۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

تفسیر آسان آیه (229) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۲۹) سوره بقره

 

الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلاَّ أَنْ یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الظَّالِمُونَ (229)


ترجمه : طلاق (که مرد حق بازگشت به خانمش را دارد) دو باراست بعد از آن یا (زن) را بگونه شایسته و نیک نگه داشتن است و یا (برای بارسوم) به نحو احسن(طلاق دادن، و) رها کردن  است و برای شما (مردان) حلال نیست که از آنچه به آنان (بعنوان مهریه) داده اید چیزی بازپس بگیرید ، بجز (در صورتی که) هردو(زن و مرد) بترسند که نتوانند حدود الهی را بر پا بدارند، پس اگر آن دو(زن و شوهر) ترسیدند که نتوانند حدود الهی را برپا بدارند پس (در این صورت) بر آن دو (مرد وزن) گناهی نیست در آنچه زن به مردش (در قبال جدائی از او) فدیه بدهد (و با شوهرش خلع کند) این های (که بیان شد) حدود و مرزهای (دین) الهی اند پس از آنها تجاوز نکنید و (این را بدنید) کسانی که ازحدود و مرزهای (دین) الهی تجاز می کنند پس آنها ظالمان هستند.


تفسیر آسان آیه (229) سوره بقره

 

(الطَّلاقُ مَرَّتَانِ) مراد ازاین دو بار طلاق دادن همان دو طلاق رجعی است دراین باره به روایت صحیح شماره (2195) سنن ابی داود توجه نمایید :

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: وَذَلِکَ أَنَّ الرَّجُلَ کَانَ إِذَا طَلَّقَ امْرَأَتَهُ، فَهُوَ أَحَقُّ بِرَجْعَتِهَا، وَإِنْ طَلَّقَهَا ثَلَاثًا، فَنُسِخَ ذَلِکَ، وَقَالَ: {الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ} [البقرة: 229].

ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: (دراوائل اسلام) این گونه بوده است که مرد زمانی که زنش را طلاق می داده باز هم او به بازگرداندنش و رجوع به او حق دارتر بوده است و گرچه او را سه طلاقه هم نموده باشد، تا اینکه با نزول آیه « الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ » این حکم منسوخ شد (و فقط تا دو طلاق مرد می تواند در دوران عده خانمش به او رجوع کند).

در اینجا لازم می دانم که این نکته بسیارمهمی را بیان نمایم وآن اینکه اگر درهر باری از این دوباره مرد با یک لفظ خانمش را چندین طلاق بدهد باز هم یک طلاق واقع می شود بعنوان مثال اگر مردی به خانمش بگوید که تو «سه طلاقی» باز هم «یک طلاق» واقع می شود در این باره به روایت شماره (1472) صحیح مسلم توجه نمایید :

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " کَانَ الطَّلَاقُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَسَنَتَیْنِ مِنْ خِلَافَةِ عُمَرَ، طَلَاقُ الثَّلَاثِ وَاحِدَةً، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: إِنَّ النَّاسَ قَدِ اسْتَعْجَلُوا فِی أَمْرٍ قَدْ کَانَتْ لَهُمْ فِیهِ أَنَاةٌ، فَلَوْ أَمْضَیْنَاهُ عَلَیْهِمْ، فَأَمْضَاهُ عَلَیْهِمْ ".

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: (روش)طلاق درزمان رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم و(دوران خلافت) ابوبکر(رضی الله عنه) و دوسال (اول) از خلافت عمر(رضی الله عنه) (این گونه) بود که سه طلاق یک طلاق حساب می شد، (تا اینکه) عمربن خطاب رضی الله عنه فرمودند : همانا مردم در جریانی که برای آنان درآن مهلتی بود عجله نمودند پس ای کاش ما گفته شان در طلاق را برآنان اجرا می نمودیم و سپس آن را برآنان اجرا نمود(یعنی سه طلاق با یک لفظ را برآنان سه طلاق حساب نمود) .

از دقت در این حدیث معلوم می گردد که سه طلاق با یک لفظ در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و خلافت ابوبکرصدیق رضی الله عنه و اوائل خلافت عمر رضی الله عنه یک طلاق محسوب می شده است تا اینکه بعدا عمر رضی الله عنه با اجتهادشان در این حکم تغییری ایجاد نمودند، ولی ازآنجایی که این حکم اجتهادی عمرفاروق رضی الله عنه ، مخالف با سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و مخالف با سنّت خلیفه راشد ابوبکر صدیق رضی الله عنه می باشد ، لذا نظریه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و خلیفه اوّل ابوبکر صدیق رضی الله عنه بر اجتهاد شخصی خلیفه دوّم عمربن خطاب رضی الله عنه ارجحیت داشته و درست تر می باشد .

(فَإمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ) دراین قسمت ازآیه الله متعال به مردانی که زنانشان را دو طلاقه نموده اند دستورداده که بعد از دو طلاق یا به نحوا احسن و نیکی به زنانشان رجوع نموده و آنان را نگه دارند و یا اینکه به نحواحسن و نیکی طلاق سوم را داده و آنان را رها کنند .

(وَلا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلاَّ أَنْ یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ) در این قسمت از آیه دو حکم مهم بیان شده است :

1 - مردان نباید آنچه از مهریه به خانمهایشان داده اند بعد ازطلاق و جدائی ازآنان چیزی را پس بگیرند و این کاربرای آنان حلال نیست و اگر مردی چنین کاری را کرد و از مهریه ای که به خانمش داده چیزی را پس گرفت و یا آنچه از مهریه تعیین نموده بعد از طلاق وجدائی به او نداد، او مرتکب کار حرامی شده است .

