ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
احادیث عمر رضی الله عنه (قسمت اوّل)
حدیث (9) قَالَ أَبوعُبَیْدٍ : شَهِدْتُ الْعِیدَ مَعَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَبَدَأَ بِالصَّلاَةِ قَبْلَ الْخُطْبَةِ وَقَالَ : إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- نَهَى عَنْ صِیَامِ هَذَیْنِ الْیَوْمَیْنِ : یَوْمِ الْفِطْرِ وَیَوْمِ الأَضْحَى ، فَأَمَّا یَوْمُ الْفِطْرِ فَیَوْمُ فِطْرِکُمْ مِنْ صِیَامِکُمْ ، وَأَمَّا یَوْمُ الأَضْحَى فَکُلُوا فِیهِ مِنْ لَحْمِ نُسُکِکُمْ . ثُمَّ شَهِدْتُ الْعِیدَ مَعَ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ ، فَوَافَقَ ذَلِکَ یَوْمَ جُمُعَةٍ ، فَبَدَأَ بِالصَّلاَةِ قَبْلَ الْخُطْبَةِ ، ثُمَّ قَالَ : إِنَّ هَذَا یَوْمٌ اجْتَمَعَ فِیهِ عِیدَانِ لِلْمُسْلِمِینَ ، فَمَنْ کَانَ هَا هُنَا مِنْ أَهْلِ الْعَوَالِى فَأَحَبَّ أَنْ یَذْهَبَ فَقَدْ أَذِنَّا لَهُ ، وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یَمْکُثَ فَلْیَمْکُثْ. ثُمَّ شَهِدْتُ الْعِیدَ مَعَ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ فَبَدَأَ بِالصَّلاَةِ قَبْلَ الْخُطْبَةِ وَقَالَ : لاَ یَأْکُلَنَّ أَحَدُکُمْ مِنْ لَحْمِ نُسُکِهِ فَوْقَ ثَلاَثٍ. قَالَ أَبُو بَکْرٍ الْحُمَیْدِىُّ قُلْتُ لِسُفْیَانَ : إِنَّهُمْ یَرْفَعُونَ هَذِهِ الْکَلِمَةَ عَنْ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ. قَالَ سُفْیَانُ : لاَ أَحْفَظُهَا مَرْفُوعَةً ، وَهِىَ مَنْسُوخَةٌ.
ترجــــــمه :ابوعبید (رحمه الله) می گوید: من در روزعید به همراه عمربن خطاب (رضی الله عنه) حاضر بودم ایشان قبل از خطبه نماز را شروع نموده و خواندند (و بعد سخنرانی نموده ودر خطبه عید) فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از روزه گرفتن این دو روز: روز عید فطر و روز عید قربان ممانعت نموده (وفرمودند:)، و اما روز عید فطر چون روزه تان به پایان رسیده و (ودر این روز می توانید خوراکی) بخورید و اما روز عید قربان از گوشت قربایتان بخورید.(ابوعبید می گوید) سپس (دردوران خلافت) عثمان بن عفان (با ایشان) در روزعید حاضر شدم و روز عید در روز جمعه واقع شده بود، ایشان نیز نمازرا پیش از خطبه شروع نموده وخواندند و سپس (سخنرانی نموده ودر خطبه عید) فرمودند: همانا در این روز دو عید مخصوص مسلمانان (جمعه و عید) جمع شده است، لذا هر کس از روستاهای بالای مدینه این جاست و دوست دارد (بعد از نماز عید و قبل از خواندن نماز جمعه به خانه خویش) بر گردد و برود ما به او اجازه دادیم ، و هر کس هم که دوست دارد که (در مدینه بماند تا اینکه بهمراه ما نماز جمعه را هم بخواند و بعدا به خانه برگردد، می تواند ) بماند.(ابوعبید می گوید) سپس (دردوران خلافت) علی بن ابی طالب (با ایشان) در روزعید حاضر شدم ، ایشان نیز شروع نموده و پیش از خطبه نماز خواندند و سپس (در خطبه عید) فرمودند:هر گز کسی از شما بیشترازسه روز گوشت قربانیش را نمی خورد (یعنی به اندازه سه روز نگه می دارد و بقیه اش را صدقه می دهد) .
ابوبکر حمیدی (رحمه الله) می گوید من به سفیان(رحمه الله) گفتم : (دیگر راویان این گفته علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) را مرفوع روایت نموده وبه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نسبت می دهند ، سفیان گفت: ولی من مرفوعا بیاد ندارم ولی این جریان (که گوشت قربانی نباید بیشتر از سه روزنگه داری شود) منسوخ است.
تحــــــــقیق: این حدیث همه اجزاء آن صحیح است ولی قسمت اوّل آن در سنن ابی داود و سنن ابن ماجه آمده و استاد آلبانی رحمه الله آن را صحیح دانسته است.
