۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس یازدهم


8 - حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّار، حَدَّثنا الجرَّاحُ بْنُ مَلِیحٍ، حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ زُرْعَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ أبا عِنَبَةَ الخُوْلَانِیَّ، وَکَانَ قَدْ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ، مَعَ رَسُولِ الله -صلى الله علیه وسلم-، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله -صلى الله علیه وسلم-، یَقُولُ: لَا یَزَالُ الله یَغْرِسُ فی هَذَا الدِّینِ غَرْسًا، یَستَعْمِلُهُمْ فی طَاعَتِهِ.


لغات و جملات حدیث:


صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ: به سمت دو قبله (بیت المقدس و کعبه) نمازخوانده است.

ﻻَ ﻳَﺰَﺍﻝُ : همیشه ، بصورت مستمر.

ﻳَﻐْﺮِﺱُ : می کارد، نهال کاشت می کند، در اینجا هدف این است که آنها را ثابت و نسبت به دین اسلام مدلّل می گرداند.

ﻏَﺮْﺳًﺎ : نهال.

ﻳَﺴْﺘَﻌْﻤِﻠُﻬُﻢْ ﻓِﻲ ﻃَﺎﻋَﺘِﻪِ ‏: آنها را در اطاعت و فرمانبردای خویش کار می گیرد.


ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث: ﺍﺑﻮﻋﻨﺒﻪ ﺧﻮﻻﻧﯽ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻗﺒﻠﻪ ‏(ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﻭﮐﻌﺒﻪ ‏) ﺑﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ اند ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : من از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمایند: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻣﺴﺘﻤﺮ ‏( ﺩﺭ ﻫﺮﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ‏) ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻦ ﻧﻬﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﺩ ﻭﺍﺯ(همه) ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻓﺮ ﻣﺎﻧﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ.


مسائل و توضیحات حدیث:

از این حدیث مسائل و احکام زیر برگرفته و استنباط می شود:

۱ - درهر دور و زمانی افرادی وجود دارند که فرمانبردار و مطیع دستورات الله متعال اند.

۲ - هیچ دور و زمانی از افراد مطیع و فرمانبردار الهی خالی نیستند.

۳ - الله متعال برای حفظ دین خودش افرادی را در این دین تربیت می کند و رشد می دهد تا بزرگ شده و به دین خدمت نموده و فرمانبرداران واقعی الهی باشند.

۴ - افراد نیک و فرمانبرداران الهی، تربیت شده گان الله متعال می باشند.

این حدیث علاوه از سنن ابن ماجه در هیچ یک از سایرکتب شش گانه حدیثی نیامده است ، گرچه در برخی ازسایرکتب حدیثی آمده است، ناگفته نماند که همین حدیث در کتاب (الآحاد والمثانی) أبو بکر بن أبی عاصم روایت (2497) با همین سند و اندک تفاوتی در متن این گونه آمده است:

حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، نا الْجَرَّاحُ بْنُ مَلِیحٍ، نا بَکْرُ بْنُ زُرْعَةَ الْخَوْلَانِیُّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عِنَبَةَ الْخَوْلَانِیَّ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَکَانَ قَدْ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَا یَزَالُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ یَغْرِسُ فِی هَذَا الْأَمْرِ غَرْسًا یَسْتَعْمِلُهُمْ فِی طَاعَتِهِ».

ﺗﺮﺟﻤﻪ : ﺍﺑﻮﻋﻨﺒﻪ ﺧﻮﻻﻧﯽ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻗﺒﻠﻪ ‏(ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﻭﮐﻌﺒﻪ ‏) ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ اند، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: من از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمایند : ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻣﺴﺘﻤﺮ ‏( ﺩﺭ ﻫﺮﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ‏) ﺍﻟﻠﻪ عزو جل ﺩﺭ ﺍﯾﻦ امر ﻧﻬﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﺩ ﻭﺍﺯ(همه) ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻓﺮ ﻣﺎﻧﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ.


تحقیق وبررسی سند:

در سند این روایت (هشام بن عمار دمشقی رحمه الله) وجود دارد ایشان راوی صدوق بود که در پیری تلقین پذیر گشته است وهمچنین در سند این حدیث جناب (جرّاح بن ملیح رحمه الله) وجود دارد که «صدوق» است و جناب (بکر بن زرعه رحمه الله) وجود دارد که «مقبول» است بهمین خاطر این حدیث «حسن» گشته است.


صحابه حدیث:

صحابی که این حدیث را روایت نموده ابوعنبه خولانی رضی الله عنه می باشند، نام ایشان عبدالله بن عنبه بوده و برخی بر این باور اند که نام ایشان عماره بوده است، ایشان جزء اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می باشند گرچه برخی این را قبول نداشته و ایشان را از مخضرمین و تابعین می دانند، ایشان در سال یکصد و هجده هجری قمری وفات نموده اند، از ایشان در سنن ابن ماجه فقط دو روایت آمده است یکی همین روایت و دیگری روایت (1120) که در آن آمده رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در نماز جمعه «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ» را می خواندند.

 

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس دهم

7 - حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ حَمْزَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلْقَمَةَ نَصْرُ بْنُ عَلْقَمَةَ، عَنْ عُمَیْرِ بْنِ الْأَسْوَدِ، وَکَثِیرِ بْنِ مُرَّةَ الْحَضْرَمِیِّ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: قَالَ: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی قَوَّامَةً عَلَى أَمْرِ اللَّهِ، لَا یَضُرُّهَا مَنْ خَالَفَهَا».


لغات وجملات حدیث:

ﻻَ ﺗَﺰَﺍﻝُ : همیشه ، بصورت مستمر، بشکل دائمی.

ﻃَﺎﺋِﻔَﺔٌ ﻣِﻦْ ﺃُﻣَّﺘِﻲ : گروهی از امت من.

ﻗَﻮَّﺍﻣَﺔً ﻋَﻠَﻰ ﺃَﻣْﺮِ ﺍﻟﻠَّﻪِ: برپا دارنده دستور الله (متعال) هستند، برپا دارنده دین الله (متعال) هستند.

ﻻَ ﻳَﻀُﺮُّﻫَﺎ ﻣَﻦْ ﺧَﺎﻟَﻔَﻬَﺎ ‏: کسی که با آنها مخالفت نماید نمی تواند به آنها ضرری برساند.


ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث: ﺍﺑﻮﻫﺮﯾﺮﻩ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻫﻤﯿﺸﻪ ‏(ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻋﺼﺮ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ‏) ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ‏(ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫند ﺩﺍﺷﺖ ‏) ﮐﻪ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ‏(ﻭ ﺩﯾﻦ ‏) ﺍﻟﻠﻪ (متعال) هستند ﻭ هرکس ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ‏(ﮔﺮﻭﻩ) ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﮐﻨﺪ نمی تواند ﺑﻪ ﺁﻥ ﺿﺮﺭﯼ ‏( ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﯾﻨﯽ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻧﯽ ‏) برﺳﺎﻧﺪ.


مسائل و توضیحات حدیث: آنچه در باره این حدیث باید گفته شود در توضیحاتی که برای حدیث ششم سنن ابن ماجه که قبل از این حدیث آمده بیان شده است، زیرا هر دو حدیث در باره یک موضوع بحث نموده و در باره یک گروه سخن به میان آورده است، ولی برای بهتر فهمیدن الفاظ و مفهوم این حدیث نیاز به اندک توضیحات بیشتری است که در ذیل بیان می شود.

این حدیث با این الفاظ از تفردات ابن ماجه است و در سایر کتب ششگانه حدیثی نیامده است گرچه در بسیاری از دیگرکتب حدیثی با الفاظ متفاوت آمده است ، ولی ناگفته نماند که این حدیث در روایت شماره (2781) کتاب ( الآحاد والمثانی) أبو بکر بن أبی عاصم که سند آن و سند ابن ماجه یکی است این گونه آمده است:


حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، نا یَحْیَى بْنُ حَمْزَةَ، نا أَبُو عَلْقَمَةَ، عَنْ عُمَیْرِ بْنِ الْأَسْوَدِ، وَکَثِیرِ بْنِ مُرَّةَ قَالَا: إِنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ وَابْنَ السِّمْطِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا کَانَا یَقُولَانِ: لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُونَ فِی الْأَرْضِ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ، وَذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی قَوَّامَةً عَلَى أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ تُقَاتِلُ أَعْدَاءَهَا کُلَّمَا ذَهَبَ حِزْبُ قَوْمٍ تَسْتَحْرِبُ قَوْمَ أُخْرَى یَرْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ قُلُوبَ قَوْمٍ لِیَرْزُقَهُمْ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ کَأَنَّهَا قِطَعُ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ».

ترجمه : عمیربن اسود و کثیر بن مره رحمهما الله فرمودند: همانا ابوهریره و ابن السمط رضی الله عنهما می فرمودند : همیشه اهل ایمان در زمین هستند تا اینکه قیامت برپا گردد و این بدان سبب است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : همیشه گروهی از امت من برپا دارنده گان امر(دین) الله باعزت و بزرگوارمی باشند و هرکس با آنها مخالفت کند، نمی تواند به آنها ضرری برساند، این گروه با دشمنانش می جنگند، وهرگاه که گروه قومی می رود با قومی دیگری طلب جنگد می کند و الله دلهای قومی را ( به جنگ با آنها) بلند می کند تا الله از آنان به این گروه (با گرفت غنائم) روزی دهد ، (و این حالت و این گروه ادامه دارد) تا اینکه قیامت (بر) آنها آمده گویا که تکه های شب تاریک است.


درپایان باید گفت که استاد آلبانی رحمه الله در سلسله احادیث صحیحه حدیث شماره (3425) باحواله از کتاب (التاریخ) امام بخاری رحمه الله وبعض کتب دیگر، حدیث زیرا نقل نموده و آن را صحیح دانسته است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم این گونه فرموده اند:

لا تزالُ من أمَّتی عِصابةٌ قوَّامةٌ على أمْرِ الله عزّ وجلّ، لا یضرُّها من خالفَها؛ تقاتلُ أعداءها، کلما ذهبَ حربٌ نشِبَ حربُ قومٍ آًخرین، یزیغُ اللهُ قلوب قوم لیرزقَهم منه، حتى تأتیهم الساعةُ، کأنّها قطعُ اللیلِ المظلمِ، فیفزعونَ لذلک؛ حتّى یلبسُوا له أبدانَ الدُّروع، وقال رسول الله - صلى الله علیه وسلم -: همْ أهلُ الشّامِ، ونکَتَ رسولُ اللهِ - صلى الله علیه وسلم - بإصبعِه؛ یومئُ بها إلى الشّامِ حتّى أوجَعها.

ترجمه : همیشه گروهی از امت من برپا دارنده امر(دین) الله باعزت وبزرگوارمی باشند، و کسی که با آنها مخالفت کند نمی تواند به آنها ضرر(ایمانی) برساند، (این گروه) با دشمنانش می جنگد، هرگاه که جنگ (باقومی) از بین برود جنگ با قوم دیگری شروع می شود، الله دل افرادی را کج می کند (تا اینکه با این گروه بجنگند) تا اینکه الله به این گروه (از غنیمت اموال آنها) روزی بدهد (این گروه و این حالت ادامه دارد) تا اینکه قیامت برآنها می آید (وبپا می شود) گویا که تکه های شب تارک اند پس آنها برای آن آمده و ازآن می ترسند تا این که برای آن زره ها کلف و بزرگ می پوشند، و(سپس) رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم در حالی که انگشتشان را به سمت شام اشاره نموده ومحکم برزمین کوبیدند که به درد آمد و فرمودند: (در آن زمان، اکثر) آنها اهل شام هستند.

قابل ذکر است که شام به منطقه شمالی شبه جزیرة العرب گفته می شود که شامل سوریه با انطاکیه و اردن و فلسطین تا عسقلان می باشد.


تحقیق و بررسی سند:

در سند این روایت (هشام بن عمار دمشقی رحمه الله) وجود دارد که ایشان راوی صدوق بوده و در پیری تلقین پذیر گشته بودند، و همچنین (یحیى بن حمزه) وجود دارد که ثقه است ولی متهم به قدریه بودن است، و اما متن این حدیث را استاد آلبانی رحمه الله (حسن صحیح) دانسته است و شیخ شعیب ارناووط رحمه الله نیز گفته که این حدیث بنا بر متابعاتی که دارد صحیح است؛ زیرا متن این حدیث با اندک تفاوتی با سندهای دیگر وازصحابه های متعددی در بسیاری از کتب حدیثی روایت شده است.

