۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

تفسیرآسان آیه (۲۴۷) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۷) سوره بقره

 

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنْ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (۲۴۷)

 

ترجمه : وپیامبرشان به آنان گفت : همانا الله، طالوت را برایتان (بعنوان) پادشاه (و فرمانده نظامی) فرستاده (و تعیین نموده) است، آنان گفتند : کجا اوبرما حق پادشاهی (و فرماندهی) را دارد و در حالی که ما از او به (این) پادشاهی (و فرماندهی) حق دارترهستیم و به اووسعت مالی (وثروت) داده نشده است (و به ما داده شده است) (پیامبرشان) گفت : همانا الله او را برشما برگزیده (واورا بعنوان فرمانده نظامی شما انتخاب نموده) است، و به دانش و جسم او (برشما) افزوده است ، و الله به هرکس که بخواهد (از) پادشاهی (فرماندهی) خویش می دهد و الله گسترده دهنده و(نسبت به دادن منصب ها و پستها به بندگان) کاملا آگاه است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۷) سوره بقره

 

(وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنْ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ) در این آیه الله متعال گفتگوئی را نقل نموده است که در میان آن پیامبر بنی اسرائیل و بزرگان قومش در باره تعیین فرمانده نظامی برای رفتن به جهاد اتفاق افتاده بوده است ، آری پیامبرشان به آنان گفت : الله متعال طالوت را به عنوان فرمانده نظامی تان انتخاب نموده است . ولی از آنجایی که طالوت از بزرگان و ثروت مندان قوم نبود ، فورا بزرگان و ثروتمندان قوم اعتراض نموده و گفتند : کجا او می تواند فرمانده ما شود و در حالی که توان مالی و ثروتی که به ما داده شده است هرگز به او داده نشده است لذا یکی از ماها باید فرمانده تعیین می شد نه او که از ثروت مندان و پول داران نیست ، آری آنان بنا بر عدم درک از حقایق و یا بنابر غرورمالی که داشتند گرفتار چنین تفکر غلطی شده بودند، همانگونه که بسیاری از ثروت مندان نیزدر هر دور زمان گرفتار چنین افکار نادرستی می شوند ، واقعا انسان به ایمان این افراد تعجب می کند زیرا وقتی که پیامبرشان گفته که الله متعال طالوت را به عنوان فرمانده برایتان انتخاب نموده آنها هرگز نباید به این حکم الهی اعتراض می کردند و باید بدون هیچ چون وچرائی همانند یک مسلمان واقعی تسلیم شده و به آن جامه عمل می پوشاندند، آری دوباره پیامبرشان به آنان گفت : این انتخاب من نیست که شما دارید برآن اعتراض می کنید ،‌این انتخاب الله متعال است و الله متعال او را برشما برگزیده است لذا براین حکم اعتراض نکنید و این را بدانید که کارهای الله متعال همه از روی حکمت اند و حکمت دراین انتخاب این است که طالوت از نظر دانش و بالأخص دانش نظامی و همچنین از نظر توان و قوت جسمی برشما برتری دارد و الله متعال به دانش و توانی داده که به هیچ یکی از شماها نداده است و در میان جنگ در حقیقت ثروت مندی و پول داری کار ساز نیست و آنچه می تواند در جنگ کارائی داشته وباعث پیروزی شود همانا داشتن دانش نظامی و توان جسمانی است ، و این دو را طالوت دارد و شماها ندارید بهمین خاطر الله متعال اورا فرمانده انتخاب نموده و از شما اشراف و ثروتمندان کسی را انتخاب نکرده است .

چند نکته مهم از این قسمت از آیه فهمیده می شود که از قرار زیرمی باشد:

 

۱ - عموما ثروتمندان و اشراف و متمولین بیشتر و از همه زودتر برقوانین الهی اعتراض می کنند .

۲ - عموما صاحبان مال و ثروت و بزرگان قوم گرچه صلاحیت یک پست و منصبی را نداشته باشند باز هم خودشان را از همه بیشتر مستحق پست ها و منصب ها می دانند .

۳ - هرپست و منصبی دارای شرائط خاص خودش می باشد ،لذا افرادی که به آنها در حکومت اسلامی پست و منصبی داده می شود باید که دارای شرائط خاص آن پست و منصب باشند .

۴ - برای فرماندهی نظامی دانش جنگی و قوت جسمی بسیار لازم است .

۵ - بنا بر اعتراضات مردمی نباید دستورات الهی را رها نموده و یا تغییر داد.

۶- داعیان دین این را باید خوب بدانند که وقتی ملتها بر گفته های الله متعال و فرامین پیامبران علیهم السلام اعتراض نموده و آنها را به چالش می کشند ، پس ما هرگز نباید فکر کنیم که به مجردی که سخن از دهان ما بیرون شد، ملتها فورا آنها را گرفته و برسر نهاده و به آنها عمل خواهند نمود ، خیر هرگز در طول تاریخ این گونه نبوده و نخواهد شد، بلکه باید یک داعی ، باربار یک مطلب را با روشهای گونان گون و با حکمت کامل بیان کند تا شاید برخی از صاحبان عقل و خرد آن را به پذیرند .

(وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ) در این شکی نسیت که الله متعال مختار کل است و او به هرکس که بخواهد بنا برصلاح دید و حکمتهای خویش هر چه را که بخواهد می دهد، و در این واقعه الله متعال صلاح و حکمت را در این دیده و دانسته است که طالوت را بعنوان فرمانده نظامی در میدان جهاد تعیین کند ، آری تعیین افراد بر پست و منصب ها آشنائی کاملی نسبت به افراد و پست و منصب خواهان است و هیچ کس از الله متعال دراین میدان و سایر میادین آگاه تر نیست ، لذا او هرکسی را که بخواهد از پادشاهی و حکم خویش داده و او را بر هر پست و منصبی که بخواهد تعیین می کند و یک مسلمان بدون هیچ اعتراضی به آن و احترام کامل باید آن را با دل وجان بپذیرد .

