۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

تفسیرآسان آیه (۲۴۸) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۸) سوره بقره

 

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمْ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ (۲۴۸)

 

ترجمه : وپیامبرشان به آنان گفت : همانا نشانی پادشاهی (وفرماندهی) او این است که صندوقی که درآن آرامشی از جانب پروردگارتان و باقی مانده ای از خاندان موسی و خاندان هارون است (و) فرشته گان آن راحمل می کنند؛ به نزدتان می آید، همانا درآن (صندوق) نشانی از جانب پروردگارتان است، اگرمسلمانان (واقعی) هستید .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۸) سوره بقره

 

(وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمْ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ) دراین قسمت از آیه ادامه گفتگوی آن پیامبر بنی اسرائیلی علیه السلام با قومش بیان شده است ، آن پیامبرعلیه السلام به قومش گفت : نشانی پادشاهی و فرماندهی طالوت این است که صندوقی به نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی است از جانب پروردگارتان و (وسائل) باقی مانده ای ازخاندان موسی و خاندان هارون خواهد بود .

در اینجا یک نکته مهمی باید توضیح داده شود و آن اینکه مراد از « وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ »چیست ؟ در جواب باید گفت : عموما مفسرین در اینجا بنا بر اقوال و آثاری که از برخی از سلف نقل شده است چنین می گویند که مراد از « وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ » تخته های تورات، عصا، کفشها ، عمامه و لباس های موسی علیه السلام و عمامه و لباس های هارون علیه السلام و پیمانه ای از ترنجبین می باشد، ولی بنظر بنده این تفسیرخالی از ایراد نمی باشد زیرا در این آیه نیامده « باقی مانده ای از (وسائل وسامان) موسی و هارون » بوده است ،‌بلکه آمده «باقی مانده ای از(وسائل وسامان) خاندان موسی و خاندان هارون»ۤ بوده است، پس باید گفت : در این صندوق وسائل وسامان باقی مانده ای ازخاندان موسی علیه السلام و خاندان هارون علیه السلام بوده است ، اما اینکه آن وسائل باقی مانده چه بوده اند در هیچ آیه و حدیث صحیحی نسبت به تعیین آنها سخنی به میان نیامده است ، لذا در این باره سکوت کردن و همانگونه که آیه مطلق و بدون تعیین بیان نموده است ، بیان کردن بهتر و با حق نزدیک تر است و انسان را از بیان حدس و گمانها در تفسیرقرآن محفوظ نگه می دارد . هذا ما عندی والله اعلم بالصواب .

(تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ) از این قسمت آیه معلوم می شود که این صندوق در جائی محفوظ نگه داری می شده است که فرشته های مخصوصی از آن خبر داشته و آن را به دستور الله متعال آورده اند، واما اینکه باز آن صندوق بعد از جنگ چه شده است، در هیچ آیه و حدیث صحیحی در این باره سخنی به میان نیامده است، ولی از سایق و سباق این جریان مشخص می شود این است که دوباره فرشته ها آن را با خودشان به جایی که الله متعال به آنان دستور داده و خواسته است برده اند .

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ) آری در این صندوق نشانی برای حقانیت فرماندهی طالوت و معجزه ای برای آن پیامبر بنی اسرائیلی علیه السلام و دل گرمی و آرامشی برای مسلمانان آن زمان بوده است .

تفسیرآسان آیه (۲۴۸) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۸) سوره بقره

 

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمْ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ (۲۴۸)

 

ترجمه : وپیامبرشان به آنان گفت : همانا نشانی پادشاهی (وفرماندهی) او این است که صندوقی که درآن آرامشی از جانب پروردگارتان و باقی مانده ای از خاندان موسی و خاندان هارون است (و) فرشته گان آن راحمل می کنند؛ به نزدتان می آید، همانا درآن (صندوق) نشانی از جانب پروردگارتان است، اگرمسلمانان (واقعی) هستید .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۸) سوره بقره

 

(وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمْ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ) دراین قسمت از آیه ادامه گفتگوی آن پیامبر بنی اسرائیلی علیه السلام با قومش بیان شده است ، آن پیامبرعلیه السلام به قومش گفت : نشانی پادشاهی و فرماندهی طالوت این است که صندوقی به نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی است از جانب پروردگارتان و (وسائل) باقی مانده ای ازخاندان موسی و خاندان هارون خواهد بود .

در اینجا یک نکته مهمی باید توضیح داده شود و آن اینکه مراد از « وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ »چیست ؟ در جواب باید گفت : عموما مفسرین در اینجا بنا بر اقوال و آثاری که از برخی از سلف نقل شده است چنین می گویند که مراد از « وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ » تخته های تورات، عصا، کفشها ، عمامه و لباس های موسی علیه السلام و عمامه و لباس های هارون علیه السلام و پیمانه ای از ترنجبین می باشد، ولی بنظر بنده این تفسیرخالی از ایراد نمی باشد زیرا در این آیه نیامده « باقی مانده ای از (وسائل وسامان) موسی و هارون » بوده است ،‌بلکه آمده «باقی مانده ای از(وسائل وسامان) خاندان موسی و خاندان هارون»ۤ بوده است، پس باید گفت : در این صندوق وسائل وسامان باقی مانده ای ازخاندان موسی علیه السلام و خاندان هارون علیه السلام بوده است ، اما اینکه آن وسائل باقی مانده چه بوده اند در هیچ آیه و حدیث صحیحی نسبت به تعیین آنها سخنی به میان نیامده است ، لذا در این باره سکوت کردن و همانگونه که آیه مطلق و بدون تعیین بیان نموده است ، بیان کردن بهتر و با حق نزدیک تر است و انسان را از بیان حدس و گمانها در تفسیرقرآن محفوظ نگه می دارد . هذا ما عندی والله اعلم بالصواب .

(تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ) از این قسمت آیه معلوم می شود که این صندوق در جائی محفوظ نگه داری می شده است که فرشته های مخصوصی از آن خبر داشته و آن را به دستور الله متعال آورده اند، واما اینکه باز آن صندوق بعد از جنگ چه شده است، در هیچ آیه و حدیث صحیحی در این باره سخنی به میان نیامده است، ولی از سایق و سباق این جریان مشخص می شود این است که دوباره فرشته ها آن را با خودشان به جایی که الله متعال به آنان دستور داده و خواسته است برده اند .

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ) آری در این صندوق نشانی برای حقانیت فرماندهی طالوت و معجزه ای برای آن پیامبر بنی اسرائیلی علیه السلام و دل گرمی و آرامشی برای مسلمانان آن زمان بوده است .

