۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

دیدگاه منصفانه در باره جماعت تبلیغ چیست؟

پرسش: نظر شما چیست ما می خواهیم با جماعت تبلیغ همراه شویم، تا با این طریق آنها را اصلاح کنیم؟


پاسخ: جماعت تبلیغ، یک حزب، جماعت و فرقه ای از احزاب، جماعت ها و فرقه های اسلامی است که با روش و اصولی خاص خودش در راستای امر به معروف و نهی از منکر تلاش می کند، کاری که الله متعال در باره اش در سوره آل عمران آیه (110) فرموده اند:

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ .....

ترجمه: شما (امت محمّدی) بهترین امتی هستید که (از میان سایر امت ها) و مردم بیرون آورده و آفریده شده اید که به کار نیک دستور می دهید و از کارهای خلاف شرع ممانعت و جلوگیری می کند و به الله (متعال) ایمان می دارید.....

نکته مهم این است که انسان نباید در بیان مسائل انصاف را رها کرد زیرا الله متعال در سوره مائده آیه (8) می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید همواره برای الله برپا دارنده و قیام کننده و گواهان با عادل  و انصاف باشد، و دشمنی با افرادی شما را (بسوی) نکشاند که انصاف و عدالت را رعایت نکنید، عدل و انصاف نمایید این به پرهیزگاری نزدیک تر است، و از الله بترسید زیرا قطعا الله نسبت به آنچه انجام می دهید کاملا آگاه و با خبر است.

لذا آنچه می شود بطور منصفانه و عادلانه در باره این جماعت و حزب گفت این است، در آن خوبی ها و نقائص هر دو وجود دارند، خوبی ها را باید گرفت و از نقائص موجود در آن باید دوری نموده و با حکمت درراستای اصلاح آن کوشید، لذا برای فرد تشکیل شدن با جماعت تبلیغ هیچ اشکال شرعی ندارد، بشرطی که از تعصب نسبت به آن کاملا پرهیز نماید و هرکجا خلاف سنّت رفت و یا اصولی خلاف سنّت داشت، از آن اطاعت نکند، و با حکمت در اصلاح آن بکوشد، و از بیان احادیث ضعیف و موضوع و همچنین داستانهای خرافی و غیر واقعی پرهیز نماید، و اگر امیرجماعت دستوری داد، که خلاف سنّت بود؛ از آن پیروی نکند زیرا اطاعت از امیر در کارهای صحیح و برابر با شریعت؛ درست می باشد و در کارهای خلاف شرع هرگز نباید از کسی اطاعت کرد، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:

«السَّمْعُ وَالطَّاعَةُ حَقٌّ مَا لَمْ یُؤْمَرْ بِالْمَعْصِیَةِ، فَإِذَا أُمِرَ بِمَعْصِیَةٍ، فَلاَ سَمْعَ وَلاَ طَاعَةَ». صحیح بخاری، حدیث (2955)

ترجمه: شنیدن و اطاعت نمودند (از امیر و رئیس) حق است تا زمانی که فرد به گناه (و نافرمانی از دستورات شرع) دستور داده نشود، و چون به گناه (ونافرمانی از دستورات شرع) دستور داده شد، آنجاست که نه شنیدنی و نه اطاعت و فرمان برداری است.

آیا می توان از یک چاه برای حمام، دستشوئی و آشپزخانه استفاده کرد؟

پرسش: آیا می توان از یک چاه برای حمام، دستشوئی و آشپزخانه استفاده کرد؟


پاسخ: چاه حمام، توالت و آشپزخانه را یکی کردن مجاز نیست، زیرا در چاه توالت مدفوع و ادرار ریخته می شود و در آشپزخانه چون ظروف غذا شسته می شوند، غذاها موجود در ظروف و نانی که در ظروف موجود است ازاین طریق وارد چاه شده و همراه با مدفوع و ادرار مخلوط می شوند این جایز نیست، زیرا با این طریق بی احترام به نان و مواد غذائی می شود، و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ما دستور اکرام و احترام گذاشتن به نان را داده اند، در این باره به این حدیث توجه نمایید:

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنَ أُمِّ حَرَامٍ الْأَنْصَارِیَّ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله علیه وسلم: " أَکْرِمُوا الْخُبْزَ. (صَحِیح الْجَامِع: 1219)

ترجمه: عبدالله بن ام حرام انصاری رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: نان را اکرام کنید.

