۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

تفسیرآسان آیه (235) سوره بقره

ترجمه آیه (235) سوره بقره

 

وَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَکْنَنتُمْ فِی أَنفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَلَکِنْ لا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرّاً إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَلا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکَاحِ حَتَّى یَبْلُغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ (235)


ترجمه : و برشما (مردان) گناهی نیست (که از زنانی که شوهرانشان وفات نموده و در عدّه بسر می برند) بطوراشاره و کنایه خواستگاری کنید و یا اینکه در دلهایتان مخفی بدارید (تا اینکه بعد از گذر عدّه از آنان خواستگاری کنید)، الله (از قبل) می دانسته که قطعا شما آنها را یاد می کنید ولیکن مخفیانه به آنها وعده (ازدواج ندهید) مگر اینکه سخن نیکوئی بگویید ولی تصمیم به عقد نکاح را ننمایید، تا این که (عدّه ای که برای زنان) نوشته شده به پایان برسد، و (این را خوب) بدانید که قطعا الله آنچه که در دلهایتان است را خوب می داند، پس از او بترسید و (این را نیز خوب ) بدانید که قطعا الله بسیار آمرزنده و بی نهایت بردباراست .

 

تفسیرآسان آیه (235) سوره بقره

 

(وَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَکْنَنتُمْ فِی أَنفُسِکُمْ) در این قسمت از آیه الله متعال به مردان اجازه داده تا از زنی که شوهرش وفات نموده و در دوران عدّه بسر می برد به صورت اشاره ای ازاو خواستگاری کنند همانند این که به او بگویند از این که شوهرت را از دست داده ای زیاد ناراحت نباش، زیرا زنان زیبایی همانند تو هرگز بی شوهر نخواهند ماند و مردان زیادی خواستگارتو خواهند بود و امثال این سخنان را بگویند ویا اینکه در دل مخفی داشته تا بعد از گذشت عدّه از آنان خواستگاری نموده و با آنان ازدواج کنند ولی برای مردان الله متعال این اجازه را نداده که بصورت صراحت قبل از پایان عدّه از آنان خواستگاری نمایند.

ناگفته نماند که در باره توضیح این قسمت از آیه اثری از ابن عباس رضی الله عنه در صحیح بخاری حدیث (5124) آمده که ذکر آن باعث توضیح بیشتر این قسمت از آیه می گردد :

عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، {فِیمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ} [البقرة: 235] یَقُولُ: «إِنِّی أُرِیدُ التَّزْوِیجَ، وَلَوَدِدْتُ أَنَّهُ تَیَسَّرَ لِی امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ».

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه در باره تفسیر {فِیمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ} فرمودند : (مردی که خواهان زن در عدّه است این گونه) بگوید : همانا من می خواهم ازدواج کنم و من دوست دارم (و امید وارم ) که زن نیکی برایم میسرگردد .

 

(عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَلَکِنْ لا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرّاً إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً) در این قسمت از آیه الله متعال بیان نموده است ، که الله متعال می داند که شما مردان گاهی نمی توانید تا گذشت عدّه زنانی که شوهرانشان وفات نموده صبر کنید و ازآنان در دوران عدّه خواستگاری می کنید، لذا الله متعال در این قسمت فرموده است که «بصورت مخفیانه به آنها وعده ازدواج ندهید مگر اینکه سخن نیک بگویید» یعنی بصورت اشاره ای علاقه مندی خویش را نسبت به آنان ابراز نموده و آنان را از این جریان آگاه سازید .

(وَلا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکَاحِ حَتَّى یَبْلُغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ) در این قسمت از آیه آمده که هرچند هم که شما به زنانی که در عدّه وفات شوهران سابقشان بسرمی برند علاقمند باشید، باز هم حق بستن عقد نکاح را دردوران عدّه ندارید و باید صبر کنید تا عدّه به پایان رسد و آنگاه عقد نکاح را بسته و با آنان ازدواج نمایید، لذا اگر مردی با زنی در دوران عدّه عقد نکاح بست این عقده بسته نشده و این نکاح حرام است و همانند این است که با یک زن شوهردار نکاح نموده است .

(وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ) این قسمت از آیه یک نوع هشداری است برای مردانی که در دوران عدّه زنان از آنان بصورت صراحت خوستگاری می کنند و یا وعده ازدواج می دهند ، بهمین خاطر الله متعال فرمودند « و این را بدانید که قطعا الله می داند آنچه در دلهایتان است پس از او بترسید»، که نکند بنا بر مخالفت با دستورات او و خواستگاری بصورت صریح شما را گرفت و عذاب نماید .

(وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ) آری این را ما مسلمانان باید خوب دانسته و بدان معتقد باشیم که الله متعال نسبت به گناهان ما بسیار آمرزنده است و نسبت به اشتباهات ما بی نهایت بردبار است و بهمین خاطر با وجود انجام گناهان زیادی که از ما سر می زند ما را معاف نموده و گرفت و یا عذاب نمی نماید .

تفسیرآسان آیه (234) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۳۴) سوره بقره

 

وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا فَعَلْنَ فِی أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (234)


ترجمه : وکسانی که از شما (مردان) وفات داده می شوند و(بعد ازخود) همسرانی را رها می کنند (که حامله نیستند) آنان خود چهار ماه و ده روز درنگ می کنند و چون عدّه آنان به پایان رسید پس برشما گناهی نیست که با نیکی نسبت به خودشان (هر تصمیمی بگیرند و) هرکاری بکنند، و الله نسبت به آنچه شما می کنید کاملا بیناست .

 

تفسیرآسان آیه (234) سوره بقره


(وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً) در این قسمت ازآیه نوعی ازعدّه زنانی بیان شده است که شوهرانشان وفات نموده اند زیرا زنانی که شوهرانشان وفات می نمایند دو نوع عدّه دارند که تفصیل آنها از قرارزیر می باشد :

1 - زنانی که حامله نیستند و شوهرانشان وفات می نمایند این نوع زنان عدّه آنان چهارماه و ده روز می باشد همان گونه که در این قسمت از این آیه مبارکه آمده است .

2 - زنانی که حامله هستند و شوهرانشان وفات می نمایند این نوع زنانان عدّه آنان وضع حمل و زایمان می باشد، خواه قبل از چهار ماه و ده روز زایمان کنند و یا اینکه بعد از گذر چهار ماه و ده روز زایمان نمایند ، دراین به باره به یک آیه و یک حدیث صحیحی که در زیر ذکر می شود توجه نمایید :

1 -« ...وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ...» (سوره طلاق آیه : 4).

 یعنی : زنان حامله (خواه مطلقه باشند و یا شوهر مرده) مدت عدّه شان این است که زایمان نمایند .

2 - عَن عُبَیْد اللهِ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُتْبَةَ بْنِ مَسْعُودٍ، أَنَّ أَبَاهُ کَتَبَ إِلَى عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْأَرْقَمِ الزُّهْرِیِّ، یَأْمُرُهُ أَنْ یَدْخُلَ عَلَى سُبَیْعَةَ بِنْتِ الْحَارِثِ الْأَسْلَمِیَّةِ، فَیَسْأَلَهَا عَنْ حَدِیثِهَا، وَعَمَّا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ اسْتَفْتَتْهُ، فَکَتَبَ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ إِلَى عَبْدِ اللهِ بْنِ عُتْبَةَ یُخْبِرُهُ، أَنَّ سُبَیْعَةَ أَخْبَرَتْهُ: أَنَّهَا کَانَتْ تَحْتَ سَعْدِ بْنِ خَوْلَةَ وَهُوَ فِی بَنِی عَامِرِ بْنِ لُؤَیٍّ، وَکَانَ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرًا، فَتُوُفِّیَ عَنْهَا فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَهِیَ حَامِلٌ، فَلَمْ تَنْشَبْ أَنْ وَضَعَتْ حَمْلَهَا بَعْدَ وَفَاتِهِ، فَلَمَّا تَعَلَّتْ مِنْ نِفَاسِهَا، تَجَمَّلَتْ لِلْخُطَّابِ، فَدَخَلَ عَلَیْهَا أَبُو السَّنَابِلِ بْنُ بَعْکَکٍ - رَجُلٌ مِنْ بَنِی عَبْدِ الدَّارِ - فَقَالَ لَهَا: مَا لِی أَرَاکِ مُتَجَمِّلَةً؟ لَعَلَّکِ تَرْجِینَ النِّکَاحَ، إِنَّکِ، وَاللهِ، مَا أَنْتِ بِنَاکِحٍ حَتَّى تَمُرَّ عَلَیْکِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَعَشْرٌ، قَالَتْ سُبَیْعَةُ: فَلَمَّا قَالَ لِی ذَلِکَ، جَمَعْتُ عَلَیَّ ثِیَابِی حِینَ أَمْسَیْتُ، فَأَتَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِکَ، «فَأَفْتَانِی بِأَنِّی قَدْ حَلَلْتُ حِینَ وَضَعْتُ حَمْلِی، وَأَمَرَنِی بِالتَّزَوُّجِ إِنْ بَدَا لِی» (صحیح مسلم ، حدیث : 1484 ).

