۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۳۱۱ تا ۳۲۰)

311 - حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ رضی الله عنه، قَالَ: کُنَّا نُسَلِّمُ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ فِی الصَّلاَةِ فَیَرُدُّ عَلَیْنَا، فَلَمَّا رَجَعْنَا مِنْ عِنْدِ النَّجَاشِیِّ سَلَّمْنَا عَلَیْهِ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْنَا، وَقَالَ: إِنَّ فِی الصَّلاَةِ شُغْلاً.


ترجمه : عبد الله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند: (عادت) ما براین بود که برپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم و در حالی که ایشان در حال نماز خواند می بودند سلام می کردیم و ایشان هم با زبان سلام ما را جواب می دادند، سپس زمانی که از از نزد نجاشی (رضی الله عنه) (ازحبشه یعنی کشوراثیوپی، به مدینه) بازگشتیم (گه گاهی ) ما (درحالی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندند) بر ایشان سلام می کردیم ایشان (با زبان) جواب ما را نمی داند، و(رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: همانا درنمازمشغولی است (و ما مشغول نمازهستیم و نمی توانیم جواب بدهیم).


312 - حدیث زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: کُنَّا نَتَکَلَّمُ فِی الصَّلاَةِ، یُکَلِّمُ أَحَدُنَا أَخَاهُ فِی حَاجَتِهِ، حَتَّى نَزَلَتْ هذِهِ الآیَةُ (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للهِ قَانِتِینَ) فَأُمِرْنَا بِالسُّکُوتِ .


ترجمه : زید بن ارقم رضی الله عنه فرمودند: ما بودیم که (در اوائل) در داخل نماز با یکدیگر صحبت می کردیم، یکی از ما با برادر(دینی) خویش در باره کار ونیازش سخن می گفت تا اینکه این آیه نازل شد « حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للهِ قَانِتِینَ » بعد (از نزول این آیه، از جانب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) ما به سکوت (و حرف نزدن درنماز) دستور داده شدیم .

معنای آیه این است : برنمازهای (پنج گانه) محافظت کنید و (خصوصا) نماز میانه (که همان نماز عصر باشد) و برای الله فروتنانه و ساکت به ایستید .


313 - حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: بَعَثَنِی رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی حَاجَةٍ لَهُ، فَانْطَلَقْتُ، ثُمَّ رَجَعْتُ وَقَدْ قَضَیْتُهَا، فَأَتَیْتُ النَّبیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ، فَوَقَعَ فِی قَلْبِی مَا اللهُ أَعْلَمُ بِهِ، فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَعَلَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَجَدَ عَلَیَّ أَنِّی أَبْطَأْتُ عَلَیْهِ، ثُمَّ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ فَوَقَعَ فِی قَلْبِی أَشَدُّ مِنَ الْمَرَّةِ الأُولَى؛ ثُمَّ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ، وَقَالَ: إِنَّمَا مَنَعَنِی أَنْ أَرُدَّ عَلَیْکَ أَنِّی کُنْتُ أُصَلِّی وَکَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ مُتَوَجِّهًا إِلَى غَیْرِ الْقِبْلَةِ.


ترجمه : جابربن عبدالله رضی الله عنهما فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرا برای انجام کاری (از کارهایشان) فرستادند، (من رفتم و) سپس برگشتم و در حالی آن کاررا انجام داده بودم، (زمانی که آمدم) به نزد پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم رفته و بر ایشان سلام نمودم، ایشان (بازبان) جواب (سلام) مرا نداند، (این جواب ندادن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) در دلم تأثیرنمود که الله بهتر می داند که چقدرتأثیر نمود و در دلم (و با خودم) گفتم شاید از اینکه من برایشان تأخیر کردم (و دیرتر آمدم) برمن ناراحت شده اند، سپس دو باره برایشان سلام نمودم (ولی بازهم، با زبان) جواب (سلام) مرا ندادند، این باره از باراول بیشتر در دلم تأثیر گذاشت؛ سپس برای بارسوم برایشان سلام نمودم که ایشان (این دفعه با زبان) جواب (سلام) مرا داده و به من گفتند : همانا آنچه مرا مانع شد از اینکه (بازبان) جواب سلام ترا بدهم این بود که من داشتم نماز می خواندم (جابررضی الله عنه می فرمایند که) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برشتر و سواریشان بوده و در حالی به سمت غیر قبله در حرکت بودند (برسواریشان نماز نفل می خواندند).


314 - حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِنَّ عِفْرِیتًا مِنَ الْجِنِّ تَفَلَّتَ عَلَیَّ الْبَارِحَةَ لِیَقْطَعَ عَلَیَّ الصَّلاَةَ، فَأَمْکَنَنِی اللهُ مِنْهُ، فَأَرَدْتُ أَنْ أَرْبِطَهُ إِلَى سَارِیَةٍ مِنْ سَوَارِی الْمَسْجِدِ حَتَّى تُصْبِحُوا وَتَنْظُرُوا إِلَیْهِ کُلُّکُمْ، فَذَکَرْتُ قَوْلَ أَخِی سُلَیْمَانَ (رَبِّ هَبْ لِی مُلْکًا لاَ یَنْبَغِی لأَحدٍ مِنْ بَعْدِی) فَرَدَّهُ خَاسِئًا.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا دیشب جن قویی برمن حمله آور شد تا اینکه نماز را برمن قطع نماید، الله مرا برآن قدرت داد ، ومن خواستم تا او را گرفته و به ستونی از ستون های مسجد ببندم تا شما صبح نموده (و به بیایید) و همه شما به او نگاه کنید، سپس به یاد گفته برادرم سلیمان (علیه السلام) افتادم (که از الله متعال چنین خواسته بودند) : پروردگارمن؛ برایم پادشاهی ببخش که برای هیچ کسی بعد از من مناسب نباشد (و داده نشود)، (به همین خاطر من آن جنّ را رهاکردم) والله او را ذلیل و ناکام بازگرداند .


315 - حدیث أَبِی قَتَادَةَ الأَنْصَارِیِّ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُصَلِّی وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَیْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلأَبِی الْعَاصِ بْنِ رَبِیعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا.


ترجمه : ابوقتاده انصاری رضی الله عنه روایت نمودند که همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندند و در حالی که امامه دخترزینب دختررسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (همان دختر) ابوالعاص بن ربیعه بن شمس (رضی الله عنه) ،(در حال قیام بردوش مبارک) حمل می نمودند، سپس آنگاه که می خواستند سجده کنند او را (برزمین) می گذاشتند و چون (برای قیام) بلند می شدند (دوباره او را بردوش مبارک) می گذاشتند (به همین منوال تا اینکه نمازشان به پایان می رسید).


316 - حدیث سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِیِّ، قَالَ أَبُو حَازِمِ بْنِ دِینَارٍ: إِنَّ رِجَالاً أَتَوْا سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ السَّاعِدِیَّ، وَقَدِ امْتَرَوْا فِی الْمِنْبَرِ، مِمَّ عُودُهُ، فَسَأَلُوهُ عَنْ ذلِکَ، فَقَالَ: وَاللهِ إِنِّی لأَعْرِفُ مِمَّا هُوَ، وَلَقَدْ رَأَیْتُهُ أَوَّلَ یَوْمٍ وُضِعَ، وأَوَّلَ یَوْمٍ جَلَسَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى فُلاَنَةَ (امْرأَةٍ قَدْ سَمَّاهَا سَهْلٌ) : مُرِی غُلاَمَکِ النَّجَّارَ أَنْ یَعْمَلَ لِی أَعْوَادًا أَجْلِسُ عَلَیْهِنَّ إِذَا کَلَّمْتُ النَّاسَ فَأَمَرَتْهُ فَعَمِلَهَا مِنْ طَرْفَاء الْغَابَةِ، ثُمَّ جَاءَ بِهَا، فَأَرْسَلَتْ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَرَ بِهَا فَوُضِعَتْ ههُنَا ثُمَّ رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى عَلَیْهَا، وَکَبَّرَ وَهُوَ عَلَیْهَا، ثُمَّ رَکَع وَهُوَ عَلَیْهَا، ثُمَّ نَزَلَ الْقَهْقَرَى، فَسَجَدَ فِی أَصْلِ الْمِنْبَرِ، ثُمَّ عَادَ، فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ، فَقَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا صَنَعْتُ هذَا لِتَأْتَمُّوا وَلِتُعلَّمُوا صَلاَتِی.


ترجمه : ابوحازم بن دیناررضی الله عنه فرمودند : همانا مردانی به نزد سهل بن سعد ساعدی رضی الله عنه آمدند و در حالی که درباره منبر(مسجدالنبی) با یک دیگر مجادله نموده بودند که چوب منبراز(چوب) چه درختی است ؟ آنان (برای حل اختلاف) ازایشان در این باره پرسیدند، (سهل بن سعد ساعدی رضی الله عنه) فرمودند : سوگند به الله همانا من می دانم که چوب منبر(مسجد النبی)، از (چوب) چه (درختی) است و من اولین روزی که این منبر (در مسجد النبی) گذاشته شد و اولین روزی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برآن نشست را دیده ام (جریان منبرمسجد النبی از این قرار است که) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (فردی را به نزد) فلان زن (انصاری،که سهل نامش را گرفت، او عایشه انصاری بوده) فرستاد و(گفت که به آن زن بگورسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده) به غلام نجارت دستورده که از چوبها برایم (منبری) بسازد تا اینکه زمانی که برای مردم سخنرانی می کنم برآن بنشینم ،  آن زن به غلامش دستور (ساخت منبر را) داد و او از چوب های گز منطقه غابه آن (منبر) را ساخت و سپس آن را آورد، و آن زن آن را به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرستاد ، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) دستور دادند تا که منبردرهمینجایی که (الآن) هست گذاشته شود، سپس من دیدم که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که بر(بالای) منبراند نماز خواندند، (بدین گونه) که بر منبر (ایستاده) الله اکبرگفته (و نماز را شروع نمودند) و در حالی که بر بالای منبر بودند (و در همانجا ایستاده و قرائت نماز را به پایان رساندند) و سپس در حالی که بر بالای منبر بودند رکوع نمودند و سپس عقب عقب از منبر فرود آمدند ، و در پایین منبر(برزمین) سجده نمودند، سپس دو باره (بر بالای منبر) بازگذشتند ( و به همین منوال تمام رکعت های نماز را خواندند) و چون از نماز فارغ شدند رو به مردم نمودند و سپس فرمودند : آهای مردم همانا من این کار(که بربالای منبر نماز خواندم) را انجام دادم تا به من اقتدا کنید و تا اینکه (روش) نماز (خواندن) من را بیاموزید . 


317 - حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، قَالَ: نُهِیَ أَنْ یُصَلِّیَ الرَّجُلُ مُخْتَصِرًا.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : (از جانب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) از اینکه فرد نماز بخواند در حالی که دست در تهی گاه و کمر خود می گذارد ممانعت شده است.


318 - حدیث مُعَیْقیبٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: فِی الرَّجُلِ یُسَوِّی التُّرَابَ حَیْثُ یَسْجُدُ، قَالَ: إِنْ کُنْتَ فَاعِلاً فَوَاحِدَةً .


ترجمه : معیقیب رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم درباره کسی که خاک های آنجایی که برآن سجده می کند را (پاک) و برابرمی نماید ، فرمودند : اگر(بنا بر ضرورت) کننده این کار هستی فقط یکبار (این کار را انجام بده).


319 - حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى بُصَاقًا فِی جِدَارَ الْقِبْلَةِ فَحَکَّهُ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ، فَقَالَ: إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ یُصَلِّی فَلاَ یَبْصُقْ قِبَلَ وَجْههِ، فَإِنَّ اللهَ قِبَلَ وَجْهِهِ إِذَا صَلَّى.


ترجمه :عبدالله بن عمر رضی الله عنهما فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بردیوار(سمت) قبله (مسجد) تفی را دیدند و آن را کنده (و دور کردند) ، سپس رو به مردم نموده و سپس فرمودند: هرگاه که یکی از شما نماز می خواند درروبرویش (و به سمت قبله) تف نمی نکند، زیرا زمانی که (فرد) نماز می خواند الله (متعال) در روبرویش قراردارد.


320 - حدیث أَبِی سَعِیدٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَبْصَرَ نُخَامَةً فِی قِبْلَةِ الْمَسْجِدِ فَحَکَّهَا بِحَصَاةٍ، ثُمَّ نَهى أَنْ یَبْزُقَ الرَّجُلُ بَیْنَ یَدَیْهِ، أَوْ عَنْ یَمِینِهِ، وَلکِنْ عَنْ یَسَارِهِ، أَوْ تَحْتَ قَدَمِهِ الْیُسْرَى.


