۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه ســـــــــوره بقــــــــــــره آیه ( 258 و 259)

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَآجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (258)


آیا دیده ای کسی را که با ابراهیم درباره ( الوهیّت و یگانگی ) پروردگارش راه مجادله و ستیز در پیش گرفت ، بدان علّت که الله بدو حکومت و شاهی داده بود ؟ هنگامی که ابراهیم گفت : پروردگار من کسی است که زنده می گرداند و می میراند . او گفت : من ( با عفو و کشتن ) زنده می گردانم و می میرانم . ابراهیم گفت : همانا الله خورشید را از مشرِق برمی آورد ، پس تو آن را از مغرب برآور . پس آن (مرد کافر) حیران و مبهوت شد . و الله مردم ستمکار را هدایت نمی کند .

 

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ یُحْیِی هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (259)


(و) یا ( دیده ای ) همان کسی را که برروستائی (مخروبه) گذر کرد ، در حالی که (خانه های آن روستا) برسقف ها فرو ریخته بودند ؛ گفت : چگونه الله این ( مردم مرده اینجا ) را پس از مرگ آنان زنده می کند ؟ پس الله او را صد سال میراند و سپس زنده اش گرداند و ( به او ) گفت : چه مدّت درنگ کرده ای ؟ اوگفت : ( نمی دانم ، شاید ) روزی یا قسمتی از یک روز . (الله به او) فرمود : ( نه ) بلکه صد سال درنگ کرده ای . به خوردنی و نوشیدنی خود ( که همراه داشتی ) نگاه کن ( با این مدت طولانی ) تغییر نیافته است . و بنگر به الاغ خود ( که چگونه از هم متلاشی شده است . ما چنین کردیم ) تا تو را نشانه ( گویائی از رستاخیز ) برای مردمان قرار دهیم . ( اکنون ) به استخوانهای (الاغ خویش) بنگر که چگونه آنها را برمی داریم و بهم پیوند می دهیم و سپس بر آنها گوشت می پوشانیم . هنگامی که ( این حقائق ) برای او آشکار شد ، گفت : می دانم که الله بر هر چیزی کاملا توانا است.