تفسیرآسان آیه (۲۴۷) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۷) سوره بقره

 

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنْ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (۲۴۷)


ترجمه : وپیامبرشان به آنان گفت : همانا الله، طالوت را برایتان (بعنوان) پادشاه (و فرمانده نظامی) فرستاده (و تعیین نموده) است، آنان گفتند : کجا اوبرما حق پادشاهی (و فرماندهی) را دارد و در حالی که ما از او به (این) پادشاهی (و فرماندهی) حق دارترهستیم و به اووسعت مالی (وثروت) داده نشده است (و به ما داده شده است) (پیامبرشان) گفت : همانا الله او را برشما برگزیده (واورا بعنوان فرمانده نظامی شما انتخاب نموده) است، و به دانش و جسم او (برشما) افزوده است ، و الله به هرکس که بخواهد (از) پادشاهی (فرماندهی) خویش می دهد و الله گسترده دهنده و(نسبت به دادن منصب ها و پستها به بندگان) کاملا آگاه است .


تفسیرآسان آیه (۲۴۷) سوره بقره


(وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنْ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ) در این آیه الله متعال گفتگوئی را نقل نموده است که در میان آن پیامبر بنی اسرائیل و بزرگان قومش در باره تعیین فرمانده نظامی برای رفتن به جهاد اتفاق افتاده بوده است ، آری پیامبرشان به آنان گفت : الله متعال طالوت را به عنوان فرمانده نظامی تان انتخاب نموده است . ولی از آنجایی که طالوت از بزرگان و ثروت مندان قوم نبود ، فورا بزرگان و ثروتمندان قوم اعتراض نموده و گفتند : کجا او می تواند فرمانده ما شود و در حالی که توان مالی و ثروتی که به ما داده شده است هرگز به او داده نشده است لذا یکی از ماها باید فرمانده تعیین می شد نه او که از ثروت مندان و پول داران نیست ، آری آنان بنا بر عدم درک از حقایق و یا بنابر غرورمالی که داشتند گرفتار چنین تفکر غلطی شده بودند، همانگونه که بسیاری از ثروت مندان نیزدر هر دور زمان گرفتار چنین افکار نادرستی می شوند ، واقعا انسان به ایمان این افراد تعجب می کند زیرا وقتی که پیامبرشان گفته که الله متعال طالوت را به عنوان فرمانده برایتان انتخاب نموده آنها هرگز نباید به این حکم الهی اعتراض می کردند و باید بدون هیچ چون وچرائی همانند یک مسلمان واقعی تسلیم شده و به آن جامه عمل می پوشاندند، آری دوباره پیامبرشان به آنان گفت : این انتخاب من نیست که شما دارید برآن اعتراض می کنید ،‌این انتخاب الله متعال است و الله متعال او را برشما برگزیده است لذا براین حکم اعتراض نکنید و این را بدانید که کارهای الله متعال همه از روی حکمت اند و حکمت دراین انتخاب این است که طالوت از نظر دانش و بالأخص دانش نظامی و همچنین از نظر توان و قوت جسمی برشما برتری دارد و الله متعال به دانش و توانی داده که به هیچ یکی از شماها نداده است و در میان جنگ در حقیقت ثروت مندی و پول داری کار ساز نیست و آنچه می تواند در جنگ کارائی داشته وباعث پیروزی شود همانا داشتن دانش نظامی و توان جسمانی است ، و این دو را طالوت دارد و شماها ندارید بهمین خاطر الله متعال اورا فرمانده انتخاب نموده و از شما اشراف و ثروتمندان کسی را انتخاب نکرده است .

چند نکته مهم از این قسمت از آیه فهمیده می شود که از قرار زیرمی باشد:

 

۱ - عموما ثروتمندان و اشراف و متمولین بیشتر و از همه زودتر برقوانین الهی اعتراض می کنند .

۲ - عموما صاحبان مال و ثروت و بزرگان قوم گرچه صلاحیت یک پست و منصبی را نداشته باشند باز هم خودشان را از همه بیشتر مستحق پست ها و منصب ها می دانند .

۳ - هرپست و منصبی دارای شرائط خاص خودش می باشد ،لذا افرادی که به آنها در حکومت اسلامی پست و منصبی داده می شود باید که دارای شرائط خاص آن پست و منصب باشند .

۴ - برای فرماندهی نظامی دانش جنگی و قوت جسمی بسیار لازم است .

۵ - بنا بر اعتراضات مردمی نباید دستورات الهی را رها نموده و یا تغییر داد.

۶- داعیان دین این را باید خوب بدانند که وقتی ملتها بر گفته های الله متعال و فرامین پیامبران علیهم السلام اعتراض نموده و آنها را به چالش می کشند ، پس ما هرگز نباید فکر کنیم که به مجردی که سخن از دهان ما بیرون شد، ملتها فورا آنها را گرفته و برسر نهاده و به آنها عمل خواهند نمود ، خیر هرگز در طول تاریخ این گونه نبوده و نخواهد شد، بلکه باید یک داعی ، باربار یک مطلب را با روشهای گونان گون و با حکمت کامل بیان کند تا شاید برخی از صاحبان عقل و خرد آن را به پذیرند .

(وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ) در این شکی نسیت که الله متعال مختار کل است و او به هرکس که بخواهد بنا برصلاح دید و حکمتهای خویش هر چه را که بخواهد می دهد، و در این واقعه الله متعال صلاح و حکمت را در این دیده و دانسته است که طالوت را بعنوان فرمانده نظامی در میدان جهاد تعیین کند ، آری تعیین افراد بر پست و منصب ها آشنائی کاملی نسبت به افراد و پست و منصب خواهان است و هیچ کس از الله متعال دراین میدان و سایر میادین آگاه تر نیست ، لذا او هرکسی را که بخواهد از پادشاهی و حکم خویش داده و او را بر هر پست و منصبی که بخواهد تعیین می کند و یک مسلمان بدون هیچ اعتراضی به آن و احترام کامل باید آن را با دل وجان بپذیرد .

 (وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ) آری واقعا الله متعال به هرکس که بخواهد و صلاح ببیند وسعت دانش و قوت و بزرگی در جسم و یا هر نعمت دیگری را می دهد و فقط اوست که گستر دهنده نعمتهاست ، و او نسبت به دادن منصب ها به افراد ذی صلاح و هرچیزدیگربی نهایت دانا و آگاه است .

