۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۶۴ تا ۲۸۰)

 

(264) حدیث جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقْرَأُ فِی الْمَغْرِبِ بِالطورِ.

 

ترجمه : جبیربن مطعم رضی الله عنه فرمودند: من شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در «نماز» مغرب «سوره» طور را می خوانند.

 

(265) حدیث الْبَرَاءِ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ فی سَفَرٍ فَقَرَأَ فِی الْعِشَاءِ فِی إِحْدَى الرَّکْعَتَیْنِ بِالتِّینِ وَالزَّیْتُون.

 

ترجمه : براء بن عازب رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در سفری بودند که در یکی از دورکعت « اولی و جهری» نماز عشاء ، سوره « والتِّینِ وَالزَّیْتُون » را خواندند .

 

(266) حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، أَنَّ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ رضی الله عنه کَانَ یُصَلِّی مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ یَأْتِی قَوْمَهُ فَیُصَلِّی بِهِمْ الصَّلاَةَ، فَقَرَأَ بِهِمُ الْبَقَرَةَ قَالَ: فَتَجَوَّزَ رَجُلٌ فَصَلَّى صَلاَةً خَفِیفَةً، فَبَلَغَ ذَلِکَ مُعَاذًا، فَقَالَ: إِنَّهُ مُنَافِقٌ فَبَلَغَ ذلِکَ الرَّجُلَ، فَأَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّا قَوْمٌ نَعْمَلُ بِأَیْدِینَا، وَنَسْقِی بِنَوَاضِحِنَا وَإِنَّ مُعَاذًا صَلَّى بِنَا الْبَارِحَةَ،  فَقَرَأَ الْبَقَرَةَ، فَتَجَوَّزْتُ، فَزَعَمْ أَنِّی مُنَافِقٌ فَقَالَ النَبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَا مُعَاذُ أَفَتَّانٌ أَنْتَ ثلاثًا اقْرَأْ (وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا) وَ (سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَى) وَنَحْوَهَا.


ترجمه : جابربن عبد الله رضی الله عنه فرمودند : همانا معاذ بن جبل رضی الله عنه بودند که بهمراه پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم «با جماعت» نماز می خواندند و سپس به نزد قومش رفته و برای آن پیش نمازی داده و با آنان نمازمی خواند، «در یکی از شبها در نماز عشا شروع » به خواندن سوره بقره نمودند، «که» مردی «از مقتدیانش نماز جماعت را رها نموده و خود به تنهائی» نماز مختصرو سبکی خواند « و سپس به خانه اش رفت » جریان «کار این مرد» به معاذ «رضی الله عنه» رسید، «معاذ رضی الله عنه» گفت : همانا او منافق است «که نمازبا جماعت را ها نموده و تنها نماز خوانده ورفته است»، این سخن «معاذ رضی الله عنه » به آن مرد رسید، «او ناراحت شده و» به نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آمده و گفت : ای رسول الله همانا ما قومی هستیم که «خادم و ابزار کار آنچنانی نداریم» با دستان مان کار می کنیم و با شتران آبکش مان «زمین های خودمان را» آب می دهیم و همانا معاذ دیشب هنگام خواندن نماز عشا شروع به خواندن سوره بقره نمود «و من چون خسته بودم نماز پشت سر او را رها نموده» و نمازم را مختصر نموده و خواندم «و سپس به خانه رفتم ، بعد از رفتن من چون جریان این کارم به معاذ رسید» او بنا برگمان خویش «به مردم» گفته که همانا من منافق هستم « و در حالی که من منافق نیستم» سپس « پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم» تا سه بار« خطاب به معاذ بن جبل» فرمودند : ای معاذ آیا تو فتنه گری است؟! تو سوره « وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا » و « سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَى » و همانند این سوره ها را «در نمازهایت» بخوان . 

 

 (267) حدیث أَبِی مَسْعُودٍ الأَنْصَارِیِّ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنِّی وَاللهِ لأَتأَخَّرُ عَنْ صَلاَةِ الْغَدَاةِ مِنْ أَجْلِ فُلاَنٍ مِمَّا یُطِیلُ بِنَا فِیهَا قَالَ: فَمَا رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَطُّ أَشَدَّ غَضَبًا فِی مَوْعِظَةٍ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ، ثُمَّ قَالَ: یأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ مِنْکُمْ مُنَفِّرِینَ؛ فَأَیُّکُمْ مَا صَلَّى بِالنَّاسِ فَلْیُوجِزْ، فَإِنَّ فِیهِمُ الْکَبِیرَ وَالضَّعِیفَ وَذَا الْحَاجَةِ.

 

ترجمه :ابومسعود انصاری رضی الله عنه فرمودند : «روزی» مردی به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت : ای رسول الله همانا سوگند به الله که من در آمدن به نماز صبح تأخیرمی کنم «و دیرتر می آیم» زیرا فلانی «که امام ماست» در این نماز برای ما قرائت را طولانی می کند، «ابومسعود» فرمودند: «پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم برای سخنرانی بلند شدند و» من ندیدم که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم هرگز در سخنرانی بیشتر از آن روز ناراحت شده باشند ، «پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم» بعد «از بلند شدن برای سخنرانی» فرمودند: آهای مردم همانا برخی از شما متنفرکنندگان «دیگران از دین» اند؛ «و کارهایی می کنند که باعث متنفر شدن برخی از دین می گردند» لذا «از این به بعد» هر یک از شما که برای مردم پیش نمازی داد باید که «نماز را» با قرائت کوتاه و مختصر بخواند، زیرا در میان آنان «افراد» بزرگسال و ضعیف وکسانی که کاردارند وجود دارد.

 

(268) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ لِلنَّاسِ فَلْیُخَفِّفْ، فَإِنَّ مِنْهُمُ الضَّعِیفَ وَالسَّقِیمَ وَالْکَبِیرَ؛ وَإِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ لِنَفْسِهِ فَلْیُطَوِّلْ مَا شَاءَ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرگاه که یکی از شما برای مردم پیش نمازی داد پس باید «نمازش را» سبک «و با قرائت اند» کم بخواند زیرا در میان آنها «افراد» ضعیف و بیمار و بزرگسال وجود دارد و هرگاه که یکی از شما برای خودش «به تنهائی» نماز می خواند هرانداز که می خواهد «نمازش را» طولانی نموده «و با قرائت طولانی بخواند» .

 

(269) حدیث أَنَسٍ، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُوجِزُ الصَّلاَةَ وَیُکْمِلُهَا.

 

ترجمه : انس رضی الله عنه فرمودند : «عادت » پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم براین بود که نماز را مختصر وکوتاه ولی کامل می خواندند.


270 - حدیث أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: مَا صَلَّیْتُ وَرَاءَ إِمَامٍ قَطُّ أَخَفَّ صَلاَةً وَلاَ أَتَمَّ مِنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؛ وَإِنْ کَانَ لَیَسْمَعُ بُکَاءَ الصَّبِیِّ فیُخَفِّفُ مَخَافَةَ أَنْ تُفْتَنَ أُمُّهُ .


ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند: من پشت سر هیچ امامی هرگز نمازی نخواندم که از نماز پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم سبک تر و نه هم کامل تر باشد ؛ همانا ایشان «گاهی در هنگام نمازخواندن» صدا گریه کودکی را می شنیدند به همین خاطر نمازشان را سبک می خواندند از ترس اینکه مبادا مادرش دچار فتنه و پریشانی گردد.


271 - حدیث أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِنِّی لأَدْخُلُ فِی الصَّلاةِ وَأَنَا أُرِیدُ إِطَالَتَهَا فَأَسْمَعُ بُکَاءَ الصَّبِیِّ فَأَتَجَوَّزُ فِی صَلاَتِی مِمَّا أَعْلَمُ مِنْ شِدَّةِ وَجْدِ أُمِّهِ مِنْ بُکَائِهِ .


ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : همانا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: همانا من «گاهی» وارد نماز می گردم و در حالی که من می خواهم آن را طولانی نمایم ، سپس صدای گریه کودکی را می شنوم بخاطر شدت ناراحتی مادرش از گریه آن کودک در نمازم اختصارمی کنم .


272 - حدیث الْبَرَاءِ، قَالَ: کَانَ رُکُوعُ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَسُجُودُهُ، وَبَیْنَ السَّجْدَتَیْنِ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ، مَا خَلاَ الْقِیَامَ وَالقُعُودَ، قَرِیبًا مِنَ السَّوَاءِ.


ترجمه :  براء بن عازب رضی الله عنه فرمودند : «معمولا، مدت مکث در» رکوع پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم و سجده های ایشان و «نشستن ایشان» در میان دو سجده و «همچنین مدت مکث نمودن و ایستادن بعد ازرکوع» آنگاه که از رکوع بلند می شدند ، بجز «زمان» قیام و ایستادن«برای قرائت»و نشستن «برای تشهد، بقیه همه» نزدیک به هم و برابر بودند .


273- حدیث أَنَسٍ رضی الله عنه قَالَ: إِنِّی لاَ آلُو أَنْ أُصَلِّی بِکُمْ کَمَا رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی بِنَا قَالَ ثَابِتٌ (راوی هذَا الْحَدِیثِ) کَانَ أَنَسٌ یَصْنَعُ شَیْئًا لَمْ أَرَکُمْ تَصْنَعُونَهُ، کَانَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ قَامَ حَتَّى یَقُولَ الْقَائِلُ قَدْ نَسِیَ؛ وَبَیْنَ السَّجْدَتَیْنِ، حَتَّى یَقولَ الْقَائِلُ قَدْ نَسِیَ .


ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : همانا من کوتاهی و کمی نمی کنم از این که برایتان نماز بخوانم همان گونه که دیدم پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم برای ما نماز می خواندند ، «ثابت شاگرد انس رضی الله عنه و راوی این حدیث» فرمودند: انس رضی الله عنه «در نمازش» کاری می کرد که من شما را ندیدم که آن را انجام دهید، «عادت ایشان براین» بود که چون سرش را ازرکوع بلند می نمود «آنقدر زیاد» می ایستاد که گوینده ای می گفت : قطعا فراموش نموده « که به سجده برود»؛ و«همچنین» در میان دو سجده «آنقدر نشسته و مکث می نمودند» تا که گوینده ای می گفت : قطعا فراموش نموده است «که سجده دوم را انجام دهد».


274 - حدیث الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ، قَالَ: کُنَّا نُصَلِّی خَلْفَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَإِذَا قَالَ: سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ لَمْ یَحْنِ أَحَدٌ مِنَّا ظَهْرَهُ حَتَّى یَضَعَ النَبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَبْهَتَهُ عَلَى الأَرْضِ .


ترجمه : براء بن عازب رضی الله عنه فرمودند : ما پشت سر پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندیم ، آنگاه که «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از رکوع بلند شده و» سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ می گفتند «ما نیزسر از رکوع بلند نموده و می ایستادیم و» هیچ یک از ما کمرش را خم نمی کرد «تا به سجده برود» تا اینکه پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم «به سجده رفته و» پیشانی خویش را برزمین می گذاشتند «آن وقت بود که ما شروع به رفتن به سجده می نمودیم».


275 - حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُکْثِرُ أَنْ یَقُولَ فِی رُکُوعِهِ وَسُجُودِهِ : سُبْحَانَکَ اللهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِکَ، اللهُمَّ اغْفِرْ لِی یَتَأَوَلُ الْقُرْآنَ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : «عادت» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بر این بود که «به هنگام نماز» در رکوعشان و سجدهایشان زیاد «این کلمات را» می گفتند : « سُبْحَانَکَ اللهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِکَ، اللهُمَّ اغْفِرْ لِی » . یعنی : یا الله تو منزه و پاکی ای پروردگار ما و ستایش تورا بیان می کنم ، یا الله مرا ببخش . «سپس عایشه رضی الله عنها فرمودند که با خواندن این دعا، سوره نصر» قرآن را تفسیر «و به دستورات موجود در این سوره قرآنی عمل» می نمودند.


276 - حدیث ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: أُمِرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یَسْجُدَ عَلَى سَبْعَةِ أَعْضَاءٍ، وَلاَ یَکُفَّ شَعَرًا وَلاَ ثَوْبًا: الْجَبْهَةِ، وَالْیَدَیْنِ وَالرُّکْبَتَیْنِ وَالرِّجْلَیْنِ .


ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: «از جانب الله متعال » به پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم دستورداده شده بود که بر هفت عضو سجده نمایند، و«در داخل نماز» نه موئی جمع نموده و به پیچانند و نه هم لباسی را ،«و آن هفت عضوی که به ایشان دستور داده شده بود که برآنها سجده نمایند از این قرار می باشند» : پیشانی «که بینی را نیزشامل می شود» و «دو کف» دودست و دو زانو و «سرانگشتان» دو پا .


277- حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ مَالِکِ بْنِ بحَیْنَةَ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ إِذَا صَلَّى فَرَّجَ بَیْنَ یَدَیْهِ حَتَّى یَبْدُوَ بَیَاضُ إِبْطَیْهِ.


ترجمه : عبد الله بن مالک بن بحینه رضی الله عنه فرمودند : همانا « عادت» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم براین بود که «به هنگام سجده » دو دستشان را ازپهلوهایشان آنقدرزیاد باز و دور نگه می داشتند که «اگرکسی ازپشت سرایشان به ایشان نگاه می کرد» سفیدی زیر دو بغلشان دیده می شد .


278 - حدیث ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ إِذَا خَرَجَ یَوْمَ الْعِیدِ أَمَر بِالْحَرْبَةِ فَتُوضَعُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَیُصَلی إِلَیْهَا، وَالنَّاسُ وَرَاءَهُ، وَکَانَ یَفْعَلُ ذلِکَ فِی السَّفَرِ، فَمِنْ ثَمَّ اتَّخَذَهَا الأُمَرَاءُ.


ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه فرمودند : همانا «عادت» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر این بود که چون روز عید «برای ادای نمازعید، از خانه» بیرون می شدند «و به عیدگاه می رفتند» دستور می دادند تا سرنیزه ای آورده شده و «در جلوی ایشان، در عیدگاه» بر زمین «بعنوان ستره» فرو برده شود سپس «رسول الله صلی الله علیه وسلم» به دان سو «ایستاده و» نماز «عید را» می خواندند و مردم هم پشت سرپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم «ایستاده بوده و نماز می خواندند» و پیامبرصلی الله علیه و سلم این کار«سرنیزه بردن برای ستره » را در سفر نیز انجام می دادند، وبه همین خاطر امیرهای نیزاین جریان نیزه بردن برای ستره را روش خود گرفته اند .


279 - حدیث ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ کَانَ یُعَرِّضُ رَاحِلَتَهُ فَیُصَلِّی إِلَیْهَا.


ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بودند «که گاهی» شترشان را خوابانده و«و در حالی آن را ستر گرفته» به پهلو و به سوی آن نماز می خواندند .


280 - حدیث أَبِی جُحَیْفَةَ، أَنَّهُ رَأَى بِلاَلاً یُؤَذِّنُ، فَجَعَلْتُ أَتَتَبَّعُ فَاهُ ههُنَا وَههُنَا بِالأَذانِ.


ترجمه : ابوجحیفه رضی الله عنه گفته اند که ایشان بلال رضی الله عنه را درحالی که اذان می داده دیده اند ، «که درحین اذان گاهی چهرهشان را به سمت راست و گاهی به سمت چپ می چرخاندند، ابوجحیفه رضی الله عنه فرمودند»، که من شروع نمودم به دنبال نمودن «و نگاه نمودن به» دهان بلال که « در حین اذان ، دهان و چهرهشان را» به این سمت و آن سمت می چرخاند.

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۵۳ تا ۲۶۳)

 (253) حدیث ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِذَا اسْتَأْذَنَتِ امْرَأَةُ أَحَدِکُمْ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلاَ یَمْنَعْهَا .

 

ترجمه : ابن عمررضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرگاه زن یکی شما اجازه خواست «تا برای شرکت در نماز جماعت» به مسجد برود او را «از رفتن به مسجد» جلوگیری نکند .


(254) حدیث ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: کَانَتِ امْرأَةٌ لِعُمَرَ تَشْهَدُ صَلاَةَ الصُّبْحِ وَالْعِشَاءِ فِی الْجَمَاعَةِ فِی الْمَسْجِدِ، فَقِیلَ لَهَا: لِم تَخْرُجِینَ وَقَدْ تَعْلَمِینَ أَنَّ عُمَرَ یَکْرَهُ ذَلِکَ وَیَغَارُ قَالَتْ: وَمَا یَمْنَعَهُ أَنْ یَنْهَانِی قَالَ: یَمْنَعُهُ قَوْلُ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللهِ مَسَاجِدَ اللهِ .

 

ترجمه : ابن عمررضی الله عنه فرمودند : عمر زنی داشت «به نام عاتکه دختر زید» که به نماز جماعت صبح و عشاء در مسجد شرکت می کرد ، به او گفته شد چرا از خانه بیرون شده «و برای نماز جماعت به مسجد می آیی» و در حالی که می دانی که عمر غیرتش گرفته و این کار را ناپسند می دارد ؟ آن زن گفت: پس چه چیز او را مانع می گردد که مرا از این کارممانعت کند «فردی که با او گفتگو می کرد» گفت : او را این گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ممانعت می کند : کنیزان الله از آمدن به مسجدهای الله ممانعت و جلوگیری نکنید .

 

(255) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَوْ أَدْرَکَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا أَحْدَثَ النِّسَاءُ لَمَنَعَهُنَّ الْمَسَاجِدَ کَمَا مُنِعَتْ نِسَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ .

 

ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند: اگر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «این زمانه ما را » در می یافتند وآنچه که زنان «از بد حجابی و خودنمائی» ایجاد نموده و بوجود آورده اند «را می دیدند» قطعا آنها را از آمدن به مسجدها جلوگیری می کردند همان گونه که زنان بنی اسرائیل «بنا براین کارها» از آمدن به عبادتگاها ممانعت شده اند.

 

(256) حدیث ابْنِ عَبَّاسِ (وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا) قَالَ: أُنْزِلَتْ وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُتَوَارٍ بِمَکَّةَ، فَکَانَ إِذَا رَفَعَ صَوْتَهُ سَمِعَ الْمُشْرِکُونَ، فَسبُّوا الْقُرْآنَ وَمَنْ أَنْزَلَهُ وَمَنْ جَاءَ بِهِ؛ فَقَالَ اللهُ تَعَالَى (وَلا تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا) لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ حَتَّى یَسْمعَ الْمُشْرِکُونَ، وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا عَنْ أَصْحَابِکَ فَلاَ تُسْمِعُهُمْ (وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً) أَسْمِعْهُمْ وَلاَ تَجْهَرْ حَتَّى یَأْخُذُوا عَنْکَ الْقُرْآنَ.

 

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند : آیه « وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا » زمانی نازل شد که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در مکه مخفیانه «دعوت» می دادند، و«جریان از این قراراست که» چون «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم قرآن را تلاوت می نمودند» و مشرک ها صدای «تلاوت قرآن» ایشان را می شنیدند ، قرآن را و کسی که آن را نازل نموده و کسی که آن را آورده ، را دشنام می دادند؛ به همین خاطرالله متعال فرمودند : « وَلا تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا »  یعنی : تلاوت درنمازت را آن قدر بلند نخوان که مشرکها بشنوند «و دشنام دهند» و نه هم آنقدر تلاوت در نمازت آهسته بخوان که یارانت نشنوند «سپس الله متعال فرمودند» « وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً » یعنی راه درمیان را انتخاب نما، تا اینکه یارانت را بشنوانی و نه هم زیاد بلند بخوان، «تا اینکه به این ترتیب یاران تو» قرآن را از تو یاد بگیرند .

 

(257) حدیث ابْنِ عَبَّاسٍ، فِی قَوْلِهِ (لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ) قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا نَزَلَ جِبْرِیلُ بِالْوَحْیِ وَکَانَ مِمَّا یُحَرِّکُ بِهِ لِسَانَهُ وَشَفَتَیْهِ فَیَشْتَدُّ عَلَیْهِ، وَکَانَ یُعْرَفُ مِنْهُ، فَأَنْزَلَ اللهُ الآیَةَ الَّتِی فِی (لاَ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ) (لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَه وَقُرْآنَهُ) قَالَ: عَلَیْنَا أَنْ نَجْمَعَهُ فِی صَدْرِکَ، وَقُرْآنَهُ (فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ) فَإِذَا أَنْزَلْنَاهُ فَاسْتَمِعْ (ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَه) عَلَیْنَا أَنْ نُبَیِّنَهُ بِلِسَانِکَ قَالَ: فَکَانَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِیلُ أَطْرَقَ، فَإِذَا ذَهَبَ قَرَأَهُ کَمَا وَعَدَهُ اللهُ.


ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه در باره «سبب نزول و تفسیرآیه» ، « لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ » چنین فرمودند : «در اوائل» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «عادتشان بر این» بود که چون جبرئیل «علیه السلام» بر ایشان وحی می آوردند« زمان خواندن جبرئیل ایشان هم گوش می دادند و هم همراه جبرئیل علیه السلام می خواندند و تکرار می کردند» از اینکه «هم گوش می دادند و هم به هنگام خواندن» زبان و لبهایشان را به حرکت در می آوردند « و به همراه جبرئیل تکرار می کردند» این کار بر «ایشان» سخت می گذشت و«آثار این سختی» برایشان «نمایان» و شناخته می شد، الله «متعال» در«سوره» ، « لاَ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ » این آیات را نازل نمود « لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَه وَقُرْآنَهُ » یعنی : «زمان خواندن جبرئیل تو» عجله به خواندن نداشته باش همانا ما این قرآن را در سینه تو جمع و حفظ می گردانیم و خواندن آن را برایت آسان می گردانیم، لذا « فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ » یعنی : زمانی که ما قرآن را «توسط جبرئیل» خوانده و نازل می نماییم تو گوش کن «و بهمراه جبرئیل نخوان»، « ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَه » یعنی : سپس ما قرآن را برزبان تو بیان نموده «و به تو توفیق خواندن آن را عنایت می کنیم»، «ابن عباس رضی الله عنه» فرمودند: بعد از نزول این آیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «عادتشان براین» بود که چون جبرئیل «علیه السلام» برای نزول آیات می آمدند سرشان را پایین انداخته و ساکت گوش می دادند و چون جبرئیل «علیه السلام» می رفت آیات قرآن را همانگونه که الله به ایشان وعده داده بود «از حفظ » می خواندند .

 

(258) حدیث ابْنِ عَبَّاسٍ، فِی قَوْلِهِ تَعَالَى (لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ) قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُعَالِجُ مِنَ التَّنْزِیلِ شِدَّةً، وَکَانَ مِمَّا یُحَرِّکُ شَفَتَیْهِ، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَأَنَا أُحَرِّکُهُمَا لَکُمْ کَمَا کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُحَرِّکُهُمَا وَقَالَ سَعِیدٌ (هُوَ سَعِیدُ بْنُ جُبَیْرٍ رَاوِی الْحَدِیثِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ) : أَنَا أُحَرِّکُهُمَا کَمَا رَأَیْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ یُحَرِّکُهُمَا، فَحَرَّکَ شَفَتَیْهِ فَأَنْزَلَ اللهُ تَعَالَى (لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ) قَالَ جَمْعُهُ لَهُ فِی صَدْرِکَ وَتَقْرَأَهُ، (فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ) قَالَ: فَاسْتَمِعْ لَهُ وَأَنْصِتْ (ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ) ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا أَنْ تَقْرَأَهُ فَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، بَعْدَ ذَلِکَ، إِذَا أَتَاهُ جِبْرِیلُ اسْتَمَعَ، فَإِذَا انْطَلَقَ جِبْرِیلُ قَرَأَهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَمَا قَرَأَهُ.

 

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه در باره «سبب نزول و تفسیر» ، این گفته الله متعال « لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ » چنین فرمودند : «در اوائل» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند که از نزول آیات قرآنی خیلی سختی و مشقت می دیدند و این بدان سبب بود « که زمان نزول آیات قرآنی همراه با گوش دادن می خواندند» و لبهایشان «و زبانشان را برای تکرار نمودن» حرکت می دادند، ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: من هم دو لبم را حرکت می دهم همانگونه که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دو لب «مبارک» را حرکت می دادند، و سعیدبن جبیر رحمه الله که روای این حدیث از ابن عباس است فرمودند:من هم دو لبم را حرکت می دهم همان گونه که دیدم که ابن عباس دو لبشان را حرکت می دادند،«و سعید بن جبیر» دو لبشان را حرکت دادند، «سپس ابن عباس فرمودند» : الله متعال «آیات» ، « لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ» یعنی : زمان خواندن جبرئیل و نزول وحی تو عجله نکن وزبانت را به حرکت در نیاور و تکرارنکن همانا ما این قرآن را در سینه تو جمع و حفظ می نماییم و تو بعدا می توانی آنها را از حفظ بخوانی، لذا«از این به بعد»« فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ » یعنی : زمان خواندن ما قرآن را «توسط جبرئیل» تو گوش بده و ساکت باش، « ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ » سپس این بعهده ماست که قرآن را در سینه تو حفظ نموده و بعد تو را توفیق به خواندن دهیم و تو بتوانی از حفظ بخوانی، «ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: بعد از «نزول» این «آیات عادت» رسول الله صلی الله علیه و سلم براین بود، که چون جبرئیل «علیه السلام، برای نزول آیات» به نزد ایشان می آمدند ، «به تلاوت و خواندن جبرئیل علیه السلام » گوش می دادند ، و چون «وحی کاملا نازل می شد و» جبرئیل «علیه السلام» می رفتند رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «آن آیات نازل شده را» می خواندند همان گونه که «جبرئیل علیه السلام بر ایشان نازل نموده و» خوانده بود .

 

 (259) حدیث ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: انْطَلَقَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی طَائِفَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَامِدِینَ إِلَى سُوقِ عُکَاظٍ، وَقَدْ حِیلَ بَیْنَ الشَّیَاطِینِ وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ، وَأُرْسِلَتْ عَلَیْهِمُ الشُّهُبُ فَرَجَعَتِ الشَّیَاطِینُ إِلَى قَوْمِهِمْ، فَقَالُوا مَا لَکُمْ قَالُوا: حِیلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ، وَأُرْسِلَتْ عَلَیْنَا الشُّهُبُ قَالُوا: مَا حَالَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ إِلاَّ شَیْءٌ حَدَثَ، فَاضْرِبُوا مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا فَانْظُرُوا مَا هذَا الَّذِی حَالَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ فَانْصَرَفَ أُولئِکَ الَّذِینَ تَوَجَّهُوا نَحْوَ تِهَامَةَ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَهُوَ بِنَخْلَةَ عَامِدِینَ إِلَى سُوقِ عُکَاظٍ، وَهُوَ یُصَلِّی بِأَصْحَابِهِ صَلاَةَ الْفَجْرِ، فَلَمَّا سَمِعُوا الْقُرْآنَ اسْتَمَعُوا لَهُ؛ فَقَالُوا: هذَا وَاللهِ الَّذِی حَالَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ خَبَرِ السَّمَاءِ، فَهُنَالِکَ حِینَ رَجَعُوا إِلَى قَوْمِهِمْ؛ فَقَالُوا: (یَا قوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا یَهْدِی إلى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا) فَأَنْزَلَ اللهُ عَلَى نَبِیِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ (قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ) وَإِنِّمَا أُوحِیَ إِلَیْهِ قَوْلُ الْجِنِّ.