 (وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ) آری واقعا الله متعال به هرکس که بخواهد و صلاح ببیند وسعت دانش و قوت و بزرگی در جسم و یا هر نعمت دیگری را می دهد و فقط اوست که گستر دهنده نعمتهاست ، و او نسبت به دادن منصب ها به افراد ذی صلاح و هرچیزدیگربی نهایت دانا و آگاه است .

تفسیرآسان آیه (۲۴۶) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۶) سوره بقره

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإٍ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمْ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمْ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمْ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (۲۴۶)

 

ترجمه : آیا به سوی آن گروه (از بزرگان) بنی اسرائیل بعد از موسی نگاه نکردید (و از جریان آنها باخبر نیستی) آنگاه که به پیامبرشان گفتند برای ما شاهی (و سرپرستی به عنوان فرمانده جنگی تعیین نما و) با ما بفرست (تا ما به فرماندهی او) در راه الله بجنگیم (و جهاد) کنیم (پیامبرشان) گفت : ای چه بسا که اگر جنگ (و جهاد) برشما نوشته (و فرض) شود (آنگاه) شما جنگ (و جهاد) ننمائید، آنها گفتند : مگرما را چه شده است که در راه الله نجنگیم (وجهاد ننمائیم) و در حالی که ما (توسط همین کفار) از خانه هایمان و پسران (ودختران ما) بیرون رانده شده ایم ، و چون جنگ (وجهاد) برآنان نوشته (وفرض قرارداده) شد، (از رفتن به جنگ و جهاد) پشت گرداندند مگر(گروه) اندکی از آنان (که به جهاد رفتند) و الله نسبت (به اعمال) ظالم ها کاملا آگاه و با خبر است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۶) سوره بقره

 

لازم می دانم قبل از تفسیر این آیه و آیات بعدی ، یک نکته را بیان نمایم و آن اینکه دراین آیه و آیات بعد از این آیه ؛ جریان جنگ گروهی از اهل ایمان بنی اسرائیل به فرماندهی طالوت، با قوم کافری، به فرماندهی جالوت بیان شده است، آری آنچه از این داستان بیان شده در این آیه وآیات بعدی فهمیده می شود؛ این است که پیش از این جنگ، قوم جالوت ، این گروه از بنی اسرائیل را از وطنشان بیرون رانده و فرزندان آنان را به اسارت گرفته بودند، تا اینکه یک زمانی اینها از پیامبر زمانشان درخواست جنگ و جهاد با آنان را می نمایند که تفصیل این جریان را در این آیه و آیات بعدی در ذیل خواهی خواند : 

(أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإٍ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمْ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ) آنچه از این قسمت از آیه فهمیده می شود این است که گروهی از اهل ایمان بنی اسرائیل که بعد ازوفات موسی علیه السلام بودند، روزی به نزد پیامبرزمانشان آمدند و از ایشان در خواست نمودند تا برای رفتن به جنگ وجهاد در راه الله برای آنان فرماندهی را تعیین کند .

(قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمْ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُوا) از آنجایی که پیامبرشان از اوضاع و احوال و عادات آنها آگاه بود و می دانست که اینها مردان جنگ و جهاد نیستند و یا هم شاید می خواست قبل ازآمدن حکم جهاد آنها را آزمایش کند تا بداند که تا چه حد آنها راست می گویند ، لذا به آنها گفت : شاید که اگر جنگ و جهاد برایتان نوشته وفرض شود، شما به جنگ و جهاد نروید ؟

(قَالُوا وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا) در این قسمت از آیه آمده که آنان در مقابل حرف پیامبرشان گفتند : مگر ما را چه شده است که در راه الله جنگ و جهاد نکنیم ؟ و سپس آنها برای درست بودن و موجه بودن درخواستشان چنین دلیل آورده و گفتند : (ما باید به جنگ با این قوم کفار برویم زیرا آنها قبلا) ما را از خانه هایمان و پسران (و دختران) ما بیرون نموده اند (ووطن ما را اشغال و فرزندان ما را به اسارت گرفتند، لذا ما باید برای انتقام از آنها رفته و با آنها بجنگیم و آنها را از وطن خودمان اخراج و فرزندان ما را از اسارت آنها آزاد نماییم) . 

(فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمْ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ) در این قسمت از آیه آمده است که آنچه پیامبرشان حدس زده و به آنها گفته بود همان شد و زمانی که جنگ و جهاد برآنها نوشته وفرض شد، اکثر از دیدگاه و پیشنهادشان عقیب نشینی نموده وبه جنگ با کفار و جهاد نرفتند و به آنچه قبلا خودشان درخواست نموده بودند پشت گرداندند، بجز گروه اندکی از آنان که بر سر حرفشان ماندند و به جهاد رفته و با دشمن جنگیده و پیروز گشتند .

(وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ) آری الله متعال نسبت به ظالمانی همانند اینهایی که درخواست رفتن به جهاد و جنگ نموده و چون برآنها فرض شد، عقب نشینی نموده و به جهاد نرفتند،‌ کاملا آگاه و با خبراست و خوب می داند که در دل آنها چه گذشته وچرا به جهاد نرفتند، همانگونه که الله متعال نسبت به تمام ظالمان و کارهای آنان آگاه و باخبراست، آری در حقیقت این قسمت از آیه هشداری برای ظالمان است که ای ظالمان شما هرچند که بخواهید فریبکاری و مخفی کاری کنید تا کسی از کارتان سر در نیاورد ولی نمی توانید گنده کاریهایتان را از الله متعال بپوشید او نسبت به تمام گفتار و کردارتان آگاه است و سرفرصت مناسب که حکمتهای او تقاضا کند در دنیا و یا آخرت نسبت به همه آنها از شما سر زده است باز خواست خواهد نمود و نسبت به آنها شما را سخت سزا خواهد داد .

تفسیرآسان آیه (۲۴۵) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۵) سوره بقره

 

مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۲۴۵)

ترجمه : کیست که به الله قرض نیکو بدهد سپس الله آنرا برای او چندین برابرزیادتر نماید و الله (درمعیشت وروزی بندگان) تنگی و گستردگی عنایت می کند ، و(این را بدانید که همه شما) به سوی او باز گردانده می شوید .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۵) سوره بقره

 

(مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً)  مراد از «قرض حسنه» در این آیه صدقه دادن و انفاق در راههای شرعی است ، در این قسمت از آیه الله متعال افراد ثروتمند و پول دار را تشویق به صدقه دادن به فقراء و مستمندان می نماید .

ناگفته نماند که مراد از قرض دادن به الله ، قرض دادن به نیازمندان برای رضا و خوشنودی الله متعال می باشد، ورنه تمام اموال دنیا از الله متعال است و الله بی نیاز هیچ نیازی به مال وثروت انسانها ندارد و اما اینکه که الله متعال گفته به الله قرض بدهید برای تشویق است تا انسانها بدانند که به ذاتی قرض می دهند که هرگز مالشان را ضایع نمی کند و چندین برابر در دنیا و آخرت به آنها باز می گرداند.

(فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً) در این قسمت از آیه الله متعال به ثروت مندان می فهماند که فکر نکنید که با دادن صدقه شما ضرر می کنید و مال و ثروت شما کم می شود بلکه الله متعال چندین برابر بیشتر از آنچه شما داده ای به شما اجر و ثواب می دهد، همانگونه که در دنیا نیز به مال و ثروت شما برکت عنایت خواهد نمود ، برای بهتر واضح شدن این قسمت از آیه ، به دو آیه و یک حدیث در این باره توجه نمایید :

1 - مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ .(سوره حدید آیه :(11) .

ترجمه : چه کسی است که به الله قرض نیکو بدهد سپس الله به اوچند برابرمی دهد و برایش پاداش خوبی خواهد بود .

2 - مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ . (سوره بقره آیه : (261) .

ترجمه : مثال کسانی که مالهایشان را در راه الله خرج می کنند مثل دانه ای است که هفت خوشه می رویاند و در هر خوشه صد دانه است و الله برای هرکس که بخواهد آن را چندین برابر می نماید و الله گشایشگر بی نهایت داناست.

 

3 - عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ تَصَدَّقَ بِعَدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ کَسْبٍ طَیِّبٍ، وَلاَ یَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا الطَّیِّبَ، وَإِنَّ اللَّهَ یَتَقَبَّلُهَا بِیَمِینِهِ، ثُمَّ یُرَبِّیهَا لِصَاحِبِهِ، کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ، حَتَّى تَکُونَ مِثْلَ الجَبَلِ» (صحیح بخاری ، حدیث (1410) .

ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرکس به اندازه دانه ای خرمائی ازکسب و درآمد (حلال و) پاک صدقه دهد و در حالی الله (صدقه ای) را قبول نمی کند مگر این که پاک (وحلال) باشد و همانا الله (آن صدقه حلال و پاک) را در دست راستش گرفته و سپس آن را برای صاحبش پرورش و رشد می دهد همانگونه که یکی از شما کره اسبش را پرورش داده بزرکش می کند تا این که (آن صدقه بزرگ شده ) همانند کوهی می گردد.

ناگفته نماند که در این آیه یک افتخاری برای نیازمندان است که الله متعال برای حل مشکلات آنها به نام خودش از ثروت مندان قرض گرفته و بعد آن را به فقیران داده و از آنها چیزی نمی گیرد و به ثروتمندان نیزچندین برابرآنچه داده اند در دنیا و آخرت به آنها می دهد .

(وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ) دراین قسمت از آیه آمده که کم کننده روزی و گشایشگر رزق و روزی فقط الله متعال است آری اگر هر مسلمانی خوب به این قسمت از آیه دقت نماید و به آنچه در این آیه آمده خوب معتقد و عامل باشد دیگر او هرگز دنبال مال حرام نرفته و هرگز دینش را درقبال بهای اندک دنیا نمی فروشد زیرا او به یقین می داند که از این کارها رزق و روزی او زیاد نمی گردد و اضافه و کمی روزی هم به دست انسانها نیست .

نکته دیگر اینکه وقتی که کمی و اضافی روزی به دست الله متعال است و الله متعال ذاتی است بی نهایت باحکمت پس اگر به کسی مالی داده حکمت است و اگر کسی را تنگدست و فقیر گردانده این نیز حکمت است زیرا ذات حکیم کار بی حکمت نمی کند پس یک مسلمان چه فقیر است و چه ثروتمند باید این را خوب بداند که الله متعال این حالت را برای او مناسب دانسته و لذا او باید برابر با قوانین شرع و دستورات الله منان حرکت کند تا اینکه الله متعال او را در دنیا و آخرت کامیاب گرداند .

(وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) آری همه ما به سوی الله متعال باز گردانده می شویم و آن روزی که به سوی او باز گردانده می شویم این مال و ثروت دنیوی ما را رها می کند و آنچه همراه ما می آید آن مالی است که ما آن را در زندگی در راه الله متعال صدقه دادیم و سایراعمالی که انجام داده ایم بقیه اموال و اهل و اولاد با نمی آیند و ما را در خانه تنگ و تاریک قبر تنها رها می کنند در این باره به حدیث (6514) صحیح بخاری توجه نمایید :

عن أَنَس بْن مَالِکٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " یَتْبَعُ المَیِّتَ ثَلاَثَةٌ، فَیَرْجِعُ اثْنَانِ وَیَبْقَى مَعَهُ وَاحِدٌ: یَتْبَعُهُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَعَمَلُهُ، فَیَرْجِعُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَیَبْقَى عَمَلُهُ " .

ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه  فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: مرده را سه چیزدنبال (و تا کنار قبرهمراهی) می کنند دوچیز(از آنها) بازمی گردند و یکی بهمراهش (در قبر) باقی می ماند : اهلش و مالش و عملش او را دنبال (و تا کنارقبرهمراهی) می کنند سپس اهلش و مالش  برمی گردند و (تنها)عملش (با او در قبر) باقی می ماند. 

تفسیرآیه (۲۴۴) سوره بقره

 

ترجمه آیه (۲۴۴) سوره بقره

 

وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۴۴)

ترجمه : ودرراه الله (با کفار) بجنگید (و جهاد نمایید) و(این را خوب) بدانید که همانا الله (نسبت به گفتارتان) کاملا شنوا و (نسبت به کردارتان) بی نهایت دانا است .

 

تفسیرآیه (۲۴۴) سوره بقره

 

(وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ) با دقّت در این قسمت از آیه سه چیز مهم فهمیده می شود :

1 - الله متعال به پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله وسلم ومسلمانان دستور به جهاد با کفار  و منافقین داده است ،همان گونه که این مطلب را در آیه (73) سوره (توبه) این گونه ذکر نموده اند «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ».

ترجمه : ای پیامبربا کفار و منافقین (بجنگ و) جهاد نما و برآنان سخت گیری نما، و(این را بدان که) جایگاه آنان دوزخ است و بدجایگاهی است .

2 - جهاد همیشه باید در راه الله متعال و برای اعلای کلمه و دین او باشد ، ودراین به حدیث شماره (123) صحیح بخاری نیزتوجه نمایید :

عَنْ أَبِی مُوسَى، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ ، مَا القِتَالُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؟ فَإِنَّ أَحَدَنَا یُقَاتِلُ غَضَبًا، وَیُقَاتِلُ حَمِیَّةً، فَرَفَعَ إِلَیْهِ رَأْسَهُ، قَالَ: وَمَا رَفَعَ إِلَیْهِ رَأْسَهُ إِلَّا أَنَّهُ کَانَ قَائِمًا، فَقَالَ: «مَنْ قَاتَلَ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ العُلْیَا، فَهُوَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ».

 

ترجمه : ابوموسی (اشعری رضی الله عنه) فرمودند : مردی به نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وگفت : ای رسول الله ، جنگ (وجهاد) در راه چگونه است ؟ همانا (گاهی) یکی ازما بنا برناراحتی جنگ (و جهاد) می نماید ، و(گاهی یکی ازما) بنا برغیرت و تعصب ودفاعی قومی می جنگد (و جهاد می کند)، (کدام یک از اینها در راه الله وجهاد است) ؟ (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) سرشان را به سوی اوبلند نمودند (روای می گوید) رسول الله صلی علیه وآله وسلم سرشان را به سوی او بلند نکردند مگراینکه آن مرد ایستاده بودند، سپس (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : هرکس برای این بجنگد (و جهاد نماید) تا کلمه (و دین) الله بلند شده (وبالا بماند) پس او در راه الله عزّ وجل است .

 

3 - درگیریهایی که در جهان اسلام در میان مسلمانان اتفاق می افتد، جهاد اسلامی نیست ، بلکه فتنه های است که علت اصلی آن دشمنان اسلام اند، و در باره چنین درگیریهای به روایت شماره (31) صحیح بخاری که در اینجا ذکر می کنم توجه نمایید :

عَنِ أَبی بَکْرَةَ قَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا التَقَى المُسْلِمَانِ بِسَیْفَیْهِمَا فَالقَاتِلُ وَالمَقْتُولُ فِی النَّارِ»، فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا القَاتِلُ فَمَا بَالُ المَقْتُولِ قَالَ: «إِنَّهُ کَانَ حَرِیصًا عَلَى قَتْلِ صَاحِبِهِ».

 

ترجمه : ابوبکره رضی الله عنه فرمودند : همانا من از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمایند : هرگاه دو مسلمان با شمشیرهایشان با یکدیگر بجنگند (و درگیر شوند)، کشنده و کشته شده هر دو درآتش (جهنم) خواهند رفت ، من گفتم : ای رسول الله این که قاتل (و کشنده) است (و حکمش واضح است ) ولی جریان مقتول (وکشته شده) چیست؟ (و او چرا باید به جهنم برود ، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : همانا او نیزحریص برکشتن یار(و فرد درگیر با) خودش بوده است .