نشانی نفــــــــــــــــــــاق و زشت خصلت

دروغگوئی ، خلاف وعده و دیگر خیانت

همه اخـــــــــلاق زشتند و شــــــــــرارت


که این هرسه بود ای پــــــــــــاک فطرت

نشانی نفــــــــــــــــــــاق و زشت خصلت

ناچشی لذت ایمـــــــــان در وجود

تا سه چیز اندروجـــــــود تو نبود

ناچشی لذت ایمـــــــــان در وجود


باشد الله و رســــــــول محبوب تر

نزد تو از هرکسی هــــــــــم بیشتر


دوست مداری تو کسی را ای پسر

جز برای رب ، پـــــــاک و خوبتر


ناپسند داری ، تو کفـــــر و کافری

همچو سوختن، در میـــــــان آتشی 

تفسیرآسان آیه (۲۴۶) سوره بقره

 

ترجمه آیه (۲۴۶) سوره بقره

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإٍ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمْ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمْ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمْ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (۲۴۶)

 

ترجمه : آیا به سوی آن گروه (از بزرگان) بنی اسرائیل بعد از موسی نگاه نکردید (و از جریان آنها باخبر نیستی) آنگاه که به پیامبرشان گفتند برای ما شاهی (و سرپرستی به عنوان فرمانده جنگی تعیین نما و) با ما بفرست (تا ما به فرماندهی او) در راه الله بجنگیم (و جهاد) کنیم (پیامبرشان) گفت : ای چه بسا که اگر جنگ (و جهاد) برشما نوشته (و فرض) شود (آنگاه) شما جنگ (و جهاد) ننمائید، آنها گفتند : مگرما را چه شده است که در راه الله نجنگیم (وجهاد ننمائیم) و در حالی که ما (توسط همین کفار) از خانه هایمان و پسران (ودختران ما) بیرون رانده شده ایم ، و چون جنگ (وجهاد) برآنان نوشته (وفرض قرارداده) شد، (از رفتن به جنگ و جهاد) پشت گرداندند مگر(گروه) اندکی از آنان (که به جهاد رفتند) و الله نسبت (به اعمال) ظالم ها کاملا آگاه و با خبر است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۶) سوره بقره

 

لازم می دانم قبل از تفسیر این آیه و آیات بعدی ، یک نکته را بیان نمایم و آن اینکه دراین آیه و آیات بعد از این آیه ؛ جریان جنگ گروهی از اهل ایمان بنی اسرائیل به فرماندهی طالوت، با قوم کافری، به فرماندهی جالوت بیان شده است، آری آنچه از این داستان بیان شده در این آیه وآیات بعدی فهمیده می شود؛ این است که پیش از این جنگ، قوم جالوت ، این گروه از بنی اسرائیل را از وطنشان بیرون رانده و فرزندان آنان را به اسارت گرفته بودند، تا اینکه یک زمانی اینها از پیامبر زمانشان درخواست جنگ و جهاد با آنان را می نمایند که تفصیل این جریان را در این آیه و آیات بعدی در ذیل خواهی خواند :  

(أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإٍ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمْ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ) آنچه از این قسمت از آیه فهمیده می شود این است که گروهی از اهل ایمان بنی اسرائیل که بعد ازوفات موسی علیه السلام بودند، روزی به نزد پیامبرزمانشان آمدند و از ایشان در خواست نمودند تا برای رفتن به جنگ وجهاد در راه الله برای آنان فرماندهی را تعیین کند .

(قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمْ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُوا) از آنجایی که پیامبرشان از اوضاع و احوال و عادات آنها آگاه بود و می دانست که اینها مردان جنگ و جهاد نیستند و یا هم شاید می خواست قبل ازآمدن حکم جهاد آنها را آزمایش کند تا بداند که تا چه حد آنها راست می گویند ، لذا به آنها گفت : شاید که اگر جنگ و جهاد برایتان نوشته وفرض شود، شما به جنگ و جهاد نروید ؟

(قَالُوا وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا) در این قسمت از آیه آمده که آنان در مقابل حرف پیامبرشان گفتند : مگر ما را چه شده است که در راه الله جنگ و جهاد نکنیم ؟ و سپس آنها برای درست بودن و موجه بودن درخواستشان چنین دلیل آورده و گفتند : (ما باید به جنگ با این قوم کفار برویم زیرا آنها قبلا) ما را از خانه هایمان و پسران (و دختران) ما بیرون نموده اند (ووطن ما را اشغال و فرزندان ما را به اسارت گرفتند، لذا ما باید برای انتقام از آنها رفته و با آنها بجنگیم و آنها را از وطن خودمان اخراج و فرزندان ما را از اسارت آنها آزاد نماییم) . 

(فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمْ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ) در این قسمت از آیه آمده است که آنچه پیامبرشان حدس زده و به آنها گفته بود همان شد و زمانی که جنگ و جهاد برآنها نوشته وفرض شد، اکثر از دیدگاه و پیشنهادشان عقیب نشینی نموده وبه جنگ با کفار و جهاد نرفتند و به آنچه قبلا خودشان درخواست نموده بودند پشت گرداندند، بجز گروه اندکی از آنان که بر سر حرفشان ماندند و به جهاد رفته و با دشمن جنگیده و پیروز گشتند .

(وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ) آری الله متعال نسبت به ظالمانی همانند اینهایی که درخواست رفتن به جهاد و جنگ نموده و چون برآنها فرض شد، عقب نشینی نموده و به جهاد نرفتند،‌ کاملا آگاه و با خبراست و خوب می داند که در دل آنها چه گذشته وچرا به جهاد نرفتند، همانگونه که الله متعال نسبت به تمام ظالمان و کارهای آنان آگاه و باخبراست، آری در حقیقت این قسمت از آیه هشداری برای ظالمان است که ای ظالمان شما هرچند که بخواهید فریبکاری و مخفی کاری کنید تا کسی از کارتان سر در نیاورد ولی نمی توانید گنده کاریهایتان را از الله متعال بپوشید او نسبت به تمام گفتار و کردارتان آگاه است و سرفرصت مناسب که حکمتهای او تقاضا کند در دنیا و یا آخرت نسبت به همه آنها از شما سر زده است باز خواست خواهد نمود و نسبت به آنها شما را سخت سزا خواهد داد .

عقیده امام ابوحنیفه رحمه الله (۲۴)

 

ترجمه فقه اکبر امام ابوحنیفه رضی الله عنه


أَشْرَاط السَّاعَة


علامت های قیامت



وَخُرُوج الدَّجَّال ویأجوج ومآجوج وطلوع الشَّمْس من مغْرِبهَا ونزول عِیسَى عَلَیْهِ السَّلَام من السَّمَاء وَسَائِر عَلَامَات یَوْم الْقِیَامَة على مَا وَردت بِهِ الْأَخْبَار الصَّحِیحَة حق کَائِن وَالله تَعَالَى یهدی من یَشَاء إِلَى صِرَاط مُسْتَقِیم .


ترجمه :  بیرون آمدن دجال ویأجوج و مأجوج و طلوع خورشید از سمت مغربش و فرود آمدن عیسی علیه السلام «از آسمان» و سایر علامت های روز قیامت همان گونه که در احادیث صحیح آمده اند حق وشدنی است و فقط الله متعال است که هرکسی را که می خواهد به راه راست هدایت می دهد.