ترجمه :عبیدالله بن عبد الله (رحمه الله) می فرماید که پدرش عبدالله بن عتبه بن مسعود (رحمه الله) به عمربن عبدالله بن ارقم زهری (رحمه الله) نامه نوشت و(در آن نامه به) ایشان را دستور می داد تا به نزد سبیعه دختر حارث اسلمی (رضی الله عنها) رفته و از ایشان در باره حدیثش و آنچه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به اوآنگاه که از ایشان استفتاء نموده؛ گفته است را بپرسد؟ عمربن عبدالله (رحمه الله) ،(درجواب نامه) به عبدالله بن عتبه (رحمه الله) ،(این گونه) نوشت (و) به او این گونه خبرداد که سبیعه (رضی الله عنها) به او این گونه خبرداده و گفته است : که همانا اوزن سعد بن خوله (رضی الله عنه) که از بنی عامر بن اویّ است در جنگ بدرنیز شرکت داشته بوده است ، اودر زمان حجة الوداع وفات می کند و در حالی (سبیعه) حامله است طولی نکشید که بعد از وفات سعد (رضی الله عنه ، خانمش سبیعه رضی الله عنها) زایمان نمود و چون از دوران خون ریزی زایمانش پایان رسید خودش را برای خواستگاران آرسته و آرایش نمود، ابوسنابل بن بعکک که مردی از(طائفه) بنی عبدالداراست (که یکی از خواستگارهایش هم بوده است) بر او وارد شده و به او گفت : چه شده که من ترا آراسته وآرایش شده می بینم ؟ شاید که تو می خواهی ازدواج کنی ؟!، همانا تو، سوگند به الله نمی توانی ازدواج کنی تا اینکه چهار ماده و ده روز (از وفات شوهرت) بر تو بگذرد، سبیعه (رضی الله عنها) فرمودند : چون (ابوسنابل) این حرف را به من گفت ، و چون شب نمودم لباس هایم را برخود جمع نموده (وچادر برسرکشیدم) ، و سپس به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمدم و در این باره از ایشان پرسیدم؟ (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) به من فتوی دادند که همانا من زمانی که زایمان نموده ام حلال گشته (و عدّه ام گذشته است) و(رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) به من دستوردادند که اگر صلاح می دانم ازدواج کنم . 

(فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا فَعَلْنَ فِی أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ) در این قسمت از آیه آمده است که زنانی که شوهرانشان وفات می نمایند و حامله نیستند بعد از گذشت عدّه که همان چهار ماه و ده روز باشد ، اختیار خودشان را در آرایش نمودن و آمدن نمودن برای خواستگاران دارند و اولیاء آنان نباید در این امور مانع آنان گردند ، بشرطی که این آرایش و آمده نمودن برای خواستگاران به نحواحسن و برابر با شرع باشند ورنه اولیاء حق اعتراض و جلوگیری را دارند .

(وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ) آری واقعا الله متعال به هرآنچه ما انسانها عمل می کنیم از ظاهر و باطن آنها کاملا آگاه و باخبر است و هیچ چیزی از الله متعال مخفی و پوشیده نمی ماند، بهمین سبب در آخر این آیه آمده « و الله به آنچه شما عمل می کنید کاملا آگاه و با خبر است» .

تفسیرآسان آیه (233) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۳۳) سوره بقره

 

وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (233)


ترجمه : و مادران می توانند تا دو سال کامل فرزندانشان را شیر دهند (البته این حکم) برای کسی است که می خواهد مدت شیرخوراگی (بچه) را به پایان برساند ، وبرکسی که فرزند برای اومتولد شده (یعنی پدر) لازم است که خوراک و لباس مادرانی (که بچه هایشان را شیرمی دهند) را با نیکی و خوبی فراهم نماید، هیچ کسی بالاتر از توانش به مشقت انداخته نمی شود، نه مادری به خاطر بچه اش به ضرر انداخته می شود و نه هم کسی که برایش فرزند متولد شده (یعنی پدر) بخاطر بچه اش به ضرری انداخته می شود، و(در صورت وفات و یا فقرپدر) بروارث (فرزند) چنین چیزی (از نفقه و مخارج) لازم است ، پس اگر دو (پدر و مادر) خواستند که با رضایت و مشورت یکدیگر بچه را (پیش از دوسال) از شیر بگیرند برآن دوهیچ گناهی نیست،  و اگر شما (مردان) خواستید برای فرزندانتان شیردهنده (دیگری علاوه از مادران آنها) طلب کنید برشما گناهی نیست، بشرط اینکه آنچه را که برای آنان متعهد شدید با نیکی و کامل به آنها پرداخت نمایید ، و از الله بترسید و (این را خوب) بدانید که قطعا الله به آنچه شما عمل می کنید کاملا بیناست .

 

تفسیرآسان آیه (233) سوره بقره

 

(وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ) در این قسمت ازآیه مدت کامل شیرخوارگی و رضاعت بیان شده است که همان دوسال کامل باشد ، لذا شیرخوارگی بعد از دوسال اعتبارشرعی ندارد بجز در موارد ضروری که معتبر می باشد، در این باره به دوحدیث صحیح زیرتوجه فرمایید که حدیث اولی بی اعتباربودن شیرخوارگی بعد از پایان دوسال که همان مدت رضاعت وباز شدن از شیر خوارگی باشد را بیان می دارد و حدیث دومی شیرخوارگی در سن بزرگی به هنگام ضرورت را به اثبات می رساند :

1 - رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : «لَا یُحَرِّمُ مِنَ الرِّضَاعَةِ إِلَّا مَا فَتَقَ الأَمْعَاءَ فِی الثَّدْیِ، وَکَانَ قَبْلَ الفِطَامِ» (سنن ترمذی ، حدیث شماره 1152) .

یعنی : از شیرخوارگی حرام نمی گردد مگراینکه بچه از پستان (مادر رضاعی) به حدی بنوشد که رودها بترکد و این شیرخوارگی قبل ازشیر باز شدن و پایان دوران شیرخوارگی باشد.

2 - عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: جَاءَتْ سَهْلَةُ بِنْتُ سُهَیْلٍ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنِّی أَرَى فِی وَجْهِ أَبِی حُذَیْفَةَ مِنْ دُخُولِ سَالِمٍ وَهُوَ حَلِیفُهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَرْضِعِیهِ»، قَالَتْ: وَکَیْفَ أُرْضِعُهُ؟ وَهُوَ رَجُلٌ کَبِیرٌ، فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَقَالَ: «قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ رَجُلٌ کَبِیرٌ» (صحیح مسلم ، حدیث شماره 1453) .

ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : سهله دختر سهیل (رضی الله عنها، زن ابوحذیفه رضی الله عنه) به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمده و گفتند : ای رسول الله ، همانا من ازداخل شدن سالم فرزند خوانده ابوحذیفه به خانه ما، درچهره ابوحذیفه آثار ناراحتی را مشاهده می کنم ، پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: سالم را شیربده ، (تا پسر شیرخوارتو گردد ، سهله رضی الله عنها) گفتند: چه گونه اوراشیربدهم؟ و درحالی که مرد بزرگی است، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لبخند زدند و(سپس) فرمودند: می دانم که او مرد بزرگی است (شیرش بده ایرادی ندارد).