ترجمه : ابوسعید رضی الله عنه فرمودند : همانا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم خلط سینه (و تفی) را بردیوارقبله مسجد دیدند و آن را با سنگ ریزه ای کنده (و دور نمودند) ، سپس از اینکه فرد (در حین نماز) درجلویش و یا سمت راستش تف کند ممانعت نمودند (و فرمودند) ولیکن (می تواند به ) سمت چپش (اگر کسی نبود) و یا زیرپای چپش (تف نموده و آن را با زمین بمالد تا جذب زمین شود) .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۳۰۱ تا ۳۱۰)

301 - حدیث أَنَسٍ قَالَ: قَدِمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِینَةَ، فَنَزَلَ أَعْلَى الْمَدِینَةِ فِی حَیٍّ یُقَالُ لَهُمْ بَنُو عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ، فَأَقَامَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیهِمْ أَرْبَعَ عَشْرَةَ لَیْلَةَ، ثُمَّ أَرْسَلَ إِلِى بَنی النَّجَّارِ فَجَاءُوا مُتَقَلِّدِی السُّیُوفِ، فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى رَاحِلَته، وَأَبُو بَکْرٍ رِدْفُهُ، وَمَلأُ بَنِی النَّجَّارِ حَوْلَهُ، حَتَّى أَلْقَى بِفِنَاءِ أَبِی أَیُّوبَ، وَکَانَ یُحِبُّ أَنْ یُصَلِّی حَیْثُ أَدْرَکَتْهُ الصَّلاَةُ، وَیُصَلِّی فِی مَرَابِضِ الْغَنَمِ، وَأَنَّهُ أَمَرَ بِبِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَأَرْسَلَ إِلَى مَلإٍ مِنْ بَنِی النَّجَّارِ، فَقَالَ: یَا بَنِی النَّجَّارِ ثَامِنُونِی بِحَائِطِکُمْ هذَا قَالُوا: لاَ وَاللهِ لاَ نَطْلُبُ ثَمَنَهُ إِلاَّ إِلَى الله .

قَالَ أَنَسٌ: فَکَانَ فِیهِ مَا أَقُولُ لَکُمْ، قُبُورُ الْمُشْرِکِینَ، وَفِیهِ خَرِبٌ، وَفِیهِ نَخْلٌ؛ فَأَمَرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِقُبُورِ الْمُشْرِکِینَ فَنُبِشَتْ، ثمَّ بِالْخَرِبِ فَسُوِّیَتْ، وَبِالنَّخْلِ فَقُطِعَ فَصَفُّوا النَّخْلَ قِبْلَةَ الْمَسْجِدِ، وَجَعَلوا عِضَادَتَیْهِ الْحِجَارَةَ، وَجَعَلُوا یَنْقُلُونَ الصَّخْرَ وَهُمْ یَرْتَجِزُونَ، وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَعَهُمْ وَهُوَ یَقُولُ: اللهُمَّ لاَ خَیْرَ إِلاَّ خَیْرُ الآخِرَهْ فَاغْفِرْ لِلأَنْصَارِ وَالْمُهَاجِرَهْ .


ترجمه : (زمانی که) پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به مدینه تشریف آوردند، در منطقه ی بالای مدینه در محله ای که (ساکنان ) آن (محله) بنی عمروبن عوف گفته می شد، فرود آمدند، سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در میان آنان تا چهارده شب اقامت گزیدند، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، فردی را) بسوی (طائفه) بنی نجارفرستاد (به نزد ایشان بیاند) وآنها آمدند و در حالی که شمشیرهایشان را به گردند آویخته بودند، گویا که من (الآن دارم) نگاه می کنم بسوی پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بر شترش سوار بوده و ابوبکرپشت سر ایشان سوار بودند و سران (طائفه) بنی نجار نیز در اطرافش در حرکت بودند (به همین منوال آمده تا اینکه به مدینه رسیده و) به صحن (منزل) ابوایوب (انصاری رضی الله عنه، بارو وسایلشان را انداخته و) فرود آمدند ، و(عادت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) دوست می داشتند که در هرکجا (وقت) نماز ایشان را دریابد نماز بخوانند، ودرتویله ها (و خوابگاهای) گوسفندان نمازمی خواندند، و همانا ایشان دستور به ساخت مسجد دادند، سپس (فردی را) بسوی سران (طائفه) بنی نجارفرستاد، (تا به نزد ایشان بیایند، و چون آنها آمدند، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ای بنی نجاراین باغ و چهار دیواریتان را قیمت گذاری کنید (زیرا من آن را می خواهم برای ساخت مسجدی در اینجا بخرم) آنها گفتند: نه سوگند به الله ما پولش را نمی خواهیم ، (و هدفی نداریم ) بجزاینکه آن را به الله بدهیم .

انس رضی الله عنه فرمودند: درآن مکان چیزهای بود که من برایتان می گویم (در آنجا) قبرهای از مشرکین (بود)، و در آنجا تکه زمین خرابه ای (بود) و درآنجا (چند تا) درخت خرما (بود)؛ پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم دستور دادند که قبرهای مشرکین شگافه شده (و استخوانهای آنها در جای دیگری دفن شوند) ، سپس آن زمین خرابه هموارشود و آن چند درخت خرما بریده شود (تا زمین برای ساخت مسجد آماده شود)، سپس درخان (بریده شده) خرما را در سمت قبله مسجد صف بندی نمودند و دو طرف مسجد را نیز سنگ چیدند، وشروع کردند به آوردند سنگ و در حالی که رجزمی خواندند، و پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نیز بهمراه آنها بود ودر حالی که می گفت :

اللهُمَّ لاَ خَیْرَ إِلاَّ خَیْرُ الآخِرَهْ                فَاغْفِرْ لِلأَنْصَارِ وَالْمُهَاجِرَهْ

یعنی : یا الله خیری بجز خیر آخرت نیست

                                             پس انصار و مهاجرین را بیامرز 

 

302 - حدیث الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ رضی الله عنه، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى نَحْوَ بَیْتِ الْمَقْدِسِ سِتَّةَ عَشَرَ أَوْ سَبْعَةَ عَشَرَ شَهْرًا، وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُحِبُّ أَنَّ یُوَجَّهَ إِلَى الْکَعْبَةِ، فَأنْزَلَ اللهُ (قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ) فتَوَجَّهَ نَحْوَ الْکَعْبَةِ وَقَالَ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ، وَهُمُ الْیَهُودُ مَا وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا قُلْ للهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ فَصَلَّى مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ ثُمَّ خَرَجَ بَعْدَ مَا صَلَّى، فَمَرَّ عَلَى قَوْمٍ منَ الأَنْصَارِ فِی صَلاَةِ الْعَصْرِ یُصَلُّونَ نَحْوَ بَیْتِ الْمَقْدِسِ، فَقَالَ هُوَ یَشْهَدُ أَنَّهُ صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَّهُ تَوَجَّهَ نَحْوَ الْکَعْبَةِ؛ فَتَحَرَّفَ الْقَوْمُ حَتَّى تَوجَّهُوا نَحْوَ الْکَعْبَةِ .


ترجمه : براء بن عازب رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (در اوائل دور مدنی) شانزده یا هفده ماه به سمت بیت المقدس نماز خواندند، و(در حالیکه) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوست می داشتند که (برای نماز) بسوی کعبه چرخانده شود ، (به همین سبب ) الله آیه «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ یعنی : ما گردش و نگاه چهره تو به سوی آسمان را می بینیم» را نازل نمود ، (لذا بعد از نزول این آیه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به هنگام نماز) به سمت کعبه رو نمودند واحمقانی از مردم که همان یهودیان باشند گفتند چه چیزآنها را از قبله (اولی) آنان که برآن بودند گردانده و چرخانده است (به همین خاطرالله متعال به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفتند) « قُلْ للهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ » یعنی : (به این احمقها) بگو خاور و باخترهر دو از آن الله می باشد و اوهرکس را که بخواهد بسوی راه راست راهنمائی می کند .

(براء بن عازب رضی الله عنه می گوید) سپس مردی به همراه پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم (به سمت کعبه) نماز خواند و سپس بعد از اینکه نماز خواند (از مسجد) بیرون شد و سپس برگروهی از انصارگذر نمود و در حالی که آنها مشغول خواندن نماز عصر بوده و به سمت بیت المقدس نماز می خواندند، (او به آنها) گفت : که او گواهی می دهد که همانا اوبه همراه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز خوانده و ایشان به سمت کعبه رو نموده (و نماز خوانده) است؛ افراد (درداخل نماز) چرخیدند تا اینکه به سمت کعبه رو نمودند .


303 - حدیث الْبَرَاءِ رضی الله عنه، قَالَ: صَلَّیْنَا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَحْوَ بَیْتِ الْمَقْدِسِ سِتَّةَ عَشَرَ أَوْ سَبْعَةَ عَشَرَ شَهْرًا، ثُمَّ صُرِفُوا نَحْوَ الْقِبْلَةِ .


ترجمه : براء بن عازب رضی الله عنه فرمودند: ما (دراوائل دور مدنی) به همراه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم شانزده یا هفده ماه به سمت بیت المقدّس نماز می خواندیم ، سپس (به دستور الله متعال مسلمانان از سمت بیت المقدّس به سوی) قبله (جدید که همان کعبه باشد) چرخانده شدند .


304 - حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: بَیْنَا النَّاسُ بِقبَاءٍ فِی صَلاَةِ الصُّبْحِ إِذْ جَاءَهُمْ آتٍ؛ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَد أُنْزِلَ عَلَیْهِ اللَّیْلَةَ قُرْآنٌ، وَقَدْ أُمِرَ أَنْ یَسْتَقْبِلَ الْکَعْبَةَ، فَاسْتَقْبِلُوهَا وَکَانَتْ وُجُوهُهُمْ إِلَى الشَّامِ، فَاسْتَدَارُوا إِلَى الْکَعْبَةِ .


ترجمه : عبدالله بن عمررضی الله عنهما فرمودند: درحالی که مرد درقباء در نمازصبح بودند که ناگهان فردی به نزدآنان آمد؛ و سپس گفت : همانا در همین شبی (که گذشت، آیاتی از) قرآن (در تغییرقبله) بررسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نازل گشته است و به (ایشان) دستور داده شده است که (در نماز) رو به سوی کعبه نماید، لذا شما بدان سوروی گردانید، (راوی میگوید، در همان حالتان نمازکه) چهرهایشان به سمت شام (یعنی بیت المقدس) بود (بعد از شنیدن این حرف) به سوی کعبه چرخیدند .


305 - حدیث عَائِشَةَ، أَنَّ أُمَّ حَبِیبَة وَأُمَّ سَلَمَةَ ذکَرَتَا کَنِیسَةً رَأَتَاهَا بِالْحَبَشَةِ، فِیهَا تَصَاوِیرُ، فَذَکَرَتَا ذلِکَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: إِنَّ أُولئِکَ إِذَا کَانَ فِیهِمُ الرَّجُلُ الصَّالِحُ فَمَاتَ، بَنَوْا عَلَى قَبْرِهِ مَسْجِدًا، وَصَوَّرُوا فِیهِ تِلْکَ الصُّوَرَ، فَأُولئِکَ شِرَارُ الْخَلْقِ عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ .


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : همانان ام حبیبه و ام سلمه (رضی الله عنهما) کلیسایی که درحبشه (کشوراتیوپی، در زمان هجرت به آنجا) دیده بودند بیان نمودند (و گفتند) که در آن عکسها (و مجسمه ها) بود، (ام حبیبه و ام سلمه رضی الله عنها) این (جریان) را برای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بیان نمودند، (رسول الله علیه و آله وسلمف بعد از شنیدن این حرف) فرمودند: همانا آنهایی (عادتشان بر این) بود که هرگاه مرد نیکی (از آنان) می مرد، بر قبرش مسجد( و عبادتگاهی) می ساختند و در آن این عکس ها را به تصویر می کشاند ، این ها بدترین مخلوق در روز قیامت به نزد الله می باشند .


306 - حدیث عَائِشَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ فِی مَرضِهِ الَّذِی مَاتَ فِیهِ: لَعَنَ اللهُ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى، اتَّخَذوا قُبُورَ أَنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِدَ . قَالَتْ: وَلَوْلاَ ذلِکَ لأبْرَزُوا قَبْرَهُ، غَیْرَ أَنِّی أَخْشى أَنْ یُتَّخَذَ مِسْجِدًا .


ترجمه : عایشه رضی الله عنها روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در همان بیماریشان که درآن وفات نمودند فرمودند : الله (آن دسته) از یهود و نصاری را لعنت نماید، که قبرهای پیامبرانشان را مساجد (و عبادتگاها) قرار دادند، (سپس عایشه رضی الله عنها) فرمودند: و اگر این خدشه نمی بود (که قبر ایشان نیز مورد پرستش قرار گیرد) قطعا (صحابه رضی الله عنهم) قبر ایشان را برآمده می نمودند، ولی همانا من می ترسم که (اگرقبرایشان، برآمده و بلند شود) سجدگاه (و عبادتگاه) قرارداده شود .


307 - حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: قَاتَلَ اللهُ الْیَهُودَ، اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِدَ .


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : الله (آن دسته) از یهود را بکشد، که قبرهای پیامبرانشان مسجدها (و عبادتگاها ) قراردادند .


308 - حدیث عَائِشَةَ وَعَبْدِ اللهِ بْنِ عَبَّاسٍ، قَالاَ: لَمَّا نَزَلَ برَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، طَفِقَ یَطْرَحُ خَمِیصَةَ لَهُ عَلَى وَجْهِهِ، فَإِذَا اغْتَمَّ بهَا کَشَفَهَا عَنْ وَجْهِهِ، فَقَالَ، وَهُوَ کَذلِکَ: لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الْیَهُودِ وَالنَّصَارَى، اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِیائِهِمْ مَسَاجِدَ یُحَذِّرُ مَا صَنَعُوا .