پایان ترجمه کتاب «فقه اکبر» امام ابوحنیفه رضی الله عنه

عقیده امام ابوحنیفه رحمه الله (۲۳)

 

ترجمه فقه اکبر امام ابوحنیفه رضی الله عنه


أَبنَاء رَسُول الله وَبنَاته


پسران و دختران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم



وقاسم وطاهر وَإِبْرَاهِیم کَانُوا بنی رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم وَفَاطِمَة ورقیة وَزَیْنَب وَأم کُلْثُوم کن جَمِیعًا بَنَات رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم وَإِذا أشکل على الْإِنْسَان شَیْء من دقائق علم التَّوْحِید فَإِنَّهُ یَنْبَغِی لَهُ ان یعْتَقد فِی الْحَال مَا هُوَ الصَّوَاب عِنْد الله تَعَالَى الى ان یجد عَالما فیسأله وَلَا یَسعهُ تاخیر الطّلب وَلَا یعْذر بِالْوُقُوفِ فِیهِ وَیکفر إِن وقف وَخبر الْمِعْرَاج حق من رده فَهُوَ مُبْتَدع ضال.


ترجمه : قاسم ، (عبدالله که ملقب به طیب و) طاهر (است) و ابراهیم «رضی الله عنهم» پسران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند و فاطمه ، رقیه، زینب و ام گلثوم « رضی الله عنهن» همه دختران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند، وهرگاه برانسانی مسأله ای ازمسائل ظریف ودقیق علم توحید «مشتبه و» مشکل شد همانا او باید در آن زمان معتقد به چیزی باشد که در نزد الله متعال درست است تا اینکه عالمی را یافته و از او در این باره بپرسد و برای او تأخیر در یادگیری و آموختن «مسائل توحیدی» گنجایش ندارد و توقف در آنها عذر نیست و بلکه توقف در آنها کفرمحسوب می شود، و جریان معراج حق است و هرکسی که آن را رد نماید بدعتی و گمراه است .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۲۱ تا ۲۳۰)

 (221) حدیث عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنِ عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: صَلَّیْتُ خَلْفَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، أَنَا وَعِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ، فَکَانَ إِذَا سَجَدَ کَبَّرَ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ کَبَّرَ، وَإِذَا نَهَضَ مِنَ الرَکْعَتَیْنِ کَبَّرَ؛ فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَةَ أَخَذَ بِیَدِی عِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ فَقَالَ: لَقَدْ ذَکَّرَنِی هذَا صَلاَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَوْ قَالَ: لَقَدْ صَلَّى بِنَا صَلاَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .

 

ترجمه : مطرف بن عبدالله رحمه الله فرمودند: (یک وقتی) من و عمران بن حصین(رضی الله عنه) پشت سر علی بن ابی طالب رضی الله عنه نماز خواندیم ، (عادت ، علی رضی الله عنه براین) بود که هرگاه به سجد می رفت الله اکبر می گفت و چون سرش را (ازسجده) بلند می کرد الله اکبر می گفت و آنگاه که بعد از (پایان) رکعت دوم (و تشهد اول برای رکعت سوم) بلند می شد الله اکبرمی گفت؛ و چون (علی رضی الله عنه ) نماز را به پایان رساند عمران بن حصین رضی الله عنه دستم را گرفت و سپس (به من) گفت : این فرد (با این روش نماز خواندش) مرا به یاد نمازمحمد صلی الله علیه و آله وسلم انداخت ، (روای می گوید) و یا گفت : قطعا این برای ما (نمازی همانند) نماز محمد صلی الله علیه و آله وسلم خواند.

 

(222) حدیث عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: لاَ صَلاَة لِمَنْ لَمْ یَقْرَأْ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ .

 

ترجمه : عباده بن صامت رضی الله عنه روایت نمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : نماز کسی که (درنمازش) سوره فاتحه کتاب (الله) را نخوانده درست نیست .

 

(223) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، قَالَ: فِی کُلِّ صَلاَةٍ یُقْرَأُ، فَمَا أَسْمَعَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَسْمَعْنَاکُمْ، وَمَا أَخْفَى عَنَّا أَخْفَیْنَا عَنْکُمْ، وَإِنْ لَمْ تَزدْ عَلى أُمِّ الْقُرْآن أَجْزَأَتْ، وَإِنْ زِدْتَ فَهُوَ خَیْرٌ.

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : در هر نمازی (قرآن) خوانده می شود ، آنچه ما از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (بصورت جهری و صدای بلند) شنیده ایم برایتان (بصورت جهری و صدای بلند) می شنوانیم و آنچه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر ما مخفی داشته (وبه بصورت سری و صدای آهسته خوانده وبه ما نشنوانده) ما هم از شما مخفی داشته (وبصورت سری و صدای آهسته خوانده و به شما نمی شنوانیم ) ، و اگر تو (در قرآن خواندن در هر رکعت نماز) بر سوره فاتحه اضافه نکردی (و تنها سوره فاتحه را خواندی، این) برای (صحت نمازتو) کفایت می کند ، و اگر اضافه تر (هم از سوره فاتحه، در هر رکعت) خواندی که این بهتر و خوب تر است .

 

(224) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ؛ فَدَخَلَ رَجُلٌ فَصَلَّى، ثُمَّ جَاءَ فَسَلَّمَ عَلَى النَبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَرَدَّ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَیْهِ السَّلاَمَ؛ فَقَالَ: ارْجِعْ فَصَلِّ فَإِنَّکَ لَمْ تُصَلِّ فَصَلَّى، ثُمَّ جَاءَ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؛ فَقَالَ: ارْجِعْ فَصَلِّ فَإِنَّکَ لَمْ تُصَلِّ ثَلاَثًا فَقَالَ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا أُحْسِنُ غَیْرَهُ، فَعَلِّمْنِی قَالَ: إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلاَةِ فکَبِّرْ ثُمَّ اقْرَأْ مَا تَیَسَّرَ مَعَکَ مِنَ الْقُرْآنِ، ثُمَّ ارْکَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ رَاکِعًا، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَعْتَدِلَ قَائِمًا، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ سَاجِدًا، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ جَالِسًا، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئنَّ سَاجِدًا، ثُمَّ افْعَلْ ذَلِکَ فِی صَلاَتِکَ کُلِّهَا .