ناگفته نماند که شیرخوارگی شرعی زمانی به اثبات می رسد و دارای اعتبارشرعی می باشد که بچه پنج بارازپستان زنی شیر بخورد و هربارکاملا سیرشود ورنه با کم تر از این شیرخوارگی شرعی به اثبات نمی رسد ، در این باره به احادیث صحیح زیر توجه نمایید :

1 - رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : « لَا تُحَرِّمُ الرَّضْعَةُ أَوِ الرَّضْعَتَانِ، أَوِ الْمَصَّةُ أَوِ الْمَصَّتَانِ » (صحیح مسلم ،حدیث: 1451).

یعنی : یکبار و یا دوبار شیرخوردن و یا یکبار و یا دوبار مکیدن حرام نمی گرداند (و شیرخوارگی را به اثبات نمی رساند).

2 - عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تُحَرِّمُ الْمَصَّةُ وَالْمَصَّتَانِ» (صحیح مسلم ، حدیث : 1450)

ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : یکبار و دوبار مکیدن حرمت (از طریق شیرخوارگی ) را به اثبات نمی رساند .

3  - عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّهَا قَالَتْ: " کَانَ فِیمَا أُنْزِلَ مِنَ الْقُرْآنِ: عَشْرُ رَضَعَاتٍ مَعْلُومَاتٍ یُحَرِّمْنَ، ثُمَّ نُسِخْنَ، بِخَمْسٍ مَعْلُومَاتٍ، فَتُوُفِّیَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَهُنَّ فِیمَا یُقْرَأُ مِنَ الْقُرْآنِ ". (صحیح مسلم ، حدیث : 1452).


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : ازآنچه از(آیات) قرآن که نازل شده بود (آیه) ده بار شیر خوردن بود که حرمت (شیرخوارگی) را به اثبات می رساند، سپس این حکم منسوخ شد و به پنج بار مشخص تنزّل نمودند، سپس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وفات نمودند و در حالی که آن آیه (پنج بار) از قرآن خوانده و تلاوت می شد (یعنی برخی از مردم از نسخ تلاوت و باقی ماندن حکم آن بی خبر بودند) .

(وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) دراین قسمت ازآیه بیان شده است که اگرمردی زنش را طلاق داد وآن زن و مرد بچه شیرخوار داشتند و آن زن آن بچه را شیر داد در این صورت برپدر بچه واجب است که به نحو احسن و نیکی نفقه و لباس آن زن را تا زمانی که بچه اش را شیر می دهد به او پرداخت نماید .

نگفته نماند که مراد « الْمَوْلُودِ لَهُ » پدر است، و مراد از « رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ » نفقه و لباس زنان طلاق داده شده ای است که بچه های شوهران سابقشان را شیر می دهند، و مراد از « بِالْمَعْرُوفِ »  به حد توان و برابر با عرف منطقه آن زن و شوهرمی باشد.

(لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا) در این قسمت از آیه بیان شده که پدرآن بچه باید به حد توانش نان و نفقه و لباس زن سابقش را که دارد بچه او را شیر می دهد پرداخت کند ، لذا بیشتر از حد توان براو واجب نیست و زن نباید ازاو مطالبه بیشتری نماید، همین مطلب در سوره طلاق آیه (7) این گونه آمده است « لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا » .

یعنی : باید هر کس که توان مالی دارد از مال خود (به زن شیردهنده ای که طلاق داده است ودر حالی که آن زن بچه اش را شیر می دهد) نان ونفقه دهد ، و کسی که تنگدست باشد ، از هر چه الله، به او داده است نفقه دهد، الله هیچ کسی را مگر به همان اندازه که به او داده است مکلف نمی سازد ، و چه زودا الله پس از سختی آسانی خواهد گرداند.

 

(لا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ) در این قسمت از آیه آمده که نه مادر بضررانداخته شود که مجبوربر شیردادن شود و یا مجبور به مفت شیردادن شود و نه هم پدربه ضررانداخته شود که از او کرایه و نفقه و لباس زیادی در مقابل شیری که به بچه اش داده می شود از او گرفته شود.

(وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ) مراد از « اَلْوَارِثِ » در این قسمت از آیه وارث پدرآن بچه است، لذا در این قسمت از آیه آمده که اگرپدر وفات کرد وارثین او در قبال این بچه که در دست زن طلاق داده شده متوفی است به ضرر انداخته نشوند که ازآنها نفقه و لباس و یا مزد شیر دهی زیادتری از حد معمول و معروف گرفته شود .

(فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا) در این قسمت از آیه آمده که اگرزن و مردی که با طلاق از یکدیگر جدا شده اند، با رضایت ومشورت یکدیگر بچه را قبل از اتمام دو سال از شیر بازکردند و درحالی که می دانستند که این کار به ضرر بچه نیست و به نفع پدر و مادر است لذا هیچ ایرادی ندارد ودرباز کردن بچه از شیر برای هیچ یک ازآنان گناهی نیست، و اما اگر یکی خواست بچه از شیر باز شود و دیگری نخواست و یا در باز کردن بچه از شیر قبل از دوسال ضرری به بچه می رسید در این صورت قبل از اتمام دوسال بچه را از شیر گرفتن جایز نیست  .

(وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ) در این قسمت از آیه الله متعال بیان نموده که اگرمردانی که زنانشان را طلاق داده اند و بنا برعلتی خواستند که علاوه از مادرانشان زنانی دیگری را برای شیردادن بچه هایشان انتخاب کنند برآنان گناهی نیست بشرطی که مزد شیردهی آن زنان را بنحو احسن و نیکی پرداخت کنند .

آری از این قسمت ازآیه کاملا واضح است که زنان می توانند در مقابل شیر دادن به بچه های دیگران پول و مزد بگیرند .

(وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) دراین قسمت از آیه بیان گشته که ما باید درهرزمان و مکان از الله متعال بترسیم زیرا که الله متعال نسبت به تمام گفتار و کردارمان بیناست .

تفسیرآسان آیه (232) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۳۲) سوره بقره

 

وَإِذَا طَلَّقْتُمْ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکُمْ أَزْکَى لَکُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (232)


ترجمه : و آنگاه که شما (مردان) زنان (خود) را (یک و یا دو) طلاق دادید و سپس عده آنان به پایان رسید پس مانع آنها نشوید که (دو باره) با شوهران (قبلی خود) ازدواج کنند؛ آنگاه که با خودشان به نیکی راضی گشته (و به توافق رسیدند) ، این همان چیزی است که با آن پند داده می شود کسی که به الله و روز آخرت ایمان داشته باشد، این برایتان پاکیزه تر و پاک تراست و الله می داند و در حالی که شما نمی دانید .


تفسیرآسان آیه (232) سوره بقره


قبل از تفسیراین آیه مناسب می دانم که توجه خوانندگان گرامی را به روایت شماره (5331) صحیح بخاری وروایت شماره (2087) سنن ابی داود جلب نمایم که سبب نزول وتفسیراین آیه را بیان می نماید :

عَنِ الْحَسَنِ، حَدَّثَنِی مَعْقِلُ بْنُ یَسَارٍ، قَالَ: کَانَتْ لِی أُخْتٌ تُخْطَبُ إِلَیَّ فَأَتَانِی ابْنُ عَمٍّ لِی فَأَنْکَحْتُهَا إِیَّاهُ، ثُمَّ طَلَّقَهَا طَلَاقًا لَهُ رَجْعَةٌ، ثُمَّ تَرَکَهَا حَتَّى انْقَضَتْ عِدَّتُهَا، فَلَمَّا خُطِبَتْ إِلَیَّ أَتَانِی یَخْطُبُهَا، فَقُلْتُ: «لَا، وَاللَّهِ لَا أُنْکِحُهَا أَبَدًا»، قَالَ: فَفِیَّ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ {وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ} [البقرة: 232] الْآیَةَ، قَالَ: «فَکَفَّرْتُ عَنْ یَمِینِی فَأَنْکَحْتُهَا إِیَّاهُ».

