ها شکم را پاره کند و بیرون آید.

طــــــــــــلاق یعنی آزادی از زندان

خواهر گرامی در خواست نمودند:

سلام
در مورد اینکه مردی بدون دلیل همسرش را طلاق می دهد توضیح دهید.


جــــــــــــــــــــــواب : علیک السلام ورحمة الله و برکاته


فروپاشی خانواده و برهم خوردن زندگی چیزی است که اسلام پسند نمی کند ولی ازآنجای که گاهی اختلافات یک مرد و زن به مرحله ای می رسد که چاره جز طلاق و جدائی نیست، آنجاست که اسلام اجازه طلاق دادن را داده است و این اجازه تنها مخصوص مرد نیست و حتی در بعضی مواقع به زن هم اسلام این اجازه را داده تا از شوهرش ادعای خلع و طلاق نماید.

آری طلاق با وجودی که ظاهرا چیز بدی بنظر می رسد ولی فی الواقع باعث رهای بسیاری از زندان خانه های می شود که بصورت جهنم گشته است .

بعنوان مثال گاهی می شود که زن دارای اخلاق شایسته و زیباست ، حجابش را رعایت می کند ، حفظ اموال شوهر می کند و.... تمام حقوق را به نحو احسن رعایت می کند ولی برعکس مردش یک آدم بد اخلاق ،بی وفا ،معتاد و.... هزار و یک عیب دیگر دارد آیا در این صورت این زن باید تا آخر عمر در دام این شیاد بسوزد و بسازد؟! و یا اینکه باید راهی برای گریزاز این گرگ را داشته باشد؟ اینجاست که خوبی طلاق نمایان شده و اسلام به این زن اجازه می دهد که درخواست طلاق و یا خلع داده و خود را از دام این صیاد شیاد و این خانه زندان و سیاه چال نجات دهد و عمرش را به هدر ندهد .

وگاهی نیز دقیقا برعکس این اتفاق می افتد که مرد متدین ،نمازی، و رعایت کننده حقوق ؛ولی خانم بدحجاب ،بداخلاق ،بی توجه به شوهر و..... دها عیب دیگر دارد حالا آیا این مرد باید تا آخر عمر در آتش این زن بسوزد؟! و یا اینکه می تواند با دادن حقوق و مهریه زن از چنگال درنده این زن با دادن طلاق جان سالم بدر ببرد؟ خوب معلوم است که هر عاقلی می گوید: طلاق دادن بهتر است و این همان چیزی است که اسلام آن را تجویز نموده است .

پس طلاق همانگونه که معنایش رهای است حقیقتش نیز همین است رهای از دام کسی که لیاقت زندگی را نداشته و شایستگی تشکیل خانواده را ندارد .

علاوه از این دو صورت گاهی می شود که زن بدون هیچ بهانه ای دنبال هوس رانی خویش بوده و می خواهد بنا برهوس رانی و خواهشات نفسانی زندگی را خراب نماید و ادعای طلاق می کند اینجاست که اسلام این کار را برای زن حرام و ممنوع قرار داده و به اوهر گز چنین اجازه ای را نمی دهد که با آبروی مرد بازی کند و با این طریق خانواده ای را بهم بزند و زندگی را خراب کند.

همانگونه که اسلام به مرد نیز این اجازه را نمی دهد که به بهانه های دروغین و برای رسیدن به اهداف شوم شهوانی و هوس رانی و... زنی را طلاق داده دنبال یکی دیگری بیفتد و اگر چنین کاری را بکند این از بی وجدانی و بی غیرت مرد محسوب شده و الله متعال در این باره از او در قیامت خواهد پرسید و او را به عذاب خویش مبتلاء خواهد نمود و ای چه بسا دنیا دارالمکافات است ودر همین دنیا نیز اورا گرفتار خواری و ذلت نماید.


اینها را انجام نده تا پیامبراز تو بیزار نشود

برادر عزیزی در خواست نمودند:

سلام
ترجمه و توضیح عبارت زیرا توضیح دهید
ثم بعد ذلک أخبر عما حدثه به رسول الله صلى الله علیه وسلم بقوله: (یا رویفع ! لعل الحیاة تطول بک فأخبر الناس)
و بنویسید که حدیث این در مورد چه چیزی است؟


جــــــــــــــــــواب: :علیکم السلام ورحمة الله وبرکاته


ترجمه عبارت فوق


سپس بعد از آن او را خبر دار نمود از آنچه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در این گفته شان ابرازنموده بودند: ای رویفع! شاید زندگی تو طولانی شود پس مردم را خبردار کن.....


اصل حدیث اینگونه است



عن رویفع قال لی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : یا رویفع لعل الحیاة ستطول بک بعدی فاخبر الناس أنه من عقد لحیته أوتقلد وترا أو استنجی برجیع دابة أو عظم فان محمد صلی الله علیه وآله وسلم منه برئ .

