حدیث (24) حدیث عبْد اللهِ بْنِ عَمْرٍو أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَیُّ الإِسْلامِ خَیْرٌ قَالَ: تُطْعِمُ الطَّعامَ وَتَقْرَأُ السَّلامَ عَلى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ.
ترجمه : عبد الله بن عمرو رضی الله عنه روایت نمودند که همانا مردی ازپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدند که (کدام شعبه از شعبه جات) اسلام بهترین است ؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : (بهترین شعبه اسلام این است که به نیازمندان) خوراک بخورانی و بر هرکسی که شناختی و یا نشناختی سلام کنی .
حدیث (25) حدیث أَبی مُوسَى رضی الله عنه قَالَ: قَالُوا یا رَسُولَ اللهِ أَیُّ الإِسْلامِ أَفْضَلُ قَالَ: مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَیَدِهِ.
ترجمه : ابوموسی رضی الله عنه روایت نمودند که (برخی از صحابه رضی الله عنهم) گفتند : ای رسول الله کدام یک (از اهل) اسلام بهترین است ؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : آن (اهل اسلامی بهترین است که سایر) مسلمانها از زبانش و دستش در امان و سالم بمانند.
حدیث (26) حدیث أَنَسٍ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ:
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَجَدَ حَلاوَةَ الإِیمانِ، أَنْ یَکُونَ اللهُ
وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمّا سِواهُما، وَأَنْ یُحِبَّ الْمَرْءَ لا
یُحِبُّهُ إِلاّ للهِ، وَأَنْ یَکْرَهَ أَنْ یَعُودَ فی الْکُفْرِ کَما یَکْرَهُ
أَنْ یُقْذَفَ فی النَّارِ.
ترجمه : انس رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : سه (صفت) در هرکسی که یافت شد قطعا او شیرنی و مزه ایمان را چشیده است ، این که الله و رسولش به نزد او از (سایر چیزها) علاوه از این دو محبوب تر و دوست داشتنی تر باشد، و اینکه شخصی را دوست بدارد و در حالی که او را دوست نمی دارد مگربرای (رضای) الله، و اینکه ناپسند بدارد از اینکه در کفر بازگردد همانگونه که ناپسند می دارد از اینکه در آتش انداخته شود .
حدیث (27) حدیث أَنَس قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ والِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعینَ.
ترجمه : انس رضی الله عنه فرمودند : پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : کسی از شما مسلمان واقعی نمی گردد تا اینکه من (پیامبر) در نزد او از پدر و مادرش و فرزندانش و تمام مردم محبوب تر باشم .
حدیث (28) - حدیث أَنَسٍ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: لا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّى یُحِبَّ َلأخیهِ ما یُحِبُّ لِنَفْسِهِ.
ترجمه : انس رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : کسی از شما مسلمان واقعی نمی گردد تا اینکه دوست بدار برای برادر(دینی) خویش آنچه (از خیر و خوبی) برای خویش می پسندد .
ترجمه فقه اکبر امام ابوحنیفه رحمه الله
القَوْل فِی الْقُرْآن
سخن در باره قرآن
متن عربی :
وَصِفَاته فِی الْأَزَل غیر محدثة وَلَا مخلوقة وَمن قَالَ إِنَّهَا مخلوقة أَو محدثة اَوْ وقف اَوْ شکّ فیهمَا فَهُوَ کَافِر بِاللَّه تَعَالَى واالقرآن کَلَام الله تَعَالَى فِی الْمَصَاحِف مَکْتُوب وَفِی الْقُلُوب مَحْفُوظ وعَلى الألسن مقروء وعَلى النَّبِی عَلَیْهِ الصَّلَاة وَالسَّلَام منزل ولفظنا بِالْقُرْآنِ مَخْلُوق وکتابتنا لَهُ مخلوقة وقراءتنا لَهُ مخلوقة وَالْقُرْآن غیر مَخْلُوق وَمَا ذکره الله تَعَالَى فِی الْقُرْآن حِکَایَة عَن مُوسَى وَغَیره من الْأَنْبِیَاء عَلَیْهِم السَّلَام وَعَن فِرْعَوْن وابلیس فَإِن ذَلِک کُله کَلَام الله تَعَالَى إِخْبَارًا عَنْهُم وَکَلَام الله تَعَالَى غیر مَخْلُوق وَکَلَام مُوسَى وَغَیره من المخلوقین وَالْقُرْآن کَلَام الله تَعَالَى فَهُوَ قدیم لَا کَلَامهم وَسمع مُوسَى عَلَیْهِ السَّلَام کَلَام الله تَعَالَى کَمَا فِی قَوْله تَعَالَى {وکلم الله مُوسَى تکلیما} وَقد کَانَ الله تَعَالَى متکلما وَلم یکن کلم مُوسَى عَلَیْهِ السَّلَام وَقد کَانَ الله تَعَالَى خَالِقًا فِی الْأَزَل وَلم یخلق الْخلق فَلَمَّا کلم الله مُوسَى کَلمه بِکَلَامِهِ الَّذِی هُوَ لَهُ صفة فِی الْأَزَل وَصِفَاته کلهَا بِخِلَاف صِفَات المخلوقین یعلم لَا کعلمنا وَیقدر لَا کقدرتنا وَیرى لَا کرؤیتنا وَیتَکَلَّم لَا ککلامنا وَیسمع لَا کسمعنا وَنحن نتکلم بالآلات والحروف وَالله تَعَالَى یتَکَلَّم بِلَا آلَة وَلَا حُرُوف والحروف مخلوقة وَکَلَام الله تَعَالَى غیر مَخْلُوق وَهُوَ شَیْء لَا کالأشیاء وَمعنى الشَّیْء الثَّابِت بِلَا جسم وَلَا جَوْهَر وَلَا عرض وَلَا حد لَهُ وَلَا ضد لَهُ وَلَا ند لَهُ وَلَا مثل لَهُ.
ترجمه فارسی :
وصفات الله از اول بوده (و هیچ یک از آنها) نه جدید است (که قبلا نبوده باشد) و نه مخلوق است و هرکس که بگوید همانا صفات الله مخلوق اند و یا اینکه جدید اند (و قبلا نبوده اند) و یا اینکه دراین دو (جدید نبودن و مخلوق نبودن) شک و تردید نماید پس او به الله متعال کفر ورزیده است (و کافراست).
و قرآن سخنان الله متعال است که در صحیفه ها نوشته شده و در دلها حفظ شده و بر زبانها خوانده شده است و بر پیامبر (ما محمّد) صلی الله علیه و آله وسلم نازل شده است .
اینکه ما قرآن را تلفظ می کنیم (این تلفظ ما) مخلوق است و اینکه ما قرآن را می نویسیم (این نوشتن ما) مخلوق است و اینکه ما قرآن را می خوانیم (این خواندن ما) مخلوق است (ولی ، خود) قرآن غیر مخلوق است.
و آنچه الله متعال در قرآن از موسی (علیه السلام) و دیگرپیامبران علیهم السلام ذکر نموده (و یا اینکه) از فرعون و شیطان (ذکر نموده) همانا تمام اینها سخنان الله متعال است که از آنها خبر داده (و بیان نموده است)، سخنان الله متعال مخلوق نیست ولی سخنان موسی و غیر از ایشان ازسایر مخلوقها، مخلوق هستند.
وقرآن سخنان الله متعال قدیمی است (ولی) سخنان آنها (یعنی موسی و سایر مخلوقین) قدیمی نیستند.
وموسی علیه السلام سخنان الله متعال را شنیده همان گونه که در این گفته الله متعال آمده است :{وکلم الله مُوسَى تکلیما} یعنی : الله (متعال) با موسی (علیه السلام) سخن گفته است .
والله متعال پیش از اینکه با موسی علیه السلام سخن بگوید سخنگو بوده است .