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : همانا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم (روزی) وارد مسجد شدند؛ و سپس مردی (بعد از ایشان وارد مسجد) شده و شروع به خواندن نماز (تحیه المسجد) نمود، و سپس آمد و بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم سلام نمود، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم جواب سلامش را داده ؛ و سپس فرمودند : باز گرد (دوباره) نماز بخوان زیرا (با این روشی که تو نماز خواندی گویا) که (اصلا) نمازی نخوانده ای ، (ان مرد رفته و دوباره) نماز خواند ، سپس (دوباره) آمده و بر پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم سلام نمود؛ (دوباره رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به آن مرد) گفت : (دوباره) باز گرد و(دوباره) نماز بخوان همانا تو (گویا) نمازی نخوانده ای (تا) سه بار(این رفت و آمد و گفتگو در میان آن مرد و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم صورت گرفت) بعد از آن ؛ آن مرد گفت : سوگند به آنی که ترا برحق فرستاده من از این بهتر(نماز خواندن) نمی دانم ، لذا شما به من (روش درست نماز خواندن را ) بیاموزیدید ، (در آن وقت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: آنگاه که برای نماز ایستادی (قبل از هر چیز) الله اکبر بگو و سپس (بعد از خواندن سوره فاتحه) هر آنچه از قرآن برایت آسان بود بخوان، و سپس رکوع کن و در رکوع بمان تا آرامش بگیری، سپس سر از رکوع بلند نما تا اینکه با آرامش راست بایستی، سپس به سجده (اول) رفته و درسجده با آرامش بمان  و سپس سر از سجده بلند نموده و سپس به سجده (دوم) رفته و با آرامش بمان ، و سپس با آرامش از سجده (دوم) سربردار، و سپس این اعمال (را با آرامش) در تمام (رکعت های) نمازت انجام بده .

 

(225) حدیث أَنَسٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ، کَانُوا یَفْتَتِحُونَ الصَّلاَةَ ب الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ .

 

ترجمه : انس (بن مالک رضی الله عنه) فرمودند : همانا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ابوبکر و عمر (رضی الله عنهما)، (عادتشان) بر این بود که نماز(های جهری ) خویش را با (الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) (و بدون خواندن، بسم الله الرّحمن الرّحیم بصورت جهری) شروع می کردند .

 

(226) حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: کُنَّا إِذَا صَلَّیْنَا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قُلْنَا السَّلاَمُ عَلَى اللهِ قَبْلَ عِبَادِهِ، السَّلاَمُ عَلَى جِبْرِیلَ، السَّلاَمُ عَلَى مِیکَائِیلَ، السَّلاَمُ عَلَى فُلاَنٍ؛ فَلَمَّا انْصَرَفَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ، فَقَالَ: إِنَّ اللهَ هَوَ السَّلاَمُ، فَإِذَا جَلَسَ أَحَدُکُمْ فِی الصَّلاَةِ فَلْیَقُلِ التَّحِیَّاتُ للهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ، السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ؛ فَإِنَّهُ إِذَا قَالَ ذَلِکَ أَصَابَ کُلَّ عَبْدٍ صَالِحٍ فی السَّمَاءِ والأَرْضِ؛ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، ثُمَّ یَتَخَیَّرُ بَعْدُ مِنَ الْکَلاَم مَا شَاءَ.


ترجمه : عبدالله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند : (اوائل عادت) ما بر این بود که هرگاه با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندیم «زمانی که برای تشهد می نشستیم» می گفتیم : بر الله از جانب بندگانش سلام ، سلام برجبرئیل ، سلام برمیکائل، سلام برفلان «فرشته»؛ «تا اینکه روزی» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم «بعد از پایان نماز» از جهت قبله به سمت ما رخ نموده چرخیدند و سپس فرمودند : همانا سلام «نام» خود الله می باشد، هرگاه یکی از شما در زمان «برای تشهد» نشست بگوید :« التَّحِیَّاتُ للهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ، السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ؛ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» یعنی : سلام ها مخصوص الله اند و نمازها و دعاها و کلمات پاکیزه «همه و همه مخصوص الله متعال اند» سلام و رحمت و برکات الله باد برتو ای پیامبر، و سلام برما و بر«تمام» بندگان نیک الله باد، گواهی می دهم که بجز الله دیگر معبود به حقی نیست و گواهی می دهم که محمد بنده الله و فرستاده اوست ،«رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بعد از ،السَّلاَمُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ » فرمودند : همانا زمانی که فرد این سلام را بفرستد «نتایج و اثرات این سلام » به هر بنده نیکی «از فرشته و جن و انسانهایی» که در آسمان و زمین هستند می رسد، «سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در آخرفرمودند » بعد از «خواندن تشهد و درود» هر دعایی که می خواهد انتخاب نماید «و آن دعا را بخواند» .

 

(227) حدیث کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ ابْنِ أَبِی لَیْلَى، قَالَ: لَقِیَنِی کَعْبُ بْن عُجْرَةَ؛ فَقَالَ: أَلاَ أُهْدِی لَکَ هَدِیَّةً سَمِعْتُهَا مِنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْتُ: بَلَى فَأَهْدِهَا لِی فَقَالَ: سَأَلْنَا رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللهِ کَیْفَ الصَّلاَةُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّ اللهَ قَدْ عَلَّمَنَا کَیْفَ نُسَلِّمُ عَلَیْکُمْ، قَالَ: قُولُوا اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللهُمَّ بَارِکْ عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

 

ترجمه :عبدالرحمن بن ابی لیلی رحمه الله فرمودند : کعب بن عجره رضی الله عنه با من ملاقات نموده و فرمودند: آیا برایت «مطلبی را»هدیه ننمایم که من آن را ازپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم شنیده ام ، من گفتم بله آن مطلب را برایم هدیه نمایید، سپس ایشان فرمودند : ما «یاران پیامبر» از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیده «و چنین» گفتیم : ای رسول الله درود فرستادن برخاندان «نبوت» چگونه  است؟ زیرا الله به ما تعلیم داده که چگونه بر شما سلام کنیم «ولی این را نمی دانیم که چگونه بر شما درود بفرستیم ، لذا شما این مطلب را نیز به ما آموزش دهید»، «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» فرمودند : شما «هرگا خواستید برخاندان نبوت درود بفرستید این گونه» بگویید : «اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللهُمَّ بَارِکْ عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» یعنی : یا الله بر محمد و خاندان محمد رحمت عنایت فرما همانگونه که بر خاندان ابراهیم رحمت عنایت نموده ای ، و (یا الله) برمحمد و خاندان محمد برکت عنایت فرما همانگونه که برخاندان ابراهیم برکت عنایت نموده ای همانا تو ستوده و بی نهایت بزرگوارهستی .

 

(228) حدیث أَبِی حُمَیْدٍ السَّاعِدِیِّ رضی الله عنه، أَنَّهُمْ قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ کَیْفَ نُصَلِّی عَلَیْکَ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: قُولُوا: اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّیَّتِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّیَّتِهِ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

 

ترجمه : ابوحمید ساعدی رضی الله عنه روایت نمودند که «برخی ازصحابه رضی الله عنهم» گفتند : ای رسول الله کا چه گونه بر شما درود بفرستیم ؟ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند «زمانی که می خواهید برمن درود بفرستید این گونه » بگویید : «اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّیَّتِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّیَّتِهِ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» یعنی : یا الله بر محمد و همسرانش و فرزندانش رحمت عنایت فرما همانگونه که بر خاندان ابراهیم رحمت نموده ای ، و (یا الله) برمحمد و همسرانش و فرزندانش برکت عنایت فرما همانگونه که برخاندان ابراهیم برکت عنایت نموده ای همانا تو ستوده و بی نهایت بزرگوارهستی .

