۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

بعضی از صفات فاسقان در قرآن

       تفسیرآسان آیه (۲۶) و (۲۷) سوره بقره  

 

 ترجمه آیات 

 

إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ (26)

همانا از اینکه الله به پشه ای ویا بالاتر ازآن مثالی بزند شرم  

نمی کند بعد (از بیان مثال)آنانی که ایمان آورده اند قطعا می دانند 

 که آن حق بوده و از جانب پروردگارشان است و اما کسانی  

که کفر نمودند بعد (از بیان مثال)می گویند :الله از بیان این مثال  

چه خواسته است (در نتیجه الله) بسیاری را با بیان این مثال گمراه 

 می کند و بسیاری را نیز با آن هدایت می دهد وبا این (مثال)  

بجز بیرون روندگان از راه حق کسی دیگری را گمراه نمی کند. 

الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُوْلَئِکَ هُمْ الْخَاسِرُونَ(27)

(بیرون روندگان از راه حق)کسانی اند که بعد از عهد بستن با   

الله آن (عهد)را می شکنند و آنچه را که الله دستورداده تا پیوند داده 

 شود را قطع می کنند و در زمین فساد می کنند تنها اینها 

 زیانکاران اند.

                   

 

 

                       تفسیرآسان دو آیه فوق 

  

در دو آیه فوق الله عزوجل امور زیر را بیان نموده است:

1- (إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا)  

این قسمت از آیه می گوید:که الله مهربان برای بیان و توضیح حقایق در قرآن مثالهای را بیان می کند و بعضی ازکفار براین باور بودند که باید هر چند فرد بزرگ باشد مثالهای را که بیان می کند بزرگ و مناسب حال خودش باشد و لی این کاملا اشتباه است زیرا مثال برای خود گوینده نیست برای چیزی است که در باره او گفته می شود پس باید مناسب حال چیزی باشد که در باره او مثال بیان می شود یعنی اگر آن شیئ خوب است پس مثال خوبی باید برایش بیان شود و اگر بد است باید مثال بدی برایش زده شود و اگر ضعیف است مناسب حالش و اگر قوی است مناسب حالش مثالی بیان گردد، لذا اگر الله متعال به پشه ای و یا بالاتر از آن مثالی می زند هیچ ایرادی ندارد چون الله متعال مناسب حال جاه و مقام و افراد مثال بیان می کند و این عین حکمت و دانش است واین خودش یکی از بهترین انواع و اقسام سخن گفتن است .پس اعتراض در این باره علامت نادانی و جهالت وبلکه گمراهی و ضلالت است همانگونه که در ادامه آیه صراحتا این جریان بیان شده است.

2- (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ) از آنجای که اهل 

 ایمان بر این باورند که مثال باید مناسب حال فردی ویا چیزی 

 باشد که برایش زده می شود و مثالهای که الله مهربان در قرآن 

 زده همه و همه مناسب حال آن افراد واشیاء اند و با کمال حکمت 

 و درایت این مثالها بیان شده است لذا به حقانیت آنها ایمان داشته  

و آنها را پذیرفته و از آنها درس می گیرند. 

3- (وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً) و اما بعضی 

 ازکفّار از آنجای که این حقیقت را درک نکرده اند که باید مثال 

 مناسب حال فرد و یا چیزی باشد که برای او زده می شود و  

هر چند هم که جایگاه و مقام زننده وبیان کننده آن مثال ؛بزرگتر 

 ازمثال باشد ؛لذا اعتراض نموده و می گویند:مناسب نیست که الله 

 متعال این نوع مثالها کوچک و حقیر را بیان کند غافل از اینکه  

الله عزوجل تمام مثالها را مناسب حال اشیاء و افراد بیان می کند 

 نه مناسب حال جایگاه و مقام الهی خویش؛ لذا کفار بنا  

برعدم درک این مطلب به مثالهای الله متعال اعتراض می نمایند. 

 

4-(یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً)از آنجای که بسیاری در این نمی اندیشند که مثال را چه کسی و برای چه و به چه فرد و یا چیزی زده است؟!اعتراض نموده! و آن را اشتباه دانسته! وگوینده آن مورد حمله قرار می دهند! بدین خاطر است که بسیاری از راه حق بدور رفته  به انحراف کشیده می شوند. 

5-(وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً)واما بسیاری از افراد این حقیقت را خوب  

می دانند که مثال همیشه باید مناسب حال چیزی و یا فردی باشد 

 که برایش این مثال زده می شود؛ حالا اگر آن فرد و یا چیزپست  

و ضعیف باشد مثالی در شأن و خورش زده می شود و اگر آن فرد 

 و یا چیز بزرگ ووالا مقام باشد مثالی در شأن و مقام او زده  

می شود.این جاست که بسیاری از افراد با دقت در مثالها که در 

 حقیقت توضیح مسائل است به راه حق آمده و حقیقت را  

فهمیده هدایت می گردند. 

6-(وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ)آری از آنجای بیرون روندگان از 

 حقیقت دوست ندارند بر حق مانده و با آن باشند لذا به بهانه های 

 دروغین همیشه خود را از حق دور می دارند، اینگونه است  

که بجز فاسقان کسی دیگر با بیان مثالها ی الهی گمراه نمی شوند 

 ولی فاسق کیست؟ و دارای چه صفاتی است؟ الله متعال در  

آیه بعدی بعضی ازاوصاف فاسق را این گونه بیان نموده است. 

7- (الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ) یکی از صفات فاسقین  

و بیرون روندگان از راه حق عهد شکنی است؛ آنها آنقدربه عهد و پیمان بی اهمیت و بی توجه اند که نگاه نمی کنند که این عهد را با چه کسی بسته اند؟ و از شکست آن برآنها چه ضررهای عائد خواهد شد؟و این عهد پیمان چقدر اهمیت دارد؟.

8- (وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ) کار دیگر فاسقان قطع و برید آن چیزهای است که الله مهربان در قرآن و اسلام دستور به پیوند دادن و متصل نمودن آنها داده است .

9- (وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ) صفت زشت دیگر فاسقان فساد و 

تباهی نمودن است وزمین پاک الله مهربان را به فساد می کشانند . 

10-(أُوْلَئِکَ هُمْ الْخَاسِرُونَ)این تکه از آیه حقیقت و انجام کار 

 فاسقین را بیان می کند که همان زیانکاری وتباهی آنان باشد .