در سند این حدیث دو راوی به نامهای «عمیر بن الأسود» و «کثیر بن مره حضرمی» وجود دارند که هر دو ثقه و مُخضَرَم هستند، مُخضَرَم به فردی گویند که در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مشرف به اسلام شده باشد ولی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را ندیده باشد، این دسته از افراد ازصحابه محسوب نمی شوند و از تابعین به حساب می آیند.


در اینجا علاوه از توضیحات این حدیث باید خدمت شما خوانندگان عزیز و گرامی نسبت به شرح و تصحیح و تضعیف احادیث سنن ابن ماجه دو نکته را عرض نمایم:

1 -  بنده در تصحیح و تضعیف احادیث سنن ابن ماجه از تحقیقات استاد آلبانی و شیخ شعیب ارناووط رحمهما الله استفاده می کنم و اگر نسبت به تصحیح و یا تضعیف حدیثی اختلاف نظری هم داشته باشم آنجا تذکر خواهم داد.

2 - بنده عموما در شرح احادیث سنن ابن ماجه از کتاب (مشارق الأنوار الوهّاجة ومطالع الأسرار البهّاجة فی شرح سنن الإمام ابن ماجه) نوشته : محمد بن علی بن آدم بن موسى، استفاده می کنم؛ البته ناگفته نماند که گه گاهی از مطالب سایر کتب نیز استفاده می نمایم.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس نهم

6 - (این حدیث صحیح است) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ قُرَّةَ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی مَنْصُورِینَ، لَا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ».

 

لغات و جملات حدیث:

لَا تَزَالُ: همیشه، بصورت دائمی.

لَا تَزَالُ مرکّب از «لَا» نفی و «تَزَالُ» فعل مضارع «زَیِلَ» مانند «عَلِم» است، و«تَزَالُ» بدون حرفی نفی نمی آید و معنایش لازم گرفتن و همیشه بودن با یک چیزاست، و «لَا تَزَالُ» از افعال ناقصه است که بر مبتدا و خبر داخل شده ومبتدا را بعنوان اسمش مرفوع و خبر را منصوب می گرداند، و در این حدیث اسم «لَا تَزَالُ» کلمه «طَائِفَةٌ» و خبرش کلمه «مَنْصُورِینَ» می باشد.

طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی: گروهی از امت من، جمعی از امت من.

طَائِفَة به گروهی از مردم و یا قسمت و تکه ای از یک چیز گفته می شود، طائفه زمانی که برای جمعی از افراد بکار برده شود، حداقل افراد آن سه می باشند ولی گاهی کلمه طائفه بر یک و یا دو نفر نیز بکار برده می شود.

مَنْصُورِینَ: یاری شوندگان، نصرت شوندگان، مَنْصُورِینَ اسم مفعول وجمع مَنْصُور می باشد .

لَا یَضُرُّهُمْ: به آنها ضرر نمی رساند.

مَنْ خَذَلَهُمْ: کسی که آنها را در زمان جنگ و سختی رها کند و یاری ننماید، خذلان یعنی کسی را در زمان سختی و جنگ رها نمودن و یاری و نصرت نکردن.

حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ: تا اینکه قیامت برپا گردد.

ترجمه حدیث: قرّه بن ایاس مُزنی رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همیشه گروهی از امت من (ازجانب الله متعال) یاری شونده اند، و کسی نمی تواند با رها نمودند آنها (به هنگام سختی ها و جنگ ها) به آنها ضرری برساند،(و این گروه همیشه در دنیا خواهد بود) تا اینکه قیامت برپا گردد.

 

مسائل و توضیحات حدیث:

 

از این حدیث می توان مسائل زیر را فهمید:

 

1 - تمام امت محمّدی صلی الله علیه و آله وسلم به انحراف کشیده نمی شوند زیرا در هر عصر و زمانی تا برپائی قیامت در این دنیا گروهی برحق وجود دارد.

2 - مفهوم این حدیث در قرآن مجید نیز آمده؛ آنجایی که الله متعال در سوره اعراف آیه (181) فرموده اند: {وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ}. یعنی: و ازکسانی که ما آفریده ایم امتی است که با حق هدایت می یابند و با آن عدل و انصاف را برقرارمی کنند.

 

3 - در آخر این حدیث آمده که این گروه تا زمانی که قیامت برپا گردد در دنیا هستند، مراد نزدیکی قیامت است نه زمان برپائی و دمیده شدن در صور؛ زیرادر نزدیکی قیامت تمام اهل ایمان می میرند و فقط کفار باقی می مانند و بعد ازآن قیامت بر بدترین مخلوق برپا می شود، در این باره به حدیث (1924) که در صحیح مسلم آمده و در ذیل ذکر می شود توجه نمایید:

عن عَبْد الرَّحْمَنِ بْن شِمَاسَةَ الْمَهْرِیّ، قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ مَسْلَمَةَ بْنِ مُخَلَّدٍ، وَعِنْدَهُ عَبْدُ اللهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، فَقَالَ عَبْدُ اللهِ: لَا تَقُومُ السَّاعَةُ إِلَّا عَلَى شِرَارِ الْخَلْقِ، هُمْ شَرٌّ مِنْ أَهْلِ الْجَاهِلِیَّةِ، لَا یَدْعُونَ اللهَ بِشَیْءٍ إِلَّا رَدَّهُ عَلَیْهِمْ، فَبَیْنَمَا هُمْ عَلَى ذَلِکَ أَقْبَلَ عُقْبَةُ بْنُ عَامِرٍ، فَقَالَ لَهُ مَسْلَمَةُ: یَا عُقْبَةُ، اسْمَعْ مَا یَقُولُ عَبْدُ اللهِ، فَقَالَ عُقْبَةُ: هُوَ أَعْلَمُ، وَأَمَّا أَنَا فَسَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «لَا تَزَالُ عِصَابَةٌ مِنْ أُمَّتِی یُقَاتِلُونَ عَلَى أَمْرِ اللهِ، قَاهِرِینَ لِعَدُوِّهِمْ، لَا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ، حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ عَلَى ذَلِکَ»، فَقَالَ عَبْدُ اللهِ: أَجَلْ، «ثُمَّ یَبْعَثُ اللهُ رِیحًا کَرِیحِ الْمِسْکِ مَسُّهَا مَسُّ الْحَرِیرِ، فَلَا تَتْرُکُ نَفْسًا فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنَ الْإِیمَانِ إِلَّا قَبَضَتْهُ، ثُمَّ یَبْقَى شِرَارُ النَّاسِ عَلَیْهِمْ تَقُومُ السَّاعَةُ».

 

ترجمه: عبدالرحمن بن شِماسَه مَهری رحمه الله فرمودند: من نزد مسلمه بن مُخلّد بودم و عبدالله بن عمرو بن العاص رضی الله عنه نیز به نزد ایشان بوند، عبدالله (رضی الله عنه) فرمودند: قیامت برپا نمی گردد مگر بر بدترین مخلوق و آنها از اهل جاهلیت هم بدتر اند، آنها از الله چیزی را نمی خواهند مگر اینکه برخود آنها باز می گرداند، (راوی می گوید) در حالی که آنها برهمین حالت بودند که غقبه بن عامر (رضی الله عنه) آمد، مسلمه به او گفت: ای عقبه گوش کن که عبدالله چه می گوید ( سپس آنچه عبدالله گفته بود را برای او بیان نمود)، عقبه (رضی الله عنه) گفت:  او (نسبت به آنچه می گوید) داناتر است، ولی من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند: همیشه گروهی از امت من بر دستور الله می جنگنند، بردشمنشان غالب اند، کسی که با آنها مخالفت می کند به آنها ضرری نمی رساند، تا اینکه قیامت به نزدشان می آید و آنها برهمان (روش و طریقه خویش) هستند، عبدالله (رضی الله عنه) گفت: بله، (درست است، ولی قبل از آن یک اتفاق می افتد و آن اینکه) سپس الله بادی همانند مشک می فرستد، لمس و برخورد آن (به فرد) همانند لمس و بر خورد ابریشم (نرم) است، هیچ کسی که در قلبش به اندازه دانه ای از ایمان نیست مگر اینکه قبض روحش می کند، و سپس بدترین مردم (که همان کفار باشند) باقی می مانند و قیامت برآنها برپا می شود.

آری آنچه عبدالله بن عمرو رضی الله عنه در این حدیث بیان نموده اند در حقیقت گفته خودشان نیست بلکه گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است همانگونه که در برخی از روایات صحیح آمده است.

4 - امام ابن ماجه رحمه الله این حدیث را در باب پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ذکر نموده تا بیان کند که این گروهی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دراین حدیث بیان نموده کسانی اند که از سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پیروی می کنند و به آنها پایبندی دارند و در حقیقت بخاطر همین پایبندی به سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است که از جانب الله متعال یاری و نصرت می شوند.

5 - شاید کسی که این حدیث را خوانده و یا بشنود بپرسد که مراد از این طائفه و گروهی که در این حدیث ذکر شده کدام گروه و طائفه است؟

در پاسخ باید گفت که علماء و محدثین بزرگوار در این باره اقوالی دارند که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

۱ - امام احمد بن حنبل رضی الله عنه فرمودند : « إن لم یکونوا هم أهل الحدیث فلا أدری من هم؟ » یعنی : اگر اینها اهل حدیث یعنی محدثین و عاملین به احادیث نباشند من نمی دانم که آنها چه کسانی هستند؟

۲ - امام علی بن المدینی رحمه الله فرمودند : « هُمْ أَصْحَابُ الحَدِیثِ » یعنی این گروه همان یاران حدیث یعنی محدثین و عاملین به حدیث اند؟

۴ - امام بخاری رحمه الله فرمودند : « هُمْ أَهْلُ العِلْمِ » یعنی مراد از این گروه اهل علم می باشد.

۵ - بالاتر از این گفته های امام احمد و امام علی بن المدینی و امام بخاری رحمهم الله گفته خود رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است که در حدیث حسن سنن ترمذی روایت شماره (2641) در باره این گروه فرمودند : « مَا أَنَا عَلَیْهِ وَأَصْحَابِی » یعنی : گروه (بهشتی و برحق) گروهی است که برروشی است که (امروزه) من و یارانم برآن هستیم.

ناگفته نماند که گفته آن سه امام بزرگوار با گفته رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در تضاد نیست زیرا هدف امام احمد و امام علی بن المدینی رحمهما الله محدثین و عاملین به احادیث است و محدثین و عاملین به احادیث اهل علم اند همان گونه که امام بخاری رحمه الله گفته اند و آنها روندگان راه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و یاران بزرگوارش رضی الله عنهم می باشند همان گونه که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم بیان نموده اند.

لذا آنچه از مجموعه الفاظ حدیثی که مفهوم این حدیث با آنها بیان شده و از اقوال علماء معلوم می شود که این گروه همان مسلمانان پایبند به کتاب وسنّت اند، کسانی اند که به تمام اسلام از قبیل عقائد، احکام و فضائل جامه عمل می پوشانند و گرفتار افراط و تفریط نشده اند، و این گروه لازم نیست همه آنها در یکجا باشند، بلکه افراد مختلف در مناطق و سر زمینهای مختلف بوده واین گروه را تشکیل می دهند، و این نوع افراد و این گروه همیشه در میان امت اسلامی بوده و تا نزدیکی قیامت خواهند بود.

