۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

تعریف لغوی و اصطلاحی قیاس

✏تعریف لغوی و اصطلاحی قیاس✏

 قبل از هر سخنی لازم است آنچه که مورد بحث و تحقیق است را تعریف نمایم : قیاس ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ معنای اندازه گیری و برابری می آید : همانگونه که در عربی گفته می شود ‏« ﻗﺴﺖ ﺍﻻﺭﺽ ﺑﺎﻟﻘﺼﺒﺔ ‏» ﯾﻌﻨﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ با چوب نی شکر ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ همانگونه که در عربی گفته می شود، ‏« ﻭ ﻓﻼﻥ ﻻ ﯾﻘﺎﺱ ﺑﻔﻼﻥ ‏» یعنی فلانی با فلانی برابر نمی کند . و اما در اصطلاح علما برای آن تعریف های متعددی را ذکر نموده اند که در زیر مهم ترین آنها را ذکر خواهیم نمود : امام ﻏﺰﺍﻟﯽ ﻭ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﺎﻗﻼﻧﯽ رحمهما الله قیاس ﺭﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﻧﺪ : ‏ « ﺍﻟﻘﯿﺎﺱ ﺣﻤﻞ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻋﻠﯽ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻓﯽ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﮑﻢ ﻟﻬﻤﺎ ﺃﻭ ﻧﻔﯿﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ ﺑﺎﻣﺮﺟﺎﻣﻊ ﺑﯿﻨﻬﻤﺎ ﻣﻦ ﺣﮑﻢ ﺃﻭ ﺻﻔﺔ ‏» ﯾﻌﻨﯽ: ﻗﯿﺎﺱ همان ﺣﻤﻞ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﻠﺤﻖ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻌﻠﻮمی ﺑﺮ ﺍﻣﺮ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺩﯾﮕﺮی ﺩﺭ ﺍﺛﺒﺎﺕ حکمی ﯾﺎ ﻧﻔﯽ ﺁﻥ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ این بنا بر حکم و یا صفت مشترکی که در میان آن دو وجود دارد صورت می گیرد. ولی ابن عثیمین رحمه الله در کتاب ‏( ﺍﻷﺻﻮﻝ ﻣﻦ ﻋﻠﻢ ﺍﻷﺻﻮﻝ ‏) قیاس را در اصطلاح چنین تعریف نموده اند : ﻭﺍﺻﻄﻼﺣﺎ:ً ﺗﺴﻮﻳﺔ ﻓﺮﻉ ﺑﺄﺻﻞ ﻓﻲ ﺣﻜﻢ ﻟﻌﻠَّﺔ ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺑﻴﻨﻬﻤﺎ. ترجمه : قیاس در اصطلاح یعنی : برابردانستن فرع(مساله بی نص و یا همان مقیس) با اصل (مساله نص دارو یا همان مقیس علیه) در حکم ، بنا بر علت مشترکی که در میان آنها وجود دارد. آمدی و ابن حاجب رحمهما الله قیاس را در اصطلاح چنین تعریف نموده اند : ﻫﻮ : ‏( ﻣﺴﺎﻭﺍﺓ ﻓﺮﻉ ﻷﺻﻞ ﻓﻲ ﻋﻠﺔﺣﻜﻤﻪ ). یعنی: قیاس همان برابردانستن فرعی با اصلی در علت حکم آن می باشد. بیضاوی رحمه الله قیاس را در اصطلاح چنین تعریف نموده اند : ﺑﺄﻧﻪ ﺇﺛﺒﺎﺕ ﻣﺜﻞ ﺣﻜﻢ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻓﻲ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺁﺧﺮ ﻻﺷﺘﺮﺍﻛﻬﻤﺎ ﻓﻲ ﻋﻠﺔ ﺍﻟﺤﻜﻢ ﻋﻨﺪ ﺍﻟﻤﺜﺒﺖ . ترجمه : قیاس ثابت نمودن همانند حکم معلومی در معلوم دیگری بنا بر شراکتی که آن دو در علت حکم نزد اثبات کننده دارد . ابوالحسین بصری رحمه الله قیاس را در اصطلاح چنین تعریف نموده اند: ﻫﻮ : ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺣﻜﻢ ﺍﻷﺻﻞ ﻓﻲ ﺍﻟﻔﺮﻉ ﻻﺷﺘﺒﺎﻫﻬﻤﺎ ﻓﻲ ﻋﻠﺔ ﺍﻟﺤﻜﻢ ﻋﻨﺪ ﺍﻟﻤﺠﺘﻬﺪ ‏). ترجمه : قیاس همان حاصل شدن حکم اصل در فرع است بنا بر شبهاتی که هر دو در علت حکم در نزد مجتهد دارند.