اکرام نان این است که لگد مال نشود و در میان کثافت ها انداخته نشود، به آن به دید تحقیر نگاه کرده نشود، با آن استنجا زده نشود، لذا باید چاه آشپزخانه از چاه حمام و دسشوئی جدا باشد تا به نان و سایر مواد غذائی توهین نشده و اکرام و احترام آنها نگه داشته شود.

حکم روز ه نفلی در حالی که شوهر به مسافرت نباشد چیست؟

پرسش: آیا این مطلب صحت دارد که اگر زن بخواهد روزه نفلی و سنّت بگیرد، باید ازشوهرش اجازه بگیرد و اگر شوهر اجازه ندهد و زن روزه بگیرد گنه کار است؟


پاسخ : بله این مطلب درست است که زن در حالی که شوهرش در خانه است و درمسافرت نیست؛ نباید بدون اجازه شوهرش روزه نفلی و سنّت بگیرد و اگر این کار را کرد گنه کار می شود زیرا این عمل او باعث ضایع شدن حق شوهر و نافرمانی از دستور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می شود، ولی اگر شوهرش به مسافرت بود و یا در خانه بود و به او اجازه داد؛ او می تواند روزه نفلی و سنّت بگیرد، البته روزه رمضان و یا قضاء رمضان که از واجبات است بدون اجازه شوهر می تواند بگیرد، حتی اگر شوهرش از گرفتن روزه فرض جلوگیری کند او نباید به حرف شوهر کند و باید روزه بگیرد و شوهرش نسبت به این جلوگیری گنه کار می گردد.

در این باره به حدیثی که ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده اند و در صحیح بخاری و صحیح ابن حبان و برخ دیگر از کتب حدیثی آمده است دقت نمایید:

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: لاَ یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَصُومَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ. صحیح بخاری، حدیث (5195)

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: برای زن حلال و مجاز نیست در حالی که شوهرش در خانه است روزه (نفلی) بگیرد مگر با اجازه اش.

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تَصُومَنَّ امْرَأَةٌ یَوْمًا سِوَى شَهْرِ رَمَضَانَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ» صحیح ابن حبان، حدیث (3573).

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرگز زنی روزی را در غیر از رمضان در حالی که شوهرش در خانه است روزه نگیرد مگر با اجازه اش.

خَیْرُ الْبَرِیَّةِ یعنی چه و مراد از آن چه کسانی است؟

پرسش: خَیْرُ الْبَرِیَّةِ یعنی چه  و مراد از آن چه کسانی است؟


پاسخ : الْبَرِیَّةِ به معنای مخلوق است پس «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» یعنی بهترین مخلوق، الله متعال در قرآن مجید نسبت به کفار اهل کتاب و مشرکین گفته که آنها «شَرُّ الْبَرِیَّةِ» یعنی بدترین مخلوق اند، و نسبت به کسانی که اهل ایمان و نیک کِرداراند گفته «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» یعنی بهترین مخلوق اند. در باره به آیه (6 و7) سوره بینه توجه نمایید:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُولَئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (6) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (7).

ترجمه: همانا کسانی که از اهل کتاب (یهود و نصاری) کفر نموده اند و مشرکین جاویدانه در آتش جهنم خواهند ماند و آنها بدترین مخلوق اند(6) همانا کسانی که ایمان آورده و کِردار نیک انجام داده اند فقط آنها بهترین مخلوق اند. 

خَیْرُ الْبَرِیَّةِ یعنی چه و مراد از آن چه کسانی است؟

پرسش: خَیْرُ الْبَرِیَّةِ یعنی چه  و مراد از آن چه کسانی است؟


پاسخ : الْبَرِیَّةِ به معنای مخلوق است پس «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» یعنی بهترین مخلوق، الله متعال در قرآن مجید نسبت به کفار اهل کتاب و مشرکین گفته که آنها «شَرُّ الْبَرِیَّةِ» یعنی بدترین مخلوق اند، و نسبت به کسانی که اهل ایمان و نیک کِرداراند گفته «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» یعنی بهترین مخلوق اند. در باره به آیه (6 و7) سوره بینه توجه نمایید:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُولَئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (6) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (7).