حــــــدیث (10) قَالَ عَبْد اللَّهِ بْنَ سَرْجِسٍ : رَأَیْتُ الأُصَیْلِعَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَتَى الْحَجَرَ الأَسْوَدَ فَقَبَّلَهُ ، ثُمَّ قَالَ : وَاللَّهِ إِنِّى لأَعْلَمُ أَنَّکَ حَجَرٌ لاَ تَضُرُّ وَلاَ تَنْفَعُ ، وَلَوْلاَ أَنِّى رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یُقَبِّلُکَ مَا قَبَّلْتُکَ.
ترجــــــمه : عبدالله بن سرجس رحمه الله فرمودند: من طاس عزیزم عمربن خطاب رضی الله عنه را دیدم که به نزد حجر الاسود آمده و آن را بوسید، و سپس گفت: سوگند به الله من قطعا می دانم که تو یک سنگی هستی نه ضرر می رسانی و نه نفع می رسانی ، و اگر من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را نمی دیدم که ترا بوسه می زند و من بوسه ات نمی زدم.
تحــــــــقیق: متن این حدیث صحیح است و درسنن ابن ماجه آمده است واز طریق دیگری همین متن در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز آمده است.
حـــــــدیث (11و12)عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ : إِنِّى لأَحْسِبُ أَنَّکُمْ تَأْکُلُونَ شَجَرَتَیْنِ - یَعْنِى خَبِیثَتَیْنِ - الْبَصَلَ وَالثُّومَ ، فَإِنْ کُنْتُمْ لاَ بُدَّ فَاعِلِینَ فَاقْتُلُوهُمَا بِالنُّضْجِ ، ثُمَّ کُلُوهُمَا ، فَلَقَدْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَجِدُ رِیحَهُ مِنَ الرَّجُلِ فَیَأْمُرُ بِهِ فَیُخْرَجُ إِلَى الْبَقِیعِ.
ترجــــــمه : عمربن خطاب رضی الله عنه فرمودند: همانا من گمان می کنم که شما از این دو گیاه (بدبو) پیاز و سیر می خورید، و اگر چاره ای جز خوردن ندارید پس حتما آنها را با پختن (بویشان را) از بین ببرید و سپس آن دورا بخورید، زیرا من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دیدم که چون از فردی (در داخل مسجد) بوی (سیر و پیاز) به مشام ایشان می رسید دستور می دادند تا آن فرد (از مسجد) بیرون شده و بسوی بقیع رانده می شد.
تحــــــــقیق: این حدیث صحیح است و در صحیح مسلم، سنن نسائی و سنن ابن ماجه آمده است.
حــــــدیث (13) عَنْ مَالِکِ بْنِ أَوْسِ بْنِ الْحَدَثَانِ قَالَ : أَتَیْتُ بِمِائَةِ دِینَارٍ أَبْغِى بِهَا صَرْفًا ، فَقَالَ طَلْحَةُ : عِنْدَنَا صَرْفٌ ، انْتَظِرْ یَأْتِى خَازِنُنَا مِنَ الْغَابَةِ. وَأَخَذَ مِنِّى الْمِائَةَ الدِّینَارِ ، فَقَالَ لِىَ عُمَرُ : لاَ تُفَارِقْهُ ، فَإِنِّى سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ :« الذَّهَبُ بِالْوَرِقِ رِبًا إِلاَّ هَاءَ وَهَاءَ ، وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ رِبًا إِلاَّ هَاءَ وَهَاءَ ، وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ رِبًا إِلاَّ هَاءَ وَهَاءَ ، وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ رِبًا إِلاَّ هَاءَ وَهَاءَ ». فَلَمَّا جَاءَ الزُّهْرِىُّ لَمْ یَذْکُرْ هَذَا الْکَلاَمَ.
ترجــــــمه : مالک بن اوس رحمه الله می فرماید: من با صد سکه طلا آمده و در تلاش معامله صرفی بودم، طلحه گفت: ما معامله صرفی انجام می دهیم، ولی منتظر باش تا خزانه دار از الغابه بیاید و از من صد دینار را گرفت، عمر رضی الله عنه به من گفت از او جدا نشو(تا پولت را تحویل بگیر) زیرا من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند: طلا با نقره معامله نمودن ربا است مگر اینکه معامله نقدی و دست به دست باشد وگندم با گندم معامله نمودن ربا است مگر اینکه معامله نقدی و دست به دست صورت گیرد. و جو با جومعامله نمودن ربا است مگر اینکه معامله نقدی و دست به دست باشد. وخرما با خرما معامله نمودن ربا است مگر اینکه معامله نقدی و دست به دست باشد.
(راوی می گوید: و چون زهری آمد این کلام (یعنی جریان مالک بن اوس با طلحه) را ذکر نکرد.
تحــــــــقیق: این حدیث صحیح است و در صحیح بخاری وصحیح مسلم و بر خی دیگر از کتب حدیثی روایت شده است.
حدیث (14) قال عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ :« الذَّهَبُ بِالْوَرِقِ رِبًا إِلاَّ هَاءَ وَهَاءَ ، وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ رِبًا إِلاَّ هَاءَ وَهَاءَ ، وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ رِبًا إِلاَّ هَاءَ وَهَاءَ ، وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ رِبًا إِلاَّ هَاءَ وَهَاءَ ». قَالَ الْحُمَیْدِىُّ قَالَ سُفْیَانُ : وَهَذَا أَصَحُّ حَدِیثٍ رُوِىَ عَنِ النَّبِىِّ -صلى الله علیه وسلم- فِى هَذَا ، یَعْنِى فِى الصَّرْفِ .