 

(229) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِذَا قَالَ الإِمَامُ سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُولُوا: اللهُمَّ رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ؛ فَإِنَّهُ مَنْ وَافَقَ قَوْلُهُ قَوْلَ الْمَلاَئِکَةِ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ .


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : آنگاه که امام «در نمازش» سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ می گوید، شما «مقتدیان» اللهُمَّ رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ بگویید؛ «زیرا فرشته ها نیز در آسمان اللهُمَّ رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ می گویند» و(این) قطعی است که هرکس «اللهُمَّ رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ» گفتن او با «اللهُمَّ رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ» گفتن فرشته ها برابر و هماهنگ گردد؛ گناه پیشین او بخشیده خواهد شد .

 

(230) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِذَا قَالَ أَحَدُکُمْ آمِینَ، وَقَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ فِی السَّمَاءِ آمِینَ، فَوَافَقَتْ إِحْداهُمَا الأُخْرَى؛ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ .

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرگاه یکی از شما «در نمازش» آمین بگوید ، فرشته ها «نیز» در آسمان آمین می گویند ، «واگر» آمین گفتن یکی «ازشما در نماز» با «آمین گفتن» دیگری «یعنی فرشتها در آسمان» برابری نماید «و هماهنگ گردد» گناه پیشین آن فرد «که آمین گفتنش با آمین فرشته ها هماهنگ بوده» بخشیده خواهد شد .

 

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۱۱ تا ۲۲۰)

 

(211) حدیث أَنَسٍ، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا دَخَلَ الْخَلاَءَ، قَالَ: اللهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثِ .

 

ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : (عادت) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر این بود که چون به توالت (وبرای قضای حاجت) می رفتند (این دعا را) می خواندند : «اللهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثِ ». یعنی : یا الله همانا من از شر شیطانهای نر و شیطانهای ماده به تو پناه می برم .

 

(212) حدیث أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَال: أُقِیمَتِ الصَّلاَةُ، وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُنَاجِی رَجُلاً فِی جَانِبِ الْمَسْجِدِ، فَمَا قَامَ إِلَى الصَّلاَةِ حَتَّى نَامَ الْقَوْمُ.

 

ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : برای نمازاقامه گفته شد و در حالی که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در گوشه ی مسجد با مردی سرگوشی می کرد( و سخن می گفت، این سخن گفتن آنقدر طولانی شد که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم) برای نماز بلند نشدند (و نماز را شروع ننمودند) تا اینکه برخی از افراد (حاضر در مسجد) را خواب گرفت .

 

(213) حدیث ابْنِ عُمَرَ کَانَ یَقُولُ: کَانَ الْمُسْلِمُونَ حِینَ قَدِمُوا الْمَدِینَةَ یَجْتَمِعُونَ فَیَتَحیَّنُونَ الصَّلاَةَ، لَیْسَ یُنَادَى لَهَا؛ فَتَکَلَّمُوا یَوْمًا فِی ذَلِکَ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ اتَّخِذُوا نَاقُوسًا مِثْلَ نَاقُوسِ النَّصَارَى، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ بُوقًا مِثْلَ بُوقِ الْیَهُودِ؛ فَقَالَ عُمَرُ رضی الله عنه: أَوَلاً تَبْعَثُونَ رَجُلاً یُنَادِی بِالصَّلاَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَا بِلاَلُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلاَةِ .

 

ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه می فرمایند : (دراوائل) که مسلمانان به مدینه آمده بودند خودشان وقت نماز را حدس زده و سروقت برای نماز جمع می شدند، و برای (نمازها) اذانی داده نمی شد؛ تا اینکه روزی مسلمانان در این باره با یکدیگرگفتگو نمودند، برخی از آنان گفتند: ناقوسی همانند ناقوس نصرانی ها بگیریم (و با این طریق به هنگام نماز ناقوس زده و با این طریق مردم را برای نماز فراخوانیم) و برخی دیگر گفتند : بلکه شیپوری همانند شیپور یهود گرفته (و با شیپور زدن مردم را از وقت نماز آگاه کنیم) ؛ عمر رضی الله عنه گفت : آیا کسی را نمی فرستید که (با گفتن : الصلاة الصلاة : به نماز بیایید به نماز بیایید) مردم را برای نماز فراخواند، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : ای بلال بلند شو (با گفتن : الصلاة الصلاة : به نماز بیایید به نماز بیایید)و (مردم) را برای نماز فراخوان .

 

(214) حدیث أَنَسٍ، قَالَ: ذَکَرُوا النَّارَ وَالنَّاقُوسَ، فَذَکَرُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى، فَأُمِرَ بِلاَلٌ أَنْ یَشْفَعَ الأَذَانَ وَأَنْ یُوتِرَ الإِقَامَةَ .

 

ترجمه : انس (بن مالک رضی الله عنه) فرمودند : (زمانی که صحابه با پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در باره چگونه خبردار نمودن مردم برای نماز گفتگو می کردند) (برخی ) روشن نمودن آتش وزدن ناقوس را مطرح نمودند ، و سپس گفتگو از یهود و نصاری شد (که مشابهت با اینها خوب نیست، تا اینکه بعدها اذان مشروع شد، واز جانب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) به بلال (رضی الله عنه) دستور داده شد (تا به هنگام اذان)  کلمات اذان را جفت جفت و (به هنگام اقامه) کلمات اقامه را تک تک بگوید .

 

(215) حدیث أَبِی سَعِیدٍ الْخدْرِیِّ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِذَا سَمِعْتُمُ النِّدَاءَ فَقُولُوا مِثْلَ مَا یَقُولُ الْمُؤَذِّنُ.

 

ترجمه : ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت نمودند همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرگاه که اذان را شنیدید پس شما نیز(همان کلماتی را تکرار نموده و ) بگویید که مؤذن (در اذانش) می گوید، (بجز در «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ» و «حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ » زیرا در آن وقت شما باید «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ »، بگویید).


(216) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّیْطَان وَلَهُ ضُرَاطٌ حَتَّى لاَ یَسْمَعَ التَّأْذِینَ، فَإِذَا قُضِیَ النِّدَاءُ أَقْبَلَ، حَتَّى إِذَا ثُوِّبَ بِالصَّلاَةِ أَدْبَرَ، حَتَّى إِذَا قُضِیَ التَّثْوِیبُ أَقْبَلَ، حَتَّى یَخْطُرَ بَیْنَ الْمَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ اذْکُرْ کَذَا، اذْکُرْ کَذَا، لِمَا لَمْ یَکُنْ یَذْکُرُ؛ حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ لاَ یَدْرِی کَمْ صَلَّى.