ترجمه: همانا کسانی که از اهل کتاب (یهود و نصاری) کفر نموده اند و مشرکین جاویدانه در آتش جهنم خواهند ماند و آنها بدترین مخلوق اند(6) همانا کسانی که ایمان آورده و کِردار نیک انجام داده اند فقط آنها بهترین مخلوق اند. 

«زنان پاک برای مردان پاک» این یعنی چه؟

پرسش: در قرآن آمده است «زنان پاک برای مردان پاک» این یعنی چه؟ و چرا زن لوط علیه السلام آن گونه با خلاف کاران در ارتباط بوده و هلاک گشته است؟


پاسخ: مفسران قرآن برای کلمه «الْخَبِیثَاتُ» و «الطَّیِّبَاتُ» آیه (26) سوره نور، دو معنی بیان نموده اند:

1- «زنان پلید» و «زنان پاکیزه».

2 - «سخنان پلید و ناشایست» و «سخنان پاکیزه و شایسته».

ولی برای کلمه «الْخَبِیثُونَ» و «الطَّیِّبُونَ» یک معنی بیان نموده اند: «مردان پلید و ناپاک» و «مردان پاک و پاکیزه».

لذا آیه (26) سوره نور، را می شود به دو گونه ترجمه نمود:

اَلْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ .

ترجمه اول: سخنان پلید (و ناشایست) شایسته مردان پلید است و مردان پلید شایسته سخنان پلید و ناشایست اند، و سخنان پاکیزه شایسته مردان پاکیزه است و مردان پاکیزه شایسته سخنان پاکیزه اند، اینها از آنچه که در باره آنها می گویند، بی گناه و بیزار اند، و برایشان آمرزش و روزی خوب (وحلالی) است.

ترجمه دوم: زنان پلید (و ناپاک) شایسته مردان پلید اند، و مردان پلید شایسته زنان پلید (و ناپاک) اند، و زنان پاکیزه شایسته مردان پاکیزه اند و مردان پاکیزه شایسته زنان پاکیزه اند، اینها از آنچه که در باره آنها می گویند، بی گناه و بیزار اند، و برایشان آمرزش و روزی خوب (وحلالی) است.

طبق این ترجمه این نیست که مردان پاک زنانشان خلاف کار نمی شوند و یا زنان پاک مردانشان خلاف کار نمی شوند، بلکه از این ترجمه فهمیده می شود که زنان و مردان پاک شایسته یکدیگر اند و مردان و زنان ناپاک شایسته یکدیگر اند، ولی گاهی آنچه شایسته فرد است نصیبش نمی گردد.

لذا بنا بر هر دو ترجمه این آیه با جریان زن لوط علیه السلام در تضاد نیست، زیرا اگر ترجمه اول را صحیح بدانیم، یعنی بگوییم: مراد از«الْخَبِیثَاتُ» سخنان پلید و ناشایست  و مراد از«الطَّیِّبَاتُ» سخنان پاکیزه و شایسته است، این هیچ تضاد با جریان زن لوط علیه السلام پیدا نمی کند، ولی اگر بگوییم که ترجمه دوم درست تراست، یعنی بگوییم: مراد از«الْخَبِیثَاتُ» زنان پلید و مراد از«الطَّیِّبَاتُ» زنان پاکیزه است، در این صورت نیز این آیه با جریان زن لوط علیه السلام تعارض و تضادی ندارد؛ زیرا زن لوط علیه السلام خودش زنا کار نبوده بلکه کافری بوده که به نفع کفار جاسوسی می کرده و اگر مهمانی برای لوط علیه السلام می آمده کفار را ازآمدن آنها خبر دار می نموده است، که کفر و جاسوسی او باعث هلاکت او گشته است، اما اینکه گفته شود که زن لوط زنا کار بوده این کاملا غلط است، زیرا الله متعال هرگز راضی نمی گردد که پیامبرانش با چنین زنانی ازدواج کنند که باعث بی عزتی پیامبران گردند و نسل آنها را به فساد بکشانند، و خود پیامبران علیهم السلام هر گز با چنین زنانی ازدواج نمی کنند.

