۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

حکم نماز وتر و سنّت بر سواری

 

بسم الله الرحمن الرحیم


 

حکم نماز وتر و سنّت

 بر سواری


 

بعد از حمد و ثنای بی نهایت بر الله مهربان و درود و سلام بی پایان بر سرور ما محمّد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم، باید گفت:

نماز فرض را در حالت عادی که فرد عذری ندارد باید بر زمین و روی به قبله و ایستاده بخواند ولی اگر عذر شرعی داشته باشد آنگاه هرگونه که برایش میّسر است می تواند بخواند، به همین خاطر الله متعال در سوره بقره آیه (239) برای زمان ترس شدید در باره نماز این گونه فرموده اند:

فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُکْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ.


ترجمه: پس اگر ترسیدید پس پیاده و سواره (و در حالت حرکت نمازتان را بخوانید) و چون در حالت امن و آرامش قرار گرفتید پس (با خواندن نماز) الله را یاد کنید همان گونه که به شما آموخته است، آنچه را که شما نمی دانستید.


و ابن عمر رضی الله عنه همانگونه که در صحیح بخاری، حدیث: (943) از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم این گونه روایت نمودند:


«وَإِنْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ، فَلْیُصَلُّوا قِیَامًا وَرُکْبَانًا».


ترجمه: و اگر ترس از این (که ایستاده و با جماعت نماز بخوانند) بیشتر بود، پس ایستاده (در حال حرکت) و سواره نماز بخوانید.


این بود حکم نماز های فرض ولی فرد می تواند که حتی بدون عذر خاصی؛ نماز وتر، سنّت و نفل را نشسته و حتی به حالت دراز کشیده بخواند ولی اجر و ثواب آن کم می شود، برای بهتر متوجه شدن این مطلب به دو حدیث صحیحی که در ذیل آورده می شود دقت نمایید:


1- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: حُدِّثْتُ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «صَلَاةُ الرَّجُلِ قَاعِدًا نِصْفُ الصَّلَاةِ»، قَالَ: فَأَتَیْتُهُ، فَوَجَدْتُهُ یُصَلِّی جَالِسًا، فَوَضَعْتُ یَدِی عَلَى رَأْسِهِ، فَقَالَ: «مَا لَکَ؟ یَا عَبْدَ اللهِ بْنَ عَمْرٍو» ‍قُلْتُ: حُدِّثْتُ یَا رَسُولَ اللهِ أَنَّکَ قُلْتَ: «صَلَاةُ الرَّجُلِ قَاعِدًا عَلَى نِصْفِ الصَّلَاةِ»، وَأَنْتَ تُصَلِّی قَاعِدًا، قَالَ: «أَجَلْ، وَلَکِنِّی لَسْتُ کَأَحَدٍ مِنْکُمْ».


ترجمه: عبدالله بن عمرو رضی الله عنه فرمودند: برایم بیان شد که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: نماز فرد نشسته (از نظر اجر و ثواب) نیم نماز (فرد ایستاده) است، (عبدالله) می فرماید: (یکبار) آمدم دیدم که ایشان دارند نشسته نماز می خوانند، دستم را بر سر ایشان گذاشتم، (ایشان به من) گفتند: ترا چه شده است ای عبدالله بن عمرو؟ من گفتم : ای رسول الله برایم بیان شده است که شما گفته اید: نمارفرد در حالت نشسته ( از نظر اجر و ثواب) نیم نماز (فردی) است (که ایستاده این نماز می خواند) ، و شما دارید نشسته نماز می خوانید، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: آری، (به شما درست رسیده است) ولیکن من همانند یکی از شما نیستم (بلکه به من با وجود نشسته نماز خواندن؛ ثواب کامل داده می شود).


(صحیح مسلم، حدیث: 735)


 

2- عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ، قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الَّذِی یُصَلِّی قَاعِدًا، قَالَ: «مَنْ صَلَّى قَائِمًا فَهُوَ أَفْضَلُ، وَمَنْ صَلَّى قَاعِدًا فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ الْقَائِمِ، وَمَنْ صَلَّى نَائِمًا فَلَهُ نِصْفُ أَجْرِ الْقَاعِدِ».


ترجمه: عمران بن حصین رضی الله عنه فرمودند: من از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در باره (حکم) فردی که نشسته (نماز سنّت) را می خواند، پرسیدم ؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هرکس ایستاده نماز خواند که این بهترین است، و هرکس نشسته نماز خواند برایش نیم اجرو ثواب کسی که ایستاده خوانده است؛ داده می شود، و هرکس بر(پهلو) درازکشیده نماز خواند برایش نیم اجرو ثواب کسی که نشسته خوانده است؛ داده می شود.


(سنن نسائی، حدیث: 1660)

 

آری هماگونه که می شود نماز وتر، سنّت و نفل را نشسته و یا در حالت دراز کشیده خواند، همان گونه می شود که این نمازها را نشسته بر سواری خواند و گرچه آن سواری رو به سوی قبله در حال حرکت نباشد، نا گفته نماند فرد زمانی که بر سواری نماز می خواند رکوع و سجده را با اشاره انجام می دهد، در اینجا نظر شما به چند حدیث صحیح که در باره خواندن نماز وتر و نفل برای سواری آمده است؛ جلب می کنم:

 

1- عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ، أَنَّهُ قَالَ: کُنْتُ أَسِیرُ مَعَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بِطَرِیقِ مَکَّةَ، فَقَالَ سَعِیدٌ: فَلَمَّا خَشِیتُ الصُّبْحَ نَزَلْتُ، فَأَوْتَرْتُ، ثُمَّ لَحِقْتُهُ، فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ: أَیْنَ کُنْتَ؟ فَقُلْتُ: خَشِیتُ الصُّبْحَ، فَنَزَلْتُ، فَأَوْتَرْتُ، فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ: أَلَیْسَ لَکَ فِی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِسْوَةٌ حَسَنَةٌ؟ فَقُلْتُ: بَلَى وَاللَّهِ، قَالَ: «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُوتِرُ عَلَى البَعِیرِ».


ترجمه: ازسعید بن یسار (رحمه الله) روایت است که ایشان فرمودند: من (شب) در مسیر مکه با عبدالله بن عمر(رضی الله عنهما) در حرکت بودم، سعید می فرماید: چون (نزدیک) صبح شد من ترسیدم (که نماز وتر من قضا شود، ازسواریم) فرود آمدم، و (نماز) وتر(خودم) را خواندم، سپس (بر سواریم سوار شده) و به ایشان ملحق شدم، عبدالله بن عمر (رضی الله عنه، به من) گفت: کجا بودی؟ من گفتم ترسیدم که وقت صبح فرا رسد، لذا از سواریم پیاده شده (و بر زمین، نماز) وتر(خودم) را خواندم، عبدالله (بن عمر رضی الله عنهما) فرمودند: آیا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برایت الگوی نیک نیست؟ من گفتم: سوگند به الله بله هست چرا نباشد؟، (عبدالله بن عمر رضی الله عنه) فرمودند: همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (زمانی که) بر شتر سوار بودند (و نماز) وتر را می خواندند.

 

(صحیح بخاری، حدیث: 999)

 

2- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «کَانَ یُوتِرُ عَلَى رَاحِلَتِهِ».


ترجمه: ابن عباس رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر شترشان سوار (نماز) وتر را می خواندند.

 

(سنن ابن ماجه، حدیث: 1201)

 

3- عن عَبْد اللَّهِ بْن دِینَارٍ، قَالَ: کَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا «یُصَلِّی فِی السَّفَرِ عَلَى رَاحِلَتِهِ، أَیْنَمَا تَوَجَّهَتْ یُومِئُ» وَذَکَرَ عَبْدُ اللَّهِ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَفْعَلُهُ.


ترجمه: عبدالله بن دینار( رحمه الله) فرمودند: عبدالله بن عمر رضی الله عنهما در سفر بر شتری که سواربودند به هرسمتی که می رفت نماز(نفل) می خواندند و (با) اشاره (رکوع و سجده) می کردند، و عبدالله (بن عمر رضی الله عن) بیان می نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز این گونه می کردند (یعنی: بر سواری نمازنفل می خواندند).

(صحیح بخاری، حدیث: 1096)

 

4- عَنْ عَامِر بْنَ رَبِیعَةَ قَالَ: «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ عَلَى الرَّاحِلَةِ یُسَبِّحُ، یُومِئُ بِرَأْسِهِ قِبَلَ أَیِّ وَجْهٍ تَوَجَّهَ، وَلَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصْنَعُ ذَلِکَ فِی الصَّلاَةِ المَکْتُوبَةِ».


ترجمه: عامر بن ربیعه رضی الله عنه فرمودند: من رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم  را دیدم که برشتر سوار و به هر سمتی که می رفتند (نماز) نفل می خوانند، و(زمان رکوع و سجده) با سرشان اشاره می کردند، ورسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در نماز فرض این کار را نمی کردند، (یعنی بر سواری نمی خواندند، بلکه پیاده شده و بر زمین می خواندند).

(صحیح بخاری، حدیث: 1097)

 

5- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی عَلَى رَاحِلَتِهِ، حَیْثُ تَوَجَّهَتْ فَإِذَا أَرَادَ الفَرِیضَةَ نَزَلَ فَاسْتَقْبَلَ القِبْلَةَ».


ترجمه: جابر بن عبدالله رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر شتر سوار به هر سمتی که آن شتر می رفت نماز(نفل) می خواندند، و چون می خواستند که (نماز) فرض را بخوانند (از شتر) فرود آمده (و بر زمین) رو به قبله نموده (نماز می خواندند).

(صحیح بخاری، حدیث: 400)

 

6- عن أَنَس بْن سِیرِینَ، قَالَ: اسْتَقْبَلْنَا أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ حِینَ قَدِمَ مِنَ الشَّأْمِ، فَلَقِینَاهُ بِعَیْنِ التَّمْرِ فَرَأَیْتُهُ «یُصَلِّی عَلَى حِمَارٍ، وَوَجْهُهُ مِنْ ذَا الجَانِبِ» - یَعْنِی عَنْ یَسَارِ القِبْلَةِ - فَقُلْتُ: رَأَیْتُکَ تُصَلِّی لِغَیْرِ القِبْلَةِ، فَقَالَ: لَوْلاَ أَنِّی رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَعَلَهُ لَمْ أَفْعَلْهُ.


ترجمه: انس بن سیرین رحمه الله فرمودند: زمانی که انس بن مالک رضی الله عنه به شام تشریف آوردند ما به استقبال ایشان رفتیم و در مکان عین التمر با ایشان ملاقات نمودیم، من ایشان را دیدم که برخر(سوار است و) نماز (نفل) می خواند، و چهره اش به سمت چپ قبله است، (بعد از نماز) من به ایشان گفتم که من شما را دیدم که بسوی غیر قبله نماز می خوانید، (انس بن مالک رضی الله عنه) فرمودند: اگر من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را نمی دیدم که این کار را انجام دهد (و این گونه بر سواری نماز بخواند) من انجامش نمی دادم (و این گونه بر سواری نماز نمی خواندم).

(صحیح بخاری، حدیث: 1100)


 

7- عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی وَهُوَ مُقْبِلٌ مِنْ مَکَّةَ إِلَى الْمَدِینَةِ عَلَى رَاحِلَتِهِ حَیْثُ کَانَ وَجْهُهُ، قَالَ: وَفِیهِ نَزَلَتْ {فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ} [البقرة: 115].


ترجمه: ابن عمر رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم در حالی که  بر شترشان سوار واز مکه به مدینه می آمدند به هر سمت که چهرهشان می بود (و حرکت می کردند) نماز می خواندند، (ابن عمر رضی الله عنه) فرمودند: این آیه: «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ» یعنی: به هر سمت رخ نمایید آنجا چهره است، در باره (نماز نفل بر سواری) نازل شده است.


(صحیح مسلم، حدیث: 700)

 

احــــــــادیث ستــــــــــره

بسم الله الرحمن الرحیم


 

احــــــــادیث ستــــــــــره

 


سخنی چند، قبل از اصل مطلب


 

بعد از حمد و ثنای بی نهایت برای الله متعال و درود و سلام فراوران بررسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، باید گفت:

عبور نمودن از جلوی نماز گزار گناه زیادی دارد تا جایی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: عَنْ أَبِی جُهَیْمٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَوْ یَعْلَمُ المَارُّ بَیْنَ یَدَیِ المُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ، لَکَانَ أَنْ یَقِفَ أَرْبَعِینَ خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ» (صحیح بخاری، حدیث: 510)

ترجمه: ابوجهیم رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر عبورکننده از جلوی نماز گزار می دانست که چه (گناه بزرگی) بر اوست، برایش اینکه چهل (سال، یا ماه، یا روز) بایستد بهتراست از این که از جلوی آن (نماز گزار) عبور کند.

بهمین خاطر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دستور به گذاشتن «سُتـــره» در جلوی نماز گزار شده اند، «سُتـــره» به چیزی گفته می شود که بعنوان علامت و نشانی در جلوی نماز گزار گذاشته می شود تا دیگران بدانند که او دارد نماز می خواند و از جلوی او عبور نکنند و از پشت آن چیز عبور کنند، در این باره احادیث صحیح زیادی آمده است که بنده ان شاء الله تعالی در ذیل تعدادی از آنها را ذکر خواهم نمود، تا برای همه اهمیت گذاشتن ستره به هنگام نماز واضح گردد.

 

احـــــادیث سُتـــــــره

 

1- عن ابْن عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:لَا تُصَلِّ إِلَّا إِلَى سُتْرَةٍ وَلَا تَدَعْ أَحَدًا یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْکَ فإن أبى فلتقاتله فإنما هو شیطان.                                  (صحیح ابن حبان، حدیث: 2356)

 

ترجمه: ابن عمر رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: نماز نخوان مگر بسوی ستره و کسی را نگذار که از جلویت (به هنگام نماز) عبور کند و اگر او سرباز زد (وخواست عبور کند) پس باید که با او درگیر شوی زیرا قطعا او شیطان است.

 

2- عن ابْن عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ یصلِّی فَلَا یَدَعَنَّ أَحَدًا یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ فإنْ أَبَى فَلْیُقَاتِلْهُ فَإِنَّ معه القرین.                                  (صحیح ابن حبان، حدیث: 2364)

 

ترجمه: ابن عمر رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرگاه یکی از شما نماز می خواند، پس کسی را نگذارد که از جلویش بگذرد و اگر او سرباز زد (و خواست گذر کند) پس باید که با او درگیر شود زیرا قطعا با او همراهی (ازشیطانها) است.

 

3- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ فَأَرَادَ أَحَدٌ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَلْیَدْفَعْهُ فَإِنْ أَبَى فَلْیُقَاتِلْهُ فَإِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ».

 (صحیح بخاری، حدیث: 509)

ترجمه: ابوسعید خُدری رضی الله عنه فرمودند: من از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند: هرگاه یکی از شما بسوی چیزی نماز می خواند که او را از مردم می پوشاند و سپس کسی خواست از جلویش گذر کند، پس باید او را (به عقب) هل دهد (و نگذارد که از جلویش گذر کند) واگر او سر باز زد (و باز هم خواست از جلویش گذر کند) پس باید با او درگیر شود (و نگذارد که اواز جلویش عبورکند) زیرا قطعا او شیطان است.

4 - عَنْ سَهْلِ بْنِ أَبِی حَثْمَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ إِلَى سُتْرَةٍ فَلْیَدْنُ مِنْهَا لَا یَقْطَعَ الشَّیْطَانُ عَلَیْهِ صَلَاتَهُ».                                     (سنن نسائی، حدیث: 748)

ترجمه: سهل بن ابی حثمه رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرگاه یکی از شما بسوی ستره ای نماز خواند پس باید که به آن نزدیک باشد، (در این صورت) شیطان؛ نمازش را براو قطع نمی کند.

5 - عَنْ طَلْحَةَ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا وَضَعَ أَحَدُکُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلَ مُؤْخِرَةِ الرَّحْلِ فَلْیُصَلِّ، وَلَا یُبَالِ مَنْ مَرَّ وَرَاءَ ذَلِکَ».                               (صحیح مسلم، حدیث: 499)

 

ترجمه: طلحه بن عبیدالله رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آنگاه که یکی از شما همانند چوب پشت کجاوه در جلویش (بعنوان ستره) گذاشت، پس نماز بخواند و پروا نکند چه کسی از پشت آن (ستره) گذر می نماید.

 

6 - عَنْ أَبِی ذَرٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا قَامَ أَحَدُکُمْ یُصَلِّی، فَإِنَّهُ یَسْتُرُهُ إِذَا کَانَ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ، فَإِذَا لَمْ یَکُنْ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ، فَإِنَّهُ یَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْحِمَارُ، وَالْمَرْأَةُ، وَالْکَلْبُ الْأَسْوَدُ» قُلْتُ: یَا أَبَا ذَرٍّ، مَا بَالُ الْکَلْبِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْکَلْبِ الْأَحْمَرِ مِنَ الْکَلْبِ الْأَصْفَرِ؟ قَالَ: یَا ابْنَ أَخِی، سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَمَا سَأَلْتَنِی فَقَالَ: «الْکَلْبُ الْأَسْوَدُ شَیْطَانٌ».

(صحیح مسلم، حدیث: 510)

ترجمه: ابوذر رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرگاه یکی از شما نماز می خواند، همانا او را (از مردم) می پوشاند زمانی که در جلویش چیزی به (اندازه و) همانند چوب پشت کجاوه (بعنوان ستره، گذاشته شده) باشد، و اگر در جلویش(ستره ای) همانند (و به اندازه) چوب پشت کجاوه (قرار نداشته) باشد، همانا نمازش را (گذر) خر، و زن، و سگ سیاه قطع می کند، (روای می گوید) من گفتم: ای ابوذر؛ سگ سیاه از سگ سرخ و از سگ زرد چه فرقی دارد؟ (که با گذرسگ سیاه نماز قطع می شود و با دیگر سگها نه) (ابوذر رضی الله عنه) فرمودند: ای پسر بردار، من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (از این جریان) پرسیدم همانگونه که تو از من پرسیدی، ایشان گفتند: سگ سیاه شیطان است.

 

7 - عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَقْطَعُ الصَّلَاةَ الْمَرْأَةُ وَالْحِمَارُ وَالْکَلْبُ، وَیَقِی ذَلِکَ مِثْلُ مُؤْخِرَةِ الرَّحْلِ».

             (صحیح مسلم، حدیث: 511)

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: (گذر) زن، و خر، و سگ (سیاه، از جلوی نماز گزار) نماز را قطع می کند، و( گذاشتن ستره ای) همانند چوب پشت کجاوه از این قطع جلوگیری می کند.

 

8 - عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَغْدُو إِلَى المُصَلَّى وَالعَنَزَةُ بَیْنَ یَدَیْهِ تُحْمَلُ، وَتُنْصَبُ بِالْمُصَلَّى بَیْنَ یَدَیْهِ، فَیُصَلِّی إِلَیْهَا».                                      (صحیح بخاری، حدیث: 973)

 

ترجمه: ابن عمر رضی الله عنه فرمودند: پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم صبح که به عیدگاه می رفتند جلوتر از ایشان سرنیزه (و یا عصای کوچکی) برده می شد و (سپس به هنگام نماز) در عیدگاه در جلوی ایشان نصب (و به زمین فروبرده) می شد، و (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) به سوی آن (ایستاده) نماز می خواندند.

 

9- عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ: «کَانَ بَیْنَ مُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ الجِدَارِ مَمَرُّ الشَّاةِ».     (صحیح بخاری، حدیث: 496)

ترجمه: سهل بن سعد رضی الله عنه فرمودند: فاصله در میان جای (سجده) که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندند (و سجده می کردند) تا دیوار(ی که بعنوان ستره در جلوی ایشان قرار داشت) به اندازه عبور نمودن یک گوسفند بوده است.

 

10 - عَنِ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ «کَانَ یُعَرِّضُ رَاحِلَتَهُ، فَیُصَلِّی إِلَیْهَا»، قُلْتُ: أَفَرَأَیْتَ إِذَا هَبَّتِ الرِّکَابُ؟ قَالَ: «کَانَ یَأْخُذُ هَذَا الرَّحْلَ فَیُعَدِّلُهُ، فَیُصَلِّی إِلَى آخِرَتِهِ - أَوْ قَالَ مُؤَخَّرِهِ -»

 

(صحیح بخاری، حدیث: 507)

 

ترجمه: ابن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم شترسواریشان را در جلویش (در حال خوابیده) قرار داده (و ستره نموده) و سپس بسوی آن نماز می خواندند، (راوی می گوید) من گفتم: بفرمایید که زمانی که شتران در حال حرکت (و چریدن) می بودند (چه چیز را ستره می گذاشتند)؟ ایشان فرمودند: (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) کجاوه (شتر) را گرفته و در جلویشان قرار می دادند و سپس به سمت چوب پشت آن نماز می خواندند.

 

11 - عَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ، قَالَ: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى بِهِمْ بِالْبَطْحَاءِ وَبَیْنَ یَدَیْهِ عَنَزَةٌ، الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ، وَالعَصْرَ رَکْعَتَیْنِ، تَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ المَرْأَةُ وَالحِمَارُ».                   (صحیح بخاری، حدیث: 495)

ترجمه: ابوجحیفه رضی الله عنه فرمودند: همانا پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم برایشان در بطحاء (مکه، در منی) نماز ظهر را دو رکعت و نماز عصر را دو رکعت خواندند و در حالی که در جلویشان سر نیزه ای (بعنوان ستره) بر زمین فروبرده شده بود، و از جلویشان (و پشت ستره) زن و خر گذر می کرد.

 

12- عَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: هَبَطْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ ثَنِیَّةِ أَذَاخِرَ «فَحَضَرَتِ الصَّلَاةُ - یَعْنِی فَصَلَّى إِلَى جِدَارٍ - فَاتَّخَذَهُ قِبْلَةً وَنَحْنُ خَلْفَهُ، فَجَاءَتْ بَهْمَةٌ تَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ فَمَا زَالَ یُدَارِئُهَا حَتَّى لَصَقَ بَطْنَهُ بِالْجِدَارِ، وَمَرَّتْ مِنْ وَرَائِهِ».

(سنن ابی داود، حدیث: 708)

ترجمه: عبدالله بن عمرو رضی الله عنه پدر بزرگ عمروبن شعیب رحمه الله فرمودند: ما بهمراه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از درّه اذاخر فرود آمدیم که وقت نماز فرا رسید و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به سوی دیواری نماز خوانده و آن را قبله قرار دادند و ما پشت سر ایشان بودیم، بچه گوسفندی آمد تا از جلویشان گذر کند، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مستمرا او را دفع و جلوگیری می کرد و به سمت دیوار و جلو می رفت تا اینکه شکم مبارک ایشان به دیوار چسپید و آن بچه گوسفند از پشت سر ایشان گذر نمود.

13- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: «أَقْبَلْتُ رَاکِبًا عَلَى حِمَارٍ أَتَانٍ، وَأَنَا یَوْمَئِذٍ قَدْ نَاهَزْتُ الِاحْتِلاَمَ، وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی بِمِنًى إِلَى غَیْرِ جِدَارٍ، فَمَرَرْتُ بَیْنَ یَدَیْ بَعْضِ الصَّفِّ، وَأَرْسَلْتُ الأَتَانَ تَرْتَعُ، فَدَخَلْتُ فِی الصَّفِّ، فَلَمْ یُنْکَرْ ذَلِکَ عَلَیَّ».

(صحیح بخاری، حدیث: 76)

 

ترجمه: عبدالله بن عباس رضی الله عنه فرمودند: من بر ماده خری سوار بوده و آمدم و آن روز(ها) من نزدیک به (سنّ) بلوغ بودم، و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم داشتند در منی بسوی غیر دیواری نماز می خواندند، من از جلوی قسمتی از صفی گذر نمودم و ماده خر را رها نمودم تا بچرد، و سپس در صف نماز داخل شدم، و این کار من (از جانب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و یا کس دیگری) انکار نشد.

14- عَنْ یَزِید بْن أَبِی عُبَیْدٍ، قَالَ: کُنْتُ آتِی مَعَ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ فَیُصَلِّی عِنْدَ الأُسْطُوَانَةِ الَّتِی عِنْدَ المُصْحَفِ، فَقُلْتُ: یَا أَبَا مُسْلِمٍ، أَرَاکَ تَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدَ هَذِهِ الأُسْطُوَانَةِ، قَالَ: فَإِنِّی «رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدَهَا».

(صحیح بخاری، حدیث: 502)

 

ترجمه: یزید بن ابی عبید رحمه الله فرمودند: من بهمراه سلمه بن اکوع رضی الله عنه (به مسجد النبی) می آمدم (می دیدم که ایشان عموما) نزد ستونی که برآن قرآن گذاشته بود نماز می خواندند، (روزی من به ایشان) گفتم: ای ابومسلم من تو را می بینم که (همیشه) تلاش می کنی که نزد این ستون نمازبخوانی (و آن را ستره قرار دهی، علت چیست)؟ ایشان فرمودند: همانا من پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را می دیدم که  تلاش می کنند که نزد این ستون نماز بخوانند(وآن را ستره قرار دهند).

 

 

 

 

 

 

خلاصــــه احـــــــــادیث

 

آنچه که از احادیث صحیحی که در بالا در باره «سُـــــتره» ذکر شده فهمیده می شود، از قرار زیر است:

1- فرد بدون «سُــــتره» نباید نماز بخواند.

2- نماز گزار باید به «سُـــــتره» نزدیک باشد تا شیطان خللی و قطعی در نمازش ایجاد نکند.

 

3 - فاصله محل سجده نماز گذار تا «سُـــــتره» به انداز گذر گوسفندی یعنی حدودا نیم متر باشد.

 

4- حد اقل طول و درازی «سُـــــتره» باید به اندازه طول و دارزی چوب پشت کجاوه یعنی حدودا سی سانتی متر باشد.

 

5- در نمازی که با جماعت خوانده می شود ، تنها «سُـــــتره»  امام برای همه کفایت می کند یعنی مقتدیها نیاز به «سُـــــتره»  ندارند.

 

6- نماز گزار نباید بگذارد کسی از میان او و «سُـــــتره» او گذر کند، زیرا همراهش شیطان گذر می کند و باعث خلل در نماز و قطع آن می شود.

7 - اگر خواست کسی از میان نماز گزار و «سُـــــتره» او بگذر باید بادستش جلوی او را بگیرد.

8 - و اگر فردی اصرار برگذر نمودن از جلوی نماز گزار داشت، نماز گزار با او درگیر شده یعنی بازور نگذار که از جلویش گذر کند.

9- اگر آنی که می خواست گذر کند حیوانی بود، نماز گزار خودش را به «سُـــــتره» نزدیک کند تا آن حیوان از پشت سر او گذر کند.

10 - گذر افراد و حیوانات از پشت «سُـــــتره» خللی در نماز نمازگزار ایجاد نمی کند.

 

11- در صورت نبود «سُـــــتره» ، گذر زن بالغ، شیطان، خر، وسگ سیاه از جلوی نماز گزار، نماز او را قطع و در آن خلل ایجاد می کند.

 

12- استفاده برای «سُـــــتره» ازهرچیزی که بشود از آن بعنوان علامت برای نماز خواندن استفاده کرد مانند: سر نیزه، عصای کوچک، کجاوه شتر، دیوار، ستون وشتر، ووو جایز است.

 

13- «سُـــــتره»  باعث عدم خلل و قطع در نماز می گردد.

 

صفت معیت الله متعال

  • بسم الله الرحمن الرحیم

     

    صفت معیت الله تعالی

  •  
  • سخنی چند پیش از مطلب

     

    بعد از حمد و ثنای الله متعال و درود و سلام فراوان بر پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، باید گفت: رساله ای که در دست دارید در باره «معیّت» که صفت مستقلی از صفات الله متعال است؛ به تحریر در آمده، و نسبت به حقیقت و معنای این صفت زیبا توضیح داده شده است ، و دیدگاه اهل تحقیق از علمای اهل سنّت که همان دیدگاه سلف صالح امت اسلامی است بیان شده است، ولی قبل از اینکه در باره صفت «معیّت» و حقیقت و معنای آن سخن به میان آورم، مناسب می دانم که دیدگاه محققین اهل سنّت را نسبت به اسماء و صفات الهی بیان نمایم، و سپس به بررسی صفت «معیّت» و حقیقت و معنای آن بپردازم، امیدوارم که در بیان مطالب این رساله به حق رسیده باشم و از الله متعال خواهانم که همیشه با من بوده و«معیّت» خویش را از بنده و سایر اهل اسلام نگیرد، آمین یا رب العالمین.

     

     

     

    عقیده اهل سنّت

    در باره اسماء و صفات الله متعال

     

    اهل سنّت تمام نامها و صفاتی که در قرآن مجید و احادیث صحیح نبوی صلی الله علیه وآله و سلم برای الله متعال آمده را بدون تأویل، بدون تشبیه، بدون تمثیل، بدون تفویض معنی، و بدون تعطیل قبول دارند ، و می گویند: معانی آنها را می دانیم ولی کیفیت آنها را نمی دانیم، و می گوییم: هر اسم و یا صفتی که در قرآن مجید و احادیث صحیح نبوی صلی الله علیه و آله وسلم برای الله متعال آمده را همانگونه که لایق و شایسته الله متعال است قبول داریم، واز این قانون هیچ اسم و یا صفتی را استثناء نمی کنیم.

    در این باره به دو مطلب یکی از امام ترمذی رحمه الله و دیگری از امام ابن کثیر رحمه الله که در ذیل ذکر می کنم توجه نمایید:

    امام ترمذی رحمه الله در کتاب جامع الترمذی ، درتحت حدیث (662) چنین نوشته اند:

    وَقَدْ قَالَ غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَهْلِ العِلْمِ فِی هَذَا الحَدِیثِ وَمَا یُشْبِهُ هَذَا مِنَ الرِّوَایَاتِ مِنَ الصِّفَاتِ: وَنُزُولِ الرَّبِّ تَبَارَکَ وَتَعَالَى کُلَّ لَیْلَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا، قَالُوا: قَدْ تَثْبُتُ الرِّوَایَاتُ فِی هَذَا وَیُؤْمَنُ بِهَا وَلَا یُتَوَهَّمُ وَلَا یُقَالُ: کَیْفَ هَکَذَا رُوِیَ عَنْ مَالِکٍ، وَسُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ، وَعَبْدِ اللَّهِ بْنِ المُبَارَکِ أَنَّهُمْ قَالُوا فِی هَذِهِ الأَحَادِیثِ: أَمِرُّوهَا بِلَا کَیْفٍ "، وَهَکَذَا قَوْلُ أَهْلِ العِلْمِ مِنْ أَهْلِ السُّنَّةِ وَالجَمَاعَةِ.

    ترجمه: بسیاری از اهل علم در باره این حدیث (إِنَّ اللَّهَ یَقْبَلُ الصَّدَقَةَ وَیَأْخُذُهَا بِیَمِینِهِ......) و آنچه شبیه این (حدیث) از روایات (صحیح) از صفات (الله متعال ، آمده مانند) فرود آمدن پروردگارتبارک و تعالی (در یک سوم آخر) هر شب به آسمان دنیا (و سایر صفات الله متعال)، (علماء) گفته اند: روایات در این باره ثابت می باشد و باید به آنها ایمان آورده شود و وهم (و خیال باطل) آورده نشود و (این نیز) گفته نشود که چگونه، اینگونه از (امام) مالک، و (امام) سفیان بن عیینه، و (امام) عبدالله بن المبارک (رحمهم الله) در باره این (نوع) احادیث (که در باره صفات الهی) آمده گفته اند: اینها را بدون بیان کیفیت بگذرانید و مرورنمایید (یعنی بخوانید و قبول نموده و بدانها معتقد باشید بدون اینکه کیفیتی برای آنها بیان نمایید) و نظریه اهل علم از اهل سنت و جماعت اینگونه است.

    امام ابن کثیر رحمه الله در تحت تفسیر آیه (54) سوره اعراف : (إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ .......) چنین نوشته اند:

    وَأَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَى: {ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ} فَلِلنَّاسِ فِی هَذَا الْمَقَامِ مَقَالَاتٌ کَثِیرَةٌ جِدًّا، لَیْسَ هَذَا مَوْضِعَ بَسْطِهَا، وَإِنَّمَا یُسلک فِی هَذَا الْمَقَامِ مَذْهَبُ السَّلَفِ الصَّالِحِ: مَالِکٌ، وَالْأَوْزَاعِیُّ، والثوری،وَاللَّیْثُ بْنُ سَعْدٍ، وَالشَّافِعِیُّ، وَأَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ، وَإِسْحَاقُ بْنُ رَاهَوَیْهِ وَغَیْرُهُمْ، مِنْ أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ قَدِیمًا وَحَدِیثًا، وَهُوَ إِمْرَارُهَا کَمَا جَاءَتْ مِنْ غَیْرِ تَکْیِیفٍ وَلَا تَشْبِیهٍ وَلَا تَعْطِیلٍ.

    ترجمه: اما گفته الله متعال : {ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ} در این باره مردم گفتارها و نظریات بسیار زیادی را مطرح نموده و بدان معتقد اند، که اینجا جای باز و گسترده نمودن آنها نیست، ولی آنچه در اینجا باید برآن رفته و انتخاب شود؛ همان مذهب سلف صالح: (از قبیل) مالک ؛ اوزاعی، ثوری، لیث بن سعد، شافعی، احمد بن حنبل ، و اسحاق بن راهویه (رحمهم الله) و دیگرائمه مسلمانان در قدیم و جدید (که) بیان نمودن این نوع احادیث بگونه ای که آمده ، (وبدون بیان) کیفیت و تشبیه و تعطیلی می باشد.

     

    قانون اسماء و صفات و «معیّت»

     

    شاید به ذهن برخی این خطور کند که آیا این قانون و قاعده که باید به اسماء و صفات الهی بدون بیان کیفیت ، تشبیه، تفویض معنی، تأویل و تعطیل همان گونه که شایسته الله متعال است، ایمان داشت، در باره صفت «معیّت» نیز منطبق می گردد یا مخصوص سایر صفات الهی است؟

    در جواب باید گفت: آری این قانون همانگونه که برسایراسماء و صفات الهی منطبق می گردد و بر صفت مورد بحث ما «معیّت» نیز منطبق نموده و این صفت از این قانون مستثنی نیست در این باره شیخ ابن عثیمین رحمه الله در مجموع فتاوای خویش جلد اول صفحه 144 چنین گفته اند:

    لکن الذی یظهر أن الکلام فیها کغیرها من الصفات، تفهم على حقیقتها مع تنزیه الله عما لا یلیق به، کما یفهم الاستواء والنزول وغیرهما....

    ترجمه: ولیکن آنچه واضح می گردد این است که سخن در این باره همانند غیر ازآن از صفات می باشد، و «معیّت» بر حقیقتش با منزه دانستن الله از آنچه که مناسبش نیست فهمیده می شود، همانگونه که استواء (برعرش) و نزول (به آسمان دنیا درآخرشب) و غیر از این دو(در سایر صفات) فهمیده می شود.

     

     

    صفت معیّت الله متعال

     

     «معیّت» و بودن الله متعال با بندگان صفتی از صفات الله متعال است که ما همانند سایر صفاتی که برای الله متعال در قرآن و احادیث صحیح نبوی صلی الله علیه و آله وسلم آمده اند، بدون بیان کیفیت، بدون تعطیل ، بدون تفویض معنی، بدون تشبیه و بدون تمثیل بدان معتقدیم، و می گویم هماگونه که الله متعال در قرآن مجید و پیامبربزرگوار در احادیث گفته اند، الله متعال با ماست و صفت «معیّت» برای الله متعال ثابت است ولی ما کیفیت این بودن و «معیّت» را نمی دانیم ولی این را می دانیم که معنای با ما بودن؛ حلولیت و اختلاط با خلق و سایرگمانهای بدی که در اذهان مریض گذر می کند؛ نیست، همانگونه که به این نیز یقین داریم که صفت «معیّت» با صفت «استوای برعرش» و «علوّ» الله متعال در تضاد نیست، الله متعال بر عرش استواء داشته و بهمراه ما نیزمی باشد، با وجود «علوّ» با ماست، اما کیفیت و چگونگی این با ما بودن و«معیّت» برای ما مشخص نیست.

    اما اینکه برخی از علمای اهل سنّت «معیّت» به علم، نصرت و غیره معنی نموده اند، آنها گفته اند که این معانی لازمه و مقتضای«معیّت» بوده و اصل حقیقت آن نیست، و آنان هرگزاصل حقیقت «معیّت» را منکر نشده اند، بلکه آن را حق دانسته اند، در این باره به آنچه  شیخ ابن عثیمین رحمه الله در مجموع فتاوای خویش جلد هشتم صفحه  454 از شیخ محمّد بن ابراهیم رحمه الله نقل نمودند توجه نمایید، شیخ ابن عثیمین رحمه الله فرمودند:

    وقد عثرت على تقریر للشیخ محمد بن إبراهیم رحمه الله یبین هذا المعنى تماما، أی إن المعیة حق على حقیقتها، ولا تستلزم أن یکون مختلطا بالخلق أو أنه فی الأرض، قال جوابا على قول بعض السلف: " معهم بعلمه ".