(همان گونه که) الله متعال از اول و پیش از اینکه مخلوقی را بیافریند آفریدهگار بوده است .
پس زمانی که الله (متعال) با موسی (علیه السلام) سخن گفته با همان سخنش سخن گفته که صفت ازلی او بوده (وپیش از این سخن گفتن با او بوده است)، تمام صفات الله (متعال) برخلاف صفات مخلوقها می باشند ، (بعنوان مثال) الله می داند (و علم دارد، ولی علم او ) همانند علم و دانستن ما نیست، و الله قدرت و توان دارد (ولی قدرت و توان او) همانند قدرت و توان ما نیست، و الله می بیند (ولی دیدن او) همانند دیدن ما نیست، و الله سخن می گوید ولی (سخن گفتن او) همانند سخن گفتن ما نیست، و الله می شنود ولی (شنیدن او) همانند شنیدن ما نیست، و در حالی که ما با آلات (مثل زبان) و با حروف سخن می گوییم و در حالی که الله متعال بدون آلات و بدون حروف سخن می گوید، و حروف مخلوق اند و در حالی که سخنان و کلام الله متعال مخلوق نیست، و الله متعال چیزاست نه همانند (سایر) چیزهای (مخلوق) و معنای چیز(این است) که او ثابت است و بدون جسم و بدون جوهر و بدون عرض (وجود دارد) ونه حد و اندازه ای (همانند مخلوق) دارد و نه ضد و نه شریک و نه همانندی دارد ، (بلکه در ذات و تمام صفات خویش یکتا و بی همتاست) .
حدیث هفتم اربعین نووی
متن حدیث :
عَنْ ابی رقیة تَمِیم بن اوس الدَّارِیِّ رضی الله عنه أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «الدِّینُ النَّصِیحَةُ» قُلْنَا: لِمَنْ؟ قَالَ: «لِلَّهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَعَامَّتِهِمْ».
لغات حدیث :
الدِّینُ : دین ، دین اسلام .
النَّصِیحَةُ : نصیحت ، اخلاص ، تصفیه و پاکی، مخلصانه خیرخواهی نمودن.
لِمَنْ؟ : برای چه کسی؟ برای چه کسانی ؟
لِلَّهِ : برای الله ، برای معبود به حق ، برای تنها ذاتی که لیاقت پرستش را دارد .
وَلِکِتَابِهِ : و برای کتابش (قرآن مجید) .
وَلِرَسُولِهِ : و برای پیامبرش (محمد صلی الله علیه وآله وسلم) .
وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ : و برای رهبران و پیشوایان مسلمانان .
وَعَامَّتِهِمْ : وبرای عوامشان ، و برای عموم مردم و ملت اهل اسلام.
ترجمه حدیث :
ابورقیه تمیم بن اوس داری رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : دین نصیحت و خیرخواهی مخلصانه و پاک است ، ما (یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) گفتیم : (این نصیحت وخیرخواهی مخلصانه) برای چه کسانی است ؟ (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (این نصیحت وخیرخواهی مخلصانه) برای الله (متعال) و برای کتابش (قرآن) وبرای پیامبرش (محمد صلی الله علیه و آله وسلم) و برای رهبران مسلمانان و برای عوام مسلمین و عموم مردم، می باشد .
مسائل حدیث :
از این حدیث مسائل واحکام زیرگرفته و استنباط می شود :
1 - نصیحت در لغت به معنای تصفیه و اخلاص می آید ولی دراصطلاح شریعت : نصیحت یعنی : مخلصانه و بدون غل وغش خیرکسی را خواستن ومصلحت او ترجیح دادن .
2 - دین مجموعه خیرخواهی هایی مخلصانه و بدون غِلّ و غِشّ می باشد .
3- نصیحت و خیرخواهی نسبت به کسانی و یا چیزهایی که به آنها تعلق می گیرد متفاوت می باشد .
4 - به هنگام ندانستن ازعالم و یا استاد پرسیدن ضروری است .
5 - نصیحت و خیرخواهی درحق «الله متعال» یعنی : مخلصانه به وجود و یکتائی اوایمان آوردن و اورا عبادت نمودن وازدستورات او پیروی نمودن و از هرآنچه باز داشته و نهی نموده پرهیز نمودن .
6- نصیحت وخیرخواهی درحق «کتاب الله قرآن مجید» یعنی : حقوق پنجگانه قرآن را رعایت نمودن ، و حقوق پنجگانه قرآن ازقرارزیر می باشند :
( أ ) به قرآن ایمان آوردن .
( ب ) تلاوت وروخوانی قرآن را یاد گرفتن .
( ج ) ترجمه و تفسیرقرآن را دانستن .
( د ) به دستورات قرآن عمل نمودن .
(هـ ) قرآن و دستورات آن را به دیگران رساندن و مردم را به سوی آن دعوت دادن .
7 - نصیحت وخیرخواهی درحق «رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم» یعنی : به رسالت وپیامبری ایشان ایمان آوردن وبه سنّت های ایشان عمل نمودن .
8 - نصیحت وخیرخواهی درحق (رهبران مسلمین) یعنی : در امور شرعی ازآنان اطاعت و پیروی نمودن و درامور حق با آنان همکاری نمودن ودرخلوت آنان را نصیحت نمودن .
9 - نصیحت وخیرخواهی درحق (عموم مسلمین) یعنی : به آنان دین آموختن وآنان را امر به معروف و نهی از منکر نمودن وآنان را به چیزهایی که درآنها خیر دنیا و آخرت آنان نهفته است ارشاد و راهنمائی نمودن .
10 - ناگفته نماند که جمله « الدِّینُ النَّصِیحَةُ» یک قانون کلی و بیان حقیقت درونی اسلام است و کلمات «لِلَّهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَعَامَّتِهِمْ» بیانگرمواردی است که باید درحق آنها خیر خواهی صورت گیرد و مستحقین اصلی خیرخواهی مخلصانه اند.
تفاوت های حدیث :
1 - در این روایت اربعین این گونه آمده است « الدِّینُ النَّصِیحَةُ » ولی در روایت شماره مسند احمد بن حنبل این گونه بصورت تکراری آمده است «الدین النصیحة، الدین النصیحة» ثلاثا » و در روایت شماره (4574) صحیح ابن حبان این گونه آمده است « «الدِّینُ النَّصِیحَةُ»، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ » .
2 - در این روایت اربعین این گونه آمده است « الدِّینُ النَّصِیحَةُ » ولی درروایت شماره (4575) صحیح ابن حبان این گونه آمده است «أَلَا إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ، أَلَا إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ، أَلَا إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ» ودرروایت شماره (4944) سنن ابی داود و روایت شماره (16945) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است «إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ».
3 - در این روایت اربعین این گونه آمده است « الدِّینُ النَّصِیحَةُ » ولی درروایت شماره (4197) و (4198) سنن نسائی این گونه آمده است « إِنَّمَا الدِّینُ النَّصِیحَةُ » و در روایت شماره (16940) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است « إِنَّ الدِّین النَّصِیحَةُ ، إِنَّمَا الدِّینُ النَّصِیحَةُ » و در روایت شماره (16941) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است « إِنَّمَا الدِّینُ النَّصِیحَةُ ، إِنَّمَا الدِّین النَّصِیحَةُ » و در روایت شماره (16657) السنن الکبری بیهقی این گونه آمده است « إِنَّمَا الدِّینُ النَّصِیحَةُ ، إِنَّمَا الدِّینُ النَّصِیحَةُ ، إِنَّمَا الدِّین النَّصِیحَةُ ».
4- در این روایت اربعین آمده است « قُلْنَا: لِمَنْ؟ » ولی در روایت شماره (4197) و (4198) سنن نسائی و روایت شماره (4944) سنن ابی داود و برخی دیگر از کتب حدیثی این گونه آمده است « قَالُوا: لِمَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟» و در روایت شماره (16941) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است « قیل: لمن؟» و در روایت شماره (4884) شعب الایمان بیهقی این گونه آمده است « فَقِیلَ: لِمَنْ یَا رَسُولَ اللهِ؟».
