۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه و تحقیق اربعین نووی

حدیث بیست و هفتم اربعین

 

عَنِ النَّوَّاسِ بْنِ سِمْعَانَ، رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «الْبِرُّ حُسْنُ الْخُلُقِ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی نَفْسِکَ ، وَکَرِهْتَ أَنْ یَطَّلِعَ عَلَیْهِ النَّاسُ».

عَنْ وَابِصَةَ بن معبد رضی الله عنه قَالَ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، فَقَالَ: " جِئْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْبِرِّ ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: « اسْتَفْتِ قَلْبَکَ الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَیْهِ النَّفْسُ، وَاطْمَأَنَّ إِلَیْهِ الْقَلْبُ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی النَّفْسِ، وَتَرَدَّدَ فِی الصَّدْرِ، وَإِنْ أَفْتَاکَ النَّاسُ وَأَفْتَوْکَ».

 

لغات حدیث :


الْبِر: نیکی ، خوبی، کارنیک ، کارخوب.

حُسْنُ الْخُلُقِ :  اخلاق نیک ، خوش اخلاقی .

وَالْإِثْمُ : و گناه .

مَا حَاکَ فِی نَفْسِکَ: آنچه در نفست شک اندازد، آنچه در دلت تردید ایجاد کند.

وَکَرِهْتَ :  و ناپسند بداری ، و دوست نداشته باشی ، و خوشت نیاید.

أَنْ یَطَّلِعَ عَلَیْهِ النَّاسُ : اینکه مردم برآن مطلع شوند ، اینکه مردم نسبت به آن آگاه و باخبرشوند.

أَتَیْتُ : آمدم.

جِئْتَ : آمدی .

تَسْأَلُ عَنِ الْبِرِّ ؟: (آیا) از نیکی می پرسی؟ (آیا) از اعمال نیک سوال می کنی؟

قُلْتُ: نَعَمْ : گفتم : بله ، گفتم : آری .

اسْتَفْتِ قَلْبَکَ: از دلت فتوا بخواه ، از قلبت در خواست فتوا کن .

الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَیْهِ النَّفْسُ : نیکی آن است که نفس بسوی آن مطمئن گردد، نیکی آن است که نفس بسوی آن آرامش گیرد .

وَاطْمَأَنَّ إِلَیْهِ الْقَلْبُ : و قلب بسوی آن اطمینان حاصل نماید، دل بسوی آن آرامش حاصل نماید .

وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی النَّفْسِ : و گناه آن است که در نفس شک اندازد، و گناه چیزی است که در نفس تردید ایجاد کند.

وَتَرَدَّدَ فِی الصَّدْرِ: و در سینه تردید ایجاد کند ، در قلب شک ایجاد کند.

وَإِنْ أَفْتَاکَ النَّاسُ وَأَفْتَوْکَ : و گرچه مردم به تو فتوا دهند و به تو فتوا دهند .

 

ترجمه حدیث :

 

نواس بن سمعان رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : (ازمهم ترین) نیکی (ها) ، اخلاق نیکو است و (نشانی) گناه (این است) که در سینه تو شک انداخته و ناپسند بداری که مردم از(اینکه تو) آن (انجام می دهی) با خبر شوند.

وابصه بن معبد رضی الله عنه فرمودند : من به نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمدم که (ایشان به من) گفتند : (تو ای وابصه) آمدی (و از من) در باره نیکی می پرسی؟ (وابصه می گوید) من گفتم : بله ، (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : از قلبت طلب فتوا نما نیکی (در اصل) هرآن چیزی است که نفس بسوی آن آرامش گیرد و قلب بسوی آن اطمینان حاصل نماید، و گناه (در حقیقت) هرآن چیزی است که در نفس شک اندازد و درسینه ترید ایجاد کند ، وگرچه مردم تو به فتوای (گناه نبودن) آن را بدهند و(گرچه مردم) به تو فتوای (گناه نبودن آن را) بدهند .

 

مسائل حدیث :


ازآنجایی که روایت وابصه بن معبد رضی الله عنه ضعیف است مسائل و احکام از آن گرفته نمی شود لذا آنچه از مسائل و احکامی که در ذیل بیان خواهد شده بر گرفته از روایت نواس بن سمعان رضی الله عنه است که صحیح می باشد :

۱ - ازمهم ترین نیکی ها در اسلام، اخلاق نیکو است .

۲ - هرگاه قلب پاک از عملی احساس گناه نمود پس این نشانی آن است که آن عمل معصیت و گناه است .

۳ - عموما مخفی کاری و ترس متوجه شدن مردم از انجام یک عمل ، یکی دیگراز نشانی ها گناه بودن آن عمل است .

۴ - شک و تردید در عملی که ثبوت شرعی ندارد دلیل گناه بودن آن عمل است .

