۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۶۱ و ۶۲)

حدیث (61) حدیث الْمِقْدَادِ بْنِ الأَسْوَدِ (هُوَ الْمِقْدادُ بْنُ عَمْرٍو الْکِنْدِیُّ) أَنَّهُ قَالَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَرَأَیْتَ إِنْ لَقِیتُ رَجُلاً مِنَ الْکُفّارِ، فَاقْتَتَلْنا، فَضَرَبَ إِحْدى یَدَیَّ بِالسَّیْفِ قَقَطَعَها، ثُمَّ لاذَ مِنّی بِشَجَرَةٍ، فَقالَ أَسْلَمْتُ للهِ، أَأَقْتُلُهُ یا رَسولَ اللهِ بَعْدَ أَنْ قَالَها فَقالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لا تَقْتُلْهُ، فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ إِنَّهُ قَطَعَ إِحْدى یَدَیَّ ثُمَّ قَالَ ذَلِکَ بَعْدَ ما قَطَعَها؛ فَقالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لا تَقْتُلْهُ، فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَتِکَ قَبْلَ أَنْ تَقْتُلَهُ، وَإِنَّکَ بِمَنْزِلَتِهِ قَبْلَ أَنْ یَقولَ کَلِمَتُه الَّتی قَالَ.


ترجمه : مقداد بن اسود رضی الله عنه که همان مقداد بن عمرو کندی باشند ایشان به رسول الله صلی الله علیه وآله گفتند (و از ایشان پرسیدند)  : شما (به من بگویید ، و) دیدگاهتان را برایم بیان کنید آیا اگر من با مردی از کفار در جنگ روبروشدم و با یکدیگر جنگیدیم و درگیر شدیم و سپس او با شمشیر زد و یکی از دودستم را برید و سپس از ترس من (فرار نموده و) به درختی پناه برد (و چون من به او رسیده و خواستم او را بکشم) او گفت: من تسلیم الله شده (و مسلمان گشته ام) آیا ای رسول الله بعد از اینکه او این حرف را زده (و اظهار اسلام نموده) او را بکشم ؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : (با این وجود) او را نکش ، (مقداد رضی الله عنه دوباره) گفتند : ای رسول الله همانا او یکی از دوستم را بریده است و سپس بعد از اینکه دستم را بریده (و من بر او غلبه پیدا نمودم از ترس این حرف را زده و اظهار اسلام نموده است، باز هم او را نکشم ؟!) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : او را نکش و اگراو را کشتی ، او قبل از این که او را بکشی جایگاه ترا می گیرد ( وریختن خونش بر تو حرام می گردد ) ، و همانا تو جایگاه او را گرفته (مباح الدم می گردی، همانندی که او) قبل از اینکه آن سخنی را بگوید که گفته است ، (ومباح الدم بوده است).


حدیث (62) حدیث أُسامَةَ بْنِ زَیْدٍ رضی الله عنهما قَالَ: بَعَثَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلى الْحُرَقَةِ فَصَبَّحْنَا الْقَوْمَ فَهَزَمْنَاهُمْ، وَلَحِقْتُ أَنَا وَرَجُلٌ مِنَ الأَنْصارِ رَجُلاً مِنْهُمْ، فَلَمّا غَشِینَاهُ قَالَ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ، فَکَفَّ الأَنْصارِیُّ عَنْهُ، وَطَعَنْتُهُ بِرُمْحی حَتّى قَتَلْتُهُ؛ فَلَمّا قَدِمْنَا، بَلَغَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقالَ: یا أُسامَةُ أَقَتَلْتَهُ بَعْدَما قَالَ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ، قُلْتُ کَانَ مُتَعَوِّذًا؛ فَما زَالَ یُکَرِّرُها حَتّى تَمَنَّیْتُ أَنّی لَمْ أَکُنْ أَسْلَمْتُ قَبْلَ ذَلِکَ الْیَوْمِ.


ترجمه : اسامه بن زید رضی الله عنهما فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ما به محله حرقات فرستاند و ما صبح دم بر قوم (کفاری) که در آنجا بودند حمله آورشدیم و سپس آنها را شکست دادیم (در زمان جنگ) من و یک مردی از انصار مردی ازآن (قوم کفار، دنبال نموده تا) به او رسیدیم و چون او را پوشش داده (و براو غلبه حاصل نمودیم، و خواستیم که او بکشیم او، اسلام آورد و) لا اله الا الله گفت ، (آن) انصاری (همراه من) از او دست نگه داشته (و او را نکشت، ولی من) با سرنیزه خودم به زده تا اینکه او را کشتم؛ و چون ما به (مدینه) آمدیم ، خبر(این جریان) به پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم رسید (ایشان مرا احضار نموده و) سپس به من گفتند : ای اسامه آیا بعد از اینکه او لا اله الا الله گفت ، تو او را کشتی؟! (اسامه می گوید که من) گفتم : او با این سخنش پناه برنده بود (و از ترس و برای نجات جانش این سخن را گفته بود و از ته دل مسلمان نشده بود ، بهمین خاطر من او را کشتم)؛ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) به صورت مستمر این جمله شان (ای اسامه آیا بعد از اینکه او لا اله الا الله گفت ، تو او را کشتی؟!) را تکرارمی نمودند تا اینکه من آرزو کردم که ای کاش من پیش از امروز مسلمان نمی بودم ( تا چنین جرمی را در اسلام مرتکب شوم و ای کاش این جرم را در اسلام مرتکب نمی شدم ) .