5- در این روایت اربعین آمده است « قَالَ: «لِلَّهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَعَامَّتِهِمْ» ولی در روایت شماره (4944) سنن ابی داود این گونه آمده است « قَالَ: «لِلَّهِ وَکِتَابِهِ وَرَسُولِهِ، وَأَئِمَّةِ الْمُؤْمِنِینَ، وَعَامَّتِهِمْ، أَوْ أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ، وَعَامَّتِهِمْ»» ودر روایت شماره (16945) مسند احمد بن حنبل و روایت شماره (16657) السنن الکبری بیهقی این گونه آمده است « قَالَ: لِلَّهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُؤْمِنِینَ وَعَامَّتِهِمْ» و درروایت شماره (4574) صحیح ابن حبان این گونه آمده است « قَالَ: لِلَّهِ، وَلِکِتَابِهِ، وَلِرَسُولِهِ، وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ، أَوْ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَعَامَّتِهِمْ».
منابع حدیث :
این حدیث اربعین در بسیاری ازکتب حدیثی روایت شده که بنده در ذیل به مهم ترین آنها اشاره می کنم :
1 - صحیح مسلم ، حدیث شماره (55).
2- سنن نسائی ، حدیث شماره (4197) و(4198) .
3 - سنن ابی داود ، حدیث شماره (4944) .
4- مسند احمد بن حنبل ، حدیث شماره (16940) وو...
5- السنن الکبری بیهقی ، حدیث شماره (16657) .
علاوه از کتب مذکور در بسیاری دیگر از کتب حدیثی نیز این حدیث اربعین روایت شده است .
ترجمه آیه (175) سوره بقره
آیه : أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوْا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (175)
ترجمه : اینهایی که (آیات کتب آسمانی می پوشند و دین فروش می کنند در حقیقت) کسانی اند که با (از دست دادن) هدایت ، گمراهی ، و با (از دست دادن) بخشش (الهی) عذاب (الهی) را (برای خویش) خریده اند، پس چقدراینها بر(سوختن در) آتش (جهنم) صبرکننده اند!.
تفسیر آسان در فهم قرآن آیه (175) سوره بقره
( أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوْا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى) مراد از این قسمت آیه همانهایی اند که در آیه گذشته آمده بود که آیات کتب آسمانی را پوشانده و به مردم نمی رساندند ودین و آیات کتب آسمانی را به بهای اندک دنیا می فروختند و شغل منحوس دین فروشی را پیشه خویش ساخته بودند ، الله متعال در این قسمت از آیه این مطلب را بیان می دارد که در حقیقت اینها با این کارشان با از دست دادن هدایت این نعمت بزرگ الهی، گمراهی را خریده اند و با این طریق از راه بی راه شده و خودشان را به هلاکت رسانده اند، زیرا شایسته این بود که اینها کتب آسمانی را برای مردم بیان می داشتند و دین فروشی نمی کردند تا برهدایت باقی می ماندند ولی از آنجایی که اینها آیات کتب الهی را پوشانده و دین فروشی نمودند با از دست دادن هدایت گمراهی که کالای بی ارزش و مهلک است را برای خویش خریده و با آن دنیا و آخرتشان را نابود نمودند .
(وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ) و در قسمت آیه الله متعال بیان می دارد که در حقیقت این مجرمان آیات پوش و دین فروش ، با از دست دادند بخشش و آمرزش الهی عذاب الهی را خریده اند ، زیرا اگر اینها آیات کتب آسمانی را نمی پوشاندند و دین فروشی نمی کردند بخشش و آمرزش الهی شامل حال آنها می شد و الله متعال گناهان آنها بخشیده و به بهشت جاویدانش می برد ولی از آنجایی که مجرمان حرفه ای و سابقه دار آیات الهی را پوشانده تا مردم را در جهل و گمراهی نگه دارند و دین فروشی نموده تا بهای اندکی از دنیا بدست آورند لذا اینها مستحق بخشش نیستند بلکه شایسته عذاب سخت الهی اند و الله متعال آنها را به عذاب سوزان جهنم گرفتار خواهد نمود .
(فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ) آری جای تعجب است که چه چیز باعث شده که اینها برآتش سوزان جهنم که هفتاد برابر آتش دنیا حرارت و گرما دارد آنها را صابر بگرداند که آنها راضی اند در قیامت در این آتش بسوزند ولی راضی نیستند که دست از دین فروشی و پوشیدن آیات کتب الهی بردارند واقعا که جای تعجب است !
آنچه می شود در این باره گفت این است که هوای نفس و شیطان و زرق و برق دنیا و پست و مقام دنیوی آنها را مست و مدهوش خود کرده و اینها در حالت سخت مستی بسر می بردند و متوجه نیستند که چگونه با دستانشان گورشان را می کنند و چگونه با تیش ریشه خویش را می برند .
ترجمه آیه (174) سوره بقره
آیه : إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنْ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُوْلَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلا یُکَلِّمُهُمْ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (174)
ترجمه : همانا کسانی که آنچه الله ازکتاب (آسمانی) نازل نموده را می پوشانند (و مخفی می دارند) وآن را به بهای اندک می فروشند اینها (در روز قیامت) در شکمهایشان بجز آتش (جهنم) چیز دیگری نمی خورند ونه روز قیامت الله با آنها سخن می گوید و نه آنها را (از گناهانشان) پاک می گرداند و برای آنها عذاب بسیار دردناکی خواهد است .
تفسیرآسان در فهم قرآن آیه (174) سوره بقره
(إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنْ الْکِتَابِ) پوشیدن کتب آسمانی و بیان نکردن آنها برای مردم یکی از بزرگ ترین جرمهاست ، زیرا این کار باعث می شود تا مردم در جهل و خرافات و شرک مانده واز دستورات الله متعال محروم گردند و در نتیجه افراد بنا بر جهل و عدم آگاهی از دستورات الله متعال دنیا و آخرتشان برباد گردد .
(وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً) جرم دین فروشی و گناه پوشیدن دستورات الله متعال و مخفی داشتن احکام و دستورهای کتب آسمانی را معمولا آن دسته از افراد مرتکب می شوند که دنبال پست و مقامهای دنیوی و مال و ثروت اند ، آنها تصورشان بر این است که اگردین فروشی و پوشیدن دستورات کتب آسمانی صورت نگیرد و مردم از حقایق آگاه شوند شاید این پست و مقامها به ما نرسد و شاید درآمدهای مالی ما کم و یا نیست شود ، ولی اینها غافل ازاین هستند که عزت و ذلت و مال و دولت همه و همه به دست الله متعال است و این الله متعال است که بنا بر حکمتهای خودش به هر کس که بخواهد مال و ثروت می دهد و به هرکس که بخواهد پست و مقام می دهد ، آری عزت و شرافت در این است که پرودگار ما از ما راضی شود و اوست که اگر حکمتش تقاضا کند و صلاح و خیر ما در آن باشد به ما پست و مقام و یا مال و ثروت دهد، لذا نیاز به پوشیدن دستورات کتاب الله و دین فروشی نیست.
(أُوْلَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَوَلا یُکَلِّمُهُمْ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) در این قسمت از آیه الله متعال چهار عذاب سخت برای کسانی که دستورات کتب آسمانی را پوشانده و آنها را بنا بر سامان اندک دنیا می فروشند بیان نموده است که توضیح آنها از قرار زیراست :
(أُوْلَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ) اولین عذاب سخت برای دین فروشان و مخفی کنندگان احکام کتب آسمانی این است که در روز قیامت به جهنم رفته و بجز آتش جهنم چیز دیگر در شمکهایشان فرو نخواهند برد و نخواهند خورد و این بدان سبب است که آنها در مقابل پوشیدن دستورات کتب آسمانی و دین فروشی در دنیا پول گرفته بودند و خورده بودند حالا آن پولها آتش گشته و باید دوباره بخورند تا بسزای اعمال زشتشان برسند.