در پایان این مطلب نظرشما را جلب می نمایم به آنچه امام نووی رحمه الله در شرح صحیح مسلم بعد از ذکر اقوال برخی از محدثین درباره این گروه بیان نموده اند، ایشان فرمودند : ویحتمل أن هذه الطائفة مفرقة بین أنواع المؤمنین، منهم شجعان مقاتلون، ومنهم فقهاء، ومنهم محدِّثون، ومنهم زهاد وآمرون بالمعروف وناهون عن المنکر، ومنهم أهل أنواع أخرى من الخیر، ولا یلزم أن یکونوا مجتمعین، بل قد یکونون متفرقین فی أقطار الأرض

ترجمه : واین احتمال نیز می رود که (افراد) این گروه پراکنده ازانواع مسلمانان باشند، برخی از آنان شجاع های جنگجو(و مجاهد) باشند، و برخی ازآنان فقهاء و برخی ازآنان محدثان و برخی ازآنان زاهدان و امرکنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر(و داعیان دین) وبرخی ازآنان از انواع دیگری از (اهل) خیر(و نیکی) باشند، و این لازم نیست که همه آنها (در یک منطقه) جمع باشند (وساکن یک سرزمین باشند) بلکه می شود که افراد پراکنده در اطراف و اکناف این کره خاکی باشند.

آری با دقّت در این گفته امام نووی رحمه الله پی برده می شود که ایشان به نوعی در میان سخنان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و برداشت ائمه رحمه الله جمع نمودند یعنی در اصل این گروه از نظرایده و فکر و روش، بر روش و طریقه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و یاران ایشان می باشند ، و همانگونه که در میان یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم محدّث ، داعیان دین ومجاهدین و صاحب سایر امور خیر بودند در میان این گروه نیز این نوع افراد وجود دارند وبر روی این کره خاکی گسترده پخش و پراکنده اند ، گرچه از نظرمناطق و محل سکونت پراکنده و از یکدیگر جدا اند ولی از نظرایده و افکار و روش و منش متحد و یکی اند.

6 - این حدیث در سنن ابن ماجه بصورت مختصرروایت شده است ولی در جامع ترمذی حدیث (2192) و برخ دیگر کتب حدیثی کامل تر از اینجا روایت شده است:

عَنْ قُرَّةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا فَسَدَ أَهْلُ الشَّامِ فَلَا خَیْرَ فِیکُمْ، لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی مَنْصُورِینَ لَا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ».

ترجمه حدیث: قرّه بن ایاس مُزنی رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آنگاه که اهل شام فاسد گردند پس در شما خیری نیست، همیشه گروهی از امت من (ازجانب الله متعال) یاری شونده اند، و کسی نمی تواند با رها نمودند آنها (به هنگام سختی ها و جنگ ها) به آنها ضرری برساند،(و این گروه همیشه در دنیا خواهد بود) تا اینکه قیامت برپا گردد.


تحقیق و بررسی سند: سند این حدیث کاملا صحیح است و در آن هیچ راوی ضعیفی وجود ندارد، و استاد آلبانی رحمه الله و شیخ شعیب ارناووط رحمه الله این حدیث را صحیح دانسته اند، ولی ازآنجایی که دو راوی این حدیث با لقب هایشان مشهور اند، نیاز است که نسبت به لقب های آن دو توضیح داده شود:


1 -
مُحَمَّد بن بَشَّاربصری، کنیتش ابوبکر و لقبش بُندار می باشد، بُندار به کسی گویند که تمام احادیث شهرش را از محدّثین شهرش جمع آوری و یاد گرفته باشد و زیاد احادیث حفظ و جمع آوری نموده باشد و چون ایشان اینگونه بودند ملقّب به لقب «بُندار» شده اند.
2 -
مُحَمَّد بن جَعْفَربصری، کنیتش ابوعبدالله و لقبش غُندرمی باشد، و«غُنْدَر» کسی که سر و صدا و فریاد براه اندازد تا جریانی به سوى شر کشیده شود، و علت ملقّب شدن «غُنْدَر» به این لقب این است، که ابن جریج رحمه الله زمانی که به بصره آمدند و حدیثی را از حسن بصری رحمه الله بیان نمودند، علماء و طلاب اهل بصر این حدیث را بر ایشان انکار نموده و نسبت به آن همهمه و صر و سدا نمودند ولی محمد بن جعفر از همه بیشتر در این بار صرو صدا نمودند تا اینکه ابن جریج رحمه الله به او گفت: «اسکت یا غُندَر» یعنی ای همهمه گر و صر و صدا کن ساکت باش، از این به بعد محمّد بن جعفر ملقب به لقب «غُندَر» شد.


صحابی حدیث: صحابی که این حدیث را روایت نموده ابومعاویه قره بن ایاس مزنی رضی الله عنه می باشد، ایشان از ساکنان بصره بودند وبجز فرزندشان معاویه رحمه الله کس دیگری از ایشان حدیث روایت ننموده است.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس هشتم

 

5 - (این حدیث حسن است) حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ الدِّمَشْقِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُمَیْعٍ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْأَفْطَسُ، عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْجُرَشِیِّ، عَنْ جُبَیْرِ بْنِ نُفَیْرٍ، عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ، قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَنَحْنُ نَذْکُرُ الْفَقْرَ وَنَتَخَوَّفُهُ، فَقَالَ: «آلْفَقْرَ تَخَافُونَ؟ وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَتُصَبَّنَّ عَلَیْکُمُ الدُّنْیَا صَبًّا، حَتَّى لَا یُزِیغَ قَلْبَ أَحَدِکُمْ إِزَاغَةً إِلَّا هِیهْ، وَایْمُ اللَّهِ، لَقَدْ تَرَکْتُکُمْ عَلَى مِثْلِ الْبَیْضَاءِ، لَیْلُهَا وَنَهَارُهَا سَوَاءٌ». قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: صَدَقَ وَاللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «تَرَکَنَا وَاللَّهِ عَلَى مِثْلِ الْبَیْضَاءِ، لَیْلُهَا وَنَهَارُهَا سَوَاءٌ».

 

لغات و جملات حدیث:

 

ﺧَﺮَﺝَ ﻋَﻠَﻴْﻨَﺎ : برما بیرون شد ، به نزد ما آمد.

ﻭَﻧَﺤْﻦُ ﻧَﺬْﻛُﺮُ ﺍﻟْﻔَﻘْﺮَ: و در حالی که ما در باره فقیری با هم مذاکره می کردیم ، و در حالی که ما در باره تنگدستی با هم گفتگو می کردیم.

ﻭَﻧَﺘَﺨَﻮَّﻓُﻪُ : ازآن اظهارترس می کردیم، از فقرو تنگدستی اظهارترس می نمودیم.

ﺁﻟْﻔَﻘْﺮَ ﺗَﺨَﺎﻓُﻮﻥَ؟ : آیا از فقیری می ترسید ؟، آیا از تنگدستی می ترسید؟

ﻭَﺍﻟَّﺬِﻱ ﻧَﻔْﺴِﻲ ﺑِﻴَﺪِﻩِ : سوگند به آنی که جانم دردست اوست ، قسم به ذاتی که جانم دردست اوست.

ﻟَﺘُﺼَﺒَّﻦَّ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢُ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴَﺎ ﺻَﺒًّﺎ : قطعا برشما دنیا زیاد ریخته خواهد شد.

ﺣَﺘَّﻰ ﻻَ ﻳُﺰِﻳﻎَ : تا اینکه کج نمی کند ، تا اینکه منحرف نمی گرداند.

ﻗَﻠْﺐَ ﺃَﺣَﺪِﻛُﻢْ : دل یکی از شما، قلب هریک از شما را.

ﺇِﺯَﺍﻏَﺔً : کجی ، انحراف.

ﺇِﻻَّ ﻫِﻴﻪْ : در اصل « ﺇِﻻَّ هِیَ » است، و«هاء» آخرش «هاء» سکته است که در آخر این کلمه آورده شده است، و معنای این کلمه می شود: بجز آن ، مگر همین دنیا ، بجز دنیا.

ﻭَﺍﻳْﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪِ : با همزه وصل است و به معنای «یمین الله» است که مبتدا است و خبرآن محذوف است که «قسمی» باشد، لذا معنایش می شود: به الله سوگند یاد می کنم، قسم به معبود به حق.

ﻟَﻘَﺪْ ﺗَﺮَﻛْﺘُﻜُﻢْ : هرآیینه من شما را رها کردم ، قطعا من شما را ترک کردم.

ﻋَﻠَﻰ ﻣِﺜْﻞِ ﺍﻟْﺒَﻴْﻀَﺎﺀِ : بردلهایی مانند سفیدی.

ﻟَﻴْﻠُﻬَﺎ ﻭَﻧَﻬَﺎﺭُﻫَﺎ : شب آن و روز آن.

ﺳَﻮَﺍﺀٌ ‏: برابراست، یکسان است.

 

ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث: ﺍﺑﻮﺩﺭﺩﺍﺀ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ‏( ﺭﻭﺯﯼ ‏) ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ‏(ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ خویش) ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺪﻩ ‏(ﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ تشریف آوردند‏) ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻓﻘﯿﺮﯼ (با هم) ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺗﺮﺱ ﻣﯽ نموﺩﯾﻢ ، ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ؟ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺷﻤﺎ یکباره زیاد ریخته ﺧﻮﺍﻫﺪ شد ﺗﺎ بحدّی که ﻗﻠﺐ ﻫﯿﭻ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﮐﺞ (و منحرف) ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﮕﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ‏( دلها و قلبهایی‏) ﺭﻫﺎ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﺑﺮ (ﻭﯾﮑﺴﺎﻥ) ﺍﺳﺖ.

ﺍﺑﻮﺩﺭﺩﺍﺀ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ‏( دلها و قلبهایی) ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﻔﯿﺪﯼ است و ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺭﻫﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.

 

 

مسائل و توضیحات مرتبط به متن حدیث:

 

ازاین حدیث مسائل و احکام زیربرگرفته و استنباط می شود:

 

۱ - درزمان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقر زیاد بوده و اکثر یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقیر و تنگدست بودند.

۲ - در باره مسائل اقتصادی بحث و گفتگو نمودن ایرادی ندارد.

۳ - ترس از فقر طبیعی است و در هر انسانی وجود دارد بهمین خاطربرخی از صحابه رضی الله عنه از فقر و تنگدستی هراس داشتند.

۴ - علاقه داشتن به ثروتمندی طبیعی است و در هر انسانی این علاقه وجود دارد، به همین خاطرصحابه رضی الله عنهم خواهان ثروت مند شدن بودند.

۵- دل داری دادن و امیدوارنمودن فقیران یکی ازروش های حکیمانه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است.

۶- برای تأکید مطلبی بشرطی که راست و درست باشد قسم خوردن ایرادی ندارد.

۷ - الله متعال «دست» دارند، زیرا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در این حدیث فرمودند : « ﻭَﺍﻟَّﺬِﻱ ﻧَﻔْﺴِﻲ ﺑِﻴَﺪِﻩِ » یعنی سوگند به آنی که جانم در دست اوست.

ناگفته نماند که ما اهل سنت معتقدیم که الله متعال «دست» دارد ولی برای «دست» الله متعال هیچ کیفیتی را بیان نمی کنیم و بدون هیچ تشبیه، تعطیل، توجیح و مثال زدنی آن را همان گونه که مقصود الله متعال و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است قبول داریم ، عقیده اهل سنت در باره این صفت وتمام اسماء و صفات الله متعال این گونه است.

۸- روح وجان همه ما انسانها در «دست» الله متعال می باشد.

۹ - این پیشین گوئی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در طول تاریخ اتفاق افتاده است و در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد ، ودر حقیقت یکی از عمده ترین چیزهای که باعث کجی دلها و انحراف اشخاص می گردد همین مال و ثروت است.

۱۰ - مال و ثروت اگر بدون ایمان و تقوا باشد باعث گمراهی و کج دل صاحبش می گردد.

۱۱- در قرآن مجید و احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عقاید، احکام و اخلاقیات اسلامی آنقدرواضح بیان شده است که درآنها هیچ شبهه و پوشیدگی وجود ندارد وهمانند روز سفید و روشنی است که شبی ندارد ، لذا اگر کسی در برخی از مسائل دینی دچار شک و تردید و شبهه ای می شود، این عیب در حقیقت از دین نیست بلکه این کوتاهی از درک و فهم آن فرد است که باید برای رفع آن دنبال چاره و راهکار باشد ، نه اینکه منکر آن حکم و مسأله اسلامی گردد.

۱۲- تأیید نمودن حرف کسی با سوگند در صورتی که حرف آن فرد راست و درست باشد ایرادی ندارد.