    " إذا جاءت هذه الکلمة فهی تفسیر للمعیة بالمقتضى، لیس تفسیرا لحقیقة الکلمة، والذی یحمل ویحدو على التفسیر بهذا أن المنازع فی هذا المبتدعة الذین یقولون: إنه مختلط بهم، فیأتی البعض من السلف بالمراد بالسیاق وهو أنه بکمال علمه ولکن لا یریدون أن کلمة " مع" مدلولها بکل شیء علیم، بل اجتمعت معها فی العلم، وزادت المعیة فی المعنى وهو کونه معهم، فتفسیرها بالمقتضى لا یدل على أن معناها باطل، فالکل حق .....

     

    ترجمه: من مطلب تأییدی از شیخ محمّد بن ابراهیم رحمه الله (در این باره) یافتم که ایشان همین معنی را کاملا بیان می کنند، یعنی اینکه «معیّت» حق است و به معنای حقیقی خویش دلالت می کند، و لازمه اش این نیست که الله مخلوط با خلق باشد و اینکه ایشان در زمین باشند، و این مطلب را درجواب برگفته برخی از سلف که «الله با آنهاست با علمش» چنین بیان نموده اند:

    چون این کلمه (علم، برای معیّت) آمد (باید دانست) که این تفسیری برای «معیّت» به مقتضی (و لازمه) است و تفسیری برای حقیقت کلمه (معیّت) نیست، آنچه (در حقیقت برخی ازعلماء را) وادار براین تفسیرنموده، این است که اهل بدعت (از حلولی ها) مطلبی (که کاملا اشتباه است) را ازآن بیرون می کشند و می گویند: همانا الله با آنها مخلوط است، (اینجاست) که برخی از سلف مدلول ( و مقتضای) این کلمه «معیّت» را ازسیاق (جمله ای که این کلمه در آن آمده است) بیان می کنند، وآن اینکه الله با کمال علمش (با آنها) است، ولیکن هدفشان این نیست که مدلول کلمه «مع» این است که الله نسبت به هرچیز بی نهایت آگاه است، بلکه با آن «معیّت» در علم جمع شده، و «معیّت» در مفهوم اضافه نموده و آن اینکه الله با آنهاست، لذا تفسیرنمودن «معیّت» به مقتضای آن (که همان علم باشد) دلالت براین نمی کند که اصل معنای «معیّت» باطل است، پس همه (هم مقتضی و لازمه و هم اصل معنای معیّت) حق است ....

    (سپس شیخ محمّد بن ابراهیم رحمه الله این بحث را ادامه داده تا اینکه گفته) :

     

    وهؤلاء العلماء الذین روی عنهم التفسیر بالمقتضى لا ینکرون المعیة، بل هی عندهم کالشمس" اهـ من "الفتاوى"، تقریرا على الحمویة. (مجموع فتاوى ورسائل سماحة الشیخ محمد بن إبراهیم 1 \12) .

     

    ترجمه: و این علمائی که از آنها تفسیربه مقتضی (درمعیّت) روایت شده (معنای اصل) معیّت را انکار نمی کنند، بلکه آن مفهوم در نزد آنان همانند خورشید (نمایان) است.

    (نقل) از "الفتاوى"، تقریر برالحمویة. (مجموع فتاوى ورسائل جناب شیخ محمّد بن إبراهیم 1 \12) .

     

     

    «معیّت» و «علم» دو صفت جداگانه اند

     

     

    نکته مهمی که در اینجا باید دانست، این است که «علم» خودش صفت مستقل دیگری از صفات الله متعال است، و این صفت وسعتش برهمه چیزاست، همانگونه که خود الله متعال فرموده اند: .... أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا (12) (سوره طلاق)

     

    ترجمه: همانا الله از نظر علمی و آگاهی برهرچیزاحاطه دارد.

     

    و«علیم» نامی از نامهای مبارک است، وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (224)  (سوره بقره) والله کاملا شنوا و بی نهایت داناست.

     

    لذا اگر ما بگوییم که «معیّت» بعینه همان «علم» است، ادغام صفات نموده ایم، و در نتیجه گرفتار تأویل وانکار «معیّت» که صفت مستقلی از صفات الله متعال است؛ گشته ایم ، و در حالیکه «معیّت» بعینه «علم» نیست، و معنای «معیّت» گسترده و رساتراز«علم» و سایر معانی که برای آن بیان شده دارد ، در این باره به این سخنان شیخ ابن عثیمن رحمه الله  وسپس بعد از آن به سخنان امام شوکانی رحمه الله دقت نمایید:

     

    شیخ ابن عثیمین رحمه الله چنین گفته اند:

     

    والمهم أن هذه المسألة کغیرها من مسائل الصفات تجری على ظاهرها على ما یلیق بالله عز وجل وما ورد عن السلف فإنه داخل فی معناها، لأنه من لوازمه، واقتصروا علیه خوف المحذور، وإلا فلا یخفى أن حقیقة المعیة أوسع من العلم وأبلغ.

     

    ترجمه: وآنچه در این مسأله «معیّت» مهم است ، این است که این مسأله همانند سایر مسائل صفات است که بر ظاهرش همان گونه که مناسب و شایسته الله با عزت و بزرگواراست، می رود، ولی آنچه از سلف ( در باره توضیح معیّت به علم و غیره) آمده در معنای «معیّت» داخل است، زیرا از لوازم آن هستند، و بر همین بسنده نموده اند از ترس گرفتارشدن به چیزممنوع، (که همان برداشت غلط حلولیه باشد) و رنه این (برکسی) پوشیده نیست که حقیقت «معیّت» از«علم» گسترده تر و رساتراست. (مجموعه فتاوای ابن عثیمین صفحه 144)

     

    امام شوکانی رحمه الله درکتاب: التحف فی مذاهب السلف، صفحه 79) چنین فرموده اند:

    کما نقول هکذا فی الاستواء والکون فی تلک الجهة فکذا نقول فی مثل قوله سبحانه وهو معکم أینما کنتم وقوله ما یکون من نجوى ثلاثة إلا هو رابعهم ولا خمسة إلا هو سادسهم وفی نحو إن الله مع الصابرین إن الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون إلى ما یشابه ذلک ویماثله ویقاربه ویضارعه فنقول فی مثل هذه الآیات هکذا جاء القرآن إن الله سبحانه وتعالى مع هؤلاء ولا نتکلف تأویل ذلک کما یتکلف غیرنا بأن المراد بهذا الکون وهذه المعیة هو کون العلم ومعیته فإن هذه شعبة من شعب التأویل تخالف مذاهب السلف وتباین کان علیه الصحابة والتابعون وتابعوهم.

     

    ترجمه: همانگونه که در باره استواء و بودن (الله متعال) در آن جهت می گوییم؛ همانگونه در مثل این گفته (الله) منزه و « وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ» (سوره حدید آیه: 57) یعنی:  واو (یعنی : الله متعال) با شماست هرکجا که باشید. و(این) گفته الله متعال : « مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا » (سوره مجادله، آیه: 7) یعنی: هیچ سرگوشی سه نفره نیست مگر اینکه چهارمی آنها الله است و نه پنج نفرمگر اینکه ششمی الله است و نه کمتراز این و نه بیشتراز این مگر اینکه الله با آنها است هرکجا که باشند.

    و در مانند: (این گفته الله متعال) « إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ »( سوره بقره آیه: 153) یعنی: الله با صبرکنندگان است  و « إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (سوره نحل آیه: 128) یعنی: همانا الله با کسانی است که از الله ترسیده و پرهیزگاری پیشه نمودند و کسانی که آنان نیکوکاران اند. وسایرآیاتی که با این آیات مشابهت ،هم مثلی و نزدیکی و همانندی دارند؛ می گوییم، ما در باره این نوع آیات می گوییم:  آن گونه که در قرآن آمده ؛ الله منزه وبرتر با اینها است ، و ما خودمان به زحمت تأویل نمی اندازیم همانگونه که دیگران غیر ازما می اندازند، (و می گویند) که مراد از این بودن و این «معیّت» (فقط) همان «علم» و «معیّت علمی» است، زیرا این شعبه ای از شعب های تأویلی است (و) با مذاهب (و دیدگاهای) سلف مخالفت داشته و با آنچه صحابه، و تابعین و تبع تابعین برآن بوده اند در تضاد قراردارد.

     

     

     

     

    توضیحات شیخ ابن عثیمین رحمه الله

     

     در باره حقیقت و معنای «معیّت»

     

     

    در اینجا برای بهتر واضح شدن حقیقت و معنای «معیّت» ، توجه شما را به چند نوشته و از نوشته های شیخ ابن عثیمین رحمه الله در این باره جلب می کنم:

    1 - شیخ ابن عثیمین رحمه الله در مجموع فتاوای خویش جلد اول صفحه  144و 145 درپاسخ به سؤالی که در باره دیدگاه ابن تیمیه و ابن قیم رحمهما الله در باره «معیّت»؛ از ایشان پرسیده شده؛ چنین نوشته اند : 

    لا أعلم أحدا صرح بذلک، لکن الذی یظهر أن الکلام فیها کغیرها من الصفات، تفهم على حقیقتها مع تنزیه الله عما لا یلیق به، کما یفهم الاستواء والنزول وغیرهما، ولهذا لم یتکلم الصحابة فیما أعلم بلفظ الذات فی الاستواء والنزول، أی لم یقولوا: استوى على العرش بذاته، أو ینزل إلى السماء الدنیا بذاته؛ لأن ذلک مفهوم من اللفظ، فإن الفعل أضیف إلى الله تعالى، إما إلى الاسم الظاهر، أو الضمیر، فإذا أضیف إلیه کان الأصل أن یراد به ذات الله عز وجل لکن لما حدث تحریف معنى الاستواء والنزول احتاجوا إلى توکید الحقیقة بذکر الذات، وکذلک لما حدث القول بالحلول وشبه القائلون به بآیات المعیة بین السلف بطلان تلبیسهم، وأنه لا یراد بها أنه معهم بذاته مختلطا بهم، کما فهم أولئک الحلولیة، وأن المراد بها بیان إحاطته بالخلق علما، وذکروا العلم؛ لأنه أعم الصفات متعلقا، ولأنها جاءت فی سیاقه.

    ترجمه : من نمی دانم که کس دیگری به این (که معیّت حقیقی است) تصریح نموده باشد، ولیکن آنچه واضح می گردد این است که سخن در این باره (معیّت) همانند غیر ازآن از صفات (الله متعال) می باشد، و «معیّت» بر حقیقتش با منزه دانستن الله از آنچه که مناسبش نیست فهمیده می شود، همانگونه که استواء (برعرش) و نزول (به آسمان دنیا درآخرشب) و غیر از این دو(در سایر صفات) فهمیده می شود، بهمین خاطر تا جایی که من می دانم صحابه (رضی الله عنهم) کلمه ذات را در «استواء» و «نزول» بکار نبردند یعنی نگفتند: الله با ذاتش برعرش (بالا رفته و) استواء نموده است، و یا اینکه الله با ذاتش (در یک سوّم آخرشب) به آسمان دنیا فرود می آید؛ زیرا این از لفظ فهمیده می شود، زیرا عمل وقتی به الله متعال نسبت شود، یا بسوی اسم ظاهراست و یا ضمیر، و چون بسوی ایشان نسبت شود، اصل این است که با آن؛ ذات الله با عزت و بزرگوار مراد گرفته شود، لیکن زمانی که تحریف (در) معنای «استواء»  و «نزول» بوجود آمد (علماء) نیازپیدا کردند برای تأکید حقیقت کلمه «ذات» را ذکرکنند، و همچنین زمانی که نظریه حلولیت پیدا شد و قائلین به آن ، آیات «معیّت» را دلیل گرفتند، (علمای) سلف بطلان این تلبیسشان را بیان نمودند، و (گفتند) که هدف از «معیّت» این نیست که الله با ذاتش مخلوط با آنهاست همانگونه که حلولی ها فهمیده اند، و همانا هدف از«معیّت» بیان احاطه علمی الله به خلق است، و علم را ذکر نمودند؛ زیرا تعلق آن از همه صفات عام تر است، و چون «معیّت» (در برخی از نصوص) در سیاق «علم» آمده است.

    سپس شیخ ابن عثیمین رحمه الله در ادامه این بحث چنین ارشاد فرمودند:

     

    والمهم أن هذه المسألة کغیرها من مسائل الصفات تجری على ظاهرها على ما یلیق بالله عز وجل وما ورد عن السلف فإنه داخل فی معناها، لأنه من لوازمه، واقتصروا علیه خوف المحذور، وإلا فلا یخفى أن حقیقة المعیة أوسع من العلم وأبلغ، ولظهور هذه المسألة وأنها لم تخرج عن نظائرها لم یکن فیها کلام عن الصحابة رضی الله عنهم اللهم إلا ما ذکر عن ابن عباس رضی الله عنهما ذکره ابن أبی حاتم فی تفسیره عنه، قال: "هو على العرش، وعلمه معهم"، ثم اشتهر ذلک بین السلف حین انتشر تفسیر الجهمیة لها بالحلول.

     

    ترجمه: وآنچه در این مسأله «معیّت» مهم است ، این است که این مسأله همانند سایر مسائل صفات است که بر ظاهرش همانگونه که مناسب و شایسته الله با عزت و بزرگواراست، می رود، ولی آنچه از سلف ( در باره توضیح معیّت به علم و غیره) آمده در معنای «معیّت» داخل است، زیرا از لوازم آن هستند، و بر همین بسنده نموده اند از ترس گرفتارشدن به چیزممنوع، (که همان برداشت غلط حلولیه باشد) و رنه این (برکسی) پوشیده نیست که حقیقت «معیّت» از«علم» گسترده تر و رساتراست.

     

    2- شیخ این عثیمین رحمه الله درمجموع فتاوای خویش؛ جلد اول صفحه  248 در باره تفسیر«معیّت» چنین توضیح داده اند:

    على أن من المحققین من علماء أهل السنة من فسر المعیة بظاهرها على الحقیقة اللائقة بالله تعالى وقال: لا یمتنع أن یکون الله تعالى معنا حقیقیة وهو على عرشه حقیقة کما جمع الله تعالى بینهما فی آیة سورة الحدید.

    ترجمه : آری برخی از محققین از علماء اهل سنت «معیّت» را به ظاهرش برحقیقتی که شایسته و مناسب الله متعال است تفسیرنموده اند، و گفته اند: این ممانعت ندارد که بودن الله متعال با ما حقیقی باشد و بودن الله بر عرش نیزحقیقی باشد همانگونه که الله متعال در میان هر دو در آیه سوره حدید جمع نموده است.

    آری هدف شیخ ابن عثیمین رحمه الله آیه چهار سوره حدید می باشد که الله متعال فرموده اند:

     هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.

    ترجمه: الله همانی است که آسمانها و زمین را در شش روزآفریده و سپس بر عرش (بالارفته و) استواء نموده، و می داند آنچه که در زمین فرو می رود، و آنچه ازآن بیرون می شود ، و آنچه از آسمان فرود می آید و آنچه در آن بالا می رود، و او با شماست هرکجا که باشید و الله به آنچه عمل می کنید کاملا بیناست.

     

    3- شیخ ابن عثیمین رحمه الله در مجموع فتاوای خویش؛ جلد هشتم صفحه  454 و 455 ، در باره صفت «معیّت» و بکار بردن کلمه «ذات» در این صفت چنین نوشته اند:

     

    سؤال: هل یصح أن نقول: هو معنا بذاته؟

     

    الجواب: هذا اللفظ یجب أن یبعد عنه، لأنه یوهم معنى فاسدا یحتج به من یقول بالحلول، ولا حاجة إلیه، لأن الأصل أن کل شیء أضافه الله إلى نفسه فهو له نفسه؛ ألا ترى إلى قوله تعالى: {وَجَاءَ رَبُّکَ} هل یحتاج أن نقول جاء بذاته؟ وإلى قوله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: "ینزل إلى السماء الدنیا هل یحتاج أن نقول ینزل بذاته؟ إننا لا نحتاج إلى ذلک، اللهم إلا فی مجادلة من یدعی أنه جاء أمره أو ینزل أمره؛ لرد تحریفه.

     

    ترجمه: پرسش: آیا صحیح است که بگوییم: الله با ذاتش با ماست؟

     

     پاسخ: ضروری است که از(استعمال) این لفظ دوری شود، زیرا ازآن معنای غلط برداشت (و فهمیده) می شود، و از آن کسانی که معتقد به حلول اند دلیل می گیرند، لذا نیازبه (استعمال) آن نیست، زیرا اصل این است که هرچیز را که الله (متعال) به خودش نسبت می دهد، هدف خود الله (متعال) می باشد، آیا این گفته الله متعال:  {وَجَاءَ رَبُّکَ} را ندیده ای؟ آیا نیاز دارد که بگوییم: (در روزقیامت، الله) با ذاتش می آید؟ (و آیا این) گفته (رسول الله) صلی الله علیه و آله وسلم (را ندیده ای) : ینزل إلى السماء الدنیا، آیا نیاز دارد که بگوییم که الله با ذاتش فرود می آید؟ قطعا ما نیازی به این (که لفظ ذات در اینجاها بکار ببریم) نداریم، یا الله، بجز در زمان مجادله با کسی که می گوید: (معنای: وَجَاءَ رَبُّکَ)، امراو می آید و (مراد از فرود و نزول) نزول امراوست؛ (در چنین مواقعی است که ما کلمه ذات را) برای ردّ تحریف آن فرد (بکار برده و استعمال می کنیم).

     

     

    4- شیخ ابن عثیمین رحمه الله در پایان مقاله ای که در باره «معیّت» به نام «تعقیب معیة الله تعالی لخلق» که در آخر کتاب ایشان به نام «القواعد المثلی فی صفات الله و أسمائه الحسنی » چاپ شده و در مجموع فتاوی ایشان جلد سوم صفحه (357) نیز ذکر شده ؛ پنج نکته مهم در باره حقیقت و معنای «معیّت» بیان نمودند که از قرار ذیل می باشند:

    وخلاصة القول فی هذا الموضوع کما یلی:

     

    ترجمه: و خلاصه سخن در موضوع «معیّت» این است که ذیل ذکرمی شود:

     

    1 - أن معیة الله تعالى لخلقه ثابتة بالکتاب والسنة وإجماع السلف.

     

    ترجمه: همانا «معیّت» و همراه بودن، الله متعال با مخلوقش ازقرآن و سنّت و اجماع امت ثابت است.

     

    2 - أنها حق على حقیقتها على ما یلیق بالله تعالى من غیر أن تشبه معیة المخلوق للمخلوق.

