۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

چه کنیم تا الله مهربان ما را یاد کند؟

ســـؤال (15) : چه کنیم تا الله مهربان ما را یاد کند؟


جــــــــواب : هر کس می خواهد که الله مهربان ازاو یاد نموده و او را از نعمت های خویش بهرمند سازد پس باید همیشه به یاد الله عزوجل بوده و از یاد و عبادت اوغافل نگردد زیرا الله متعال می فرماید:

 فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ (152) (سوره بقره)

پس من (الله) را یاد کنید تا شما را یاد کنم وسپاسگذار من باشید و ناشکری وکفران نعمت نکنید.

فرشتگان از چه کسی علم آموخته اند؟

ســؤال (14) : فرشتگان از چه کسی علم آموخته اند؟


جـــــــواب : فرشتگان از الله دانا و توانا علم آموخته اند چنانچه در آیه زیر آمده است:

 قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (32) (سوره بقره)

(فرشتگان) گفتند: تو پاک ومنزهی و ما جزآنچه که تو به آموخته ای دیگر علمی نداریم همانا تو بسیار دانا و بی نهایت حکیمی.

چه کسی به آدم علیه السلام علم آموخت؟


ســؤال (13) : چه کسی به آدم علیه السلام علم آموخت؟


جـــــواب : الله دانا و توانا به آدم علیه السلام علم آموخت ، الله عزوجل می فرماید:

وَعَلَّمَ آَدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (31) (سوره بقره)

و (الله) به آدم نام تمام آن اشیاء را آموخت  و سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود (تا نام آنها را بیان نمایند) پس (الله خطاب به فرشتگان) گفت: مرا از نام های این چیزها خبردار کنید (واقعا) اگر شما از راستگویان بودید(که نباید آدم آفریده شود)

آیا فرشتگان هم حرف می زنند؟

ســــــــــــؤال (12) : آیا فرشتگان هم حرف می زنند؟


جــــــــــــــــواب : بله فرشتگان نیز همانند ما انسانها سخن می گویند و حرف می زنند، به گفتگوی آنها با الله متعال که در آیه زیر آمده است توجه فرمایید:

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (30) (سوره بقره)

وآنگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من قرار دهنده ام در زمین کسانی را که جانشین (یکدیگر) خواهند گشت (فرشتگان گفتند: آیا قرار می دهی در زمین کسی را که در آن فساد می کند و خون ها می ریزد و در حالی که ما با شتایش بیان نمودن برایت پاکی و منزه بودنت را بیان نموده و بزرگواری ترا بیان می نمائیم (الله متعال) گفت: همانا من داناترم نسبت به آنچه شما نمی دانید.

منابع موجود در زمین را الله متعال برای چه کسی آفریده است؟

سؤال (11) : منابع موجود در زمین را الله متعال برای چه کسی آفریده است؟

جواب : تمام منابع موجود در زمین را در اصل برای استفاده ما انسانها آفریده شده است در این باره به این گفته الله مهربان توجه فرمایید:

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (29) (سوره بقره)

الله همان ذاتی است که برای استفاده شما (انسانها) تمام آنچه در زمین است را آفریده و سپس به سوی آسمانها قصد نموده و آنها را هفت آسمان برابرساخته است و او فقط نسبت به هر چیز بسیار آگاه است.

چرا مردها چهار زن و زنها یک مرد؟!

چرا مردها چهار زن و زنها یک مرد؟!

 

شاید در ذهن بسیاری از غیر مسلمانان این سؤال خطور کند که چرا اسلام برای مردها اجازه داده چهار زن بگیرند ولی برای زنها می گوید: در آن واحد فقط می توانید یک شوهر بگیرید، آری اگر شوهرهایتان شما را طلاق دادند و یا وفات کردند آن وقت است که مجازید شوهر دیگری بگیرید!!