 

تحقیق و بررسی سند:

 

در سند این روایت (هشام بن عمار دمشقی رحمه الله) وجود دارد ایشان ازراویان صدوق می باشند که در پیری تلقین پذیر گشته است و(محمد بن عیسى بن قاسم بن سُمیع رحمه الله) وجود دارد که ایشان نیز ازراویان صدوقی می باشد که در نقل روایت دچار اشتباه می شده و در نقل روایات تدلیس می کرده و متهم به قدریه بودن شده است ، بخاطرهمین عیوباتی که در این دو راوی این حدیث وجود دارد این حدیث از درجه صحت سقوط نموده وشیخ ناصر الدین آلبانی و شیخ شعیب ارناووط رحمهما الله آن را حسن دانسته اند ولی ناگفته نماند که این حدیث شواهدی صحیحی از روایت های عرباض بن ساریه و عمروبن عوف و عقبه بن عامر و عوف بن مالک رضی الله عنهم که در مسند امام احمد بن حنبل آمده دارد، که باعث تقویت آن می گردند.

 

صحابی حدیث: راوی این حدیث ابودرداء عویمر بن مالک خزرجی انصاری رضی الله عنه می باشند، ایشان دوسال قبل از پایان خلافت عثمان رضی الله عنه وفات نمودند، ایشان را معاویه رضی الله عنه به دستور عمر فاروق رضی الله عنه در زمان خلافت خلیفه دوّم  قاضی شهر دمشق تعیین نموده بودند.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس هفتم

 

حدیث ۴-  (این اثرصحیح است) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَیْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا زَکَرِیَّا بْنُ عَدِیٍّ، عَنِ ابْنِ الْمُبَارَکِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُوقَةَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: کَانَ ابْنُ عُمَرَ ‏« ﺇِﺫَﺍ ﺳَﻤِﻊَ ﻣِﻦْ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﺣَﺪِﻳﺜًﺎ ﻟَﻢْ ﻳَﻌْﺪُﻩُ، ﻭَﻟَﻢْ ﻳُﻘَﺼِّﺮْ ﺩُﻭﻧَﻪُ ‏».

 

لغات و جملات اثر:

 

ﺇِﺫَﺍ ﺳَﻤِﻊَ ﻣِﻦْ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : آنگاه که از رسول الله صلی الله علیه (حدیثی را) می شنید.

ﺣَﺪِﻳﺜًﺎ : حدیثی ، سخنی ، کلامی.

ﻟَﻢْ ﻳَﻌْﺪُﻩُ: ازآن تجاوز نمی کرد، در عمل ، برآن اضافه نمی کرد.

ﻭَﻟَﻢْ ﻳُﻘَﺼِّﺮْ ﺩُﻭﻧَﻪُ : از آن کمی نمی کرد، در عمل به آن کوتاهی نمی کرد.


ﺗﺮﺟﻤﻪ اثر: ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﺭﺣﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : (عادت) ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ براین ﺑﻮﺩ که چون ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺣﺪﯾﺜﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿد نه (درعمل ،) برﺁﻥ گذر نموده (اضافی وافراط می کرد) ﻭ ﻧﻪ ﻫﻢ ﺩﺭ (عمل به) آن کمی وکوتای نموده (تفریط) ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، (بلکه دقیقا بدون هیچ اضافه و کمی برآن عمل می نمود).

 

مسائل و توضیحات اثر:

 

۱ - ابن عمر رضی الله عنه فردی بسیارپابند به سنّت های رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بودند.

۲ - کوتاهی و تفریط در عمل به سنّت های رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عادت یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نبوده است.

۳ - افراط گری جزء عادت یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نبوده است.

۴ - دقیق و بدون افراط و تفریط به دین عمل نمودن خصلت یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است.

۵ - برای هر مسلمانی ضروری است که از یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم الگو گرفته و در عمل به سنّت های رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم دچار افراط و تفریط نگردد.

6 - امام ابن ماجه رحمه الله این اثر را در این باب ذکر نموده تا این مطلب را بیان کند که هر یک از ما مسلمانان باید همانند ابن عمر رضی الله عنه پایبند دقیق به سنّت های و احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم باشیم که نه در دین چیزی را اضاف کنیم و نه هم کم، و دقیقا به هرآنچه از قرآن و سنّت صحیح به اثبات رسیده بدون هیچ افراط و تفریطی بدان جامه عمل بپوشانیم، زیرا افراط و تفریط و کم و زیاد نمودن در دین ممنوع و ناجایزبوده و باعث انحراف می گردد.

7- این روایت یک اثراست، و اثر در لغت به باقی مانده یک چیز گویند و در اصطلاح علماء و محدثین برای آن دو معنی بیان نموده اند:

1 - اثر هم معنی و مترادف حدیث است یعنی در اصطلاح به یک معنی می آیند، به همین خاطر دعاها و اذکاری که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده «ادعیه و اذکار مأثوره» می گویند.

2- اثر از نظر مفهوم اصطلاحی مغایر حدیث است، زیرا حدیث به گفتار، کردار ، تأییدات سکوتی و صفات اخلاقی و خِلقتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفته می شود، ولی اثر به گفتار و یا کرداری گویند که به صحابه رضی الله عنهم و یا تابعین رحمهم الله نسبت داده شود، گفته می شود.

این اثرصحیح از تفردات ابن ماجه می باشد ودر سایرکتب ششگانه حدیثی نیامده است، در اینجا باید یک نکته مهم را متذکر شوم و آن اینکه برخی از علماء گفته اند که هر روایتی که از تفردات ابن ماجه باشد و در سایر کتب شش گانه حدیثی نیامده باشد آن روایت ضعیف است، این مطلب درست نیست زیرا این روایت و بسیاری از روایت های دیگری در ابن ماجه می آید که در سایر کتب شش گاه حدیثی همانند صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن نسائی، سنن ابی داود و جامع ترمذی نیامده ولی صحیح اند.

ناگفته نماند که مفهوم این روایت ابن ماجه با الفاظی متفاوت درمستدرک حاکم روایت شماره (6374) ، محمد بن سوقه رحمه الله از امام ابوجعفرباقررحمه الله اینگونه روایت نموده اند:

«لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَدِیثًا أَحْذَرَ أَنْ لَا یَزِیدَ فِیهِ وَلَا یُنْقِصَ مِنَ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا».

ترجمه : هیچ یک از یاران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نبودند که چون حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بشنوند؛ نسبت به آن از ابن عمر رضی الله عنهما بیشتر (محتاط و) برحذر باشند تا در(عمل) به آن اضافه ننماید و یا اینکه (در عمل ) به آن کوتاهی وکمی نکند.


تحقیق و بررسی سند:

سند این اثر روای ضعیف ندارد و همه ثقه و مورد اعتمادند ولی نسبت به دو راوی برای بهتر شناختن آنها نیاز به توضیح دارد که بنده در باره آن دو راوی توضیح خواهم داد:

1 - (ابن مبارک رحمه الله) ایشان همان ابوعبدالرحمن عبدالله بن مبارک مروزی ؛ مجاهد، مصنّف، محدّث و فقیه خراسان می باشند، وی در سال (118) هجری قمری متولد شدند، و در سال (181) در محله (بِهیت)  در سن (63) سالگی؛ زمانی که از جهاد برمی گشتند وفات نمودند.

2 - (ابوجعفررحمه الله) ایشان همان محمّد بن علی معروف به امام باقر رحمه الله می باشند، پدر ایشان علی بن حسین زین العابدین رحمه الله و مادر ایشان ام عبدالله رحمها الله دختر حسن بن علی رضی الله عنه می باشند و پدر بزرگشان حسین بن علی رضی الله عنه نوه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می باشند، امام ابوجعفرمحمّد الباقر رحمه الله ، محدّث ثقه، از تابعین و فقهاء اهل مدینه بودند، ابن سعد رحمه الله گفته که امام باقر رحمه الله در سال (56) هجری قمری متولد ودر سال (118) هجری قمری به سن (73) سالگی وفات می نمایند.

صحابی حدیث: این اثر در باره عمل کِرد ابن عمر رضی الله عنه بیان شده است، ایشان ابوعبدالرّحمن عبدالله بن عمر بن الخطاب رضی الله عنه می باشند، پدر ایشان عمر فاروق رضی الله عنه پدر خانم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، خلیفه دوم مسلمین می باشد، و مادر ایشان زینب دختر مظعون جمحی رضی الله عنها بودند، و خواهر ایشان ام المؤمنین حفصه دختر عمر رضی الله عنها بودند، ایشان در سال سه بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در مکه مکرمه متولدشدند، زبیر بن بکار رحمه الله می فرمایند که عبدالله بن عمر رضی الله عنه در سن ده سالگی هجرت نمودند و در سن پانزده سالگی در جنگ خندق شرکت نموده، و در سال هفتاد و سه هجری وفات نمودند، بدین ترتیب ایشان هشتاد وسه سال عمر ایشان بوده است، ولی امام مالک رحمه الله گفته اند که ابن عمر رضی الله عنه هشتاد و شش سال عمر داشته اند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره عبدالله بن عمر رضی الله عنه فرمودند: «إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ رَجُلٌ صَالِحٌ» یعنی: همانا عبدالله مرد نیکی است.

(صحیح بخاری، حدیث (3740)

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس ششم

 

3 - (صحیح) حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، وَوَکِیعٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ».


لغات و جملات حدیث:

ﻣَﻦْ ﺃَﻃَﺎﻋَﻨِﻲ: هرکس از من اطاعت نمود ، هرکس از من پیروی نمود.

ﻓَﻘَﺪْ ﺃَﻃَﺎﻉَ ﺍﻟﻠَّﻪَ : قطعا از الله (متعال) اطاعت نموده است ، یقینا از الله (متعال) پیروی نموده است.

ﻣَﻦْ ﻋَﺼَﺎﻧِﻲ : هرکس از من نافرمانی کرد.

ﻓَﻘَﺪْ ﻋَﺼَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪَ :  قطعا ازالله (متعال) نافرمانی نموده است.


ترجمه حدیث: ﺍﺑﻮﻫﺮﯾﺮﻩ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻫﺮﮐﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ نمود ﺍﻭ قطعا ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ (متعال) ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﯽ کرد ﺍﻭ قطعا ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ (متعال) ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﯽ کرﺩﻩ ﺍﺳﺖ.


مسائل و توضیحات متن حدیث:

از این حدیث سه مسأله بسیارمهم برگرفته و استنباط می شود:

۱ - اطاعت و پیروی از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در حقیقت اطاعت و پیروی از الله متعال است.

۲ - نافرمانی از دستورات رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در حقیقت نافرمانی از دستورات الله متعال محسوب می شود.

3 - احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم همانند قرآن مجید حجت اند، و از نظرحجیّت هیچ فرقی در میان این دو نیست.

 آنچه در این حدیث صحیح آمده در قرآن مجید سوره نساء آیه (80) نیز آمده است: {مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا } یعنی: آنی که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اطاعت و پیروی می کند او قطعا از الله متعال پیروی نموده است، و آنی که (به دستورات تو ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) پشت گرداند ما ترا محافظ و نگهبان بر او نفرستادیم.

در پایان توضیحات متن حدیث باید گفت که این حدیث در خود سنن ابن ماجه روایت (2859) با الفاظی بیشتری این گونه تکرار شده است : 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:«مَنْ أَطَاعَنِی، فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی، فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ الْإِمَامَ، فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَى الْإِمَامَ، فَقَدْ عَصَانِی».

ترجمه : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : هرکس از من اطاعت و پیروی نمود (او در حقیقت) از الله (متعال) اطاعت و پیروی نموده است ، و هرکس از من نافرمانی کرد (او در حقیقت) از الله (متعال) نافرمانی کرده است ، و هرکس از(امیر، و) رهبری (که من تعیین نمودم) اطاعت و پیروی نمود ، (اودر حقیقت) از من اطاعت و پیروی نموده است، و هرکس از (امیر، و) رهبری(که من تعیین کردم) نافرمانی کرد (او در حقیقت) ازمن نافرمانی کرده است.

