۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

تفسیرآسان آیه (102) سوره بقره

ترجمه آیه (102) سوره بقره

 

 وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلا یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنْ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (102)

 

ترجمه : و(یهودیان) ازچیزی پیروی نمودند که شیاطین بر پادشاهی سلیمان تلاوت و بیان نمودند ، و (در حالی که) سلیمان کفر ننموده است و لیکن (این) شیاطین اند که کفر نمودند که به مردم جادو تعلیم می دهند، و آنچه بردو فرشته هاروت و ماروت نازل شده است و آن دو به کسی (جادو) تعلیم نمی دادند تا اینکه آن دو می گفتند: که همانا ما برای آزمایش آمده ایم پس تو (با یادگیری) جادو کفر نکن، سپس (برخی افراد) از آن دو چیزهایی را یاد می گرفتند که در میان مرد و همسرش جدائی می افکند و در حالی که آنها (با جادو گری) ضرر رساننده نیستند مگر با اجازه الله ، و (این افرادی که جادو می آموزند در حقیقت) چیزهایی را یاد می گیرند که به آنها ضرر می رساند و به آنها نفعی نمی رساند و در حالی که آنها می دانند که آنچه خود را (به خاطرآن ) فروختند در آخرت برای آنها هیچ نصیب و بهره ای نیست و بد چیزی است آنچه که آنها خود را بدان فروختند اگر می دانستند.

 

تفسیرآسان آیه (102) سوره بقره

 

(وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ) یهودیان ؛ سلیمان علیه السلام را پیامبر الهی نمی دانستند و یک جادوگر می دانستند ، این آیه در دفاع از سلیمان علیه السلام نازل شده تا این اتهام را از ایشان دور نموده و به یهودیان بفهماند که این اتهام در حقیقت از جانب شیاطین بر سلیمان علیه السلام وارد شده و حقیقت ندارد و شما یهودیان در بیان این اتهام از شیاطین پیروی می کنید .

 

(وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ) از آنجایی که جادوگری کفر است و سلیمان علیه السلام جادوگر نبوده است لذا سلیمان علیه السلام کفری را مرتکب نشده است ، بلکه ایشان یکی از پیامبران الهی بوده اند، لذا آنچه یهودیان از شیاطین پیروی نموده و به ایشان نسبت می دادند؛ دروغ و اتهامی بیش نیست.

 

(وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ) از آنجایی که جادوگری و تعلیم و تعلّم آن کفرمحسوب می شود و این کار را در اصل شیاطین انجام می دهند پس این شیاطین اند که کافراند .

 

(وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ) الله متعال برای اینکه به مردم بفهماند که جادوگری کفر است و جادوگری با معجزاتی که بر دست پیامبران الهی ظاهر می شود فرق دارد ، دو فرشته به نام هاروت و ماروت در منطقه بابل فرستاده و برآنها جادوگری را فرو فرستاده و نازل نموده است تا بعد از تذکر و یادهانی مردم از عواقب خطرناک جادوگری اگر خواستند به آنها یاد دهند .

 

نکته بسیار ضروری ومهم : آنچه در برخی از تفاسیر ذکر شده که فرشتگان بر عمل کرد انسانها اعتراض نموده و الله متعال به آنها گفته که شما دو فرشته ازبهترین های خویش انتخاب کنید تا به آنها نفس انسانی داده و آنها را بزمین بفرستم تا ببینم چه می کنند و آنها هاروت و ماروت که از بهترین فرشتگان بودند انتخاب نموده و به این دو نفس و خواهشان انسانی داده شده و به زمین فرستاده شدند و چون به زمین آمده زن خوب صورتی به نام زهره را دیده وعاشقش شدند و از او در خواست زنا نمودند و او گفت نه تا اینکه شما سخن شرکی بزبان نیاورید من به شما اجازه زنا نمی دهم هاروت و ماروت گفتند سوگند به الله هرگز ما شرک نمی کنیم ، زهره رفت و دوباره در حالی به نزد آنها آمد که بچه کوچکی در دست داشت دوباره هاروت و ماروت از او درخواست زنا نمودند او گفت نه تا این که این بچه را بکشید ، هاروت و ماروت گفتند سوگند به الله ما هرگز قتلی را مرتکب نمی شویم ، و زهر دوباره رفت با جام شرابی برگشت هاروت و ماروت از او درخواست زنا نمودند او گفت نمی گذارم مگر اینکه این جام شراب را بنوشید آن دو جام شراب را نوشیده و با زهره زنا نموده و آن بچه را کشتند و چون بهوش آمدند زهر به آنها گفت سوگند به الله هر درخواستی که قبلا از شما کرده بودم در حال مستی و نشه انجام داده اید، و برخی تفاسیر نقل نمودند که زن زبیای به نام زهره از ایران بود به نزد هاروت و ماروت رفته و آنها از او درخواست زنا نمودن و او گفت من نمی گذارم با من زنا کنید تا اینکه کلمه ای را به من یاد دهید که زمانی آن را فردی می خواند به آسمان می رود و آنها به او یاد داده و اوخوانده به آسمان رفته و به شکل ستاره زهره مسخ گشت .