     

    ترجمه: همانا «معیّت» حق بوده (و) بر حقیتش همانگونه که برای الله متعال شایسته است و بدون اینکه تشبیه با «معیّت» مخلوق با مخلوق داشته باشد، مراد است.

     

    3 - أنها تقتضی إحاطة الله تعالى بالخلق علما وقدرة، وسمعا وبصرا وسلطانا وتدبیرا، وغیر ذلک من معانی ربوبیته، إن کانت المعیة عامة، وتقتضی مع ذلک نصرا وتأییدا وتوفیقا وتسدیدا إن کانت خاصة.

     

    ترجمه: همانا این «معیّت» خواهان احاطه الله متعال بر مخلوق از نظر، علم، قدرت، شنوائی، بینائی، سلطنت و تدبیر و سایر معانی ربوبیت است، اگر«معیّت عام» باشد، و توأم با این خواهان نصرت، و تأیید و توفیق و راست و درستی است اگر «معیّت خاص»باشد.

     

    4 - أنها لا تقتضی أن یکون الله تعالى مختلطا بالخلق، أو حالا فی أمکنتهم، ولا تدل على ذلک بوجه من الوجوه.

     

    ترجمه: همانا «معیّت» خواهان این نیست که الله متعال مخلوط با مخلو و یا با آنها در مکانهایشان حلول نموده و واقع باشد، و به هیچ وجهی از وجوه براین دلالت نمی کند.

     

    5 - إذا تدبرنا ما سبق علمنا أنه لا منافاة بین کون الله تعالى مع خلقه حقیقة، وکونه فی السماء على عرشه حقیقة.

    ترجمه: وقتی ما به آنچه که گذشت فکر کنیم، قطعا خواهیم دانست، که بودن الله متعال با مخلوقش بطور حقیقی و بودن الله در آسمان بر عرشش بطور حقیقی ؛ منافاتی ندارد.

     

     

     

    احادیثی چند درباره «معیّت»

    و برخ صفات مرتبط دیگر

     

    در اینجا برای بهتر فهمیدن حقیقت و معنای «معیت» مناسب می دانم احادیثی چند در باره «معیّت» و برخ صفات دیگر(مانند: نزول، قرب، و دنو) را ذکر نمایم، زیرا فهمیدن این صفات شبهات وارده برفهم صفت «معیّت» را دور می نماید:

    1- ابن عمر رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در دعای سفر نقل نمودند که ایشان در دعای سفر این جمله را می گفتند: «.....اللهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ، وَالْخَلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ....» (صحیح مسلم: حدیث:1342)

    ترجمه: .... یا الله تو یارو همراه در سفر، و جانشین در خانواده هستی......

    2- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا قَامَ فِی صَلاَتِهِ، فَإِنَّمَا یُنَاجِی رَبَّهُ أَوْ رَبُّهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ قِبْلَتِهِ، فَلاَ یَبْزُقَنَّ فِی قِبْلَتِهِ، وَلَکِنْ عَنْ یَسَارِهِ أَوْ تَحْتَ قَدَمِهِ»... (صحیح بخاری: حدیث: 417)

    ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: همانا هرگاه یکی از شما که در نمازش می ایستد، همانا او با پروردگارش راز و نیاز می کند و یا اینکه پروردگارش در میان او و قبله اش قراردارد، پس (نماز گذار به هنگام نماز) هرگز به سمت قبله اش تف نمی کند و لیکن درسمت چپش و یا زیر قدم (چپش، تف می کند).

    3- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ یُصَلِّی، فَلاَ یَبْصُقُ قِبَلَ وَجْهِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ قِبَلَ وَجْهِهِ إِذَا صَلَّى» (صحیح بخاری: حدیث: 406)

    ترجمه: عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرگاه که یکی از شما نماز می خواند، پس به سمت جلو و روبرویش تف نمی کند، زیرا زمانی که نماز می خواند الله متعال در جلو و روبرویش می باشد.

    4 - عَنْ أَبِی مُوسَى، قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ، فَجَعَلَ النَّاسُ یَجْهَرُونَ بِالتَّکْبِیرِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَیُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ، إِنَّکُمْ لَیْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلَا غَائِبًا، إِنَّکُمْ تَدْعُونَ سَمِیعًا قَرِیبًا، وَهُوَ مَعَکُمْ وَالَّذِی تَدْعُونَهُ أَقْرَبُ إِلَى أَحَدِکُمْ مِنْ عُنُقِ رَاحِلَةِ أَحَدِکُمْ » (صحیح مسلم: 2704)

    ترجمه: ابوموسی (اشعری رضی الله عنه) فرمودند: همانا در سفری همراه با پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بودیم، مردم شروع کردند که با صدای بلند الله اکبرمی گفتند، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم (خطاب به آنها) گفتند: ای مردم برخودتان نرمی کنید، همانا شما نه کری را فرامی خواند و نه غائبی را، همانا شما (ذات) کاملا شنوا و نزدیکی را فرا می خوانید، و او با شماست و آنی که شما فرا می خوانید از گردن شترسواری هر یک از شما به شما نزدیک تراست.

     

    5- عَنْ أَبی هُرَیْرَةَ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: أَنَا مَعَ عَبْدِی مَا ذَکَرَنِی وتحرکت بی شفتاه. (صحیح ابن حبان، حدیث: 812)

     

    ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: الله تبارک و تعالی فرمودند: من با بنده ام هستم تا وقتی که مرا یاد می کند و دو لبش بخاطرمن حرکت می کند.

    6 - عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، وَأَنَا مَعَهُ إِذَا ذَکَرَنِی، فَإِنْ ذَکَرَنِی فِی نَفْسِهِ ذَکَرْتُهُ فِی نَفْسِی، وَإِنْ ذَکَرَنِی فِی مَلَإٍ ذَکَرْتُهُ فِی مَلَإٍ خَیْرٍ مِنْهُمْ، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ بِشِبْرٍ تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ ذِرَاعًا، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ ذِرَاعًا تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ بَاعًا، وَإِنْ أَتَانِی یَمْشِی أَتَیْتُهُ هَرْوَلَةً " (صحیح بخاری: حدیث: 7405)

    ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: الله متعال می فرمایند: من نزد گمان بنده ام هستم که نسبت به من دارد، و من بهمراه او هستم چون از من یاد کند، لذا اگر مرا در نفس خود یاد کند من او را درنفس خودم یاد می کنم، و اگرمرا در جمعی یاد کند من او را در جمع بهتراز(جمع) آنان یا می کنم، و اگر به سوی من یک وجب نزدیک شود من به سوی او یک گز نزدیک می شوم، و اگر او گزی به من نزدیک شود من  به اندازه ى کشیدگی ودرازی دو دست به اونزدیک می شوم، و اگرپیاده (وآهسته) به نزد من می آید من دویده و به صورت به نزد می آیم.

    7 - عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: یَا ابْنَ آدَمَ مَرِضْتُ فَلَمْ تَعُدْنِی، قَالَ: یَا رَبِّ کَیْفَ أَعُودُکَ؟ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ، قَالَ: أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ عَبْدِی فُلَانًا مَرِضَ فَلَمْ تَعُدْهُ، أَمَا عَلِمْتَ أَنَّکَ لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ؟ یَا ابْنَ آدَمَ اسْتَطْعَمْتُکَ فَلَمْ تُطْعِمْنِی، قَالَ: یَا رَبِّ وَکَیْفَ أُطْعِمُکَ؟ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ، قَالَ: أَمَا عَلِمْتَ أَنَّهُ اسْتَطْعَمَکَ عَبْدِی فُلَانٌ، فَلَمْ تُطْعِمْهُ؟ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّکَ لَوْ أَطْعَمْتَهُ لَوَجَدْتَ ذَلِکَ عِنْدِی، یَا ابْنَ آدَمَ اسْتَسْقَیْتُکَ، فَلَمْ تَسْقِنِی، قَالَ: یَا رَبِّ کَیْفَ أَسْقِیکَ؟ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ، قَالَ: اسْتَسْقَاکَ عَبْدِی فُلَانٌ فَلَمْ تَسْقِهِ، أَمَا إِنَّکَ لَوْ سَقَیْتَهُ وَجَدْتَ ذَلِکَ عِنْدِی " (صحیح مسلم، حدیث: 2569)

     

    ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا الله با عزت و بزرگوار روز قیامت می گوید: ای فرزند آدم من (در دنیا) بیمار شدم (ولی) تو به عیادت من نیامدی، (آن فرد) گوید: ای پروردگار(من) چگونه من شما را عیادت می کردم؟ و در حالی که شما پروردگار جهانیان هستی، (الله متعال) گوید: آیا ندانستی که فلان بنده ام بیمار است و تو عیادتش ننمودی؟، اگر تو عیادتش می کردی قطعا مرا بنزدش می یافتی. ای فرزند آدم من از تو غذا خواستم و تو به من غذا ندادی، (آن فرد) گوید: ای پروردگار(من) چگونه به شما خوراک می دادم؟ و در حالی که شما پروردگار جهانیان هستی، (الله متعال) گوید: آیا مگر ندانستی که فلان بنده ام از تو درخواست غذا کرد ولی تو به او غذا ندادی؟ آیا ندانستی که اگر تو غذایش می دادی آن را در نزد من می یافتی، ای فرزند آدم من از تو در خواست (آب و) نوشیدنی نمودم، ولی تو به من (آب و) نوشیدنی ندادی، (آن فرد) گوید: ای پروردگار(من) چگونه به شما (آب و) نوشیدنی می دادم؟ و در حالیکه تو پروردگار جهانیان هستی، (الله متعال) گوید: فلان بنده ام از تو درخواست (آب و) نوشیدنی نمود و تو به او (آب و) نوشیدنی ندادی، اگر تو به او (آب و) نوشیدنی می دادی قطعا آن را در نزد من می یافتی.

     

    8 - عَنْ عَائِشَة قَالَتْ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَا مِنْ یَوْمٍ أَکْثَرَ مِنْ أَنْ یُعْتِقَ اللهُ فِیهِ عَبْدًا مِنَ النَّارِ، مِنْ یَوْمِ عَرَفَةَ، وَإِنَّهُ لَیَدْنُو، ثُمَّ یُبَاهِی بِهِمِ الْمَلَائِکَةَ، فَیَقُولُ: مَا أَرَادَ هَؤُلَاءِ؟ . (صحیح مسلم، حدیث: 1348)

    ترجمه: عایشه رضی الله عنها روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: الله هیچ روزی بیشتر از روز عرفه، بنده ای را ازآتش دوزخ آزاد نمی کند، و همانا در این روز او(الله متعال، به حجاج در عرفه) نزدیک می گردد و سپس الله (متعال) با آنها بر فرشتگان فخرمی کند و سپس می گوید: اینها چه می خواهند.

    استاد آلبانی رحمه الله در سلسله احادیث صحیحه حدیث شماره(2551) این حدیث را ذکر نموده و در باره آن بحث نموده و در آخرچنین نوشته است:

     

    فنزوله نزول حقیقی یلیق بجلاله لا یشبه نزول المخلوقین، وکذلک دنوه عز وجل دنو حقیقی یلیق بعظمته، وخاص بعباده المتقربین إلیه بطاعته، ووقوفهم بعرفة تلبیة لدعوته عز وجل. فهذا هو مذهب السلف فی النزول والدنو، فکن على علم بذلک حتى لا تنحرف مع المنحرفین عن مذهبهم. وتجد تفصیل هذا الإجمال وتحقیق القول فیه فی کتب شیخ الإسلام ابن تیمیة، وبخاصة منها "مجموعة الفتاوى "، فراجع مثلا (ج 5 / 464 - 478) . وقد أورد الحدیث على الصواب فیها (ص 373) واستدل به على نزوله تعالى بذاته عشیة عرفة، وبحدیث جابر المشار إلیه آنفا..

     

    ترجمه: فرود آمدن الله متعال حقیقی است همانگونه که شایسته آن ذات بزرگواراست ومشابه فرود مخلوق ها نیست، و همچنین نزدیکی آن با عزت و بزرگوارحقیقی است همانگونه که با بزرگواری ایشان مناسب و شایسته است، و این مخصوص بندگانی است که خود را با اطاعت و پیروی (از دستورات شرع) به او نزدیک نمودند، وایستادن آنها به عرفات پاسخ مثبت دادن؛ به فراخوانی آن با عزت و بزرگواراست.

    این همان مذهب سلف در باره فرود آمدن و نزدیک شدن است، پس تو نسبت به این مسأله آگاه و باخبر باش تا اینکه بهمراه کسانی که از مذهب آنان به انحراف رفته به انحراف نروی.

    و تفصیل این اجمال و تحقیق در باره را در کتاب شیخ الاسلام ابن تیمیه و خصوصا درمجموع فتاوی، بعنوان مثال به (ج 5 / 464 - 478) مراجعه نما.

    ایشان این حدیث را با الفاظ درست آن؛ در صفحه (373) آورده و با آن بر نزول ذات الله متعال شام روز عرفه و همچنین با حدیث جابر که همین حالا بدان اشاره شده استدلال نموده است....

     

     

     

    خلاصه مطلب در باره «معیّت»

     

     

     

    در پایان بحث مناسب می دانم که خلاصه مطلب را در چند سطر بیان نمایم :

     

    1- «معیّت» یک صفت مستقل است.

     

    2- «علم» و سایر معانی که برخی از علمای اهل سنّت برای «معیّت» بیان می کنند لازمه و مقتضای آن است و نه حقیقت آن.

     

    3- معنای «معیّت» گسترده تر و رساتر از «علم» و سایر معانی که برای آن بیان می شود؛ می باشد.

     

    4 - «معیّت» را به «علم» و سایرمعانی؛ معنی نمودن و اصل «معیّت» و یا حقیقت «معیّت» را رد کردن، تأویل است که نتیجه آن تعطیل صفت «معیّت» گشته و یا سبب ادغام صفت «معیّت» در صفت «علم» و یاسایرصفات الهی می گردد.

     

    5 - قبول «معیّت» معنایش پذیرش حلول و اتحاد و اختلاط الله متعال با مخلوق نیست، زیرا حلول و اتحاد یک عقیده انحرافی است.

     

    6 - صفت «معیّت» با «استواء»، «علو» و «نزول» در تضاد نیست، زیرا تمام اینها در قرآن و سنّت صحیح به اثبات رسیده و باید همه آنها را همان گونه که شایسته و مناسب الله متعال است قبول داشت.

     

    7 - کیفیت «معیّت» همانند کیفیت سایر صفات الله متعال بر ما پوشیده است، والله متعال همانگونه که شایسته و مناسب اوست، با ماست، و صفت «معیّت» برایش ثابت است.

     

    8 - تفویض معنی در این صفت یعنی این را گفتن که ما معنای «معیّت» را نمی دانیم، اشتباه بوده و نباید آن را پذیرفت.

     

    9- معنای «معیّت» که همان «همراه بودن» است واضح است ولی کیفیت آن مجهول و پوشیده است.

     

    10- از استعمال کلمه «ذات» به همراه «معیّت» بنا بر برداشتهای غلط حلولی ها پرهیزشود.

     

    این است آنچه بنده در باره صفت «معیّت» بدان معتقدم و همین است عقیده علمای محقّق اهل سنّت و تمام سلف صالح امت که از آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی صلی الله علیه و آله وسلم گرفته شده است، همانگونه که شما در دلایلی که در این رساله بیان شد خوانده اید.

     

نظریه شاذ کدام است ؟

✏قول شاذ چیست؟✏

 ✏ امروزه بسیاری از افراد کم سواد و یا عالم نما هستند که هر گاه از کسی سخنی بشنوند که با طبع و یا مذهب و حزبشان سازگاری نداشته باشد فورا می گویند این سخن خلاف جمهور و شاذ است و نباید از آن پیروی کرد زیرا پیروی از شذوذ باعث هلاکت و گمراهی می شود ، و فورا تورا متهم می کنند که دنبال اقوال شاذ هستی و داری از آنها پیروی می کنی ، در اینجا مناسب می دانم که برای این دسته از افراد کم سواد و عالم نما ، معنی و مفهوم شاذ را در نز علما بیان کنم تا شاید کمی بخود آمده و دیگر کمتر از این سخنان بی اعتبار بزنند .

 ✏علمای بزگوارقول شاذ را چنین تعریف نمودند ( شاذ به نظریه و سخنی گویند که با حق یعنی با کتاب الله و سنت مخالف باشد)

✏ابن تیمیه در کتاب ‏(ﺍﻟﻨﺒﻮﺍﺕ ‏) چنین فرموده اند : ﻭﺃﻣﺎ ﺍﻟﻘﻮﻝ ﺍﻟﺬﻱ ﻳﺪﻝ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ ﻭﺍﻟﺴﻨﺔ ﻓﻼ ﻳﻜﻮﻥ ﺷﺎﺫﺍ، ﻭﺇﻥ ﻛﺎﻥ ﺍﻟﻘﺎﺋﻞ ﺑﻪ ﺃﻗﻞ ﻣﻦ ﺍﻟﻘﺎﺋﻞ ﺑﺬﺍﻙ ﺍﻟﻘﻮﻝ، ﻓﻼ ﻋﺒﺮﺓ ﺑﻜﺜﺮﺓ ﺍﻟﻘﺎﺋﻞ ﺑﺎﺗﻔﺎﻕ ﺍﻟﻨﺎﺱ. ترجمه : سخنی که از قرآن و سنت دلیلی دارد شاذ نمی باشد ، و گرچه آن قول کم ترین گوینده را داشته باشد ، پس به اتفاق علما ،زیادی گوینده اعتباری ندارد.