۵ - خلاف کاران مخفی کاراند .

۶ - خلاف کاران ترس ازمردم زیاد دارند .

 

سند حدیث :

 

امام نووی در این جا دوروایت ذکر نموده اند ، اولی یعنی روایت نوّاس بن سمعان رضی الله عنه است که امام آن را به صحیح مسلم نسبت داده است و دومی روایت وابصه بن معبد رضی الله عنه است که امام آن را به مسند احمد و مسند دارمی نسب داده اند، سند هریک از قرار ذیل می باشد :

 

۱ - روایت نوّاس بن سمعان رضی الله عنه درصحیح مسلم دوسند زیر روایت شده است :

( أ ) حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمِ بْنِ مَیْمُونٍ، حَدَّثَنَا ابْنُ مَهْدِیٍّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُبَیْرِ بْنِ نُفَیْرٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّوَّاسِ بْنِ سِمْعَانَ الْأَنْصَارِیِّ، قَالَ:...

( ب ) حَدَّثَنِی هَارُونُ بْنُ سَعِیدٍ الْأَیْلِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ وَهْبٍ، حَدَّثَنِی مُعَاوِیَةُ یَعْنِی ابْنَ صَالِحٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُبَیْرِ بْنِ نُفَیْرٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ نَوَّاسِ بْنِ سِمْعَانَ، قَالَ:......

ناگفته نماند که در سند صحیح مسلم جناب (مُعَاوِیَةَ بْنِ صَالِحٍ) وجود دارند که ایشان بگفته حافظ ابن حجر رحمه الله از راویان صدوقی اند که دارای اوهامی می باشند ولی ازآنجایی که این سند متابع دارد حدیث صحیح می باشد.

۲ - سند روایت وابصه بن معبد رضی الله عنه ازقرارزیر می باشد :

( أ ) سند روایت وابصه بن معبد رضی الله عنه درمسند احمد بن حنبل این گونه آمده است :

1 - حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ السُّلَمِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ وَابِصَةَ بْنَ مَعْبَدٍ صَاحِبَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ......

در این سند مسند امام احمد (معاویه بن صالح) وجود دارد که ایشان بگفته حافظ ابن حجر عسقلانی رحمه الله یک راوی صدوقی است که در نقل روایات دچاراوهامی گشته است . و همچنین (ابوعبدالله سلمی) وجود دارد که سندهای دیگر کتب حدیثی آمده (ابوعبد الله اسدی) و نام ایشان در برخی کتب (محمد) آمده و ایشان متهم به وضع حدیث می باشند ودر میان ایشان وابصه بن معبد رضی الله عنه انقطاع نیزوجود دارد .

2 - حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ الزُّبَیْرِ أَبِی عَبْدِ السَّلَامِ، عَنْ أَیُّوبَ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ مِکْرَزٍ، عَنْ وَابِصَةَ بْنِ مَعْبَدٍ، قَالَ:....

۳ - حَدَّثَنَا عَفَّانُ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، أَخْبَرَنَا الزُّبَیْرُ أَبُو عَبْدِ السَّلَامِ  ، عَنْ أَیُّوبَ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ مِکْرَزٍ،عَنْ وَابِصَةَ الْأَسَدِیِّ، قَالَ:.........

درسند دوم و سوم مسند امام احمد ضعف وانقطاع وجود دارد زیرا (زبیر ابوعبد السلام) که خود یک روای ضعیف است و دارقطنی در باره وی گفته که ایشان از ایوب بن عبدالله بن مکرز روایت های منکری را روایت می کند بهمین خاطر برخی از علماء ایشان را کذّاب گفته اند، این روایت را ایشان ازایوب بن عبدالله بن مکرزفهری رحمه الله نشنیده است و خود ایوب بن عبدالله بن مکرزفهری را ابن حجر عسقلانی رحمه الله مستور دانسته اند .

 

(ب) سند روایت وابصه درسنن دارمی این گونه آمده است :

 

حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ الزُّبَیْرِ أَبِی عَبْدِ السَّلَامِ، عَنْ أَیُّوبَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِکْرَزٍ الْفِهْرِیِّ، عَنْ وَابِصَةَ بْنِ مَعْبَدٍ الْأَسَدِیِّ.....

در این سند دارمی ضعف وانقطاع وجود دارد زیرا (زبیر ابوعبد السلام) که خود یک روای ضعیف است و دارقطنی گفته که ایشان از ایوب بن عبدالله بن مکرز روایت های منکر روایت می کند بهمین خاطر برخی از علما ء ایشان را کذّاب گفته اند، این روایت را از ایوب بن عبدالله بن مکرزفهری نشنیده است و خود ایوب بن عبدالله بن مکرزفهری را ابن حجر عسقلانی رحمه الله مستور دانسته اند .