واین حدیث سنن ابن ماجه در صحیح بخاری روایت (7137) و صحیح مسلم در تکرار روایت (1835) با سند دیگری و الفاظ بیشتری این گونه آمده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ أَمِیرِی فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَى أَمِیرِی فَقَدْ عَصَانِی».

ترجمه : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : هرکس از من اطاعت و پیروی نمود (او در حقیقت) از الله (متعال) اطاعت و پیروی نموده است ، و هرکس از من نافرمانی کرد (او در حقیقت) از الله (متعال) نافرمانی کرده است ، و هرکس ازامیری ،(که) من  (تعیین نمودم) اطاعت و پیروی نمود ، (اودر حقیقت) از من اطاعت و پیروی نموده است، و هرکس از امیری ، (که) من (تعیین کردم) نافرمانی کرد (او در حقیقت) ازمن نافرمانی کرده است.


تحقیق وبررسی سند:

در سند این حدیث ابومعاویه رحمه الله که همان محمد بن خازم تمیمى سعدى ضریر کوفى باشد؛ وجود دارد ایشان افکارمرجئه داشتند و درنقل روایات تدلیس می نمودند، وی ازحافظ ترین راویان ازاعمش رحمه الله می باشند ولی روایاتشان از سایر راویان خالی از اضطراب نیست، در این روایت وکیع رحمه الله که یک راوی ثقه است؛ متابع ایشان است و جناب اعمش رحمه الله که همان ابومحمد کوفی سلیمان بن مهران اسدی کاهلی رحمه الله باشد نیز در سند این روایت وجود دارد وایشان ازراویان مدلّس اند و در اینجا بصورت عنعنه این حدیث را روایت نموده است.

لذا این حدیث از نظرسندی ضعف دارد؛ ولی از نظرمتنی صحیح است و آن را استاد آلبانی و شیخ شعیب ارناووط رحمهماالله صحیح قرار داده اند زیرا همین حدیث را با همین الفاظ ولی با سند دیگری ازابوهریره رضی الله عنه درصحیح بخاری، صحیح مسلم و برخ دیگرکتب حدیثی روایت شده است.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس پنجم

 

2 - (صحیح) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَرِیرٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَانْتَهُوا».


لغات و جملات حدیث:

ﺫَﺭُﻭﻧِﻲ : ‌مرا رها کنید ، مرا ترک کنید، از من نپرسید.

ﻣَﺎ ﺗَﺮَﻛْﺘُﻜُﻢْ: آنچه من شما را نسبت به آن ترک کردم، نسبت به مسائلی که من برایتان حکم آنها را بیان نکردم.

ﻓَﺈِﻧَّﻤَﺎ ﻫَﻠَﻚَ ﻣَﻦْ ﻛَﺎﻥَ ﻗَﺒْﻠَﻜُﻢْ: همانا کسانی که پیش از شما بودند هلاک گشتند.

ﺑِﺴُﺆَﺍﻟِﻬِﻢْ ﻭَﺍﺧْﺘِﻼَﻓِﻬِﻢْ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﻧْﺒِﻴَﺎﺋِﻬِﻢْ: بنا بر سؤالات (بی جایشان) و اختلاف نمودنشان (در عمل) با پیامبرانشان.

ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺃَﻣَﺮْﺗُﻜُﻢْ ﺑِﺸَﻲْﺀٍ : و چون شما را به چیزی دستور دادم.

ﻓَﺨُﺬُﻭﺍ ﻣِﻨْﻪُ : پس از آن بگیرید ، پس به آن عمل کنید.

ﻣَﺎ ﺍﺳْﺘَﻄَﻌْﺘُﻢْ : آنقدر که توان دارید، به هر اندازه که می توانید.

ﻭَﺇِﺫَﺍ ﻧَﻬَﻴْﺘُﻜُﻢْ ﻋَﻦْ ﺷَﻲْﺀٍ : و چون شما را از چیزی ممانعت نمودم ، و چون شما را از چیزی بازداشتم.

ﻓَﺎﻧْﺘَﻬُﻮﺍ : پس بازآیید، پس آن را ترک کنید ، پس به آن عمل نکنید.


ترجمه حدیث: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: رهایم کنید نسبت به آنچه شما را رها کردم، همانا هلاک گشته کسانی که قبل از شما بودند؛ زیاد پرسیدن هایشان و اختلافشان با پیامبرانشان، لذا هرگاه شما را به چیزی دستور دادم تا به حدی که توان داشتید آن را بگیرید (و بدان عمل کنید) و چون شما را از چیزی ممانعت نمودم پس از آن باز آیید.


تحقیق و بررسی سند: در سند این حدیث جناب «اعمش» وجود دارد وی ابو محمّد سلیمان بن مهران اسدی کوفی رحمه الله می باشند، ایشان یک قاری ماهر ویک محدّث ثقه و مورد اعتمادی بوده اند، ولی در نقل روایت تدلیس می نمودند، و طبق اصول محدثین روایت فرد تدلیس گر وگرچه ثقه هم باشد زمانی که بصورت عنعنه روایت نماید بنا بر احتمال وجود تدلیس روایتش ضعیف محسوب می شود، و زمانی که بصورت حدثنا و سمعت و امثال این کلمات روایت کند مورد قبول است، و این زمانی است که راوی مدّلس ثقه باشد، ولی اگر راوی مدّلس ضعیف باشد و لو حدثنا بگوید، باز هم روایت ضعیف می گردد؛ مگر اینکه متابع و شاهد صحیحی داشته باشد که در این صورت صحیح می گردد.

 اعمش رحمه الله که از مدلسین اند، ایشان این روایت را بصورت عنعنه روایت نموده اند، لذا این حدیث از نظر سندی ضعیف است، ولی ناگفته نماند که این حدیث در صحیح بخاری حدیث شماره (7288) و صحیح مسلم حدیث شماره (1337) وبسیاری دیگر از کتب حدیثی با سندهای صحیح دیگری روایت شده است، لذا متن این حدیث صحیح است.

در سند این حدیث شخصی به کنیت ابوصالح وجود دارد، نام ایشان ذکوان سمّان زیّات مدنی رحمه الله است که یک راوی ثقه و مورد اعتماد می باشد.

 

مسائل و توضیحات متن حدیث : آنچه از این حدیث فهمیده و استنباط می شود امور ذیل است:

1- صحابه رضی الله عنهم از پرسیدن سؤالهای غیر ضروری، ممانعت شده اند.

2 - رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوست نمی داشتند که از ایشان زیاد سوال شود، زیرا با زیاد سوال شدن مسائل سخت تر می شد، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوست داشتند که هر آنچه سکوت می کنند رها نموده و در باره آن نپرسند و آن را بر منوال سابق رها کنند، بهمین خاطر فرمودند: «ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ» یعنی: رهایم کنید نسبت به آنچه شما را رها کردم.

3 - خلاف دستورات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عمل نمودن باعث هلاکت می گردد؛ همانگونه که امت های پیشین بنا برمخالفت نمودن با پیامبرانشان هلاک گشته اند، به همین سبب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ» یعنی: همانا هلاک نموده کسانی که قبل از شما بودند؛ زیاد پرسیدنشان و اختلافشان با پیامبرانشان.

4- هرمسلمان باید به حد توانش به آنچه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم داده عمل نماید، و این مطلب از این جمله «فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ» گرفته می شود، ولی ناگفته نماند که اجرای تمام اوامر و دستورات اسلام اعم از آنچه در قرآن و یا درسنّت آمده است به توان بستگی دارد، یعنی اگر فرد توان داشت بر او لازم است که به آن عمل کند، ولی اگر توان نداشت اسلام یا کاملا عمل به آن دستور را از او ساقط نموده است همانند کسی که فقیر است پرداخت زکات از او ساقط است ولی اگر فرد توانش را کامل از دست نداده بلکه ضعیف گشته آنجا اسلام در اجرای آن عمل تخفیف داده است بعنوان مثال اگر فرد توان ایستادن دارد باید نماز فرض را ایستاده بخواند، و اگر توان ایستادن ندارد باید نشسته بخواند و اگر توان نشستن را ندارد باید دراز کشیده بخواند.

در اینجا نیاز است که یک نکته بسیار مهم بیان شود و آن اینکه مراد از امری که در این حدیث و سایر احادیث می آید امر دینی است نه امر دنیوی، یعنی اطاعت از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در اموری دینی ضروری است و اما اطاعت از اموری دنیوی اختیاری است، زیرا خود رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ما این دستور را داده اند، در این باره به این حدیث که در صحیح مسلم حدیث (2363) و برخ دیگر کتب حدیثی آمده توجه و دقت نمایید:

عَنْ عَائِشَةَ، وَ أَنَسٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرَّ بِقَوْمٍ یُلَقِّحُونَ، فَقَالَ: «لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَصَلُحَ» قَالَ: فَخَرَجَ شِیصًا، فَمَرَّ بِهِمْ فَقَالَ: «مَا لِنَخْلِکُمْ؟» قَالُوا: قُلْتَ کَذَا وَکَذَا، قَالَ: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْیَاکُمْ».

ترجمه: عایشه و انس رضی الله عنهما روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گذر نمودند بر افرادی که درختان خرمایشان را گرد افشانی می کردند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: اگر این کار را نمی کردند باز هم شاید خوب می شد،(مردم دست از گرد افشانی برداشتند و آن سال) خرماها خشک و خراب شدند، (در زمان برداشت محصول، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) برآنها گذر نمود و گفت: مگر درختان خرمای شما را چه شده (که خرماهایشان بدینسان خشک و خراب گشته) است؟ آنها گفتند که شما چنین و چنان گفتید (که اگر گرد افشانی نشود هم خرماها خوب خواهد شد و ما امسال گرد افشانی نکردیم که چنین شده است)، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: شما نسبت به اموردنیایتان از من آگاه تر هستید.

 ودر صحیح ابن حبان حدیث (22) این گونه آمده است: عَنْ عَائِشَةَ وَ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَمِعَ أَصْوَاتًا، فَقَالَ: «مَا هَذِهِ الْأَصْوَاتُ؟»، قَالُوا: النَّخْلُ یَأْبِرُونَهُ، فَقَالَ: «لَوْ لَمْ یَفْعَلُوا لَصَلُحَ ذَلِکَ»، فَأَمْسَکُوا، فَلَمْ یَأْبِرُوا عَامَّتَهُ، فَصَارَ شِیصًا، فَذُکِرَ ذَلِکَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ:  «إِذَا کَانَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاکُمْ فَشَأْنُکُمْ، وَإِذَا کَانَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دِینِکُمْ فَإِلَیَّ».

ترجمه: عایشه و انس رضی الله عنهما روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آوزها و صداهای را شنیدند، گفتند: که این آوزها و صداها برای چیست؟ (صحابه رضی الله عنهم) فرمودند: (این صدهای افرادی اند که) درختان خرمایشان را گرد افشانی می کنند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: اگر این کار را نمی کردند باز هم خوب می شد،(مردم) دست از گرد افشانی برداشتند و اکثرشان کرد افشانی ننمودند، (آن سال) خرماها خشک و خراب شدند،این جریان برای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیان شد، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: هرگاه جریانی از دنیایتان بود پس شما دانید کارتان و هرگاه جریانی از دینتان بود، (آن گاه حکم) آن به من است.

لذا آنچه از این حدیث واضح می گردد این است که آنچه در قرآن مجید در آیه (63) سوره نورآمده: {فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ}

یعنی: پس باید بترسند آنانی که از دستور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مخالفت می ورزند، اینکه گرفتار فتنه گردند و یا اینکه گرفتار عذاب بسیار دردناک گردند.

و همچنین آنچه در آیه (36) سوره احزاب آمده: {وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا}

یعنی: نه برای مرد مسلمان این حق است و نه برای زن مسلمان اینکه آنگاه که الله و رسولش دستوری دهند اینکه برایشان اختیاری از کارشان باشد، و هرکس که نافرمانی الله و رسولش را می کند او قطعا بطور کاملا آشکارگمراه گشته است.

امری که در این دو آیه آمده مربوط به امور دینی است نه اموردنیوی، زیرا ما در امور دینی ملزم به اطاعت و پیروی از الله متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هستیم، ولی در امور دنیوی الله متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تا زمانی که خلاف امور شرعی نباشند ما را آزاد گذاشته اند.