ترجمه :عایشه و عبد الله بن عباس رضی الله عنهما فرمودند : آنگاه (وفات) بر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود آمد( ونزدیک به وفات بودند) شروع نمودن به انداختن پارچه منقشی را برچهرهشان ، و چون گرما و تنگی نفس بر ایشان فشار می آورد آن پارچه را از چهرمبارک دور نمودند و درهمین حالتشان فرمودند: لعنت الله بر (آن دسته از) یهودیها و نصرانی ها باد که قبرهای پیامبرانشان را مساجد (و عبادتگاها) قرار دادند. (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم با این گفته شان مسلمانان را) برحذر می داشتد از آنچه که آنان کرده اند (تا اینکه مسلمانان گرفتارچنین گناهی نشوند) .


309 - حدیث عُثْمَانَ بْنِ عَفَّان عَنْ عُبَیْدِ اللهِ الْخَوْلاَنِیِّ، أَنَّهُ سَمِعَ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ یَقُولُ، عِنْدَ قَوْلِ النَّاسِ فِیهِ، حِینَ بَنَى مَسْجِدَ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّکُمْ أَکْثَرْتُمْ، وَإِنِّی سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: مَنْ بَنَى مَسْجدًا یَبْتَغِی بِهِ وَجْهَ اللهِ بَنَى اللهُ لَهُ مِثْلَهُ فِی الْجَنَّةِ .


ترجمه : عبیدالله خولانی رحمه الله فرمودند که ایشان ازعثمان بن عفان رضی الله عنه آنگاه که مردم در توسعه و ساخت مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم توسط عثمان رضی الله عنه اعتراض نمودند، شنیده اند که (عثمان رضی الله عنه) می فرمایند: همانا شما (نسبت به توسعه و ساخت مسجد النبی) زیاد اعتراض نمودید (و زیاد حرف زدید) و درحالی همانا من از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند: هرکس مسجدی را بسازد و در حالی که هدف او از این ساخت رضایت چهره الله بوده است الله برایش همانند آن در بهشت (خانه ای) خواهد ساخت .


310 - حدیث سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ قَالَ مُصْعَبُ ابْنُ سَعْدٍ: صَلَیْتُ إِلَى جَنْبِ أَبِی فَطَبَّقْتُ بَیْنَ کَفَّیَّ، ثُمَّ وَضَعْتُهُمَا بَیْنَ فَخِذَیَّ، فَنَهَانِی أَبِی، وَقَالَ: کُنَّا نَفْعَلُهُ؛ فَنُهِینَا عَنْهُ، وَأُمِرْنَا أَنْ نَضَعَ أَیْدِینَا عَلَى الرُّکَبِ .


ترجمه : مصعب بن سعد رحمه الله فرمودند : من به پهلوی پدرم نمازخواندم و (دررکوع) دوکف دستم را برهم گذاشته و انگشتانم را در هم فرو بردم و سپس هر دو را در بین دو رانم گذاشتم ، پدرم (چون این کارمرا دیدند) مرا (از این کار) ممانعت نمودند و گفتند : ما (دراوائل) این گونه (رکوع را) انجام می دادیم ولی (بعدا ازسوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) دستورداده شدیم که (کف) دستان ما را بر زانوها بگذاریم. 

تفسیرآسان آیه (۲۵۷) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۵۷) سوره بقره

 

 اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمْ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنْ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (۲۵۷)

 

ترجمه : الله دوست کسانی است که ایمان آورده اند (الله) آنها را از تاریکی های (کفر و خرافات) بیرون می نماید و به سوی نور(اسلام و توحید می برد) وکسانی که کفرنموده اند دوستانشان طاغوت (ها) اند که آنها را ازنور(اسلام و توحید) بیرون می نمایند و بسوی تاریکی های (کفرو خرافات می برند) آنها یاران آتش (جهنم) اند و آنها جاویدانان درآن هستند.

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۷) سوره بقره

 

(اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا) در این قسمت ازآیه الله متعال دوستانش را معرفی نموده است و این برای ما مسلمانان افتخاری بس بزرگی است که الله متعال ما را از دوستان خود دانسته و فرموده اند : الله دوست کسانی است که ایمان آورده اند ، پس ما مسلمانان باید خوب متوجه باشیم که هرگز با دشمنان این دوست ، دوستی ننمایم و هرگز گفتار و کردار و افکار و عقاید ما خلاف فرمایشات این دوست محترم و این پروردگار محبوب نباشد ورنه او دوستیش را از ما گرفته و خدای ناخواسته با ما عداوت و دشمنی خواهد نمود و دشمنی او با ما ،والعیاذ بالله باعث هلاکت و نابودی ما خواهد گشت .

از این قسمت ازآیه صفتی از صفات و عملی از اعمال الله متعال مشخص و فهمیده می شود و آن «محبت و دوستی» است و الله متعال با اهل ایمان دوستی و محبت می نماید و آنان را دوست می دارد، اعتقاد ما مسلمانان به این صفتی دوستی الله متعال همانند سایر صفات او بدون بیان کیفیت و بدون مثال بیان نمودن و بدوت توجیح و یا تعطیل می باشد .

 

(یُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) در این قسمت ازآیه آمده است که احسانی که الله متعال در حق دوستان اهل ایمانش می کند این است که آنها را از تاریکی ها کفرو خرافات بیرون نموده و به سوی نور توحید و اسلام می برد ، تا اینکه در میان تاریکی ها سرگردان نبوده و به وادی هلاکت نرفته و هلاک نشوند و بهترین کامیابی را در دنیا و آخرت به دست آورند .

دو نکته مهم از این قسمت از آیه فهمیده می شود :

۱ - کفرو خرافات تاریکی اند و اسلام و توحید نور و روشنی هستند .

۲ - الله متعال اهل ایمان را از تاریکی کفر و خرافات بیرون نموده و بسوی نور اسلام و توحید می برد .

 

(وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمْ الطَّاغُوتُ) در این قسمت از آیه کریمه آمده است که برعکس مسلمانان ، کافران با هرسرکش ومعبود باطل دوستی و محبت می نمایند.

 

(یُخْرِجُونَهُمْ مِنْ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ) در این قسمت از آیه شریفه آمده است که سرکشان و معبودان باطل پیروانشان اعم ازکفار و خرافات پسندان را از سوی نور اسلام و توحید به سمت تاریکی های کفرو خرافات کشانده و می برند تا بدین طریق آنها را هلاک نموده و از یاران جهنم گردانند .

 

(أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ) یاروصاحب درحقیقت به کسی می گویند که همیشه با کسی باشد، ازآنجایی که اهل شرک و کفر همیشه در جهنم می مانند، الله متعال از آنها با لقب « یاران آتش » یاد نموده است.

 

(هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) کسانی که جاویدان و همیشه در آتش جهنم خواهند ماند اهل کفر و شرک می باشند واما اگر مسلمانی به جهنم رود بصورت موقت است و سپس از جهنم بیرون شده و وارد بهشت جاویدان خواهد شد بهمین خاطراست که الله متعال در آیات بسیار زیادی خطاب به کفار فرموده که آنها یاران جاویدان آتش جهنم اند 

تفسیرآسان آیه (۲۵۶) سوره بقره

 

ترجمه آیه (۲۵۶) سوره بقره

 

لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۵۶)

 

ترجمه :  در (پذیرش) دین (اسلام، برای غیر مسلمان) اجباری نیست، قطعا هدایت از گمراهی (کاملا جدا و) واضح گشته است ، پس هرکس که به طاغوت کفر می نماید و به الله ایمان می آورد ، قطعا او محکم ترین دستگیره که گسستنی برای آن نیست چنگ زده (ومحکم گرفته) است و الله کاملا شنوا و بی نهایت دانا است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۶) سوره بقره

 

قبل تفسیراین آیه مناسب می دانم که اثرصحیحی که در روایت شماره (2682) سنن ابی داود آمده و بیانگر سبب نزول این آیه است را ذکر نمایم :

 

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " کَانَتِ الْمَرْأَةُ تَکُونُ مِقْلَاتًا فَتَجْعَلُ عَلَى نَفْسِهَا إِنْ عَاشَ لَهَا وَلَدٌ أَنْ تُهَوِّدَهُ، فَلَمَّا أُجْلِیَتْ بَنُو النَّضِیرِ کَانَ فِیهِمْ مِنْ أَبْنَاءِ الْأَنْصَارِ فَقَالُوا: لَا نَدَعُ أَبْنَاءَنَا، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: {لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ} .

 

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند : زنی ( ازاهل مدینه در دوران جاهلیت ) که هرگاه زایمان می کرد فرزندش می مرد وبچه اش زنده نمی ماند او برخودش نذر می کرد که اگر بچه اش زنده بماند و نمیرد اورا یهودی می گرداند (بدین ترتیب برخی از فرزندان عربهای ساکن مدینه یهودی گشته بودند) و چون (در زمان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) (قبیله یهودی) بنونضیر تبعید شدند درمیان آنها پسران انصاری وجود داشتند (که بنا بر نذرهای مادرانشان در دوران جاهلیت یهودی شده بودند) انصاری ها گفتند : که ما فرزندان ما را نمی گذاریم (که یهود بوده وبا یهودیان از مدینه بروند) پس الله عزوجل این آیه {لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ} را نازل نمودند.

 

 (لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ) دراین قسمت از آیه آمده است که در پذیرش اسلام برای غیر مسلمانان اجباری نیست ، یعنی پذیرش اسلام برای کافران اختیاری است می خواهند به پذیرند و می خواهند نپذیرند ، این مطلب در آیه (۲۹) سوره کهف این گونه آمده است :

«وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ..... ».

یعنی : و بگو حق از جانب پروردگارتو هست پس هرکس خواست ایمان بیاورد و هرکس که خواست کفر نماید ...

 

دراینجا باید به یک نکته بسیار مهم توجه نمود و آن این که ، آنچه در این قسمت از این آیه شریفه آمده است که در دین اجباری نیست یعنی دین اسلام ، فرد کافری را به زور و اجبار و اکراه وارد اسلام نمی کند، و اما مسلمانی که اسلام را با میل و طبع خودش پذیرفته حالا نمی تواند بگوید که در دین اجباری نیست لذا من از اسلام بیرون می شوم و یا به برخی از احکام اسلام به میل و علاقه خودم عمل می کنم و هرکدام را نخواستم رها می کنم ، زیرا هیچ مسلمانی حق ندارد که به برخی از احکام لازمی و ضروری اسلام عمل کند و برخی را رها کند همان گونه که نمی تواند اسلام را رها نموده و دین دیگری را انتخاب کند ، واگر مسلمانی اسلام رها کرد حکمش اعدام است ، در باره این دوجریان به یک حدیث صحیح و یک آیه قرآنی که در ذیل با ترجمه ذکر می کنم توجه دهید :

وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا (سوره احزاب ، آیه : ۳۶)

ترجمه : وبرای هیچ مرد مسلمان وزن مسلمانی آنگاه که الله و رسولش درباره جریانی فیصله می کند اختیاری در کارشان نیست (و باید به همان فیصله الله و رسولش عمل کنند) و هرکس که از الله و رسولش نافرمانی می کند قطعا او واضح و کامل گمراه گشته است .

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : « «مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ» » (صحیح بخاری ، حدیث : 6922)

یعنی : هرکس دین (اسلام) خویش را عوض کرد (و سپس توبه نکرد و به اسلام باز نگشت) پس اورا بکشید .

 

(قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَیِّ) مراد از « الرُّشْدُ » در این آیه ایمان ، هدایت و حق می باشد، و مراد از « الغَیِّ » کفرو باطل می باشد، در اسلام هر دو جریان کاملا واضح و مدلل بیان گشته است بگونه ای که برای تشخیص آنها برای هیچ کسی که دنبال حقایق است مشکلی پیش نمی آید.

 

(فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انفِصَامَ لَهَا) مراد از «طَّاغُوت» در این آیه هرآن چیزی است که غیر از الله متعال پرستش شده و بنا حق عبادت شود، نکته مهمی که از این قسمت ازآیه فهمیده می شود این است که دراسلام دو چیزاز مهم ترین اصول اعتقادی می باشد :

۱ - کفر و انکار طاغوت .

۲ - ایمان به الله متعال .

و این مطلب در خود کلمه توحید (لا اله الا الله) نهفته است زیرا (لااله) انکار الوهیت برای غیرالله متعال و کفر به طاغوت است ودر(الا الله) اثبات الوهیت حقه و ایمان به الله متعال می باشد .

لذا برای تکمیلی ایمان تنها ایمان آوردن به مسائل اعتقادی کفاف نمی کند باید تؤام با آن انکار و کفر به طاغوت نیز ضروری می باشد ، تا ایمان تکمیل گشته و دستگیرناگسستنی در دست انسان قرار گیرد.

(وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) آری تنها ذاتی که کاملا شنوا و بی نهایت داناست فقط و فقط الله متعال می باشد ، پس تو ای مسلمانان همیشه سعی و تلاش کن که با زبانت ذکر ، تلاوت قرآن و سایرگفتار نیک را بگوئی و از تمام گفتار بد و زشت برحذر باش زیرا اگر هیچ کس نشنود، الله متعال که می شنود و تو فردای قیامت باید پاسخ گوئی گفتارت باشی ، و این را نیزبه یقین بدان که الله متعال بی نهایت آگاه است و از تمام گفتار و کردار تو با خبر است و هیچ چیزرا نمی شود از او مخفی داشت .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۵) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۵۵) سوره بقره

 

اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ وَلا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (۲۵۵)

 

ترجمه : الله ،‌ معبود به حقی است که بجز او (دیگر) معبود به حقی وجود ندارد او زنده، پایدارو برپا دارنده (جهان هستی)است ، نه او را چرتی می گیرد و نه خوابی، ازآن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ، چه کسی می تواند در نزدش شفارش (ومیانجیگری) کند مگر با اجازه او، او می داند آنچه را که جلوی دستان مردم (و پیش رویشان) است وآنچه را که در پشت سرشان است، و(مردم) به هیچ چیزی از علم او احاطه نمی کنند جزآنچه را که او خواسته است ، کرسی او به اندازه آسمانها و زمین گسترده ووسیع است وحفظ این دو(آسمان و زمین) او را خسته نمی کند و او (ذات) بلند مرتبه وبالا و بسیاربزرگ است.

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۵) سوره بقره

 

قبل از اینکه به تفسیر این آیه شریفه بپردازم مناسب می دانم که چند سخنی مهم در باره این آیه بیان نمایم :

۱ - نام این آیه (آیة الکرسی) است .

۲ - علت نام گذاری این آیه شریفه به (آیة الکرسی) این است که در این آیه از (کرسی) و بزرگی و وسعت آن سخن به میان آمده است .

۳- این آیه دارای فضائل منحصر به خودش می باشد دراین باره به سه حدیث صحیح زیرتوجه نمایید :

 

( 1 ) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: وَکَّلَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِحِفْظِ زَکَاةِ رَمَضَانَ، فَأَتَانِی آتٍ فَجَعَلَ یَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ فَأَخَذْتُهُ، وَقُلْتُ: وَاللَّهِ لَأَرْفَعَنَّکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِنِّی مُحْتَاجٌ، وَعَلَیَّ عِیَالٌ وَلِی حَاجَةٌ شَدِیدَةٌ، قَالَ: فَخَلَّیْتُ عَنْهُ، فَأَصْبَحْتُ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ، مَا فَعَلَ أَسِیرُکَ البَارِحَةَ»، قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، شَکَا حَاجَةً شَدِیدَةً، وَعِیَالًا، فَرَحِمْتُهُ، فَخَلَّیْتُ سَبِیلَهُ، قَالَ: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ کَذَبَکَ، وَسَیَعُودُ»، فَعَرَفْتُ أَنَّهُ سَیَعُودُ، لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِنَّهُ سَیَعُودُ، فَرَصَدْتُهُ، فَجَاءَ یَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ، فَأَخَذْتُهُ، فَقُلْتُ: لَأَرْفَعَنَّکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: دَعْنِی فَإِنِّی مُحْتَاجٌ وَعَلَیَّ عِیَالٌ، لاَ أَعُودُ، فَرَحِمْتُهُ، فَخَلَّیْتُ سَبِیلَهُ، فَأَصْبَحْتُ، فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ، مَا فَعَلَ أَسِیرُکَ»، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ شَکَا حَاجَةً شَدِیدَةً، وَعِیَالًا، فَرَحِمْتُهُ، فَخَلَّیْتُ سَبِیلَهُ، قَالَ: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ کَذَبَکَ وَسَیَعُودُ»، فَرَصَدْتُهُ الثَّالِثَةَ، فَجَاءَ یَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ، فَأَخَذْتُهُ، فَقُلْتُ: لَأَرْفَعَنَّکَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ، وَهَذَا آخِرُ ثَلاَثِ مَرَّاتٍ، أَنَّکَ تَزْعُمُ لاَ تَعُودُ، ثُمَّ تَعُودُ قَالَ: دَعْنِی أُعَلِّمْکَ کَلِمَاتٍ یَنْفَعُکَ اللَّهُ بِهَا، قُلْتُ: مَا هُوَ؟ قَالَ: إِذَا أَوَیْتَ إِلَى فِرَاشِکَ، فَاقْرَأْ آیَةَ الکُرْسِیِّ: {اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ}، حَتَّى تَخْتِمَ الآیَةَ، فَإِنَّکَ لَنْ یَزَالَ عَلَیْکَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلاَ یَقْرَبَنَّکَ شَیْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ، فَخَلَّیْتُ سَبِیلَهُ، فَأَصْبَحْتُ فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَا فَعَلَ أَسِیرُکَ البَارِحَةَ»، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، زَعَمَ أَنَّهُ یُعَلِّمُنِی کَلِمَاتٍ یَنْفَعُنِی اللَّهُ بِهَا، فَخَلَّیْتُ سَبِیلَهُ، قَالَ: «مَا هِیَ»، قُلْتُ: قَالَ لِی: إِذَا أَوَیْتَ إِلَى فِرَاشِکَ فَاقْرَأْ آیَةَ الکُرْسِیِّ مِنْ أَوَّلِهَا حَتَّى تَخْتِمَ الآیَةَ: {اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ} ، وَقَالَ لِی: لَنْ یَزَالَ عَلَیْکَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلاَ یَقْرَبَکَ شَیْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ - وَکَانُوا أَحْرَصَ شَیْءٍ عَلَى الخَیْرِ - فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ صَدَقَکَ وَهُوَ کَذُوبٌ، تَعْلَمُ مَنْ تُخَاطِبُ مُنْذُ ثَلاَثِ لَیَالٍ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ»، قَالَ: لاَ، قَالَ: «ذَاکَ شَیْطَانٌ» (صحیح بخاری ، حدیث : 2311).

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مرا مأمورحفظ فطریه های رمضان نمودند،(در یکی از شب هایی که نگهبانی می دادم) فردی به نزد من آمده و شروع به مشت مشت گرفتن از موادغذائی ها شده (ودر ظرفش می ریخت تا دزدی نموده وبا خودش ببرد) که من او را گرفتم ، و(به او) گفتم : سوگند به الله که ترا به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می برم، (آن فرد) گفت : همانا من یک نیاز مندم و(مخارج) اهل و عیال برمن است ومن نیاز شدید دارم، (لذا لطف کن مرا رها کن ومرا به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نبر) ، (ابوهریره رضی الله عنه) فرمودند : (وچون من این سخنانش را شنیدم ، دلم نرم شده) پس اورا رها کردم ، سپس چون صبح نمودم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به من گفتند: ای ابوهریره اسیردیشبت چه کرد؟. (ابوهریره رضی الله عنه) فرمودند : من گفتم : ای رسول الله ، اونیاز شدیدش و داشتن اهل وعیال را مطرح کرد (دلم به حالش سوخت) پس من بر او ترحم نموده و سپس راهش را باز نموده رهایش کردم، (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : ولی قطعا او دروغ گفته است ، و دوباره باز خواهد گشت، (ابوهریره رضی الله عنه فرمودند) من از اینکه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : همانا او باز خواهد گشت ، دانستم که او قطعا باز خواهد گشت لذا در کمینش بودم ، (که دیدم آم) ‌و شروع به مشت مشت گرفتن از موا غذائی (موجود درآنجا) نمود ، (من او را گرفته) سپس به او گفتم : و قطعا ترا به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم خواهم برد (آن فرد) گفت : همانا من یک نیاز مندم و(مخارج) اهل و عیال برعهده من است ومن نیاز شدید دارم، (لذا لطف کن مرا رها کن ومرا به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نبر) ، (ابوهریره رضی الله عنه) فرمودند : (وچون من این سخنانش را شنیدم ، دلم نرم شده) به (حالش) ترحم نموده و اورا رها کردم ، سپس چون صبح نمودم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به من گفتند: ای ابوهریره اسیرت چه کرد؟. (ابوهریره رضی الله عنه) فرمودند : من گفتم : ای رسول الله ، اونیاز شدیدش و داشتن اهل وعیال را مطرح کرد (دلم به حالش سوخت) پس من بر او ترحم نموده و سپس راهش را باز نموده رهایش کردم، (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : امّا او قطعا به تو دروغ گفته است و دوباره باز خواهند گشت، (ابوهریره رضی الله عنه) فرمودند : برای بار سوم کمینش کردم ،(دیدم که آمد) و شروع به مشت مشت برداشتن موادغذائی های (آنجا) شد، پس اورا گرفتمش ، و(به او گفتم که این بار) ترا به نزد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) خواهم بود، واین آخرین و سومین بارت هست (هر بار که می آیی و من ترا می گیرم تعهد نموده و) گمان می کنی که نمایی ، ولی سپس باز گشته ومی آیی ،(آن فرد) گفت : مرا زها کن من به سخنانی را می آموزم که الله به وسیله آنان به نفع می رساند ، (ابوهریره رضی الله عنه می گوید) من گفتم : آن سخنان چیستند؟ (ان فرد) گفت : هرگاه که (شب ، برای خواب) به بستر خوابت رفتی پس آیت الکرسی {اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ}، تا پایان آیه بخوان ، همانا همیشه و بطور مستمر از جانب الله (متعال) بر تو یک نگهبانی می باشد و تا به صبح هرگز شیطان به تو نزدیک نخواهد گشت ، (ابوهریره رضی الله عنه می گوید) پس من راهش را باز کرده او را رها نمودم ، چون صبح نمودم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به من گفتند : اسیر دیشبت چه کرد؟ من گفتم : ای رسول الله، همانا او گمان نمود که به سخنانی آموزش می دهد که الله (متعال) با آنها به من نفع خواهند رساند، لذا من رهایش کردم ، (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : (آنان سخنانی که به تو یاد داده) چیستند ؟ (ابوهریره رضی الله عنه فرمودند) من گفتم : (آن فرد) به من گفت : هرگاه که (شب ، برای خواب) به بستر خوابت رفتی پس آیت الکرسی {اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ}،ازاول آن تا پایانش بخوان ، همانا همیشه و بطور مستمر از جانب الله (متعال) بر تو یک نگهبانی می باشد و تا به صبح هرگز شیطان به تو نزدیک نخواهد گشت ، (یکی روایان این حدیث می گوید: از آنجایی که صحابه رضی الله عنهم حریص ترین افراد برخیر و نیکی بودند ، ابوهریره رضی الله عنه چون این حرف را از آن فرد شنید راضی شد تا آن سخنان را به او یاد داده و سپس او در مقابل او را آزاد کند) ، سپس پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: امّا (این بار) قطعا به تو راست گفته است و در حالی که او بسیار دروغگو است، (سپس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند ) ای ابوهریره آیا می دانی که از سه شب است با چه کسی گفتگو می کنی . (ابوهریره رضی الله عنه ) فرمودند : نخیر، (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند) ، آن (فردی که در این سه شب با تو سخن می گفته او) شیطان (بوده) است .

 

(2) عَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَبَا الْمُنْذِرِ، أَتَدْرِی أَیُّ آیَةٍ مِنْ کِتَابِ اللهِ مَعَکَ أَعْظَمُ؟» قَالَ: قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ: «یَا أَبَا الْمُنْذِرِ أَتَدْرِی أَیُّ آیَةٍ مِنْ کِتَابِ اللهِ مَعَکَ أَعْظَمُ؟» قَالَ: قُلْتُ: {اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ}. قَالَ: فَضَرَبَ فِی صَدْرِی، وَقَالَ: «وَاللهِ لِیَهْنِکَ الْعِلْمُ أَبَا الْمُنْذِرِ»(صحیح مسلم ، حدیث : (810) .

ترجمه : ابی بن کعب رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : ای ابو منذر(ابی بن کعب) آیا می دانی که کدام آیه از کتاب الله که بهمراه تو است (و حفظش داری، از نظرمطالب و اجر) بزرگ ترین است ؟ (ابی بن کعب) گفتند که من گفتم : که الله و رسولش دانا ترین اند . (دوباره رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : ای ابو منذر(ابی بن کعب) آیا می دانی که کدام آیه از کتاب الله که بهمراه تو است (و حفظش داری، از نظرمطالب و اجر) بزرگ ترین است ؟ (ابی بن کعب) گفتند که من گفتم : (آیت الکرسی ) {اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ}. (ابی بن کعب رضی الله عنه) فرمودند : (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) برسینه من زده وسپس فرمودند : سوگند به الله (ای) ابومنذر(ابی ابن کعب) ، (این) علم برایت گوارا (ومبارک) باد .

 

(3 ) عَنْ أَبِی أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ إِلَّا أَنْ یَمُوتَ» (السنن الکبری امام نسائی ، حدیث : 9848 ).

 

ترجمه : ابوامامه رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: هرکس (آیت الکرسی) را بعد ازهر نماز(فرضی) خواند، بجز مرگ (چیزی) مانع از رفتن او به بهشت او نمی گردد .

 

(اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ) دراین قسمت ازآیه نامها و صفاتی برای الله متعال بکار برده شده است که در اینجا نیاز به توضیح و تشریح دارد :

۱ - اولی لفظ « اللَّهُ » است و لفظ « اللَّهُ » تنها نامی است که در حقیقت سایرنامهای الله متعال همه و همه اوصاف همین نام مبارک می باشند ، معنای این نام مبارک «معبود به حق» یعنی تنها ذاتی که پرستش شدن، حق اوست ، می باشد .