 

(وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) در این قسمت از آیه در حقیقت هشداری به ما انسانهاست که ای انسانها نباید شما هرگز نباید نسبت به گفتار و کردارتان بی توجه باشید، زیرا الله متعال نسبت به گفتارتان کاملا شنواست و نسبت به کردارتان کاملا داناست ، لذا نسبت به همه آنها در قیامت از شما باز خواست خواهد نمود و شما باید جوابگوی آنان باشید، پس مواظب باشید که نه حرفی بزنید و نه هم کاری را انجام دهید که فردای قیامت پاسخی برای آنها نداشته باشید . 

تفسیرآیه (۲۴۴) سوره بقره

 

ترجمه آیه (۲۴۴) سوره بقره

 

وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۴۴)

ترجمه : ودرراه الله (با کفار) بجنگید (و جهاد نمایید) و(این را خوب) بدانید که همانا الله (نسبت به گفتارتان) کاملا شنوا و (نسبت به کردارتان) بی نهایت دانا است .

 

تفسیرآیه (۲۴۴) سوره بقره

 

(وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ) با دقّت در این قسمت از آیه سه چیز مهم فهمیده می شود :

1 - الله متعال به پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله وسلم ومسلمانان دستور به جهاد با کفار  و منافقین داده است ،همان گونه که این مطلب را در آیه (73) سوره (توبه) این گونه ذکر نموده اند «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ».

ترجمه : ای پیامبربا کفار و منافقین (بجنگ و) جهاد نما و برآنان سخت گیری نما، و(این را بدان که) جایگاه آنان دوزخ است و بدجایگاهی است .

2 - جهاد همیشه باید در راه الله متعال و برای اعلای کلمه و دین او باشد ، ودراین به حدیث شماره (123) صحیح بخاری نیزتوجه نمایید :

عَنْ أَبِی مُوسَى، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ ، مَا القِتَالُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؟ فَإِنَّ أَحَدَنَا یُقَاتِلُ غَضَبًا، وَیُقَاتِلُ حَمِیَّةً، فَرَفَعَ إِلَیْهِ رَأْسَهُ، قَالَ: وَمَا رَفَعَ إِلَیْهِ رَأْسَهُ إِلَّا أَنَّهُ کَانَ قَائِمًا، فَقَالَ: «مَنْ قَاتَلَ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ العُلْیَا، فَهُوَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ».

 

ترجمه : ابوموسی (اشعری رضی الله عنه) فرمودند : مردی به نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وگفت : ای رسول الله ، جنگ (وجهاد) در راه چگونه است ؟ همانا (گاهی) یکی ازما بنا برناراحتی جنگ (و جهاد) می نماید ، و(گاهی یکی ازما) بنا برغیرت و تعصب ودفاعی قومی می جنگد (و جهاد می کند)، (کدام یک از اینها در راه الله وجهاد است) ؟ (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) سرشان را به سوی اوبلند نمودند (روای می گوید) رسول الله صلی علیه وآله وسلم سرشان را به سوی او بلند نکردند مگراینکه آن مرد ایستاده بودند، سپس (رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : هرکس برای این بجنگد (و جهاد نماید) تا کلمه (و دین) الله بلند شده (وبالا بماند) پس او در راه الله عزّ وجل است .

 

3 - درگیریهایی که در جهان اسلام در میان مسلمانان اتفاق می افتد، جهاد اسلامی نیست ، بلکه فتنه های است که علت اصلی آن دشمنان اسلام اند، و در باره چنین درگیریهای به روایت شماره (31) صحیح بخاری که در اینجا ذکر می کنم توجه نمایید :

عَنِ أَبی بَکْرَةَ قَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا التَقَى المُسْلِمَانِ بِسَیْفَیْهِمَا فَالقَاتِلُ وَالمَقْتُولُ فِی النَّارِ»، فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا القَاتِلُ فَمَا بَالُ المَقْتُولِ قَالَ: «إِنَّهُ کَانَ حَرِیصًا عَلَى قَتْلِ صَاحِبِهِ».

 

ترجمه : ابوبکره رضی الله عنه فرمودند : همانا من از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمایند : هرگاه دو مسلمان با شمشیرهایشان با یکدیگر بجنگند (و درگیر شوند)، کشنده و کشته شده هر دو درآتش (جهنم) خواهند رفت ، من گفتم : ای رسول الله این که قاتل (و کشنده) است (و حکمش واضح است ) ولی جریان مقتول (وکشته شده) چیست؟ (و او چرا باید به جهنم برود ، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : همانا او نیزحریص برکشتن یار(و فرد درگیر با) خودش بوده است .

 

(وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) در این قسمت از آیه در حقیقت هشداری به ما انسانهاست که ای انسانها نباید شما هرگز نباید نسبت به گفتار و کردارتان بی توجه باشید، زیرا الله متعال نسبت به گفتارتان کاملا شنواست و نسبت به کردارتان کاملا داناست ، لذا نسبت به همه آنها در قیامت از شما باز خواست خواهد نمود و شما باید جوابگوی آنان باشید، پس مواظب باشید که نه حرفی بزنید و نه هم کاری را انجام دهید که فردای قیامت پاسخی برای آنها نداشته باشید . 

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه

حدیث ۱۶- (این حدیث صحیح است) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ سَالِمٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ:‏« ﻻَ ﺗَﻤْﻨَﻌُﻮﺍ ﺇِﻣَﺎﺀَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺃَﻥْ ﻳُﺼَﻠِّﻴﻦَ ﻓِﻲ ﺍﻟْﻤَﺴْﺠِﺪِ ‏» ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺍﺑْﻦٌ ﻟَﻪُ : ﺇِﻧَّﺎ ﻟَﻨَﻤْﻨَﻌُﻬُﻦَّ، ﻓَﻘَﺎﻝَ : ﻓَﻐَﻀِﺐَ ﻏَﻀَﺒًﺎ ﺷَﺪِﻳﺪًﺍ، ﻭَﻗَﺎﻝَ : ﺃُﺣَﺪِّﺛُﻚَ ﻋَﻦْ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﻭﺗﻘﻮﻝُ : ﺇِﻧَّﺎ ﻟَﻨَﻤْﻨَﻌُﻬُﻦَّ؟.