5- بر هر مسلمان ضروری است که از آنچه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ما را ممانعت نموده باز آییم، چنانچه از این گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فهمیده می شود: «وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَانْتَهُوا»، در این حدیث بحث اجرای اوامر مقید به توان و استطاعت شده ولی جریان نواهی مطلق آمده است، ولی این جریان نیز به توان بستگی دارد، یعنی اگر الله متعال و یا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ما را از کاری ممانعت نمودند ولی ما بنا برعلل و عذر شرعی توان ترک آن را نداشتیم در آن صورت اجرای آن عمل گناه محسوب نمی شود، بعنوان مثال الله متعال در قرآن و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ما را از شرک ممانعت نمودند ولی اگر کفار مسلمانی را مجبور به شرک نمودند و او زبانی شرک کرد و در دلش شرک نبود گناه کار نمی شود در همین باره الله متعال در سوره نحل آیه (106) فرموده اند: 

مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ.

ترجمه: هرکس بعد از ایمان آوردنش دوباره به الله کفر ورزد، بجز آنی که مجبور گشته و در حالی که قلبش با ایمان مطمئن بوده، ولی (کافر واقعی) کسی (است) که سینه اش را برای کفر باز بدارد، پس براین نوع افراد خشمی از جانب الله است و برایشان عذاب بسیار بزرگی است.

البته ناگفته نماند که توان در نواهی فقط در زمان ضرورت و اجبار ضروری است ولی در حالات عادی چون نواهی اموری ترکی اند نیاز به توان نیستند، بهمین سبب در نواهی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم جریان توان و قدرت را مطرح نکردند.

6- برخی از آیات قرآن سبب نزول دارند، همان گونه که برخی از احادیث سبب ورود دارند این حدیث سنن ابن ماجه سبب ورود دارد، سبب ورود یعنی اینکه یک اتفاق افتاده باشد و یا سؤال از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیده شده باشد ورسول الله صلی الله علیه و اله وسلم در باره آن اتفاق و یا در پاسخ به آن سؤال آن حدیث را گفته باشند، این حدیث با سبب وردوش در حدیث (1337) صحیح مسلم این گونه آمده است:

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ فَرَضَ اللهُ عَلَیْکُمُ الْحَجَّ، فَحُجُّوا»، فَقَالَ رَجُلٌ: أَکُلَّ عَامٍ یَا رَسُولَ اللهِ؟ فَسَکَتَ حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " لَوْ قُلْتُ: نَعَمْ لَوَجَبَتْ، وَلَمَا اسْتَطَعْتُمْ "، ثُمَّ قَالَ: «ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَدَعُوهُ».

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم برای ما سخنرانی نموده فرمودند: آها مردم، الله برشما حج را فرض نموده پس حج کنید، مردی گفت: آیا هر سال (حج کنیم) ای رسول الله؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) سکوت نموده (و جوابش را ندادند) تا اینکه (آن مرد) سه بار این جمله اش را تکرار نمودند، (آنگاه) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر می گفتم: بله، (حج نمودن در هرسال برشما) واجب می گشت، و شما (انجام) آن را توان نداشتید، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: مرا رها کنید (و از من نپرسید) نسبت به آنچه من برای شما رها نمودم (و برایتان بیان نکردم)، زیرا کسانی که پیش از شما بودند بنا بر پرسش های زیادشان و اختلافشان با پیامبرانشان هلاک گشتند، (لذا) هرگاه شما را به چیزی دستور دادم پس از آن به هر اندازه که می توانید عمل کنید، و چون شما را از چیزی نهی نمودم پس آن را رها کنید.

 

و در پایان این حدیث باید گفت که همین حدیث را امام بخاری رحمه الله در صحیح بخاری حدیث (7288) با سند صحیح دیگری این گونه روایت نموده اند:

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «دَعُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلاَفِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَاجْتَنِبُوهُ، وَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ».

ترجمه حدیث: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: رهایم کنید نسبت به آنچه شما را رها کردم، همانا هلاک گشته کسانی که قبل از شما بودند؛ بنا بر(زیاد) پرسیدن هایشان و اختلافشان با پیامبرانشان، لذا هرگاه شما را از چیزی ممانعت نمودم پس از(عمل به آن؛ دوری و) پرهیز نمایید، و چون شما را به چیزی دستور دهم تا به حدی که توان داشتید به عمل نمایید.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس چهارم

 

1 - (صحیح) حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ فَخُذُوهُ، وَمَا نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».

 

ترجمه حدیث: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: به هر آنچه شما را دستور دادم؛ پس آن را بگیرید و از هر آنچه شما را ممانعت نمودم؛ پس از آن باز آیید.

 

تحقیق سند: سند این حدیث ضعیف است زیرا در آن دو علت وجود دارد:

علت اول: در سند این حدیث شریک بن عبدالله بن ابی شریک نخعی رحمه الله قاضی واسط و کوفه وجود دارد ایشان یک راوی صدوق اند ولی در نقل روایات بسیار دچاراشتباه می شده و از زمانی که برمنصب قضاوت نشته حافظه اش متغییرشده است ولی ایشان یک فرد بزرگوار وعبادت گذار بوده اند.

علت دوّم: در سند این حدیث ابو محمّد سلیمان بن مهران اسدی کوفی رحمه الله معروف به أعمش وجود دارد، اعمش از عَمش گرفته شده که در لغت به معنای اشک ریزی از چشم ضعیف است، چون این امام بزرگوار چشمانشان ضعیف بوده و اکثر اشک ریزی داشته ایشان را به لقب اعمش ملقّب نمودند، و به همین لقب در میان علماء و محدثین مشهور شدند، ایشان یک قاری ماهر ویک محدّث ثقه و مورد اعتمادی بوده اند، ولی در نقل روایت تدلیس می نمودند، و طبق اصول محدثین روایت فرد تدلیس گر وگرچه ثقه هم باشد زمانی که بصورت عنعنه روایت نماید بنا بر احتمال وجود تدلیس روایتش ضعیف محسوب می شود، و زمانی که بصورت حدثنا و سمعت و امثال این کلمات روایت کند مورد قبول است، و ایشان این روایت را بصورت عنعنه روایت نموده اند، ولی ناگفته نماند که این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم بسیاری دیگر از کتب حدیثی با سندهای صحیح دیگری با اندک تفاوتها و اضافه تر روایت شده است.

در سند این حدیث اعمش رحمه الله ازابوصالح رحمه الله روایت می کند، این ابوصالح همان ذکوان سمّان زیّات مدنی رحمه الله است و یک راوی ثقه و مورد اعتماد است.


صحابی حدیث: صحابی که این حدیث را روایت نمودند ابوهریره رضی الله عنه می باشند، وی از جمله صحابه های اند احادیث زیادی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روایت نموده اند، اسم ایشان در دوران جاهلیت عبدالشمس و کنیت ایشان ابوالأسود بوده ولی بعد از اسلام با نام عبدالرحمن و کنیت ابوهریره نام گذاری شدند، نام پدر ایشان صخر و نام مادر ایشان میمونه رضی الله عنها بوده که مشرف به اسلام شده است، وی از قبیله دوس و اهل یمن می باشند، در سال هفت هجری در زمان فتح خیبر به مدینه منوّره تشریف آورده و مسلمان شده اند، ابوهریره رضی الله عنه از صحابه های هستند که احادیث زیادی روایت نموده اند علما می گویند ایشان (5374) حدیث روایت نموده اند که از این مجموعه  (326) متفق علیه است یعنی در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم هر دوروایت شده است و (93) حدیث تنها در صحیح بخاری و  (98) تنها درصحیح مسلم روایت شده و بقیه در سایر کتب حدیثی رواست شده است، ایشان در اواخر حکومت معاویه رضی الله عنه در سال (59) هجری قمری به سن (78) سالگی چشم از جهان بر بسته و به لقاء الله شتافتند رضی الله عنه.

توضیحات متن حدیث: سند این حدیث همان گونه که بیان شد ضعف دارد ولی متن این حدیث صحیح است، زیرا این متن با اندک تغییر واضافه تر از اینجا در صحیح بخاری و صحیح مسلم و برخ دیگر کتب حدیثی با سندهای غیر از این سند روایت شده است، از این حدیث چند چیز مهم فهمیده و استنباط می شود:

1 - اطاعت از دستورات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ضروری است.

2 - دستورات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شامل دو بخش می شوند، بخش امرها و بخش نهی ها.

3 - در این حدیث هر دو بخش امر و نهی بطور مطلق آمده است، یعنی بصورت مطلق رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: به هر آنچه شما را دستور می دهم آن را بگیرید و از هر آنچه که شما را ممانعت می کنم از آن باز آیید، ولی در برخ دیگر احادیث همانند حدیث دوم سنن ابن ماجه بخش امر را مقیّد به توان نموده است، و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ» یعنی: هرگاه به شما دستور انجام کاری را دادم تا آنجایی که توان دارید آن را گرفته و به آن عمل نمایید.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس سوم

بَابُ اتِّبَاعِ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ

بحث پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم


امام ابن ماجه رحمه الله چه زیبا کتابشان را با مقدمه ای شروع نمودند که در ابتدای آن سخن از پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به میان آورده اند، و با این طریق اهمیت سنّت را بیان نمودند زیرا بدون سنّت؛ دین معنی ندارد و این حدیث و سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است که قرآن مجید را تفسیر و دین را بطور کامل و واضح؛ بیان می نماید و بدون آن نه می شود قرآن کریم را فهمید و نه می شود به دین بصورت کامل عمل نمود، لذا هرکس می خواهد قرآن مجید را خوب فهمیده و به دین بصورت کامل عمل نماید؛ پس باید از احادیث و سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کاملا آگاه بوده و بدانها جامه عمل بپوشاند.

در این تیتر و عنوانی که امام ابن ماجه رحمه الله در اینجا ذکر نموده اند دو کلمه اساسی به کار رفته و نیاز به توضیح دارند، یک کلمه «اتِّبَاعِ» و دو کلمه «سُنَّةِ».

«اتِّبَاعِ» درلغت به معنای پیروی نمودن است، ولی در اصطلاح علماء کلمه «اتِّبَاعِ» را به دو معنی بکار می برند:

1 - اتباع به معنای «حرف غیر معصوم را با دلیل پیروی نمودن»، در این صورت اتباع در مقابل تقلید قرارمی گیرد زیرا تقلید یعنی «حرف غیر معصوم را بدون دلیل پذیرفتن»، در اسلام همه تشویق به اتباع شدند و از تقلید ممانعت شده اند، مگر بوقت ضرورت و قدرضرورت که اسلام برای عوامی که توان هیچ تحقیقی را ندارند؛ جواز تقلید داده است.

2 - اتباع به معنای پیروی نمودن از الله متعال و یا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، که این برای هر فرد مسلمان ضروری است، و همه باید به حد توان ازدستورات الله متعال و سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پیروی کنند، امام ابن ماجه رحمه الله به همین معنای دومی کلمه اتباع را در اینجا بکار برده اند.

واما کلمه «سُنَّةِ» در لغت به معنای روش و طریقه می آید ولی در اصطلاح محدثین به «گفتار، کردار، تأییدات سکوتی، صفات اخلاقی و خلقتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» گفته می شود، ومحدثین آن را هم معنای حدیث می دانند، و مقصود امام ابن ماجه رحمه الله ازکلمه «سُنَّةِ» در اینجا همین معنای اصطلاحی مورد نظرمحدّثین می باشد به همین خاطر آن را مضاف به کلمه « رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ » نموده و گفته: «سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»، لذا هدف امام از پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در اینجا پیروی ازتمام احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می باشد.

امام ابن ماجه رحمه الله کتابش را با «باب پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» شروع نمودند،چون جریان پیروی از دستورها وسنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از اساسی ترین مسائل است، زیرا پیروی از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در حقیقت پیروی از الله متعال است، ایشان هیچ حرفی را از طرف خود نمی گفتند و هیچ کاری را از طرف خود انجام نمی دادند همه گفتار و کردارشان به دستور الله متعال بوده است در این باره چند آیه از قرآن مجید که در ذیل آورده می شود توجه نمایید:

وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى (4) سوره نجم

ترجمه: او از سر خواهشات سخن نمی گوید، نیست سخن او بجز وحی که بسوی او وحی می شود.