 

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند : «روزی» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به همرا گروهی از یارانش قصد رفتن به سمت بازار عکاظ را نمودند «و بدان سو رفتند»، و درحالی که در میان شیطانها و گوش دادن به سخنانان و خبرهای «فرشته ها» در آسمانها مانع قرار داده شده بود و زمان گوش دادن شیطانها شعله های آتشین برآنها فرستاده می شد، شیطانها به نزد اقوامشان باز گشتند، «اقوامشان به آنان » گفتند: شما را چه شده است ؟ آنها گفتند: در میان ما و گوش دادن به خبرها وسخنان «فرشته ها در» آسمان ممانعت شده و برما شعله های آتشین فرستاده شده است ، «اقوامشان» گفتند: در میان شما و گوش دادن به خبرها «و سخنان فرشته ها» در آسمان ممانعت نشده مگر اینکه یک چیز«مهمی» اتفاق افتاده باشد، لذا شما در خاورها و باخترهای زمین گشت زده و بگردید ئ نگاه کنید که این چه چیزی است که در میان شما و گوش دادن به خبرها « و سخنان فرشته های» آسمان مانع گشته است؟! گروهی که به سمت تهامه رفته بودند باز گشتند «آنها زمانی که به سمت تهامه رفته بودند» دیده بودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم درمکان نخله در حالی که قصد رفتن به سمت بازار عکاظ را دارد در این مکان بهمراه «برخی از» یارانش نماز صبح را می خواند «اینها» چون «تلاوت» قرآن را شنیدند به آن گوش دادند؛ و با خود گفتند : سوگند به الله این آن چیزی است که در میان شما و گوش دادن به خبرها « و سخنان فرشته ها در» آسمان مانع شده است از همین جا بود که «این دسته » به نزد قومشان بازگشته و گفتند : « یَا قوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا یَهْدِی إلى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا » یعنی : ای قوم ما همانا ما قرآن عجیبی شنیده ایم او به راه درست راهنمائی می کند ما به آن ایمان آورده ایم و هرگزکسی را بهمراه پروردگار ما شرک نمی آوریم ، «ابن عباس رضی الله عنه می فرمایند» سپس الله «متعال» برپیامبرش «محمد» صلی الله علیه و آله وسلم «این آیه را » نازل نمود « قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ » یعنی : بگو«ای محمد صلی الله علیه و آله وسلم» همانا گروه از جن ها به قرآن گوش داده اند ......«سپس ابن عباس رضی الله عنه فرمودند» همانا سخن جن ها بسوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بسوی ایشان وحی شده «و در این جریان رسول الله صلی الله علیه و آله وئسلم جن ها را ندیده اند».

 

(260) حدیث أَبِی قَتَادَةَ، قَالَ: کَانَ النَبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقْرَأُ فِی الرَّکْعَتَیْنِ الأُولَیَیْنِ مِنْ صَلاَةِ الظُّهْرِ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ وَسُورَتَیْنِ، یُطَوِّلُ فِی الأُولَى وَیُقَصِّرُ فِی الثَّانیَةِ، وَیُسْمِعُ الآیَة أَحْیانًا، وَکَانَ یَقْرَأُ فِی الْعصْرِ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ وَسُورَتَیْنِ، وَکَانَ یُطَوِّلُ فِی الأُولَى، وَکَانَ یُطَوِّلُ فِی الرَکْعَةِ الأُولَى مِنْ صَلاَةِ الصُّبْحِ وَیُقَصِّرُ فِی الثَّانِیَةِ.

 

ترجمه : ابوقتاده رضی الله عنه فرمودند : «عادت» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم براین بود که در دو رکعت اولی نماز «فرض» ظهر سوره فاتحه و دوسوره دیگر «در هر رکعتی یک سوره» می خواندند «نمازشان بدین گونه بود که» در رکعت اولی «قرائت را» طولانی می نمودند و در رکعت دوم «قرائت را» کوتاه و مختصر می نمودند ، و گاهی آیه ای را «بلند خوانده و» به ما می شنواندند، و در نماز«فرض» عصر «در دو رکعت اول، در هر رکعتی» سوره فاتحه و دوسوره «دیگر، در هر رکعتی یک سوره» می خواندند و دررکعت اولی «قرائت» را طولانی می نمودند «و در رکعت دوم قرائت را کوتاه می نمودند» و «عادتشان براین» بود که در رکعت اولی نماز «فرض» صبح «قرائت را» طولانی می نمودند و در رکعت دوم «قرائت را» کوتاه می نمودند.

 

(261) حدیث سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: شَکَا أَهْلُ الْکُوفَةِ سَعْدًا إِلَى عُمَرَ رضی الله عنه، فَعَزَلَهُ، وَاسْتَعْمَلَ عَلَیْهِمْ عَمَّارًا فَشَکَوْا حَتَّى ذَکَرُوا أَنَّهُ لاَ یُحْسِنُ یُصَلِّی، فَأَرْسَلَ إِلَیْه، فَقَالَ: یَا أَبَا إِسْحقَ إِنَّ هؤُلاَءِ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ لاَ تُحْسِن تُصَلِّی قَالَ أَبُو إِسْحقَ: أَمَّا أَنَا وَاللهِ فَإِنِّی کُنْتُ أُصَلِّی بِهِمْ صَلاَةَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، مَا أَخْرِمُ عَنْهَا، أُصَلِّی صَلاَةَ الْعِشَاءِ فَأَرْکُدُ فِی الأُولَیَیْنِ، وَأُخِفُّ فِی الأُخْرَیینِ قَالَ: ذَاکَ الظَّنُّ بِکَ یَا أَبَا إِسْحقَ فَأَرْسَلَ مَعَهُ رَجُلاً، أَوْ رِجَالاً، إِلَى الْکُوفَةِ فَسَأَلَ عَنْهُ أَهْلَ الْکُوفَةِ، وَلَمْ یَدَعْ مَسْجِدًا إِلاَّ سَأَلَ عَنْهُ، وَیُثْنُونَ مَعْرُوفًا، حَتَّى دَخَلَ مَسْجِدًا لِبَنِی عَبْسٍ؛ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ یُقَالُ لَهُ أُسَامَةُ بْنُ قَتَادَةَ، یُکْنَى أَبَا سَعْدَةَ؛ فَقَالَ: أَمَّا إِذْ نَشَدْتَنَا فَإِنَّ سَعْدًا کَانَ لاَ یَسِیرُ بِالسَّرِیَّةِ، وَلاَ یَقْسِمُ بِالسَّوِیَّةِ، وَلاَ یَعْدِلُ فِی الْقَضِیَّة قَالَ سَعْدٌ: أَمَا وَاللهِ لأَدْعُوَنَّ بِثَلاَثٍ: اللهُمَّ إِنْ کَانَ عَبْدُکَ هذَا کَاذِبًا قَامَ رِیَاءً وَسُمْعَةً فَأَطِلْ عُمْرَهُ، وَأَطِلْ فَقْرَهُ، وَعَرِّضْهُ بِالْفِتَنِ فَکَانَ بَعْدُ، إِذَا سُئِلَ یَقُولُ: شَیْخٌ کَبیرٌ مَفْتُونٌ أَصَابَتْنِی دَعْوَةُ سَعْد قَالَ عَبْدُ الْمَلِکِ (أَحَدُ رُوَاةِ هذَا الْحَدِیثَ) فَأَنَا رَأَیْتُهُ بَعْدُ، قَدْ سَقَطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَیْنَیْهِ مِنَ الْکِبَرِ، وَإِنَّهُ لَیَتَعَرَّضُ لِلْجَوَارِی فِی الطُّرُقِ یَغْمِزُهُنَّ.


ترجمه : جابربن سمره رضی الله عنه فرمودند: اهل کوفه از سعد به نزد عمر رضی الله عنه شکایت نمودند ، عمر رضی الله عنه او را «از فرمانداری شهرکوفه» برکنار نمود، و «به جای ایشان» عماربن یاسر رضی الله عنه برآنها فرماندارتعیین نمود،«اهل کوفه آنقدر زیاد ازسعد بن ابی وقاص رضی الله عنه» شکایت نمودند تا اینکه «این شکایت را» بیان نمودند که همانا او نماز خواندن را به درستی نمی داند، «عمر رضی الله» کسی را به نزد سعد فرستاد «تا به او به گوید که به مدینه بیاد و چون سعد به مدینه و نزد عمر رضی الله عنه آمد، عمررضی الله عنه به او» گفت : ای ابواسحاق «سعد بن ابی وقاص» همانا اینها «از تو شکایت ها نموده وحتی» گمان می کنند تو خوب نماز خواندن بلد نیستی!

ابواسحاق «سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه» فرمودند: اما من همانا بودم که برای آنها نماز رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را می خواندم و از آن هیچ کمی و کوتاهی نمی کردم ، «بعنوان مثال» من نماز عشا را «بدین گونه » می خواند که در دو رکعت اولی «در قرائت» طولانی می نمودم و در دو رکعت آخر«در قرائت» سبک تر و کوتاه تر می خواندم، «عمر رضی الله عنه» فرمودند: گمان ما نسبت به تو همین بوده است  ای ابواسحاق ، سپس« عمر فاروق رضی الله عنه برای تحقیق» به همراه سعد یک مرد و یا مردانی را به کوفه فرستاد، تا در باره «عمل کرد» سعد از اهل کوفه بپرسند و تحقیق کنند، «این افراد رفته» و هیچ مسجدی از«کوفه» را رها نکردند «مگر اینکه آنجا رفته و از اهل آن در باره عمل کرد» سعد پرسیدند ، و همه «از سعد» تعریف نیک می نمودند « به تمام مساجد کوفه سر زده و از اهل آنها پرسیدند» تا اینکه به مسجدی از قبیله بنی عبس وارد شدند؛«و چون ازاهل مسجد در باره سعد پرسیدند» مردی از آنان که به اسامه بن قتاده که به کنیت ابوسعده داده می شد بلند شد؛ «و سپس به دروغ چنین» گفت : حالا که شما ما را قسم داده اید همانا « من حقیقت را برایتان بیان می کنم» همانا سعد به همرا گروهای جهادی به جهاد نمی رفت، و «اموال غنیمت و بیت المال را» با انصاف تقسیم نمی کرد و در قضاوت های خود انصاف را رعایت نمی کرد، سعد فرمودند : حالا که این گونه است من حتما سه دعا می نمایم : یا الله همانا این بنده تو «اسامه بن قتاده» اگردروغگوست و برای شهرت و ریاکاری بلند شده «و این سخنان دروغ را در باره من گفته است» پس عمرش را طولانی نما و فقیریش را زیاد نما و او را گرفتارو دچارفتنه ها کن ، بعدها هرگاه که از« اوضاع و احوال اسامه بن قتاده از خودش» پرسیده می شد او «در جواب» می گفت : پیر مردی پیری که گرفتار فتنه شده است «زیرا» گرفتاربد دعای سعد شده ام، عبدالملک که یکی از راویان این حدیث می گوید» من خودم بعدها «اسامه بن قتاده» را دیدم که از پیری دوابرویش بر دو چشمش افتاده بود «و لی با این وجود» او سر راهها ایستاده و جلوی دختران را گرفته و با دستانش اعضای بدنهایشان گرفته و فشار می داد«و با این طریق دختر بازی نموده و گرفتار فتنه شده بود».

 

(262) حدیث أَبِی بَرْزَةَ، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی الصُّبْحَ وَأَحَدُنَا یَعْرِفُ جَلِیسَهُ وَیَقْرأُ فِیهَا مَا بَیْنَ السِّتِّینَ إِلَى الْمِائَةِ، وَیُصَلِّی الظُّهْرَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ، وَالْعَصْرَ وَأَحَدُنَا یَذْهَبُ إِلَى أَقْصَى الْمَدِینَةِ ثُمَّ یَرْجِعُ وَالشَّمْسُ حَیَّةٌ وَلاَ یُبَالِی بِتَأْخِیرِ الْعِشَاءِ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ.

 

ترجمه : ابوبرزه رضی الله عنه فرمودند: «عادت» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم براین بودند « که نماز صبح را زود و در اول وقت می خواندند» که چون نماز را می خواندند «و نماز صبح تمام می شد هوا به آن اندازه روشن می شد که» یکی از ما همنشینش را می شناخت و در این نماز شصت تا به صد آیه می خواندند، و نماز ظهررا زمانی می خواندند که خورشید زوال نموده «و از وسط آسمان به سمت مغرب مایل می شد» ، و عصر را زمانی می خواندند که یکی از ما به انتهای مدینه رفته و سپس برمی گشت و لی هنوز خورشید دارای حرارت و گرما بود و در تأخیرنماز عشا پروائی نداشتند که تا به یک سوم شب به تأخیر افتد .

 

(263) حدیث أُمِّ الْفَضْلِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ أُمَّ الْفَضْلِ سَمِعَتْهُ وَهُوَ یَقْرَأُ (وَالْمُرْسَلاَتِ عُرْفًا) فَقَالَتْ: یَا بُنَیَّ وَاللهِ لَقَدْ ذَکَّرْتَنِی بِقِرَاءَتِکَ هذِهِ السُّورَةَ، إِنَّهَا لآخِرُ مَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقْرَأُ بِهَا فِی الْمَغْرِبِ.

 

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه روایت نمودند که ام الفضل رضی الله عنها شنیدند که ایشان سوره « وَالْمُرْسَلاَتِ عُرْفًا » می خواند ، اوبه ایشان گفتند: ای پسرم تو با خواندنت این سوره را مرا بیاد خواندن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انداختی همانا این آخرین سوره ای بود که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که آن را در نماز مغرب می خوانند.

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۴۲ تا ۲۵۲)

 

(242) حدیث أَبِی مُوسى، قَالَ: مَرِضَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَاشْتَدَّ مَرَضُهُ، فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ قَالَتْ عَائِشَةُ: إِنَّهُ رَجُلٌ رَقِیقٌ إِذَا قَامَ مَقَامَکَ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاس، قَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ، فَعَادَتْ، فَقَالَ: مُرِی أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ فَإِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَصَلَّى بِالنَّاسِ فِی حَیَاةِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .

 

ترجمه :ابوموسی اشعری رضی الله عنه فرمودند : پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بیمارشدند وبیماری ایشان شدید و زیاد گشته بود که ایشان فرمودند : به ابوبکر دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد ، عایشه(رضی الله عنها) گفتند : همانا ابوبکر (رضی الله عنه) آدمی نرم (دل) است و چون سر جای شما (برای امامت و پیش نمازی) به ایستند (از شدت گریه) نمی تواند که برای مردم پیش نمازی داده و نماز بخواند (لذا به کس دیگر دستور دهید تا برای مردم امامت داده ونماز بخواند) ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره) فرمودند : به ابوبکر دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد ، عایشه (رضی الله عنها) دوباره همان حرفشان را تکرار نمودند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم این دفعه خطاب به عایشه رضی الله عنها) فرمودند : به ابوبکر بگو که برای مردم پیش نمازی داده و نماز بخواند همانا شما زنان همانند زنان (دوران) یوسف (علیه السلام) هستید (که حقیقت را بیان نمی کنید، و بهانه غیرواقعی بیان می نمایید)، (سپس کسی را به نزد ابوبکر رضی الله عنه فرستادند) و آن قاصد به نزد ابوبکر رضی الله عنه رفت ( و به او گفت که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به شما دستور داده تا برای مردم پیش نمازی داده و نماز بخوانید، بعد از این دستور) ابوبکر رضی الله عنه در حیات و زندگی پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم برای مردم پیش نمازی داده نماز می خواندند .  

 

 

(243) حدیث سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِیِّ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ذَهَبَ إِلَى بَنِی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ لِیُصْلِحَ بَیْنَهُمْ، فَحَانَتِ الصَّلاَةُ، فَجَاءَ الْمُؤَذِّنُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ، فَقَالَ: أَتُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأُقِیم قَالَ: نَعَمْ فَصَلَّى أَبُو بَکْرٍ؛ فَجَاءَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّاسُ فِی الصَّلاَةِ، فَتَخَلَّصَ حَتَّى وَقَفَ فِی الصَّفِّ، فَصَفَّقَ النَّاسُ، وَکَانَ أَبُو بَکْرٍ لاَ یَلْتَفِتُ فِی صَلاَتِهِ، فَلَمَّا أَکْثَرَ النَّاسُ التَّصْفِیقَ الْتَفَتَ فَرَأَى رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَشَارَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنِ امْکُثْ مَکَانَکَ، فَرَفَعَ أَبُو بَکْرٍ رضی الله عنه یَدَیْهِ فَحَمِدَ اللهَ عَلَى مَا أَمَرَهُ بِهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ ذلِکَ، ثُمَّ اسْتَأْخَرَ أَبُو بَکْرٍ حَتَّى اسْتَوَى فِی الصَّفِّ، وَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَصَلَّى؛ فَلَمَّا انْصَرَفَ، قَالَ: یَا أَبَا بَکْرٍ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَثْبُتَ إِذْ أَمَرْتُکَ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: مَا کَانَ لاِبْنِ أَبِی قُحَافَةَ أَنْ یُصَلِّی بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؛ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: مَا لِی رَأَیْتُکُمْ أَکْثَرْتُمُ التَّصْفِیقَ مَنْ رَابَهُ شَیْءٌ فِی صَلاَتِهَ فَلْیُسَبِّحْ فَإِنَّهُ إِذَا سَبَّحَ الْتُفِتَ إِلَیْهِ، وَإِنَّمَا التَّصْفِیقُ لِلنِّسَاءِ .

 

ترجمه : سهل بن سعد ساعدی رضی الله عنه فرمودند: همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به سوی بنی عمروبن عوف رفته تا در میان آنها صلح برقرارنماید، وقت نماز فرا رسید مؤذن به نزد ابوبکر آمده و گفتند: آیا اگر اقامه گفته شود برای مردم پیش نمازی می دهی ؟ «ابوبکر رضی الله عنه» فرمودند: بله و ابوبکر شروع نمودند به نمازخواندن که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تشریف آوردند و در حالی که مردم در «حال» نماز «خواندن» بودند، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خودرا از مردم رهانندند تا اینکه آمده در صف اول ایستادند، و مردم شروع به کف زدن نمودند، و ابوبکرعادتش براین بود که « به هنگام نماز خواندن» در نمازش به چیزدیگری «غیر از نمازش » نگاه و توجه نمی نمودند، و چون مردم زیاد گف زدند ابوبکر نگاه نموده و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دیدند «که در صف اول ایستاده اند» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ایشان اشاره نمودند که سر جایت بمان «و برای مردم پیش نمازی بده »، سپس ابوبکر دوستش را بلند نموده و ستایش الله را بجا آورد که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ایشان دستور دادند تا اینکه به پیش نمازی ادامه دهند، سپس ابوبکر عقب آمده تا اینکه در صف برابر شده و ایستادند و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم جلو رفته وپیش نمازی دادند؛ و چون نماز به پایان رسید به سمت مردم چرخیدند و گفتند: ای ابوبکر چه مانع شد از اینکه سرجایت بمانی «و پیش نمازی بدهی» زمانی که به تو دستور دادم ، ابوبکر فرمودند : برای پسرابوقحافه مناسب نبود که در جلوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بوده و برای ایشان پیش نمازی دهد؛ سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «خطاب به مردم» گفتند : چه شده که شما را دیدم که زیاد کف زدید هرکس در نمازش مشکلی پیش آمد «و خواست امامش را متوجه سازد» باید که سبحان الله بگوید و چون «مقتدی» سبحان الله بگوید «امام» متوجه می شود و نگاه می کند، همانا کف زدن «در نماز برای متوجه نمودن امام» مخصوص زنان است .

 

(244) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: التَّسْبِیحُ لِلرِّجَالِ وَالتَّصْفِیقُ لِلنِّسَاءِ .

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : (هرگاه در نماز مشکلی پیش آمد، و خواستید امام را متوجه آن مشکل سازید این را بدانید که) سبحان الله گفتن مخصوص مردان (مقتدی) است و کف زدن مخصوص زنان (مقتدی) است (که تا با آن امام را متوجه سازند).


(245) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: هَلْ تَرَوْنَ قِبْلَتِی ههُنَا فَوَاللهِ مَا یَخْفَى عَلَیَّ خُشُوعُکُمْ وَلاَ رُکُوعُکْم، إِنِّی لأَرَاکُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِی .

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (به سمت قله اشاره نموده وسپس) فرمودند : آیا شما در اینجا قبله مرا می بینید (و در حالی که چهره من بسوی قبله است و شما پشت سر من در نماز ایستاده هستید) سوگند به الله نه تواضع وفروتنی شما بر من پوشیده می ماند و نه هم رکوع شما ، قطعا من شما را (در هنگام نماز) از پشت سرم می بینم (پس نمازی متواضعانه وبا آرامش بخوانید).

 

(246) حدیث أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: أَقِیمُوا الرُّکُوعَ وَالسُّجُودَ فَوَاللهِ إِنِّی لأَرَاکُمْ مِنْ بَعْدِی، وَرُبَّمَا قَالَ: مِنْ بَعْدِ ظَهْرِی إِذَا رَکَعْتُمْ وَسَجَدْتُمْ .

 

ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: رکوع و سجده «نمازتان» را راست برپا دارید «و درست انجام دهید» زیرا سوگند به الله همانا من شما را «به هنگام نماز» از پشت سرم می بینم ، «راوی » گاهی چنین روایت نموده «که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم » فرمودند : همانا من شما را «به هنگام نماز» ازپشت سر خودم آنگاه که رکوع و سجده می کنید می بینم .

 

(247) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: أَمَا یَخْشَى أَحَدُکُمْ، أَوْ لاَ یَخْشَى أَحَدُکُمْ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ قَبْلَ الإِمَامِ أَنْ یَجْعَلَ اللهُ رَأْسَهُ رَأْسَ حِمَارٍ، أَوْ یَجْعَلَ اللهُ صُورَتَهُ صُورَةَ حِمَارٍ.

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آیا یکی از شما نمی ترسد آنگاه که سرش «در نماز» را پیش از امام  و پیش نمازش بلند می کند اینکه الله سر او را سر خر گرداند و یا اینکه الله چهره او چهره خر گرداند.


(248) حدیث أَنَسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: سَوُّوا صَفُوفَکمْ فَإِنَّ تَسْوِیَةَ الصُّفوفِ مِنْ إِقَامَةِ الصَّلاَةِ .


ترجمه : انس رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: صف هایتان را راست و برابرنمایید همانا برابری و راستی صفها از برپائی نماز است .


(249) حدیث أَنَسٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: أَقِیمُو الصُّفُوفَ فَإِنِّی أَرَاکُمْ خَلْفَ ظَهْرِی .

 

ترجمه : انس رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلبم فرمودند: صف ها را «به هنگام نماز» راست و برابر نمایید همانا من «به هنگام نماز» شما را از پشت سرم می بینم .


(250) حدیث النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَتُسَوُّنَّ صُفُوفَکُمْ، أَوْ لَیُخَالِفَنَّ اللهُ بَیْنَ وُجُوهِکُمْ .

 

ترجمه : نعمان بن بشیر رضی الله عنه فرمودند: پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: باید که صف هایتان را «به هنگام نماز خواندن» راست و برابر نمایید و یا اینکه حتما الله «متعال» در میان چهرهایتان اختلاف خواهند انداخت .

 

 

(251) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی النِّدَاءِ وَالصَفِّ الأَوَّلِ، ثُمَّ لَمْ یَجِدُوا إِلاَّ أَنْ یَسْتَهِمُوا عَلَیْهِ لاَسْتَهَمُوا، وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی التَّهْجِیرِ لاَسْتَبَقُوا إِلَیْهِ، وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی الْعَتَمَةِ وَالصُّبْحِ لأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا .


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگرمردم می دانستند که در اذان دادن و ایستادن در صف اول نماز چقدر اجر و ثواب دارد و سپس موقعیت اذان دادن و ایستادن در صف اول نماز برای آنها مهیا نمی شد و بدان دست نمی یافتند مگر اینکه قرعه کشی کنند برای این کارها قرعه کشی می کردند و اگر مردم می دانستند که در زمان شدت گرما و اول وقت ، نماز ظهر را خواندن چقدر اجر و ثواب دارد برای رفتن بسوی آن از یکدیگر سبقت می گرفتند و اگر مردم می دانستند که «شرکت در جماعت » نمازعشاء و نمازصبح چقدر اجر و ثواب دارد خزیده خزیده به سوی «مسجد برای شرکت در» این دو «نماز» می آمدند. 

 

(252) حدیث سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ: کَانَ رِجَالٌ یُصلُّونَ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَاقِدِی أُزْرِهِمْ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ کَهَیْئَةِ الصِّبْیَانِ، وَیُقَالُ لِلنِّسَاءِ: لاَ تَرْفَعْنَ رُؤُوسَکُنَّ حَتَّى یَسْتَوِیَ الرِّجَالُ جُلُوسًا.

 

ترجمه : سهل بن سعد رضی الله عنه فرمودند: مردان بودند که بهمراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندند و در حالی که لنگی های خودشان را برپشت گردنهایشان همانند بچه ها گره می زدند و به زنانی « که در نماز جماعت شرکت می کردند» گفته می شد که سرهایشان را «از سجده بلند» نکنند تا اینکه مردان «سرانشان را از سجده بلنده نموده و» راست بنشینند «تا اینکه زنان عورت مردان را نبینند» .

 

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۳۶ تا ۲۴۱)

 

(236) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَاشْتَدَّ وَجَعُهُ، اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَبَیْنَ رَجُلٍ آخَرَ؛ فَقَالَ عُبَیْدُ اللهِ (راوی الحدیث) فَذَکَرْتُ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ؛ فَقَالَ: وَهَلْ تَدْرِی مَنِ الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ: لاَ، قَالَ: هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ .

 

ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند: آنگاه که بیماری پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم سخت و سنگین شد، از همسرانشان اجازه خواستند تا اینکه در خانه من پرستاری و بیمار داری شوند، و آنها نیز به ایشان اجازه دادند، «روزی از روزهایی که خانه من بودند وایشان در خودشان احساس سبکی نمودند که» در میان دو مرد که یکی عباس بود و یک مرد دیگری بود در حالی که پاهایش بر زمین خط کشیده و کش می خورد ؛ از خانه بیرون شده و به مسجد تشریف بردند؛ عبید الله روای حدیث می گویند : من آنچه را عایشه برایم بیان نموده بود به ابن عباس بیان نمودم ؛ ایشان گفتند: وآیا می دانی آن مردی که عایشه برایت نامش را ذکر نکرده چه کسی بوده ، من گفتم : نه، ایشان فرمودند : او علی بن ابی طالب بوده است .

 

(237) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَقَدْ رَاجَعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی ذَلِکَ وَمَا حَمَلَنِی عَلَى کَثْرَةِ مُرَاجَعَتِهِ إِلاَّ أَنَّهُ لَمْ یَقَعْ فِی قَلْبِی أَنْ یُحِبَّ النَّاسُ بَعْدَهُ رَجُلاً قَامَ مَقَامَهُ أَبَدًا وَلاَ کُنْتُ أُرَى أَنَّهُ لَنْ یَقُومَ أَحَدٌ مَقَامَهُ إِلاَّ تَشَاءَمَ النَّاسُ بِهِ، فَأَرَدْتُ أَنْ یَعْدِلَ ذَلِکَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ.