ترجمه : رویفع رضی الله عنه می فرماید : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به من فرمودند : ای رویفع شاید زندگی تو بعد از من طولانی شد لذا به مردم بگو: همانا هر کس که موهای ریشش را گره دهد و یا نخی به گردن (اسب و یا حیوان ویا انسانی ) ببندد (تا نظر نشده واز چشم زخم محفوظ بماند) و یا اینکه با مدفوع حیوان و یا استخوان استنجا بزند محمد صلی الله علیه و آله وسلم از او بیزار است .

(این حدیث صحیح در ابوداود کتاب الطهارة باب ماینهی عنه ان یستنجی به حدیث شماره (36) آمده است).


آری دوست عزیز درحقیقت در این حدیث از چند چیز ممانعت شده است:

1- از گره دادن ریش ممانعت شده است .

2- ازنخ به گردن بستن (برای حفظ از چشم زخم)

ممانعت شده است .

3- از استنجا زدن به مدفوع حیوانات ممانعت شده است .

4- ازاستنجا زدن به استخوان ممانعت شده است .

لذا اگر کسی یکی از این چهار کار را انجام دهد محمد صلی الله علیه و آله وسلم از او بیزار است .

آری کرسی این قدر بزرگ است

برادر محترمی در خواست نمودند:

سلام
وقال أبو ذر : سمعت رسول الله - صلى الله علیه وسلم - یقول : « ما الکرسیُّ فی العرش إلا کحلقة من حدید ألقیت بین ظهری فلاة من الأرض»
این حدیث را توضیح دهید و ترجمه کنید

 

جـــــــــــواب :علیکم السلام ورحمة الله وبرکاته

 

ترجمه حدیث فوق

 

 ابوذر رضی الله عنه می فرماید از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند: کرسی در مقابل عرش نیست مگر همانند یک حلقه ی آهنی که در یک زمین کویری انداخته شده باشد.

 

توضیح حدیث فوق

 

در سلسله احادیث صحیحه حدیث شماره (190) روایت ابوذررضی الله عنه چنین آمده (ماالسماوات السبع فی الکرسی الا کحلقة ملقاة بارض فلاة و فضل العرش علی الکرسی کفضل تلک الفلاة علی تلک الحلقة .

یعنی : نیستند هفت آسمان در مقابل کرسی مگر همانند حلقه ای که در صحرای کویری افتاده باشد و برتری عرش بر کرسی همانند برتری آن صحرای کویر بر این حلقه است .

بعد از تحقیق و بررسی استاد آلبانی رجمه الله می فرماید: تنها حدیث صحیحی که درباره کرسی آمده است همین حدیث (ابوذر) است .


نکته دیگری که استاد آلبانی رحمه الله در تحت این حدیث گفته است این است که کرسی یک جسم مستقلی است و چیزی معنوی نیست و آنچه از ابن عباس رضی الله عنه نقل شده است که ایشان کرسی را به علم معنی می کردند از نظر سندی ضعیف است زیرا در سند آن جعفربن ابی مغیره موجود است که این روایت را از سعیدبن جبیر عن ابن عباس نقل می کند و ابن ابی مغیره در روایت از سعید بن جبیر قوی نیست .


آری برادراین حدیث بیانگر بزرگی عرش است و هدف این حدیث این است که کرسی که این قدر بزرگ است ولی در مقابل بزرگی عرش همانند یک حلقه ی کوچکی است که در صحرای بزرگ کویری افتاده باشد.

هر گزآدم و حواء علیهما السلام مشرک نبودند


برادر بزرگواری در خواست نمودند:

سلام
این روایت را به فارسی ترجمه کنید و توضیح آن را بیان نمایید.
رویت عن أبن عباس أن حواء حملت فجاءها الشیطان فقال: سمی الولد عبد الحارث أو لأجعلن له قرن ایل فیخرج من بطنک فیشقه فأبیا أن یطیعا، وجاءهم فی المرة الثانیة، فأبیا أن یطیعا، فجاءهما فی المرة الثالثة فأدرکهما حبّ الولد فسمیاه عبد الحارث.

 

جـــــــــــــــواب: علیکم السلام ورحمة الله وبرکاته


ترجمه روایت فوق


 از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده است که حواء هر گاه حامله می شد شیطان به نزدش می آمد ومی گفت : فرزندت را عبدالحارث نام گذاری نما و یا اینکه برایش شاخ بزکوهی می گردانم که از شکمت بیرون می شود و آن را پاره می کند ، (آدم و حواء) از شیطان پیروی نکردند و در بار دوم به نزدشان آمد بازهم (آدم و حواء) سرباز زدند از اینکه از او پیروی کنند سپس برای بار سوم شیطان به نزدشان آمد، (آدم حواء) را دوستی بچه وادار نمود (تا حرف شیطان را بپذیرند) لذا آن دو نام فرزندشان را عبدالحارث گذاشتند.

برادر عزیز معمولا بعضی از مفسرین این اثر و روایت ضعیف را در تفسیراین دو آیه زیر سوره اعراف می آورند:

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنْ الشَّاکِرِینَ (189) فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً جَعَلاَ لَهُ شُرَکَاء فِیمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (190).