آیا آنچه در ذهن می گذر غیبت است؟

 

پرسش:آیا اگرکسی دردلش نسبت به فردی بغض و کینه باشد و در ذهنش از او متنفر باشد ولی آنچه در دلش هست به نزد کسی بر زبان نیاورد، آیا این گناه و یا غیبت محسوب می شود؟


پاسخ: در دل بغض و کینه مسلمانی را داشتن گناه است، و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از بغض و کینه داشتن نسبت به برادرمسلمان ممانعت نموده و فرموده اند: « وَلاَ تَبَاغَضُوا،»، یعنی با یکدیگر بغض و کینه نورزید. (صحیح بخاری، حدیث: 5143).

واما بغض و کینه کسی را دردل داشتن ولی بر زبان نیاوردن؛ غیبت محسوب نمی شود، زیرا غیبت زمانی محسوب می شود که فرد پشت سر کسی سخنی را بر زبان بیاورد که اگر در جلویش گفته شود او ناراحت شود و در حالی که واقعیت دارد، زیرا اگر واقعیت نداشته باشد تهمت محسوب می شود، در این باره به این حدیث صحیح توجه نمایید:

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «أَتَدْرُونَ مَا الْغِیبَةُ؟» قَالُوا: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرَهُ» قِیلَ أَفَرَأَیْتَ إِنْ کَانَ فِی أَخِی مَا أَقُولُ؟ قَالَ: «إِنْ کَانَ فِیهِ مَا تَقُولُ، فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَإِنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ فَقَدْ بَهَتَّهُ». صحیح مسلم، حدیث(2589) .

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آیا می دانید که غیبت چیست؟ (صحابه رضی الله عنهم) گفتند: الله و رسولش دانا تر اند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: (پشت سر و در غیاب) در باره برادرت سخنی را گفتن که ناپسند بدارد، گفته شد، شما بفرمایید که اگر آنچه می گویم در برادرم باشد؟ (آیا باز هم غیبت محسوب می شود)، (رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر آنچه می گوئی در او باشد تو غیبتش نمودی و اگر در آن نباشد پس به او تهمت زده ای.

حکم کندن موی بدن چیست؟

پرسش: کندن موی دست وپا برای زنان چه حکمی دارد؟ و آیا کندن ودور کردن موهای وسط ابروها جایز است؟


پاسخ : کندن، کوتاه نمودن و یا تراشیدن موهای دست و پا برای زنان و مردان و همچنین دور نمودن و کندن موهای در میان ابروها ناجایز و حرام است، زیرا کندن موهای چهره در احادیث ممانعت شده و کندن و تراشیدن موهای بدن؛ آنجایی که اسلام مجاز ندانسته، تغییر در مخلوق الله متعال محسوب شده، که شرع ما را نسبت به آنها مجاز نگذاشته است، در این باره به یک آیه و یک حدیث صحیح توجه نمایید:

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا (119). سوره نساء.

ترجمه: (شیطان گفته) و قطعا انسانها را گمراه خواهم نمود و به آنها آرزوهای باطل القا خواهم نمود و حتما به آنها دستور خواهم داد تا گوشهای حیوانات را قطع کنند (و ببرند) و قطعا به آنها دستور خواهم تا مخلوق الله را تغییر دهند، و هرکس که شیطان را علاوه از الله دوست می دارد، قطعا او زیان واضح و آشکارا نموده است.

عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: «لَعَنَ اللهُ الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ، وَالنَّامِصَاتِ وَالْمُتَنَمِّصَاتِ، وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ الْمُغَیِّرَاتِ خَلْقَ اللهِ» قَالَ: فَبَلَغَ ذَلِکَ امْرَأَةً مِنْ بَنِی أَسَدٍ یُقَالُ لَهَا: أُمُّ یَعْقُوبَ وَکَانَتْ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ، فَأَتَتْهُ فَقَالَتْ: مَا حَدِیثٌ بَلَغَنِی عَنْکَ أَنَّکَ لَعَنْتَ الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ، وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ، لِلْحُسْنِ الْمُغَیِّرَاتِ خَلْقَ اللهِ، فَقَالَ عَبْدُ اللهِ: «وَمَا لِی لَا أَلْعَنُ مَنْ لَعَنَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ وَهُوَ فِی کِتَابِ اللهِ» فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ: لَقَدْ قَرَأْتُ مَا بَیْنَ لَوْحَیِ الْمُصْحَفِ فَمَا وَجَدْتُهُ فَقَالَ: " لَئِنْ کُنْتِ قَرَأْتِیهِ لَقَدْ وَجَدْتِیهِ، قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: {وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا} [الحشر: 7] " فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ: فَإِنِّی أَرَى شَیْئًا مِنْ هَذَا عَلَى امْرَأَتِکَ الْآنَ، قَالَ: «اذْهَبِی فَانْظُرِی»، قَالَ: فَدَخَلَتْ عَلَى امْرَأَةِ عَبْدِ اللهِ فَلَمْ تَرَ شَیْئًا، فَجَاءَتْ إِلَیْهِ فَقَالَتْ: مَا رَأَیْتُ شَیْئًا، فَقَالَ: «أَمَا لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَمْ نُجَامِعْهَا». صحیح مسلم، (2125)