✏و ﺍﺑﻦ ﺣﺰﻡ در کتاب ‏( ﺍﻟﻨﺒﺬﺓ ﺍﻟﻜﺎﻓﻴﺔ ‏) چنین فرموده اند: ﻭﺇﺫﺍ ﺧﺎﻟﻒ ﻭﺍﺣﺪ ﻣﻦ ﺍﻟﻌﻠﻤﺎﺀ ﺟﻤﺎﻋﺔ ﻓﻼ ﺣﺠﺔ ﻓﻲ ﺍﻟﻜﺜﺮﺓ . ﻷﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻳﻘﻮﻝ ـ ﻭﻗﺪ ﺫﻛﺮ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﻔﻀﻞ ـ : ‏( ﻭَﻗَﻠِﻴﻞٌ ﻣَّﺎﻫُﻢْ ‏) . ﻭﻗﺎﻝ ﺗﻌﺎﻟﻰ : ‏( ﻓَﺈﻥ ﺗَﻨَﺎﺯَﻋْﺘُﻢْ ﻓِﻲ ﺷَﻴﻰٍْ ﻓَﺮُﺩُّﻭﻩُ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺍْﻟﺮَّﺳُﻮﻝِ ﺇِﻥ ﻛُﻨﺘُﻢْ ﺗُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺍْﻟْﻴَﻮْﻡِ ﺍﻟْﺄَﺧِﺮِ ‏) .
 ترجمه : هرگاه یکی از علما با جماعت و گروه از آنان مخالفت کند در زیادی افراد حجت نیست زیرا الله متعال در بیان اهل فضل می فرماید : ( ﻭَﻗَﻠِﻴﻞٌ ﻣَّﺎﻫُﻢْ ‏) یعنی : آنان بسیار کم اند . و الله متعال می فرماید: ‏( ﻓَﺈﻥ ﺗَﻨَﺎﺯَﻋْﺘُﻢْ ﻓِﻲ ﺷَﻴﻰٍْ ﻓَﺮُﺩُّﻭﻩُ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺍْﻟﺮَّﺳُﻮﻝِ ﺇِﻥ ﻛُﻨﺘُﻢْ ﺗُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺍْﻟْﻴَﻮْﻡِ ﺍﻟْﺄَﺧِﺮِ ‏) یعنی : اگر در چیزی اختلاف نمودید آن را بسوی الله و رسول الله یعتی کتاب الله و سنت باز گردانید اگربه الله و روز قیامت ایمان دارید.
✏ از تعریفی که علما برای قول و نظریه شاذ در بالا بیان نمودند چند چیز فهمیده می شود :
✏ حق بودن در نظریات به اکثریت و اقلیت بستگی ندارد به صحت دلیل بستگی دارد .
 ✏ اکثریت فی نفسه دلیل حقانیت نیست همانگونه که اقلیت فی نفسه دلیل بطلان نیست .
✏ نظریه و قول شاذ آن است که با کتاب الله و سنت صحیح مخالف باشد .
 ✏ نظریه ای که بر گرفته از قرآن و سنت صحیح باشد هر گز شاذ نیست گرچه قائلین و معتقدان به آن کم باشند .
✏نظریه ای که مخالف با قرآن و یا سنت صحیح باشد گرچه قائلین و معتقدین زیادی هم داشته باشد ، شاذ است .

حکم اعتکاف در غیر از مساجد سه گانه

✏مساله اعتکاف در غیر مساجد سه گانه✏



✏برخی از برادران متعصب و مدعیان علم این روزها بر من شدیدا تاخته و اعتراض می کنند که چرا گفتید اعتکاف بجز در مساجد سه گانه یعنی ( مسجد الحرام و مسجد النبی و مسجد الاقصی) ثابت نیست، شاید شنیدن چنین حرفی بر افراد کم علم و یا عوام عجیب باشد ولی بر علما هیچ عجیب نیست اما اگر بخواهید از دلایل من باخبرشوید که چرا بنده چنین حرفی را زده ام خدمتان عرض می کنم که بنا بر دلایل زیر من چنین حرفی را زده ام :



✏1-ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ -: ‏( ﻻ ﺍﻋﺘﮑﺎﻑ ﺇﻻ ﻓﯽ ﺍﻟﻤﺴﺎﺟﺪ ﺍﻟﺜﻼﺛﺔ ‏) ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻋﺘﮑﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﺴﺠﺪ ‏(ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ،ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﻨﺒﯽ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻻﻗﺼﯽ ‏) ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺭ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﺻﺤﯿﺤﻪ ﺁﻟﺒﺎﻧﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ 2786 ﺗﺨﺮﯾﺞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺑﺮ ﺷﺮﻁ ﺷﯿﺨﯿﻦ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .



✏ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ : ﻗﺎﻝ ﺣﺬﯾﻔﺔ ﻟﻌﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ‏[ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ‏] : ‏[ ﻗﻮﻡ ‏] ﻋﮑﻮﻑ ﺑﯿﻦ ﺩﺍﺭﮎ ﻭﺩﺍﺭ ﺃﺑﯽ ﻣﻮﺳﻰ ﻻ ﺗﻐﯿﺮ ‏[ ﻭﻓﯽ ﺭﻭﺍﯾﺔ : ﻻ ﺗﻨﻬﺎﻫﻢ ‏] ؟ ﻭﻗﺪ ﻋﻠﻤﺖ ﺃﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻗﺎﻝ : ﻻﺍﻋﺘﮑﺎﻑ ﺇﻻ ﻓﯽ ﺍﻟﻤﺴﺎﺟﺪ ﺍﻟﺜﻼﺛﺔ ، ﻓﻘﺎﻝ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ : ﻟﻌﻠﮏ ﻧﺴﯿﺖ ﻭﺣﻔﻈﻮﺍ ، ﺃﻭ ﺃﺧﻄﺄﺕ ﻭﺃﺻﺎﺑﻮﺍ. ترجمه : ﺣﺬﯾﻔﻪ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺑﻪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﮔﻔﺖ : ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﺗﻮ ﻭﻣﻨﺰﻝ ﺍﺑﻮﻣﻮﺳﯽ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﮑﺎﻑ ﻧﺸﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﻮﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻤﺎﻧﻌﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺍﻋﺘﮑﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﺴﺠﺪ ‏(ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ،ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﻨﺒﯽ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻻﻗﺼﯽ ‏) ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ : ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﯿﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺗﻮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﯿﺰﺍﺳﺘﺎﺩ ﺁﻟﺒﺎﻧﯽ ﺭﺣﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﺻﺤﯿﺤﻪ 6/667 ﺗﺨﺮﯾﺞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺳﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺑﺮ ﺷﺮﻁ ﺷﯿﺨﯿﻦ ﺍﺳﺖ .



✏ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺳﻮﻣﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ : ﺟﺎﺀ ﺣﺬﯾﻔﺔ ﺇﻟﻰ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻘﺎﻝ : ﺃﻻ ﺃﻋﺠﺒﮏ ﻣﻦ ﻗﻮﻣﮏ ﻋﮑﻮﻑ ﺑﯿﻦ ﺩﺍﺭﮎ ﻭﺩﺍﺭ ﺍﻷﺷﻌﺮﯼ ، ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻟﻤﺴﺠﺪ ، ﻗﺎﻝ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ : ﻭﻟﻌﻠﻬﻢ ﺃﺻﺎﺑﻮﺍ ﻭﺃﺧﻄﺄﺕ ، ﻓﻘﺎﻝ ﺣﺬﯾﻔﺔ : ﺃﻣﺎ ﻋﻠﻤﺖ ﺃﻧﻪ : ﻻ ﺍﻋﺘﮑﺎﻑ ﺇﻻ ﻓﯽﺛﻼﺛﺔ ﻣﺴﺎﺟﺪ . ﻓﺬﮐﺮﻫﺎ ، ﻭﻣﺎ ﺃﺑﺎﻟﯽ ﺃﻋﺘﮑﻒ ﻓﯿﻪ ﺃﻭ ﻓﯽ ﺳﻮﻗﮑﻢ ﻫﺬﻩ ‏[ ﻭﮐﺎﻥ ﺍﻟﺬﯾﻦ ﺍﻋﺘﮑﻔﻮﺍ – ﻭﻋﺎﺏ ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺣﺬﯾﻔﺔ - ﻓﯽﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﮑﻮﻓﺔ ﺍﻷﮐﺒﺮ. ﯾﻌﻨﯽ : ﺣﺬﯾﻔﻪ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭﮔﻔﺖ : ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺩﯼ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﺗﻮ ﻭﻣﻨﺰﻝ ﺍﺑﻮﻣﻮﺳﯽ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﮑﺎﻑ ﻧﺸﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ، ﺣﺬﯾﻔﻪ ﮔﻔﺖ : ﻣﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻋﺘﮑﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﺴﺠﺪ ‏(ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ،ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﻨﺒﯽ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻻﻗﺼﯽ ‏) ﻭ ﺳﭙﺲ ﺣﺬﯾﻔﻪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻋﺘﮑﺎﻑ ﮐﻨﻢﻭ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﺍﺭﺗﺎﻥ ‏( ﺭﻭﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺟﺎﻣﻊ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻮﻓﻪ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﮑﺎﻑ ﻧﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ‏) . ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺁﻟﺒﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﺻﺤﯿﺤﻪ 6/669 ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺭﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦﺣﺪﯾﺚ ﺭﺍﻭﯾﺎﻥ ﺷﯿﺨﯿﻦ ﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻧﺨﻌﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﺬﯾﻔﻪ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.



✏2- خود رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم علاوه از مسجد النبی در دیگر مساجدی که در مدینه و اطراف مدینه بوده اعتکاف ننمودند.


✏3- در زمان پیامبر بزرگوار اسلام در مدینه منوره و همچنین در اطراف مدینه و حتی در بحرین و یمن و برخی دیگر اماکن مساجد متعددی بوده است حتی در یک روایت صحیح نیامده که صحابه رضی الله عنهم به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آن مساجد اعتکاف نموده باشند.این خود بزرگترین دلیل است که این عمل در نزد آنها مجاز نبوده ورنه صحابه رضی الله عنهم در انجام کارنیک از یکدیگر پیشی می گرفتند و حتما این کار را انجام می دادند و در غیر مساجد سه گانه (مسجد النبی ، مسجد الحرام، و مسجد الاقصی) در عموم مساجد مدینه و سایر شهرها اعتکاف می کردند.



✏4- در هیچ حدیث صحیحی نیامده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بصراحت فرموده باشند که در غیر این سه مسجد (مسجد النبی ، مسجد الحرام، و مسجد الاقصی) در سایر مساجد اعتکاف مجاز می باشد وشاید برخی به برخی از احادیث موضوع و ضعیف استناد کنند که آنها در نزد علما حجت نیست .



✏5- از سلف حذیفه رضی الله عنه و سعید بن المسیب رحمه الله و عطاء رحمه الله برهمین نظریه بودند حتی برخی از این سه بزرگوار فقط در مسجد النبی و برخی در مسجد الحرام و مسجد النبی قایل به اعتکاف بودند نه در سایر مساجد .


✏6- از دور صحابه و سلف در این مساله در میان علما اختلاف نظر وجود داشته است به عنوان مثال برخی می گویند فقط در همین سه مسجد اعتکاف مجاز است نه در سایر مساجد ، و برخی دیگر می گویند در مسجد جامع باید اعتکاف شود ، و برخی بر این باورند که در هر مسجدی که جماعت برگذار می شود اعتکاف مجاز است، و برخی حتی اعتکاف در مسجد خانه خویش را هم مجاز می دانند ، حالا که در این مساله اختلاف است ، الله متعال در قرآن مجید به ما دستور داده که در زمان اختلاف به الله و رسول یعنی کتاب الله وسنت رجوع کنید در اینجا ما وقتی به قرآن رجوع کردیم دیدیم که قرآن مطلقا اعتکاف در مساجد را مجاز می داند و وقتی که به احادیث رجوع کردیم دیدید که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم این آیه مطلق را خاص نموده فرموده : اعتکافی نیست مگر در این سه مسجد (مسجد النبی ، مسجد الحرام، و مسجد الاقصی ) ، لذا طبق اصول و قوانین علمی حدیث اطلاق آیه را خاص می گرداند در نتیجه بجز مساجد سه گانه یعنی ( مسجد النبی ، مسجد الحرام، و مسجد الاقصی ) مجاز و مشروع نمی باشد.



✏ در آخر باید گفت چرا ما باید این قدر تنگ نظر و متعصب باشیم که حتی تحمل شنیدن کوچک ترین حرفی را که مخالف با نظریه و یا مذهب ما باشد را نداشته باشیم ، و همیشه تلاش کنیم از کاه کوهی بسازیم ، برادران و خواهران دینی من ، اعتکاف یک مستحبی است که عملا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و صحابه رضی الله عنهم انجام دادند ولی هیچ حدیث صحیحی که فضیلت خاصی برایش بیان کرده باشد نیامده است، و اگر کسی آن را ترک کند هیچ گنه کار نمی گردد ، حالا سوال این است که اگربرخی از بندگان الله همانند صاحب راز رسول الله حذیفه رضی الله عنه ، سردار تابعین سعید بن مسیب و عطا رحمهما الله و محدث عصر حاضر استاد آلبانی رحمه الله و بنده کوچک الله ، همچون من ، به این نتیجه رسیدیم که بجز این سه مسجد ( مسجد النبی ، مسجد الحرام، و مسجد الاقصی ) در دیگر مساجد اعتکاف ثبوت شرعی ندارد آن هم بدین خاطر که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چنین فرموده ا ند، آیا ما جرمی مرتکب شدیم که برخی این همه غوغا بپا نمودند .



✏ برادران و خواهران دینی من، بنده این را بارها گفتم و باز هم تکرار می کنم هر کس یک حدیث صحیح و صریحی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آورد که ایشان در غیر مساجد سه گانه ( مسجد النبی ، مسجد الحرام، و مسجد الاقصی ) اعتکاف نمودند و یا اینکه به صحابه دستوردادند که در آنها اعتکاف نمایند ، بنده آماده ام که از این نظریه ام رجوع کنم و این رجوع خودم را برای همه گان اعلان کنم.✏

قوانینی چند در باره ارتباط دختر ها و پسرها در دنیای مجازی

قوانینی چند در باره ارتباط دختر ها و پسرها در دنیای مجازی:

(1) اصل اول: اصل بر ممنوعیت است.

یعنی: اصل در اسلام بر این است که نباید هیچ زن و دختر نا محرمی با هیچ مرد و پسر نا محرمی هیچ نوع تعلق و ارتباطی داشته باشند.
در این باره به دو روایت زیر توجه فرمایید:
عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ اتَّقُوا النِّسَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ فِتْنَةِ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانَتْ فِی النِّسَاءِ (صحیح مسلم 4925)
پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: از زنان (نامحرم) بر حذر بوده (واز همنشینی و همکلامی با آنها پرهیز کنید) زیرا اولین فتنه در بنی اسرائیل ( یعنی : آزمایشی که دچار گناه شدند و برایشان مضر واقع شد) جریان زنان بود.

و در روایت دیگری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
مَا تَرَکْتُ بَعْدِی فِتْنَةً هِیَ أَضَرُّ عَلَى الرِّجَالِ مِنْ النِّسَاءِ (صحیح مسلم: 4923)
یعنی : من بعد از خودم فتنه ای (یعنی : آزمایش مضرتری و آنچه که انسان را دچار گناه کند) بر مردان از زنان رها نکرده ام.

(2) اصل دوّم: نیت را باید بررسی نمود.
یعنی باید دانست که بنا بر چه نیّتی این پسر یا مرد با آن زن و دختر در ارتباط است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى.
یعنی : دار و مدار کارها بر نیّت هاست و برای هرفردی همانی است که نیّت نموده است.
(صحیح بخاری حدیث شماره یک)
آری می توان ارتباط دختر ها و پسرها در دنیای مجازی را از نظر نیّت برسه قسم تقسیم نمود:
ــــــــــــــــ
1- (بیهوده و بدون هدف واقعی و خاص) سرگرمی و وقت گذرانی و مسخره نمودن وغیره (این نوع روابط ممنوع و حرام)، زیرا با این نوع روابط به مسلمانی توهین شده، دل مسلمانی شکسته ، وقت خود انسان ضایع شده ، اخلاقیات انسان خراب شده ، مال انسان به هدر رفته است ،گوله بار گناه انسان سنگین گشته است و...در نتیجه الله متعال از انسان راض گشته و دنیا و آخرت انسان خدشه دار شده است .
الله متعال می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) (سوره حجرات)
ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده اید ! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگری را مسخره کنند ، شاید آنان بهتر از اینان باشند ، و نباید زنانی زنان دیگری را مسخره کنند ، زیرا چه بسا آنان از اینان خوبتر باشند ، و همدیگر را طعنه نزنید و مورد عیبجوئی قرار ندهید ، و یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند مخوانید. ( برای مسلمان ) چه بد است ، که فسق نماید بعد از ایمان آوردن ،کسانی که ( از چنین اعمالی و اقوالی ) توبه نکنند ، ایشان ستمگرند.

عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَا تَزُولُ قَدَمُ ابْنِ آدَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ خَمْسٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَ أَفْنَاهُ وَعَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ وَمَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَفِیمَ أَنْفَقَهُ وَمَاذَا عَمِلَ فِیمَا عَلِمَ(سنن ترمذی حدیث شماره 2340)
ترجمـــــــــــــه : پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هنوز دوپا و قدم انسان در روزقیامت از نزد پروردگارش تکان نخورده و دور نمی شود که از پنج چیزاز او پرسیده می شود: 1- عمرش را در چه راهی گذرانده و فنا نموده است. 2- جوانیش را در چه راهی کهنه نموده 3- و مالش را از کجا به دست آورده 4- ومالش را در چه راهی مصرف و خرج نموده است . 5- وچه قدربه آنچه آموخته عمل نموده است (به علمش چه قدر عمل نموده است).
ــــــــــــــــ
2- اهداف سوء (شهوانی و فکری). (این نوع ممنوع و حرام) در این باره به آیات قرآنی زیر توجه فرمایید:
وَاللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیمًا (27) (النساء)
ترجمه : الله می خواهد که توبه شما را بپذیرد ولی کسانی که به دنبال شهوات راه می افتند ، می خواهند که شما بسیار زیاد منحرف گردید.
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آل عمران :14)
ترجمــــه: برای انسان ، دوستی و علاقه با شهوتها جلوه داده شده است ، از قبیل : علاقه به زنان و فرزندان و خزانه های ثروت هنگفت و آلاف و الوف طلا و نقره و اسبهای نشاندار و چهارپایان ( همچون : شتر و گاو و بز و گوسفند . . . ) و کشت و زراعت . اینها ( همه ) کالای دنیای است و سرانجام نیک در پیشگاه الله است ( که در قیامت به دین داران و پرهیزگاران داده خواهد شد ) .
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً(سوره مریم: 59)
ترجــــمه : بعد از آنان ، فرزندان ناخلَفی (روی کار آمدند) که نماز را ( ترک کردند وبه) هدر دادند و به دنبال ( لذائذ و ) شهوات راه افتادند ، و ( مجازات ) گمراهی ( خود را در دنیا و آخرت ) خواهند دید .
لِیَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا یَزِرُونَ(سوره نحل : 25)
ترجمــــــــه : آنان باید که در روز قیامت بار گناهان خود را ( به سبب پیروی نکردن از دستورات اسلام ) به تمام و کمال بر دوش کشند ، و هم برخی از بار گناهان کسانی را حمل نمایند که ایشان را بدون ( دلیل و برهان و ) آگهی گمراه ساخته اند . هان ( ای مردمان ! بدانید که آنان) چه بار گناهان بدی را بر دوش می کشند !
ــــــــــــــــــــــــــــــ
3- اهداف خیر و دعوتی.(این نوع مجاز بوقت ضرورت و به قدر ضرورت)
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (71) وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (72) (سوره توبه)
ترجمه : مردان و زنان مؤمن ، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند . همدیگر را به کار نیک می خوانند و از کار بد باز می دارند ، و نماز را برپا می دارند ، و زکات را می پردازند ، و از الله و پیامبرش پیروی می کنند . ایشان کسانیند که الله به زودی ایشان را مشمول رحمت خود خواهند گرداند . الله کاملا غالب و باعزت و بی نهایت با حکمت است(71).
الله به مردان و زنان مؤمن بهشت را وعده داده است که در زیرآنها جویبارها روان است و جاودانه در آن می مانند ، و مسکنهای پاکی را در بهشت جاویدان بدانان وعده داده است (و) خوشنودی الله که بالاتر از هر چیز است . پیروزی بزرگ همین است(72) .