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا (80) سوره نساء

ترجمه: آنی که از رسول الله پیروی می کند او از الله پیروی نموده است، و آنی که پشت می گرداند ما ترا محافظ و نگهبان بر آنان نفرستادیم.

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (31) قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (32) سوره آل عمران

ترجمه: بگو اگر الله را دوست می دارید پس از من (پیامبر) پیروی کنید الله شما را دوست می دارد و گناهانتان را برایتان می آمرزد و الله بسیار آمرزنده و بی نهایت مهرورز است، بگو از الله و رسول پیروی نمایید و اگر پشت گردانید (این را بدانید که) قطعا الله کافران را دوست نمی دارد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (59) سوره نساء

ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردید از الله پیروی نمایید و از رسول الله پیروی نمایید و از صاحبان امرتان و اگر در چیزی با یکدیگر اختلاف نمودید پس آن را بسوی الله و رسول باز گردانید اگر به الله و روز قیامت ایمان می دارید این بهترین و دارای نیک ترین سرانجام است.

علاوه از این آیات ، آیات بسیار دیگری نیز در قرآن مجید وجود دارد که ما را به پیروی از دستورات و سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دستور می دهد، همان گونه که در میان احادیث، احادیث بسیاری وجود دارد که به ما دستور اطاعت و پیروی از سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می دهد، و از مخالفت با ایشان برحذر می دارد، که برخی از آن احادیث را امام ابن ماجه در این باب و برخ دیگر از ابواب مقدمه سنن خویش ذکر نموده است.

در اینجا لازم می دانم که قبل از شروع به خواندن احادیث چند نکته را ذکر نمایم:

1 - برای هرکسی که می خواهد حدیثی را در هرکتاب حدیثی با سند بخواند بهتر است که در ابتدای سند«به قال» گفته و بعد سند آن حدیث را بخواند، و معنای «به قال» در اصل این است «بهذا السند قال صاحب الکتاب حدثنا...» یعنی با این سندی که من می خواهم بخوانم صاحب این کتاب این حدیث را بیان نموده اند، زیرا اگر فرد «به قال» نگوید و مستقیم سراغ سند برود و بگوید « حَدَّثَنَا فلان عن فلان.....» این بیانگر یک شائبه دروغ می شود زیرا که حدیثی را که می خواند و در ابتداء سند آن می گوید «حَدَّثَنَا» یعنی برای ما حدیث بیان نموده، برای او که این حدیث بیان نشده بلکه برای صاحب کتاب این حدیث بیان شده و کلمه «حَدَّثَنَا» سخن صاحب کتاب است، لذا وقتی در ابتدای سند «به قال» بگوید این شائبه برطرف می شود، زیرا او گفته است که با این سندی که من می خوانم صاحب کتاب این حدیث را از فلانی .... روایت نموده است.

 

2 - در اصل هر حدیث از دو قسمت تشکیل می شود:

أ - سند. 

ب : متن.

سند به همان سلسله روایانی گویند که متن را روایت می کنند، و متن به کلامی گفته می شود که آن را سلسله راویان روایت نموده اند، بعنوان مثال در این حدیثی که امام ابن ماجه رحمه الله در سنن خویش آورده توجه نمایید:

 

حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ».

«حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، وَوَکِیعٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ»؛ سند است و «مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ»؛ متن است.

 

3 - عموما صحت و ضعف احادیث به سندهای آنها بستگی دارد، یعنی اگر سند صحیح باشد متن صحیح، و اگر ضعیف باشد متن ضعیف می گردد؛ بجز در برخی از مواقع که بنا برعلل و یا شذوذی که در متن یافت می شوند، با وجود صحت سند متن آن حدیث ضعیف و مردود محسوب می شود، زیرا یا شاذ است و یا معلل و هر دو نوع از احادیث ضعیف و بی اعتبار محسوب می شوند، البته در اینجا ضروری است که گفته شود که تشخیص شذوذ و علل احادیث با وجود صحت اسانید کار محدثین متخصص است و هرکس هرکس نمی تواند چنین اظهار نظرهایی نماید و احادیثی که سندهای آنها صحیح اند را شاذ و یا معلّل معرفی کنند.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس دوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

کتاب سنن ابن ماجه دارای یک مقدمه و سی هفت کتاب است، و مجموعه احادیث سنن ابن ماجه (4341) حدیث می باشد، که از این مقدار (266) حدیث در مقدمه کتاب و الباقی در سایر کتب سنن ابن ماجه روایت شده اند.

امام ابن ماجه رحمه الله کتابشان را با این الفاظ شروع نموده اند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَصَلَّى اللهُ وسَلَّمَ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَصَحبِهِ وَمُحِبِّیهِ.

ترجمه: به نام معبود به حق بسیار مهربان و نهایت مهروز(کتابم را شروع می کنم) (یا) الله بر سردارما محمّد و خاندان وی و یاران و دوستدارانش؛ رحمت و سلامتی عنایت فرما.

امام ابن ماجه رحمه الله بنا بر پیروی از قرآن مجید و بنا پیروی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در نوشتن نامه هایشان، کتاب سنن خویش را با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» شروع نمودند.

امام ابن ماجه رحمه الله بعد از «بِسْمِ اللَّهِ» چنین فرمودند: «وَصَلَّى اللهُ وسَلَّمَ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَصَحبِهِ وَمُحِبِّیهِ»، این کلمات اندکی نیاز به توضیح دارد، که بنده ان شاء الله تعالی و توفیق الهی به توضیح آنها می پردازم:

1- «وَصَلَّى اللهُ» این جمله از نظر لفظی جمله فعلیه و خبریه است ولی از نظرمعنی و مفهوم جمله انشائیه و امریه است، یعنی یا الله رحمت عنایت کن.

«صَلاة» اگر از جانب الله متعال باشد مراد رحمت است، و اگر از جانب فرشتگان باشد مراد دعا و استغفار است و اگر ازجانب ما انسان ها برای رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم گفته شود مراد درود است، برای بهتر واضح شدن این معانی به آیه (56) سوره احزاب توجه دهید، الله متعال می فرمایند: {إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا} یعنی : همانا الله رحمت و فرشتگان دعا و استغفار می کنند بر پیامبر (پس شما) ای کسانی که ایمان آورده اید بر ایشان درود فرستاده و خوب و کامل سلام نمایید.

2- «وسَلَّمَ» این جمله از نظر لفظی جمله فعلیه و خبریه است ولی از نظرمعنی و مفهوم جمله انشائیه و امریه است، یعنی (یا) الله (به رسول الله صلی الله علیه و سلم) سلامتی و برکت عنایت نما و ایشان را از مشکلات و آفات در امان و سالم بدار.

«سلام» در اصل نامی از نامهای الله متعال است، و معنای سلام این است که از خوبی ها و برکتها خالی نمانی و از مشکلات و آفات در امان وسالم بمانی.

امام ابن ماجه رحمه الله بنا بر دستور قرآن و عمل به آن؛در اینجا هم درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرستاده و هم سلام نموده است، زیرا در قرآن مجید در سوره احزاب آیه (56) به ما دستور داده که باید هر دوی این کار در حق رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم انجام شود، آنجایی که فرموده: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید برایشان (یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) درود بفرستید و خوب و کامل سلام نمایید.

3- «عَلَى سَیِّدِنَا»، سَیِّد در اصل «سَوِید»، که هموزن کلمه کریم است؛ بوده است، کسره بر واو سنگین بوده از آن حذف شده و واو ساکن و یاء ساکن با هم جمع شده واو به یاء تبدیل گشته و یاء در یاء ادغام شده تا «سَیِّد» گشته است، علاوه از آنچه بیان شد علماء در باره اصل کلمه «سَیِّد» نظریات دیگری را نیزبیان نموده اند.

علماء بزرگوار می گویند: «سَیِّد» برسرپرست و بزرگ قوم، بر رهبر، فرد نیک و برتر، بر شخص بردبار، برشخص سخی، برمالک و بر شوهر اطلاق می شود.

امام ابن ماجه رحمه الله در اینجا کلمه «سَیِّدِ» را برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بکار برده اند واین مجاز است و هیچ ایراد شرعی ندارد، ولی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برای تواضع و اینکه پیروانش گرفتار افراط و غلو نشوند، دوست داشتند که این کلمه بگونه ای برایشان استفاده نکنند، که بوی غلو و افراط در تعریف بیاید، در این باره به حدیث صحیحی که انس بن مالک رضی الله عنه روایت نموده و درصحیح ابن حبان، حدیث (6240) آمده دقت نمایید:

عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَا خَیْرَنَا وَابْنَ خَیْرِنَا، وَیَا سَیِّدَنَا وَابْنَ سَیِّدِنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا بِقَوْلِکُمْ وَلَا یَسْتَفِزَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ، أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ».

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودند که همانا مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: ای بهترین ما و پسر بهترین ما و ای آقا و سردارما و پسر آقا و سردارما، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آهای مردم گفتارتان را بگویید ولی شیطان شما را سبک سر و جاهل نگرداند، (که در باره من، گرفتار غلو و افراط گردی) من بنده الله و فرستاده و پیامبر او هستم.

همین روایت در مسند احمد، حدیث (12551) چنین روایت شده است:

عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا مُحَمَّدُ یَا سَیِّدَنَا وَابْنَ سَیِّدِنَا، وَخَیْرَنَا وَابْنَ خَیْرِنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ عَلَیْکُمْ بِتَقْوَاکُمْ، لَا یَسْتَهْوِیَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ، أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ، وَاللهِ مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِی فَوْقَ مَنْزِلَتِی الَّتِی أَنْزَلَنِی اللهُ.

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودند که مردی گفت ای محمّد ، ای آقا و سردارما و پسر آقا و سردارما، ای بهترین ما و پسر بهترین ما، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آهای مردم تقوا و پرهیزگاری را لازم بگیرید، شیطان شما را (بر گفتار غیرمجاز) شجاع و بهادرنگرداند، من محمّد پسر عبدالله، بنده الله و فرستاده و پیامبر او هستم، سوگند به الله (متعال) دوست نمی دارم که مرا از جایگاهی که الله (متعال) به من داده بالاتر ببرید.

4- «مُحَمَّدٍ» نام رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است، این نام از بهترین و مشهورترین نامهایشان می باشد، این نام اسم مفعول است و از«حُمّد» مضاعف می باشد به معنای ستایش و ستوده شده است، «محمّد» هم نام و هم صفت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می باشد، و این نام برای سایرین تنها نام است و صفت نیست، «محمّد و احمد» دو نام از نامهای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می باشد که در قرآن آمده است، علاوه از این دو نام، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نامهای دیگری نیز داشته اند:

عَنْ جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لِی خَمْسَةُ أَسْمَاءٍ: أَنَا مُحَمَّدٌ، وَأَحْمَدُ وَأَنَا المَاحِی الَّذِی یَمْحُو اللَّهُ بِی الکُفْرَ، وَأَنَا الحَاشِرُ الَّذِی یُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمِی، وَأَنَا العَاقِبُ. صحیح بخاری (3532).

ترجمه: جبیربن مطعم رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: من دارای پنج نام هستم: من محمّد و احمد هستم و من ماحی کسی که الله بوسیله او کفر را محو و نابود می کند؛ هستم، و من حاشرکسی که (در روز قیامت) مردم بر قدم من جمع می شوند، هستم و من عاقب هستم (کسی که بعد از او دیگر پیامبری نماید).

علاوه از این پنج نام، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دارای کنیت ابوالقاسم و القاب بسیار زیادی بوده اند که در قرآن و احادیث صحیح آمده است.