ترجمه : حسن بصری رحمه الله فرمودند: معقل بن یسار رضی الله عنه فرمودند: من خواهری داشتم که ازمن خواستگاری می شد، پسرعمویم به نزد من آمد و او را از من خواستگاری نمود ومن خواهرم را به ازدواج او درآوردم سپس او خواهرم را طلاقی که حق رجعت داشت داد، وبعد خواهرم را رها نمود (و به رجوع نکرد) تا اینکه عدّه اش بپایان رسید ، وچون دوباره خواهرم از من خواستگاری شد پسرعمویم نیز دوباره به نزد من آمد و (خواهرم را) از من خواستگاری نمود، من گفتم : نه ، سوگند به الله هرگز او را به ازدواج تو درنخواهم آورد، (معقل رضی الله عنه) می گوید: در باره (این ممانعت) من این آیه نازل گشت {وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ} ، یعنی : چون زنانتان را طلاق (رجعی) دادید و عدّه آنان بپایان رسید پس آنان را جلوگیری نکنید و مانع نشوید (تا دو باره) با شوهران (اولی) خودشان ازدواج کنند، (معقل رضی الله عنه) فرمودند : سپس من کفاره قسم خودم را داده وبعد خواهرم را به ازدواج او درآوردم .

(وَإِذَا طَلَّقْتُمْ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ) در این قسمت ازآیه الله متعال به اولیاء و سرپرست زن بیوهایی که طلاق رجعی داده شده اند؛ دستور داده است که شما حق ندارید که بعد از گذر عدّه ، جلوی ازدواج مجدد آنان را با شوهرهای قبلی آنان بگیرید .

از این قسمت آیه یک مسأله مهم واضح می گردد و آن اینکه زن بیوه نیز نمی تواند بدون اذن ولی و سرپرست خود ازدواج کند، ولی اگر فرد مناسبی و لو شوهر اولی او آمد و خواستگاری نمود سرپرست او نباید بدون دلیل شرعی مانع این ازدواج گردد و این حق را ندارد.

(ذَلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ) الله متعال در این قسمت از آیه بیان نموده به شما این پند و اندرز داده می شود و شما باید از آن پند بگیرید آن اینکه مانع ازدواج زنانی که راضی اند دو باره با شوهران سابقشان ازدواج کنند نشوید واقعا اگر به الله متعال و روز آخرت ایمان دارید ، و واقعا اگر پایبند شریعت و دین الهی هستید .

ازاین قسمت آیه یک نکته زیبا دانسته می شود و آن اینکه اگر کسی ایمان دقیق و کامل به الله متعال و روز آخرت داشته باشد او پایبند دستورات شریعت می گردد و هرگز با فرامین الهی مخالفت نمی کند و هر چند ایمان به الله متعال و روز قیامت در انسان قوی ترگردد پایبندی او به دستورات قرآن و سنّت نیز بیشتر و مستحکم ترمی گردد.

(ذَلِکُمْ أَزْکَى لَکُمْ وَأَطْهَرُ) در این قسمت از آیه آمده اینکه شما مردان جلوگیری نکنید تا اینکه زنان طلاق داده شده ای که شما سرپرست و ولی آنان هستید، دو باره با شوهرهای سابقشان ازدواج کنند این برایتان بهتر و برای قلب هایتان پاکیزه تر است ، زیرا شما تعصب و ناراحتی که داشتید را کنار گذاشته و به شریعت عمل نموده اید، وکینه و دشمنی را دور ریختن و به شریعت پایبندی نمودن باعث پاکی دلها می گردد .

(وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) ودر پایان این آیه الله متعال خطاب به سرپرست و ولی زنان می گوید : الله می داند (که برای شما چه چیزی مفید و چه چیزی مضراست ، به همین خاطر هرآنچه برایتان مفید است شما را به اجرای آن دستور داده و هرآنچه برای شما مضر است شما را از آن ممانعت نموده است) ولی شما نمی دانید (وفایده و ضررتان را تشخیص نمی دهید و گاهی تحت احساسات و جزبات تصمیم هایی می گیرید که هرگز به نفع شما و نفع دیگران نیست) .

آری از جمله « وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » فهمیده می شود که ما مسلمانان باید تابع صد درصد شریعت و فرامین الله متعال باشیم زیرا هرچند هم که دارای عقل و علم باشیم ، بازهم در مقابل علم الله متعال علم ما هیچ است و ما در مقابل الله متعال هیچ نمی دانیم و این قانون است که باید افراد نادان از داناها پیروی کنند ، لذا در احکام شریعت هر آنچه الله متعال و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به ما دستور داده اند ما باید پایبند به آنها باشیم و دنبال علت و حکمت نگردیم و برای رها نمودن و عمل نکردن به آنها بهانه تراشی نکنیم، زیرا که ما نمی دانیم و الله متعال همه چیز را خوب می داند .

تفسیرآسان آیه (231) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۳۱) سوره بقره

 

وَإِذَا طَلَّقْتُمْ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلا تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلا تَتَّخِذُوا آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ الْکِتَابِ وَالْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (231)


ترجمه : و آنگاه که (شما مردان) زنانتان را (یک و یا دو) طلاق دادید ومدت عدّه آنان (نزدیک) به پایان رسیدن بود پس یا (رجوع نموده وآنان را) به نیکی نگه دارید و یا اینکه (بدون رجوع) به نیکی رهایشان کنید (تا عده شان بگذرد واز همسریتان آزاد گردند) و آنان (یعنی : زنانتان را که طلاق رجعی داده اید ) را (با رجوع به آنان) برای ضرررساندن نگه ندارید تا (بدین طریق) تجاوز نمایید و هرکسی که این کار را انجام دهد او به خودش ظلم نموده است و آیه های الله را به باد مسخره نگیرید و نعمت الله را برخودتان وآنچه که الله از کتاب و حکمت (سنّت) برشما نازل نموده و شما را با آن پند می دهد را بیاد آورید، وازالله بترسید و (این را خوب) بدانید که قطعا الله به هرچیزی بسیار دانا است .

 

تفسیرآسان آیه (231) سوره بقره

 

(وَإِذَا طَلَّقْتُمْ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ) در این قسمت از آیه به مردانی که زنانشان را طلاق رجعی داده اند دستور داده شده است که هنگام نزدیک شدن به پایان عدّه زنانی که طلاق داده اند در صورتی که خانم هایشان را یک و یا دو طلاق داده اند؛ یا به آنان رجوع نمایند وآنان را به نحواحسن و نیکی نگه دارند و یا اینکه با خیر و خوبی تا گذرکامل عدّه آنان را رها کنند، به همین سبب است که الله متعال در این قسمت از آیه فرموده اند: « و آنگاه که (شما مردان) زنانتان را (یک و یا دو) طلاق دادید ومدت عدّه آنان (نزدیک) به پایان رسیدن بود پس یا (رجوع نموده وآنان را) به نیکی نگه دارید و یا اینکه (بدون رجوع) به نیکی رهایشان کنید (تا عده شان بگذرد واز همسریتان آزاد گردند)».

(وَلا تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ) در این قسمت از آیه الله متعال هشدارداده به آن دسته از مردان که زنانشان را طلاق رجعی داده و چون عدّه آنان نزدیک به پایان رسیدن می شود به آنها رجوع می کنند و سپس بار دیگر طلاق رجعی می دهند و همین که عدّه نزدیک به پایان می رسد دو باره رجوع می کنند و با این طریق زنانشان را آزار داده و عدّه آنان را بدرازا می کشانند ، الله متعال مردان را از این کار ممانعت نموده و به آنان هشدار داده که چنین کاری نکنید که در حقیقت این کاربار گناه خودتان را زیاد می نماید وشما با این کار به خودتان ظلم کرده اید، بهمین علت الله متعال در این قسمت ازآیه فرمودند : « و آنان (یعنی زنانتان را که طلاق رجعی داده اید ) را (با رجوع به آنان) برای ضرررساندن نگه ندارید تا (بدین طریق) تجاوز نمایید و هرکسی که این کار را انجام دهد او به خودش ظلم نموده است »

(وَلا تَتَّخِذُوا آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً ) این قسمت ازآیه ردّ کسانی است که زنانشان را طلاق داده و سپس می گویند که ما قصد طلاق نداشتیم و شوخی و بازی می کردیم ، این شوخی ها در حقیقت یک نوع تمسخر به آیات و احکام دین الهی است لذا حرام و ممنوع می باشد و کسی که این گونه خانمش را به شوخی و بازی طلاق دهد طلاقش واقع شده وخانمش از او جدا می شود، به همین سبب الله متعال دراینجا فرموده اند : « وآیات الله را مسخره نگیرید» .