درپایان باید گفت که این حدیث از روایت نواس بن سمعان رضی الله عنه صحیح است ولی از روایت وابصه بن معبد رضی الله عنه گرچه استادآلبانی رحمه الله در باره آن گفته اند که (حسن لغیره) است ولی به نظر بنده ضعیف است .

 

 

تفاوت های الفاظ روایت :

 

ازآنجایی که امام نووی رحمه الله در اینجا دوحدیث از دو صحابه روایت نموده اند، بنده در ذیل تفاوت های الفاظ هر یک از این دو روایت اربعین را جدگانه با سایر کتب حدیثی ، ذکر خواهم :

 

( ۱ ) تفاوت های الفاظ روایت نواس بن سمعان رضی الله عنه

 

۱ - درابتدای روایت شماره (2553) صحیح مسلم این الفاظ اضافه تر آمده که در این روایت اربعین نیامده است « عَنِ النَّوَّاسِ بْنِ سِمْعَانَ الْأَنْصَارِیِّ، قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، عَنِ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ فَقَالَ» . و در روایت تکراری همین حدیث درصحیح مسلم در ابتدای این حدیث این الفاظ اضافه تر از این روایت اربعین آمده است « عَنْ نَوَّاسِ بْنِ سِمْعَانَ، قَالَ: أَقَمْتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْمَدِینَةِ سَنَةً مَا یَمْنَعُنِی مِنَ الْهِجْرَةِ إِلَّا الْمَسْأَلَةُ، کَانَ أَحَدُنَا إِذَا هَاجَرَ لَمْ یَسْأَلْ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ شَیْءٍ، قَالَ: فَسَأَلْتُهُ عَنِ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»، ناگفته نماند که این الفاظ اضافی صحیح مسلم در برخ دیگر از کتب حدیثی نیزآمده است.

۲ - در این روایت اربعین نووی این گونه آمده است « وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی نَفْسِکَ» ولی در روایت (2553) صحیح مسلم وبرخی دیگر از کتب حدیثی این گونه آمده است « وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی صَدْرِکَ» ودر روایت شماره (397) صحیح ابن حبان وبرخی دیگر از کتب حدیثی این گونه آمده است « وَالْإِثْمُ مَا حَکَّ فِی نَفْسِکَ» و درروایت شماره (37) مکارم الاخلاق خرائطی این گونه آمده است « وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی نَفْسِکَ وَإِنْ أَفْتَاکَ عَنْهُ النَّاسُ».

3 - در این روایت اربعین نووی این گونه آمده است « وَکَرِهْتَ أَنْ یَطَّلِعَ عَلَیْهِ النَّاسُ » ولی در روایت شماره (17632) مسند احمد بن حنبل وبرخ دیگر از کتب حدیثی این گونه آمده است « وَکَرِهْتَ أَنْ یَعْلَمَهُ النَّاسُ ».

( ۲ ) تفاوت های روایت وابصه بن معبد رضی الله عنه

 

۱ - این حدیث درروایت شماره (17999) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ السُّلَمِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ وَابِصَةَ بْنَ مَعْبَدٍ صَاحِبَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: جِئْتُ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَسْأَلُهُ عَنِ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ، فَقَالَ: " جِئْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْبِرِّ، وَالْإِثْمِ " فَقُلْتُ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا جِئْتُکَ أَسْأَلُکَ عَنْ غَیْرِهِ، فَقَالَ: " الْبِرُّ مَا انْشَرَحَ لَهُ صَدْرُکَ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی صَدْرِکَ، وَإِنْ أَفْتَاکَ عَنْهُ النَّاسُ ».

۲- این حدیث درروایت شماره (18001) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است :

عَنْ وَابِصَةَ بْنِ مَعْبَدٍ، قَالَ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا أُرِیدُ أَنْ لَا أَدَعَ شَیْئًا مِنَ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ، وَإِذَا عِنْدَهُ جَمْعٌ، فَذَهَبْتُ  أَتَخَطَّى النَّاسَ، فَقَالُوا: إِلَیْکَ یَا وَابِصَةُ عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ،إِلَیْکَ یَا وَابِصَةُ، فَقُلْتُ: أَنَا وَابِصَةُ، دَعُونِی أَدْنُو مِنْهُ ، فَإِنَّهُ مِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَیَّ أَنْ أَدْنُوَ مِنْهُ، فَقَالَ لِی: " ادْنُ یَا وَابِصَةُ، ادْنُ یَا وَابِصَةُ "، فَدَنَوْتُ مِنْهُ حَتَّى مَسَّتْ رُکْبَتِی رُکْبَتَهُ، فَقَالَ: " یَا وَابِصَةُ أُخْبِرُکَ مَا جِئْتَ تَسْأَلُنِی عَنْهُ، أَوْ تَسْأَلُنِی؟ " فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ فَأَخْبِرْنِی، قَالَ: " جِئْتَ تَسْأَلُنِی عَنِ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ؟ " قُلْتُ: نَعَمْ، فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ الثَّلَاثَ فَجَعَلَ یَنْکُتُ بِهَا فِی صَدْرِی، وَیَقُولُ: " یَا وَابِصَةُ اسْتَفْتِ نَفْسَکَ، الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّ إِلَیْهِ الْقَلْبُ، وَاطْمَأَنَّتْ إِلَیْهِ النَّفْسُ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی الْقَلْبِ، وَتَرَدَّدَ فِی الصَّدْرِ، وَإِنْ أَفْتَاکَ النَّاسُ وَأَفْتَوْکَ " .

