۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۳۶ تا ۲۴۱)

 

(236) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَاشْتَدَّ وَجَعُهُ، اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَبَیْنَ رَجُلٍ آخَرَ؛ فَقَالَ عُبَیْدُ اللهِ (راوی الحدیث) فَذَکَرْتُ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ؛ فَقَالَ: وَهَلْ تَدْرِی مَنِ الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ: لاَ، قَالَ: هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ .

 

ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند: آنگاه که بیماری پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم سخت و سنگین شد، از همسرانشان اجازه خواستند تا اینکه در خانه من پرستاری و بیمار داری شوند، و آنها نیز به ایشان اجازه دادند، «روزی از روزهایی که خانه من بودند وایشان در خودشان احساس سبکی نمودند که» در میان دو مرد که یکی عباس بود و یک مرد دیگری بود در حالی که پاهایش بر زمین خط کشیده و کش می خورد ؛ از خانه بیرون شده و به مسجد تشریف بردند؛ عبید الله روای حدیث می گویند : من آنچه را عایشه برایم بیان نموده بود به ابن عباس بیان نمودم ؛ ایشان گفتند: وآیا می دانی آن مردی که عایشه برایت نامش را ذکر نکرده چه کسی بوده ، من گفتم : نه، ایشان فرمودند : او علی بن ابی طالب بوده است .

 

(237) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَقَدْ رَاجَعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی ذَلِکَ وَمَا حَمَلَنِی عَلَى کَثْرَةِ مُرَاجَعَتِهِ إِلاَّ أَنَّهُ لَمْ یَقَعْ فِی قَلْبِی أَنْ یُحِبَّ النَّاسُ بَعْدَهُ رَجُلاً قَامَ مَقَامَهُ أَبَدًا وَلاَ کُنْتُ أُرَى أَنَّهُ لَنْ یَقُومَ أَحَدٌ مَقَامَهُ إِلاَّ تَشَاءَمَ النَّاسُ بِهِ، فَأَرَدْتُ أَنْ یَعْدِلَ ذَلِکَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ.

 

ترجمه : عایشه رضی الله عنه فرمودند: همانا من ازپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خواستم تا «درانتخاب ابوبکر رضی الله عنه برای پیش نمازی مردم» تجدید نظر نمایند «وعلاه و از ایشان کسی دیگری برای پیش نمازی مردم انتخاب نمایند » مرا بر باربار درخواست نمودن و مشورت دادن وارد نکرد بجز اینکه این در قبلم پسند نیامد «و فکر کردم» که مردم هر گز دوست نمی دارند که مرد دیگری بجای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ایستاده و برای آنان پیش نمازی دهد و من بجز این فکرنمی کردم که هرگز کسی در جای پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم « برای پیش نمازی و امامت» نمی ایستد مگر اینکه مردم نسبت به او بدیمنی تصور می کنند ، لذا من اراده نمودم که «با این پیشنهاد نظررسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  عوض نموده و ایشان » از ابوبکر«رضی الله عنه» صرف نظر نموده وکس دیگری را علاوه از ایشان « برای پیش نمازی و امامت مردم» انتخاب کنند .

 

(238) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرَضَهُ الَّذِی مَاتَ فِیهِ، فَحَضَرَتِ الصَّلاَةُ فَأُذِّنَ، فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ فَقِیلَ لَهُ: إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رجلٌ أَسِیفٌ إِذَا قَامَ فِی مَقَامِکَ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یُصَلِّی بِالنَّاسِ وَأَعَادَ فَأَعَادُوا لَهُ، فَأَعَادَ الثَّالِثَةَ، فَقَالَ: إِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ؛ فَخَرَجَ أَبُو بَکْرٍ فَصَلَّى، فَوَجَدَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ نَفْسِهِ خِفَّةً، فَخَرَجَ یُهَادَى بَیْنَ رَجُلَیْنِ، کَأَنِّی أَنْظُرُ رِجْلَیْهِ تَخُطَّانِ الأَرْضَ مِنَ الْوَجَعِ، فَأَرَادَ أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَتَأَخَّرَ فَأَوْمَأَ إِلَیْهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ مَکَانَکَ، ثُمَّ أُتِیَ بِهِ حَتَّى جَلَسَ إِلَى جَنْبِهِ فَکَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی، وأَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِصَلاَتِهِ، وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أَبِی بَکْرٍ .