 

ترجمه : عایشه رضی الله عنه فرمودند: همانا من ازپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خواستم تا «درانتخاب ابوبکر رضی الله عنه برای پیش نمازی مردم» تجدید نظر نمایند «وعلاه و از ایشان کسی دیگری برای پیش نمازی مردم انتخاب نمایند » مرا بر باربار درخواست نمودن و مشورت دادن وارد نکرد بجز اینکه این در قبلم پسند نیامد «و فکر کردم» که مردم هر گز دوست نمی دارند که مرد دیگری بجای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ایستاده و برای آنان پیش نمازی دهد و من بجز این فکرنمی کردم که هرگز کسی در جای پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم « برای پیش نمازی و امامت» نمی ایستد مگر اینکه مردم نسبت به او بدیمنی تصور می کنند ، لذا من اراده نمودم که «با این پیشنهاد نظررسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  عوض نموده و ایشان » از ابوبکر«رضی الله عنه» صرف نظر نموده وکس دیگری را علاوه از ایشان « برای پیش نمازی و امامت مردم» انتخاب کنند .

 

(238) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرَضَهُ الَّذِی مَاتَ فِیهِ، فَحَضَرَتِ الصَّلاَةُ فَأُذِّنَ، فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ فَقِیلَ لَهُ: إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رجلٌ أَسِیفٌ إِذَا قَامَ فِی مَقَامِکَ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یُصَلِّی بِالنَّاسِ وَأَعَادَ فَأَعَادُوا لَهُ، فَأَعَادَ الثَّالِثَةَ، فَقَالَ: إِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ؛ فَخَرَجَ أَبُو بَکْرٍ فَصَلَّى، فَوَجَدَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ نَفْسِهِ خِفَّةً، فَخَرَجَ یُهَادَى بَیْنَ رَجُلَیْنِ، کَأَنِّی أَنْظُرُ رِجْلَیْهِ تَخُطَّانِ الأَرْضَ مِنَ الْوَجَعِ، فَأَرَادَ أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَتَأَخَّرَ فَأَوْمَأَ إِلَیْهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ مَکَانَکَ، ثُمَّ أُتِیَ بِهِ حَتَّى جَلَسَ إِلَى جَنْبِهِ فَکَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی، وأَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِصَلاَتِهِ، وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أَبِی بَکْرٍ .


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند: زمانی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیمار شدند همان بیماری که در آن وفات نمودند ، وقت نماز فرارسید و برای نماز اذان داده شد،«رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» فرمودند: ابوبکررا دستور دهید که برای مردم پیش نمازی دهد، به ایشان گفته شد: همانا ابوبکر مردی نرم دل است و چون در جای شما برای نماز بایستد آن قدر گریه اش می گیرد که نمی تواند برای مردم پیش نمازی دهد «لذا شما به عمر دستور دهید تا پیش نمازی دهد» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره گفتند «که ابوبکر را دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد» و آنها نیز حرفشان را تکرار نمودند، تا اینکه در بار سوم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا شما زنان همانند زنان زمان یوسف هستید « وحقیقت را بیان نمی کنید» به ابوبکر دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد؛ ابوبکر رفته و برای مردم «در آن روزهای بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» پیش نمازی دادند ، تا اینکه «روزی» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در خود احساس سبکی نمودند و در میان دو مرد از خانه بیرون شده « و برای ادای نمازبه مسجد تشریف بردند و پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در حالی از خانه بیرون و به مسجد تشریف بردند» که دو مرد دو شانه ایشان را گرفته و پاهی مبارک از درد بر زمین کشیده شده خط می کشیدند، و چون ابوبکر«دیدند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تشریف آوردند» خواستند تا عقب بروند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به ایشان اشاره نمودند که سرجایت بمان و عقب نرو، سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم آورده شد تا اینکه در پهلوی ابوبکر نشانده شد ، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندند و ابوبکر به نماز ایشان اقتدا نموده نماز می خواندند و مردم به نماز ابوبکر اقتدا نموده و با نماز ایشان نماز می خواندند.

 

(239) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَاءَ بِلاَلٌ یُؤْذِنُهُ بِالصَّلاَةِ فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ أَسِیفٌ وَإِنَّهُ مَتَى مَا یَقُمْ مَقَامَکَ لاَ یُسْمِعُ النَّاسَ فَلَوْ أَمَرْتَ عُمَرَ فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ؛ فَقُلْتُ لِحَفْصَةَ: قُولِی لَهُ إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ أَسِیفٌ، وَإِنَّهُ مَتَى یَقُمْ مَقَامَکَ لاَ یُسْمِعُ النَّاسَ فَلَوْ أَمَرْتَ عُمَرَ قَالَ: إِنَّکُنَّ لأَنْتُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاس؛ فَلَمَّا دَخَلَ فِی الصَّلاَةِ وَجَدَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی نَفْسِهِ خِفَّةً، فَقَامَ یُهَادَى بَیْنَ رَجُلَیْنِ، وَرِجْلاَهُ تَخُطَّانِ فِی الأَرْضِ حَتَّى دَخَلَ الْمَسْجِدَ؛ فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو بَکْرٍ حِسَّهُ، ذَهَبَ أَبُو بَکْرٍ یَتَأَخَّرُ؛ فَأَوْمَأَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَجَاءَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى جَلَسَ عَنْ یَسَارٍ أَبِی بَکْرٍ، فَکَانَ أَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی قَائِمًا، وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی قَاعِدًا، یَقْتَدِی أَبُو بَکْرٍ بِصَلاَةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلاَةِ أَبِی بَکْرٍ رضی الله عنه .

 

ترجمه :عایشه رضی الله عنها فرمودند : زمانی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیماریشان سخت و سنگین شد «روزی» بلال آمدند و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را برای رفتن به نماز خبردارمی نمودند که ایشان فرمودند : به ابوبکر دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد، من گفتم : ای رسول الله همانا ابوبکرمرد نرم دلی است و همانا هرگاه که در جای شما برای نماز به ایستد از گریه نمی تواند به مردم چیزی بشنواند اگر عمررا دستور دهید «بهتر است، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره »فرمودند : به ابوبکر دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد؛ «عایشه گفتند» من به حفصه گفتم : توبرای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بگو که همانا ابوبکر مرد بسیار نرم دلی است و همانا او اگر در جای شما برای پیش نمازی به ایستد «آنقدر گریه می کند که» نمی تواند مردم را بشنواند، اگربه عمر دستور می دادید «که پیش نمازی دهد بهتر می بود» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا شما زنان همانند زنان دوران یوسف هستید «که حقیقت را می پوشانید»، به ابوبکر دستور دهید که برای مردم پیش نمازی داده و نماز بخواند؛ «روزی از روزها» همین که ابوبکر وارد نماز شد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در خودشان احساس سبکی نمودند و بلند شده و در حالی که دو مرد دو شانه ایشان را گرفته و دو پایشان بر زمین خط کشیده رفتند تا اینکه وارد مسجد شدند؛ و چون ابوبکر صدای پایشان را شنیدند ابوبکر شروع نمودند به عقب رفتن ؛ که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ایشان اشاره نمودند «که عقب نرود و سرجایش به ایستد» سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تشریف آوردند تا اینکه سمت چپ ابوبکر نشستند، ابوبکر بودند که ایستاده نماز می خواندند و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نشسته نماز می خواندند، وابوبکر به نماز رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اقتدا نمودند و مردم هم به نماز ابوبکر رضی الله عنه اقتدا نمودند .

 

 (240) حدیث أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ الأَنْصَارِیِّ، وَکَانَ تَبِعَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَخَدَمَهُ، وَصَحْبَهُ، أَنَّ أَبَا بَکْرٍ کَانَ یُصَلِّی لَهُمْ فِی وَجَعِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ، حَتَّى إِذَا کَانَ یَوْمُ الاثْنَیْنِ وَهُمْ صُفُوفٌ فِی الصَّلاَةِ، فَکَشَفَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتْرَ الْحُجْرَةِ، یَنْظُرُ إِلَیْنَا وَهُوَ قَائِمٌ کَأَنَّ وَجْهَهُ وَرَقَةُ مُصْحَفٍ، ثُمَّ تَبَسَّمَ یَضْحَکُ، فَهَمَمْنَا أَنْ نَفْتَتِنَ مِنَ الْفَرَحِ بِرُؤْیَةِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَنَکَصَ أَبُو بَکْرٍ عَلَى عَقِبَیْهِ لِیَصِلَ الصَّفَّ، وَظَنَّ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَارِجٌ إِلَى الصَّلاَةِ، فَأَشَارَ إِلَیْنَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ أَتِمُّوا صَلاَتَکمْ، وَأَرْخَى السِّتْرَ، فَتُوُفِّیَ مِنْ یَوْمِهِ .

 

ترجمه : انس بن مالک انصاری رضی الله عنه که «به مدت ده سال دور مدنی» خدمتگار و همراه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود ایشان روایت نمودند که همانا ابوبکر در دوران بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که در آن وفات نمودند برای آنها پیش نمازی می دادند ، تا اینکه روز دوشنبه فرا رسیدو در حالی که همه در صف های نماز ایستاده بودند« و نماز می خواندیم» که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پرده خانه شان را دور نموده و به سوی ما نگاه می نمودند و در حالی که ایستاده بودند و چهره مبارک همانند برگه قرآن بود، سپس لبخند زده خندیدند، ما خواستیم از شادی دیدن پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم دچار فتنه شده «و نماز ما رها کنیم» ابوبکر برپشت پاهایشان عقب عقب آمده تا اینکه به صف اول برسند ، و گمان نمودند که همانا پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم می خواهند از خانه بیرون شده و برای نماز بیایند، سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بسوی ما اشاره نمودند که نمازتان را تکمیل کنید و پرده «خانه شان» را پایین انداختند و همان روزشان وفات نمودند .

 

 (241) حدیث أَنَسٍ، قَالَ: لَمْ یَخْرُجِ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثَلاَثًا، فَأُقِیمَتِ الصَّلاَةُ، فَذَهَبَ أَبُو بَکْرٍ یَتَقَدَّمُ؛ فَقَالَ نَبِیُّ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْحِجَابِ فَرَفَعَهُ، فَلَمَّا وَضَحَ وَجْهُ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، مَا نَظَرْنَا مَنْظَرًا کَانَ أَعْجَبَ إِلَیْنَا مِنْ وَجْهِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ وَضَحَ لَنَا، فَأَوْمَأَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِیَدِهِ إِلَى أَبِی بَکْرٍ أَنْ یَتَقَدَّمَ، وَأَرْخَى النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْحِجَابَ، فَلَمْ یُقْدَرْ عَلَیْهِ حَتَّى مَاتَ .

 

ترجمه :انس (بن مالک رضی الله عنه) فرمودند : پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بنا بربیماری تا سه روز (از خانه) بیرون نشده (و به مسجد تشریف نیاوردند، در این روزهای ابوبکر رضی الله عنه برای مردم پیش نمازی می دادند تا اینکه روزی)، ابوبکر(رضی الله عنه) رفتن تا جلو رفته (و برای مردم پیش نمازی دهند) که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پرده (خانه شان) را بلند نموده (و مردم داخل مسجد را نگاه نمودند) و چون چهره پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نمایان گشت ، و آنگاه که چهره ایشان ظاهر گشت ما منظری (تا به حال) که در نزد ما از چهره پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پسندیده ترباشد ندیده بودیم، سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم با دستشان به سوی ابوبکر(رضی الله عنه) اشاره نموده (و به ایشان دستور دادند تا ) جلو رفته (و برای مردم پیش نمازی دهد) و(سپس) پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پرده (خانه شان) را پایین انداختند،(به مسجد تشریف نیاوردند و در خانه ماندند) ، وتا زمانی که وفات نمودند دیگر کسی قادر(به دیدن) ایشان نشد .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۳۱ تا ۲۳۵)

 

 (231) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِذَا قَالَ الإِمَامُ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ فَقُولُوا: آمِینَ؛ فَإِنَّهُ مَنْ وَافَقَ قَوْلُهُ قَوْلَ الْمَلاَئِکَةِ؛ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ .

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : آنگاه که امام «در نمازش» غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ می گوید، شما «مقتدیان» آمین بگویید؛ «زیرا فرشته ها نیز در آسمان آمین می گویند» و(این) قطعی است که هرکس آمین گفتن او با آمین گفتن فرشته ها برابر و هماهنگ گردد؛ گناه پیشین او بخشیده خواهد شد .

 

(232) حدیث أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: سَقَطَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ فَرَسٍ فَجُحِشَ شِقُّهُ الأَیْمَنُ، فَدَخَلْنَا عَلَیْهِ نَعُودُهُ، فَحَضَرَتِ الصَّلاَةُ، فَصَلَّى بِنا قَاعِدًا، فَقَعَدْنَا؛ فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَةَ، قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَ الإِمَامُ لِیُؤْتَمَّ بِهِ؛ فَإِذَا کَبَّرَ فَکَبِّرُوا، وَإِذَا رَکَعَ فَارْکَعُوا، وَإِذَا رَفَع فارْفَعُوا، وَإِذَا قَالَ سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُولُوا رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ، وَإِذَا سَجَدَ فَاسْجُدُوا .

 

ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : «یکبار» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از اسب افتاده و سمت راستشان خراش برداشته «و مچ پایشان در رفته بود، و بهمین علت بر بستر افتاده بودند» ما برای عیادتشان برایشان واردشدیم، «ما در آنجا ماندیم تا اینکه وقت» نماز فرا رسید، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در حال نشسته برای ما نماز پیش نمازی داده و نماز خواندند« وما در اول ایستاده پشت سر ایشان نماز می خواندیم که به ما اشاره نمودند تا به نشینیم و ما هم نشستیم» و سپس «ادامه نمازرا در حال» نشسته خواندیم؛ و چون «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» نمازرا به پایان رساندند فرمودند : همانا امام و پیش نمازبرای این مقرر و معین شده است تا «در نماز» به او اقتداء « واز او پیروی» شود؛ لذا هرگاه که «امام»،«الله اکبر» گفت ، پس شما هم «الله اکبر» بگویید، و چون «امام» رکوع نمود پس شما هم رکوع کنید ، و چون «امام» سر ازرکوع بلند نمود پس شما هم سراز رکوع بلند نمایید، و چون «امام» سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ گفت ، شما رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ بگویید، و چون «امام» سجده نمود پس شما هم سجده کنید .

