۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ادامه .... سخنی چند از نویسنده

....ادامه .... سخنی چند از نویسنده



در این جا و قبل از شروع بحث؛ دوست دارم بعنوان استارتی برای شروع بحث، مطلبی را از کتاب (الاحکام فی اصول الاحکام ابن حزم ، الباب الثانی والعشرون فی الإجماع وعن أی شیء یکون الإجماع وکیف ینقل الإجماع) نوشته امام ابن حزم رحمه الله نقل کنم ؛ایشان می فرمایند:


أخبرونا عن الإجماع جملة هل یخلو من أحد ثلاثةأوجه لا رابع لها بضرورة العقل أما أن یجمع الناس على ما لا نص فیه کما ادعیتم فقد أریناکم بطلان ذلک وأنه محال ذلک وأنه محال وجوده لصحة وجود النصوص فی کل شیء من الدین أو یکون إجماع الناس على خلاف النص الوارد من غیر نسخ أو تخصیص له وردا قبل موت رسول الله صلى الله علیه وسلم فهذا کفر مجرد کما قدمنا أو یکون إجماع الناس على شیء منصوص فهذا قولنا هذه قسمة ضروریة لا محید عنها أصلا وإذ هو کما ذکرنا فاتباع النص فرض سواء أجمع الناس علیه أو اختلفوا فیه لا یزید النص مرتبة فی وجوب الاتباع أن یجمع الناس علیه ولا یوهن وجوب اتباع اختلاف الناس فیه بل الحق حق وإن اختلف فیه وإن الباطل باطل وإن کثر القائلون به .

ترجمه: شما بطوری کلی ازاجماع برای ما بگویید که آیا از نظر عقلی(اجماع) ازسه حالتی که چهارمی برایش نیست خالی می باشد:


1- یا اینکه علما و مجتهدین بر جریانی اجماع می کنند که در باره آن نصی (آیه و حدیثی) نیست؛همانگونه که شما(قائلین به اجماع) ادعی نموده اید و ما (قبلا) بطلان این (نوع اجماع) را برایتان نشان داده (و به اثبات رسانده ایم که) وجود این (نوع اجماع) محال است زیرا در باره هر مسأله ای از (مسائل ) دینی نصوص (یعنی آیات و احادیثی) وجود دارد.

2- ویا اینکه اجماع علما و مجتهدین بر خلاف نصی ( ازقرآن و سنّت صحیح) بوده که نه منسوخ شده و نه هم قبل از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خاص شده است پس (چنین اجماع و ادعای) کفرخالص است همان گونه که ما قبلا (این جریان را نیز) بیان نموده ایم.(که محال است که چنین اجماعی از علما و مجتهدین صورت گیرد).

3- ویا اینکه اجماع علما و مجتهدین بر چیزی صورت گرفته که نصی (ازقرآن و سنّت در آن باره) آمده است، که نظریه و گفته ما نیز همین است (و ما این نوع اجماع را قبول داریم) و این نوع (اجماع) ضرری است ونباید از آن روگردانی نمود، زیرا این جریان همانگونه که ما (قبلا نیز) بیان نموده ایم ؛ که پیروی از نص (قرآن وسنت) فرض است وفرقی ندارد که علما و مجتهدین بر آن اجماع نموده باشند و یا اینکه در باره آن (مسأله ثابت در نص) اختلاف نظر داشته باشند (زیرا) اجماع علما و مجتهدین به درجه ، رتبه (وقوت) نص چیزی را نمی افزاید همان گونه که اختلاف علما و مجتهدین در باره مسأله ای وجوب پیروی از (نصوص قرآن وسنت) را سست (و ضعیف) نمی گرداند بلکه حق؛ حق است و گرچه مردم در باره آن اختلاف نمایند و باطل؛ باطل است و گرچه قائلین به آن زیاد باشند.
ناگفته نماند از آنجائی که اجماعی که اصولی ها مدعی آن هستند وجود خارجی ندارد و یک جریان ذهنی وخیالی است ، بنده این رساله مختصر و کوچک خودم را با نام (افسانه اجماع) نام گذاری نموده بودم ولی بعدا نامش را عوض نموده و با نام زیبای (نگرشی نو در فهم اجماع ) نام گذاری و آراسته نمودم .


بنده در این رساله اجماع را همانگونه که علمای اصول فقه در کتبشان بیان نموده اند تعریف نموده و ارکان آن را ذکرنموده ام و بعد از آن دلائل قائلین به اجماع را ذکر وبررسی و بعد دلائل کسانی که منکر اجماع اند را بیان و سپس اقوال و نظریات آن دسته از علما را با ذکر منبع ذکر نمودم که اجماعی که اهل اصول بدان معتقد اند را منکر هستند؛که می شود از جمله: امام شافعی ، امام احمد بن حنبل ، امام ابن حزم، امام شوکانی، محمد ناصر الدین آلبانی، احمد شاکر، عبدالوهاب خلاف وغیره رحمهم الله ... را نام برد و بنده در این رساله اقوال این علمای بزرگوار را ذکر نموده ام و در اخیر و سخن پایانی لب لباب و خلاصه کلام و اصل سخن را بیان نموده و رساله ام را به پایان رسانده ام.