(وَلا یُکَلِّمُهُمْ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ) دومین عذاب سخت برای این نوع افراد دین فروش و پوشندگان و مخفی کنندگان دستورات کتب الهی این است که در روز قیامت الله متعال با آنها سخن نخواهد گفت زیرا الله متعال در دنیا به وسیله کتبی که نازل کرده بود با آنها سخن گفت ولی آنها سخنان الله متعال گوش نداده و به آنها توجه نکردند و بلکه برعکس آنها را پوشاندن و یا اینکه به بهای اندک فروختن لذا در قیامت الله متعال با آنها سخن نمی گوید تا اینکه بدانند چه قدر گناه بس بزرگی را مرتکب شده بودند.
(وَلا یُزَکِّیهِمْ) سومین عذاب الهی برای این دین فروشان و پوشندگان کتب الهی این است که از این گناه و جرمی که مرتکب شدند و خودشان را آن ملوث و کثیف نمودند الله متعال آنها را پاک نمی گرداند تا اینکه با آتش جهنم بسوزاند و این بدین سبب است که اینها خودشان در دنیا نخواستند که با عمل به کتب آسمانی خودشان را پاک کنند و ناپاک از دنیا رفته اند و حالا الله متعال هرگز این ناپاکان را پاک نمی گرداند و بهمین حالت رهایشان می کند تا در عذاب سخت الهی بسوزند.
(وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) چهارمین عذاب این است که این دسته از انسانهای که دین فروشی نموده و کتب آسمانی را در دنیا به بهای اندک فروختند دچار و گرفتارعذاب بسیار سختی خواهند شد و این بدان سبب است که اینها جرم بسیار بزرگی را مرتکب شده بودند و با پوشیدن کتب آسمانی و دین فروشی بسیاری را گمراه نموده بودند و بسیاری را ازشنیدن سخنان الله متعال در دنیا محروم کرده بودند ، انصاف این است که سزای هرمجرمی به اندازه جرم و جنایتش باشد و چون جرم این دین پوشان دین فروش بسیار بزرگ بوده لذا سزای آنها نیز باید بسیار سخت و بزرگ باشد و بهمین خاطرالله متعال فرمودند : برای اینها عذاب و شکنجه بسیاربزرگی است .
حدیث ششم اربعین نووی
متن حدیث :
عَن ابی عبدالله النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ رضی الله عنهما، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ:«إِنَّ الْحَلَالَ بَیِّنٌ، وَإِنَّ الْحَرَامَ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ لَا یَعْلَمُهُنَّ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَنِ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ فَقَد اسْتَبْرَأَ لِدِینِهِ، وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِی الْحَرَامِ، کَالرَّاعِی یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى، یُوشِکُ أَنْ یَرْتَعَ فِیهِ، أَلَا وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلَا وَإِنَّ حِمَى اللهِ مَحَارِمُهُ، أَلَا وَإِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِذَا صَلَحَتْ، صَلَحَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ، فَسَدَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، أَلَا وَهِیَ الْقَلْبُ».
لغات حدیث :
إِنَّ الْحَلَالَ بَیِّنٌ : همانا (اشیاء و امور) حلال(در اسلام) واضح (بیان گشته) است.
إِنَّ الْحَرَامَ بَیِّنٌ : همانا (اشیاء و امور) حرام (در اسلام) واضح (بیان گشته) است.
أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ : امرهای شبه دار، امورمشتبه .
فَمَنِ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ : پس هرکس از امور و چیزهای شبه دارپرهیزکرد.
فَقَد اسْتَبْرَأَ لِدِینِهِ، وَعِرْضِهِ : او قطعا برای دینش و آبرویش طلب پاکی و برائت از گناه نموده است .
مَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ : هرکس در امور شبهه دارافتاد .
کَالرَّاعِی : همانند چوپان .
یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى : اطراف قرق (و محوطه ممنوعه) می چراند.
یُوشِکُ أَنْ یَرْتَعَ فِیهِ : عنقریب است که گله اش را درداخل (قرق ومحوطه ممنوعه رفته) بچراند .
لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى : برای هرپادشاهی (محوطه ممنوعه و) قرقی است.
حِمَى اللهِ مَحَارِمُهُ : محوطه ممنوعه و قرق الله اموری است که آنها را حرام قرار داده است .
مُضْغَةً : تکه گوشت ، تکه گوشتی که به اندازه چیزی که جویده می شود باشد .
الْقَلْبُ : قلب ، دل، به «قلب» بدین خاطر «قلب» گفته می شود چون سریع وزود دگرگون شده و درآن انقلاب ایجاد می شود.
ترجمه حدیث :
همانا (اشیاء وامور) حلال (دراسلام) واضح وآشکاراست، وهمانا (اشیاء وامور) حرام (دراسلام) واضح وآشکاراست، ودرمیان این دوامور(وچیزهای) مشتبه و (شبهه داری)است که بسیاری ازمردم آنها را نمی دانند، پس هرکس ازچیزهای شبهه دار پرهیز و دوری نمود، قطعا او برای دینش وآبرویش طلب برائت (وبی گناهی) نموده است ، وهرکس درچیزهای شبهه دارافتاد اودر حرام افتاده است، همانند چوپانی که (گله اش) دراطراف قرق (ومحوطه ممنوعه) می چراند ،عنقریب که داخل آن (محوطه) را هم بچراند، آگاه باشید که همانا برای هرپادشاهی (یک محوطه ممنوعه و) قرقی است، وآگاه باشید که (محوطه ممنوعه و) قرق الله چیزهایی است که آنها را حرام قرارداده است ،وآگاه باشید که همانا در جسم یک تکه گوشتی است که چون آن سالم گردد تمام جسم سالم گشته است و چون آن فاسد گردد تمام جسم فاسد گشته است وآگاه باشید که آن (تکه گوشت) قلب می باشد.
مسائل حدیث:
ازاین حدیث مسائل و احکام زیرگرفته و استنباط می شود:
1 - تمام اشیاء و امورحلال در اسلام (که همان مجموعه قرآن وسنّت صحیح باشد) بیان شده است .
2 - تمام اشیاء و امورحرام در قرآن و سنّت صحیح بیان شده است .
3 - چیزی ازحلال و حرام وجود ندارد که در اسلام حکمش بیان نشده باشد .
4 - درتمام امورو اشیاء حلال و حرام نصی (یعنی آیه و حدیث صحیحی) وجود دارد .
5- درمیان حرام و حلال اشیاء و اموری وجود دارد که برای بسیاری ازمردم حکم آنها معلوم نیست و شبهه داراست .
6- گروه اندکی از مردم (که همانا علما متبحرباشند)، تمام حلال ها و حرام ها را می دانند و چیزشبهه داری برای آنان وجود ندارد.
7 - برای کسی که حلال و حرام بودن چیزی را نمی داند و برایش در چیزی شبهه ای وجود دارد پرهیزاز آن ضروری است .
8- برای اینکه فرد گرفتار حرامی نشود راه احتیاط را اختیار نمودن و ضروری است .
9 - برای هرمسلمان حفظ دین و آبرویش ضروری و الزامی است .
10 - پرهیز ازچیزهایی که باعث خدشه دار شدن دین و آبروی فرد می شود پرهیز و دوری ازآنها ضروری است.
11- ارتکاب امور شبهه دار باعث خدشه دارشدن دین و آبروی یک مسلمان می گردد.
12- برای افهام و تفهمیم نمودن مسائل شرعی مثال زدن روش قرآنی است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم زیاد بکارمی برند.