در جواب باید گفت: اگر به جواب علمی آن بپردازیم بحث طولانی خواهد شد ولی بنده می خواهم با بیان یک مثال مختصر به معترضین؛ حقیقت این جریان را بیان نمایم :

شما یک پارچ شیر و چهار لیوان جلویتان بگذارید و سپس از آن پارچ لیوان ها را پر شیر نماید ، دوباره چهار پارچ دیگر جلویتان بگذارید که در اولی شیر، در دومی خون، در سومی نفت و در چهارمی شربت باشد و از هر یک از چهارپارچ اندکی در یک لیوان بریزد و سپس بگوید :آیا آنچه در این لیوان از آن چهار پارچ ریخته شده خالص است و آیا می شود از آنچه در این لیوان ریخته شده استفاده کرد و نوشید .

حالا دقت فرمایید : مرد همان پارچ و زن لیوان است می شود از یک پارچ در چند لیوان ریخت و بدون اینکه آنچه در لیوان ریخته می شود با چیز دیگری مخلوط شود ولی نمی شود از چند پارچ که در هر یک از آنها چیزی است آنها را در یک لیوان ریخت وسپس آنچه در لیوان است خالص بماند.

مرد اگر چهار زن بگیرد وبا همه همبستر شود نسبش خراب و مخلوط نمی شود و فردا فرزندان آن چهار زن پدرشان را می شناسند ولی اگر یک زن چهار مرد گرفت فردا فرزندی که آن زن می زاید مال کدام پدر است !.

اگراسلام به زن ها اجازه می داد که در یک زمان چهار شوهر داشته باشند آن وقت انسانها همانند حیوانها می شدند و هیچ کس پدرش را نمی شناخت و نظام خانودگی به هم می ریخت و رشته داریها و قرابت ها از هم می پاشید و دنیا می شد یک جنگل بی قانون و بی حساب و کتاب.

آری دشمنان اسلام نیز این را می دانند ولی بنا بر عناد و شایعه پراکنی بر علیه اسلام این حرف ها را می زنند و واقعا اگر راست می گویند که اسلام در این باره به زنها ظلم نموده آنها بیایند عدل نموده و به خانمهایشان اجازه دهند تا شوهر دومی، سومی و نهایتا چهارمی را نیز بگیرند و آن وقت تمام شوهرها در زیر یک بستر با آن خانم هم بسترشوند تا بدانیم که واقعا آنها در گفتارشان صادق اند ورنه ما مسلمانها کما فی السابق بر همان باور مان خواهیم ماند که آنها دروغ می گویند.

فرزند سالم ونیکش خوب است

                   فرزند سالم ونیکش خوب است


دیدگاه افراد نسبت به این که فردی فرزند زیاد داشته باشد و یاکم؛ متفاوت است یکی می گوید: فرزند کمتر بهتر است و دیگری می گوید: فرزند بیشتر بهتر است و هر یک برای خودش دلیلی دارد ولی بنده بر این باورم که فرزند خواه دختر و خواه پسر هر چه بیشتر باشد برای دنیا و آخرت انسان مفید تر است ولی به دو شرط:

1- فرزند از نظر عقلی و جسمی سالم باشد.

2- فرزند از نظر کردار و رفتار صالح ونیک باشد.

لذا باید همیشه از الله مهربان خواست که بار الهی به من فرزندانی سالم ونیک عنایت فرما و مرا با فرزندانی بیمار و شرور آزامایش نفرما .

آمین یارب العالمین .


به شریعت و حرف دلت گوش ده

             به شریعت و حرف دلت گوش ده

 

اگربه دقت به افراد هر جامعه ی از جوامع بشری نگاه کنیم افراد آنها ازدو حالت خالی نیستند :

1- گروه اول کسانی اند که برای خودشان زندگی می کنند یعنی هر آنچه دوست دارند می پوشند ،هر آنچه دوست دارند می خورند وهر آن طوری که می خواهند راه می روند خلاصه این که در تمام امور با طبع و میل خودشان پیش می روند و این را نگاه نمی کنند که دیگران را از این نوع خوراک ویا پوشاک آنان خوششان می آید یا نه؛ فقط خودشان را نگاه می کنند، چون زندگی از خودشان است و می خواهند با روش خودشان زندگی کنند این گروه اگر درروش زندگیشان شریعت را رعایت کنند از بهترین افراد و آزادترین انسانها خواهند بود آن وقت است که نه از مردم ترس و هراسی دارند و نه هم به آنها بغض و عنادی، بلکه همیشه  طوری آسوده خاطرزندگی خواهند نمود که دنیا و آخرتشان آباد خواهد گشت. 