در این باره رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نیز فرموده اند : « ثَلَاثٌ جِدُّهُنَّ جِدٌّ، وَهَزْلُهُنَّ جِدٌّ: النِّکَاحُ، وَالطَّلَاقُ، وَالرَّجْعَةُ »(سنن ترمذی ، حدیث 1184).

ترجمه : سه چیز جدی آنها جدی است و شوخی آنان نیز جدی است : ازدواج ، طلاق و رجوع نمودن به خانم (در طلاق رجعی) .

(وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ الْکِتَابِ وَالْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ) در این قسمت از آیه الله متعال مسلمانان را نصیحت می کند که نعمت هایی که الله متعال بر شما عنایت نموده من جمله اینکه شما را به راه راست هدایت داده را بیاد آورید و شکرآنها را بجا آورید و همچنین شکراین نعمت بزرگ بجا آورید که الله متعال ،کتاب خودش قرآن مجید و سنّت گوهربار رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را برای رهنمائی شما نازل نموده و شما را با آنها امر و نهی و نصیحت می کند .

یک نکته مهم در اینجا بیان آن را ضروری می دانم و آن اینکه هر جا که درقرآن مجید « اَلْکِتَابِ وَالْحِکْمَةِ » با هم آمدند، و مورد خطاب آن امت اسلامی بود در آنجا مراد از « اَلْکِتَاب » قرآن مجید و مراد از « اَلْحِکْمَة » سنّت می باشد .

نکته مهم دیگری که در این قسمت ازآیه نهفته است این است که ازجمله « وَمَا أَنزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ الْکِتَابِ وَالْحِکْمَةِ » فهمیده می شود که احادیث نبوی صلی الله علیه وآله وسلم نیز وحی الهی می باشند ، لذا باید احادیث صحیح را پذیرفت و به آنها عمل نمود، و چه زیبا گفته است شاعر :

گفته او گفته الله بود ..... گرچه از حلقوم عبدالله بود .

و همانگونه که ازدوآیه (سوره نجم)« وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى (4) » یعنی : (محمد صلی الله علیه و آله وسلم) از روی خواهشات سخن نمی گوید . (گفتار) او بجز وحی که بسوی ایشان می شود (چیزدیگری) نیست .

(وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) در این قسمت ازآیه الله متعال به مسلمانان دستور می دهد که در هرکاری که انجام می دهید و یا ترک می کنید از الله متعال بترسید و این را خوب بدانید که قطعا الله متعال به هرچیزی خواه در انفرادی و مخفیانه انجام دهید و یا در جمع و آشکارا ، و یا برای رضای الله متعال انجام دهید و یا برای اهداف دیگر ، همه و همه آنها را الله متعال خوب می داند و نسبت تمام چیزهای دنیا من جمله اعمال شما انسانها کاملا آگاه و با خبر است .

 

تفسیرآسان در فهم آیه (230) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۳۰) سوره بقره

 

فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَنْ یَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (230)


ترجمه : پس اگر(مردی) زنش را (برای بار سوم) طلاق داد پس از این به بعد برای او این زن حلال نیست تا اینکه (این زن بعد از گذراندن عدّه) همسری غیر از او را بگیرد سپس اگر آن (همسر دوم) طلاقش داد (و یا مُرد) پس بر آن دو (زن و مرد) گناهی نیست که دوباره (با ازدواج دوم به زناشوئی) برگردند اگرهر دو گمان می کنند که (واقعا) می توانند حدود و مرزهای (دین) الهی را به پا دارند ، و این های که بیان شد حدود و مرزهای (دین)  الهی اند و الله آنها را برای افرادی بیان می دارد که می دانند .


تفسیرآسان در فهم آیه (230) سوره بقره

 

(فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ) این قسمت ازآیه آن رخصتی که دراول اسلام بوده که اگرفردی زنش را هرچند هم طلاق می داد بازهم درعدّه می توانست به اورجوع کند گرچه اورا صد طلاق هم داده باشد را برداشته و نسخ نموده است ، لذا بعد از نزول این آیه؛ بعد ازطلاق سوم حق رجوع برداشته و منسوخ شده است، به همین سبب الله متعال دراین آیه فرموده اند: « پس اگر(مردی) زنش را (برای بار سوم) طلاق داد پس از این به بعد برای او این زن حلال نیست تا اینکه (این زن بعد ازگذراندن عدّه) همسری غیر از او را بگیرد ...» .

دراینجا باید یک نکته بسیارمهمی بیان شود وآن این که ، زن بعد ازاینکه شوهرش اورا سه بارطلاق داده بعد ازگذر عدّه او می تواند برود شوهر دیگری بگیرد و حالا اگربعد از ازدواج و عروسی و جماع همسر دوم این زن مُرد و یا طلاقش داد این زن بعد گذراندن عدّه از شوهر دوم می تواند دوباره با شوهراولش ازدواج مجدد نماید ، بشرطی که هیچ مکر و حیله و حلاله ای در کار نباشد ولی اگر حیله و یا حلاله ای درکار بود هرگزنمی تواند با شوهراولش ازدواج کند و اگر ازدواج هم بکند شرعی نیست و حرام است در این باره به دو حدیث و یک اثر که در زیر بیان می شود توجه فرمایید:

 

1 -  قَالَ عُقْبَةُ بْنُ عَامِرٍ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِالتَّیْسِ الْمُسْتَعَارِ» ، قَالُوا: بَلَى، یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «هُوَ الْمُحَلِّلُ، لَعَنَ اللَّهُ الْمُحَلِّلَ، وَالْمُحَلَّلَ لَهُ» ( سنن ابن ماجه ، حدیث شماره  1936).

 

ترجمه : عقبه بن عامررضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: توجه کنید! آیا شما را ازقوچ کرایه ای خبردارننمایم ؟ (صحابه موجود درآنجا) فرمودند: بله ای رسول الله (ما را ازآن خبردار نمائید) ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: او همان حلاله کننده است ، الله لعنت و نفرین کند برکسی که حلاله کننده است (یعنی : شوهر دوم) و برکسی که بخاطرحلال گشتن زن برای اواین حلاله صورت گرفته است (یعنی شوهر اول).

 

2 - عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَعَنَ اللَّهُ الْمُحَلِّلَ، وَالْمُحَلَّلَ لَهُ». (سنن ابی داود، حدیث شماره 2076).

 

ترجمه : علی رضی الله عنه فرمودند: همانا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: الله لعنت و نفرین کند برکسی که حلال کننده است (یعنی : شوهر دوم) و برکسی که بخاطر حلال گشتن زن برای او این حلاله صورت گرفته است (یعنی شوهر اول).

 

3 - عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ الْمُغِیرَةِ بْنِ نَوْفَلٍ، أَنَّ ابْنَ عُمَرَ، رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ تَحْلِیلِ الْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا فَقَالَ: " ذَاکَ السِّفَاحُ " (السنن الکبری للبیهقی «14190» و مصنف ابن ابی شیبه حدیث شماره « 17082 » و مصنف عبدالرزاق حدیث شماره « 10776 » ) .

ترجمه : عبدالملک بن مغیره رحمه الله فرمودند: همانا از ابن عمررضی الله عنه درباره حلاله نمودن زن تا برای شوهراولش حلال گردد پرسیده شد ( که آیا این کار جایز است و یا خیر) ؟ (ایشان درجواب) فرمودند: این (کار) زنا است .

 

 (فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَنْ یَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ) دراین قسمت ازآیه الله متعال بیان نموده است که اگرشوهر دوّم آن زن را طلاق داد حالا اگر این زن وشوهراول او گمان می کنند که می توانند حدود الهی و قوانین شرعی همسر داری را رعایت کنند در این صورت می توانند دوباره این زن و مرد با یکدیگر ازدواج کنند، به همین سبب الله متعال در این قسمت ازآیه فرمودند: « سپس اگر آن (همسر دوم) طلاقش داد (و یا مُرد) پس بر آن دو (زن و مرد) گناهی نیست که دوباره (با ازدواج دوم به زناشوئی) برگردند اگرهر دو گمان می کنند که (واقعا) می توانند حدود و مرزهای (دین) الهی را به پا دارند » .

و از مفهوم این قسمت از آیه معلوم می گردد که اگر آن زن و مرد گمان می کنند که باز هم بعد از ازدواج دوم دچار مشکل خواهند گشت و نخواهند توانست با هم خوب زندگی نموده و حدود و قوانین شرع را رعایت نمایند ، پس نباید دوباره با هم ازدواج کنند .

(وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ) در این قسمت از آیه الله متعال بیان نموده اند که این مسائل مربوط به ازدواج و طلاق از حدود و مرزهای دین الهی اند و اینها را الله متعال برای افردی بیان می دارد که حقایق را می دانند ، گویا در این قسمت به نوع هشداراست که از حدود و مرزهای دین الهی تجاوز نکنید و قانون شکنی نکنید که این برایتان عواقب بسیاربدی را بهمراه خواهد داشت.

تفسیر آسان آیه (229) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۲۹) سوره بقره

 

الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلاَّ أَنْ یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الظَّالِمُونَ (229)


ترجمه : طلاق (که مرد حق بازگشت به خانمش را دارد) دو باراست بعد از آن یا (زن) را بگونه شایسته و نیک نگه داشتن است و یا (برای بارسوم) به نحو احسن(طلاق دادن، و) رها کردن  است و برای شما (مردان) حلال نیست که از آنچه به آنان (بعنوان مهریه) داده اید چیزی بازپس بگیرید ، بجز (در صورتی که) هردو(زن و مرد) بترسند که نتوانند حدود الهی را بر پا بدارند، پس اگر آن دو(زن و شوهر) ترسیدند که نتوانند حدود الهی را برپا بدارند پس (در این صورت) بر آن دو (مرد وزن) گناهی نیست در آنچه زن به مردش (در قبال جدائی از او) فدیه بدهد (و با شوهرش خلع کند) این های (که بیان شد) حدود و مرزهای (دین) الهی اند پس از آنها تجاوز نکنید و (این را بدنید) کسانی که ازحدود و مرزهای (دین) الهی تجاز می کنند پس آنها ظالمان هستند.


تفسیر آسان آیه (229) سوره بقره

 

(الطَّلاقُ مَرَّتَانِ) مراد ازاین دو بار طلاق دادن همان دو طلاق رجعی است دراین باره به روایت صحیح شماره (2195) سنن ابی داود توجه نمایید :

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: وَذَلِکَ أَنَّ الرَّجُلَ کَانَ إِذَا طَلَّقَ امْرَأَتَهُ، فَهُوَ أَحَقُّ بِرَجْعَتِهَا، وَإِنْ طَلَّقَهَا ثَلَاثًا، فَنُسِخَ ذَلِکَ، وَقَالَ: {الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ} [البقرة: 229].

ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: (دراوائل اسلام) این گونه بوده است که مرد زمانی که زنش را طلاق می داده باز هم او به بازگرداندنش و رجوع به او حق دارتر بوده است و گرچه او را سه طلاقه هم نموده باشد، تا اینکه با نزول آیه « الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ » این حکم منسوخ شد (و فقط تا دو طلاق مرد می تواند در دوران عده خانمش به او رجوع کند).

در اینجا لازم می دانم که این نکته بسیارمهمی را بیان نمایم وآن اینکه اگر درهر باری از این دوباره مرد با یک لفظ خانمش را چندین طلاق بدهد باز هم یک طلاق واقع می شود بعنوان مثال اگر مردی به خانمش بگوید که تو «سه طلاقی» باز هم «یک طلاق» واقع می شود در این باره به روایت شماره (1472) صحیح مسلم توجه نمایید :

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " کَانَ الطَّلَاقُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَسَنَتَیْنِ مِنْ خِلَافَةِ عُمَرَ، طَلَاقُ الثَّلَاثِ وَاحِدَةً، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: إِنَّ النَّاسَ قَدِ اسْتَعْجَلُوا فِی أَمْرٍ قَدْ کَانَتْ لَهُمْ فِیهِ أَنَاةٌ، فَلَوْ أَمْضَیْنَاهُ عَلَیْهِمْ، فَأَمْضَاهُ عَلَیْهِمْ ".

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: (روش)طلاق درزمان رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم و(دوران خلافت) ابوبکر(رضی الله عنه) و دوسال (اول) از خلافت عمر(رضی الله عنه) (این گونه) بود که سه طلاق یک طلاق حساب می شد، (تا اینکه) عمربن خطاب رضی الله عنه فرمودند : همانا مردم در جریانی که برای آنان درآن مهلتی بود عجله نمودند پس ای کاش ما گفته شان در طلاق را برآنان اجرا می نمودیم و سپس آن را برآنان اجرا نمود(یعنی سه طلاق با یک لفظ را برآنان سه طلاق حساب نمود) .

از دقت در این حدیث معلوم می گردد که سه طلاق با یک لفظ در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و خلافت ابوبکرصدیق رضی الله عنه و اوائل خلافت عمر رضی الله عنه یک طلاق محسوب می شده است تا اینکه بعدا عمر رضی الله عنه با اجتهادشان در این حکم تغییری ایجاد نمودند، ولی ازآنجایی که این حکم اجتهادی عمرفاروق رضی الله عنه ، مخالف با سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و مخالف با سنّت خلیفه راشد ابوبکر صدیق رضی الله عنه می باشد ، لذا نظریه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و خلیفه اوّل ابوبکر صدیق رضی الله عنه بر اجتهاد شخصی خلیفه دوّم عمربن خطاب رضی الله عنه ارجحیت داشته و درست تر می باشد .

(فَإمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ) دراین قسمت ازآیه الله متعال به مردانی که زنانشان را دو طلاقه نموده اند دستورداده که بعد از دو طلاق یا به نحوا احسن و نیکی به زنانشان رجوع نموده و آنان را نگه دارند و یا اینکه به نحواحسن و نیکی طلاق سوم را داده و آنان را رها کنند .

(وَلا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلاَّ أَنْ یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ) در این قسمت از آیه دو حکم مهم بیان شده است :

1 - مردان نباید آنچه از مهریه به خانمهایشان داده اند بعد ازطلاق و جدائی ازآنان چیزی را پس بگیرند و این کاربرای آنان حلال نیست و اگر مردی چنین کاری را کرد و از مهریه ای که به خانمش داده چیزی را پس گرفت و یا آنچه از مهریه تعیین نموده بعد از طلاق وجدائی به او نداد، او مرتکب کار حرامی شده است .

2 - اگر زن و مرد فکرکنند که در زندگی مشترک نمی توانند حدود الهی را رعایت کنند و زن بخواهد با بخشیدن مهریه خویش با شوهر خویش خلع نماید این امر مجاز است و در این صورت هیچ گناهی برمرد نیست که مهریه ای که به خانمش داده را واپس بگیرد .

ناگفته نماند که خلع گرچه با لفظ طلاق صورت می گیرد ولی طلاق محسوب نمی شود و یک نوع فسخ نکاح است که احکام خاص خودش را دارد که از قرار زیرمی باشد :

1 - در خلع زن تمام و یا قسمتی از مهریه خودش را به شوهرش می بخشد و یا چیزدیگری علاوه از مهریه به همسرش می دهد و با این طریق او را راضی به جدائی می کند، همان گونه که دراین آیه بیان بدان اشاره شده است.

2 - خلع نمودن در صورتی مجاز است که زن و مرد فکر کنند که نمی توانند حدود الهی را برپا بدارند، چنانچه ازخود این آیه معلوم می گردد .

3 - برای زن مجاز نیست که به بهانه های واهی و بی اساس از شوهرش در خواست خلع نماید ، زیرا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در باره زنانی که به بهانه های واهی وبی اساس درخواست خلع می کنند فرموده اند: «المُخْتَلِعَاتُ هُنَّ المُنَافِقَاتُ» (سنن ترمذی، حدیث شماره 1186) .

یعنی : زنانی که (بدون عذر و بنا بر بهانه های واهی) خلع کننده اند آنان منافق اند .

4 - در خلع باید شوهر زنش را یک طلاق بدهد همان گونه که در روایت شماره (5273) صحیح بخاری این گونه آمده است :

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ امْرَأَةَ ثَابِتِ بْنِ قَیْسٍ أَتَتِ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، ثَابِتُ بْنُ قَیْسٍ، مَا أَعْتِبُ عَلَیْهِ فِی خُلُقٍ وَلاَ دِینٍ، وَلَکِنِّی أَکْرَهُ الکُفْرَ فِی الإِسْلاَمِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَتَرُدِّینَ عَلَیْهِ حَدِیقَتَهُ؟» قَالَتْ: نَعَمْ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اقْبَلِ الحَدِیقَةَ وَطَلِّقْهَا تَطْلِیقَةً».