(3) اصل سوّم : مجاز است بوقت ضرورت و بقدر ضرورت.
یعنی: اگر نیازبود که فرد با جنس مخالف ارتباط داشته باشد پس باید بوقت ضرورت و بقدر ضرورت این تعلق و ارتباط صورت گیرد و نه بیشتر.
به این آیه قرآنی توجه فرمایید که بوقت ضرورت حرام را حلال و مجاز قرار می دهد:
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (سوره بقرة :173)
(آنچه را که مشرکان و دیگران حرام می دانند ، حرام نیست) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیرالله ( به هنگام ذبح ) بر آن گفته شده باشد بر شما حرام کرده است . ولی آن کس که مجبور شود ( می تواند به خاطر حفظ جان از آن اشیاء حرام بخورد ) در صورتی که علاقه مند ( به خوردن این حرام ها نبوده ) و متجاوز نباشد ، گناهی بر او نیست . بی گمان الله بسیاربخشاینده و بی نهایت مهربان است .
علمای اسلام از آیه و امثال این آیه و احادیثی که در باره مجاز قرار دادن محرمات بوقت ضرورت آمده این قاعده و قانون را استنباط نموده اند (الضرورات تبیح المحظورات بوقت الضرورة و بقدرضرورة). یعنی: امور ممنوعه در شریعت بوقت ضرورت و بقدر ضرورت مجاز می باشد.

(4) اصل چهارم: رابطه دختر و پسر نامحرم بسیار خطرناک است و باید در این مسیر با احتیاط کامل حرکت کرد در این باره به حدیث زیر توجه فرمایید:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا تَرَکْتُ بَعْدِی فِتْنَةً هِیَ أَضَرُّ عَلَى الرِّجَالِ مِنْ النِّسَاءِ (صحیح مسلم: 4923)
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: من بعد از خودم فتنه ای (یعنی : آزمایش مضرتری و آنچه که انسان را دچار گناه کند) بر مردان از زنان رها نکرده ام.
ارتباط دختر ها و پسرها در دنیای مجازی ازنظر نوع ارتباط : بر چهار قسم است:
1- نوشتاری .(کم خطر، مجاز بوقت ضرورت و به قدر ضرورت وبه نیت خیر)
2- گفتاری.(خطر بیشتر، با احتیاط بیشتر ،مجاز بوقت ضرورت و به قدر ضرورت وبه نیت خیر)
3- تصویری.(خطر بسیار زیاد و حرام و ممنوع)
4- مرکب از دو نوع ( نوشتاری و گفتاری یا صوتی و تصویری و..) (کمی و زیادی خطر و حرمت به نوع ترکیب بستگی دار)

قوانینی چند در باره (مهریه از دیدگاه شرعی)

قوانینی چند در باره (مهریه از دیدگاه شرعی):

اصل اول (1) در اسلام حد و اندازه ای برای مهریه تعیین نشده که کم تر و یا بیشتر از آن مجاز نباشد بلکه به توافق طرفین (دختر و پسر) بستگی دارد.

در این باره به این آیه قرآن توجه فرمایید:
وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلاَ تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَیْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً(سوره نساء، آیه: 20)
ترجمه : و اگر خواستید همسری را به جای همسری برگزینید (زنی را طلاق دادید و خواستید زن دیگری بگیرید)، هر چند خزانه ای (یعنی : مال فراوانی را که بعنوان مهریه به زنی که طلاق داده اید ) داده باشید ، برای شما درست نیست که چیزی از آن مال را بازپس بگیرید . آیا با بهتان و گناه آشکار ، آن را بازپس گرفته ودریافت می دارید ؟ !
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل دوم (2) اسلام تشویق و ترغیب نموده به مهریه ای اندک و کم .
قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَلَا لَا تَغْلُوا صُدُقَ النِّسَاءِ فَإِنَّهُ لَوْ کَانَ مَکْرُمَةً وَفِی الدُّنْیَا أَوْ تَقْوَى عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ کَانَ أَوْلَاکُمْ بِهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا أَصْدَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ امْرَأَةً مِنْ نِسَائِهِ وَلَا أُصْدِقَتْ امْرَأَةٌ مِنْ بَنَاتِهِ أَکْثَرَ مِنْ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ أُوقِیَّةً وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیُغْلِی بِصَدُقَةِ امْرَأَتِهِ حَتَّى یَکُونَ لَهَا عَدَاوَةٌ فِی نَفْسِهِ وَحَتَّى یَقُولَ کُلِّفْتُ لَکُمْ عِلْقَ الْقِرْبَةِ.
ترجمه : عمر بن خطاب رضی الله عنه فرمودند: خبر دار در مهریه های زنان زیاد روی نکنید و مهریه های سنگین تعیین نکنید زیرا اگر این کارشرافتی دردنیا ویا نشانی پرهیزگاری در نزد الله عزوجل می بود پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مستحق ترینتان می بود تا به این کار عمل کند و در حالی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برای هیچ یک از زنانش و همچنین برای هیچ یک از دخترانش از دوازه اوقیه (یعنی: چهار صد و هشتاد درهم نقره) مهریه بیشتر تعیین ننموده اند ، همانا گاهی مهریه زن فردی آن قدر زیاد می باشد که باعث دشمنی با خانمش می گردد و تا اینکه آن شوهر می گوید: من (برای فراهم نمودن مهریه)هر مشکلی بدوش کشیدم تا اینکه همانند که از دهان مشک آب می ریزد از من عرق ریخته است .
(سنن نسائی حدیث شماره : 3297 و استاد آلبانی رحمه الله این حدیث را صحیح دانسته است)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل سوم (3) اسلام از مهریه های سنگین و زیاد استقبال نمی کند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ إِنِّی تَزَوَّجْتُ امْرَأَةً مِنْ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هَلْ نَظَرْتَ إِلَیْهَا فَإِنَّ فِی عُیُونِ الْأَنْصَارِ شَیْئًا قَالَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَیْهَا قَالَ عَلَى کَمْ تَزَوَّجْتَهَا قَالَ عَلَى أَرْبَعِ أَوَاقٍ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى أَرْبَعِ أَوَاقٍ کَأَنَّمَا تَنْحِتُونَ الْفِضَّةَ مِنْ عُرْضِ هَذَا الْجَبَلِ مَا عِنْدَنَا مَا نُعْطِیکَ وَلَکِنْ عَسَى أَنْ نَبْعَثَکَ فِی بَعْثٍ تُصِیبُ مِنْهُ قَالَ فَبَعَثَ بَعْثًا إِلَى بَنِی عَبْسٍ بَعَثَ ذَلِکَ الرَّجُلَ فِیهِمْ .
ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه می فرمایند مردی به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: من با زن انصاری ازدواج نموده ام ، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برایش گفت: آیا او را دیده و به او نگاه کرده ای؟ زیرا در چشمان انصاری چیزی هست، (آن مرد) گفت: او را دیده و نگاه نموده ام (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: بر چه مهریه ای با او ازدواج نموده ای؟ (آن مرد) گفت : بر چهار اوقیه (یعنی: یکصد و شصت درهم) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به آن مرد گفت: (مهریه ها را آنقدر زیاد می کنید) که گویا از پهنای این کوه نقر می کنید ، ما چیزی نداریم که به تو بدهیم (تا مهریه ی خانمت را بدهی)و لی شاید که ترا در گروهای جهادی فرستادیم تا از مال غنیمت چیزی گیرت کند (روای می گوید) سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) گروهی را به سوی بنی عبس فرستاد آن فرد را نیز با آنها فرستاد.
(صحیح مسلم، حدیث شماره 2553)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل چهارم (4) در اسلام معیار ازدواج مال ومهریه نیست بلکه دین و اخلاق است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ تُنْکَحُ الْمَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ لِمَالِهَا وَلِحَسَبِهَا وَجَمَالِهَا وَلِدِینِهَا فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یَدَاکَ.
ترجمه : از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: زن ازدواج می شود بنا بر چهار چیز: 1- بنا بر مالش 2- بنا بر حسب و نسبش 3- بنا بر جمال و زیباییش 4- بنا بردینش ، پس با گرفتن زن دین دار خودت را کامیاب گردان سرنگون شده دستانت در خاک فرورود.
(صحیح بخاری، حدیث شماره :4700)
در حدیث صحیح دیگری چنین آمده : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا خَطَبَ إِلَیْکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِینَهُ وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوا تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِیضٌ.
ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هر گاه فردی برای خواستگاری آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید به او زن بدهید زیرا اگر این کار را نکنید در زمین فتنه و فساد پنهاوری صورت خواهد گرفت .
(سنن ترمذی حدیث شماره 1004)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل پنجم (5) در اسلام مهریه زیاد دلیل خوبی نیست بلکه بر عکس مهریه اندک دلیل خوبی است، در این باره به دو حدیث زیر توجه فرمایید:
(1) عقبه بن عامر رضی الله عنه روایت نموده اند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: (خیر الصداق أیسره) یعنی : بهترین مهریه آن است که آسان ترین و کم ترین آنها باشد.
( این حدیث صحیح است و تحت شماره : 3279 درکتاب؛ صحیح الجامع آمده است).
(2) عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ إِنَّ مِنْ یُمْنِ الْمَرْأَةِ تَیْسِیرَ خِطْبَتِهَا وَتَیْسِیرَ صَدَاقِهَا وَتَیْسِیرَ رَحِمِهَا.
عایشه رضی الله عنها روایت نموده اند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: یمن و خوبی زن در خواستگاری آسانش و کمی مهریه اش و آسانی رحمش است.
یعنی: یمن و خوبی زن در این است که زمانی که مردی برای خواستگاریش می رود سختگیری نکند و مهریه اش را اندک و کم کند و زنی زایا باشد.
(این حدیث حسن است و درمسند احمد بن حنبل حدیث شماره: 23338، آمده است)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصل ششم (6) زن می تواند به اختیار خود و بدون هیچ جبر و اکراهی تمام مهریه و یا بخشی از آن را برای شوهر خویش ببخشد.
در این باره به آیه زیر توجه فرمایید:
وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَّرِیئاً (سوره نساء، آیه: 4)
ترجمه : و مهریّه های زنان را به عنوان هدیّه ای خالصانه و فریضه ای الهی بپردازید . پس اگر(زنان) با رضایت خاطر چیزی از مهریّه خود را به شما (مردان) بخشیدند ، آن را ( دریافت دارید و ) حلال و گوارا بخورید (ومصرف کنید) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل هفتم (7) مهریه حق زن است و نباید در این باره به او ظلم شود و یا حقش خورده شودو باید کاملا به او پرداخت شود.
در این باره به حدیث زیر توجه فرمایید:
عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَحَقُّ الشُّرُوطِ أَنْ تُوفُوا بِهِ مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ.
از عقبه بن عامر رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: حق دار ترین شروطی که باید به آنها وفا شده و کاملا پرداخت شود شرطهائی است که با آن شرمگاهای (زنان) را برایتان حلال نموده اید.(یعنی شروط زمان ازدواج از قبیل مهریه و دیگر شروط شرعی و مجاز).
(صحیح بخاری حدیث شماره : 2520)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل هشتم(8) اگر زن قبل از دوخول و جماع طلاق داده شود و در حالی که برایش مهریه تعیین شده است نیمی از تمام مهریه به او می رسد، مگر اینکه شوهر با رضایت خویش بخواهد تمام مهریه را پرداخت نماید در این باره به آیه زیر توجه فرمایید:
وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکَاحِ وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (سوره بقره، آیه: 237)
ترجمه : و اگر زنان را پیش از آن که با آنان تماس بگیرید ( و جماع نمایید ) طلاق دادید ، در حالی که مهریّه ای برای آنان تعیین نموده اید ، ( لازم است ) نصف آنچه را که تعیین کرده اید ( به آنان بدهید ) مگر این که آنان ( حق خود را ) ببخشند و یا (شوهر) همان کسی که عقد ازدواج در دست او است ، (تمام مهریه را به داده و به زن) ببخشد ، و اگر شما ( مردان ) گذشت کنید ( ودر این صورت نیز تمام مهریّه را به زنان بپردازید ) به پرهیزگاری نزدیکتر است ، و گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید . بیگمان الله به آنچه انجام می دهید کاملا بینا است .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل نهم(9) و اگر بعد از دوخول و جماع طلاق داده شود در این صورت تمام مهریه بزن می رسد در این باره به آیه زیر توجه فرمایید:
الله متعال در قرآن مجید می فرماید:
وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلاَ تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَیْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً(سوره نساء، آیه: 20)
ترجمه : و اگر خواستید همسری را به جای همسری برگزینید (زنی را طلاق دادید و خواستید زن دیگری بگیرید)، هر چند خزانه ای (یعنی : مال فراوانی را که بعنوان مهریه به زنی که طلاق داده اید ) داده باشید ، برای شما درست نیست که چیزی از آن مال را بازپس بگیرید . آیا با بهتان و گناه آشکار ، آن را بازپس گرفته ودریافت می دارید ؟ !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل دهم (10) اگر در زمان عقد مهریه ای برای زن تعین نشد و شوهر قبل ازجماع وفات نمود در این صورت همانند مهریه زنان قومش و هم عصرش به او داده می شود و کاملا مهریه به او می رسد و مهریه نصف نمی شود در این باره به روایت زیر توجه فرمایید:
عَنْ عَلْقَمَةَ وَالْأَسْوَدِ قَالَا أُتِیَ عَبْدُ اللَّهِ فِی رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَلَمْ یَفْرِضْ لَهَا فَتُوُفِّیَ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ سَلُوا هَلْ تَجِدُونَ فِیهَا أَثَرًا قَالُوا یَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ مَا نَجِدُ فِیهَا یَعْنِی أَثَرًا قَالَ أَقُولُ بِرَأْیِی فَإِنْ کَانَ صَوَابًا فَمِنْ اللَّهِ لَهَا کَمَهْرِ نِسَائِهَا لَا وَکْسَ وَلَا شَطَطَ وَلَهَا الْمِیرَاثُ وَعَلَیْهَا الْعِدَّةُ فَقَامَ رَجُلٌ مَنْ أَشْجَعَ فَقَالَ فِی مِثْلِ هَذَا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِینَا فِی امْرَأَةٍ یُقَالُ لَهَا بَرْوَعُ بِنْتُ وَاشِقٍ تَزَوَّجَتْ رَجُلًا فَمَاتَ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَقَضَى لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمِثْلِ صَدَاقِ نِسَائِهَا وَلَهَا الْمِیرَاثُ وَعَلَیْهَا الْعِدَّةُ فَرَفَعَ عَبْدُ اللَّهِ یَدَیْهِ وَکَبَّرَ .
ترجمه : علقمه و اسود رحمهما الله می فرمایند: از عبد الله بن مسعود رضی الله عنه مسأله مردی پرسید شد که با زنی ازواج نموده و در حالی که زمان عقد برایش مهری تعیین کرده و این مرد قبل از جماع با خانم وفات نموده است (حکم این چیست؟) عبد الله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند: از دیگر علما بپرسید آیا در این باره حدیث و روایتی می یابید (سؤال کنندگان) گفتند: ای ابو عبد الرحمن ما در این باره روایت و حدیثی سراغ نداریم. عبد الله بن مسعود رضی الله عنه گفت: من در این باره اظهار نظر شخصی می کنم اگر در واقع درست بود از جانب الله است (حکمش این است) که به زن باید همانند مهریه زنان هم نوع و همعصرش وکاملا بدون هیچ کم و اضافی داده شود واین زن از شوهر مرده اش ارث می برد و باید عده بگذراند، بعد (از این سخن ابن مسعود رضی الله عنه) مردی از قلبیه اشجع بلند شد و گفت همانند این فیصله شما رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره خانمی از قبیله ما به نام بروع بنت واشق که با مردی ازدواج نموده بود و شوهرش قبل از اینکه با اوجماع کند وفات نموده بود چنین فیصله ای نمود که به زن باید همانند مهریه زنان هم نوع و همعصرش کاملا وبدون هیچ کم و اضافی داده شود و این زن از شوهر مرده اش ارث می برد و باید عده بگذراند، (در این وقت) عبد الله بن مسعود رضی الله عنه دو دستش را بلند نمود و الله اکبر گفت.(و از اینکه فیصله اش با فیصله رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برابر بوده خوشحال شد)
(سنن نسائی حدیث شماره : 3302)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل دهم (11) اگر در زمان عقد مهریه ای برای زن تعین نشد و شوهر قبل ازجماع آن زن را طلاق داد در این صورت زن؛ مهریه ای ندارد ولی سامان و هدیه ای به او داده می شود در این باره به دوآیه زیر توجه فرمایید:
(1) لاَّ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاء مَا لَمْ تَمَسُّوهُنُّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدْرُهُ مَتَاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُحْسِنِینَ (سوره بقره، آیه: 236)
ترجمه :اگر زنان را قبل از جماع (آمیزش جنسی) و تعیین مَهر ( به عللی ) طلاق دادید ، گناهی بر شما نیست ( و در این موقع ) آنان را ( با هدیّه ای مناسب حال خود ) بهره مند سازید . آن کس که توانائی ( مالی ) دارد ، و آن کس که توانائی ( مالی ) ندارد ، به اندازه خودش ، هدیّه ای شایسته بپردازد ، و این ( پرداخت هدیّه ) بر نیکوکاران الزامی است .

(2) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً (سوره أحزاب، آیه: 49)
ترجمه :ای کسانی که ایمان آورده اید ! هنگامی که با زنان مؤمنه ازدواج کردید و پیش از همبستری و جماع با ایشان ، آنان را طلاق دادید ، برای شما عدّه ای بر آنان نیست تا حساب آن را نگاه دارید . ایشان را از هدیّه مناسبی بهره مند سازید و به گونه محترمانه و زیبائی آنان را آزاد و رها سازید .