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند: زمانی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیمار شدند همان بیماری که در آن وفات نمودند ، وقت نماز فرارسید و برای نماز اذان داده شد،«رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» فرمودند: ابوبکررا دستور دهید که برای مردم پیش نمازی دهد، به ایشان گفته شد: همانا ابوبکر مردی نرم دل است و چون در جای شما برای نماز بایستد آن قدر گریه اش می گیرد که نمی تواند برای مردم پیش نمازی دهد «لذا شما به عمر دستور دهید تا پیش نمازی دهد» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره گفتند «که ابوبکر را دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد» و آنها نیز حرفشان را تکرار نمودند، تا اینکه در بار سوم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا شما زنان همانند زنان زمان یوسف هستید « وحقیقت را بیان نمی کنید» به ابوبکر دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد؛ ابوبکر رفته و برای مردم «در آن روزهای بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» پیش نمازی دادند ، تا اینکه «روزی» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در خود احساس سبکی نمودند و در میان دو مرد از خانه بیرون شده « و برای ادای نمازبه مسجد تشریف بردند و پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در حالی از خانه بیرون و به مسجد تشریف بردند» که دو مرد دو شانه ایشان را گرفته و پاهی مبارک از درد بر زمین کشیده شده خط می کشیدند، و چون ابوبکر«دیدند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تشریف آوردند» خواستند تا عقب بروند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به ایشان اشاره نمودند که سرجایت بمان و عقب نرو، سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم آورده شد تا اینکه در پهلوی ابوبکر نشانده شد ، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندند و ابوبکر به نماز ایشان اقتدا نموده نماز می خواندند و مردم به نماز ابوبکر اقتدا نموده و با نماز ایشان نماز می خواندند.

 

(239) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَاءَ بِلاَلٌ یُؤْذِنُهُ بِالصَّلاَةِ فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ أَسِیفٌ وَإِنَّهُ مَتَى مَا یَقُمْ مَقَامَکَ لاَ یُسْمِعُ النَّاسَ فَلَوْ أَمَرْتَ عُمَرَ فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ؛ فَقُلْتُ لِحَفْصَةَ: قُولِی لَهُ إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ أَسِیفٌ، وَإِنَّهُ مَتَى یَقُمْ مَقَامَکَ لاَ یُسْمِعُ النَّاسَ فَلَوْ أَمَرْتَ عُمَرَ قَالَ: إِنَّکُنَّ لأَنْتُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاس؛ فَلَمَّا دَخَلَ فِی الصَّلاَةِ وَجَدَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی نَفْسِهِ خِفَّةً، فَقَامَ یُهَادَى بَیْنَ رَجُلَیْنِ، وَرِجْلاَهُ تَخُطَّانِ فِی الأَرْضِ حَتَّى دَخَلَ الْمَسْجِدَ؛ فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو بَکْرٍ حِسَّهُ، ذَهَبَ أَبُو بَکْرٍ یَتَأَخَّرُ؛ فَأَوْمَأَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَجَاءَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى جَلَسَ عَنْ یَسَارٍ أَبِی بَکْرٍ، فَکَانَ أَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی قَائِمًا، وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی قَاعِدًا، یَقْتَدِی أَبُو بَکْرٍ بِصَلاَةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلاَةِ أَبِی بَکْرٍ رضی الله عنه .

 

ترجمه :عایشه رضی الله عنها فرمودند : زمانی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیماریشان سخت و سنگین شد «روزی» بلال آمدند و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را برای رفتن به نماز خبردارمی نمودند که ایشان فرمودند : به ابوبکر دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد، من گفتم : ای رسول الله همانا ابوبکرمرد نرم دلی است و همانا هرگاه که در جای شما برای نماز به ایستد از گریه نمی تواند به مردم چیزی بشنواند اگر عمررا دستور دهید «بهتر است، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره »فرمودند : به ابوبکر دستور دهید تا برای مردم پیش نمازی دهد؛ «عایشه گفتند» من به حفصه گفتم : توبرای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بگو که همانا ابوبکر مرد بسیار نرم دلی است و همانا او اگر در جای شما برای پیش نمازی به ایستد «آنقدر گریه می کند که» نمی تواند مردم را بشنواند، اگربه عمر دستور می دادید «که پیش نمازی دهد بهتر می بود» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا شما زنان همانند زنان دوران یوسف هستید «که حقیقت را می پوشانید»، به ابوبکر دستور دهید که برای مردم پیش نمازی داده و نماز بخواند؛ «روزی از روزها» همین که ابوبکر وارد نماز شد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در خودشان احساس سبکی نمودند و بلند شده و در حالی که دو مرد دو شانه ایشان را گرفته و دو پایشان بر زمین خط کشیده رفتند تا اینکه وارد مسجد شدند؛ و چون ابوبکر صدای پایشان را شنیدند ابوبکر شروع نمودند به عقب رفتن ؛ که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ایشان اشاره نمودند «که عقب نرود و سرجایش به ایستد» سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تشریف آوردند تا اینکه سمت چپ ابوبکر نشستند، ابوبکر بودند که ایستاده نماز می خواندند و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نشسته نماز می خواندند، وابوبکر به نماز رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اقتدا نمودند و مردم هم به نماز ابوبکر رضی الله عنه اقتدا نمودند .

