۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

تفسیرآسان آیه (۲۵۶) سوره بقره

 

ترجمه آیه (۲۵۶) سوره بقره

 

لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۵۶)

 

ترجمه :  در (پذیرش) دین (اسلام، برای غیر مسلمان) اجباری نیست، قطعا هدایت از گمراهی (کاملا جدا و) واضح گشته است ، پس هرکس که به طاغوت کفر می نماید و به الله ایمان می آورد ، قطعا او محکم ترین دستگیره که گسستنی برای آن نیست چنگ زده (ومحکم گرفته) است و الله کاملا شنوا و بی نهایت دانا است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۶) سوره بقره

 

قبل تفسیراین آیه مناسب می دانم که اثرصحیحی که در روایت شماره (2682) سنن ابی داود آمده و بیانگر سبب نزول این آیه است را ذکر نمایم :

 

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " کَانَتِ الْمَرْأَةُ تَکُونُ مِقْلَاتًا فَتَجْعَلُ عَلَى نَفْسِهَا إِنْ عَاشَ لَهَا وَلَدٌ أَنْ تُهَوِّدَهُ، فَلَمَّا أُجْلِیَتْ بَنُو النَّضِیرِ کَانَ فِیهِمْ مِنْ أَبْنَاءِ الْأَنْصَارِ فَقَالُوا: لَا نَدَعُ أَبْنَاءَنَا، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: {لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ} .

 

ترجمه : ابن عباس رضی الله عنه فرمودند : زنی ( ازاهل مدینه در دوران جاهلیت ) که هرگاه زایمان می کرد فرزندش می مرد وبچه اش زنده نمی ماند او برخودش نذر می کرد که اگر بچه اش زنده بماند و نمیرد اورا یهودی می گرداند (بدین ترتیب برخی از فرزندان عربهای ساکن مدینه یهودی گشته بودند) و چون (در زمان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) (قبیله یهودی) بنونضیر تبعید شدند درمیان آنها پسران انصاری وجود داشتند (که بنا بر نذرهای مادرانشان در دوران جاهلیت یهودی شده بودند) انصاری ها گفتند : که ما فرزندان ما را نمی گذاریم (که یهود بوده وبا یهودیان از مدینه بروند) پس الله عزوجل این آیه {لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ} را نازل نمودند.

 

 (لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ) دراین قسمت از آیه آمده است که در پذیرش اسلام برای غیر مسلمانان اجباری نیست ، یعنی پذیرش اسلام برای کافران اختیاری است می خواهند به پذیرند و می خواهند نپذیرند ، این مطلب در آیه (۲۹) سوره کهف این گونه آمده است :

«وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ..... ».

یعنی : و بگو حق از جانب پروردگارتو هست پس هرکس خواست ایمان بیاورد و هرکس که خواست کفر نماید ...

 

دراینجا باید به یک نکته بسیار مهم توجه نمود و آن این که ، آنچه در این قسمت از این آیه شریفه آمده است که در دین اجباری نیست یعنی دین اسلام ، فرد کافری را به زور و اجبار و اکراه وارد اسلام نمی کند، و اما مسلمانی که اسلام را با میل و طبع خودش پذیرفته حالا نمی تواند بگوید که در دین اجباری نیست لذا من از اسلام بیرون می شوم و یا به برخی از احکام اسلام به میل و علاقه خودم عمل می کنم و هرکدام را نخواستم رها می کنم ، زیرا هیچ مسلمانی حق ندارد که به برخی از احکام لازمی و ضروری اسلام عمل کند و برخی را رها کند همان گونه که نمی تواند اسلام را رها نموده و دین دیگری را انتخاب کند ، واگر مسلمانی اسلام رها کرد حکمش اعدام است ، در باره این دوجریان به یک حدیث صحیح و یک آیه قرآنی که در ذیل با ترجمه ذکر می کنم توجه دهید :

وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا (سوره احزاب ، آیه : ۳۶)

ترجمه : وبرای هیچ مرد مسلمان وزن مسلمانی آنگاه که الله و رسولش درباره جریانی فیصله می کند اختیاری در کارشان نیست (و باید به همان فیصله الله و رسولش عمل کنند) و هرکس که از الله و رسولش نافرمانی می کند قطعا او واضح و کامل گمراه گشته است .

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : « «مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ» » (صحیح بخاری ، حدیث : 6922)

یعنی : هرکس دین (اسلام) خویش را عوض کرد (و سپس توبه نکرد و به اسلام باز نگشت) پس اورا بکشید .

 

(قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَیِّ) مراد از « الرُّشْدُ » در این آیه ایمان ، هدایت و حق می باشد، و مراد از « الغَیِّ » کفرو باطل می باشد، در اسلام هر دو جریان کاملا واضح و مدلل بیان گشته است بگونه ای که برای تشخیص آنها برای هیچ کسی که دنبال حقایق است مشکلی پیش نمی آید.

 

(فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انفِصَامَ لَهَا) مراد از «طَّاغُوت» در این آیه هرآن چیزی است که غیر از الله متعال پرستش شده و بنا حق عبادت شود، نکته مهمی که از این قسمت ازآیه فهمیده می شود این است که دراسلام دو چیزاز مهم ترین اصول اعتقادی می باشد :

۱ - کفر و انکار طاغوت .

۲ - ایمان به الله متعال .

و این مطلب در خود کلمه توحید (لا اله الا الله) نهفته است زیرا (لااله) انکار الوهیت برای غیرالله متعال و کفر به طاغوت است ودر(الا الله) اثبات الوهیت حقه و ایمان به الله متعال می باشد .

لذا برای تکمیلی ایمان تنها ایمان آوردن به مسائل اعتقادی کفاف نمی کند باید تؤام با آن انکار و کفر به طاغوت نیز ضروری می باشد ، تا ایمان تکمیل گشته و دستگیرناگسستنی در دست انسان قرار گیرد.

(وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) آری تنها ذاتی که کاملا شنوا و بی نهایت داناست فقط و فقط الله متعال می باشد ، پس تو ای مسلمانان همیشه سعی و تلاش کن که با زبانت ذکر ، تلاوت قرآن و سایرگفتار نیک را بگوئی و از تمام گفتار بد و زشت برحذر باش زیرا اگر هیچ کس نشنود، الله متعال که می شنود و تو فردای قیامت باید پاسخ گوئی گفتارت باشی ، و این را نیزبه یقین بدان که الله متعال بی نهایت آگاه است و از تمام گفتار و کردار تو با خبر است و هیچ چیزرا نمی شود از او مخفی داشت .