۳ - در روایت شماره (18006) مسند امام احمد این گونه آمده است « عَنْ وَابِصَةَ الْأَسَدِیِّ، قَالَ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا أُرِیدُ أَنْ لَا أَدَعَ شَیْئًا مِنَ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ، وَحَوْلَهُ عِصَابَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ یَسْتَفْتُونَهُ، فَجَعَلْتُ أَتَخَطَّاهُمْ، فَقَالُوا: إِلَیْکَ یَا وَابِصَةُ عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فُقُلْتُ: دَعُونِی فَأَدْنُوَ مِنْهُ، فَإِنَّهُ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَیَّ أَنْ أَدْنُوَ مِنْهُ، قَالَ: " دَعُوا وَابِصَةَ، ادْنُ یَا وَابِصَةُ " مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا، قَالَ: فَدَنَوْتُ مِنْهُ حَتَّى قَعَدْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: " یَا وَابِصَةُ أُخْبِرُکَ أَمْ تَسْأَلُنِی ؟ " قُلْتُ: لَا، بَلْ أَخْبِرْنِی، فَقَالَ: " جِئْتَ تَسْأَلُنِی عَنِ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ " فَقَالَ: نَعَمْ، فَجَمَعَ أَنَامِلَهُ فَجَعَلَ یَنْکُتُ بِهِنَّ فِی صَدْرِی، وَیَقُولُ: " یَا وَابِصَةُ اسْتَفْتِ قَلْبَکَ، وَاسْتَفْتِ نَفْسَکَ " ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، " الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَیْهِ النَّفْسُ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی النَّفْسِ، وَتَرَدَّدَ فِی الصَّدْرِ، وَإِنْ أَفْتَاکَ النَّاسُ وَأَفْتَوْکَ " .

 

4 - این حدیث درروایت شماره (2575) سنن دارمی این گونه آمده است « عَنْ وَابِصَةَ بْنِ مَعْبَدٍ الْأَسَدِیِّ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لِوَابِصَةَ: «جِئْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْبِرِّ وَالْإِثْمِ؟» قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ فَضَرَبَ بِهَا صَدْرَهُ، وَقَالَ: «اسْتَفْتِ نَفْسَکَ، اسْتَفْتِ قَلْبَکَ یَا وَابِصَةُ - ثَلَاثًا - الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَیْهِ النَّفْسُ، وَاطْمَأَنَّ إِلَیْهِ الْقَلْبُ، وَالْإِثْمُ مَا حَاکَ فِی النَّفْسِ، وَتَرَدَّدَ فِی الصَّدْرِ، وَإِنْ أَفْتَاکَ النَّاسُ وَأَفْتَوْکَ» .

 

منابع حدیث :


ازآنجایی که امام نووی در اینجا دو روایت ذکر نموده اند لذا منابع هر یک را جدا گانه در ذیل ذکر خواهم نمود:

 

( أ ) منابع روایت نواسّ بن سمعان رضی الله عنه از قرار زیر می باشد :

۱ - صحیح مسلم ، حدیث شماره (2553) .

۲ - سنن ترمذی ، حدیث شماره (2389) .

۳ - مسند احمد ، حدیث شماره (17631) وو.

۴ - صحیح ابن حبان ، حدیث شماره (397) .

علاوه از کتب مذکور این روایت دربسیاری ازکتب حدیثی روایت شده است .

 

( ب ) منابع روایت وابصه بن معبد رضی الله عنه از قرار زیر می باشد :

۱ - مسند احمد بن حنبل ، حدیث شماره (18001)وو .

۲ - سنن دارمی ، حدیث شماره (2575) .

ناگفته نماند که روایت وابصه بن معبد رضی الله عنه در برخ دیگراز کتب حدیثی آمده ولی با همین سندهای ضعیفی که در سنن دارمی و مسند امام احمد رحمه الله آمده است .