یعنی : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: همانا (جمیله دختر عبدالله بن ابی بن ابی سلول) زن ثابت بن قیس به نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آمد وگفت : ای رسول الله من از نظر اخلاقی و دینی بر ثابت بن قیس عیب نمی گیرم و او را در این باره ملامت نمی کنم و لیکن من کفرو ناشکری در اسلام را ناپسند می دارم، ( لذا می خواهم از او جدا شوم) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آیا باغش را (که بعنوان مهریه به تو داده بود) بر او باز می گردانی؟ (زن ثابت) گفت بله ، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: (تو ای ثابت) باغ را قبول کن و او را یک طلاق بده .

4- عدّه زنی که خلع نموده در صورتی که حامله نباشد و عادت ماهیانه ببیند یک حیض یعنی یک بار عادت ماهیانه را پشت سر گذراندن است در این باره به روایت شماره (3497) سنن نسائی دقت نمایید :

عَنْ الرُّبَیِّع بِنْت مُعَوِّذِ بْنِ عَفْرَاءَ قالت : أَنَّ ثَابِتَ بْنَ قَیْسِ بْنِ شَمَّاسٍ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ فَکَسَرَ یَدَهَا، وَهِیَ جَمِیلَةُ بِنْتُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ، فَأَتَى أَخُوهَا یَشْتَکِیهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى ثَابِتٍ فَقَالَ لَهُ: «خُذِ الَّذِی لَهَا عَلَیْکَ وَخَلِّ سَبِیلَهَا»، قَالَ: نَعَمْ، فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ تَتَرَبَّصَ حَیْضَةً وَاحِدَةً، فَتَلْحَقَ بِأَهْلِهَا.

ترجمه :  ربیع دخترمعوذ بن عفراء رضی الله عنها فرمودند : ثابت بن قیس بن شماس خانمش جمیله دختر عبد الله بن ابی را (کتک) زد و دستش را شکست ، سپس برادر(این خانم) به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمد واز(ثابت بن قیس) شکایت نمود، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به نزد ثابت فرستاد (و چون اوبه نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد،رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) به ایشان فرمودند: بگیرآنچه از مهریه برشما بوده و به او داده ای و سپس راهش را رها کن (و طلاقش بده) ، (ثابت) گفت : بله (این کار را می کنم)، سپس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به (جمیله خانم ثابت) دستور داد تا اینکه یک عادت ماهیانه گذرانده و سپس به خانواده اش ملحق شود .

(تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الظَّالِمُونَ) در این قسمت از آیه الله متعال هشدار می دهد که مبادا کسی از مرزهای دین الهی تجاوز کند زیرا این تجاوز کاری از حدود و مرزهای دین الهی عادت ظالمان است ، وبه همین خاطراست که الله متعال در پایان این آیه فرموده اند : اینهائی (که در این آیه بیان شده است) حدود و مرزهای (دین) الهی اند پس ازآنها تجاوز و گذر نکنید ، زیرا کسانی که از حدود و مرزهای (دین) الهی تجاوز و گذر می کنند آنها از ظالمان اند .

تفسیرآسان آیه (229) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۲۸) سوره بقره

 

وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَلا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاحاً وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (228)


ترجمه : و زنان طلاق داده شده (برای گذراند عده) خودشان سه عادت ماهیانه درنگ می کنند و برای آنان حلال نیست که آنچه دررحم ایشان (از عادت ماهیانه و بچه) وجود دارد را بپوشانند اگر(واقعا) به الله و روز آخرت ایمان دارند ، و شوهران آنان اگر اراده اصلاح دارند در این مدت (در صورت طلاق رجعی) به باز گرداندن آنان حق دارتراند، ، و برای زنان (حقوقی) است (که مردان باید رعایت کنند) همچنان که برای (مردان حقوقی که) باید زنان بگونه شایسته ادا نمایند، و مردان بر زنان درجه و برتری دارند والله کاملا غالب و باعزّت و بی نهایت با حکمت اند.

 

تفسیرآسان آیه (229) سوره بقره

 

(وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ) درقسمت ازآیه نوعی از انواع عده زنان مطلقه بیان شده است که همان گذشت سه عادت ماهیانه و ایام قاعدگی باشد، لذا زنانی که با آنها دخول صورت گرفته و طلاق داده شده اند و حامله هم نیستند و عادت ماهیانه نیزمی بینند آنها برای گذرعده باید تا گذشت سه عادت ماهیانه صبرکنند و بعد ازآن از عده بیرون شده و حق ازدواج دوم را دارند .

(وَلا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ) دراین قسمت ازآیه الله متعال به زنان مسلمان طلاق داده شده هشدارمی دهد که مبادا بعد از طلاق بنا برناراحتی که از شوهری که شما را طلاق داده دارید مخفی کار کنید وعادت ماهیانه و یا بچه ای که دررحم دارید بپوشانید و حقیقت را بیان ندارید ، زیرا این گناه بس بزرگی است به همین خاطر الله متعال دراین قسمت از آیه فرمودند : « و برای آنان حلال نیست که آنچه دررحم ایشان (از عادت ماهیانه و بچه) وجود دارد را بپوشانند اگر(واقعا) به الله و روز آخرت ایمان دارند » .

آری مراد از« مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ » عادت ماهیانه و یا بچه ای که در رحم دارند می باشد، این دو را زنان طلاق داده شده نباید بپوشانند زیرا با پوشاندن این دو جریان عده مشخص نمی شود و بچه شوهر سابق از پدرش بریده و قطع می شود وفردا دچارمشکلاتی در جامعه خواهد شد .

(وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاحاً) در این قسمت از آیه آمده که مردانی که زنانشان را یک و یا دوطلاق داده اند و طلاقشان رجعی است می توانند درعده به آنان رجوع نمایند و آنان را دوباره به همسریت خود بازگردانند بشرطی که هدف آنها از این رجوع آزار واذیت نباشد بلکه هدف اصلاح و خیر باشد.

(وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ) در این قسمت از آیه آمده که زنان برشوهرانشان حق و حقوقی دارند همان گونه که شوهران برزنانشان حق و حوقی دارند و هریک باید حقوق دیگری را با نیکی و نحواحسن رعایت کند تا به هیچ یک ازآنها ظلم و تعدی صورت نگیرد، در این آیه قرآنی هریک از حقوق زن و مرد بصورت کلی ذکر شده است ، لذا برای فهمیدن برخی از جزئیات مهم این حقوق به دو حدیث صحیح زیر توجه نمایید :

1 - رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : فَاتَّقُوا اللهَ فِی النِّسَاءِ، فَإِنَّکُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانِ اللهِ، وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِکَلِمَةِ اللهِ ، وَلَکُمْ عَلَیْهِنَّ أَنْ لَا یُوطِئْنَ فُرُشَکُمْ أَحَدًا تَکْرَهُونَهُ، فَإِنْ فَعَلْنَ ذَلِکَ فَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَیْرَ مُبَرِّحٍ، وَلَهُنَّ عَلَیْکُمْ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ . (صحیح مسلم ، حدیث شماره (1218).

ترجمه : پس از الله درباره زنان بترسید (حقوق آنان را رعایت نمایید) همانا شما آنان را با امان الله گرفته اید (وبه عقدتان درآورده اید) وشرمگاهشان را با کلمه (و اجازه) الله (برایتان) حلال نموده اید وحق شما برزنان این است که نگذارند کسی بر فرشهای (خانه) شما پا بگذارند(و وارد خانه شما شوند) که شما آنان را دوست نمی دارید، واگراین کار را کردند پس آنها را بزنید ولی کاری و محکم نزنید ، زنان (نیز) برشما حقوقی دارند که (باید رعایت نمایید همانند این که) رزق وخوراکشان و لباسشان را با نیکی و نحواحسن بدهید.