2 - اگر زن و مرد فکرکنند که در زندگی مشترک نمی توانند حدود الهی را رعایت کنند و زن بخواهد با بخشیدن مهریه خویش با شوهر خویش خلع نماید این امر مجاز است و در این صورت هیچ گناهی برمرد نیست که مهریه ای که به خانمش داده را واپس بگیرد .

ناگفته نماند که خلع گرچه با لفظ طلاق صورت می گیرد ولی طلاق محسوب نمی شود و یک نوع فسخ نکاح است که احکام خاص خودش را دارد که از قرار زیرمی باشد :

1 - در خلع زن تمام و یا قسمتی از مهریه خودش را به شوهرش می بخشد و یا چیزدیگری علاوه از مهریه به همسرش می دهد و با این طریق او را راضی به جدائی می کند، همان گونه که دراین آیه بیان بدان اشاره شده است.

2 - خلع نمودن در صورتی مجاز است که زن و مرد فکر کنند که نمی توانند حدود الهی را برپا بدارند، چنانچه ازخود این آیه معلوم می گردد .

3 - برای زن مجاز نیست که به بهانه های واهی و بی اساس از شوهرش در خواست خلع نماید ، زیرا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در باره زنانی که به بهانه های واهی وبی اساس درخواست خلع می کنند فرموده اند: «المُخْتَلِعَاتُ هُنَّ المُنَافِقَاتُ» (سنن ترمذی، حدیث شماره 1186) .

یعنی : زنانی که (بدون عذر و بنا بر بهانه های واهی) خلع کننده اند آنان منافق اند .

4 - در خلع باید شوهر زنش را یک طلاق بدهد همان گونه که در روایت شماره (5273) صحیح بخاری این گونه آمده است :

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ امْرَأَةَ ثَابِتِ بْنِ قَیْسٍ أَتَتِ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، ثَابِتُ بْنُ قَیْسٍ، مَا أَعْتِبُ عَلَیْهِ فِی خُلُقٍ وَلاَ دِینٍ، وَلَکِنِّی أَکْرَهُ الکُفْرَ فِی الإِسْلاَمِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَتَرُدِّینَ عَلَیْهِ حَدِیقَتَهُ؟» قَالَتْ: نَعَمْ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اقْبَلِ الحَدِیقَةَ وَطَلِّقْهَا تَطْلِیقَةً».

یعنی : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: همانا (جمیله دختر عبدالله بن ابی بن ابی سلول) زن ثابت بن قیس به نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آمد وگفت : ای رسول الله من از نظر اخلاقی و دینی بر ثابت بن قیس عیب نمی گیرم و او را در این باره ملامت نمی کنم و لیکن من کفرو ناشکری در اسلام را ناپسند می دارم، ( لذا می خواهم از او جدا شوم) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آیا باغش را (که بعنوان مهریه به تو داده بود) بر او باز می گردانی؟ (زن ثابت) گفت بله ، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: (تو ای ثابت) باغ را قبول کن و او را یک طلاق بده .

4- عدّه زنی که خلع نموده در صورتی که حامله نباشد و عادت ماهیانه ببیند یک حیض یعنی یک بار عادت ماهیانه را پشت سر گذراندن است در این باره به روایت شماره (3497) سنن نسائی دقت نمایید :

عَنْ الرُّبَیِّع بِنْت مُعَوِّذِ بْنِ عَفْرَاءَ قالت : أَنَّ ثَابِتَ بْنَ قَیْسِ بْنِ شَمَّاسٍ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ فَکَسَرَ یَدَهَا، وَهِیَ جَمِیلَةُ بِنْتُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ، فَأَتَى أَخُوهَا یَشْتَکِیهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى ثَابِتٍ فَقَالَ لَهُ: «خُذِ الَّذِی لَهَا عَلَیْکَ وَخَلِّ سَبِیلَهَا»، قَالَ: نَعَمْ، فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ تَتَرَبَّصَ حَیْضَةً وَاحِدَةً، فَتَلْحَقَ بِأَهْلِهَا.

ترجمه :  ربیع دخترمعوذ بن عفراء رضی الله عنها فرمودند : ثابت بن قیس بن شماس خانمش جمیله دختر عبد الله بن ابی را (کتک) زد و دستش را شکست ، سپس برادر(این خانم) به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمد واز(ثابت بن قیس) شکایت نمود، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به نزد ثابت فرستاد (و چون اوبه نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد،رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) به ایشان فرمودند: بگیرآنچه از مهریه برشما بوده و به او داده ای و سپس راهش را رها کن (و طلاقش بده) ، (ثابت) گفت : بله (این کار را می کنم)، سپس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به (جمیله خانم ثابت) دستور داد تا اینکه یک عادت ماهیانه گذرانده و سپس به خانواده اش ملحق شود .

(تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الظَّالِمُونَ) در این قسمت از آیه الله متعال هشدار می دهد که مبادا کسی از مرزهای دین الهی تجاوز کند زیرا این تجاوز کاری از حدود و مرزهای دین الهی عادت ظالمان است ، وبه همین خاطراست که الله متعال در پایان این آیه فرموده اند : اینهائی (که در این آیه بیان شده است) حدود و مرزهای (دین) الهی اند پس ازآنها تجاوز و گذر نکنید ، زیرا کسانی که از حدود و مرزهای (دین) الهی تجاوز و گذر می کنند آنها از ظالمان اند .