13 - کسی که به امور واشیاء شبهه دارعمل می کنند اوقطعا گرفتار حرام نیز خواهد شد ، زیرا او همانند چوپانی است که دراطراف قرق گله اش را می چراند عنقریب داخل قرق را هم خواهد چراند.
14- هرپادشاهی یک محوطه ممنوعه و قرقی دارد.
15 - الله متعال محوطه ممنوعه و قرقی دارد.
16- محوطه ممنوعه و قرق الله متعال چیزهایی است که آنها را حرام قرارداده است .
17- در جسم هرفرد یک تکه گوشتی است که چون آن سالم گردد تمام جسم سالم گشته است و چون آن فاسد گردد تمام جسم فاسد گشته است و آن تکه گوشت قلب می باشد.
18- قلب ؛ اصلی ترین عضو یک فرد است که سالم بودن وفساد تمام جسم به او بستگی دارد.
19 - دو نوع فساد و دونوع سالمیت وجود دارد، یک ظاهری و جسمی ، دیگری معنوی و روحی، در این حدیث مراد از فساد و سالمیت همان معنوی و روحی می باشد .
20 - پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در این حدیث مسلمانان را به نزدیک شدن به حلالها تشویق نموده و از حرامها و چیزهایی شبهه دار برحذر داشته اند .
تفاوت های الفاظ احادیث :
1 - در این روایت اربعین آمده « إِنَّ الْحَلَالَ بَیِّنٌ، وَإِنَّ الْحَرَامَ بَیِّنٌ » ولی در رواست شماره (52) و شماره (2051) صحیح بخاری وبرخ دیگر کتب حدیثی بدون لفظ « إِنَّ » این گونه آمده است « الحَلاَلُ بَیِّنٌ، وَالحَرَامُ بَیِّنٌ »، ولی در روایت شماره (1599) صحیح مسلم برخ دیگر کتب حدیثی همانند روایت اربعین با « إِنَّ » آمده است .
2 - در این روایت اربعین آمده « وَبَیْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ » ولی در روایت شماره (2051) صحیح بخاری این گونه آمده است « وَبَیْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَةٌ » و در روایت شماره (1205) سنن ترمذی این گونه آمده است « وَبَیْنَ ذَلِکَ أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ » وروایت شماره (3329) سنن ابی داود این گونه آمده است « وَبَیْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ»، وَأَحْیَانًا یَقُولُ: «مُشْتَبِهَةٌ » ودر روایت شماره (3984) سنن ابن ماجه این گونه آمده است « وَبَیْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ » و در روایت شماره (5710) سنن نسائی چنین آمده است « وَإِنَّ بَیْنَ ذَلِکَ أُمُورًا مُشْتَبِهَاتٍ ، وَرُبَّمَا قَالَ: وَإِنَّ بَیْنَ ذَلِکَ أُمُورًا مُشْتَبِهَةً » ودر روایت شماره (10401) السنن الکبری امام بیهقی چنین آمده « وَبَیْنَ ذَلِکَ أُمُورٌ مُشْتَبِهَةٌ » و در روایت شماره (18384) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است « وشبهات بین ذلک ».
3 - در این روایت اربعین آمده « لَا یَعْلَمُهُنَّ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ » ولی در روایت شماره (52) صحیح بخاری این گونه آمده « لاَ یَعْلَمُهَا کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ » و در سنن ترمذی روایت شماره (1205) و روایت شماره (18368) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است « لَا یَدْرِی کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ أَمِنَ الحَلَالِ هِیَ أَمْ مِنَ الحَرَامِ ».
4 - دراین روایت اربعین آمده است « فَمَنِ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ فَقَد اسْتَبْرَأَ لِدِینِهِ، وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِی الْحَرَامِ » ولی در روایت شماره (52) صحیح بخاری این گونه آمده است « فَمَنِ اتَّقَى المُشَبَّهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِینِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ » و در روایت شماره (2051) صحیح بخاری و روایت شماره (10401) السنن اکبری امام بیهقی این گونه آمده است « فَمَنْ تَرَکَ مَا شُبِّهَ عَلَیْهِ مِنَ الإِثْمِ، کَانَ لِمَا اسْتَبَانَ أَتْرَکَ، وَمَنِ اجْتَرَأَ عَلَى مَا یَشُکُّ فِیهِ مِنَ الإِثْمِ، أَوْشَکَ أَنْ یُوَاقِعَ مَا اسْتَبَانَ » و در آخرروایت (4453) سنن نسائی وروایت (10816) شماره السنن الکبری امام بیهقی و روایت شماره (3329) سنن ابی داود به جای این جمله این گونه آمده است « وَإِنَّهُ مَنْ یُخَالِطُ الرِّیبَةَ یُوشِکُ أَنْ یَجْسُرَ » و در روایت شماره (1205) سنن ترمذی این گونه آمده است « فَمَنْ تَرَکَهَا اسْتِبْرَاءً لِدِینِهِ وَعِرْضِهِ فَقَدْ سَلِمَ، وَمَنْ وَاقَعَ شَیْئًا مِنْهَا، یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَ الحَرَامَ » و در روایت شماره (18374) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است «فمن اتقى الشبهات استبرأ فیه لدینه وعرضه، ومن واقعها واقع الحرام» و در روایت شماره (18384) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است «من ترک ما اشتبه علیه من الإثم، کان لما استبان له أترک، ومن اجترأ على ما شک فیه، أوشک أن یواقع الحرام» .
5 - در این روایت اربعین آمده است « کَالرَّاعِی یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى، یُوشِکُ أَنْ یَرْتَعَ فِیهِ » ولی در روایت شماره (52) صحیح بخاری این گونه آمده است «کَرَاعٍ یَرْعَى حَوْلَ الحِمَى، یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَهُ» و در روایت شماره (4453) سنن نسائی این مطلب این گونه آمده است «وَإِنَّهُ مَنْ یَرْتَعُ حَوْلَ الْحِمَى یُوشِکُ أَنْ یُخَالِطَ الْحِمَى، - وَرُبَّمَا قَالَ: إِنَّهُ مَنْ یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى یُوشِکُ أَنْ یُرْتِعَ فِیهِ» و در روایت شماره (1205) سنن ترمذی این گونه آمده است «کَمَا أَنَّهُ مَنْ یَرْعَى حَوْلَ الحِمَى، یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَهُ» و در روایت شماره (3329) سنن ابی داود این گونه آمده است «وَإِنَّهُ مَنْ یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى یُوشِکُ أَنْ یُخَالِطَهُ» و در روایت شماره (10400) السنن الکبری امام بیهقی این گونه آمده است «کَالرَّاعِی یَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى یُوشِکُ أَنْ یُوَاقِعَهُ» و در روایت شماره (10816) السنن الکبری امام بیهقی این گونه آمده است «وَإِنَّهُ مَنْ یَرْعَ حَوْلَ الْحِمَى یُوشِکْ أَنْ یُخَالِطَ الْحِمَى» و در روایت شماره (5569) صحیح ابن حبان این گونه آمده است «وَمَنْ أَرْتَعَ فِیهِ کَانَ کَالْمُرْتِعِ إِلَى جَنْبِ الْحِمَى یُوشِکُ أَنْ یَقَعَ فِیهِ» و در روایت شماره (18347) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است «فمن أرتع حول الحمى، کان قمنا أن یرتع فیه» و در روایت شماره (18368) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است «فمن رعى إلى جنب حمى، یوشک أن یرتع فیه».