مســـأله تکفیر

رساله : مســـأله تکفیر

نوشته: استاد محمد ناصر الدین آلبانی رحمه الله

بخــــــش (اوّل)

ــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ

ستایش شایسته و از آن معبود به حقی است که ما ستایشش گفته ، از او کمک خواسته و از او طلب آمرزش می کنیم، و از شرور و بدیهای خودمان و کردار زشت و بدمان به الله پناه می بریم، هر کسی را که الله هدایت می نماید برایش گمراه کننده ای نیست و هر کسی را که او گمر
اه می کند برایش هدایت دهنده ای نیست وگواهی می دهم که بجز الله دیگرمعبود به حقی نیست اویکتا و بی شریک است و گواهی می دهم که محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) بنده و فرستاده الله است.

اما بعـــــد:
همانا مسأله تکفیر بطور عموی (نه برای حکام تنها؛ بلکه برای ملتها و رعیتها نیز) یک فتنه ی بسیار بزرگی است که باعث ایجادش یکی از گروهای اسلامی قدیمی مشهور به خوارج بوده است،و با اسف شدید برخی از داعیان ومتحمسان گاهی با نام قرآن وسنت پا را فراتر از دستورات قرآن و سنت می گذارند (و دچار فتنه تکفیر می شوند).

سبب اصلی این جریان به دو چیز باز می گردد:
یکی ازآن دو سبب: کم علمی (این افراد) است.
و سبب دومی: که بسیار مهم نیز می باشد این است: که این (تکفیریها) دین را برابر با قواعد شرعی که اساس و بنیاد دعوت درست اسلامی بر او نهاده شده یاد نگرفته ونفهمیده اند (قواعدی) که خروج از آنها در حقیقت باعث انحراف تمام گروهای منحرفی شده که از جماعت و (طائفه منصوره) بیرون شده اند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در احادیث زیادی از آن تعریف و تمجید نموده است و بلکه پروردگار عزوجل ما بیان نموده که هر کس از آن (جماعت و طائفه منصوره) بیرون شوداو با الله و رسولش سر مخالفت بر داشته است.
و این مطلب در این گفته الله عز وجل چنین آمده است:
وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیراً (سوره نساء آیه 115)
ترجمه : و هر کس که با پیامبر مخالفت و دشمنی می کند ، بعد از آن که هدایت برایش روشن شده است ، و ( راهی ) علاوه از مؤمنان در پیش می گیرد ، او را به همان جهتی که دوستش داشته است رهنمود می گردانیم و به دوزخش داخل می گردانیم ، و دوزخ چه بد جایگاهی است !
این جریان برای اهل علم واضح و روشن است که الله متعال تنها نگفته ؛(هر کس با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بعد از واضح شدن هدایت برایش؛ مخالفت کند)، بلکه بهمراه مخالفت با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پیروی از غیر راه مؤمنان را نیز مطرح نموده است و فرموده: وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیراً (سوره نساء آیه 115)
ترجمه : و هر کس که با پیامبر مخالفت و دشمنی می کند ، بعد از آن که هدایت برایش روشن شده است ، و ( راهی ) علاوه از مؤمنان در پیش می گیرد ، او را به همان جهتی که دوستش داشته است رهنمود می گردانیم و به دوزخش داخل می گردانیم ، و دوزخ چه بد جایگاهی است !
پس پیروی از راه مؤمنان و پیروی نکردن از راه آنان از جهت مثبت و منفیش بودنش یک جریان بسیار مهمی است لذا هر کس از راه مؤمنان پیروی نمود: او به نزد پروردگار جهانیان ازنجات یافتگان است و هر کس مخالف راه مؤمنان باشد : برایش جهنم کافی است و بدجایگاهی است.
از همین جاست که گروهای بسیار زیادی در گذشته و عصر حاضر گمراه شدند زیرا آنان تنها به این بسنده نکردند که خود را ملتزم به رفتن برراه مسلمانان واقعی ندانستند بلکه (مزید برآن ) بر عقلهایشان سوار شده ودر تفسیر قرآن و سنت ازخواهشاتشان پیروی نموده اند و سپس بر آن نتائج بسیار خطرناکی را بنا نموده و از آن طریقه و روشی که سلف صالح رضی الله عنهم اجمعین برآن بودند؛ بیرون شدند.
وبراین قسمت از آیه (وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ) در احادیث صحیح و زیادی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بسیار زیاد تأکید نموده اند که برخی از آنها را در جلوتر خواهم آورد و این احادیث حتی بر عوام مسلمانان مخفی و پوشیده نیست و از آنها آگاهی دارند چه برسد که خواص و اهل علم آنان، ولی آنچه در این احادیث مخفی و پوشیده است این است که این احادیث بر این دلالت دارند که ضروری بودن التزام به راه مسلمانان واقعی در فهم کتاب الله و سنت و وجوب و تأکید این مطلب است و این مطلبی است که بسیاری از خواص در آن سهو نموده و از ضروری بودن و لازمی بودن آن تغافل می ورزند، چه رسد به کسانی که مشهور به (جماعت تکفیری) اند و یا برخی از گروهای که خود را به جهاد منتسب می دانند ولی در کنه و حقیقتشان گروهای شکسته خورده ومنشعب از تکفیریها اند، این (خواص) و آن (تکفیریها) شاید افرادی نیک و مخلص باشند ولی این تنها کافی نیست تا فرد را در نزد الله عز وجل از پیروزان و کامیبان بگرداند، بلکه برای هر مسلمانی ضروری و لازمی است که دو چیز باهم داشته باشد:
1- اخلاص راست و درست در نیّت برای الله عزو جل.
2- پیروی نیک و درست از آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر آن بوده است.
پس تنها این کافی نیست که فرد در عمل به قرآن وسنت مخلص و تلاشگر بوده و داعی به این دو باشد ؛ بلکه مزید برآن باید راه و روشش راست و درست باشد و این فی الواقع امکان ندارد مگربا پیروی نمودن از آن چه که سلف صالح امت اسلامی رضی الله عنهم بر آن بوده اند.

به مدرسه دینی دارالسنه خوش آمدید

                   مدرسه دینی دارالسنه  

مدرسه دینی دارالسنه سندسریکی از معروفترین مدارس دینی اهل سنت ایران می باشد که در راستای خدمت به قرآن ، سنت و علوم شرعی در سال 1366 توسط استاد محترم شهید دکتر احمد سیاد میرین رحمة الله علیه درجنوب شرق ایران در استان سیستان بلوچستان روستای سندسرکه یکی از روستاهای شهر زرآباد است تأسیس شد.

شهرزرآباد درجنوب شرق ایران و استان سیستان بلوچستان قرار دارد که از نظر جغرافیائی در میان بندر چابهار و بندرجاسک قرار گرفته که حدودا  195 کلیومتر با چابهار و150کلیومتربا جاسک فاصله دارد و روستای سندسرآخرین روستای شهر زرآباد و استان سیستان بلوچستان است که بعد از آن استان هرمزگان شروع می شود.

مدرسه دینی دارالسنه به توفیق الله متعال از بدو تأسیس تا بحال چه در حیات مؤسس خویش و چه بعد از شهادت ایشان به مسیر خویش ادامه داده و بسیاری از فرزندان این دیاررا با دین ، قرآن وسنت آشنا نموده است وامیدواریم که الله متعال هر چند بیشتر برکات روز افزونش را بر این مرکزعلمی سرازیر نماید . آمین یارب العالمین .  

ناگفته نماند که مدیر فعلی دارالسنه جناب طاهر سیاد فرزند دکتر احمد میرین رحمه الله می باشد ودارالسنه در اینترنت وبلاگی به نام(مدرسه دینی دارالسنه زرآباد چابهار) دارد که شما کاربران عزیز می توانید به آنجا سری زده و با پیشنهادات سازنده و انتقادات دوستانه و مخلصانه خویش در راستای بهتر سازی این وبلاگ همکاری نمایید . 

جزاکم الله خیرا. 

این هم آدرس وبلاگ دارالسنه:  

http://dar-sonnat.blogsky.com/

ما کیستیم؟ وچه می خواهیم؟

 

ما کیستیم؟ وچه می خواهیم؟


 

شکرو سپس خدائی را که ما را از پس پرده نیستی و عدم بعرصه وجود هستی در آورد و برای فهم و درک مسائل به ما عقل و هوش داد و برای راهنمائی این عقل به ما کتاب الله و سنّت عنایت فرمود و درود بی کران بر محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله وسلم بادا ورحمت الهی شامل یاران و خاندان پاکش باد.

اما بعد: شاید بنا بر شایعات و دروغ پردازیهای که ازجانب مخالفین برعلیه ما صورت می گیرد دراذهان بسیاری از افراد ناآگاه و از جریان بی خبر این سوال مطرح شود که آخر؛ ما کیستیم؟ و چه می خواهیم؟

دوست عزیز اگر می خواهی بفهمی که ما کیستیم ؟ به چند نکته زیر خوب توجه نما و سپس در باره آنها تحقیق کن تا خوب برایت واضح شود که ما کیستیم؟

الله متعال در قرآن مجید می فرماید:

وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمْ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ (78) (سوره حج)

ترجمه : و آن گونه که شایسته جهاد است در راه الله جهاد نمایید، الله شما را بر گزیده است و در دین برایتان هیچ دشواری و سنگینی بر دوش شما نگذاشته است، (این دین همان) آیین پدرتان ابراهیم است، و الله شما را در (کتابهای) پیشین و دراین (کتاب) مسلمان نامیده است تا پیامبرگواهی بر شما باشد وشما گواهان بر مردم باشید، پس نماز را برپا بدارید و زکات را پرداخت نمایید و به الله چنگ بزنید زیرا او فقط سرور و دوست شماست و چه نیک سرورو نیک مددگاری است.

و در جای دیگر الله متعال می فرماید:

 إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِسْلامُ ........ (19) (آل عمران)

همانا دین (معتبر و واقعی) در نزد الله اسلام است

و در جای دیگرالله مهربان این چنین می فرماید:

(2) .... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الإِسْلامَ دِیناً .... (3) (سوره مائده)

....امروزدینتان را برایتان تکمیل نمود ونعمتم را برای شما کامل کردم و اسلام را بعنوان دین برایتان پسندیدم....

آری ما (مسلمانیم) ودین ما (اسلام) است و جز این نام زیبا و این دین قشنگ ؛ نام و دین دیگری را بر خود نمی پسنیدیم، فقط نام و دینی را برای خویش می پسندیم و بدان افتخار می کنیم که الله مهربان در کتابهای پیشین و در قرآن برای ما انتخاب نموده است ، ما گرچه به تمام مذاهب اسلامی احترام قائلیم و هیچ یک از آنها را گمراه و مردود نمی دانیم ولی هر گزآنها را خالی از اشتباه و بی نقص نمی دانیم، خوبیها ومسائل مدلل به قرآن وسنّت آنها را گرفته و نقائص و عیوبات آنها را بدون توهین به صاحبان آنها رها می نماییم و به تمام ائمه فقه و حدیث احترام خاصی قائلیم ولی با این وجود آنها را معصوم نمی دانیم و خودمان را به هیچ یک از آنها منسوب نمی نمایم، دین ما (اسلام) و نام زیبای ما (مسلمان) است وهرگزنام جدیدی علاوه از (مسلمان) را برخود انتخاب نکرده و نه هم خواهیم نمود ،همانگونه که علاوه از نام (اسلام) را برنظریات و افکار ما نخواهیم گذاشت .

واما اینکه دیگران ما را به چه نامی صدا می زنند و درباره ما چه می گویند مهم نیست ، مهم این است که ما برای خودمان همان نام ودینی را انتخاب نموده ایم که الله متعال برای ما در کتابهای پیشن و قرآن انتخاب نموده که همان نام زیبای (مسلمان) و نام قشنگ (اسلام) باشد.

 

ماچه می خواهیم؟

 

واما اینکه ما چه می خواهیم؟ دوستان عزیزما همان چیزی را می خواهیم که الله متعال خواسته و برای آن محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاده است، آری ما همانی را می خواهیم که الله متعال در سه آیه زیر فرموده است :

1- کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (151) (سوره بقره)

همانگونه که ما در میانتان پیامبری از خودتان فرستادیم او بر شما آیات ما را تلاوت می نماید وشما را پاک می نماید و به شما قرآن وسنّت می آموزد و به شما چیزهای را می آموزد که نمی دانستید.

2- لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (164) (آل عمران)

همانا الله بر مسلمانان واقعی احسان نموده زمانیکه از خودشان در میانشان پیامبری را فرستاده است که برآنها آیاتش را تلاوت می کند و آنها را پاک می کند و آنها را قرآن وسنت تعلیم می داد و گرچه آنها قبلا درگمراهی بسیار واضح بودند.

4- هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (2) (جمعه)

اوذاتی است که در بی سوادان پیامبری را از خودشان فرستاد که برآنها آیاتش را تلاوت می کند و آنها را پاک می گرداند و به آنها قرآن وسنت می آموزد وگرچه پیش از این در گمراهی بسیار واضحی بودند.

آنچه از این سه آیه فوق فهمیده می شود این است الله متعال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاده تا:

1- آیات الهی که همان قرآن باشد را بر مردم تلاوت کند و بخواند.

2- مردم را از فسادات عقیدتی،اخلاقی و کرداری پاک کند.

3- به مردم تلاوت ، ترجمه و تفسیر قرآن بیاموزد .

4- به مردم احادیث و سخنان حکیمانه خویش را بیاموزد.

5- مردم راازامور دین و دنیا آگاه سازد .

6- مردم را ازجهالت و گمراهی پیشین آنان نجات دهد.

لذا دوستان عزیز ما هم همین را می خواهیم زیرا الله متعال به ما دستور داده تا در تمام امورخواه عقیدتی باشد و یا اخلاقی ودعوتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را الگوبگیریم :

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (21)(سوره احزاب)

الگوی زیبای در رسول الله بر شماست ،این برای کسانی است که امید به الله داشته و جویای قیامت باشند و الله متعال را زیاد یاد کنند.

علاوه از اینها ما از مردم می خواهیم که تعصب و جهالت را رها نموده ،هر سخن را شنیده ولی بهترین مدلل ترین آنها را انتخاب کنند زیرا الله متعال می فرماید:

وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمْ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِی (17) الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ (18) (سوره زمر)

ترجمه : کسانی که از عبادت طاغوت دوری می گزینند، و به سوی الله یاز می گردند، ایشان را بشارت باد، پس مژده ده آن دسته ازبندگان مرا که به همه سخنان گوش فرا می دهند و سپس از نیکوترین آنها پیروی می کنند، اینها کسانی اند که الله آنها را هدایت داده و اینها واقعا صاحبان عقل و خرد اند.

دوستان عزیز ، برادران وخواهران گرامی اگر بخواهم بطور مختصر بگویم که ما از مردم چه می خواهیم؟ باید بگویم که ما از مردم می خواهیم که مذهبگرائی و تعصبات بی جای مذهبی را بدور ریخته وبه قرآن و سنّت رجوع نموده و به این دو جامه عمل بپوشانند ، ناگفته نماند که این چیزی که ما از مردم می خواهیم؛ الله متعال ، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وائمه بزرگواراز ما و تمام مردم خواسته اند، لذا برای بهتر واضح شدن این مطلب به چند آیات قرآنی ، احادیث نبوی و اقوال ائمه بزرگوار دراین باره توجه فرمایید:

الله متعال می فرمایند:

1- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً (59) (سوره نساء)

ای کسانی ایمان آورده اید از الله اطاعت کنید و از رسول الله پیروی کنید و از صاحبان امر(یعنی حکام و علماء پیروی کنید) واگر درمسأله ای اختلاف نمودید پس آن را به (کتاب) الله و (سنّت) رسول الله بازگردانید اگربه الله و روز قیامت ایمان دارید ، این (رجوع به قرآن وسنّت) برای شما بهتر و خوش فرجام تر است.

2- وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (92) (سوره مائده)

و از الله اطاعت نمایید و از رسول الله پیروی نمایید (واز مخالفت با الله ورسول) خویش را برحذرو بدور دارید واگر (به دستورات الله ورسول) پشت کردید، بدانید که همانا بر پیامبر ما رساندن آشکارا است وبس.

3- وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (56) (سوره نور)

و نماز را برپا دارید و زکات را پرداخت نمایید و از رسول الله پیروی کنید تا اینکه به شما رحم شود.

4- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ (33) (سوره محمد)

ای کسانی که ایمان آورده اید از الله اطاعت نمایید و از رسول الله پیروی نمایید (وبا مخالفت با دستورات الله و رسول) اعمالتان را باطل نکنید.

5- قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمْ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (31) قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (32) (سوره آل عمران)

بگواگرشما الله را دوست می دارید از من (پیامبر) پیروی کنید(در این صورت) الله شما را دوست میدارد وگناهاتان را برایتان می آمرزد، و الله بسیار آمرزنده و بی نهایت مهربان است ** بگو از الله و رسول پیروی کنید و اگر (به دستورات این دو) پشت گردانید (بدانید که این عمل کفر است) و همانا الله کافران را دوست نمی دارد.

7- یَسْأَلُونَکَ عَنْ الأَنْفَالِ قُلْ الأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ (1) (سوره انفال)

از تو در باره غنائم می پرسند، بگوغنائم از آن الله ورسول است پس از الله بترسید وروابطتان را بایکدیگررا اصلاح نمایید و از الله و رسولش پیروی کنید اگرواقعا مسلمان واقعی هستید.

8- وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (46) (سوره انفال)

واز الله و رسولش پیروی کنید وبا یکدیگر به کشمکش و اختلاف نپردازید که سست و ناتوان گشته و شکوه و هیبت شما از بین می رود و صبر کنید زیرا قطعا الله به همراه صبر کنندگان است.

9- وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنْ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (103) (سوره آل عمران)

وهمگی به ریسمان الهی (که همان قرآن باشد) چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت الله را بر خود یاد آورید زمانیکه شما دشمنان یکدیگربودید سپس الله در میان دلهایتان انس و الفت قرارد داد زان سپس شما در پرتو نعمت او برادران یکدیگر گشتید و شما بر لبه گودالی از آتش دوزخ بودید که اوشما را از آن نجات داد این چنین الله برایتان آیاتش را بیان می کند تا اینکه هدایت گردید.

10- وَمَا یَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى (4) (سوره نجم)

(رسول الله) از خواهشات سخن نمی گوید و نیست سخنان او مگروحی که به سوی او وحی می شود.

14- فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً (65) (سوره نساء)

امانه! به پرودگارت قسم که آنان مسلمان واقعی نمی گردند تا تو را در اختلافات و در گیریهای خود به داوری نطلبند و سپس دلتنگی و ناراحتی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملا تسلیم قضاوت توشوند.

15- لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِوَاذاً فَلْیَحْذَرْ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (63) (سوره نور)

(ای مسلمانان) فراخواندن رسول الله را همانند دعوت و فراخواندن یگدیگرتان بشمار نیاورید قطعا الله خوب می دادند آن افرادی را که برای پناه بردن و مخفی شدن آهسته در رفته فرار می کنند ،پس آنانی که با دستورات رسول الله مخالفت می کنند باید از این بترسند که بلاء و مصیبتی دامنگیر آنان نگردد و یا اینکه دچار عذاب بسیا دردناکی نشوند.

16- إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ (51) وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقِیهِ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْفَائِزُونَ (52) (سوره نور)

مسلمانان واقعی هر گاه به سوی الله ورسولش فراخوانده شوند تا در میان آنها فیصله و قضاوت نماید می گویند که شنیدیم و پیروی نمودیم کامیابان واقعی اینها اند***و هر کس که از الله و رسولش پیروی کند و از الله بترسد و (از مخالفت با او) پرهیز کند اینها پیروزان و کامیابان اند.

 

فرمائشات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم

 

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:

1- کل امتی یدخلون الجنة الا من أبی . قالوا: یا رسول الله و من یأبی؟ قال: من أطاعنی دخل الجنة ، و من عصانی فقد أبی.(صحیح بخاری کتاب الاعتصام بالکتاب والسنة ،حدیث شماره 7280)

تمام افراد امت من به بهشت می روند مگر آنانی که سرباز می زنند صحابه عرض نمودند که یا رسول الله مگر چه کسی سرباز می زند ایشان فرمودند: هر کس که از من پیروی می کند او به بهشت خواهد رفت و هرکس که از دستوراتم نافرمانی می کند او سر باز زده است.

2- ما أمرتکم به فخذوه ، وما نهیتکم عنه فانتهوا ( اولین حدیث سنن ابن ماجه)

هرآنچه شما را بدان دستور می دهم آن را بگیرید و از هر آنچه شما را باز می دارم باز آیید.

3- من أطاعنی فقد أطاع الله، و من عصانی فقد عصی الله عزوجل (سومین حدیث سنن ابن ماجه)

هر کس از من اطاعت کند او قطعا از الله اطاعت نموده است ، و هر کس نافرمانی مرا بکند یقینا او از الله مهربان نافرمانی نموده است.

4- عرباض بن ساریه رضی الله عنه می فرمایند: روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در میان ما برای سخنرانی بلنده شده و برای ما سخنرانی بلیغ ورسائی را ایراد فرمودند که دلها از آن ترسید و چشمان اشکبار شد ، ما گفتیم ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گویا که این سخنرانی فردی است که می خواهد ازهمراهانش جدا شده وبا آنها خدا حافظی کند، پس به ما توصیه نمایید، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: من شما را به پرهیزگاری و اینکه بشنوید و پیروی کند از امیرتان گرچه بر شما غلام و برده ای بعنوان امیر گمارده شود، آری قطعا کسانی که بعد از من زندگی می کنند اختلافات زیادی را مشاهد خواهند نمود. پس بر شماست که در آن وقت به سنّت من و سنّت رهبرهای درست وراه یافته عمل نموده و آنها را با دندانهایتان محکم بگیرید، و از هر بدعت و نوآوری در دین پرهیز کنید زیرا هربدعتی گمراهی است.

(این حدیث را ابوداود (4607) و ترمذی (2678) وابن ماجه (42) و برخی دیگر ازکتب حدیثی روایت نموده اند.

 

ائمه بزرگوار رحمهم الله می فرمایند:

 

(1)  فرمائشات امام ابوحنیفه رضی الله عنه  

 

امام ابوحنیفه رحمه الله چنین فرموده اند:

 1- إذا صح الحدیث فهو مذهبی = هرگاه حدیثی صحتش به ثبوت رسید آن مذهب من است.

 2- لا یحل لأحد أن یأخذ بقولنا ما لم یعلم من أین أخذناه = برای هیچ کس جائز نیست که گفته ما را بگیرد تا اینکه نداند که ما آن را از کجا گرفته ایم .

3 - ودر روایتی دیگر از ایشان آمده: حرام على من لم یعرف دلیلی أن یفتی بکلامی = حرام است بر کسی که دلیل مرا نداند به گفته من فتوا دهد .

4 - ودر روایت دیگری اضافه تر آمده : فإننا بشر نقول القول الیوم ونرجع عنه غدا = همانا ما انسانیم امروز حرفی می زنیم و فردا از آن رجوع می کنیم وباز می گردیم

 5 – ودرروایتی دیگرازایشان نقل شده : ویحک یا یعقوب ( هو أبو یوسف ) لا تکتب کل ما تسمع منی فإنی قد أرى الرأی الیوم وأترکه غدا وأرى الرأی غدا وأترکه بعد غد = وای بر توای (ابویوسف) یعقوب هر آنچه از من می شنوئی آن را ننویس زیرا من امروز نظریه ای دارم که فردا آن را ترک می کنم و فردا نظری خواهم داشت که پس فردا آن را رها خواهم نمود.

6 - و نیز فرمودند: إذا قلت قولا یخالف کتاب الله تعالى وخبر الرسول صلى الله علیه وسلم فاترکوا قولی = هرگاه من سخنی گفتم که با کتاب الله (قرآن) و احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مخالف بود؛ سخن مرا ترک کنید.

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله از ابن عابدین در " حاشیته على البحر الرائق 1 / 63 و 6 / 293 وفلانی در الإیقاظ ص 50 می باشد) 

 

(2) فرمائشات امام مالک رضی الله عنه

 

امام مالک رحمه الله چنین فرموده اند:

1- إنما أنا بشر أخطئ وأصیب فانظروا فی رأیی فکل ما وافق الکتاب والسنة فخذوه وکل ما لم یوافق الکتاب والسنة فاترکوه = همانا من بشرم خطا می کنم و درست نیز می گویم به نظریات من نگاه کنید هر آنچه با کتاب الله وسنت برابری داشت آن را بگیرید و هر آنچه که با کتاب الله وسنت برابری نداشت آن را ترک کنید.

2- لیس أحد بعد النبی صلى الله علیه وسلم إلا ویؤخذ من قوله ویترک إلا النبی صلى الله علیه وسلم = بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بجز شخص رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کس دیگری وجود ندارد مگر اینکه بعضی از گفتارش گرفته و بعضی نیز رد می شود.

( منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازابن عبد البر در الجامع 2 / 32 و 2 / 91 می باشد )   

 

(3) فرمائشات امام شافعی رضی الله عنه

 

امام شافعی رحمه الله چنین فرموده اند:

1- ما من أحد إلا وتذهب علیه سنة لرسول الله صلى الله علیه وسلم وتعزب عنه فمهما قلت من قول أو أصلت من أصل فیه عن رسول الله صلى الله علیه وسلم لخلاف ما قلت فالقول ما قال رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو قولی = هیچ کسی وجود ندارد مگر اینکه بعضی از سنتهای رسول الله صلی الله عله و آله وسلم بر او مخفی و پوشیده می ماند لذا هر گاه من سخنی گفتم و یا اصل و قانونی را بیان نمودم که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آنچه که من گفتم ثابت بود پس در آنجا گفته گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است و گفته من هم همان است.

 2 - أجمع المسلمون على أن من استبان له سنة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم لم یحل له أن یدعها لقول أحد = مسلمانان بر این اتفاق نظر دارند که اگربرای کسی در مسئله ای سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روشن و ثابت شد برای او جائز نیست که گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را بنا بر گفته کس دیگری رها و ترک کند.  

 3 - إذا وجدتم فی کتابی خلاف سنة رسول الله صلى الله علیه وسلم فقولوا بسنة رسول الله صلى الله علیه وسلم ودعوا ما قلت= هرگاه در کتاب من موردی را خلاف سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم یافتید به سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فتوا دهید و آن را بگیرید و آنچه که من گفتم آن را رها و ترک نمائید .

ودر روایتی دیگر آمده: فاتبعوها ولا تلتفتوا إلى قول أحد = ازآن پیروی کنید و به گفته کسی دیگر توجه ندهید.

 4 -  إذا صح الحدیث فهو مذهبی = هرگاه حدیثی صحتش به ثبوت رسید آن مذهب من است.

5 - خطاب به امام احمد رحمه الله فرمودند: أنتم أعلم بالحدیث والرجال منی فإذا کان الحدیث الصحیح فأعلمونی به أی شیء یکون : کوفیا أو بصریا أو شامیا حتى أذهب إلیه إذا کان صحیحا = شما در مورد حدیث و علم رجال از من عالم تر هستید هرگاه به حدیث صحیحی رسیدید مرا خبر دار کنید می خواهد (روایان آن ازهر شهرو مقامی هم که باشد) خواه ازکوفه باشد و یا از بصره و یا از شام؛ تا اینکه اگر آن حدیث صحیح باشد به آن عمل کنم وفتوا دهم .

 6 - کل مسألة صح فیها الخبر عن رسول الله صلى الله علیه وسلم عند أهل النقل بخلاف ما قلت فأنا راجع عنها فی حیاتی وبعد موتی = در هر مسئله ای که محدثین از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آنچه که من گفتم حدیثی را نقل نمودند من ازآن رجوع کننده ام خواه این اتفاق در حیات من بیفتد و یا بعد از وفات من .

 7 -  إذا رأیتمونی أقول قولا وقد صح عن النبی صلى الله علیه وسلم خلافه فاعلموا أن عقلی قد ذهب = هرگاه که دیدید که من سخنی را می گویم که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آن بثبوت رسیده است پس بدانید که عقلم را از دست داده ام .

 8 - کل ما قلت فکان عن النبی صلى الله علیه وسلم خلاف قولی مما یصح فحدیث النبی أولى فلا تقلدونی = هرگاه من سخنی را برخلاف آنچه از رسول الله صلی الله علیه و سلم بثبوت رسیده گفتم (در آن وقت) عمل به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اولی و بهتر است پس از من تقلید نکنید.

 9 -  کل حدیث عن النبی صلى الله علیه وسلم فهو قولی وإن لم تسمعوه منی = هر حدیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بثبوت برسد آن گفته من نیز می باشد گرچه شما آن را از من هم نشنیده باشید .

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازتاریخ دمشق ابن عساکر 15 / 1 / 3 و فلانی ص 68 و نووی در المجموع 1 / 63 و خطیب در الاحتجاج بالشافعی 8 / 1 و أبو نعیم در الحلیة 9 / 107 و ابن عساکر 15 / 10 / 1 و 15 / 9 / 2 و ابن أبی حاتم 93 - 94 می باشد ) 

 

 (4) فرمائشات امام احمد بن حنبل رضی الله عنه

  

امام احمد بن حنبل رحمه الله چنین فرموده اند:

1 - لا تقلدنی ولا تقلد مالکا ولا الشافعی ولا الأوزاعی ولا الثوری وخذ من حیث أخذوا = نه از من تقلید کنید و نه هم از مالک ونه ازشافعی ونه ازأوزاعی ونه هم از ثوری بلکه از همانجائی بگیرید که آنها گرفته اند  .

2-  ودر روایتی دیگر آمده  : لا تقلد دینک أحدا من هؤلاء ما جاء عن النبی صلى الله علیه وسلم وأصحابه فخذ به ثم التابعین بعد الرجل فیه مخیر = دینت را از هیچ یک از اینها تقلید نکن هر آنچه از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و یارانش به ثبوت رسید آنها را بگیر و اما آنچه از تابعین و بعد از آنهاست؛ انسان در پذیرفتن آنها مختار است

3- و یک بار فرمودند :الاتباع أن یتبع الرجل ما جاء عن النبی صلى الله علیه وسلم وعن أصحابه ثم هو من بعد التابعین مخیر= اتباع این است که فرد از آنچه که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و از یارانش بثبوت رسیده پیروی کند سپس اودر (پذیرفتن گفتار) تابعین و بعد از آنها مختار است .

 4 - رأی الأوزاعی ورأی مالک ورأی أبی حنیفة کله رأی وهو عندی سواء وإنما الحجة فی الآثار = نظریه اوزاعی و نظریه مالک و نظریه ابوحنیفه همه اینها نظریات اند و همه در نزد من برابر ویکسان اند وهمانا آثار و روایات حجت اند.

 5 -  من رد حدیث رسول الله صلى الله علیه وسلم فهو على شفا هلکة = هرکس حدیث (صحیح) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را رد کند او بر لبه ی پرتگاه هلاکت قرار دارد .

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازابن القیم در إعلام الموقعین 2 / 302 و أبو داود در مسائل الإمام أحمد ص 276 - 277 و ابن عبد البر در الجامع 2 / 149 و ابن الجوزی در المناقب  ص 182 می باشد)

پایان سخن

دوستان عزیز و خوانندگان گرامی خلاصه آنچه برایتان بیان نمودم این است که ما (مسلمانیم) و دین ما (اسلام) و خود را به هیچ مذهب و یاحزبی آنگونه که دیگران منسوب می نمایند ، منسوب نمی نماییم ،ولی به تمام مذاهب اسلامی احترام قائلیم و ازافراط گریان ، تکفیریها، و کسانی که شمشیر از رو بسته دستانشان را باخون مسلمانان و زبانشان را با ریختن آبروی مسلمانان آغشته نموده اند؛ بیزاریم وهیچ یک از علماء دنیا را هر چند هم که جایگاه شامخ وبلندی داشته باشد معصوم نمی دانیم و از همه مردم می خواهیم که از تعصبات بی جا، تقلیدهای کورکورانه و مذهبگرائیهای بی جا دست کشیده و به قرآن و سنّت جامه عمل بپوشانند.

علاوه از این هرکس در باره ما حرفی می زند و یا سخنی می نویسد دروغ و بهتان است که فردای روز قیامت در حضور الله متعال گریبان او را خواهیم گرفت و به نزد رب العالمین از او شکایت خواهیم نمود تا در دادگاه الهی به این جریان رسیدگی شده ودروغگو و مجرم به سزای اعمال زشت خویش برسد.

درآخر به تمام خوانندگان این مقاله توصیه می کنم که به صحیح بخاری کتاب (الاعتصام بالکتاب والسنة: یعنی چنگ زدن و محکم گرفتن قرآن وسنّت) رجوع کنند و این کتاب را به دقت بخوانند آن وقت خواهند فهمید که پیروی از قرآن وسنت چقدر مهم بوده و ترک و مخالفت با این دو چقدر خطرناک و مهلک است .


اصول شش گانه یادگیری زبا ن عربی

                    اصول شش گانه یادگیری زبا ن عربی  

 

هر کس که می خواهد زبان عربی را خوب یاد گیرد باید اصول 

 شش گانه زیر را خوب رعایت کند: 

1  -گوش دادن به زبان عربی  

اولین شرط در یاد گیری هر زبان گوش دادن با آن زبان است، 

 شما به یک کودگ را نگاه کنید؛ زمانی که می خواهد زبان 

 مادریش را یاد بگیرد، اول به پدر ،مادر وافرادی که در اطرافش 

 هستند گوش می دهد که آنها چه می گویند وسپس آنها را اندک 

 اندک یاد گرفته وسخن می گوید. 

لذا شما هم اگر می خواهید که زبان عربی را یاد بگیرید باید 

 نوارها و سیدیهای تلاوت قرآن ، سخنرانی واخبار زبان عربی را 

 بسیارگوش دهید.  

تا بدین طریق روش تلفظ و سخن گفتن عربی را یاد بگیرید. 

2 - حرف زدن به عربی  

دومین شرط در یاد گیری هر زبان سخن گفتن با آن زبان است، 

 شما به یک کودگ را نگاه کنید؛ زمانی که می خواهد زبان 

 مادریش را یاد بگیرد آهسته آهسته ،شکسته شکسته ،کوتاه کوتاه 

 وناقص ناقص سخن می گوید، تا رفته رفته در زبان مادری ماهر 

 می گردد ، لذا شما هم که می خواهید زبان عربی را یاد بگیرید 

 باید با روش یک کودک این زبان را یاد بگیرید. یعنی کلمه  

کلمه ، جمله جمله ولو ناقص و اشتباه سخن گفته تا رفته رفته   

زبان عربی و سخن گفتن به آن را یاد بگیرید.  

3 - نوشتن به عربی 

سومین چیزی که در راستا یادگیری زبان عربی باید انجام دهید، 

 نوشتن به زبان عربی است شما باید رفته رفته وآهسته آهسته 

 مطالبی را بزبان عربی بنویسید ویا اینکه از کتابهای عربی رو 

 نوشت کنید ، زیرا هر زبان برای خودش حروفی داشته و در 

 نوشتن با زبانهای دیگر فرق می کند و هر زبان قوانین وضوابط 

 نوشتاری خودش را دارد ، عربی نیز ازاین قاعده وقانون خارج 

 نیست لذا شما باید به عربی نوشته تا اینکه همانگونه که خواندن 

 عربی را یاد می گیرید نوشتن آن را نیز یاد بگیرید. 

4 - مطالعه نمودن کتب عربی  

چهارمین چیزی که در راستا یادگیری زبان عربی باید انجام دهید، 

 مطالعه نمودن کتب عربی است شما باید قرآن، احادیث و دیگر 

 کتب ادبی عربی را زیاد مطالعه کنید تا با این طریق ذخیره الفاظ 

 شما زیاد شده و با کلمات عربی چشم گرم شوید و چون انسان با 

 مطالعه زمانی که جملات را می خواند از سیاق وسباق کلمات 

 معنای بسیاری از کلماتی را می فهمد که اگر تنها آن کلمات جلوی 

 فرد گذاشته شود شاید معنای آنها را نداند . 

5 - حفظ مفردات و ذخیره الفاظ داشتن  

پنجمین کاری که شما در راستای یادگیری این زبان باید انجام 

 دهید حفظ مفرادات و کلمات عربی است تا بدین طریقه ذخیره 

 الفاظ و فرهنگ لغت قوی داشته باشید تا در گفتار ونوشتار خویش 

 کم نیاورده وکمبود الفاظ نداشته باشید. 

6 - یادگیری دستورزبان عربی  

عربی نیز همانند دیگر زبانها دستور زبان خاصی دارد که باید 

 انسان آن را خوب بداند ، تا بتواند خوب بنویسد وخوب سخن 

 بگوید، و در این زبان مهارت پیدا کند، دستور زبان عربی داری 

 علوم متعددی می باشد ولی مهم ترین آنها صرف، نحو، بلاغت 

 ومعانی است که باید این علوم را یاد گرفته تا اینکه فرد در جمله 

 بندی گفتاری و نوشتاری وهمچنین فهم مطالب دچار اشتباه 

 نگردد .