هاروت و ماروت چون متوجه انجام گناهان خویش شده توبه و استغفار نمودند ؛ اینجا بود که الله متعال به آنها اختیار داد که عذاب دنیا را بپذیرند و یا عذاب آخرت را بپذیرند و آنها عذاب دنیا را پذیرفتند، لذا آنها در چاه پر از آتشی انداخته شدند و دارند عذاب می بینند.

 

تمام این داستان و یا مشابه آن که در تفاسیر در باره هاروت و ماروت آمده کاملا دروغ و بی اساس و ازداستانهای اسرائیلی است ، در این باره به این گفته ابن کثیر رحمه الله که در تفسیرش بعد از بیان این داستانها گفته است توجه فرمایید : داستان هاروت و ماروت گروهی از مفسرین متقدمین و متأخرین ذکر نموده اند که تفصیلات آن به اخبار و روایات اسرائیلی برمی گردد، و در این باره حدیث صحیح ومرفوعی وجود ندارد که با سند متصل از(رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) که فردی راستگویی راستگو شمرده شده و معصوم است و از خواهشات سخن نمی گوید روایت شده باشد، ظاهرقرآن این دستان را بصورت کلی بدون تفصیل بیان نموده و ما بهمانی ایمان داریم که در قرآن آمده و الله متعال از آن اراده نموده است و حقیقت جریان را الله بهتر می داند.

 

(وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ) هاروت و ماروت قبل از اینکه به افراد جادوگری تعلیم دهند آنان را از عواقب بد و کفر بودن این جریان آگاه می کردند تا اینکه اگرعقل سالم و درک واقعی داشته و به فکر آخرت خویش اند چنین عمل کفر آمیزو مضر را یاد نگیرند .

 

(فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ) برخی از افرادی که به نصیحت هاروت و ماروت گوش نمی دادند و کفر را بر ایمان و دنیا را برآخرت ترجیح می دادند ، از هاروت و ماروت جادوگری را یاد می گرفتند و با آن در میان زن و مرد اختلاف انداخته و باعث جدائی زن و مرد از یکدیگر می شدند و با این عمل کفر آمیز کانون گرم بسیاری از خانواده ها را به سردی مبدل می نمودند و جوامع بشری را دچار تشنج و پریشانی می کردند ، همان گونه که امروزه بسیاری از ملاهای جادوگر مرتکب آن می شوند و از این طریق به دنبال پول و ثروت اند ولی ثروت آنچنانی بدست نیاورده که هیچ بلکه بر عکس دنیا و آخرت خود و دیگران را تباه و برباد می کنند .

 

(وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ) آری اگر الله متعال نخواهد و اجازه ندهد جادوی جادوگران به هیچ کسی هیچ تأثیری نخواهد رساند و و هرگزبه کسی ضرری نخواهند رساند.

(وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلا یَنفَعُهُمْ) جادو سراپا ضرراست و هرکس یاد بگیرد به خودش ضرررسانده و دنیا و آخرت خویش را تباه و برباد نموده است.

(وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنْ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ) کسانی که از هاروت و ماروت جادو یاد گرفتند و همچنین کسانی که امروز با جادو و جادو گری سرو کار دارند آنها در حقیقت دنیا را خریده و آخرت خویش فروختند بنا براین در آخرت هیچ بهره ای ندارند بجز اینکه بصورت دائمی در آتش جهنم بسوزند و شنکجه شده عذاب ببینند.

 

(وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ) واقعا چقدر بد و زشت و بی عقلی است که فردی دنیای فانی را با دنیای جاوید عوض کند ولی فهم این مسأله عقل سالم و درک درست می خواهد که متأسفانه کسانی که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند از آن محروم اند .