 

لغات حدیث :

 

ﻻَ ﺗَﻤْﻨَﻌُﻮﺍ : جلوگیری نکنید، ممانعت نکنید .

ﺇِﻣَﺎﺀَ ﺍﻟﻠَّﻪِ : کنیزان الله ، زنان .

ﺃَﻥْ ﻳُﺼَﻠِّﻴﻦَ : اینکه نماز بخوانند، اینکه زنان نماز بخوانند .

ﻓِﻲ ﺍﻟْﻤَﺴْﺠِﺪِ ‏: در مسجد .

ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺍﺑْﻦٌ ﻟَﻪُ : پس پرس از پسرانش گفت ، پس یکی از پسرانش گفت .

ﺇِﻧَّﺎ ﻟَﻨَﻤْﻨَﻌُﻬُﻦَّ : قطعا ما جلوی آنها را خواهند گرفت، قطعا ما آنها را ممانعت خواهیم نمود .

ﻓَﻐَﻀِﺐَ ﻏَﻀَﺒًﺎ ﺷَﺪِﻳﺪًﺍ : سخت خشمگین شد، سخت ناراحت شد .

ﺃُﺣَﺪِّﺛُﻚَ ﻋَﻦْ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : من از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم برایت حدیث بیان می کنم .

ﻭﺗﻘﻮﻝُ : و تو می گوئی .

 

ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث :

 

ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : (زنان که ) ﮐﻨﯿﺰﺍﻥ ﺍﻟﻠﻪ ‏( هستند ‏) ﺭﺍ ﺍﺯﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ممانعت وﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﻧﮑﻨﯿﺪ . ﭘﺴﺮﯼ ‏( ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ ‏) ﮔﻔﺖ : ﻣﺎ ﻗﻄﻌﺎ ممانعت وﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ‏( ﺭﺍﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ‏) ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻧﺪ ، ﻭﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻣﻦ ﺍﺯﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ صلی ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺣﺪﯾﺚ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﻗﻄﻌﺎ ‏( ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺯﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ‏) ممانعت وﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ؟!

 

مسائل حدیث :

 

از این حدیث مسائل و احکام زیر برگرفته و استنباط می شود :

 

۱ - زنان را از رفتن به مسجد برای ادای نمازهای فرض جلوگیری و ممانعت نمودن، جایز نیست .

۲ - صحابه رضی الله عنهم وقتی می دیدند که کسی با حدیثی مخالفت می کند، سخت ناراحت می شدند .

۳ - در مقابل حدیث علت بیان نمودن و به بهانه های بی اساس عمل به آن را ترک کردن، مجاز نمی باشد .

۴ - حرف هیچ کس درمقابل حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، اعتباری ندارد .

۵ - حدیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بر حرف هرانسان دیگری مقدم تر است .

 

تحقیق و برسی سند :

 

این حدیث در سنن ابن ماجه با سند زیرآمده است :

 

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ سَالِمٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ،.........

 

در سند این حدیث جناب (ابوبکرعبد الرزاق بن همام بن نافع حمیرى ، یمانى ، صنعانى) وجود دارد که از رجال کتب شش گانه مشهور حدیثی بوده و ایشان درآخر عمر کور شده و در حافظه ایشان تغییراتی ایجاد شده بود، ایشان از علمای بزرگواری است که دارای کتب متعددی است.

 

تفاوت های الفاظ روایت :

 

تفاوت های الفاظ این روایت در کتب ششگانه ای که این حدیث آمده زیاد است لذا به ترتیب زیر ذکر می شود :

 

۱ - درروایت (۸۶۵) صحیح بخاری ودرتکرارروایت (۴۴۲) صحیح مسلم این حدیث این گونه آمده است :  عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا اسْتَأْذَنَکُمْ نِسَاؤُکُمْ بِاللَّیْلِ إِلَى المَسْجِدِ، فَأْذَنُوا لَهُنَّ». ولی ناگفته نماند که در این روایت صحیح مسلم کلمه « بِاللَّیْلِ » نیامده ولی کلمه «مسجد» این گونه بصورت جمع « الْمَسَاجِدِ » آمده است .

 

ترجمه : ابن عمررضی الله عنهما روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : هرگاه که زنانتان در شب از شما اجازه خواستند تا (برای ادای نماز) به مسجد بروند پس برایشان اجازه دهید .

 

۲ - درروایت (۸۹۹) صحیح بخاری این حدیث این گونه آمده است : عَنِ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «ائْذَنُوا لِلنِّسَاءِ بِاللَّیْلِ إِلَى المَسَاجِدِ» .

 

ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : در شب برای زنان اجازه دهید تا (برای ادای نماز) به مساجد بروند .

 

۳ - درروایت (۸۷۵) صحیح بخاری وروایت (۴۴۲) صحیح مسلم وروایت (۵۲۳۸) صحیح بخاری وروایت (۷۰۶) سنن نسائی این حدیث این گونه آمده است : عَنْ سَالِمٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا اسْتَأْذَنَتِ امْرَأَةُ أَحَدِکُمْ إِلَى المَسْجِدِ فَلاَ یَمْنَعْهَا» . ولی در روایت (۸۷۵) صحیح بخاری « إِلَى المَسْجِدِ » نیامده است .