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آنگاه که (اذان داده می شود و مردم) برای نماز فراخوانده می شوند شیطان (با شنیدن اذان) درحالی که فریاد کشیده و باد از او بیرون می شود پشت گردانیده (فرار می کند) تا اینکه (صدای) اذان را نشنود، و چون اذان به پایان رسید روآورده بازمی گردد، (تا در دل اهل مسجد وسوسه اندازد) تا اینکه اقامه نماز شروع به گفتن می شود (باز دوباره شیطان) پشت گردانیده (و فرارمی کند) و چون اقامه به پایان رسید (دوباره) روگردانیده (ومی آید) تا اینکه در میان فرد و قلبش وسوسه اندازی نماید ( و او را مشغول گرداند) و(به نماز گذار) می گوید : فلان چیز و فلان کار را بیادت آور حتی آن چیزها و کارهایی که بیادش نبوده را (در هنگام نماز) بیادش می اندازد؛ (و به همین روش ادامه می دهد) تا اینکه فرد نمی داند که چند رکعت نماز خوانده است . 

 

 

(217) حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا قَامَ فِی الصَّلاَةِ رَفَعَ یدَیْهِ حَتَّى تَکُونَا حَذْوَ مَنْکِبَیْهِ، وَکَانَ یَفْعَلُ ذَلِکَ حِینَ یُکبِّرُ لِلرُّکُوعِ، وَیَفْعَلُ ذَلِکَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ، وَیَقُولُ: سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، وَلاَ یَفْعَلُ ذَلِکَ فِی السُّجُودِ .

 

ترجمه : عبد الله بن عمررضی الله عنهما فرمودند: من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دیده ام زمانی که برای نمازبلند می شدند (در ابتدای نماز) دودست مبارک را تا برابردو شانه خویش بلند می نمودند، و(همچنین) زمانی که تکبیر گفته و می خواستند به رکوع بروند نیزاین بهمین گونه (دستان مبارک را تا برابر شانه ها بلند) می کردند، و(نیز) زمانی که سر از رکوع بلند می نمودند این چنین (دستانشان را تا برابر شانه هایشان بلند) می کردند و سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ (یعنی : شنید الله ستایش کسی که او را ستایش نموده است) می گفتند، ولی این کار (بلند نمودن دستان تا به شانه ها) را (بصورت همیشه ای و دائمی) در سجدها انجام نمی دادند.

 

 

(218) حدیث مَالِکِ بْنِ الْحُوَیْرِثِ عَنْ أَبِی قِلاَبَةَ، أَنَّهُ رَأَىَ مَالِکَ بْنَ الْحُوَیْرِثِ إِذَا صَلَّى کَبَّرَ وَرَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَرْکَعَ رَفَعَ یَدَیْهِ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ رَفَعَ یَدَیْهِ، وَحَدَّثَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَنَعَ هکَذَا .


ترجمه :ابوقلابه رحمه الله فرمودند : همانا ایشان مالک بن حویرث رضی الله عنه را دیده که آنگاه که نماز می خواند دو دستش را (تا برابر با گوشهایش) بلند می نماید و چون می خواست که رکوع کند (نیز) دو دستش را (تا برابر با گوشهایش) بلند می نمود و چون سرش را از رکوع بلند می نمود نیز دو دستش را (تا برابر با گوشهایش) بلند می نمود ، و(سپس مالک بن حویرث رضی الله عنه) بیان نمودند که (ایشان) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (را دیده که این چنین در نماز رفع الیدین) می کردند .

 

(219) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّهُ کَانَ یُصَلِّی بِهِمْ فَیُکَبِّرُ کلَّمَا خَفَضَ وَرَفَعَ، فَإِذَا انْصَرَفَ قَالَ: إِنِّی لأَشْبَهُکُمْ صَلاَةً بِرَسُولِ الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.

 

ترجمه : (ابوسلمه رحمه الله فرمودند) : همانا ابوهریره رضی الله عنه برای آنان پیش نمازی می داد (و به هنگام نماز خواندن) هرگاه که بالا و پایین می رفت الله اکبرمی گفت ، و چون (نماز به پایان می رسید و ابوهریره رضی الله عنه) از سمت قبله چرخیده (و به سمت مردم رو می کردند) می فرمودند : همانا من از نظرنماز(خواندن) از همه شما بیشتر شباهت به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دارم .

 

 

(220) حدیث أَبی هُرَیْرَةَ، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلاَةِ یُکَبِّرُ حِینَ یَقُومُ، ثُمَّ یُکَبِّرُ حِینَ یَرْکَعُ، ثُمَّ یَقُولُ: سَمِعَ الله لِمَنْ حَمِدَهُ حِینَ یَرْفَعُ صُلْبَهُ مِنَ الرُّکُوعِ، ثُمَّ یَقُولُ وَهُوَ قَائِمٌ: رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ، ثُمَّ یُکَبِّرُ حِینَ یَهْوِی، ثُمَّ یُکَبِّرُ حِینَ یَرْفَعُ رَأْسَهُ، ثُمَّ یُکَبِّرُ حِینَ یَسْجُدُ، ثُمَّ یُکَبِّرُ حِینَ یَرْفَعُ رَأْسَهُ؛ ثُمَّ یَفْعَلُ ذَلِکَ فِی الصَّلاَةِ کُلِّهَا حَتَّى یَقْضِیَهَا؛ وَیُکَبِّرُ حِینَ یَقُومُ مِنَ الثِّنْتَیْنِ بَعْدَ الْجُلُوسِ .

 

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : (عادت) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر این بود که هرگاه برای نماز بلند می شدند (در ابتدای نماز) زمانی که بلند می شدند (و روبه قبله می ایستادند) الله اکبرمی گفتند، سپس زمانی که می خواستند به رکوع بروند (دوباره) الله اکبرمی گفتند ، و سپس زمانی که از رکوع بلند شده و کمرشان را راست می کردند (سَمِعَ الله لِمَنْ حَمِدَهُ یعنی : شنید الله ستایش آنی که ستایشش نموده است) می گفتند و سپس (بعد از رکوع ) در حال ایستاده (رَبَّنَا وَلَکَ الْحَمْدُ یعنی : پروردگار ما ستایش از آن تواست) می گفتند و سپس زمانی که (برای سجده) به سمت زمین فرو می رفتند الله اکبر می گفتند ، و سپس زمانی که سرشان را از سجده (اول) بلند می کردند الله اکبر می گفتند و سپس زمانی برای انجام سجده (دوم، به سمت زمین فرو)می رفتند الله اکفر می گفتند و سپس زمانی که سرشان را (از سجده دوم) بلند می نمودند الله اکبرمی گفتند؛ سپس به همین (منوال رکعت اول) در تمام رکعتهای (دیگر) نماز (تکبیرات انتقالات) را می گفتند تا اینکه (بهمین روش) نماز را به پایان می رساندند، و (همچنین) زمانی که می خواستند بعد ازنشست (برای تشهد اول، و پایان رساندن ) رکعت دوم (برای رکعت سوم بلند شوند) الله اکبرمی گفتند (و برای رکعت سوم بلند می شدند) .

