۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

غیبت از دیــــدگاه اســــلام

_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

 

غیبت از دیــــدگاه اســــلام

 

 

ستایش شایسته آن ذات مبارک الله متعال است که زبان را برای بیان حق آفریده و ما را از استعمال غلط آن ممانعت نموده است، و درود و سلام فراوان بر پیامبر بزرگوار اسلام محمّد صلی الله علیه و آله وسلم باد که حقیقت غیبت را برای ما نمایان نمودند، اما بعد:

غیبت گناهی از گناهان کبیره و آفتی از آفتهای زبان است، غیبت یعنی سخنی پشت سر کسی زدن که اگر در حضور او زده شود و یا او ازآن خبر دار شود، ناراحت گردد، در این باره به این حدیث صحیح توجه نمایید:


عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «أَتَدْرُونَ مَا الْغِیبَةُ؟» قَالُوا: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرَهُ» قِیلَ أَفَرَأَیْتَ إِنْ کَانَ فِی أَخِی مَا أَقُولُ؟ قَالَ: «إِنْ کَانَ فِیهِ مَا تَقُولُ، فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَإِنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ فَقَدْ بَهَتَّهُ».


ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آیا می دانید که غیبت چیست؟ (صحابه رضی الله عنهم) گفتند: الله و رسولش (نسبت به آن) داناترین اند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: یاد نمودن و سخن گفتن در باره برادر(دینی) خویش که آن را ناپسند آید و ناراحت کند، گفته شد شما دیدگاهتان را برایم بیان نمایید اگرآنچه می گویم در آن برادر(دینی) من باشد (آیا باز هم غیبت محسوب می شود)؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: اگر(آنچه می گوئی) در او باشد ، قطعا تو غیبتش نموده ای و اگر در او نباشد پس تهمتش زده ای.            (صحیح مسلم، حدیث: 2589)

 

غیبت از زشت ترین گناهان است، الله متعال در سوره حجرات آیه (12) زشتی این گناه را این گونه به تصویر کشیده است:


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ.


ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری ازگمانها پرهیز و دور نمایید، قطعا برخی از گمانها گناه اند، و جاسوسی نکنید، و برخی از شما از برخی دیگرغیبت نکنید، آیا یکی از شما دوست می دارد که گوشت برادرش را در حالی که زنده است بخورد و در حالیکه (شما این عمل را زشت و) ناپسندش می دارید، و از الله بترسید همانا الله بسیار توبه پذیر و بی نهایت مهرورز و مهربان است.

غیبت از گناهانی است که باعث عذاب قبرگشته و فرد بخاطرآن در دنیای برزخ و درون قبر شکنجه خواهد، در این باره به این حدیث صحیح توجه نمایید:

عَنْ أَبِی بَکْرَةَ قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، بِقَبْرَیْنِ. فَقَالَ: «إِنَّهُمَا لَیُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، أَمَّا أَحَدُهُمَا فَیُعَذَّبُ فِی الْبَوْلِ، وَأَمَّا الْآخَرُ فَیُعَذَّبُ فِی الْغِیبَةِ».            (سنن ابن ماجه، حدیث: 349)

ترجمه: ابوبکره رضی الله عنه فرمودند: پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بر دو قبرگذر نمودند و سپس فرمودند: همانا (صاحبان) این دو عذاب داده می شوند، ولی در باره چیزی (که پرهیز ازآن سخت و ) بزرگ (باشد) عذاب داده نمی شوند، (سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : امّا این بخاطر عدم پرهیز از ادرار (خویش) عذاب داده می شود، و امّا این دیگری بخاطر غیبت عذاب داده می شود.


ناگفته نماند که در برخی از مواقع غیبت از برخی افراد؛ بشرائط خاص مجاز می باشد، در این باره به آنچه امام نووی رحمه الله در کتاب ریاض الصحالین « باب ما یباح من الغیبة » در باره غیبت های مجاز نوشته اند توجه نمایید، امام نووی رحمه الله چنین نوشته اند:

بدان که غیبت آنجایی مجازاست که برای هدف صحیح شرعی بود که رسیدن به آن؛ بدون غیبت ممکن نباشد، و آنها شش سبب اند:


1 - دادخواهی: برای مظلوم جایز است که به پادشاه و (یا) قاضی و (یا) دیگر کسانی که والیان امور او هستند، (و) یا توانائی بر انصاف (و گرفتن حق) او از کسی که بر او ظلم نموده را دارند، دادخواهی کند و بگوید: فلان شخص بمن چنین ظلمی را روا داشته است.

 

2- درخواست کمک و یاری (از دیگران) بر تغییر کار خلاف شرع، و بازگردان نافرمان و گنه کاربه راه حق و درست، لذا مجاز است به کسیکه امید به قدرت و توانائی او بر دور کردن (و از بین بردن) آن کار خلاف شرع و منکرات وجود دارد، بگوید: فلانی چنین (کار منکر و خلاف شرعی را) انجام می دهد، او را از آن منع کن و(یا) همانند این (کلمات را بگوید) و قصدش فقط رسیدن به (هدف که همان) دور کردن منکر و کار خلاف شرع است؛ باشد. اگر چنین قصدی نداشت، (این شکایت و غیبت) حرام می باشد.

