۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۱۰۲)

حدیث (102) حدیث أَبِی ذَرٍّ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: فُرِجَ عَنْ سَقْفِ بَیْتِی وَأَنَا بِمَکَّةَ، فَنَزَلَ جِبْرِیلُ فَفَرَجَ عَنْ صَدْرِی، ثُمَّ غَسَلَهُ بِمَاءِ زَمْزَمَ، ثُمَّ جَاءَ بِطَسْتٍ مِنْ ذَهَبٍ مُمْتَلِیءٍ حِکْمَةً وَإِیمَانًا فَأَفْرَغَهُ فِی صَدْرِی، ثُمَّ أَطْبَقَهُ، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِی فَعَرَجَ بِی إِلَى السّمَاءِ الدُّنْیَا، فَلَمَّا جِئْتُ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا قَالَ جِبْرِیلُ لِخَازِنِ السَّمَاءِ افْتَحْ، قَالَ: مَنْ هذَا قَالَ: هذَا جِبْرِیلُ، قَالَ: هَلْ مَعَکَ أَحَدٌ قَالَ: نَعَمْ مَعِی مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: أَوَ أُرْسِلَ إِلَیْهِ قَالَ: نَعَمْ؛ فَلَمَّا فَتَحَ عَلَوْنَا السَّمَاءَ الدُّنْیَا فَإِذَا رَجُلٌ قَاعِدٌ، عَلَى یَمِینِهِ أَسْوِدَةٌ وَعَلَى یَسَارِهِ أَسْوِدَةٌ، إِذَا نَظَرَ قِبَلَ یَمِینِهِ ضَحِکَ، وَإِذَا نَظَرَ قِبَلَ یَسَارِهِ بَکَى، فَقَالَ مَرْحَبًا بِالنَّبِیِّ الصَّالِحِ وَالاِبْنِ الصَّالِحِ، قُلْتُ لِجِبْرِیلَ: مَنْ هذَا قَالَ: هذَا آدَمُ، وَهذِهِ الأَسْوِدَةَ عَنْ یَمِینِهِ وَشِمَالِهِ نَسَمُ بَنِیهِ، فَأَهْلُ الْیَمِینِ مِنْهُمْ أَهْلُ الْجَنَّةِ، وَالأَسْوِدَةُ الَّتِی عَنْ شِمَالِهِ أَهْلُ النَّارِ؛ فَإِذَا نَظَرَ عَنْ یَمِینِهِ ضَحِکَ، وَإِذَا نَظَرَ قِبَلَ شِمَالِهِ بَکَى حَتَّى عَرَجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ فَقَالَ لِخَازِنِهَا افْتَحْ، فَقَالَ لَهُ خَازِنُهَا مِثْلَ مَا قَالَ الأَوَّلُ؛ فَفَتَحَ قَالَ أَنَسٌ فَذَکَرَ أَنَّهُ وَجَدَ فِی السَّموَاتِ آدَمَ وَإِدْرِیسَ وَمُوسَى وَعیسَى وَإِبْرَاهِیمَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ، وَلَمْ یُثْبِتْ کَیْفَ مَنَازِلُهُمْ؛ غَیْرَ أَنَّهُ ذَکَرَ أَنَّهُ وَجَدَ آدَمَ فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا وَإِبْرَاهِیمَ فِی السَّمَاءِ السَّادِسَةِ قَالَ أَنَسٌ، فَلَمَّا مَرَّ جِبْرِیلُ بِالنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِإِدْرِیسَ قَالَ مَرْحَبًا بِالنَّبِیِّ الصَّالِحِ وَالأَخِ الصَّالِحِ فَقُلْتُ: مَنْ هذَا قَالَ: هذَا إِدْرِیسُ ثُمَّ مَرَرْتُ بِمُوسَى فَقَالَ مَرْحَبًا بِالنَّبِیِّ الصَّالِحِ وَالأَخِ الصَّالِحِ؛ قُلْتُ: مَنْ هذَا قَالَ: هذَا مُوسَى ثُمَّ مَرَرْتُ بِعِیسَى فَقَالَ مَرْحَبَا بِالأَخِ الصَّالِحِ وَالنَّبِیِّ الصَّالِحِ؛ قُلْتُ: مَنْ هذَا قَالَ: هذَا عِیسَى ثُمَّ مَرَرْتُ بِإِبْرَاهِیمَ فَقَالَ مَرْحَبًا بِالنَّبِیِّ الصَّالِحِ وَالاِبْنِ الصَّالِحِ؛ قُلْتُ: مَنْ هذَا قَالَ: هذَا إِبْرَاهِیمُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ عُرِجَ بِی حَتَّى ظَهَرْتُ لِمُسْتَوَى أَسْمَعُ فِیهِ صَریفَ الأَقْلاَمِ، فَفَرَضَ اللهُ عَلَى أُمَّتِی خَمْسِینَ صَلاَةً، فَرَجَعْتُ بِذَلِکَ حَتَّى مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى، فَقَالَ: مَا فَرَضَ اللهُ لَکَ عَلَى أُمَّتِکَ قُلْتُ: فَرَضَ خَمْسِینَ صَلاَةً، قَالَ فَارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لاَ تُطِیقُ ذَلِکَ، فَرَاجَعَنِی فَوَضَعَ شَطْرَهَا فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى فَقُلْتُ: وَضَعَ شَطْرَهَا؛ فَقَالَ: رَاجِعْ رَبَّکَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لاَ تُطِیقُ، فَرَاجَعْتُ فَوَضَعَ شَطْرَهَا، فَرَجَعْتُ إِلَیْهِ، فَقَالَ: ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لاَ تُطِیقُ ذَلِکَ، فَرَاجَعْتُهُ، فَقَالَ: هِیَ خَمْسٌ وَهِیَ خَمْسُونَ لاَ یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى فَقَالَ رَاجِعْ رَبَّکَ، فَقُلْتُ اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَبِّی ثُمَّ انْطَلَقَ بِی حَتَّى انْتَهَى بِی إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى، وَغَشِیَهَا أَلْوَانٌ لاَ أَدْرِی مَا هِیَ ثُمَّ أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا فِیهَا حَبَایِلُ اللُّؤْلُؤِ، وَإِذَا تُرَابُهَا الْمِسْکُ.


ترجمه : ابوذر (غفاری رضی الله عنه) روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : درزمانی که من در مکه بودم سقف خانه من گشاده و بازشد، سپس جبرئیل (از آسمان) فرود آمد و بعد سینه مرا گشاد و شگافت ، (و قلبم را بیرون آورده) و سپس آن را با آب زمزم شست، و سپس تشت طلائی که پر از حکمت و ایمان بود آورد و آن در سینه و قلبم ریخت و سپس سینه ام (را دوخت) و بست، و سپس دستم را گرفت و مرا به سوی آسمان دنیا (و اولی) بالا برد ، و چون (با جبرئیل) به آسمان دنیا (واولی) رسیدم ، جبرئیل به دربان آسمان (والی) گفت : (درب را) بازکن، (آن فرشته دربان) گفت : این کیست ؟ (که درب زد و می گوید دری را بازکن) ، (جبرئیل) گفت : این جبرئیل است (که از تو می خواهد درب را باز کنی) ، (فرشته دربان) گفت: و آیا کسی هم همراه تو هست ؟ (جبرئیل) گفت : بله بهمراه من محمد صلی الله علیه و آله وسلم می باشد، (فرشته دربان) گفت : آیا بسوی او فرستاده شده (تا او را به اینجا بیاوری) ؟ (جبرئیل) گفت : بله ؛ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند) و چون (آن فرشته دربان) درب را باز کرد و ما بالای آسمان دنیا( واولی) رفتیم ناگهان مردی نشسته دیدم که در سمت راست او سیاهی (زیادی) بود ودر سمت چپش (نیز) سیاهی (زیادی) بود ، و چون به سمت راستش نگاه می کرد می خندید وآنگاه که به سمت چپش نگاه می کرد کریه می کرد، (این مرد به من) گفت : ای پیامبر نیک و پسر نیک خوش آمدید، من به جبرئیل گفتم : که این (مرد) کیست ؟ (جبرئیل) گفت: این آدم (علیه السلام) است و این سیاهی های (زیادی) که در راست و چپش قرار دارند ارواح فرزندانش می باشند، (آنهایی) که از آنها در سمت راست (او) قرار دارند اهل بهشت اند و سیاهی های که در سمت چپش قرار دارند اهل آتش (جهنم) اند؛ (به همین سبب است که) چون به سمت راستش نگاه می کند می خندد و آنگاه که به سمت چپش نگاه می کند گریه می کند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید) سپس (جبرئیل) مرا به سوی آسمان دوم بالا برد (تا اینکه به آسمان دوم رسیدیم) به (فرشته) دربان آن گفت : (درب را) باز کن، (آن فرشته) دربان آسمان دوم با جبرئیل همانند (فرشته دربان آسمان) اول به گفتگو (و سوال جواب پرداخت) ؛ و سپس درب را باز کرد ، انس (رضی الله عنه) فرمودند: سپس (ابوذر غفاری رضی الله عنه) بیان نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در آسمانها آدم و ادریس و موسی و عیسی و ابرهیم که رحمات الهی شامل حال آنها گردد را یافته (و با آنان ملاقات نموده اند) ولی جاهای آنها بیان ننموده که در کدام آسمانها چه گونه بوده بجز اینکه ایشان بیان نمودند که (رسول الله صلی الله علیه و سلم آدم (علیه السلام) را در آسمان اول و ابراهیم (علیه السلام) را در آسمان ششم یافتند، انس (رضی الله عنه) فرمودند : (ابوذر غفاری رضی الله عنه فرمودند ) : و چون جبرئیل (علیه السلام) با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر ادریس (علیه السلام) گذر نمودند، ایشان (خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : (ای) پیامبر نیک و ای برادرنیک خوش آمدید، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند( : من گفتم که این (فرد) کیست ؟ (جبرئیل علیه السلام) فرمودند : این ادریس (علیه السلام) است، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند) سپس من بر موسی گذر نمودم ، ایشان فرمودند : پیامبر نیک و برادر نیک خوش آمدید؛ من گفتم : که این (فرد) کیست ؟ (جبرئیل علیه السلام) فرمودند : این موسی (علیه السلام) است، سپس بر عیسی (علیه السلام) گذر نمودم ایشان (به من) گفتند: (ای) برادر نیک و پیامبر نیک خوش آمدید؛ من گفتم : این (فرد) کیست ؟ (جبرئیل علیه السلام) گفتند : این (فرد) عیسی (علیه السلام) می باشد و سپس بر ابراهیم (علیه السلام)  گذر نمودم (ایشان به من) گفتند : (ای) پیامبر نیک و پسر نیک خوش آمدید؛ من (به جبرئیل علیه اسلام) گفتم : این (غرد) کیست ؟ ایشان فرمودند : که این (فرد) ابراهیم صلی الله علیه وسلم می باشد، سپس (حبرئیل علیه السلام) مرا تا به جائی بالا برد که من در آنجا صدای خش خش نوشتن قلمها (در لوح محفوظ) را مس شنیدم ، سپس الله بر امت من (در شبانه روزی) پنجاه نماز را فرض نمود، و من با این (دستور الهی) برگشتم تا اینکه برموسی (علیه السلام) گذر نمودم ، ایشان (به من) گفتند : الله (متعال) چه چیزی توسط تو بر امتت فرض نموده است؟، من گفتم : (الله متعال بر امت من در شبانه روزی) پنجاه نمازفرض نموده است ، (موسی علیه السلام) گفت : پس بسوی پروردگارت برگردد ( و از ایشان دستور تخفیف بخواه) زیرا امت تو توان (خواندن پنجاه نماز در شبانه روزرا ) ندارد، پس (این حرف موسی ) مرا به (نزدپروردگارم) باز گردانید، (و من رفته و به الله متعال این مسأله را مطرح نمودم و الله متعال) قسمتی از این نمازها را کم نمود، سپس من دو باره به نزد موسی باز گشته و گفتم که (الله متعال) قسمتی از این نمازها را کم نموده است؛ (موسی علیه السلام ، دوباره) گفت : (دوباره) به نزد پروردگارت برو( و از ایشان درخواست تخفیف کن) زیرا امت توتوان (خواندن این نمازها را) ندارد، من دوباره به نزدالله متعال رفته (و از ایشان درخواست کمی نمازها را نمودم ) و ایشان قسمت دیگری را از این نمازها کم نمودند، سپس من به نزد موسی باز گشتم، ایشان باز هم به من گفتند : (موسی علیه السلام ، باز هم) گفت : (دیگر) به نزد پروردگارت برو( و از ایشان درخواست تخفیف کن) زیرا امت توتوان (خواندن این نمازها را) ندارد، من بازهم به نزدالله متعال رفته (و از ایشان درخواست کمی نمازها را نمودم، تا اینکه تعداد نمازها را الله متعال پنج نماز نمود )و سپس فرمودند : این ها پنج وقت نماز اند که ثواب همان پنجاه نماز را دارند و سخن (در این باره) دیگر نزد من عوض نمی شود، سپس من بنزد موسی بازگشتم ، ایشان باز هم گفتند: به نزد پرورگارت بازگرد (و از ایشان درخواست کن تا تعداد نمازها را بر امتت کم کند) ، من گفتم (من آنقدر رفتم و آمدم) که دیگر از پرودگارم شرم می کنم که در این باره به نزد ایشان بروم، سپس جبرئیل مرا برد تا اینکه مرا به درخت کنار پایانی رساند و رنگهایی آن را پوشانده بودند که من نمی دانم چه بودند سپس به بهشت برده شدم و ناگهان در آن طنابها و گِرهای مرواریدی دیدم و دیدم که خاک آن از مشک است .




ناگفته نماند که کلمه (حَبَایِلُ اللُّؤْلُؤِ) که در آخر این حدیث آمده  تصحیف شده است درست (جنابذة اللُّؤْلُؤِ ) یعنی گنبدهای مرواریدی ، می باشد چنانچه در سایرروایت های صحیح آمده است ،