ترجمه دو آیه فوق : اوذاتی است که شما رااز یک نفس (آدم) آفریده است و از اوهمسرش(حواء) را آفریده است تا با آن آرامش گیرد و چون (انسان مشرک)با همسرش جماع نمود او سبک حامله شد وبه آسانی آن زمانه را بسر می برد و چون سنگین بار شد هر دو(زن و مرد مشرک) از الله که پروردگارشان است خواستند که اگر به ما فرزند سالمی بدهی قطعا ما از شکر گذاران خواهیم گشت **** و چون الله به آنها فرزند سالمی عنایت نمود آن دو(زن ومرد مشرک)برای او شریکانی را در آنچه به آنها داده بود قرار دادند. آری الله متعال بالا و برتر است از آنچه اینها شرک می آورند.


این اشتباه از کجا نشأت گرفته



از آنجای که اول آیه در باره آدم و حواء علیهما السلام است بعضی از مفسرین فکر کردند که تا آخر آیه در باره آدم و حواء علیهما السلام است و در حالی که این گونه نیست بلکه الله متعال خطاب به انسانهای گفته که ای انسانها ما شما را از آدم و حواء علیهما السلام آفریده ایم ولی شما خالق شما را فراموش نموده و با وجودی که الله متعال به شما فرزند می دهد باز هم شما شرک می نمایید.

و چون ظاهرا این گونه بنظر می رسد که این دوآیه در باره آدم و حواء علهما السلام است لذا این روایت ضعیف را در تأیید این برداشت غلطشان بعضی از مفسرین ذکر نموده اند .

لذاباید گفت درست این است که تمام این دو آیه در باره آدم و حواء علیهما السام نیست بلکه این قسمت آیه (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا) در باره آدم و حواء علیهما السلام است .

و بقیه این آیه و آیه بعد در باره فرزندان مشرک آدم علیه السلام است که زمانی که خانمهایشان حامله می شوند در اول از الله فرزند سالم می خواهند ومی گویند که اگر الله به آنها فرزندی سالم بدهد شکر گذار او خواهند بود ولی همینکه الله به آنها فرزند سالمی می دهد دچار شرک می شوند.


علت ضعف روایت ابن عباس



آری اگر شما به تفسیر ابن کثیر و دیگر تفاسیر معتبر اهل سنت رجوع کنید به حقیقت این جریان و ضعف این روایت ابن عباس پی خواهد برد.

اولا: خود این روایت داد می زند که من ضعیفم زیرا چه گونه می شود آدم علیه السلام که پیامبر الهی است و معصوم است زمانی که زنش حامله است موحد است واوبا خانمش حواء از الله متعال می خواهد که به آنها فرزند سالمی بدهد ولی بعد از اینکه الله متعال دعایشان را قبول نموده به آنها فرزند سالمی عنایت می کند به جای شکر ناشکری نموده والعیاذ بالله شرک می کنند.!! نه هر گز آدم و حواء علیهما السلام چنین نکرده اند.

درثانی : از نظراصول حدیث نیز این روایت ضعیف است وعلت ضعف این اثر وروایت ابن عباس این است که این روایت با سند: قال عبد الله بن مبارک عن شریک عن خصیف عن سعید بن جبیر عن ابن عباس آمده است .

در این سند روای به نام( شریک ) وجود دارد که کثیر الغلظ است و روای دیگر به نام (خصیف) وجود دارد که ضعیف است .

ثالثا : نکته دیگری که در این اثر است این است که ابن کثیررحمه الله در تحت تفسیر دو آیه فوق بعد از ذکر روایتی از ابن عباس در این باره می فرماید که اصل این جریان از اهل کتاب گرفته شده است زیرا در بعضی روایات آمده عن ابن عباس عن ابی بن کعب .


در آخر دوست دارم نظر ابن کثیر رحمه الله را در تفسیر این آیه بیان نمایم ایشان می فرمایند: (وأما نحن فعلی مذهب حسن البصری رحمه الله فی هذا والله اعلم ، وأنه لیس المراد من هذا السیاق آدم وحواء، انما المراد من ذلک المشرکون من ذریته و لهذا قال الله (فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ) فذکر آدم و حواء أولا کالتوطئة لما بعدهم من الوالدین) یعنی : ما دراین باره با نظریه حسن بصری رحمه الله در این باره موافقیم(و می گوییم) والله اعلم، همانا مراد از سیاق این دو آیه آدم و حواء نیست ، بلکه مراد ازآیه اولاد مشرک آدم علیه السلام است بهمین خاطر الله متعال فرموده (الله از آنچه که مشرکان می گوید بالا و برتر است) واما اینکه اول بحثی از آدم وحواء آمده این بصورت مقدمه بوده است برای پدر و مادران مشرکی که بعد از آدم و حواء می آیند وچنین جرم وگناهی را مرتکب می شوند.