ترجمه: علقمه رحمه الله فرمودند: عبدالله (بن مسعود رضی الله عنه) فرمودند: الله؛ زنان خال کوب کننده و خال کوب شونده و زنانی که موهای چهرها را می کنند و زنانی که موهای چهرهایشان کنده می شود، و زنانی که در میان دندانهایشان برای زیبایی فاصله انداخته و مخلوق الله را تغییر می دهند، لعنت و نفرین نموده است، (علقمه رحمه الله) فرمودند: این حدیث به زنی از بنی اسد که به او ام یعقوب گفته می شد؛ رسید، او زنی قرآن خوان بود، او به نزد عبدالله بن مسعود رضی الله عنه آمد و گفت: این چه حدیثی است که از تو به من رسیده که تو زنانی که خال کوبی کننده و خال کوبی شونده اند و موهای چهرهایشان کنده می شود و برای زیبایی در میان دندانهایشان فاصله می اندازند و تغییر دهندهای مخلوق الله اند را لعنت نموده ای، عبدالله (بن مسعود رضی الله عنه) گفت: چرا من لعنت نکنم کسی را که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم لعنت نموده وآن در کتاب الله (قرآن مجید نیز) آمده است، آن زن گفت: من آنچه در میان دو جلد قرآن است (از اول تا به آخر) خوانده ام واین مطلب را نیافتم، (ابن مسعود رضی الله عنه) فرمودند: اگر(با دقّت و تدبّر) می خواندی این مطلب را می یافتی، الله با عزت و بزرگوارفرمودند: {وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا} [الحشر: 7] یعنی: آنچه پیامبربرایتان داده آن را بگیرید واز آنچه شما را از آن ممانعت نموده ؛ باز آیید. (آن) زن گفت: من فکر می کنم که الآن برخی ازاین کارها را خانم خودت نیز انجام می دهد، (ابن مسعود رضی الله عنه) گفت: برو نگاه کن، (علقمه) می فرماید: آن زن به نزد خانم عبدالله (بن مسعود رضی الله عنه) رفت و چیزی ندید، و به نزد عبدالله (بن مسعود رضی الله عنه) آمد و گفت: من چیزی ندیدم، (ابن مسعود رضی الله عنه) گفت: اگر(آنچه تو گفتی) می بود با هم در یکجا نمی بودیم.

آری ما اگر ما بخواهیم موهای بدن را از نظر تعلق احکام شرعی به آنها تقسیم بندی کنیم، می توانیم بگوییم چهار نوع موی در بدن وجود دارند:

1- موهایی که اسلام بصراحت دستور داده تا آنها را از بدن ما دور کنیم، و دور کردن آنها اجر و ثواب دارد، مانند موهای زیر  بغل و موهای شرمگاه، و کوتاه نمودن سبیل ها.

2- موهایی که اسلام بصراحت ما را از دور کردن و یا تراشیدن آنها ممانعت نموده است، مانند موی ریش و موی ابرو و چهره.

3- موهایی که اسلام بصراحت، به نگه داری و یا دور کردن و تراشیدن و کوتاه دادن آنها به ما دستورنه داده است، ولی از عموم آیات و احادیث معلوم می گردد که تراشیدن و یا دور نمودن و کوتاه کردن آنها حرام و ممنوع است، مانند موهای دست و پا و سایر موهایی که در دونوع اول داخل نیست.