ازنام مبارک « اللَّهُ » مشخص می گردد که سایرانسانها و موجوداتی که در دنیا پرستش شدن معبود به حق نبوده اند ، یعنی نباید پرستش می شدند ولی انسانها، آنان را بنا بر فریب ازشیطان لعین پرستش نمودند، حتی برخی ازآنها وفات نموده و از این جریان خبر ندارند و از این عمل کرد پیروانشان کاملا متنفر و در روز قیامت منکر می گردند.

۲ - دومین نامی که برای الله متعال در این قسمت از این آیه شریفه آمده نام « الْحَیُّ » می باشد که معنایش هست، ذات همیشه زنده ای که هرگز نمی میرد .

۳ - سومین نامی که برای الله متعال در این قسمت از این آیه شریفه آمده نام « الْقَیُّومُ » می باشد که معنایش هست برپا دارند تمام موجودات و ذاتی که بدون اوهیچ چیز توان وجود و برپائی ندارد.

نکته مهم واساسی که در این قسمت ازآیه بیان شده است این است که فقط و فقط باید الله متعال همان ذات همیشه زنده و برپا دارنده و سرپرست تمام موجودات پرستش و عبادت شود زیرا بجز او دیگر معبود به حقی وجود ندارد ، در حقیقت هرکس غیر این ذات را پرستش نماید او خود باطل و عبادت و پرستش نیز باطل است.

 

(لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ) در این قسمت ازآیه یکی دیگر از صفات و خصوصیات الله متعال بیان شده است و آن اینکه الله متعال هرگز نه چرت می زند و نه می خوابد و این دلیل برکامل و بی نقص بودن و همیشه متوجه بودن او براعمال مخلوقات است .

در این باره رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم این گونه فرموده اند : « إِنَّ اللهَ لَا یَنَامُ وَلَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَنَامَ» (صحیح مسلم ، حدیث (179).

یعنی : همانا الله نمی خوابد وبرای او مناسب هم نیست که بخوابد.

 

(لَهُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الأَرْض) این قسمت ازآیه شریفه آمده که تمام موجودات خواه در آسمانها اند و یا بر این کره خاکی همه و همه مخلوق و بنده الله متعال اند همان گونه که الله متعال در سوره مریم آیه (۹۳) این گونه بیان نموده اند :

إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا.

ترجمه : نیست هرکسی که در آسمانها و زمین است، مگر اینکه اوبعنوان برده به نزد (الله) بی نهایت مهربان آمده است .

 

(مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ) از این قسمت آیه فهمیده می شود که اولا در قیامت شفاعتی هست، و در ثانی کسانی می توانند در قیامت شفاعت کنند که الله متعال به آنان اجازه شفاعت بدهد .

در اینجا لازم می دانم که در باره شفاعت در قیامت دیدگاه قرآن وسنت را بیان نمایم، خلاصه آنچه که از آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی در ابین باره فهمیده می شود این است که در روز قیامت برای مسلمانانی که مرتکب گناه کبیره شده اند با اذن و اجازه الله متعال، شفاعت صورت می گیرد وکسانی شفاعت گرمی گردند که از جانب الله متعال به آنها اجازه این کار داده شده باشد در این باره به آیات و احادیث صحیحی که در زیرآورده می شود توجه فرمایید :

1 - الله متعال درسوره طه، آیه ( ۱۰۹) چنین می فرمایند : یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا.

ترجمه : درآن روز(که روز قیامت باشد) شفاعتی فایده نمی دهد مگر(شفاعت) کسی که (الله) بی نهایت مهربان به او اجازه دهد و راضی به گفتار(وشفاعت) او باشد .

 

2 - الله متعال درسوره سبأ، آیه (۲۳) چنین فرموده اند: وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ...

ترجمه : و در نزد الله شفاعتی مفید واقع نمی شود (و پذیرفته نمی شود) مگر(شفاعت) کسی که (الله متعال) به او اجازه دهد.

 

3 - الله منان در سوره سوره بقره ، آیه (۲۵۵) این گونه فرموده اند: مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ .....

ترجمه : چه کسی می تواند در نزد الله شفاعت کند مگر بعد ازاجازه اش....

 

4- در صحیح بخاری ، حدیث : (6304)  چنین آمده است : عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لِکُلِّ نَبِیٍّ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ یَدْعُو بِهَا، وَأُرِیدُ أَنْ أَخْتَبِئَ دَعْوَتِی شَفَاعَةً لِأُمَّتِی فِی الآخِرَةِ».

ترجمه ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: برای هر پیامبری یک دعای قبول شده (وویژه ای بوده) است (که در همین دنیا آن را دعا نموده است) و من می خواهم دعای (ویژه) خودم را برای شفاعت امتم در روزقیامت مخفی نگه دارم (و ازآن در آن دنیا استفاده نمایم) .

 

۵ - درسنن ترمذی، حدیث (2435) چنین آمده است : عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی».

انس رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: شفاعت من، مخصوص آن دسته از (افراد) امت من می باشد که مرتکب گناهان کبیره (وبزرگ) گشته اند.

دراینجا باید به یک نکته مهم دیگری در باره شفاعت نیزاشاره نمود وآن اینکه شفاعت برای کفار در قیامت وجود ندارد بجز ابوطالب عموی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در قبال نیکی هایی که اودر دنیا به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نموده است برای او از الله متعال درخواست تخفیف عذاب وشفاعت خواهد نمود، دراین باره به دو آیه و یک حدیث صحیح توجه نمایید :

الله متعال در سوره مدثرآیه (۴۸) در باره شفاعت برای کفار چنین فرمودند : فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ .

یعنی : شفاعت شفاعت گران برای آن نفعی نخواهند رساند (و آنها ازشفاعت آنان بهرمند نخواهند شد) .

و درسوره شعراء آیه (۱۰۰) الله متعال سخنی که کفار در روز قیامت درجهنم دراین باره با همدیگر می گویند را این گونه بیان نموده است (فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِینَ) .

یعنی : برای ما شفاعت گرانی نیست (که ما را شفاعت نموده و از عذاب الهی و آتش جهنم نجات دهند) .

 

عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَذُکِرَ عِنْدَهُ عَمُّهُ، فَقَالَ: «لَعَلَّهُ تَنْفَعُهُ شَفَاعَتِی یَوْمَ القِیَامَةِ، فَیُجْعَلُ فِی ضَحْضَاحٍ مِنَ النَّارِ یَبْلُغُ کَعْبَیْهِ، یَغْلِی مِنْهُ دِمَاغُهُ» (صحیح بخاری حدیث : 3885)

ترجمه : ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت نمودند که همانا ایشان از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم شنیدند در حالی که صحبت از عمویشان (ابوطالب) به میان آمده ایشان فرمودند : شاید که شفاعت من در روز قیامت برایش مفید واقع شده و نفع بدهد ، (اوبنا برشفاعت من) درآن قسمت از آتش جهنم گردانده می شود که آتش تا دو قوزک پایش می رسد و از(اثرشدت گرمای) آن، مغزش می جوشد .

 

 

(یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ) این قسمت ازآیه بیانگروسعت علم الله متعال است و این را می رساند که الله متعال گذاشته ،حال وآینده تمام مخلوقات را خوب و کامل می داند، و الله متعال برهمه چیز احاطه کا مل علمی دارد .

 

(وَلا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ) دراین قسمت ازآیه آمده است که هیچ کس ازعلم الله متعال مطلع وآگاه نیست وهیچ کس نمی تواند به چیزی ازعلمش احاطه کند ، مگرآنچه را که خود الله متعال ازآن مخلوقاتش را مطلع نموده باشد ، وازاین قسمت ازآیه معلوم می گردد که تمام مخلوقات آگاهی و علومی که دارند همه را الله متعال به آنان آموخته است یعنی در حقیقت تمام مخلوق ناآگاه و بی خبر از علم دانش بوده اند و تنها ذات آگاه و صاحب دانش الله متعال بوده و هست ، و تنها اوست که به تمام مخلوقاتش دانش وآگاهی داده است .

 

(وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ) الله متعال در این قسمت ازآیه بیان نموده است که کرسی که یکی از مخلوقات اومی باشد ، آن قدر بزرگ و وسیع است که به اندازه وسعت و گستردگی آسمانها و زمین است ، آری برای بهتر واضح شدن این مطلب به یک حدیث صحیح و یک اثرصحیح که در این باره در ذیل ذکر می شود توجه نمایید :

عن أبی ذر الغفاری قال:" دخلت المسجد الحرام فرأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم وحده فجلست إلیه، فقلت: یا رسول الله أیما آیة نزلت علیک أفضل؟ قال: آیة الکرسی: ما السموات السبع فی الکرسی إلا کحلقة ملقاة بأرض فلاة وفضل العرش على الکرسی کفضل تلک الفلاة على تلک الحلقة ". (سلسله احادیث صحیحه حدیث (۱۰۹) بحواله کتاب العرش محمد بن ابی شیبه).

 

ترجمه : ابوذر غفاری رضی الله عنه فرمودند : من وارد مسجد الحرام شد که دیدم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم تنها (نشسته اند) و من هم رفته بنزد ایشان نشستم ، سپس گفتم : ای رسول الله کدام آیه (ازآیاتی) که برشما نازل شده از همه برتر(و دارای فضیلت بیشتری) است، (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : آیت الکرسی (سپس فرمودند) آسمانها هفت گانه درمقابل کرسی نیست مگر همانند حلقه ای که در یک زمین (بزرگ) کویری انداخته شده باشد وبرتری (وبزرگی) عرش بر کرسی همانند برتری (و بزرگی) آن زمین کویر(بزرگ) برآن حلقه است .

 

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «الْکُرْسِیُّ مَوْضِعُ قَدَمَیْهِ، وَالْعَرْشُ لَا یُقْدَرُ قَدْرُهُ» (مستدرک حاکم ، حدیث : 3116 ).

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنهما فرمودند : کرسی جای دو قدم و پای الله (متعال) است و عرش اندازه (وبزرگی) آن دانسته نمی شود .

ناگفته نماند آنچه از ابن عباس رضی الله عنه روایت شده که ایشان گفته اند (کرسی) یعنی علم الله متعال، این صحت ندارد و روایتش ضعیف و غیر قابل استدلال می باشد .

 

(وَلا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا) دراین قسمت از آیه قدرت و توان زیاد الله متعال بیان شده است که حفظ و نگه داری آسمانها و زمین به این بزرگی با تمام مخلوقاتی که درآنها قرار دارند هرگز الله متعال را خسته نمی کند، بلکه این کار برای الله متعال بسیار آسان است .

 

(وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ)  آیت الکرسی با دو نام و صفت ازنامها و صفات الله متعال پایان یافته است یک (الْعَلِیُّ) و دیگری (الْعَظِیمُ)، (الْعَلِیُّ) یعنی ذات بالا و برتر برهمه مخلوقات و (الْعَظِیمُ) یعنی ذات بسیار بزرگ ، با تفکر به این دو صفات باعث می شود تا فرد خودش را از دیگران بزرگتر و برسایرین برتر نداند و یک فرد متواضع و فروتن باشد زیرا او خوب می داند که از همه برتر و از همه بزرگ تر فقط و فقط الله متعال است و هرکس دیگر در مقابل الله متعال هیچ است وبا تفکر به بزرگی و برتری الله متعال باعث تواضع و فروتنی در فرد می گردد. 

تفسیرآسان آیه (۲۵۴) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۵۴) سوره بقره

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفَاعَةٌ وَالْکَافِرُونَ هُمْ الظَّالِمُونَ (۲۵۴)

 

ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردید، خرج و انفاق کنید از آنچه که ما به شما روزی دادم پیش از اینکه روزی بیاد که درآن نه دوستی و نه شفاعت وسفارشی (بدون اجازه او) است و کافران همان ظالمان هستند.

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۴) سوره بقره

 

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفَاعَةٌ) در این قسمت از آیه ، الله متعال مسلمانان را صدا زده و به آنان یک دستورویژه داده است و آن اینکه در راههای شرعی خرج و انفاق کنید ،‌ پیش از اینکه روزقیامت فرا رسد زیرا آن روزی است که نه درآن خرید و فروشی و نه هم دوستی وجود دارد و نه هم شفاعتی بدون اجازه او انجام خواهد پذیرفت ، بلکه آنچه در آن روز برای افراد کارائی دارد ایمان و اعمال نیک است و مسلمانان با داشتن ایمان و اعمال نیکی همانند صدقاتی که در دنیا در راهایی شرعی داده و سایر اعمال نیکی که انجام دادند نجات می یابند ولی کفار از آنجایی که از ایمان و اعمال نیک دست تهی اند هلاک می گردند.

 

در اینجا یک نکته بسیارمهمی را باید توضیح داد و آن اینکه در این قسمت از آیه شریفه آمده است که «در قیامت شفاعتی نیست» مراد از اینکه «در قیامت شفاعتی نیست» این است که «درروزقیامت در حق مسلمانان بدون اجازه الله متعال شفاعتی نیست ودر حق کافران اصلا شفاعتی درکار نیست» دراین باره به چند آیه و حدیث صحیح که در ذیل بیان می شوند توجه فرمایید :

1 - الله متعال درسوره طه، آیه ( ۱۰۹) چنین می فرمایند : یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا.