 

ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : آنگاه که زن یکی از شما درخواست رفتن به مسجد را نمود پس (مرد) آن را ممانعت نکند .

۴ - درروایت (۹۰۰) صحیح بخاری این حدیث این گونه آمده است : عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: کَانَتِ امْرَأَةٌ لِعُمَرَ تَشْهَدُ صَلاَةَ الصُّبْحِ وَالعِشَاءِ فِی الجَمَاعَةِ فِی المَسْجِدِ، فَقِیلَ لَهَا: لِمَ تَخْرُجِینَ وَقَدْ تَعْلَمِینَ أَنَّ عُمَرَ یَکْرَهُ ذَلِکَ وَیَغَارُ؟ قَالَتْ: وَمَا یَمْنَعُهُ أَنْ یَنْهَانِی؟ قَالَ: یَمْنَعُهُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ» . نا گفته نماند که در روایت (۴۴۲) صحیح مسلم وروایت (۵۶۶) سنن ابی داود فقط قسمت مرفوع این روایت آمده است .

 

ترجمه : ابن عمر رضی الله عنهما فرمودند : عمر(رضی الله عنه) زنی داشت (به نام عاتکه بنت زید) که در جماعت نماز صبح و عشاء در مسجد شرکت می کرد، به او گفته شد چرا (از خانه) بیرون می شوی (و به نماز جماعت در مسجد شرکت می کنی) و درحالی که می دانی همانا عمر(رضی الله عنه) این کاررا نا پسند می دارد و براین غیرتش می گیرد؟ (آن زن) گفت : پس چه چیز مانع او می شود که مرا (از این کار) ممانعت و جلوگیری نماید ؟ (ابن عمر رضی الله عنه) گفت : گفته رسول الله صلی علیه و آله وسلم (که فرمودند) (زنان که ) کنیزان الله (هستند) را از رفتن به مساجد الله (برای ادای نماز) ممانعت وجلوگیری نکنید.

 

۵ - درتکرار دیگرروایت (۴۴۲) صحیح مسلم این حدیث این گونه آمده است : قَالَ: سَالِمُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، أَنَّ عَبْدَ اللهِ بْنَ عُمَرَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَا تَمْنَعُوا نِسَاءَکُمُ الْمَسَاجِدَ إِذَا اسْتَأْذَنَّکُمْ إِلَیْهَا» قَالَ: فَقَالَ بِلَالُ بْنُ عَبْدِ اللهِ: وَاللهِ لَنَمْنَعُهُنَّ، قَالَ: فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ عَبْدُ اللهِ: فَسَبَّهُ سَبًّا سَیِّئًا مَا سَمِعْتُهُ سَبَّهُ مِثْلَهُ قَطُّ وَقَالَ: " أُخْبِرُکَ عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَتَقُولُ: وَاللهِ لَنَمْنَعُهُنَّ ".

 

ترجمه : سالم بن عبدالله رحمه الله روایت نمودند که ابن عمر رضی الله عنه فرمودند : من ازرسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمایند : زنانتان را از (ورفتن) به سوی مساجد (برای ادای نماز) ممانعت و جلوگیری نکنید، آنگاه که از شما اجازه خواستند. (سالم رحمه الله) می گوید :‌ بلال پسرعبدالله گفت : سوگند به الله آنان را (از رفتن به مساجد) جلوگیر و ممانعت خواهیم نمود (سالم رحمه الله) می گوید : عیدالله رو به او نموده واو را آنقدرناسزا و بد و بی را گفت که تا بحال من هرگز از ایشان این گونه نشنیده بودم و(سپس) گفت من از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (حدیث بیان می کنم و) خبر می دهم و تو می گوئی : سوگند به الله قطعا آنان را (از رفتن به مساجد) جلوگیری خواهیم نمود .

 

و درتکراردیگرروایت (۴۴۲) صحیح مسلم این حدیث این گونه آمده است : عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تَمْنَعُوا النِّسَاءَ مِنَ الْخُرُوجِ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِاللَّیْلِ» فَقَالَ ابْنٌ لِعَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ: لَا نَدَعُهُنَّ یَخْرُجْنَ فَیَتَّخِذْنَهُ دَغَلًا. قَالَ فَزَبَرَهُ ابْنُ عُمَرَ وَقَالَ: " أَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. وَتَقُولُ: لَا نَدَعُهُنَّ ".

 

ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : زنان در شب از(خانه) بیرون شدن(ورفتن) به سوی مساجد (برای ادای نماز) ممانعت و جلوگیری نکنید. پسری (از پسران) عبدالله بن عمرگفت : هرگزنمی گذاریم که آنها بیرون روند زیرا این را ذریعه فساد می گیرند، (روای) می گوید ابن عمر او را سرزنش کرد وگفت : من می گویم که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (چنین) فرموده اند ، و تو می گوئی : ما قطعا آنها را نمی گذاریم (که برای ادای نماز به مساجد بروند).

 

ودرتکراردیگر روایت (۴۴۲) صحیح مسلم این حدیث این گونه آمده است : عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ائْذَنُوا لِلنِّسَاءِ بِاللَّیْلِ إِلَى الْمَسَاجِدِ» فَقَالَ ابْنٌ لَهُ: یُقَالُ لَهُ وَاقِدٌ: إِذَنْ یَتَّخِذْنَهُ دَغَلًا. قَالَ: فَضَرَبَ فِی صَدْرِهِ وَقَالَ: " أُحَدِّثُکَ عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَتَقُولُ: لَا ".

