۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه و تحقیق اربعین نووی

حدیث سی و دوم اربعین

 

عَنْ أَبِی سَعِیدٍ سعد بن سنان الْخُدْرِیِّ رضی الله عنه، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، قَالَ:  «لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ».

 

لغات حدیث :

 

لَا ضَرَرَ : مطلقا ضرر رساندن به دیگران مجاز نیست .

وَلَا ضِرَارَ : و نه هم ضرر رساندن دو نفربه یکدیگر برای مقابله به مثل و انتقام از دیگری، مجاز است .

 

ترجمه حدیث :


ابوسعید سعد بن سنان خدری رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : نه (در اسلام) مطلقا ضرر رساندن به دیگران مجاز است و نه هم ضرر رساندن (به ناحق) دو نفربه یکدیگر برای مقابله به مثل و انتقام از دیگری، مجاز است .

 

مسائل حدیث :


از این حدیث مسائل و احکام زیر بر گرفته می شود :

 

۱ - در اسلام بطور مطلق ضرررساندن به دیگران ممنوع می باشد.

۲ - در اسلام این مجاز نیست که دو نفر (به ناحق) برای مقابله به مثل و انتقام از دیگری به یکدیگر ضرر برسانند .


نکته توضیحی : 


این حدیث یکی از قوانین فقهی و اصول کلی است که در بسیاری از مواقع کار برد دارد و احکام زیادی از آن برگرفته و استنباط می شود، بعنوان مثال اگر کسی بگوید: من در خانه خودم صدای تلویزیون را آنقدر بلند می کنم که همسایه اذیت شود ما می گویم نه زیرا «لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ» ، اگر کسی بگوید: من در خیابانها با ماشین خودم خلاف قوانین رانندگی می کنم ما می گوییم : این کار مجاز نیست زیرا«لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ» ، واگر کسی بگوید : من در وسط پیاده رو وسائلم را پهن نموده و دست فروشی می کنم ما می گوییم: این کار مجاز نیست زیرا«لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ» ، آری بدین ترتیب می شود مسائل و احکام زیادی را از این حدیث که بعنوان یک قانون فقهی و اصل کلی آمده است استنباط نمود .

 

سند حدیث :


این حدیث را امام نووی رحمه الله به سنن ابن ماجه و سنن دارقطنی و مؤطای امام مالک رحمه الله نسبت داده اند ولی باید گفت که این روایت از ابوسعید خدری رضی الله عنه در سنن ابن ماجه روایت نشده است بلکه در سنن ابن ماجه این روایت از عباده بن صامت و عبد الله بن عباس رضی الله عنهما روایت شده است .

لذا در ذیل فقط سند دارقطنی برای این حدیث نقل و بررسی خواهم نمود ، سند این روایت در سنن دارقطنی از این قراراست :

ثنا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّفَّارُ ، نا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدٍ، نا عُثْمَانُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ رَبِیعَةَ بْنِ أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، حَدَّثَنِی عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّرَاوَرْدِیُّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ یَحْیَى الْمَازِنِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ ....

درسند این حدیث جناب« عُثْمَانُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ رَبِیعَةَ بْنِ أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ » و ایشان از راویان ضعیف اند و همچنین در سند این حدیث جناب « عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّرَاوَرْدِیُّ » که ایشان نیز ضعف دارند ولی متن این حدیث بنا بر متابع ها و شواهدی که دارد صحیح است ، استادآلبانی رحمه الله در سلسله احادیث صحیحه تحت همین حدیث در روایت (250) چنین نوشته اند : حدیث صحیح ورد مرسلا، وروی موصولا عن أبی سعید الخدری، وعبد الله بن عباس، وعبادة بن الصامت، وعائشة، وأبی هریرة، وجابر بن عبد الله، وثعلبة بن مالک رضی الله عنهم.

یعنی : (متن) این حدیث صحیح است و بصورت مرسل و متصل از ابوسعید ، عبد الله بن عباس ، عباده بن صامت ،عایشه ، ابوهریره ، جابر بن عبد الله و ثعلبه بن مالک رضی الله عنه روایت شده است .

 

تفاوت های الفاظ روایت :


در روایت (3079) سنن دارقطنی و روایت (11384) سنن کبری بیهقی و روایت (2345) مستدرک حاکم الفاظ بیشتری از این روایت اربعین آمده است که اصل روایت در این سه کتب مذکوربدین گونه آمده است : «لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ ، مَنْ ضَارَّ ضَرَّهُ اللَّهُ ، وَمَنْ شَاقَّ شَقَّ اللَّهُ عَلَیْهِ».

ترجمه : نه بطورمطلق به کسی ضرررساندن مجازاست و نه هم بصورت (ناحق بنا بر) مقابله به مثل نمودن به کسی ضرررساندن مجاز است ،هرکس که به کس دیگری (به ناحق) ضرری برساند، الله (متعال) به او ضررخواهند رساند، و هرکس که برکس دیگری (به ناحق) سخت گیری کند الله (متعال) بر او سخت خواهد گرفت .

 

منابع حدیث :

 

این حدیث از روایت ابوسعید خدری رضی الله عنه درکتب ذیل آمده است :

۱ - سنن کبری بیهقی، حدیث (11384) .

۲ - سنن دارقطنی ، حدیث (3079) و (4541).

۳ - مستدرک حاکم ، حدیث (2345).