 

«جریان نشستن مقتدیها ، در حالی که امام بنا بر عذری نشسته می خواند که در این حدیث آمده منسوخ است ، بلکه اگر امام عذری دارد ونشسته نماز می خواند مقتدیها باید ایستاده نماز بخوانند و نشستن برای آنان مجاز نیست»


(233) حدیث عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ، أَنَّهَا قَالَتْ: صَلَّى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی بَیْتِهِ وَهُوَ شَاکٍ، فَصَلَّى جَالِسًا وَصَلَّى وَرَاءَهُ قَوْمٌ قِیَامًا، فَأَشَارَ إِلَیْهِمْ أَنِ اجْلِسُوا؛ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَ الإِمَامُ لِیُؤْتَمَّ بِهِ، فَإِذَا رَکَعَ فَارْکَعُوا، وَإِذَا رَفَعَ فَارْفَعُوا، وَإِذَا صَلَّى جَالِسًا فَصَلُّوا جُلُوسًا .

 

ترجمه : عایشه مادر مسلمانان رضی الله عنها فرمودند: «یکبار» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیماربودند و در خانه بودند که نماز نشسته خواندند وافرادی پشت سر ایشان اقتدا نموده و در حال ایستاده شروع به نماز خواندن نمودند که «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» در هنگام نماز به آنان اشاره نموده که بنشینید «وآنها نشسته و نمازشان را به حالت نشسته ادامه داده و به پایان رساندند » و چون «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نمازشان را به پایان رسانده و به سمت مردم» چرخیدند «خطاب به آنان» فرمودند : همانا امام و پیش نمازبرای این مقرر و معین شده است تا «درنماز» به اواقتداء «واز او پیروی» شود؛ لذا چون «امام» رکوع نمود پس شما هم رکوع کنید ، و چون «امام» سر ازرکوع بلند نمود پس شما هم سراز رکوع بلند نمایید، و چون «امام، بنا بر عذری» نشسته نمازخواند پس شما (مقتدیها گرچه عذری هم نداشته باشید باز هم بنا بر پیروی از امام» نشسته نماز بخوانید.

 

«جریان نشستن مقتدیها ، در حالی که امام بنا بر عذری نشسته می خواند که در این حدیث آمده منسوخ است ، بلکه اگر امام عذری دارد ونشسته نماز می خواند مقتدیها باید ایستاده نماز بخوانند و نشستن برای آنان مجاز نیست»

 

 

(234) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِنَّمَا جُعِلَ الإِمَامُ لِیُؤْتَمَّ بِهِ، فَإِذَا کَبَّرَ فَکَبِّرُوا، وَإِذَا رَکَعَ فَارْکَعُوا، وَإِذَا قَالَ سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُولوا: رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ، وَإِذَا سَجَدَ فَاسْجُدُوا، وَإِذَا صَلَّى جَالِسًا فَصَلُّوا جُلُوسًا أَجْمَعُونَ .

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : همانا امام و پیش نمازبرای این مقرر و معین شده است تا «در نماز» به اواقتداء «واز او پیروی» شود؛ لذا هرگاه که «امام»،«الله اکبر» گفت ، پس شما هم «الله اکبر» بگویید، و چون «امام» رکوع نمود پس شما هم رکوع کنید ، و چون «امام» سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ گفت ، شما رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ بگویید، و چون «امام» سجده نمود پس شما هم سجده کنید و چون «امام، بنا بر عذری» نشسته نمازخواند پس شما تمام (مقتدیها گرچه عذری هم نداشته باشید باز هم بنا بر پیروی از امام» نشسته نماز بخوانید.

 

«جریان نشستن مقتدیها ، در حالی که امام بنا بر عذری نشسته می خواند که در این حدیث آمده منسوخ است ، بلکه اگر امام عذری دارد ونشسته نماز می خواند مقتدیها باید ایستاده نماز بخوانند و نشستن برای آنان مجاز نیست»

 

(235) حدیث عَائِشَةَ عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُتْبَةَ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَقُلْتُ: أَلاَ تُحَدِّثِینِی عَنْ مَرَضِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَتْ: بَلَى ثَقُلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: أَصَلَّى النَّاسُ قُلْنَا: لاَ، هُمْ یَنْتَظِرُونَکَ؛ قَالَ: ضُعُوا لِی مَاءً فِی الْمِخْضَبِ قَالَتْ: فَفَعَلْنَا، فَقَعَدَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ ذَهَبَ لِیَنُوءَ فَأُغْمِیَ عَلَیْهِ، ثُمَّ أَفَاقَ؛ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَصَلَّى النَّاسُ قُلْنَا: لاَ، هُمْ یَنْتَظِرُونَکَ یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ: ضَعُوا لِی مَاءً فِی الْمِخْضَبِ قَالَتْ: فَقَعَدَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ ذَهَبَ لِیَنُوءَ، فَأُغْمِیَ عَلَیْهِ، ثُمَّ أَفَاقَ فَقَالَ: أَصَلَّى النَّاسُ قُلْنَا: لاَ، هُمْ یَنْتَظِرُونَکَ یَا رَسُولَ اللهِ فَقَالَ ضَعُوا لِی مَاءً فِی الْمِخْضَبِ فَقَعَدَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ ذَهَبَ لِیَنُوءَ، فَأُغْمِیَ عَلَیْهِ، ثُمَّ أَفَاقَ فَقَالَ أَصَلَّى النَّاسُ فَقُلْنَا لاَ، هُمْ یَنْتَظِرونَکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَالنَّاسُ عُکُوفٌ فِی الْمَسْجِدِ یَنْتَظِرُونَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِصَلاَةِ الْعِشَاءِ الآخِرَةِ؛ فَأَرْسَلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ بِأَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ، فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُصَلِّیَ بِالنَّاسِ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ، وَکَانَ رَجُلاً رَقِیقًا: یَا عُمَر صَلِّ بِالنَّاسِ، فَقَالَ لَهُ عُمرُ: أَنْتَ أَحَقُّ بِذَلِکَ، فَصَلَّى أَبُو بَکْرٍ تِلْکَ الأَیَّام ثُمَّ إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَجَدَ مِنْ نَفْسِهِ خِفَّةً فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ، أَحَدُهُمَا الْعَبَّاسُ، لِصَلاَةِ الظُّهْرِ، وَأَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ؛ فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَکْر ذَهَبَ لِیَتأَخَّرَ، فَأَوْمَأَ إِلَیْهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِأَنْ لاَ یَتَأَخَّرَ؛ قَالَ: أَجْلِسَانِی إِلَى جَنْبِهِ، فَأَجْلَسَاهُ إِلَى جَنْبِ أَبِی بَکْرٍ، قَالَ: فَجَعَلَ أَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی وَهُوَ یَأْتَمُّ بِصَلاَةِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَالنَّاسُ بِصَلاَةِ أَبِی بَکْرٍ وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَاعِدٌ . قَالَ عُبَیْدُ اللهِ: فَدَخَلْتُ عَلَى عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبَّاسٍ، فَقُلْتُ لَهُ: أَلاَ أَعْرِضُ عَلَیْکَ مَا حدَّثَتْنِی عَائِشَةُ عَنْ مَرَضِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: هَاتِ؛ فَعَرَضْتُ عَلَیْهِ حَدِیثَهَا فَمَا أَنْکَرَ مِنْهُ شَیئًا، غَیْرَ أَنَّهُ قَالَ أَسَمَّتْ لَکَ الرَّجُلَ الَّذِی کَانَ مَعَ الْعَبَّاسِ قُلْتُ: لاَ؛ قَالَ: هُوَ عَلِیٌّ .

 

ترجمه : عبیدالله بن عبدالله رحمه الله فرمودند : من برعایشه رضی الله عنها وارد شدم و به ایشان گفتم : آیا برایم از«آخرین» بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سخن نمی گوئی ؟ گفت : بله ، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم سخت بیمارشدند، « روزی» گفتند: آیا مردم نماز خواندند؟ ما گفتیم : نه «تا به حال نماز نخواندند»، آنها منتظرشما هستند؛ « تا شما رفته و برای آنان پیش نمازی دهید، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم» فرمودند: برایم در تشت آبی بگذارید « تا غسل نموده و به مسجد بروم، عایشه رضی الله عنها» فرمودند: ما این کاررا کردیم «و برای ایشان در تشت آبی گذاشتم» سپس ایشان نشسته و غسل نمودند، و سپس تا خواستند که بلند شده «و برای نماز به مسجد بروند» که بیهوشی برایشان طاری شده « و بیهوش افتادند» و سپس « بعد ازچند لحظه ای» بهوش آمدند؛«دو باره پیامبر» صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : آیا مردم نماز خوانده اند؟ ما گفتیم : نه «تا به حال نماز نخواندند»، آنها منتظرشما هستند؛ « تا شما رفته و برای آنان پیش نمازی دهید، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم» فرمودند: برایم در تشت آبی بگذارید « تا غسل نموده و به مسجد بروم، عایشه رضی الله عنها» فرمودند: ما این کاررا کردیم «و برای ایشان در تشت آبی گذاشتم» سپس ایشان نشسته و غسل نمودند، و سپس تا خواستند که بلند شده «و برای نماز به مسجد بروند» که بیهوشی برایشان طاری شده « و بیهوش افتادند» و سپس « بعد ازچند لحظه ای» بهوش آمدند؛«برای بارسوم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم» پرسیدند : آیا مردم نماز خوانده اند؟ ما گفتیم : نه «تا به حال نماز نخواندند» ای رسول الله ، آنها منتظرشما هستند؛ « تا شما رفته و برای آنان پیش نمازی دهید، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم» فرمودند: برایم در تشت آبی بگذارید « تا غسل نموده و به مسجد بروم، عایشه رضی الله عنها» فرمودند: ما این کاررا کردیم «و برای ایشان در تشت آبی گذاشتم» سپس ایشان نشسته و غسل نمودند، و سپس تا خواستند که بلند شده «و برای نماز به مسجد بروند» که بیهوشی برایشان طاری شده « و بیهوش افتادند» و سپس « بعد ازچند لحظه ای» بهوش آمدند؛ « باردیگرپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم » فرمودند : آیا مردم نماز خوانده اند؟ ما گفتیم : نه «تا به حال نماز نخواندند» ای رسول الله ، آنها منتظرشما هستند؛ و مردم در مسجد مانده بودند ومنتظرپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بودند تا اینکه رفته و برای آنها نماز عشا را بخواند؛ سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به نزد ابوبکرکسی را فرستاد « تا به ایشان بگوید» که برای مردم پیش نمازی دهد، قاصد به نزد ابوبکر آمده « و پیغام رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را به ایشان رسانده » وگفت : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به تو دستورمی دهد که برای مردم پیش نمازی دهی، ابوبکر مردی نرم دل بودند «لذا به عمر » گفتند : ای عمر تو برای مردم پیش نمازی بده ، عمر به ابوبکر گفتند: تو برای این کار «پیش نمازی» حق دار تر هستی ، ابوبکر در آن روزهایی «که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم مریض و بر بستر بیماری بودند» برای مردم پیش نمازی دادند، سپس «روزی» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در خودشان احساس سبکی نمودند و در میان دو مرد یکی عباس بود « و دیگر علی بن ابی طالب بودند» برای نماز ظهراز خانه بیرون شده «و به مسجد رفتند» و ابوبکر داشت برای مردم پیش نمازی می داد؛ و چون ابوبکر پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم را دیدند«که تشریف می آورند» شروع کردند به عقب رفتن «تا در صف اول قرارگرفته و محل پیش نمازی را برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رها کنند» که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به ایشان اشاره نمودند که عقب نرود«و سرجایش بماند؛ و به دو نفری که ایشان را به مسجد آورده بودند» فرمودند: مرا در پهلوی ابوبکر بنشانید، آن دو نیزایشان را در پهلوی ابوبکر نشاندند، «روای» می گوید: ابوبکر در حالی که به نمازپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم اقتدا نموده و نماز می خواند و مردم هم به نماز ابوبکر اقتدا نموده و نماز می خواندند و در حالی که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نشسته بودند. عبیدالله فرمودند: بعدا من بر عبدالله بن عباس رضی الله عنه داخل شده و برایشان گفتم آیا من برایت بیان نکنم آنچه عایشه از بیماری پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم برای من بیان نموده است، ایشان فرمودند: بیاور«و بگو»؛ من سخنان عایشه را بر ایشان عرضه نمودم ایشان هیچ چیزی از آن را انکار نکردند بجز اینکه گفتند : آیا عایشه نام آن مردی که همراه عباس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم را به مسجد آورد را برای گرفت گفتم : نه ؛ ایشان فرمودند : او علی بود .

تفسیرآسان آیه (۲۵۰) سوره بقره

 

ترجمه آیه (۲۵۰) سوره بقره

 

وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (۲۵۰)

ترجمه : و چون (طالوت و لشکریانش) برای مبارزه با جالوت و سربازانش (به میدان) رفته (و رو در رو شدند، دعا نموده و چنین) گفتند: ای پروردگارما؛ برما صبر بریز و قدم ها ما را (استوار و) ثابت بدار و ما را بر قوم کافر یاری فرما .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۰) سوره بقره

 

( وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ) دراین آیه یک مطلب بسیار مهمی ذکر شده و آن اینکه از آنجایی که جنگ سخت است لذا زمانی که مجاهدین در میدان جهاد در مقابل کفار می ایستند و آمده کار و زار می شوند پیش از شروع جنگ باید دعا کنند و از الله متعال صبر و پایداری و یاری بر دشمن را بخواهند .