ترجمه : درآن روز(که روز قیامت باشد) شفاعتی فایده نمی دهد مگر(شفاعت) کسی که (الله) بی نهایت مهربان به او اجازه دهد و راضی به گفتار(وشفاعت) او باشد .

 

2 - الله متعال درسوره سبأ، آیه (۲۳) چنین فرموده اند: وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ...

ترجمه : و در نزد الله شفاعتی مفید واقع نمی شود (و پذیرفته نمی شود) مگر(شفاعت) کسی که (الله متعال) به او اجازه دهد.

 

3 - الله منان در سوره سوره بقره ، آیه (۲۵۵) این گونه فرموده اند: مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ .....

ترجمه : چه کسی می تواند در نزد الله شفاعت کند مگر بعد ازاجازه اش....

 

4- در صحیح بخاری ، حدیث : (6304)  چنین آمده است : عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لِکُلِّ نَبِیٍّ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ یَدْعُو بِهَا، وَأُرِیدُ أَنْ أَخْتَبِئَ دَعْوَتِی شَفَاعَةً لِأُمَّتِی فِی الآخِرَةِ».

ترجمه ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: برای هر پیامبری یک دعای قبول شده (وویژه ای بوده) است (که در همین دنیا آن را دعا نموده است) و من می خواهم دعای (ویژه) خودم را برای شفاعت امتم در روزقیامت مخفی نگه دارم (و ازآن در آن دنیا استفاده نمایم) .

 

۵ - درسنن ترمذی، حدیث (2435) چنین آمده است : عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی».

انس رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: شفاعت من، مخصوص آن دسته از (افراد) امت من می باشد که مرتکب گناهان کبیره (وبزرگ) گشته اند.

 

(وَالْکَافِرُونَ هُمْ الظَّالِمُونَ) در این قسمت از آیه آمده است که کافران بنا بر انکارحقایق و ناشکری در قبال نعمت هایی الهی ظالم اند زیرا با اینکارشان دو ظلم مرتکب شده اند:

۱ -  ظلم در حق الله متعال مرتکب شدند و آن اینکه توحید که حق الله متعال بود به او ندادند، بلکه عبادت شدن که حق الله متعال بود و آنان باید فقط اورا عبادت و پرستش می کردند این کار را نکرده وآن حق الله متعال را به بتان دادند وبتان را شریک الله متعال قرار داده و آنها را نیز همراه با الله یکتا عبادت و پرستش نمودند .

۲ - ظلم دیگری که کافران مرتکب شدند ، ظلمی است که آنان در حق خودشان نموده اند و با ارتکاب کفرباعث رفتن خودشان به جهنم وگرفتار شدند دائمی در عذاب الهی شدند.

تفسیرآسان آیه (۲۵۳) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۵۳) سوره بقره

 

تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمْ الْبَیِّنَاتُ وَلَکِنْ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ (۲۵۳)

 

ترجمه : ما بعضی ازآن فرستادشدگان (الهی،‌ که قبلا ذکر شد) را بر بعضی دیگر فضیلت و بر تری دادیم ، از آنان کسانی است که الله با او (مستقیم و بدون واسطه) سخن گفته است و برخی را (هم) درجاتی برتر داده است و ما به عیسی پسر مریم نشانها (و معجزهای ) روشنگردادیم و او را با روح مقدس (جبرئیل علیه السلام) تأیید وتقویت نمودیم، و اگر الله خواسته بود کسانی بعد از آنان بودند بعد از این که دلیل های واضح برای آنها آمد با هم درگیر نمی شدند، و لیکن آنان اختلاف نمودند، سپس برخی از آنان ایمان آورده و برخی از آنان کفر ورزیدند، و اگر الله خواسته بود که آنان با هم اختلاف نمی کردند و با یکدیگر نمی جنگیدند، ولیکن الله همان کاری را می کند که می خواهد .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۳) سوره بقره

 

(تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ) دراین قسمت از آیه الله متعال این مطلب را بیان نموده که برخی از پیامبران علیهم السلام بنا بر برخی از خصوصیات و امتیازات و معجزاتی که الله متعال به آنان داده بر برخی دیگر برتری و فضیلت دارند ، همانندآنچه که در این قسمت از این آیه در آیه (۵۵) سوره اسراء نیز آمده آنجایی که الله متعال فرموده اند :

{وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُدَ زَبُورًا}  یعنی : قطعا ما برخی ازپیامبران را بر برخ دیگر برتری دادیم و به دواد (کتاب) زبور را داده ایم .

 

ناگفته نماند که امتیازاتی به پیامبرما محمد صلی الله علیه وآله وسلم داده شده است که به هیچ یک از سایرپیامبران الهی علیهم السلام داده نشده است ، به سبب همین امتیازات است که پیامبر ما محمد صلی الله علیه وآله وسلم برهمه انبیاء علیهم السلام برتری و فضیلت داده شده است در این باره به دو حدیث صحیحی که درذیل ذکر می شود توجه نمایید :

 

1 -  عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا سَیِّدُ وَلَدِ آدَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.....» (صحیح مسلم ، حدیث (2278).

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : من روز قیامت سردارفرزندان آدم هستم...

 

۲ - عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " فُضِّلْتُ عَلَى الْأَنْبِیَاءِ بِسِتٍّ: أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ، وَنُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، وَأُحِلَّتْ لِیَ الْغَنَائِمُ، وَجُعِلَتْ لِیَ الْأَرْضُ طَهُورًا وَمَسْجِدًا، وَأُرْسِلْتُ إِلَى الْخَلْقِ کَافَّةً، وَخُتِمَ بِیَ النَّبِیُّونَ ". (صحیح مسلم ، حدیث (523).

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند همانا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : من بر(تمام) پیامبران به شش چیزی فضیلت و برتری داده شدم : به من سخنان جامع و پرمحتوا داده شده است، عنیمت های (جنگی) برای من (وامت من) حلال قرار داده شده است، (تمام) زمین برای من ( و امت من، محل حصول) پاکی و مسجد (برای ادای نماز) قرار داده شده است، من بسوی تمام مخلوق (انس و جن) فرستاده شده ام و نبوت با من به پیان رسانده شده است .

 

(مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ) در این قسمت از آیه آمده که الله متعال با برخی از پیامبران علیهم السلام سخن گفته است ، بدون واسطه و از پشت پرده سخن گفته است ، ورنه الله متعال با تمام پیامبران بواسطه فرشته وحی جبرئیل علیه السلام وحی نموده و سخن گفته است ، ولی برای بهترفهمیدن این قسم از آیه و اینکه الله متعال با کدام یک از پیامبرانش علیهم السلام از پشت پرده و بدون واسطه سخن گفته است به دو آیه قرآنی و یک حدیث صحیحی که در زیرذکر می شود توجه نمایید :

الله متعال در سوره شوری آیه (۵۱) چنین فرموده اند :

وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ .

ترجمه : و بشری نبوده که الله با او سخن بگوید مگر بصورت وحی (یعنی با الهام مستقیم و یا درخواب ) و یا از پشت پرده و یا اینکه فرستاده ای (از فرشتگان) را بسوی او بفرستد و با اجازه او هرچه می خواهد وحی نماید همانا او (ذات) برتر و بی نهایت با حکمت است . 

والله متعال درسوره نساء آیه (۱۶۴) چنین فرموده اند :{وَکَلَّمَ اللهُ مُوسَى تَکْلِیمًا} یعنی : الله (متعال) با موسی (مستقیم وبدون واسطه و از پشت پرده ) سخن گفته است .

ودر حدیث صحیحی در(صحیح ابن حبان حدیث : ۶۱۹۰) و (مستدرک حاکم ،حدیث : 3039) این گونه آمده است :

قَالَ: أَبُو أُمَامَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَبِیًّا کَانَ آدَمُ؟ قَالَ: «نَعَمْ، مُعَلَّمٌ مُکَلَّمٌ» ....».

ترجمه : ابوامامه رضی الله عنه فرمودند : همانا مردی گفت : ای رسول الله ، آیا آدم (علیه السلام) پیامبر بودند؟ (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : بله ، ایشان آموزش داده شده (الله متعال) ،(و پیامبری بودند که مستقیم و بدون واسطه از جانب الله متعال با او) سخن گفته شده است.....

از این دو آیه و حدیث صحیحی که ذکر شده فهمیده می شود که آنچه در این قسمت ازاین آیه سوره بقره آمده که الله متعال با برخی از پیامبرانش علیهم السلام سخن گفته است آن سخن از پشت پرده و مستقیم و بدون واسطه و با آدم و موسی علیهما السلام بوده است ، البته ناگفته نماند که برخی از علمای بزگوار اسلام براین باورند که الله متعال با پیامبر بزرگوار اسلام محمد بن عبد الله صلی الله علیه وآله وسلم که پدر و مادرم فدای ایشان باد ، نیز درشب معراج بدون واسطه و از پشت پرده با الله متعال و پروردگار جهانیان سخن گفته است .

 

(وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ)  آری الله متعال به برخی از پیامبران علیهم السلام همانند پیامبر بزرگوارمحمد صلی الله علیه و آله وسلم که برسایر انبیاء الهی علیهم السلام از نظر عمومیت دعوت و ختم نبوت  و سایر امتیازات و خصوصیات درجاتی برتر داده است و همانگونه که برخی ازسایرپیامبران علیهم السلام را بر برخی دیگر درجات برتری عنایت نموده است، همانگونه که جایگاهای آنها در آسمانها در احادیث اسراء و معراج به ترتیب درجاتشان در نزد الله متعال ، به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نشان داده شده است و در احادیث صحیح آمده است .

 

(وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ) مراد از « الْبَیِّنَاتِ » همان معجزاتی است که الله متعال به عیسی پسر مریم علیهما السلام داده است ، ولی در این قسمت از آیه نیامده آنها چه بوده اند ولی درآیات دیگر قرآنی مهم ترین آنها ذکر شده که در ذیل دو آیه که درآن معجزات عیسی پسر مریم علیه السلام آمده را با ترجمه ذکر خواهم نمود :

 

 الله متعال در سوره آل عمران آیه (۴۹) چنین فرموده اند :

 

وَرَسُولًا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ .

 

ترجمه : و(عیسی می گوید ومن) رسولی هستم به سوی بنی اسرائیل فرستاده شدم همانا من به نزدتان ازجانب پروردگارتان با نشانی (و معجزهای) آمده ام همانا من برایتان از گِل همانند پرنده ای می آفرینم وسپس درآن می دمم (پف می نمایم) با اجازه الله پرنده ای می گردد و من با اجازه الله کورمادر زاد و کسی که بیماری برص دارد (را شفا) داده و مردگان را زنده می کنم وشما را نسبت به هر آنچه می خورید و هرآنچه در خانه هایتان ذخیره می کند خبردار می نمایم و همانا در این (ها) نشانی است برایتان اگر(واقعا) مسلمان هستید .

 

 و همچنین الله متعال در آیه (۱۱۰) سوره مائده چنین فرموده اند :

إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَى وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ (110)

 

ترجمه : ویاد آورزمانی را که الله می گوید : ای عیسی پسر مریم نعمت مرا برخودت و برمادرت یاد آور وآنگاه که ترا به روح مقدس (جبرئیل علیه اسلام) تأیید و تقویت نمودم (و) تو با مردم در گهواره و کهنسالی سخن می گفتی و (همچنین) آنگاه که من به تو کتاب (قرآن) و سنت (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) و(کتاب) تورات و(کتاب) انجیل را آموزش دادم و(همچنین) آنگاه که ازگِل بشکل پرنده ای می آفریدی و با اجازه من درآن پف می نمودی و او با اجازه من پرنده ای می گشت و آنگاه که بنی اسرائیل را (از کشتنت) باز داشتم وزمانی که با دلایل واضح به نزد آنان آمدی (ولی) کسانی که از آنانی کفر نموده بودند گفتند : این بجز جاودیی آشکار(چیزدیگری) نیست .

 

(وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ) مراد از « رُوحِ الْقُدُسِ » در اینجا جبرئیل علیه السلام می باشد ، و این صفت «روح مقدس» بنا برپاکی و مقدس بودن جبرئیل علیه السلام به او داده شده است ، و مراد «تأیید و تقویت» همیشه همراه بودن جبرئیل علیه السلام با عیسی پسر مریم علیهما السلام می باشد، و این همراهی تا زمانی که عیسی علیه السلام به آسمانها بالا برده شده ادامه داشته است .

 

(وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمْ الْبَیِّنَاتُ وَلَکِنْ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ) در این قسمت ازآیه کریمه آمده است که اگرالله متعال می خواست همه افراد بشرهدایت می یافت  وامتیان انبیاء علیهم السلام بعد ازوفات آنان با وجودیکه دلایل واضح و روشن برای آنان آمده بود دچار اختلاف با یکدیگر نمی شدند و با یکدیگر وارد جنگ و درگیری نمی گشتند، ولی چون الله متعال هدایت همه را نخواسته با یکدیگر اختلاف نمودند و سپس برخی ازآنان ایمان آورده و برخی کفر ورزیدند و اگر الله متعال می خواست آنان دچار این اختلافات و درگیریها نمی شدند ولیکن الله متعال بنا برحکمتهایش هرآنچه که می خواهد را انجام می دهد .