ترجــــــمه : عمر بن خطاب رضی الله عنه می فرماید: من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند: طلا با نقره معامله نمودن ربا است مگر اینکه معامله نقدی و دست به دست باشد وگندم با گندم معامله نمودن ربا است مگر اینکه معامله نقدی و دست به دست صورت گیرد. و جو با جومعامله نمودن ربا است مگر اینکه معامله نقدی و دست به دست باشد. وخرما با خرما معامله نمودن ربا است مگر اینکه معامله نقدی و دست به دست باشد.
(حمیدی (رحمه الله) می گوید: سفیان (رحمه الله) گفته است: این حدیث؛ صحیح ترین حدیثی است که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره معاملات پولی روایت شده است .
تحــــــــقیق: این حدیث صحیح است و در صحیح بخاری وصحیح مسلم و بر خی دیگر از کتب حدیثی روایت شده است.
حـــــــدیث (15) قَالَ ابْن عَبَّاسٍ : بَلَغَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَنَّ سَمُرَةَ بَاعَ خَمْرًا ، فَقَالَ : قَاتَلَ اللَّهُ سَمُرَةَ ، أَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ :« لَعَنَ اللَّهُ الْیَهُودَ ، حُرِّمَتْ عَلَیْهِمُ الشُّحُومُ فَجَمَلُوهَا فَبَاعُوهَا ».
ترجــــــمه :ابن عباس (رضی الله عنه) می فرماید: خبر به عمربن خطاب (رضی الله عنه) رسید که سمره (رضی الله عنه) شراب فروخته است (عمر رضی الله عنه) گفت: الله سمره را بکشد آیا نداسته است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: الله یهود را لعنت کند زیرا بر آنها پی و چربی(حیوانات حلال گوشت) حرام قرار داده شده بود(ولی آنها حیله کردند) پی و چربی (حیوانات) را باز و گداخته نمودند و سپس آنها را فروختند (واز پول آنها استفاده نمودند).
تحــــــــقیق: این حدیث صحیح است و در صحیح بخاری و صحیح مسلم روایت شده است.
حـــــــدیث (16)عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ : رَأَیْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ عَلَى الْمِنْبَرِ یَقُولُ بِیَدِهِ عَلَى الْمِنْبَرِ هَکَذَا - یَعْنِى یُحَرِّکُهَا یَمِینًا وَشِمَالاً - عُوَیْمِلٌ لَنَا بِالْعِرَاقِ ، عُوَیْمِلٌ لَنَا بِالْعِرَاقِ خَلَطَ فِى فَىْءِ الْمُسْلِمِینَ أَثْمَانَ الْخَمْرِ وَالْخَنَازِیرِ ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- :« لَعَنَ اللَّهُ الْیَهُودَ ، حُرِّمَتْ عَلَیْهِمُ الشُّحُومُ فَجَمَلُوهَا فَبَاعُوهَا ». یَعْنِى أَذَابُوهَا.
ترجــــــمه : ابن عباس (رضی الله عنه) می فرماید: من عمربن خطاب (رضی الله عنه) را بر بالای منبر(مسجد النبی) در حال سخنرانی دیدم که اینگونه بادست شان به سمت چپ و راست اشاره می کردند و می فرمودند: ما را یک عاملکی در عراق است، ما را یک عاملکی در عراق است که او در مال غنیمت مسلمانان پولهای (که از فروش) شراب و خوکها (به دست آورده) را در آنها مخلوط نموده است و در حالی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: الله یهود را لعنت کند زیرا بر آنها پی و چربی(حیوانات حلال گوشت) حرام قرار داده شده بود(ولی آنها حیله کردند) پی و چربی (حیوانات) را باز و گداخته نمودند(و از آنهاروغن گرفته) و سپس آن (روغنها) را فروختند (واز پول آنها استفاده نمودند).
تحــــــــقیق: سند این حدیث ضعیف است زیرا در سند این حدیث راوی مبهی وجود دارد و صحیح تر همان روایت قبلی است.
حـــــــدیث(17) قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ حَمَلْتُ عَلَى فَرَسٍ فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَرَأَیْتُهُ یُبَاعُ ، فَسَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- : أَشْتَرِیهِ ؟ فَقَالَ :« لاَ تَشْتَرِهِ وَلاَ تَعُدْ فِى صَدَقَتِکَ ».
ترجــــــمه :عمربن خطاب رضی الله عنه می فرمایند من اسبی را (بعنوان صدقه) برای سواری در راه الله به کسی دادم و سپس دیدم که همان اسب (در بازار) فروخته می شود، (در باره خرید آن اسب )از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدم که آیا می توانم آن اسب را (دوباره) بخرم؟ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آن اسب را نخر و در صدقه ای که داده ای رجوع نکن .
تحــــــــقیق: این حدیث صحیح است و در صحیح بخاری نیز روایت شده است.