6 - دراین روایت اربعین آمده « أَلَا وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلَا وَإِنَّ حِمَى اللهِ مَحَارِمُهُ » ولی در روایت شماره (52) صحیح بخاری این گونه آمده است «أَلاَ وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، أَلاَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ فِی أَرْضِهِ مَحَارِمُهُ» ، یعنی در این روایت صحیح بخاری «فِی أَرْضِهِ» اضافه ترآمده است، و در روایت شماره (2051) صحیح بخاری و روایت شماره (10401) السنن الکبری امام بیهقی این گونه آمده است «وَالمَعَاصِی حِمَى اللَّهِ» ودرروایت شماره (4453) و (5710) سنن نسائی و روایت شماره (3329) سنن ابی داود و راویت شماره (10816) السنن الکبری امام بیهقی و روایت شماره (721) صحیح ابن حبان این گونه آمده است «وَسَأَضْرِبُ لَکُمْ فِی ذَلِکَ مَثَلًا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَمَى حِمًى، وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مَا حَرَّمَ» و در روایت شماره (10817) السنن الکبری امام بیهقی و روایت شماره (18384) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است «وَإِنَّ لِکُلِّ مَلَکٍ حِمًى , وَحِمَى اللهِ فِی الْأَرْضِ مَعَاصِیهِ » ودر روایت شماره (5569) صحیح ابن حبان این گونه آمده است «وَإِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًى، وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ فِی الْأَرْضِ مَحَارِمُهُ»
7 - در این روایت اربعین این گونه آمده است «أَلَا وَإِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِذَا صَلَحَتْ، صَلَحَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ، فَسَدَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، أَلَا وَهِیَ الْقَلْبُ» ولی در روایت شماره (743) شعب الایمان امام بیهقی وروایت شماره (18412) مسند احمد بن حنبل این گونه آمده است «إن فِی الْإِنْسَانِ مُضْغَةٌ إِذَا صَلُحَتْ صَلُحَ لَهُ سَائِرُ جَسَدِهِ، وَإِذَا سَقِمَتْ سَقِمَ لَهُ سَائِرُ جَسَدِهِ وَهِیَ الْقَلْبُ» و در روایت شماره (297) صحیح ابن حبان این گونه آمده است «إِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ لَهَا الْجَسَدُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ لَهَا الْجَسَدُ کُلُّهُ».
منابع حدیث :
این حدیث در بسیاری از کتب حدیثی روایت شده که مهم ترین آنها از قرار زیرمی باشند :
1 - صحیح بخاری حدیث شماره (52) و(2051) .
2- صحی مسلم ، حدیث شماره (1599) .
3- سنن نسائی حدیث شماره (4453) و (5710) .
4- سنن ترمذی حدیث شماره (1205) .
5- سنن ابی داود حدیث شماره (3329) .
6- سنن ابن ماجه حدیث شماره (3984) .
7- السنن الکبری امام بیهقی حدیث شماره (10400) ووو...
8- شعب الایمان امام بیهقی حدیث شماره (743) ووو...
9- صحیح ابن حبان حدیث شماره (297) ووو...
10- مسند احمد بن حنبل حدیث شماره (18347) وو...
علاوه از کتابهای بالا در بسیاری از کتب دیگر حدیثی نیز این حدیث روایت شده است .
حدیث (19) حدیث مُعاذ رضی الله عنه قَالَ: کُنْتُ رِدْفَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلى حِمارٍ یُقالُ لَهُ عُفَیْرٌ، فَقَالَ: یَا مُعاذُ هَلْ تَدْری حَقَّ اللهِ عَلى عِبادِهِ وَما حَقُّ الْعِبادِ عَلى اللهِ قُلْتُ اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: فَإِنَّ حَقَّ اللهِ عَلى الْعِبادِ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَلا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا، وَحَقَّ الْعِبادِ عَلى اللهِ أَنْ لا یُعَذِّبَ مَنْ لا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللهِ: أَفَلا أُبَشِّرُ بِهِ النَّاسَ قَالَ: لا تُبَشِّرْهُمْ فَیَتَّکِلُوا.
ترجمه : معاذ (بن جبل) رضی الله عنه فرمودند : من پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر خری سوار بودم که به اوعفیر گفته می شد، (که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به من گفتند) ای معاذ آیا می دانی که حق الله بر بندگانش چیست؟ و حق بندها برالله چیست ؟ من گفتم الله و رسولش بهتر می داند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : همانا حق الله بر بندگان این است که عبادت و پرستشش کنند و با او چیزی را شریک نیاورند، و حق بندگان بر الله این است کسی که چیزی را با او شرک نیاورده عذاب داده نشود، من گفتم ای رسول الله آیا مردم را با (این سخنانتان) بشارت ندهم، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : نه مردم را (با این سخنانم) بشارت نده (زیرا آنها بعد ازاینکه این سخنم را بشنوند انجام اعمال نیک را رها نموده وبرعمل به این حدیث) بسنده می کنند .
حدیث (20) حدیث أَنَسِ بْنِ مالِکٍ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمُعاذٌ رَدیفُهُ عَلى الرَّحْلِ، قَالَ: یا مُعاذُ بْنَ جَبَلٍ قَالَ: لَبَّیْکَ یا رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ، قَالَ: یا مُعاذُ قَالَ: لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ ثَلاثًا، قَالَ: ما مِنْ أَحَدٍ یَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ صِدْقًا مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ حَرَّمَهُ اللهُ عَلى النَّارِ قَالَ: یا رَسولَ اللهِ أَفَلا أُخْبِرُ بِهِ النَّاسَ فَیَسْتَبْشِروا قَالَ: إِذًا یَتَّکِلُوا وَأَخْبَرَ بِها مُعاذٌ عِنْدَ مَوْتِهِ تَأَثُّما.
ترجمه : انس بن مالک (رضی الله عنه) روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با معاذ (بن جبل رضی الله عنه) برکجاوه ای برپشت سواری سواربودند که (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : ای معاذ بن جبل (و معاذ در جواب) گفتند : ای رسول الله در خدمتم و این را برایم نیک بختی می دانم ، (دوباره رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : ای معاذ ( و معاذ) گفتند : در خدمتم و این را برای خودم نیک بختی می دانم ، تا سه بار(این گفتگو در میان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تکرار شد، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : هیچ کس نیست که از ته قلب و صادقانه گواهی دهد که بجز الله دیگر معبود به حقی نیست و قطعا محمد رسول الله فرستاده و پیامبر اوست مگر اینکه الله (متعال) آتش (جهنم) را (بصورت دائمی) بر او حرام می گرداند، (معاذ بن جبل رضی الله عنه) گفتند : ای رسول الله آیا مردم را از این حدیث خبردارنکنم تا اینکه ازآن بشارت حاصل نمایند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: (اگر بگوئی) آنها بر این حدیث بسنده می نمایند ( و انجام سایر اعمال نیک را رها می کنند) ، (روای حدیث) می گوید: معاذ این حدیث را زمان مرگش به مردم گفت چون (از نگفتن آن به مردم و پوشیدن این حدیث) احساس گناه می کرد (و فکر می کرد که گنه کار می گردد ).
حدیث (21) حدیث أَبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: الإِیمانُ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَةً وَالْحَیاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإِیمانِ.
ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : ایمان شصت و اندی شعبه دارد و شرم و حیا شعبه ای از ایمان است .
حدیث (22) حدیث ابْنِ عُمَرَ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرَّ عَلى رَجُلٍ مِنَ الأَنْصارِ وَهُوَ یَعِظُ أَخَاهُ فی الْحَیاءِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: دَعْهُ فَإِنَّ الْحَیاءَ مِنَ الإِیمانِ.
ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم برمردی از انصارگذر نمودند و در حالی که آن مرد برادر(دینی) خودش را درباره (کم نمودن شرم و حیائش) نصیحت می کرد (و گویا به او می گفت که شرم و حیای زیاد بتو ضرر می رساند)، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (خطاب به این نصیحتگر) فرمودند : رهایش کن (واو را نصیحت نکن که شرم و حیائش را کم کند) زیرا قطعا شرم و حیا (شعبه ای از شعبه جات) از ایمان است .