ازاین قسمت از این آیه کریمه معلوم می گردد ، که عموم اختلافات پیروان انبیاء علیهم السلام بنا برجهل نبوده بلکه بنا بر حسادت و سرکشی بوده است زیرا این اختلافات بعد از اینکه دلایل واضح به نزد آنان آمده و حقیقت برای آنان واضح گشته است رخ داده و اتفاق افتاده است ، همانگونه که الله متعال نسبت به اهل کتاب این مطلب را در سوره بقره آیه (۱۹) این گونه بیان نموده اند : إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ.

یعنی : همانا دین (مورد پسند) در نزد الله (متعال) اسلام است وکسانی که به آنها کتاب آسمانی داده شده است (همانند یهود و نصاری) بنا بربغاوت (و حسادت ) دچار اختلاف نشدند مگر بعد از اینکه علم به نزد آنان آمده است ، و هرکس که به آیات الهی کفر می ورزد پس الله (این گمراهان ) بسیار زود حساب گیرنده است . 

تفسیرآسان آیه (۲۵۲) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۵۲) سوره بقره

 

تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ (۲۵۲)

 

ترجمه : این آیات الله هستند که ما آنها را به حق برتو تلاوت می کنیم و همانا قطعا تو از (پیامبران و) فرستاده شدگان (الهی) هستی .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۲) سوره بقره

 

(تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ) الله متعال در اینجا بیان نموده اند که این آیاتی که در باره طالوت و لشکریانش آمده و همچنین سایر آیات نازل شده در قرآن همه و همه آنها حق و از جانب الله متعال می باشند که بررسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نازل گشته است .

(وَإِنَّکَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ) در این قسمت از این آیه کریمه اثبات رسالت پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بیان شده است و الله متعال با تأکید فرموده اند:  قطعا تو ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ازفرستاده شدگان (و پیامبران الهی) هستی (گرچه کفار و بسیاری از اهل کتاب این مطلب را نپذیرند و منکر آن باشند) .

تفسیرآسان آیه (۲۵۱) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۵۱) سوره بقره

 

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتْ الأَرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ (۲۵۱)


ترجمه : پس(طالوت ولشکریانش) آنان را با اجازه الله شکست دادند و داود (یکی از سربازان طالوت) جالوت (فرمانده کفار) را کشت و الله به اوپادشاهی و حکمت داد و هرآنچه الله می خواست به او (از علم و دانش) آموخت و اگر الله برخی از مردم را با برخ دیگر دفع و نابود نمی کرد زمین بفساد کشیده می شد و لیکن الله دارای فضل (و کرم) برجهانیان است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۱) سوره بقره

 

(فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ) در این قسمت ازآیه آمده است که نتیجه جنگ طالوت و لشکریانش با جالوت و لشکریانش به پیروزی مسلمانان و شکست کفار انجامید ، و لشکرجالوت کافر با وجودی که زیاد بودند در مقابل لشکریان مسلمان طالوت که تعدادشان کم بودند به فضل و کرم و یاری الله متعال پیروز گشتند و دشمنان الله متعال را شکست دادند .

(وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ) دراین جمله از این آیه آمده است که داود علیه السلام که درآن زمان هنوز پیامبرنگشته بود و یکی از سربازان طالوت بود فرمانده سپاه کفار جالوت را کشت و با این طریق تزلزل در سپاه کفاربراه انداخت که باعث شکست آنان و پیروزی مسلمانان گشت .

(وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ) دراین قسمت ازآیه آمده که الله متعال درقبال عمل ارزش مندی که داود علیه السلام انجام داد و فرمانده سپاه کفار جالوت را کشت ، به او پادشاهی و علم و دانش را جایزه داد واو را پادشاه و پیامبربنی اسرائیل گرداند و به اوچیزهای که می خواست آموخت .

در باره « وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ » باید گفت: مراد از آن ،‌ ساخت زره جنگی و گفتار پرندگان و سایرچیزهایی است که الله متعال خواسته است، در این باره به دوآیه زیر توجه نمایید :

وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُونَ .(سوره انبیاء، آیه : ۸۰).

ترجمه : و ما به داود ساخت (زره و) لباس جنگی آموختیم تا شما را در جنگ تان حفظ نماید پس آیا شما (از) شکرگزاران هستید؟

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ . (سوره نمل ، آیه : ۱۶)

ترجمه : سلیمان ازداود (که پدرش بود پادشاهی و علم ودانش ) را ارث برد و گفت آهای مردم به (خاندان) ما سخن پرندگان آموزش داده شده است و به ما ازهر چیز (مورد نیاز) داده شده است همانا این همان فضل و کرم آشکار الله متعال (برما) می باشد.

(وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتْ الأَرْضُ) دراین قسمت ازآیه حکمتی از حکمتهای جهاد با کفار بیان شده است و آن اینکه اگرجهادی نبود و کفار توسط مسلمانان نیست و نابود نمی شدند دنیا با کفرو شرک و سایر جنایت ها به فساد کشیده می شد، لذا جهاد اسلامی در ادیان الهی برای از بین بردن فساد و نابودی کفار بوده است ، لذا امروزه نیز باید هدف از جهاد ، اعلای کلمه الله و نابودی فساد بر این کره خاکی باشد .

(وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ) آری در این هیچ شک و تردیدی نیست که فضل و کرم الله متعال بر جهانیان زیاد است و من جمله آن فضل و کرمها این است که جهاد را مشروع ساخته تا با این طریق با کفار جنگیده تا زمین با کفر و شرک به فساد کشیده نشود .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۹۰ تا ۳۰۰)

290 - حدیث عَائِشَةَ عَنْ مَسْرُوقٍ، قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَهَا (عَائِشَةَ) مَا یَقْطَعُ الصَّلاَةَ، الْکَلْبُ وَالْحِمَارُ وَالْمَرْأَةُ فَقَالَتْ: شَبَّهْتُمُونَا بالْحُمُر وَالْکِلاَب وَاللهِ لَقَدْ رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی وَإِنِّی عَلَى السَرِیرِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْقبْلَةِ، مُضْطَجِعَةً، فَتَبْدو لِی الْحَاجَةُ فَأَکْرَهُ أَنْ أَجْلِسَ فأُوذِیَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَنْسَلُّ مِنْ عِنْد رِجْلَیْهِ.


ترجمه : مسروق رحمه الله فرمودند: نزد عایشه رضی الله عنه بیان شد که چیزهایی «همانند» سگ و خر و زن نماز را قطع می کنند، «عایشه رضی الله عنها» فرمودند : شما «با این سخنانتان» ما «زنان» را «در این مسأله» به خرها و سگ ها تشبیه نموده اید، سوگند به الله من پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم دیدم که نماز«شب» می خوانند ودرحالی که من بر تخت خوابی که در جلوی و درمیان ایشان و میان قبله قرار داشت درازکشیده بودم ، «گه گاهی» برایم نیازی پیش می آمد « و می خواستم که برای حل آن نیاز بلنده شده و بروم» ولی ناپسند می دانستم که «جلوی پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم» بنشینم و تا با این طریق پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم اذیت و آزرده شوند ، لذا من ازآن قسمت دو پایه تخت «که دو پایم در آن قسمت قرار داشتند» آهسته بیرون شده «و دنبال کار و نیازم» می رفتم .


291 - حدیث عَائِشَةَ قَالَتْ: أَعَدَلْتُمُونَا بِالْکَلْبِ وَالْحِمَارِ لَقَدْ رَأَیْتُنِی مُضْطَجِعَةً عَلَى السَّرِیرِ فَیَجِیءُ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَیتَوَسَّطُ السَّرِیرَ، فَیُصَلِّی، فَأَکْرَهُ أَنْ أُسَنِّحَهُ فَأَنْسَلُّ مِنْ قِبَلِ رِجْلِی السَّرِیرِ حَتَّى أنْسَلَّ مِنْ لِحَافِی.


ترجمه : «روزی در نزدعایشه رضی الله عنه بیان شد که سگ و خر و زن نماز را قطع می کنند»، عایشه رضی الله عنها فرمودند : شما «با این سخنانتان» ما «زنان» را «در این مسأله» به سگ و خر برابردانسته « وتشبیه» نموده اید، من خودم را بر تخت خواب درازکشیده می دیدم که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم می آمدند و در «روبروی» وسط تخت خواب ایستاده و شروع به نماز خواندن می کردند،«گه گاهی برایم نیازی پیش می آمد ومی خواستم که برای حل آن نیاز بلنده شده و بروم» ولی ناپسند می دانستم که«جلوی پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم» در رودر روی ایشان بنشینم ، لذا من ازآن قسمت دو پایه تخت «که دو پایم در آن قسمت قرار داشتند» آهسته بیرون شده تا از لحافم بیرون می شدم «و دنبال کار و نیازم می رفتم» .


292 - حدیث عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّهَا قَالَتْ: کُنْتُ أَنَامُ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَرِجْلاَیَ فِی قِبْلَتِهِ، فَإِذَا سَجَدَ غَمَزَنِی فَقَبَضْتُ رِجْلَیَّ، فَإِذَا قَامَ بَسَطْتُهُمَا قَالَتْ: والْبُیُوتُ یَوْمَئِذٍ لَیْسَ فِیهَا مَصَابِیحُ.


ترجمه : عایشه همسرپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : من بودم «که گه گاهی» جلوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می خوابیدم و دو پایم در سمت قبله « و محل سجده ایشان» می بود ، و چون ایشان می خواستند سجده کنند با سرانگشتانشان «قسمتی از پایم را» فشار داده  و من دو پایم را جمع می نمودم، و چون «برای رکعت بعدی» بلند می شدند «من دو باره» دو پایم را درازمی کردم «به همین منوال تا نمازشان به پایان می رسید»، «سپس عایشه رضی الله عنها» فرمودند: در خانه ها در آن روزها «که» چراغ هایی نبود .


293 - حدیث مَیْمُونَةَ قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی وَأَنَا حِذَاءَهُ، وَأَنَا حَائِضٌ، وَرُبَّمَا أَصَابَنِی ثَوْبُهُ إِذَا سَجَدَ.


ترجمه : میمونه رضی الله عنها فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند که نماز «شب» می خواندند و در حالی که من در دوران قاعدگی بوده و در جلوو روبری ایشان «بربستر درازکشیده» بودم وگاهی وقتی که سجده می کردند لباسشان به من اصابت می کرد .


294 - حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ سَائِلاً سَأَلَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الصَّلاَةِ فِی ثَوبٍ وَاحِدٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَوَلِکُلِّکُمْ ثَوْبَانِ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : همانا سؤال کننده ای از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره نماز خواندن در یک لباس پرسیدند «که آیا مجاز است یا خیر؟» ، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «در جواب» فرمودند : آیا مگرهمه شماها دو لباس دارید؟ .«یعنی وقتی همه دولباس ندارید پس با یک لباس خواندن ایرادی ندارد» .


295 - حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لاَ یُصَلِّی أَحَدُکُمْ فِی الثَّوْبِ الْوَاحِدِ لَیْسَ عَلَى عَاتِقَیْهِ شَیْءٌ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هیچ یک از شما در یک لباس و در حالی که بردوشانه اش چیزی نیست نماز نخواند .


296 - حدیث عُمَرَ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ، قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ مُشْتَمِلاً بِهِ، فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، وَاضِعًا طَرَفَیْهِ عَلَى عَاتِقَیْهِ.


ترجمه : عمر بن ابی سلمه رضی الله عنه فرمودند : من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دیدم که در خانه ام سلمه در حالی که یک پارچه بدور خودشان پیچانده اند و دو طرف آن پارچه را برعکس بر دو شانه خودشان انداخته اند نماز می خوانند.


297 - حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْمُنْکَدِرِ: رَأَیْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ یُصَلِّی فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ، وَقَالَ رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی فِی ثَوْبٍ.


ترجمه : محمد بن المنکدر رحمه الله فرمودند: من جابر بن عبد الله رضی الله عنه را دیدم که در یک لباس نماز می خوانند و ایشان فرمودند : که من پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم را دیدم که در یک لباس نماز می خوانند .


298 - حدیث أَبِی ذَرٍّ رضی الله عنه، قَالَ: قُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ أیُّ مَسْجِدٍ وُضِعَ فِی الأَرْضِ أَوَّلُ قَالَ: الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ قَالَ: قُلْتُ ثُمَّ أیُّ قَالَ: الْمَسْجِدُ الأَقْصى قُلْتُ: کَمْ کَانَ بَیْنَهُمًا قَالَ: أَرْبَعُونَ سَنَةً، ثُمَّ أَیْنَمَا أَدْرَکَتْکَ الصَّلاَةُ بَعْدُ، فَصَلِّ، فَإِنَّ الْفَضْلَ فِیهِ.


ترجمه : ابوذر«غفاری» رضی الله عنه فرمودند : من «به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» گفتم : ای رسول الله کدام مسجد اول بر روی «این» زمین ساخته شده است ؟ ایشان فرمودند : مسجد الحرام «ابوذر می گوید سپس» گفتم : بعد از آن کدام «مسجد»؟ «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» فرمودند : «سپس» مسجد الاقصی، من گفتم : فاصله ساخت این دو «مسجد» چقدر بوده است؟ «ایشان» فرمودند : چهل سال ، سپس «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» فرمودند: از این به بعد هرکجا که نماز تو را دریافت «و وقتش فرا رسید» پس «همانجا» نماز بخوان زیرا فضیلت در همین است .