 

ترجمه و تحقیق اربعین نووی

حدیث سی و نهم اربعین

 

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلَّى الله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: « إِنَّ اللهَ تَجَاوَزَ لِی عَنْ أُمَّتِی الْخَطَأَ وَالنِّسْیَانَ، وَمَا اسْتُکْرِهُوا عَلَیْهِ».

 

لغات حدیث :

 

إِنَّ اللهَ : همانا الله ، همانا معبود به حق .

تَجَاوَزَ لِی : برای من در گذر نموده است ، بخاطر من گذشت و معاف نموده است .

عَنْ أُمَّتِی : از امت من .

الْخَطَأَ وَالنِّسْیَانَ : خطا و فراموشی .

وَمَا اسْتُکْرِهُوا عَلَیْهِ : و آنچه برآن مجبورشوند .

 

ترجمه حدیث :


ابن عباس رضی الله عنهما روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : همانا الله (متعال) بخاطر من از امت من (گناه) خطا و فراموشی و آنچه که برآن مجبورمی شوند را درگذر و معاف نموده است .

 

مسائل حدیث :


۱ - عمل خلاف شرعی که بنا برفراموشی انجام شود مؤاخذه شرعی ندارد و بر انجام دهنده آن عمل گناهی نیست .

۲ - عمل خلاف شرعی که بنا براجبار صورت گیرد مؤاخذه شرعی ندارد و برانجام دهنده او گناهی نمی رسد.

۳ - عمل خلاف شرعی که بنا برخطا و بدون قصد صورت گیرد مؤاخذه شرعی ندارد و برانجام دهنده آن عمل گناهی نیست .

۴ - بخشش گناه این سه عمل (خطا، فراموشی و اجبار) بخاطررسول الله صلی الله علیه وآله وسلم برای این امت صورت گرفته است .

 

نکته توضیحی :

 

این حدیث در باره کارهای خلاف شرع است یعنی اعمال خلاف شرعی که بصورت خطا ، فراموشی و اجبار صورت می گیرند، مؤاخذه شرعی ندارند و برای انجام دهنده آنها گناهی نیست، ولی این اعمال اگرنسبت به حقوق مردم باشند در شریعت مؤاخذه و گرفت می شوند ، بعنوان مثال اگرکسی انسانی را بصورت خطائی گشت ، گناه قتل به اونمی رسد و از این نظرمعاف است ولی دیه از او گرفته می شود .

 

 

سند حدیث :

 

این حدیث را امام نووی به سنن ابن ماجه و سنن بیهقی و برخ دیگر کتب حدیثی نسبت دادند، لذا در ذیل سند سنن ابن ماجه و سنن بیهقی ذکر خواهد شد :

۱ - سند سنن ابن ماجه : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُصَفَّى الْحِمْصِیُّ، حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْأَوْزَاعِیُّ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ،.....

۲ - سند اول، السنن الکبری بیهقی : أَخْبَرَنَا أَبُو ذَرِّ بْنُ أَبِی الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ الْمُذَکِّرُ، وَأَبُو عَبْدِ اللهِ إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ السُّوسِیُّ فِی آخَرِینَ قَالُوا: نا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ نا الرَّبِیعُ بْنُ سُلَیْمَانَ، نا بِشْرُ بْنُ بَکْرٍ، نا الْأَوْزَاعِیُّ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنْ عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ......

۳ - سند دوم، السنن الکبری بیهقی : أَخْبَرَنَاه أَبُو سَعْدٍ الْمَالِینِیُّ، أنا أَبُو أَحْمَدَ بْنُ عَدِیٍّ الْحَافِظُ، نا عُمَرُ بْنُ سِنَانٍ، وَالْحَسَنُ بْنُ سُفْیَانَ، وَغَیْرُهُمَا قَالُوا: نا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُصَفَّى، نا الْوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ، فَذَکَرَهُ وَقَالَ عَنْ عَطَاءٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا.....

۳ - سند سوم، السنن الکبری بیهقی : أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ , ثنا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ , ثنا الرَّبِیعُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْمُرَادِیُّ , ثنا بِشْرُ بْنُ بَکْرٍ , عَنِ الْأَوْزَاعِیِّ ح , وَأَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ قَالَ: ثنا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ , ثنا بَحْرُ بْنُ نَصْرِ بْنِ سَابِقٍ الْخَوْلَانِیُّ , ثنا بِشْرُ بْنُ بَکْرٍ , عَنِ الْأَوْزَاعِیِّ , عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رَبَاحٍ , عَنْ عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ , عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ:......

از سندهای سنن کبری بیهقی مشخص می گردد که سند سنن ابن ماجه منقطع است زیرا « عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ» در میان « عَطَاءٍ » و « ابْنِ عَبَّاسٍ » بوده و از سند افتاده است ، و شاید این کار را جناب «ولید بن مسلم» که از تدلیس گران است کرده باشد، ولی با این وجود متن این حدیث با مجموعه سندها ذکر شده صحیح می باشد.

 

تفاوت های الفاظ روایت :

 

۱ - در این روایت اربعین این گونه آمده است « إِنَّ اللهَ تَجَاوَزَ لِی عَنْ أُمَّتِی » ولی در روایت (۲۰۴۵) سنن ابن ماجه این گونه آمده است «إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ عَنْ أُمَّتِی» و در روایت (۷۲۱۹) صحیح ابن حبان این گونه آمده است «إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ عَنْ أُمَّتِی» و در روایت (۲۰۰۱۳) السنن الکبری بیهقی این گونه آمده است «تَجَاوَزَ اللهُ عَنْ أُمَّتِی».

 

منابع حدیث :

 

این حدیث در کتب متعدد حدیثی روایت شده است که مهم ترین آنها از قرار زیراست :

۱ - سنن ابن ماجه ، حدیث (۲۰۴۵) .

۲ - صحیح ابن حبان ، حدیث (۷۲۱۹) .

۳ - السنن الکبری ، حدیث (۱۵۰۹۴) .

علاوه از کتب مذکوراین حدیث در برخ دیگر از کتب حدیثی نیز روایت شده است .