4- موهایی که نگه داری، و یا کوتاه و تراشیدن آنها مجاز است و در برخی از مواقع مثل زمان باز شدن از احرام، تراشیدن آنها بهتر و در برخی مواقع مانند عموم حالت نتراشیدن آنها بهتر است، مانند موهای سر مردان، که در زمان باز شدن از حرام تراشیدن بهتر است و در عموم حالت نتراشیدن بهتر است، کوتاه کردن، گذاشتن و یا تراشیدن آنها بطور عموم مجاز است.

پوشیدن طلا حلقه ای برای زنان چه حکمی دارد؟

پرسش: پوشیدن طلا حلقه ای برای زنان چه حکمی دارد؟


پاسخ: آنچه در احادیث صحیح و حسن به اثبات می رسد این است که طلای حلقه ای همانند انگشتر، زنجیرو دستبند طلائی برای زنان حرام است، و سایر طلاها همانند گوشواره، سنجاق و گردنبند که زنجیرش نقره ای و یا نجی باشد، حلال و مجاز است، گرچه بهتر این است که زن هر چه کمتر از زیورات استعمال و استفاده کند، در این باره به چند حدیثی که در ذیل آورده می شود دقت نمایید:

1- (حسن) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُحَلِّقَ حَبِیبَهُ حَلْقَةً مِنْ نَارٍ، فَلْیُحَلِّقْهُ حَلْقَةً مِنْ ذَهَبٍ، وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یُطَوِّقَ حَبِیبَهُ طَوْقًا مِنْ نَارٍ، فَلْیُطَوِّقْهُ طَوْقًا مِنْ ذَهَبٍ، وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یُسَوِّرَ حَبِیبَهُ سِوَارًا مِنْ نَارٍ، فَلْیُسَوِّرْهُ سِوَارًا مِنْ ذَهَبٍ، وَلَکِنْ عَلَیْکُمْ بِالْفِضَّةِ، فَالْعَبُوا بِهَا».

ترجمه:  ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرکس دوست دارد محبوبش را حلقه ای از آتش بپوشاند، پس به او حلقه ای از طلا بپوشاند، وهرکس دوست دارد محبوبش را گردنبندی از آتش بپوشاند، پس به او گردنبندی ای از طلا بپوشاند، وهرکس دوست دارد محبوبش را دستنبدی از آتش بپوشاند، پس به او دستبندی از طلا بپوشاند، لذا بر شماست که از نقره استفاده کنید و با آن بازی کنید.

سنن ابی داود، حدیث (4236)

2- (صحیح) عن عُقْبَةَ بْنَ عَامِرٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَمْنَعُ أَهْلَهُ الْحِلْیَةَ وَالْحَرِیرَ وَیَقُولُ: «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ حِلْیَةَ الْجَنَّةِ، وَحَرِیرَهَا فَلَا تَلْبَسُوهَا فِی الدُّنْیَا».

ترجمه: عقبه بن عامر رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خانوادهشان را از(استفاده) زیورآلات و ابریشم ممانعت می نمودند و (خطاب به آنها) می فرمودند:  اگر شما زیور آلات بهشت و ابریشم آن را دوست می دارید، پس اینها را در دنیا نپوشید.                         سنن نسائی، حدیث (5136)

3- (صحیح) عَنْ ثَوْبَانَ، مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم قَالَ: جَاءَتْ بِنْتُ هُبَیْرَةَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَفِی یَدِهَا فَتَخٌ، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَضْرِبُ یَدَهَا، فَدَخَلَتْ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، تَشْکُو إِلَیْهَا الَّذِی صَنَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَانْتَزَعَتْ فَاطِمَةُ سِلْسِلَةً فِی عُنُقِهَا مِنْ ذَهَبٍ، وَقَالَتْ: هَذِهِ أَهْدَاهَا إِلَیَّ أَبُو حَسَنٍ، فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالسِّلْسِلَةُ فِی یَدِهَا فَقَالَ: «یَا فَاطِمَةُ، أَیَغُرُّکِ أَنْ یَقُولَ النَّاسُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَفِی یَدِهَا سِلْسِلَةٌ مِنْ نَارٍ»، ثُمَّ خَرَجَ وَلَمْ یَقْعُدْ، فَأَرْسَلَتْ فَاطِمَةُ بِالسِّلْسِلَةِ إِلَى السُّوقِ فَبَاعَتْهَا، وَاشْتَرَتْ بِثَمَنِهَا غُلَامًا وَقَالَ مَرَّةً: عَبْدًا وَذَکَرَ کَلِمَةً مَعْنَاهَا فَأَعْتَقَتْهُ، فَحُدِّثَ بِذَلِکَ، فَقَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْجَى فَاطِمَةَ مِنَ النَّارِ».