حدیث (23) حدیث عِمَرانَ بْنِ حُصَیْنٍ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ
عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: الْحَیاءُ لا یَأتی إِلاّ بِخَیْرٍ.
ترجمه : عمران بن حصین رضی الله عنه فرمودند : پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : شرم و حیا بجز خیر و خوبی چیز دیگری (را با خود) نمی آورد .
حدیث (16) حدیث المُسَیَّبِ بْنِ حَزْنٍ قَالَ: لَمّا حَضَرَتْ أَبا طَالِبٍ الْوَفاةُ جاءَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَوَجَدَ عِنْدَهُ أَبا جَهْلِ بْنَ هِشامٍ وَعَبْدَ اللهِ بْنَ أَبی أُمَیَّةَ بْنِ المُغِیرَة، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لأبی طالِبٍ یا عَمِّ قُلْ لا إِلهَ إِلاّ اللهَ کَلِمَةَ أَشْهَدُ لَکَ بِها عِنْدَ اللهِ، فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ وَعَبْدُ اللهِ بْنِ أَبی أُمَیَّةَ یا أَبا طَالِبٍ أَتَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ عَبْدِ المُطَّلِب فَلَمْ یَزَل رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَعْرِضُها عَلَیْهِ، وَیَعُودَانِ بِتِلْکَ المَقالَةِ حَتّى قَالَ أَبو طَالِبٍ، آخِرَ ما کَلَّمَهُمْ، هُوَ عَلى مِلَّة عَبْدِ المُطَّلِبِ، وَأَبى أَنْ یَقُولَ لا إِلهَ إِلاّ الله، فَقالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَمّا وَاللهِ لأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ ما لَمْ أُنْهَ عَنْکَ فَأَنْزَلَ اللهُ تَعالى فِیهِ (مَا کانَ لِلنَّبِی) الآیة .
ترجمه : مسیب بن حزن رضی الله عنه فرمودند : زمانی که مرگ به سراغ ابوطالب آمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بنزدش آمد و به نزدش ابوجهل بن هشام و عبد الله بن ابی امیه بن مغیره را یافت ، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ابوطالب گفت : ای عمو(لا اله الا الله) بگو (این) کلمه ای است (که اگر تو آن را برزبان آوری و بدان معتقد گردی) من با آن در نزد الله (بر مسلمان بودن تو) گواهی می دهم، (ولی) ابوجهل و عبد الله بن ابی امیه گفتند : ای ابوطالب آیا (با اسلام آوردن) از دین عبد المطلب اعراض و روگردانی می کنی، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مستمرگفتن کلمه (توحید) را بر او عرضه می کرد و آن دو (یعنی ابوجهل و عبدالله) نیز همان سخنشان را تکرار می کردند تا اینکه آخرین سخنی که ابوطالب با آنها زد این بود که او بر دین عبد المطلب است و سرباز زد از اینکه (لا اله الا الله) بگوید ، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : اما سوگند به الله من برایت دعای بخشش خواهم نمود تا اینکه از آن ممانعت نگردم ، بعدا الله متعال در این باره آیه (ماکان للنبّی) را نازل نمود (که در آن الله متعال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و تمام مسلمین را از دعای مغفرت و بخشش نمودن برای کفار ممانعت نموده است ).
حدیث (17) حدیث عُبادَةَ رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَنْ شَهِدَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّ عِیسَى عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ وَکَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَالْجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، أَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ عَلى مَا کَانَ مِنَ الْعَمَل. وزاد أحد رجال السند مِنْ أَبوَابِ الْجَنَّةِ الثمانِیَةِ أَیُها شَاءَ.
ترجمه : عباده رضی الله عنه فرمودند : پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرکس که گواهی دهد که بجز الله دیگر معبود به حق و یکتا و بی شریکی نیست و قطعا محمد بنده الله و فرستاده و پیامبرش می باشد و همانا عیسی (علیه السلام) بنده الله و فرستاده اش و سخنش و روحی از اومی باشد که بسوی مریم (علیها السلام) انداخته است، و بهشت حق است و آتش (دوزخ) حق است ، الله او را با هر نوع عملی هم که باشد به بهشت داخل خواهند نمود، و یکی از راویان حدیث چنین روایت نموده که (الله او را ) از هشت درب بهشت که بخواهد داخل بهشت خواهند نمود .
حدیث (18) حدیث مُعاذِ بْنِ جَبَلٍ رضی الله عنه قَالَ: بَیْنا أَنا رَدِیفُ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، لَیْسَ بَیْنی وَبَیْنَهُ إِلاّ أَخِرَةُ الرَّحْلِ، فَقالَ: یا مُعاذ قُلْتُ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ ثُمَّ سَارَ ساعَةً ثُمَّ قَالَ: یا مُعاذ قُلْتُ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ ثُمَّ سارَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ: یا مُعاذ قُلْتُ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ قَالَ: هَلْ تَدْری ما حَقُّ اللهِ عَلى عِبادِهِ قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: حَقُّ اللهِ عَلى عِبادِهِ أَنْ یَعْبُدوهُ وَلا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً ثُمَّ سَارَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ: یا مُعاذُ بْنُ جَبَلٍ قُلْتُ: لَبَّیْکَ رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْکَ، فَقَالَ: هَلْ تَدْری ما حَقُّ الْعِبادِ عَلى اللهِ إِذَا فَعَلُوهُ قُلْتُ اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: حَقُّ الْعِبادِ عَلى اللهِ أَنْ لا یُعَذِّبَهُمْ.
ترجمه : معاذ بن جبل رضی الله عنه فرمودند: در حالی که من پشت سرپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم (بر سواری) سواربودم و در مین من و ایشان بجزچوب پشت کجاوه چیز دیگری فاصله نبود ، که (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : ای معاذ ، (ومن) گفتم : رسول الله در خدمتم و این را برایم نیک بختی می دانم ، سپس لحظه ای (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) رفتند (و به مسیرشان ادامه دادند) سپس (دوباره) فرمودند : ای معاذ (ومن) گفتم در خدمتم رسول الله و این را برای خودم نیک بختی می دانم، سپس لحظه ای (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) رفتند (و به مسیرشان ادامه دادند) سپس (دوباره) فرمودند : ای معاذ (ومن) گفتم در خدمتم رسول الله و این را برای خودم نیک بختی می دانم، (آن وقت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : آیا می دانی که حق الله بر بندگانش چیست ؟ من گفتم : الله و پیامبرش بهتر می دانند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : حق الله بر بندگانش (این است که) او را عبادت و پرستش نمایند و به چیزی را شرک نیاورند، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) لحظه ای رفتند(و به مسیرشان ادامه دادند) و سپس فرمودند : ای معاذبن جبل ، من گفتم : رسول الله به خدمت آماده ام و این را برایم نیک بختی می دانم ، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : آیا می دانی که حق بندها برالله چیست زمانی که آنها الله را عبادت نموده و به او شرک نیاورند، (معاذ می گوید) که من گفتم : الله و پیامبرش بهتر می دانند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : حق بندها بر الله این است که آنها را (بصورت دائمی) عذاب ندهد .
ترجمه فقه اکبر امام ابوحنیفه رحمه
صِفَات الله أزلیة
صفات الله ازاول بوده اند
متن عربی :
لم یزل عَالما بِعِلْمِهِ وَالْعلم صفة فِی الْأَزَل وقادرا بقدرته وَالْقُدْرَة صفة فِی الْأَزَل ومتکلما بِکَلَامِهِ وَالْکَلَام صفة فِی الْأَزَل وخالقا بتخلیقه والتخلیق صفة فِی الْأَزَل وفاعلا بِفِعْلِهِ وَالْفِعْل صفة فِی الْأَزَل وَالْفَاعِل هُوَ الله تَعَالَى وَالْفِعْل صفة فِی الْأَزَل وَالْمَفْعُول مَخْلُوق وَفعل الله تَعَالَى غیر مَخْلُوق.