2- گروه دوم را افرادی تشکیل می دهند که از خود اراده مستقلی ندارند و همیشه گوش به حرف های مردم اند که از چه چیزهای خوششان می آید و از چه چیزهای بدشان ، لذا این نوع افراد همان لباس های را می پوشند که مردم پسند نمایند وهمان نوع غذاهای را می خورند که مورد علاقه و پسند دیگران باشد و به همان نحوی راه می روند که دیگران بخواهند این نوع افراد، در حقیقت نه از شریعت پیروی می کنند ونه هم با طبع و خوی خویش سازگاری دارند اینها همیشه بر خلاف خود رفته تا دیگران را راضی کنند و از آنجائی که طبیعت ها متفاوت است و افراد جامعه زیاد وهمه را نمی شود راضی نگه داشت ، این نوع افراد چندین ضرررا متحمل می شوند:

1- الله متعال را از خود ناراض می گردانند چون بسیاری از اوقات برای رضامندی افراد باید (والعیاذ بالله) پشت به احکام شرع نمود و این باعث خشم ،غضب و ناراضی الله متعال می گردد.

2- این افراد همیشه در رنج و اندوه بسر خواهند برد و ازاستفاده ی بسیاری از نعمت های الهی محروم خواهند گشت زیرا ای چه بسا نوع لباسی و یا نوع خوراکی را که دوست دارند و شریعت نیز برایش مجاز گردانیده است ولی چون مردم پسند نمی کنند و با عرف و عادات مردم سازگاری ندارد باید از آن استفاده نکنند و افسوس استفاده از آنها را با خود به گور ببرند.

3- از آنجائی افراد یک جامعه یکسان نیستند و هر یک طرز تفکر ونوع اندیشه ای دارد همه را هم نمی شود راضی گذاشت و بسیاری بنا بر تکلفات بکار برده شده از جانب این نوع افراد از آنها رنجیده می شوند، لذا چیزی که بخاطر او پا براراده خویش گذاشته بودند؛ که همان بدست آوردن دل مردم باشد را هم کاملا بدست نخواهند آورد.

لذا باصدای بلند برای این افراد باید فریاد زد وگفت: برابر با شرع و برای خودت زندگی کن چون کسی برایت زندگی نخواهد نمود، آقا و برده خودت باش که هیچ کس برده فکری تو نخواهد شد، به شریعت و حرف دلت گوش ده که کسی به حرفت گوش نخواهد داد.


دوچیز ضروری برای امر به معروف و نهی از منکر

دوچیز ضروری برای امر به معروف و نهی از منکر


از آنجائی که اسلام دین خوبیهابوده و با تمام بدیها مخالف و دشمن است به پیروانش دستور داده تا امر به معروف و نهی از منکر کنند یعنی دیگران را به خوبیها دستور و دعوت دهند و از بدیها و کارهای خلاف ممانعت و جلوگیری کنند.

ولی اسلام تؤام با این ؛این مطلب را نیز بیان نموده که برای امر به معروف و نهی از منکر دانستن دو چیزبسیار ضروری است و بدون آن دو نمی شود فردی درست امر به معروف و نهی از منکر کرد و آن دو امر ضروری و الزامی از قرار زیر می باشند:

1- دانستن معروف و منکر یعنی فردی که می خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند یعنی دیگران به نیکیها و خوبیها دستور داده واز بدیها و منکرات جلوگیری و ممانعت کند باید خود به خوبی و درستی معروف یعنی خوبیها و منکر یعنی بدیها رابداند و تشخیص دهد البته نه خوبیها و بدیهای که از نظر او خوب و بد است بلکه خوبیها و بدیهای که از نظر اسلام خوب و بد اند. زیرا وقتی فردی خوبیها و بدیها را تشخیص ندهد چگونه می تواند به خوبیها دستور و از بدیها ممانعت و جلوگیری می کند، وای چه بسا این فرد نادان از معروف ومنکر برعکس داعی منکر و جلوگیر معروف شده جامعه به سوی هلاکت سوق داده خود هلاک ودیگران را نیز هلاک نماید.