 

3- استفتاء (درخواست فتوی): (بعنوان مثال فردی) به مفتی می گوید که پدرم، یا برادرم، یا شوهرم یا فلانی به من چنین ظلمی را روا داشته است، آیا او این حق را دارد؟ و راه رهایی من از او و رسیدن به حقم و دور نمودن این ظلم چیست؟ و (یا اینکه) امثال این (حرفها را بزند)،(زدن) این (نوع حرفها) جهت ضرورت جایز است، ولی بهتر و به احتیاط نزدیکتر این است که (این گونه) بگوید: در مورد مرد یا شخص یا شوهری که کارش این چنین باشد، چه می گوئی؟ زیرا بدون (نام گرفتن، و) تعیین (او) مقصود از آن حاصل می شود، و با این وجود(نام گرفتن، و) تعیین (شخص) روا است چنانچه در حدیث «هند رضی الله عنها» آمده (و نام شوهرش ابوسفیان رضی الله عنه را در حضور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گرفته و از او در باره کم رسی در مخارج زندگی شکایت نموده است) که آن را بعداً إن شاء الله تعالى ذکر خواهیم نمود، خواهد آمد.

 

4- ترساندن و برحذر داشتن مسلمانان از شر و نصیحت شان و آن از چند راه ممکن است:

عیوب راویان و گواهان را بیان نمودن، و این به اتفاق تمام مسلمین جایز است، بلکه زمان نیاز واجب است.

از آن امور؛ مشورت با همدیگر در مورد دامادی انسانی، یا شراکت با او، یا ودیعت گذاشتن نزد او، و یا معامله با او، و یا امور دیگر غیر از اینها، و بر مشاور ضروری است که حالش را پوشیده نگه ندارد، بلکه بدی هائی را که درآن فرد است به نیّت خیر خواهی (برای فردی که از او مشورت می گیرد) بیان کند.

وازآن امور؛ (این جریان است که) هرگاه (فردی) دانشجوئی (وطالب العلمی) را ببیند که نزد فرد بدعتی یا فاسقی رفت و آمد می نماید و از او علم می آموزد، و او می ترسد که (آن) دانشجو (و طالب العلم) از این کارمتضرر گردد، (در این صورت) بر وی لازم است تا او (آن دانشجو و طالب) را بدین گونه نصیحت کند که حال (آن فاسق و بدعتی) را (برایش) بیان کند، بشرطیکه هدفش نصیحت و خیر خواهی باشد.

و این جریان ازاموری است که در آن اشتباه رخ می دهد.

و گاهی حسد، گوینده را بدان وا می دارد و شیطان موضوع را بوی دگرگون جلوه می دهد و به (وهم و) خیالش می آورد که آن خیر خواهی ونصیحت است.

از این رو باید (زیاد) متوجه این جریان باشد.

و از آن جمله این است که شخص عهده داروظیفه و مسئولیتی است و به نحودرست انجام وظیفه نمی کند: یا اینکه صلاحیت آن را ندارد، یا اینکه فاسق است و یا نسبت به مسئولیتش تغافل و سهل انگاری می کند و یا امثال این امور را مرتکب می شود، (در این صورت) براو واجب است که این موضوع به کسی که مدیر و سرپرست آن فرد است مطرح کند، تا وی را (از این مقام و مسئولیتش) عزل کند، و فرد ذی صلاحی را بجای او براین منصب بگمارد.

یا اینکه از این جنبهء نقص او خبر دار شده با وی به مقتضای حالش رفتار کرده فریبش را نخورد. و اینکه بکوشد تا او را به درست انجام دادن مسئولیتش تشویق کند و یا دیگری را بجایش مقرر گردد.

 

5- اینکه فردی باشد که بشکل فسقش و بدعتش را علنی و آشکار انجام می دهد، مانند کسیکه بطور آشکار شراب می نوشد و (یا) اموال مردم  را(به زورو ناحق) مصادره می کند، و(یا) مالیات را بیش از حق گرفته و مالها را به ظلم می گیرد، و (یا) سر پرستی امور باطل را عهده دار است.

پس جایز است که آن فرد به چیزیکه علنی و آشکارا انجام می دهد، یاد شود، و یاد کردن آن به عیوب دیگر جایز نیست، مگر اینکه برای جوازش سبب دیگری از اسبابی که ذکر کردیم، یافت شود.

 

6 - برای معرفی کردن، هر گاه انسانی به لقبی مشهور باشد، مانند، اعمش (آنکه از چشمش آب می ریزد) اعرج (لنگ) و اصم (کر) و اعمی (کور) و احول (چشم کج، کلاج) و غیر آن، معرفی آنها با این نوع القابها جایز است.

ولی بیان این نوع القاب به جهت توهین جایز نیست و اگر معرفی آنها به غیر این القاب ممکن است، که بهتر است (با آنها معرفی شوند).

و این شش سبب اند که علماء آنها را (برای جواز غیبت) ذکر نموده اند و اکثر آنها در میان علماء متفق علیه اند.