2 - عَنْ مُعَاوِیَةَ الْقُشَیْرِیِّ، قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا حَقُّ زَوْجَةِ أَحَدِنَا عَلَیْهِ؟، قَالَ: «أَنْ تُطْعِمَهَا إِذَا طَعِمْتَ، وَتَکْسُوَهَا إِذَا اکْتَسَیْتَ، أَوِ اکْتَسَبْتَ، وَلَا تَضْرِبِ الْوَجْهَ، وَلَا تُقَبِّحْ، وَلَا تَهْجُرْ  إِلَّا فِی الْبَیْتِ». (سنن ابی داود حدیث شماره (2142).

ترجمه : معاویه قشری رضی الله عنه فرمودند: من گفتم : ای رسول الله حق خانم یکی ازما (مردان) براو چست؟ (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : (حق خانمت برتو این است که) اورا خورک بخورانی از آنچه که خودت می خوری، و چون لباس پوشیدی او را نیز لباس بپوشانی (و یا زمانی که پولی بدست می آوری به او لباس بخری) و(زمان زدن) برچهره (او) نزنی ونه گوئی که الله زشتت گرداند و زمان قهرکردن بجز در خانه قهر نکنی (یعنی بستر خوابت را جدا کنی ولی از خانه بیرون نشوی).

(وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ) ابن کثیررحمه الله چه زیبا درتفسیراین قسمت ازآیه :

 أَیْ: فِی الْفَضِیلَةِ فِی الخُلُق، وَالْمَنْزِلَةِ، وَطَاعَةِ الْأَمْرِ، وَالْإِنْفَاقِ، وَالْقِیَامِ بِالْمَصَالِحٍ، وَالْفَضْلِ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، کَمَا قَالَ تَعَالَى: {الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ} [النِّسَاءِ:34] .

ترجمه : (مردان برزنان برتری و درجه داردند) یعنی : از نظر اخلاقی ، و جایگاه و اینکه (زنان باید) ازدستورات آنان اطاعت نمایند و اینکه مردان مخارج آنان را می دهند و برزنان انفاق و خرج می کنند و چون برپائی مصلحت های آنان را بعهده می گیرند و در دنیا و آخرت برآنها برتری داردند، همان گونه که الله متعال فرمودند : مردان ، از آن جهت که الله بعضی را بر بعضی برتری داده است ، و از آن ، جهت که از مال خود نان ونفقه (زنان را) می دهند ، سرپرست زنان هستند (و برآنان حق قیمومیت و سرپرستی دارند) .

(وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ) ودر باره تفسیر این قسمت از آیه چه زیبا فرمودند ابن کثیررحمه الله :

أَیْ: عَزِیزٌ فِی انْتِقَامِهِ مِمَّنْ عَصَاهُ وَخَالَفَ أَمْرَهُ، حَکِیمٌ فِی أَمْرِهِ وَشَرْعِهِ وَقَدْرِهِ.

یعنی : الله (متعال) کاملا غالب است در اینکه از کسی که نافرمانی اورا نموده و با دستوراتش مخالفت می کند انتقامش را بگیرد، و بی نهایت دردستورش و شریعتش و تقدیرش با حکمت است . 

سخن من با تکفیری ها

 ترجمه فتنه تکفیرکتاب استادآلبانی رحمه الله (۱۷)


سخن من با تکفیری ها

 

لذا من به این (تکفیری ها) می گوییم: بله کفارواقعی(همانند کمونیست ها، اروپائی ها ، آمریکائی ها و اسرائیلی ها ووو) بسیاری از سرزمینهای اسلامی ما را اشغال نموده اند و ما متأسفانه با اشغال یهود در فلسطین مبتلا شده ایم ما و شما چه کاری توانستیم در قبال آنها انجام دهیم؟ تا چه رسد به این که شما (تکفیری ها) به تنهائی (و بدون ما کسانی که تکفیری نیستیم)  بتوانید بر علیه این حکام (مسلمین) که شما گمان می کنید که کافراند کاری انجام دهید؟

آخر چرا شما این جریان (تکفیر) را کنار نمی گذارید؟! و از آنجائی تأسیس قانونی را شروع نمی کنید که براساس آن ستون حکومت اسلامی برپا می شود و آن (قانون) همان پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است که با آن صحابه اش را تربیت نموده و آنها را بر نظام و اصول آن پرورش داده و بزرگ کرده است؟!.  

ما بارها این را ذکر نموده و (الآن نیز) با تأکید آن را تکرار می کنیم : برای تمام مسلمان ضروری است که برای دوباره باز گرداندن حکومت اسلامی با جدیدت کامل تلاش کنند و نه تنها بر(پائی حکومت اسلامی) در سرزمینهای اسلامی بلکه بر تمام این کره خاکی، تا این که ؛ این گفته الله متعال محقق گردد:

{ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ } (33: توبه)

ترجمه : الله ذاتی است که رسولش (محمد صلی الله علیه و آله وسلم) را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر تمام ادیان غالب گرداند و گرچه مشرکان این جریان را ناپسند بدارند.

قطعا برخی از بشارتها دراحادیث نبوی بروز نموده است که آنچه در این آیه آمده بعدها متحقق خواهد گشت.

تا اینکه مسلمانان بتوانند این نص قرآنی و (این) وعده الهی را متحقق گردانند، پس ضروری است که راه آشکار و روش واضح باشد پس آیا این راه همان اعلان انقلاب بر علیه این حکامی است که به گمان اینها کافر و مرتد اند؟!

سپس توأم با اینکه این گمانشان یک گمان غلط و اشتباهی است هیچ کاری هم از دستشان ساخته نیست و نمی توانند انجام دهند.

با تکفیر به چه می رسید؟


ترجمه فتنه تکفیرکتاب استادآلبانی رحمه الله (۱۶)


با تکفیر به چه می رسید؟

 

 

(آری ما قبلا) گفتم و همیشه نیز برای کسانی که همیشه تکفیر حکام مسلمین لغ لغ زبانشان شده است، می گویم:

 

خوب حالا (بر یک لحظه هم که شده قبول می کنیم) که این حکام کافر اند و مرتد شده اند و(این را نیز برای یک لحظه می پذیریم) که در این جا یک حاکم اعلی و برتری (نیز) بر سایر حکام وجود دارد لذا در این صورت بر حاکم اعلی واجب است که حد(ارتداد که همان اعدام است) را بر سایر حکام اجراء کند.

 

ولی الآن: شما از نظر عملی چه استفاده ای می کنید اگرما بالفرض قبول هم بکنیم که این حکام کافر و مرتد اند؟ ممکن است که چه بکنید و یا چه کاری را انجام دهید؟

 

در این وقت شاید بگویند: که مسأله ولاء و براء (دوستی با مسلمانان و دشمنی با کفار را اجراء نموده و بکار می بریم) ما در جواب می گوییم: ولاء و براء با دوستی و دشمنی در ارتباط اند و این دو طبق توان قلبی و عملی اند و برای وجود اینها نیازی به اعلان تکفیر و مشهور نمودن ارتداد افراد نیست.

 

بلکه جریان ولاء و براء هر در حق یک بدعتی، و یا یک گنه کار و یا یک ظالم نیز صورت می گیرد.

ارتباط کفری اعتقادی با قلب

ترجمه فتنه تکفیرکتاب استادآلبانی رحمه الله (۱۵)


ارتباط کفری اعتقادی با قلب

 

 

 (آری) کفر اعتقادی هیچ علاقه و ارتباط اساسی با عمل تنها ندارد همانا تعلق و ارتباط اصلیش با قلب است.

و ما نمی توانیم بدانیم که در قلب فاسق، فاجر ،دزد، زناکار و.... وامثال آنها چه می گذرد مگر اینکه خودش از آنچه در دلش می گذرد را با زبانش تعبیر و بیان نماید.

 

و اما اعمالش به ما خبر می دهد که آنها در عمل با شریعت مخالفت نموده است پس ما می گوییم که : همانا تو با شریعت مخالفت نمودی و همانا تو فاسق گشتی و همانا توفاجر گشتی ولی نمی گوییم : همانا تو کافر گشتی و از دینت بر گشته ومرتد شدی تا اینکه از او چیزی نمایان گردد تا ما دراینکه حکم به ارتدادش می دهیم در نزد الله عزوجل عذرو دلیلی داشته باشیم ، و سپس (آن وقت است که ) حکم معروف اسلام بر او جاری می شود همان حکمی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ» یعنی : هر کس دینش (اسلام) را عوض نمود (و مرتدّ شد) پس او را بکشید.