5- «وَآلِهِ» کلمه «آل» به پیروان و خاندان بکار برده می شود، «آل» در اصل «أهل» بوده که هاء به همزه تبدیل شده و سپس تسهیل گشته «آل» شده است، بهمین خاطر زمانی که بخواهیم تصغیر «آل» را بیان کنیم می گوئیم «أهیل»، چون به اصلش که «أهل» است برگشته و تصغیرش «أهیل» می آید، علاوه از این علماء نظریه دیگری نیز در باره اصل «آل» بیان نموده اند، در اصل کلمه «آل» در زبان عربی به خاندان اشراف بکار برده می شود، بهمین خاطر عربها «آل الحجّام» آل حجامتگر نمی گویند، اما اینکه در قرآن «آل فرعون» گفته چون او خودش را از اشراف می دانسته و بر این تصور و خیال بوده است، عموماً و اکثراً کلمه «آل» و «أهل» زمانی که به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نسبت شود؛ داری دو معنی است:

1- به معنای همسران

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (33) سوره احزاب

ترجمه: (شما زنان پیامبر) در خانه هایتان بمانید و همچون زمان جاهلیت نخستین (بدون حجاب، در میان مردم) ظاهر نگردید، و نماز را برپا دارید و زکات پرداخت کنید و از الله و رسولش پیروی کند فقط الله می خواهد پلیدی و بدی را از شما اهل بیت (و خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، دورنموده و) از بین ببرد و کاملا شما را پاک سازد.

2- به فرزندان و اقوام نزدیکی که صدقه برآنها حرام است ورسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آنها در زیر چادر قرار دادند، در این باره به حدیث صحیحی که در این باره ذکر می شود توجه نمایید:

1 - عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ: أُتِیَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِشَیْءٍ مِنْ تَمْرِ الصَّدَقَةِ، فَأَخَذْتُ تَمْرَةً فَأَلْقَیْتُهَا فِی فِی، فَأَخَذَهَا بِلُعَابِهَا حَتَّى أَعَادَهَا فِی التَّمْرِ، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا کَانَ عَلَیْکَ مِنْ هَذِهِ التَّمْرَةِ مِنْ هَذَا الصَّبِیِّ؟، فقَالَ: «إِنَّا آلَ مُحَمَّدٍ لَا یَحِلُّ لَنَا الصَّدَقَةُ». صحیح ابن حبان، حدیث (722)

ترجمه: حسن بن علی رضی الله عنهما فرمودند: از خرماهای صدقه به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آورده شد من (از میان آنها) خرمائی را برداشته و در دهانم گذاشتم (تا بخورم، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) آن را با آب دهانم گرفته بیرون آورده و در میان خرماها بازگرداندند، به ایشان گفته شد ای رسول الله چه مشکلی برایتان پیش می آمد اگر این خرما را این بچه می خورد؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: همانا برای ما خاندان محمّد صدقه حلال نمی باشد.

2- عَنْ عَبْد الْمُطَّلِبِ بْنَ رَبِیعَة َقَالَ َقَالَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:«إِنَّ هَذِهِ الصَّدَقَاتِ إِنَّمَا هِیَ أَوْسَاخُ النَّاسِ، وَإِنَّهَا لَا تَحِلُّ لِمُحَمَّدٍ، وَلَا لِآلِ مُحَمَّدٍ». صحیح مسلم، حدیث (1072)

ترجمه: عبدالمطلب بن ربیعه رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا این صدقات چرک های مردم اند، و این ها نه برای محمّد ونه برای خاندان محمّد حلال نیست.

3- عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ، رَبِیبِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الآیَةُ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ {إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا} [الأحزاب: 33] فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، فَدَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِکِسَاءٍ وَعَلِیٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَجَلَّلَهُ بِکِسَاءٍ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا» قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: وَأَنَا مَعَهُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَنْتِ عَلَى مَکَانِکِ وَأَنْتِ إِلَى خَیْرٍ». (جامع ترمذی، حدیث (3787)

ترجمه: عمر بن ابی سلمه رضی الله عنه پیش زاده پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: این آیه {إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا} [الأحزاب: 33] در خانه ام سلمه (رضی الله عنها) بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل گشت، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم، فاطمه، حسن وحسین را فراخواند و آنها را با چادری پوشاند و علی (بن ابی طالب رضی الله عنه، نیز) پشت سر ایشان (ایستاده) بودند او را (نیز) با چادر پوشاندند، و سپس فرمودند: یا الله این ها اهل بیت من هستند پس از آنها پلیدی و بدی را دو نما و آنها را کاملا پاک گردان. ام سلمه (رضی الله عنها) فرمودند: و من نیز همراه آنها هستم ای رسول الله؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: تو بر جایت بمان و در حالی که تو بر (جایگاه) بهتر(از این چادر) هستی.

 

کلمه «آل» برای غیر «آل» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بکاربردن مجاز است.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا أَتَاهُ قَوْمٌ بِصَدَقَتِهِمْ، قَالَ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى آلِ فُلاَنٍ»، فَأَتَاهُ أَبِی بِصَدَقَتِهِ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى آلِ أَبِی أَوْفَى». صحیح بخاری، حدیث (1497)

ترجمه: عبدالله بن ابی اوفی رضی الله عنه فرمودند: هرگاه افرادی صدقات و زکاتشان را به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می آوردند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: یا الله برفلان خاندان رحمت عنایت کن؛ پدرم صدقه و زکاتش را (به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) آورد، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: یا الله بر خاندان ابی اوفی رحمت عنایت کن.

6- «وَصَحبِهِ» صحب اسم جمع صاحب به معنای صحابی است، وصحابه به کسی گفته می شود که در او سه شرط یافت شود:

1 - در بیداری با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات نموده باشد، زیرا اگر فردی در خواب با پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم ملاقاتی داشته باشد او صحابه محسوب نمی شود، من در اینجا کلمه ملاقات بکار بردم و کلمه دیدار بکار نبردم و نگفتم صحابه آن است که با پیامبر دیداری داشته باشد، تا صحابه های کور را شامل شود زیرا آنها با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ملاقات داشته اند ولی چون کور بودند با چشم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را مشاهده نکرده اند.

2 - به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ایمان واقعی آورده باشد، زیرا اگر کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ایمان ظاهر داشته باشد، همانند منافقین به آنها صحابه گفته نمی شود.

3 - با ایمان از دنیا رفته باشد، زیرا اگر کسی با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته وبه وی ایمان واقعی آورده ولی والیعاذ بالله بعدا از دین برگشته و بی ایمان از دنیا رفته همانند مرتدین ما به آنها صحابه نمی گوییم.

در اینجا سه نکته مهم لازم است که ذکر شود:

1 - اهل سنّت و جماعت به منافقین و مرتدین صحابه نمی گویند، لذا آیات قرآنی و احادیث نبوی صلی الله علیه و آله وسلم که در باره منافقین و یا مرتدین آمده را در باره صحابه رضی الله عنهم دانستن کاملا اشتباه است.

2- صحابه رضی الله عنهم معصوم نیستند، یعنی مرتکب گناهان صغیره و کبیره شده اند.

3 - صحابه رضی الله عنهم همه عادل اند، یعنی بطور عمدی در بیان احادیث و احکام دینی دروغ نگفته اند.

7- «وَمُحِبِّیهِ» یعنی دوستداران پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم، تمام مسلمانان دوستداران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اند؛ زیرا دوستی با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم یکی از مهم ترین شعبه جات ایمانی است.

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ». صحیح بخاری، حدیث (14)

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلای الله علیه و آله وسلم فرمودند: سوگند به آنی که جانم در دست اوست، هیچ یک از شما مسلمان نمی گردد تا اینکه من بنزد او ازپدر و مادرش و فرزندش محبوب تر باشم.

عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ، حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ». صحیح بخاری، حدیث (15)

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند: پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هیچ یک از شما مسلمان نمی گردد تا اینکه من بنزد او ازپدر و مادرش و فرزندش و تمام مردم محبوب تر باشم.

علامت و نشانی محبّت و دوستی با الله متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در پیروی از این دو ذات بزرگوار است، الله متعال در سوره آل عمران آیه (31) می فرماید:

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ .

ترجمه: بگو اگر الله را دوست می دارید از من پیامبر پیروری کنید در نتجه الله شما را دوست می دارد و برایتان گناهانتان را می آمرزد، و الله بسیار آمرزنده و بی نهایت مهرورزاست.

بنده ان شاء الله تعالی در شرح سنن ابن ماجه بعد از توضیحات تیتر و عنوان هرباب، به بیان سند و متن هر حدیث به عربی و ترجمه متن به فارسی آن خواهم پرداخت و سپس سند را بررسی نموده و نکات لازم و مرتبط به آن را بیان نموده و در آخر در باره متن و مسائل مرتبط و مستنبط ازآن را، توضیحات خواهم داد.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه درس اول

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

 

إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِینُهُ، مَنْ یَهْدِهِ اللهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَا هَادِیَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَمَّا بَعْدُ:

کتابی که قراراست ان شاء الله تعالی تدریس شود؛ کتاب سنن ابن ماجه است، ولی لازم می دانم که قبل از شروع به ترجمه و تدریس کتاب، بطور بسیارمختصر در باره دو چیز صحبت نمایم:

1- در باره امام ابن ماجه رحمه الله.

2 - در باره کتاب سنن ابن ماجه.

امام ابن ماجه رحمه الله، همان ابوعبدالله محمد بن یزید قزوینی معروف به ابن ماجه رحمه الله می باشند، ایشان در سال 209 هجری قمری در قزوین متولد شدند، و در روز دوشنبه هشتم رمضان در سال 273 هجری قمری به سن 64 سالگی وفات نمودند.

برخی از علماء می گویند ماجه لقب یزید پدر امام می باشد و این نظریه درست ترین نظریه در این باره می باشد و گرچه برخی گفته اند که ماجه اسم مادر امام است که این قول زیاد صحت ندارد و برخی نیز بر این باورند که ماجه لقب جدّ امام است که نیز اشتباه می باشد، نکته دیگر این که نوشتن (ة) در آخر «ماجه» غلط است و درست نوشتن «ه» است، پس «ماجة» اشتباه و «ماجه» درست است.

وامّا در باره کتاب سنن ابن ماجه باید چند نکته را توضیح دهم:

1 - سنن ابن ماجه یکی از کتب شش گانه معروف حدیثی و یکی از سنن چهارگانه مشهورحدیثی است.

2- کتاب ابن ماجه «سنن» است، و «سنن» به کتب حدیثی گویند که بر منوال کتب فقهی ترتیب داده شده باشند، اما اینکه برخی می گویند که در کتب سنن حدیثی فقط از احکام فقهی بحث می شود، و از عقائد و فضائل و مناقب در آنها بحث نمی شود، و در این نوع موضوعات در آنها احادیث آورده نمی شود، چندان صحت ندارد زیرا در سنن ابن ماجه در ابتدای کتاب، در(المقدمه) فضائل صحابه رضی الله عنهم و مسائل اعتقادی و ایمانی ذکر شده و بعد کتاب الطهارة ذکر شده است و در کتاب سنن نسائی «کِتَابُ الْإِیمَانِ وَشَرَائِعِهِ» وجود دارد که در آن مسائل ایمان و اعتقادی مطرح شده و در باره آنها احادیث ذکر شده است.

3 - معنای «سنن» چیست؟ «سنن» جمع سنّت است و سنّت در لغت به روش و طریقه گویند ولی در اصطلاح محدّثین سنّت به گفتار، کردار، تأییدات سکوتی، صفات اخلاقی و خِلقتی  رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفته می شود، در نزد محدّثین در حقیقت حدیث و سنّت مترداف المعنی اند.

4- سنن ابن ماجه، گرچه رتبه این کتاب در میان کتب شش گانه حدیثی و سنن اربعه آخراست، ولی از نظر آشنائی با راویان ضعیف و کذّاب و شناخت احادیث ضعیف و موضوع رتبه اوّل را داراست، لذا یک فرد با خواندن کتاب سنن ابن ماجه علاوه از آگاهی در باره عقائد و احکام دینی چند فایده حدیثی مهم دیگر نیزحاصل می کند:

1 - با بیشتر از سه هزارو پانصد حدیث صحیح و حسن آشنا می شود.

2 - حدودا با نزدیک به هزار حدیث ضعیف و موضوع آشنائی پیدا می کند .

3 - با بسیاری از راویان ضعیف و کذّاب آشنا می شود.

4 - با بسیاری ازراویان ثقه و مورد اعتماد آشنائی پیدا می کند.

امیدوارم که الله متعال به بنده این توفیق را عنایت کند تا بنحو احسن ترجمه ، شرح و تحقیق این کتاب حدیثی را به پایان رسانم و خدمتی در راستای سنّت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم انجام داده باشم.