ترجمه فارسی :
(الله) همیشه با علمش عالم بوده وعلم صفت همیشه ای و دائمی اوست و(الله) به قدرتش قادر و تواناست و قدرت صفت همیشه ای و دائمی اوست و (الله) با سخنانش سخن می گوید و سخن گفتن صفت همیشه ای و دائمی اوست ، و(الله) آفریدگار مخلوقاتش است و خلق نمودن و آفریدن صفت همیشه ای و دائمی اوست، و(الله) کننده کارهایش می باشد و انجام عمل و کارها صفت همیشه ای و دائمی اوست، و او الله متعال کننده کارهاست و انجام دادن کارها صفت همیشه ای و دائمی اوست ، و آنچه کار و فعل الله برآن صورت می گیرد او مخلوق است ولی فعل و کار الله مخلوق نیست .
ترجمه فقه اکبر امام ابوحنیفه رحمه الله
الصِّفَات الذاتیة والفعلیة
صفات ذاتی و صفات فعلی
متن عربی :
اما الذاتیة فالحیاة وَالْقُدْرَة وَالْعلم وَالْکَلَام والسمع وَالْبَصَر والارادة وَأما الفعلیة فالتخلیق والترزیق والإنشاء والإبداع والصنع وَغیر ذَلِک من صِفَات الْفِعْل لم یزل وَلَا یزَال بصفاته وأسمائه لم یحدث لَهُ صفة وَلَا اسْم.
ترجمه فارسی:
اما (صفات) ذاتی (که تعلقشان به ذات الله متعال است ازاین قراراست) : زنده بودن، قدرت داشتن، وعلم داشتن و سخن گفتن و شنیدن و دیدن و اراده نمودن و اما صفات فعلی (یعنی صفاتی که به افعال و اعمال الله متعال تعلق می گیرند از این قرار است) : آفریدن، و روزی دادن، و ایجاد کردن ، وازعدم بوجود آوردن و ساختن و سایر صفات فعلی غیر از اینها (که برای الله متعال در قرآن وسنّت صحیح به ثبوت رسیده است) همه این اسمها و صفاتی (که در قرآن وسنّت صحیح برای الله متعال آمده است) همیشه (برای الله متعال) ثابت بوده و خواهد بود و هرگزنه برایش صفت و نه نام جدیدی (که قبلا نداشته باشد) بوجود آمده است( بلکه تمام نامها و صفاتش همیشه بوده و خواهد بود) .
ترجمه آیه (173) سوره بقره
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنْ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلا عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (173)
ترجمه : همانا (الله متعال) حیوان (حلال گوشتی که بدون ذبح) خودش بمیرد و خون (جاری و روان) و گوشت خوک و هرآن (حیوان حلال گوشتی) که (زمان ذبحش) نام غیر الله بر او گرفته شود را حرام قرار داده است ، پس هر کس که مجبورگشت (که از این حرامها بخورد و در حالی که) نه بغاوتگراست و نه هم از حد گذرکننده است (فقط بوقت نیاز و بقدر نیاز می خورد) پس براو (در خوردن حرامها در چنین حالاتی) گناهی نیست و قطعا الله (متعال) بسیار آمرزنده و بی نهایت مهربان است .
تفسیرآسان آیه (173) سوره بقره
(إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ) حرام یعنی چیزی که استفاده نمودن از آن به هر نوعی ممنوع باشد ، الله متعال در این آیه از خوردن چند چیزممانعت نموده وآنها را حرامها قرار داده است که تفصیل آنها از قرار زیرمی باشند :
(الْمَیْتَةَ) اولین چیزی که الله متعال در این آیه آن را حرام قرار داده است حیوان حلال گوشتی است که خود بخود و بدون ذبح شرعی مرده باشد، این نوع حیوانات چون خود مرده اند و ذبح شرعی برآنها صورت نگرفته و خون روان از بدن آنها بیرون نشده است و خوردن گوشت آنها برانسان ضرر دارد الله متعال آن را حرام قرار داده است .
(وَالدَّمَ) دومین چیزی که الله متعال در این آیه آن را حرام قرار داده است ، خون است و مراد از خون در این آیه خون روان و جاری مراد است همان گونه که در آیه دیگری از قرآن مجید ذکر شده است، و اما خون بسته شده همانند جگر و اسپرزحلال است همانگونه که در حدیث صحیحی حلال بودن آنها بیان گشته است .
(وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ) سومین چیزی که الله متعال در این آیه آن را حرام قرار داده است گوشت خوک می باشد، الله متعال بربنا لطف و کرم خویش این گوشت پر میکرب و مضر را برما مسلمانان حرام قرار داده است .
(وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ) چهارمین چیزی که الله متعال در این آیه آن را حرام قرار داده است، آن حیوان حلال گوشتی است که زمان ذبح او نام غیر الله بر او صدا زده و گرفته شود، این نوع حیوان گرچه ذبح شده است ولی چون نام غیر الله بر او گرفته شده بازهم حرام است و الله متعال ما را از خوردن گوشت چنین حیوانی ممانعت نموده است ، زیرا حیوانی که در زمان ذبحش نام الله متعال بر او گرفته نشده و نام غیر الله بر او گرفته شده است و ذبح کننده آن دچار انحراف فکری و عقیدتی بوده است ، خوردن گوشت چنین حیوان بر یک مسلمانی که از نظر فکر و عقیدتی سالم و درست است جایز نمی باشد زیرا اگر از این گوشت بخورد گویا به نوعی اعتراف به وجود غیر الله کرده است و به نوعی معترف به شرکت دادن دیگران در امور خدایی نموده است که این خود حرام و گناهی بس بزرگ است .
(فَمَنْ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلا عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ) این قسمت از آیه بیانگر لطف و مرحمت الله متعال به ما انسانها و مسلمانها را می رساند و آن اینکه الله متعال حرامها را بوقت ضرورت و بقدر ضرورت برای حفظ جان ما حلال قرار می دهد، لذا اگر کسی در حالت مجبوری و به قدر نیازو بدون اینکه بغاوتگر و طلب کننده حرام باشد و بدون اینکه ازحد نیاز گذشته و اضافه خوری کند ؛ می تواند از حرامهای مذکور در این آیه و یا سایر حرامها استفاده کند تا اینکه بتواند خودش را نجات دهد .
آری زمانی برای یک مسلمان مجاز است که ازحرامی به قدر نیاز استفاده کند که ، اولا: بغاوتگر و خلافکار نباشد ، و در ثانی: خواهان حرام خوری نباشد، وثالثا : از حد و اندازه نیاز بیشتر استفاده نکند ، این مطالب در (غَیْرَ بَاغٍ وَلا عَادٍ) ذکرشده است ، لذا کسی که در مواقع ضرورت و مجبوری با این شرایط از حرامی استفاده می کند در این صورت فی الواقع آن حرام حلال نگشته است ولی استفاده از آن در چنین وقتی گناه محسوب نمی شود والله مهربان بنا بر لطف و مرحمت خویش استفاده کننده از حرام را در چنین وقتی مجرم نمی کند و در حق او گناه نمی نویسد .
(إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) آری قطعا الله متعال بسیار آمرزنده و بی نهایت مهربان است ، آمرزنده است و گناه کسی که چیز حرامی را بوقت ضرورت و بقدر ضروت می خورد و یا استفاده می کند را بخشیده و برایش گناهی نمی نویسد و مهربان است که در وقت ضرورت برای حفظ جان انسانها اجازه به استفاده از حرامها را می دهد و در چنین مواقع اضطراری برآنها سخت گیری نمی کند .