 

 (240) حدیث أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ الأَنْصَارِیِّ، وَکَانَ تَبِعَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَخَدَمَهُ، وَصَحْبَهُ، أَنَّ أَبَا بَکْرٍ کَانَ یُصَلِّی لَهُمْ فِی وَجَعِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ، حَتَّى إِذَا کَانَ یَوْمُ الاثْنَیْنِ وَهُمْ صُفُوفٌ فِی الصَّلاَةِ، فَکَشَفَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتْرَ الْحُجْرَةِ، یَنْظُرُ إِلَیْنَا وَهُوَ قَائِمٌ کَأَنَّ وَجْهَهُ وَرَقَةُ مُصْحَفٍ، ثُمَّ تَبَسَّمَ یَضْحَکُ، فَهَمَمْنَا أَنْ نَفْتَتِنَ مِنَ الْفَرَحِ بِرُؤْیَةِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَنَکَصَ أَبُو بَکْرٍ عَلَى عَقِبَیْهِ لِیَصِلَ الصَّفَّ، وَظَنَّ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَارِجٌ إِلَى الصَّلاَةِ، فَأَشَارَ إِلَیْنَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ أَتِمُّوا صَلاَتَکمْ، وَأَرْخَى السِّتْرَ، فَتُوُفِّیَ مِنْ یَوْمِهِ .

 

ترجمه : انس بن مالک انصاری رضی الله عنه که «به مدت ده سال دور مدنی» خدمتگار و همراه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود ایشان روایت نمودند که همانا ابوبکر در دوران بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که در آن وفات نمودند برای آنها پیش نمازی می دادند ، تا اینکه روز دوشنبه فرا رسیدو در حالی که همه در صف های نماز ایستاده بودند« و نماز می خواندیم» که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پرده خانه شان را دور نموده و به سوی ما نگاه می نمودند و در حالی که ایستاده بودند و چهره مبارک همانند برگه قرآن بود، سپس لبخند زده خندیدند، ما خواستیم از شادی دیدن پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم دچار فتنه شده «و نماز ما رها کنیم» ابوبکر برپشت پاهایشان عقب عقب آمده تا اینکه به صف اول برسند ، و گمان نمودند که همانا پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم می خواهند از خانه بیرون شده و برای نماز بیایند، سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بسوی ما اشاره نمودند که نمازتان را تکمیل کنید و پرده «خانه شان» را پایین انداختند و همان روزشان وفات نمودند .

 

 (241) حدیث أَنَسٍ، قَالَ: لَمْ یَخْرُجِ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثَلاَثًا، فَأُقِیمَتِ الصَّلاَةُ، فَذَهَبَ أَبُو بَکْرٍ یَتَقَدَّمُ؛ فَقَالَ نَبِیُّ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْحِجَابِ فَرَفَعَهُ، فَلَمَّا وَضَحَ وَجْهُ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، مَا نَظَرْنَا مَنْظَرًا کَانَ أَعْجَبَ إِلَیْنَا مِنْ وَجْهِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ وَضَحَ لَنَا، فَأَوْمَأَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِیَدِهِ إِلَى أَبِی بَکْرٍ أَنْ یَتَقَدَّمَ، وَأَرْخَى النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْحِجَابَ، فَلَمْ یُقْدَرْ عَلَیْهِ حَتَّى مَاتَ .

 

ترجمه :انس (بن مالک رضی الله عنه) فرمودند : پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بنا بربیماری تا سه روز (از خانه) بیرون نشده (و به مسجد تشریف نیاوردند، در این روزهای ابوبکر رضی الله عنه برای مردم پیش نمازی می دادند تا اینکه روزی)، ابوبکر(رضی الله عنه) رفتن تا جلو رفته (و برای مردم پیش نمازی دهند) که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پرده (خانه شان) را بلند نموده (و مردم داخل مسجد را نگاه نمودند) و چون چهره پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نمایان گشت ، و آنگاه که چهره ایشان ظاهر گشت ما منظری (تا به حال) که در نزد ما از چهره پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پسندیده ترباشد ندیده بودیم، سپس پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم با دستشان به سوی ابوبکر(رضی الله عنه) اشاره نموده (و به ایشان دستور دادند تا ) جلو رفته (و برای مردم پیش نمازی دهد) و(سپس) پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پرده (خانه شان) را پایین انداختند،(به مسجد تشریف نیاوردند و در خانه ماندند) ، وتا زمانی که وفات نمودند دیگر کسی قادر(به دیدن) ایشان نشد .