2- دانستن روش درست برای امر به معروف و نهی از منکر نیز ضروری است زیرا فردی که با روش غلط و نادرست امر به معروف و نهی از منکر می کند ای چه بسا که به منکرات جامعه اضافه نموده و از معروفها آن بکاهد ، این روش درست است که برای تمام کارها مفید واقع می شود و این روشهای غلط و نادرست است که راه ها دور کرده و انسان به هدف نخواهند رساند.

باید برای آن روز جواب مناسبی را پیدا کرد

         باید برای آن روز جواب مناسبی را پیدا کرد 

 

 

از هر مسلمانی که بپرسیم : 

1- بهترین کتاب کدام کتاب است؟ 

2- راست ترین سخن کدام است؟ 

3- صحیح ترین برنامه هدایت کدام است؟ 

 بدون هیچ درنگی خواهد گفت : قرآن بهترین کتابی است که در آن راسترین سخن هاست که صحیح ترین برنامه های هدایت را دربردارد. 

ولی اگر از او بپرسیم : 

1- چرا روخوانی و تلاوت قرآن را نمی دانی؟ 

2- چرا معانی و ترجمه قرآن را نمی دانی؟ 

3- چرا به دستورات این کتاب هدایت عمل نمی کنی؟ 

4- چرا به سوی این راست ترین سخن مردم را دعوت نمی دهی ؟ 

آن وقت است که من نمی دانم چه جوابی خواهد داد ولی این را می دانم که در قیامت الله مهربان نسبت به این راسترین سخن ،صحیح ترین برنامه هدایت و بهترین کتاب از ما خواهد پرسید لذا باید برای آن روز جواب مناسب و درستی را پیدا کنیم .

خانه ای اینگونه باید ساخت

خانه ای اینگونه باید ساخت


یک خانه ی خوب و زیبا؛ باید داری شناج محکم ،دیوارهای قوی ،سقفی مناسب و رنگ ورغن شایسته باشد ، وما اگر بخواهیم برای اسلام یک مثال مناسب بیان کنیم باید بگوییم : اسلام یک خانه ای است که شناج محکم آن عقاید،دیوارهای قوی آن ارکان دین،سقف مناسب آن دیگر احکام و رنگ وروغن شایسته آن اخلاق و آداب آن است .

لذا مسلمانی که عقیده درست ندارد او خانه ای ساخته بر سطح زمین و بدون شناج که با اندک تکانی دیوارها و سقف این خانه بر سرش فرو خواهد ریخت و باعث هلاکت و نابودی او خواهد گشت.

واما مسلمانی که دارای عقاید درست اسلامی است او باید کوشش نماید که به تمام ارکان و احکام اسلامی پایبند بوده و خویشتن را با اخلاق و آداب زیبای اسلام رنگ وروغن داده آراسته نماید. زیرا این نشانی عقلمندی نیست که فردی شناج محکم برای ساختن خانه ای را بریزد و سپس آن را رها کرده و برآن دیواری نسازد و بر دیوارآن سقفی نزند وسپس بگوید : من خانه ای ساخته ام که پناگاه من بوده و مرا از سرمای جانکاه زمستان و گرمای سوزان تابستان رهای خواهد بخشید.

و نادان ترین مسلمان فردی خواهد بود که نه عقایدش درست و اسلامی است و نه هم به ارکان و احکام اسلامی پایبندی دارد فقط به زعم و گمان خویش دارد اخلاق و آدابش را اسلامی نموده و خویش با رنگ و روغن اسلامی زیبا می سازد،زیرا ما تا به حال نشنیده ایم که فردی بدون ریختن شناج و ساخت وساز دیوار و سقف مدعی شود که من می خواهم خانه ای دارم و می خواهم آن را رنگ و رغن زده زیبا و آراسته نمایم این فرد اگر در چنین حالتی شروع به رنگ کاری کند به جای خانه موهومی خویش برسر و چهره اش رنگ ها را خواهد ریخت و از خودش یک عروسک خنده داری درست خواهد نمود که هر دیوانه ای بر او خندیده و هر عاقلی از او درست عبرت خواهد گرفت .