ترجمه: ثو بان رضی الله عنه غلام آزاد شده رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: دختر هبیره به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمدند و در حالی که انگشتربزرگ (طلائی) در دستش بود، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شروع کرد بر زدن بر دستش، او به نزد فاطمه رضی الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رفت، و از این کاری که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نسبت به انجام داده (و بر دست او زده بود) به او شکایت نمود ، فاطمه (رضی الله عنها علت را متوجه شد) و زنجیر طلائی که در گردنش بود را بیرون آورد و گفت: این را ابوحسن (علی بن ابی طالب رضی الله عنه) به او هدیه نموده است، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وارد (خانه) شدند و(آن) زنجیر(طلائی) در دست فاطمه رضی الله عنها بود، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ای فاطمه، آیا ترا می فریبد و مغرور می سازد که مردم بگویند (این) دختر رسول الله است و در دستش زنجیری از آتش است، و سپس از خانه بیرون شده و ننشستند، فاطمه (رضی الله عنها) آن زنجیر را به بازار فرستاد و فروخت و با پولش غلامی و سپس آن را آزاد نمود، این جریان برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیان شد، ایشان فرمودند: ستایش شایسته معبود به حقی است که فاطمه را از آتش نجات داد.

 سنن نسائی، حدیث صحیح (5140)

4- (صحیح) عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى عَلَیْهَا مَسَکَتَیْ ذَهَبٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَلَا أُخْبِرُکِ بِمَا هُوَ أَحْسَنُ مِنْ هَذَا، لَوْ نَزَعْتِ هَذَا، وَجَعَلْتِ مَسَکَتَیْنِ مِنْ وَرِقٍ، ثُمَّ صَفَّرْتِهِمَا بِزَعْفَرَانٍ کَانَتَا حَسَنَتَیْنِ».

ترجمه: عایشه رضی الله عنها روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر(دستان) ایشان دو دستبند طلائی دیدند، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (خطاب به ایشان) فرمودند: آیا ترا خبردارنکنم به چیزی که از این (دو) هم بهتر باشد، اگر تو این (دستنبدهای طلائی) را کشیده و دو دستبند نقره ای (به جای آنها) قرار دهی و آنها را با زعفران زنگ کنی (آن گاه این دو) بهتر اند.

سنن نسائی، حدیث صحیح (5143)

حکم آب و نمک در دهان نمودن به هنگام روزه چیست؟

پرسش: آیا اگر فرد روزه دار برای کنترل و کم نمودن درد دندانش، آب و نمک در دهان نگه دارد روزه اش باطل می گردد.

 

پاسخ : فرد روزه دار باید از خورد و نوش عمدی پرهیز کند، درصحیح بخاری، حدیث (7492) چنین آمده:

 

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: الصَّوْمُ لِی وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، یَدَعُ شَهْوَتَهُ وَأَکْلَهُ وَشُرْبَهُ مِنْ أَجْلِی.

 

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: الله با عزت و بزرگوار می فرمایند: روزه عبادت ویژه من است و من پاداش ویژه برایش خواهم داد، زیرا فرد روزه دار شهوتش، و خوردنش و نوشیدنش را بخاطرمن رها می کند.

 

آنچه از این حدیث قدسی مشخص می گردد این است که فرد روزه دار باید؛ جماع وشهوت ، خورد و نوش را در روز ترک کند و انجام هر یک از اینها بطور عمدی باعث بطلان روزه می گردد، لذا فردی که دندانش درد می کند برای تسکین درد؛ آب و نمک به دهان می گذارد، اگر قطره ای را ببلعد و یا در گلویش احساس شوری نمک کند، و آن شوری را با آب دهان فرو برد؛ روزه اش باطل می گردد زیرا مزه نمک که با آب دهان مخلوط شده اگر از راه حلق وارد معده شود،  خورد و نوش محسوب شده و باعث بطلان روزه گشته است.