آری دعای در حین جنگ و جهاد یکی از مواقعی است که دعا قبول می شود در این باره به حدیث صحیحی که در این باره در سنن ابی داود روایت شماره (2540) و برخی دیگر از کتب حدیثی آمده است توجه نمایید :

عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ثِنْتَانِ لَا تُرَدَّانِ، أَوْ قَلَّمَا تُرَدَّانِ الدُّعَاءُ عِنْدَ النِّدَاءِ، وَعِنْدَ الْبَأْسِ حِینَ یُلْحِمُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا».

ترجمه : سهل بن سعد رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : دو(دعا) اند که رد نمی شوند و یا این که کم است که رد شوند (وقبول نشوند) دعای بعد ازاذان و دعای در جنگ زمانی که جنگ داغ شده و(دو گروه مسلمان و کافر) با یکدیگر درگیرند و یکی دیگر را می کشند .

نکته مهم دیگری که از این آیه فهمیده می شود این است که زمان جنگ و یا سایر مشکلات اول و قبل از هر چیز باید دعا نموده واز الله متعال خواسته تا او را یاری نموده و کارش را آسان گرداند و سپس از راه شرعی اقدام به حل آن مشکل و انجام کار نماید، ولی عجیب اند آن دسته از مسلمانان که برای حل مشکلات به دعا کم توجه می دهند و ازآنها عجیب تر افرادی اند که در زمان مشکلات دعا نموده و سپس هیچ اقدام عملی در راستای حل مشکلاتشان برنمی دارند و یا اینکه از راههای غیرشرعی اقدام به حل مشکلاتشان می نمایند ، ودرحالی که یک مسلمان واقعی اول دعا و سپس از راههای شرعی اقدام به حل مشکلات خویش می نماید، حالا اگر مشکل حل شد شکر الله متعال را بجا می آورد که الله متعال به او رحم نموده و او را از این مشکلات نجات داده است و اگر هم بنا برحکمتهای الهی آن مشکل حل نشد صبر نموده و این را می داند که حتما درآن حکمتی بوده که الله متعال می داند و او نمی داند .

ترجمه و تحقیق اربعین نووی

حدیث چهل و دوم اربعین

 

عن أَنَس بْن مَالِکٍ رضی الله عنه، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: " قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: یَا ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ مَا دَعَوْتَنِی وَرَجَوْتَنِی غَفَرْتُ لَکَ عَلَى مَا کَانَ منک وَلَا أُبَالِی، یَا ابْنَ آدَمَ لَوْ بَلَغَتْ ذُنُوبُکَ عَنَانَ السَّمَاءِ ثُمَّ اسْتَغْفَرْتَنِی غَفَرْتُ لَکَ. یَا ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ لَوْ أَتَیْتَنِی بِقُرَابِ الأَرْضِ خَطَایَا ثُمَّ لَقِیتَنِی لَا تُشْرِکُ بِی شَیْئًا لَأَتَیْتُکَ بِقُرَابِهَا مَغْفِرَةً ".


لغات حدیث :

 

قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى : الله تبارک و تعالی فرمودند، معبود به حق مبارک وبرتر فرمودند.

یَا ابْنَ آدَمَ : ای پسر آدم ، ای فرزند آدم ، ای انسان .

إِنَّکَ مَا دَعَوْتَنِی : همانا تا زمانی که مرا بخوانی ، تا زمانی که از من بخواهی .

وَرَجَوْتَنِی : و امیدت به من باشد، امیدوار من باشید .

غَفَرْتُ لَکَ : من برایت می آمرزم ، من تو را می بخشم .

عَلَى مَا کَانَ منک : برهرآنچه از گناه هم که باشی ، مرتکب هرنوع گناهی هم که شده باشی .

وَلَا أُبَالِی : و پروائی ندارم ، و نه پروائی می کنم .

لَوْ بَلَغَتْ ذُنُوبُکَ: گرچه گناهانت برسند .

عَنَانَ السَّمَاءِ : ابرآسمان .

ثُمَّ اسْتَغْفَرْتَنِی : سپس از من طلب آمرزش نمائی، سپس از من درخواست بخشش نمائی .

إِنَّکَ لَوْ أَتَیْتَنِی : همانا تو اگر به نزد من بیائی .

بِقُرَابِ الأَرْضِ : به پری زمین ، به اندازه پری زمین .

خَطَایَا : خطاها، اشتباهات ، گناهان .

ثُمَّ لَقِیتَنِی : سپس مرا ملاقات نمائی، سپس با من دیدار نمائی .

لَا تُشْرِکُ بِی شَیْئًا : چیزی را به من شرک نمی آوری .

لَأَتَیْتُکَ : من بنزدت آمدم .

بِقُرَابِهَا مَغْفِرَةً : به پری آن بخشش، به پری زمین آمرزش.

 

ترجمه حدیث :

 

انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند : الله تبارک و تعالی فرمودند : ای فرزند آدم همانا تا زمانی که تو مرا بخوانی و به من امیدوارباشی (گناهانت را) برایت می آمرزم هرآنچه گناهی که از(سرزده) تو باشد و پراوئی نمی کنم ، ای فرزند آدم اگرگناهانت به ابر(های) آسمان (هم) برسند سپس از من طلب آمرزش نمائی برایت (همه آنها را) می آمرزم ، ای فرزند آدم همانا اگر تو به نزد من بیایی بهمراه پری زمین از گناهان و سپس با من ملاقات نمائی و در حالی که به من چیزی شرک نمی آوردی من به اندازه پری آن با بخشش بنزدت خواهم آمد .

 

مسائل حدیث :


ازاین حدیث مسائل زیر برگرفته و استنباط می شود :

۱ - الله متعال بسیارآمرزنده است .

۲ - تمام گناهان بجز شرک را الله متعال می آمرزد .

۳ - در قیامت هر مسلمانی با الله متعال ملاقات خواهد نمود.

۴ - یک مسلمان همیشه باید امیدش به الله متعال باشد .

۵ - انسان هرچند هم گنه کار باشد نباید نا امید شود و باید از الله متعال طلب آمرزش نماید .

۶- هر چیز را باید از الله متعال خواست .

 

نکته توضیحی :

 

این حدیث از احادیث قدسی است ، ناگفته نماند به احادیثی که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آنها را به ذات اقدس الله متعال نسبت می دهند ،در اصطلاح محدثین احادیث قدسی گفته می شود .

 

سند حدیث :


امام نووی رحمه الله این حدیث را به سنن ترمذی نسبت داده اند و سند ترمذی از قرار زیر می باشد :

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِسْحَاقَ الجَوْهَرِیُّ البَصْرِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا کَثِیرُ بْنُ فَائِدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عُبَیْدٍ، قَالَ: سَمِعْتُ بَکْرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ المُزَنِیَّ، یَقُولُ: حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ، قَالَ : .......

 

تفاوت های الفاظ روایت :


۱ - در این روایت اربعین این گونه آمده است « غَفَرْتُ لَکَ » ولی در روایت (۴۳۰۵) المعجم الاوسط طبرانی این گونه آمده است « لَغَفَرْتُ لَکَ ».

۲ - در این روایت اربعین این گونه آمده است « إِنَّکَ لَوْ أَتَیْتَنِی ..... » در روایت (۴۳۰۵) المعجم الاوسط طبرانی این گونه آمده است « لَوْ أَتَیْتَ.....».

۳ - در روایت (۱۷۹) کتاب الترغیب فی فضائل الأعمال وثواب ذلک، ابن شاهین این حدیث این گونه آمده است : « قَالَ رَبُّکُمْ: عَبْدِی، إِنَّکَ مَا دَعَوْتَنِی وَرَجَوْتَنِی فَإِنِّی سَأَغْفِرُ لَکَ عَلَى مَا کَانَ مِنْکَ، وَلَوْ لَقِیتَنِی بِقُرَابِ الْأَرْضِ خَطَایَا لَمْ تُشْرِکْ بِی شَیْئًا لَقِیتُکَ بِقُرَابِهَا مَغْفِرَةً، وَلَوْ أَخْطَأْتَ حَتَّى تَبْلُغَ خَطَایَاکَ عَنَانَ السَّمَاءِ، ثُمَّ اسْتَغْفَرْتَنِی، غَفَرْتُهَا لَکَ وَلَا أُبَالِی » .

 

ترجمه : پروردگارتان فرمودند : بنده ام همانا تا زمانی که تومرا بخوانی و امیدوار من باشی قطعا من (گناهانت را) برایت خواهم بخشید هرچه هم که می خواهد باشد ، و اگرتو با من ملاقات نمائی (و در حالی که به همراهت) به اندازه پری زمین گناهان است ، و تو به من چیزی را شرک نیاورده باشی من با تو بهمراه پری این زمین ازبخشش ملاقات خواهم نمود ، و اگر توآنقدر اشتباه و گناه کنی که خطاها و اشتباهات تو به ابرهای آسمان برسد ، سپس از من طلب آمرزش نمائی من تورا خواهم بخشید و هیچ پروائی نخواهم نمود.

 

منابع حدیث :


این حدیث در کتب زیرروایت شده است :

۱ - سنن ترمذی ، حدیث (۳۵۴۰) .

۲ - المعجم الاوسط ، طبرانی ، حدیث (۴۳۰۵) .

۳ - کتاب : الترغیب فی فضائل الأعمال وثواب ذلک ، ابن شاهین ، حدیث (۱۷۹) .

ناگفته نماند که علاوه از این سه کتاب ، این حدیث در کتاب حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء أبو نعیم اصفهانی نیز روایت شده است .




پایان شرح و تحقیق اربعین نووی 

ترجمه و تحقیق اربعین نووی

حدیث چهل و یکم اربعین

 

عَنْ أبی محمد عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍوبن العاص رضی الله عنهما ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یَکُونَ هَوَاهُ تَبَعًا لِمَا جِئْتُ بِهِ» .

 

لغات حدیث :

 

لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ : مسلمان نمی گردد .

حَتَّى یَکُونَ : تا اینکه باشد .

هَوَاهُ : خواهشاتش .

تَبَعًا : تابع ، پیرو.

لِمَا جِئْتُ بِهِ : برای آنچه که من آورده ام .

 

 

ترجمه حدیث :

 

ابومحمد عبدالله بن عمروبن العاص رضی الله عنهما فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : هیچ یک از شما مسلمان (کامل) نمی گردد تا اینکه خواهشاتش تابع و پیروی آنچه که من (ازقوانین اسلامی) آورده ام نگردد .

 

مسائل حدیث :

 

ازآنجایی که این حدیث ضعیف است ازآن احکام استنباط و برگرفته نمی شود زیرا استنباط احکام و گرفت عقاید از احادیث ضعیف درست نمی باشد .

 

سند حدیث :

 

امام نووی رحمه الله این حدیث را به کتابی از کتب حدیثی نسبت نداده و فقط گفته اند که این حدیث حسن صحیح است و ما آن را در کتاب الحجة با سند صحیح روایت نموده ایم ، و در حالی که این حدیث ضعیف می باشد و این حدیث در برخی از کتب حدیثی با سند ضعیف روایت شده است بعنوان مثال در کتاب السنة ابی ابی عاصم با این سند آمده است :

ثنا مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ أَبِی وَارَهٍ، ثنا نُعَیْمُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ الثَّقَفِیُّ، ثنا بَعْضُ مَشْیَخَتِنَا، هِشَامٌ أَوْ غَیْرُهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِیرِینَ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ أَوْسٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو،.......

در این سند « نُعَیْمُ بْنُ حَمَّادٍ » وجود دارد که ایشان راوی است زیرا ایشان در نقل روایات بسیار دچار اشتباه می شدند وحتی برخی ایشان را متهم به وضع حدیث نموده اند.

ناگفته نماند که این حدیث در برخ دیگر از کتب حدیثی نیز آمده است ولی در تمام سندها « نُعَیْمُ بْنُ حَمَّادٍ » ضعیف وجود دارد.

 

تفاوت های الفاظ روایت :

 

این روایت اربعین در روایت (۲۰۹) کتاب ،المدخل الی السنن الکبری بیهقی این گونه آمده است «لَنْ یَسْتَکْمِلَ مُؤْمِنٌ إِیمَانَهُ حَتَّى یَکُونَ هَوَاهُ تَبَعًا لِمَا جِئْتُکُمْ بِهِ» .

ترجمه : هرگزایمان مسلمانی کامل نمی گردد تا اینکه خواهشاتش تابع و پیروی آن چیزی باشد که من برایتان آورده ام .

 

منابع حدیث :

 

این حدیث در کتب زیر روایت شده است :

 

۱ - کتاب السنه ابن ابی عاصم روایت (۱۵) .

۲ - کتاب الابانه ابن بطه روایت (۲۷۹) .

۳ - المدخل الی السنن الکبری بیهقی روایت (۲۰۹) .

علاوه از کتب مذکور این حدیث در برخ دیگر از کتب حدیثی نیز روایت شده است .

 

ترجمه و تحقیق اربعین نووی

حدیث چهلم اربعین

 

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمَنْکِبِی، فَقَالَ: «کُنْ فِی الدُّنْیَا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَوْ عَابِرُ سَبِیلٍ» وَکَانَ ابْنُ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا ، یَقُولُ: «إِذَا أَمْسَیْتَ فَلاَ تَنْتَظِرِ الصَّبَاحَ، وَإِذَا أَصْبَحْتَ فَلاَ تَنْتَظِرِ المَسَاءَ، وَخُذْ مِنْ صِحَّتِکَ لِمَرَضِکَ، وَمِنْ حَیَاتِکَ لِمَوْتِکَ».

 

لغات حدیث :

 

أَخَذَ : گرفت .

بِمَنْکِبِی : شانه مرا .

کُنْ فِی الدُّنْیَا : در دنیا باش .

کَأَنَّکَ غَرِیبٌ : گویا که تو یک غریبه هستی .

أَوْ : یا .