 

299 - حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أُعْطِیتُ خَمْسًا لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ مِنَ الأَنْبِیَاءِ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِیَ الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، فَأَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاَةُ فَلْیُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِیَ الْغَنَائِمُ، وَکَانَ النَبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاس کَافَّةً، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَةَ .


ترجمه : جابربن عبدالله رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : به من پنج چیزداده شده است که به هیچ یک از پیامبران پیش ازمن داده نشده است : با ترسی « که دشمنانم از من دارند» با وجودیکه به اندازه مسافت یک ماه از من دور اند ؛ یاری شده ام ، و زمین برای من « وامت من» مسجد «و محل عبادت و نماز» و «محل» پاکی «حاصل نمودن با تیمم» قرار داده شده است لذا هرفردی از امت من «وقت» نمازرا دریافت پس همانجا نماز بخواند، و برای من «و امت من» غنیمت های «جنگی که در جهاد به دست می آید» حلال قرار داده شده است، و «قبل از من» هرپیامبری که رحمت الله و سلامتی بر او باد به پیامبری می رسید فقط به سوی قوم خودش فرستاده و مبعوث می شد ولی من به سوی تمام مردم فرستاده شدم و شفاعت «بزرگ روز قیامت، فقط» به من داده شده است .


300 - حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: بُعِثْتُ بِجَوَامِعِ الْکَلِمِ، وَنُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، فَبَیْنَا أَنَا نَائِمٌ أُتِیتُ بِمَفَاتِیحِ خَزَائِنِ الأَرْضِ فَوُضِعَتْ فِی یَدِی . قَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: وَقَدْ ذَهَبَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنْتُمْ تَنْتَثِلُونَهَا.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : من با سخنان جامع مبعوث و فرستاده شدم و با ترسی «که دشمنانم از من دارند» نصرت و یاری شده ام و در حالی که من در خواب بودم کلیدهای خزانه های زمین در دست من گذاشته شد . ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از این دنیا رفتند و درحالی الآن شما آنها استخراج «واستفاده» می کنید .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۸۱ تا ۲۸۹)

 

281 - حدیث أَبِی جُحَیْفَةَ، قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی قُبَّةٍ حَمْرَاءَ مِنْ أَدَمٍ، وَرَأَیْتُ بِلاَلاً أَخَذَ وَضُوءَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَرَأَیْتُ النَّاسَ یَبْتَدِرُونَ ذَاکَ الْوَضوءَ، فَمَنْ أَصَابَ مِنْهُ شَیْئًا تَمَسَّحَ بِهِ، وَمَنْ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ شَیْئًا أَخَذَ مِنْ بَلَلِ یَدِ صَاحِبِه، ثُمَّ رَأَیْتُ بِلاَلاً أَخَذَ عَنَزَةً فَرَکَزَهَا، وَخَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی حُلَّةٍ حَمْرَاءَ مُشَمِّرًا، صَلَّى إِلَى الْعَنَزَةِ بِالنَّاسِ رَکْعَتَیْنِ، وَرَأَیْتُ النَّاسَ وَالدَّوَابَّ یَمُرُّونَ مِنْ بَیْنَ یَدَیِ الْعَنَزَةِ.


ترجمه : ابوجحیفه رضی الله عنه فرمودند : من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را درخیمه پوستی سرخ رنگ دیدم ، و بلال را دیدم که آب وضوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را گرفته است و مردم را دیدم که شتاب زده به سمت آن آب وضو رفته «و ازآن برای تبرک برایشان برمی دارند» لذا به هر کسی که از آن آب می رسید آن را بر«بدنش» می مالید و به هرکسی هم که چیزی نمی رسید از تری دست همراهش گرفته «و برای تبرک بر بدنش می مالید» ، سپس بلال را دیدم که سر نیزه ای را گرفته و«بعنوان ستره» برزمین فرود برد، و «سپس» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در حالی که ازار و رداء سرخی به تن داشتند و پاچه هایشان بالا کشیده بود «ازآن خیمه» بیرون شده «و آن سرنیزه را ستره نموده» و به سوی آن سرنیزه دو رکعت برای مردم «پیش نمازی داده» نماز خواندند، و دیدم که مردم و چهارپایان از جلوی آن سرنیزه «که بعنوان ستره بود» گذر می کردند .


282 - حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: أَقْبَلْتُ رَاکِبًا عَلَى حِمَارٍ أَتَانٍ، وَأَنَا یَوْمَئِذٍ قَدْ نَاهَزْتُ الاحْتِلاَمَ، وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی بِمِنَى إِلَى غَیْرِ جِدَارٍ، فَمَرَرْتُ بَیْنَ یَدَیْ بَعْضِ الصَّفِّ، وَأَرْسَلْتُ الأَتَانَ تَرْتَعُ، فَدَخَلْتُ فِی الصَّفِّ، فَلَمْ یُنْکَرْ ذلِکَ عَلَیَ .


ترجمه : عبدالله بن عباس رضی الله عنه فرمودند: من در حالی که بر ماچ خری سوار بودم آمدم ، و من در آن روز نزدیک به احتلام «و سن بلوغ » بودم، و رسول الله صلی الله علیه وسلم «در آن روز» در منی به سوی غیر دیواری نماز می خواندند، من از جلوی برخی از صف ها گذر نمودم و ماچ خررا رها نمودم تا بچرد و در صف «نماز» داخل شدم «و شروع به نماز خواندن نمودم»، واین «عمل و گذرمرا» کسی بر من انکار نکرد «و خورده نگرفت».


283 - حدیث أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ أَبُو صَالِحِ السَّمَّانُ: رَأَیْتُ أَبَا سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ یُصَلِّی إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ، فَأَرَادَ شَابٌّ مِنْ بَنِی أَبِی مُعَیْطٍ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَدَفَعَ أَبُو سَعِیدٍ فِی صَدْرِهِ، فَنَظَرَ الشَّابُ فَلَمْ یَجِدْ مَسَاغًا إِلاَّ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ فَعَادَ لِیَجْتَازَ فَدَفَعَهُ أَبُو سَعِیدٍ أَشَدَّ مِنَ الأُولَى فَنَالَ مِنْ أَبِی سَعِیدٍ، ثُمَّ دَخَلَ عَلَى مَرْوَانَ، فَشَکَا إِلَیْهِ مَا لَقِیَ مِنْ أَبِی سَعِیدٍ، وَدَخَلَ أَبُو سَعِیدٍ خَلْفَهُ عَلَى مَرْوَانَ، فَقَالَ: مَا لَکَ وَلاِبْنِ أَخِیکَ یَا أَبَا سَعِیدٍ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: إِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ فَأَرَادَ أَحَدٌ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلْیَدْفَعُهُ، فَإِنْ أَبى فَلْیُقَاتِلْهُ فَإِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ.


ترجمه : ابوصالح سمان رحمه الله فرمودند : من در روزجمعه ابوسعید خدری رضی الله عنه را دیدم که بسوی چیزی که او را از مردم می پوشاند «و بعنوان ستره از آن استفاده می کرد» نماز می خواند، که جوانی از «طائفه» بنی ابی معیط می خواست که از جلوی ایشان «و درمیان ستره» گذرکند، ابوسعید رضی الله عنه «دست» برسینه اش گذاشت و او را هل «به عقب» داد «تا نیاید و از جلویش گذر نکند» سپس «آن» جوان نگاه کرد ولی جایی که گنجایش گذرداشته باشد بجزاز جلوی ایشان نیافت ، لذا آن جوان دوباره بازگشت تا «ازجلوی ابوسعید رضی الله عنه» گذر نماید که این بار «ابوسعید رضی الله عنه» محکم تراز بار اولی او را «به عقب» هل داد «و نگذاشت که ازمیان او ستره اش گذرکند» لذا «آن جوان» از ابوسعید «خدری رضی الله عنه» ناراحت شده وبر مروان وارد شد و به ایشان از آنچه که ازابوسعید«رضی الله عنه» با او برخورد کرده بود شکایت نمود، و ابوسعید «رضی الله عنه» بعد از آن جوان برمروان وارد شد، «در آن وقت بود که مروان به ابوسعید رضی الله عنه» گفت : تو به پسربرادر«دینی» خود چه کار داشتید، ای ابوسعید «که او را زده ای»؟ «ابوسعید خدری رضی الله عنه درجواب» گفت : من ازپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند : هرگاه یکی از شما بسوی چیزی «بعنوان ستره» که او را از مردم می پوشاند نماز می خواند و سپس کسی خواست از جلوی او « ودر میان او ستره اش» گذر نماید ، پس باید که او را «به عقب» هل داده «و گذارد که گذر نماید»، واگراوسرباز زد «و برگذر اصرارنمود» پس باید که با او درگیرشد زیرا که او شیطان است «که می خواهد همراه این گذر کنند از جلوی نماز بگذرد».


284 - حدیث أَبِی جُهَیْمٍ عَنْ بُسْرِ بْنِ سَعِیدٍ، أَنَّ زَیْدَ بْنَ خَالِدٍ أَرْسَلَهُ إِلَى أَبِی جُهَیْمٍ یَسْأَلُهُ مَاذَا سَمِعَ مِنْ رَسُولِ الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْمَارِّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّی، فَقَالَ أَبُو جُهَیْمٍ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَوْ یَعْلَمُ الْمَارُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ مِنَ الإِثْمِ لَکَانَ أَنْ یَقِفَ أَرْبَعِینَ خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ.


ترجمه : بسر بن سعید رحمه الله روایت نمودند که همانا زید بن خالد رضی الله عنه ایشان را به نزد ابو جحیفه رضی الله عنه فرستادند تا از ایشان بپرسد که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره گذر کننده از جلوی نماز گذاری« که ستره ندارد» چه شنیده است ؟ ابوجهیم رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : اگر گذر کننده از جلوی نماز گذاری «که ستره ندارد» می دانست که بر او چقدر گناه است برای او بهتر بود که چهل «لحظه، یا ماه و یا سال» می ایستاد بهتربود از اینکه از جلوی آن «نمازگذار» گذرکند .


285 - حدیث سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: کَانَ بَیْنَ مُصَلَّی رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ الْجِدَارِ مَمَرُّ الشَّاةِ.


ترجمه : سهل بن سعد رضی الله عنه فرمودند: «معمولا» فاصله محل «سجده» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در محل نماز، تا دیوار« مسجد که در جلویشان قرار داشت» به اندازه «جای» گذریک گوسفند بود .


286 - حدیث سَلَمَةَ، قَالَ: کَانَ جِدَارُ الْمَسْجِدِ عِنْدَ الْمِنْبَرِ مَا کَادَتِ الشَّاةُ تَجُوزُهَا .


ترجمه : سلمه رضی الله عنه فرمودند : «همانا آن» دیوارمسجد «النبی» که نزد منبربود «آنقدر به منبر نزدیک بود» که عنقریب بود گوسفندی از «میان دیوار و منبر» نتواند گذرکند .


287 - حدیث سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ قَالَ یَزِیدُ بْنُ أَبِی عُبَیْدٍ: کُنْتُ آتِی مَعَ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ فَیُصَلِّی عِنْدَ الأُسْطُوَانَةِ الَّتِی عِنْدَ الْمُصْحَفِ، فَقُلْتُ یَا أَبَا مُسْلِمٍ أَرَاکَ تَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدَ هذِهِ الأُسْطُوَانَةِ قَالَ: فَإِنِّی رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدهَا.


ترجمه : یزید بن ابی عبید رحمه الله فرمودند : من بودم «که گه گاهی» بهمراه سلمه بن اکوع رضی الله عنه «برای نماز به مسجد النبی » می آمدم «و می دیدم که » ایشان «عموما» نزد ستونی که برآن «در زمان خلافت عثمان رضی الله عنه» قرآن گذاشته می شد، نماز می خواند، من به ایشان گفتم ای ابومسلم «علت چیست ؟که» من ترا می بینم که تلاش و انتخاب می کنی که «عموما» نزد این ستون نماز بخوانی؟ ایشان فرمودند : همانا من دیدم که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم «عموما» تلاش و انتخاب می کردند تا نزد این ستون «نماز نفل» می خواندند .


288- حدیث عَائِشَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُصَلِّی وَهِیَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْقِبْلَةِ عَلَى فِرَاشِ أَهْلِهِ اعْتِرَاضَ الْجَنَازَةِ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنه روایت نمودند که «گه گاهی» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز«شب» می خواندند و در حالی که ایشان در «جلوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» در میان ایشان و میان قبله بربستر خانوادهشان همانند جنازه ای دراز کشیده بودند.


289- حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی وَأَنَا رَاقِدَةٌ مُعْتَرِضَةٌ عَلَى فِرَاشِهِ، فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یُوتِرَ أَیْقَظَنِی فَأَوْتَرْتُ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنه روایت نمودند که «گه گاهی» پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز«شب» می خواندند و درحالی که من بر بستر خوابیده و بصورت عرضی «درجلوی ایشان» درازکشیده بودم، و چون «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» می خواستند نماز وترشان را بخوانند مرا بیدار می نمودند و من «هم» نماز وتر«خودم» را می خواندم.