ربا چیست و ربا خوار کیست؟

پرسش: ربا چیست و ربا خوار کیست؟

 

 

پاسخ: ربا در لغت عربی به معنای اضافه و زیادی گویند، ولی در جریان مالی مراد از اصل سرمایه و رأس المال بیشترگرفتن است.

 

ربا و یا همان سود در اسلام بر دو قسم است:

 

1- ربای نسیه، همان پول و مال اضافی است که طلبکار بنا بردیر گرفتن قرضش از بدهکارمی گیرد، در باره حرمت این نوع ربا به حدیث (1596) صحیح مسلم توجه نمایید.

 

عَنْ أُسَامَة بْن زَیْدٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِنَّمَا الرِّبَا فِی النَّسِیئَةِ».

 

ترجمه: اسامه بن زید رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت نمودند که ایشان فرمودند: همانا ربا در نسیه است.

 

2- ربای فضل؛ ربائی است که در معاملات پولی و برخی از مواد های غذایی صورت می گیرد، همانند معامله یک گرم طلا با دو گرم طلا و یا معامله یک کیلوی گندم با دو کیلوی گندم، این نوع ربا که به آن ربای فضل گفته می شود، این نوع ربا نیز حرام است، همانگونه که در حدیث (1584) صحیح مسلم این چنین آمده است:

 

عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ، وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ، وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ، وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ، وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ، وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ، مِثْلًا بِمِثْلٍ، یَدًا بِیَدٍ، فَمَنْ زَادَ، أَوِ اسْتَزَادَ، فَقَدْ أَرْبَى، الْآخِذُ وَالْمُعْطِی فِیهِ سَوَاءٌ».

 

ترجمه: ابوسعید خدری رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: (زمانی که) طلا با طلا، و نقره با نقره، و گندم با گندم، و جو با جو، و خرما با خرما، و نمک با نمک (معامله می شوند) باید برابر و نقدی باشند، لذا هر کس اضافه داد و یا اضافه گرفت، قط او ربا کاری نموده است، دهنده و گیرنده در این معامله (از نظر گناه) برابر و یکسان اند.

 

از بیان تعریف و اقسام ربا؛ این نکته واضح می گردد که هرکس معاملاتش را بصورت ربای نسیه و ربای فضل انجام دهد او رباخوار است، و اسلام ؛ ربا و ربا خواری را حرام قرار داده است، در این باره آیات متعددی در قرآن مجید و احادیث متعددی در کتب حدیثی روایت شده است که در ذیل فقط به یک آیه قرآنی و یک حدیث صحیح نبوی صلی الله علیه و آله وسلم که توجه شما را جلب می نمایم:

 

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (275).(سوره بقره)

 

ترجمه: کسانی که سود و ربا می خورند، آنها (فردای قیامت از قبرهایشان) بلند نمی شوند، مگر همانند کسی بلند می شوند که او را جن (و شیطان) دیوانه نموده است، و این بدان سبب است که (سود خوران) می گویند همانا داد و ستد همانند سود خواری و رباست، و (در حالیکه اینگونه نیست) الله داد و ستد را حلال قرار داده و ربا و سود خواری را حرام قرار داده است، پس هر کس پند و اندرزی از جانب پروردگارش (در پرهیزاز سود خواری) آمد و او (از سود خواری) باز آمد، برایش هست آنچه که گذشته است، و جریان (بخشش و عدم بخشش) آن بسوی الله است، و هرکس دو باره (به سود خواری) باز گردد، پس این نوع افراد یاران و صاحبان آتش دوزخ اند و آنها از جاویدانان در آن اند.

 

1- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْکُ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الیَتِیمِ، وَالتَّوَلِّی یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ المُحْصَنَاتِ المُؤْمِنَاتِ الغَافِلاَتِ» 

 

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند: که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: از هفت (گناه) مهلک پرهیز (و دوری) نمایید، (صحابه) گفتند: ای رسول الله آنها کدام اند؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: شرک به الله، جادور، کشتن نفسی که الله کشتن آن را بجز حق حرام گردانیده است، و سود خواری، و مال یتیم خوردن، و روز جنگ (با کفار از میدان جنگ) فرارنمودن، و زنان مسلمان پاک دامن بی خبر(و بی گناه)  را تهمت زدن.  

صحیح البخاری، حدیث: (2766)