عَابِرُ سَبِیلٍ : رهگذر، مسافر.

 وَکَانَ : وبود، و باش .

 إِذَا أَمْسَیْتَ : و چون شام نمودی .

فَلاَ تَنْتَظِرِ الصَّبَاحَ : پس منتظر صبح مباش .

وَإِذَا أَصْبَحْتَ : و چون صبح نمودی .

فَلاَ تَنْتَظِرِ المَسَاءَ : پس منتظر شام مباش .

وَخُذْ : و بگیر .

مِنْ صِحَّتِکَ : از تندرستی خویش ، از صحت خویش .

لِمَرَضِکَ : برای بیماریت ، برای مریضی خویش .

وَمِنْ حَیَاتِکَ : و از زندگیت ، و از زندگی خویش .

لِمَوْتِکَ : برای مرگت ، برای مرگ خویش .

 

ترجمه حدیث :

 

عبد الله بن عمر رضی الله عنهما فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شانه مرا گرفتند و سپس فرمودند : در دنیا (بگونه ای) باش گویا که تو یک غریبه و یا یک رهگذر هستی . و ابن عمر رضی الله عنهما می فرمودند :  چون شام نمودی پس منتظر صبح مباش، و چون صبح نمودی منتظرشام مباش ، و از (دوران) تندرستی خویش برای (دوران) بیماری خویش و از زندگی خویش برای مرگ خویش (استفاده کن وکار) بگیر.

 

مسائل حدیث :

 

۱ - زندگی یک مسلمان دردنیا زندگی باید همانند زندگی یک رهگذر باشد .

۲ - یک مسلمان باید همیشه به فکر مرگ باشد .

۳ - یک مسلمان باید از زندگی و دوران تندرستی خویش استفاده درست را برده و به عبادت و اطاعت صرف نماید .

۴- زیاد به دنیا و زندگی دنیا توجه دادن و دلبستگی پیدا نمودن و مادیاتی شدن خلاف دستورات شرع است .

 

سند حدیث :

 

این حدیث را امام نووی رحمه الله به صحیح بخاری نسبت داده اند که سند صحیح بخاری از قرار زیر می باشد :

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو المُنْذِرِ الطُّفَاوِیُّ، عَنْ سُلَیْمَانَ الأَعْمَشِ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُجَاهِدٌ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا......

 

تفاوت های الفاظ روایت :


۱ - در این روایت اربعین این گونه آمده است « أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمَنْکِبِی » ولی در روایت (۲۳۳۳) سنن ترمذی با سند ضعیف که در آن راوی ضعیف به نام «لیث بن ابی سلیم» وجود دارد این گونه آمده است « أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِبَعْضِ جَسَدِی» و در همین روایت سنن ترمذی جمله « وَعُدَّ نَفْسَکَ فِی أَهْلِ القُبُورِ» نیزاضافه ترآمده است ، و در همین روایت سنن ترمذی قول ابن عمر رضی الله عنه این گونه آمده است « فَقَالَ لِی ابْنُ عُمَرَ: «إِذَا أَصْبَحْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالمَسَاءِ، وَإِذَا أَمْسَیْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ، وَخُذْ مِنْ صِحَّتِکَ قَبْلَ سَقَمِکَ وَمِنْ حَیَاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی یَا عَبْدَ اللَّهِ مَا اسْمُکَ غَدًا».

 

منابع حدیث :

 

این حدیث در کتب حدیثی زیادی آمده است که به مهم ترین آنها در ذیل اشاره خواهد شد :

۱ - صحیح بخاری، حدیث (۶۴۱۶) .

۲ - سنن ترمذی ، حدیث (۲۳۳۳) .

۳ - سنن ترمذی، حدیث (۴۱۱۴) .

علاوه از کتب مذکور این حدیث در بسیار دیگر از کتب حدیثی نیزآمده است .

تفسیرآسان آیه (۲۴۹) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۹) سوره بقره

 

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنْ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (۲۴۹)

 

ترجمه : و چون طالوت با با سربازان (ولشکریان ) خود (ازمنطقه و محله اش) جداشد (و فاصله گرفت، بهمراهانش) گفت : همانا الله (متعال) شما را (به نوشیدن) از (آب) رودخانه ای آزمایش می نماید، پس هرکس (از شماها) از این (رودخانه) نوشید او از (پیروان واقعی) من نیست، و هرکس که از آن نخورد همانا او از(پیروان واقعی) من است، بجزکسی که یک مشت با دستش (ازاین رودخانه) بنوشد (که این قدرنوشیدن برایش مجاز است)، پس (زمانی که به رودخانه رسیدند) از (آب) آن بجز(افراد) اندکی (زیاد آب) نوشیدند، و چون طالوت و کسانی که ایمان آورده بودند همراه اواز آن (رودخانه) گذر نمودند،(گروهی از همرانش) گفتند : امروز ما توان مبارزه با (فرمانده کفار) جالوت و سربازان (ولشکریان) اورا نداریم (واما) کسانی که یقین داشتند که (در قیامت) با الله (متعال) ملاقات کننده اند، (به آن گروه) گفتند : (چرا از این کفار می ترسیدید) بسیاری از(اوقات) گروهی (که نفرلتش) اندک اند بر گروهی (تعداد افرادش) زیاد است با اجازه ( و کمک) الله (متعال) پیروز گشته اند، (لذا چنین حرفایی را نزنید وصبرکنید) و (این را بدانید که) الله با صبرکنندگان است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۹) سوره بقره

 

 

(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنْ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ) دراین قسمت ازآیه گفتگوی فرمانده مسلمانان جناب طالوت با همراهانش نسبت به یک امتحان و آزمایش الهی بیان شده است ، زمانی که طالوت با لشکریانش از منطقه فاصله گرفته و راهی میدان مبارزه با کفار شدند ، فرمانده شان جناب طالوت به آنان گفتند : الله متعال در این مسیر یک امتحان و آزمایش از شما می گیرد و آن امتحان این است که در مسیرما رودخانه ای می آید هرکس بجز یک مشت بیشتر ازآن آب بنوشد او از پیروان من نیست ونمی تواند در این جنگ شرکت کند و اما کسانی که از آب این رودخانه ننوشند و یا اینکه یک مشت آب بیشتر ننوشند آنها از پیروان واقعی من هستند و آنها می توانند در این جنگ و جهاد بر علیه کفار شرکت کنند .

(فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ) دراین قسمت از آیه آمده که بجز افراد اندکی بقیه همه از این رود خانه سیرنوشیدند و در این امتحان الهی ناکام شدند.

از این قسمت ازآیه معلوم می گردد که بسیاری از افراد با وجود ادعای ایمانی که دارند ، آنقدرضعیف اند که حتی نمی توانند در مسیر دین و اطاعت از الله متعال از نوشیدن چند جرعه آب هم صرف نظرکنند، حتی بخاطرچند جرعه آب دستورات الله متعال را زیرپا گذشته و از شیطان و هوای نفسشان پیروی می کنند، نا گفته نماند که همین نوع افراد سست ایمان، بسیار پر مدعا نیزهستند، آخر مگر همین افراد نبودند که به نزد پیامبرشان آمده بودند و از ایشان در خواست رفتن به جهاد نموده بودند ،‌ولی امروز حتی راضی به ترک نوشیدن چند جرعه آب هم نشدند، ولی چه کنیم که متأسفانه امروزه از این نوع انسانها پر مدعای که در عمل بسیار سست و ضعیف اند و دستورات پروردگارشان را در مقابل چند جرعه آب زیرپا می گذارند ، در میان ما مسلمانان بسیار زیاد به چم خورده و دیده می شوند .

(فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ) در این قسمت از این آیه آمده است که چون طالوت با لشکریان مسلمانش از رودخانه گذر نمودند و در روبروی سپاه بزرگ دشمن قرار گرفتند گروهی از مسلمانان همراه طالوت گفتند : تعداد ما کم مسلمانان است و تعداد لشکریان کفار زیاد است و ما امروز توان مبارزه با آنان را نداریم و اگر جنگ شروع شود ما شکست خواهیم خورد، ولی گروه دیگری از آنان که یقینشان به الله متعال و ملاقات با اودر روزقیامت محکم تربود آن دسته اول را نصحیت نموده و دلداری دادند و این چنین آنها را تقویت روحی نمودند که بسیاری از گروهای که تعدادشان کم بودند بر گروهایی که تعدادشان زیاد بودند پیروز گشته اند، لذا شما از این نترسید که تعداد ما کم و تعداد لشکریان دشمن زیاد است، بلکه با ایمان به الله متعال و این یقین که الله متعال با ماست جنگ را شروع نمایید و در مقابل دشمن و لشکریان کفر در میدان مبارزه صبر و استقامت نمایید و این را بقسن بدانید که الله متعال همیشه با صبرکنندگان است و کسی که الله متعال با او باشد او هرگز شکست نخواهد خورد و کسی بر او پیروز نخواهد گشت .

تفسیرآسان آیه (۲۴۹) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۹) سوره بقره

 

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنْ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (۲۴۹)

 

ترجمه : و چون طالوت با با سربازان (ولشکریان ) خود (ازمنطقه و محله اش) جداشد (و فاصله گرفت، بهمراهانش) گفت : همانا الله (متعال) شما را (به نوشیدن) از (آب) رودخانه ای آزمایش می نماید، پس هرکس (از شماها) از این (رودخانه) نوشید او از (پیروان واقعی) من نیست، و هرکس که از آن نخورد همانا او از(پیروان واقعی) من است، بجزکسی که یک مشت با دستش (ازاین رودخانه) بنوشد (که این قدرنوشیدن برایش مجاز است)، پس (زمانی که به رودخانه رسیدند) از (آب) آن بجز(افراد) اندکی (زیاد آب) نوشیدند، و چون طالوت و کسانی که ایمان آورده بودند همراه اواز آن (رودخانه) گذر نمودند،(گروهی از همرانش) گفتند : امروز ما توان مبارزه با (فرمانده کفار) جالوت و سربازان (ولشکریان) اورا نداریم (واما) کسانی که یقین داشتند که (در قیامت) با الله (متعال) ملاقات کننده اند، (به آن گروه) گفتند : (چرا از این کفار می ترسیدید) بسیاری از(اوقات) گروهی (که نفرلتش) اندک اند بر گروهی (تعداد افرادش) زیاد است با اجازه ( و کمک) الله (متعال) پیروز گشته اند، (لذا چنین حرفایی را نزنید وصبرکنید) و (این را بدانید که) الله با صبرکنندگان است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۹) سوره بقره

 

 

(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنْ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ) دراین قسمت ازآیه گفتگوی فرمانده مسلمانان جناب طالوت با همراهانش نسبت به یک امتحان و آزمایش الهی بیان شده است ، زمانی که طالوت با لشکریانش از منطقه فاصله گرفته و راهی میدان مبارزه با کفار شدند ، فرمانده شان جناب طالوت به آنان گفتند : الله متعال در این مسیر یک امتحان و آزمایش از شما می گیرد و آن امتحان این است که در مسیرما رودخانه ای می آید هرکس بجز یک مشت بیشتر ازآن آب بنوشد او از پیروان من نیست ونمی تواند در این جنگ شرکت کند و اما کسانی که از آب این رودخانه ننوشند و یا اینکه یک مشت آب بیشتر ننوشند آنها از پیروان واقعی من هستند و آنها می توانند در این جنگ و جهاد بر علیه کفار شرکت کنند .

(فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ) دراین قسمت از آیه آمده که بجز افراد اندکی بقیه همه از این رود خانه سیرنوشیدند و در این امتحان الهی ناکام شدند.

از این قسمت ازآیه معلوم می گردد که بسیاری از افراد با وجود ادعای ایمانی که دارند ، آنقدرضعیف اند که حتی نمی توانند در مسیر دین و اطاعت از الله متعال از نوشیدن چند جرعه آب هم صرف نظرکنند، حتی بخاطرچند جرعه آب دستورات الله متعال را زیرپا گذشته و از شیطان و هوای نفسشان پیروی می کنند، نا گفته نماند که همین نوع افراد سست ایمان، بسیار پر مدعا نیزهستند، آخر مگر همین افراد نبودند که به نزد پیامبرشان آمده بودند و از ایشان در خواست رفتن به جهاد نموده بودند ،‌ولی امروز حتی راضی به ترک نوشیدن چند جرعه آب هم نشدند، ولی چه کنیم که متأسفانه امروزه از این نوع انسانها پر مدعای که در عمل بسیار سست و ضعیف اند و دستورات پروردگارشان را در مقابل چند جرعه آب زیرپا می گذارند ، در میان ما مسلمانان بسیار زیاد به چم خورده و دیده می شوند .

(فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ) در این قسمت از این آیه آمده است که چون طالوت با لشکریان مسلمانش از رودخانه گذر نمودند و در روبروی سپاه بزرگ دشمن قرار گرفتند گروهی از مسلمانان همراه طالوت گفتند : تعداد ما کم مسلمانان است و تعداد لشکریان کفار زیاد است و ما امروز توان مبارزه با آنان را نداریم و اگر جنگ شروع شود ما شکست خواهیم خورد، ولی گروه دیگری از آنان که یقینشان به الله متعال و ملاقات با اودر روزقیامت محکم تربود آن دسته اول را نصحیت نموده و دلداری دادند و این چنین آنها را تقویت روحی نمودند که بسیاری از گروهای که تعدادشان کم بودند بر گروهایی که تعدادشان زیاد بودند پیروز گشته اند، لذا شما از این نترسید که تعداد ما کم و تعداد لشکریان دشمن زیاد است، بلکه با ایمان به الله متعال و این یقین که الله متعال با ماست جنگ را شروع نمایید و در مقابل دشمن و لشکریان کفر در میدان مبارزه صبر و استقامت نمایید و این را بقسن بدانید که الله متعال همیشه با صبرکنندگان است و کسی که الله متعال با او باشد او هرگز شکست نخواهد خورد و کسی بر او پیروز نخواهد گشت .