 

ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : به زنان در شب اجازه رفتن به مساجد (برای ادای نماز) را بدهید. پسری (از پسران) ایشان که به او واقد گفته می شد گفت : پس آنها این (رفتن) را ذریعه فساد می گیرند (روای ) می گوید : ابن عمر بر سینه اش زد و گفت : من از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (برایت) حدیث بیان می کنم ، و تو می گوئی : نه .

 

 ودرتکراردیگرروایت (۴۴۲) صحیح مسلم این حدیث این گونه آمده است : عَنْ بِلَالِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تَمْنَعُوا النِّسَاءَ حُظُوظَهُنَّ مِنَ الْمَسَاجِدِ، إِذَا اسْتَأْذَنُوکُمْ» فَقَالَ بِلَالٌ: وَاللهِ، لَنَمْنَعُهُنَّ. فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللهِ: " أَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَتَقُولُ أَنْتَ: لَنَمْنَعُهُنَّ ".

 

ترجمه : بلال بن عبدالله بن عمر رحمه الله ازپدرشان (عبدالله بن عمر رضی الله عنه) نمودند که ایشان فرمودند: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: زنان رااز(رسیدن به) سهمامشان از مساجد آنگاه که از شما درخواست رفتن به مساجد(برای ادای نماز) را نمودند ممانعت و جلوگیری نکنید، بلال (پسر ابن عمر) گفت : سوگند به الله ما قطعا آنان را ممانعت و جلوگیری می کنیم، عبدالله (رضی الله عنه) به او گفت : من می گویم که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (چنین) فرمودند و تو می گوئی که ما قطعا آنان را جلوگیری و ممانعت می کنیم.

 

۶- در روایت (۵۷۰) سنن ترمذی این حدیث این گونه آمده است : عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: کُنَّا عِنْدَ ابْنِ عُمَرَ، فَقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ائْذَنُوا لِلنِّسَاءِ بِاللَّیْلِ إِلَى المَسَاجِدِ»، فَقَالَ ابْنُهُ: وَاللَّهِ لَا نَأْذَنُ لَهُنَّ یَتَّخِذْنَهُ دَغَلًا فَقَالَ: فَعَلَ اللَّهُ بِکَ وَفَعَلَ، أَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَتَقُولُ: لَا نَأْذَنُ لَهُنَّ .

 

ترجمه : مجاهد رحمه الله فرمودند: ما نزدابن عمر (رضی الله عنه) بودیم که ایشان فرمودند: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: به زنان اجازه دهید تا شب (برای ادای نماز) به مساجد بروند، پسری (از پسران) ایشان گفت : سوگند به الله ما برای آنان اجازه (رفتن به مساجد را) نمی دهیم ،زیرا آن را ذریعه فساد می گیرند، ابن عمر (رضی الله عنه) فرمودند : الله با تو چنین و چنان کند ،من می گویم که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : (که برای آنان اجازه دهید) . و تو می گوئی که ما برایشان اجازه نمی دهیم .

 

۷- در روایت (۵۶۷) سنن ابی داود این حدیث این گونه آمده است : عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تَمْنَعُوا نِسَاءَکُمُ الْمَسَاجِدَ، وَبُیُوتُهُنَّ خَیْرٌ لَهُنَّ».

 

ترجمه : ابن عمر رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : زنانتان را از (رفتن برای نمازبه) مسجدها جلو گیری (و ممانعت ننمایید) ولی خانه هایشان (برای ادای نماز) برایشان بهتراست .

 

۸- در روایت (۵۶۸) سنن ابی داود این حدیث این گونه آمده است : عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ائْذَنُوا لِلنِّسَاءِ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِاللَّیْلِ»، فَقَالَ ابْنٌ لَهُ: وَاللَّهِ لَا نَأْذَنُ لَهُنَّ فَیَتَّخِذْنَهُ دَغَلًا، وَاللَّهِ لَا نَأْذَنُ لَهُنَّ، قَالَ: فَسَبَّهُ وَغَضِبَ، وَقَالَ: أَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ائْذَنُوا لَهُنَّ» وَتَقُولُ لَا نَأْذَنُ لَهُنَّ؟

 

ترجمه : مجاهد رحمه الله روایت نمودند که ابن عمر رضی الله عنه فرمودند: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: به زنان اجازه دهید تا شب (برای ادای نماز) به مساجد بروند، پسری از ابن عمررضی الله عنه به ایشان گفت : سوگند به الله ما برای آنان اجازه (رفتن به مساجد را) نمی دهیم ،زیرا آن را ذریعه فساد می گیرند، سوگند به الله که ما برایشان اجازه نمی دهیم ،(مجاهد رحمه الله) می گوید :‌ ابن عمر (رضی الله عنه) خشمگین شده و بر او ناسزا گفت و(سپس) فرمودند : من می گویم که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : که برای آنان اجازه دهید . و تو می گوئی که ما برایشان اجازه نمی دهیم .

  

 

منابع حدیث :

 

۱ - صحیح بخاری،حدیث (۸۶۵)،(۸۷۵)،(۸۹۹)،(۹۰۰)و(۵۲۳۸).

۲ - صحیح مسلم ، حدیث (۴۴۲) وشش شماره تکراری این حدیث.

۳ - سنن نسائی ، حدیث (۷۰۶).

۴ - سنن ترمذی ، حدیث (۵۷۰).

۵ - سنن ابی داود ، حدیث (۵۶۶)،(۵۶۷)و(۵۶۸).

۶ - سنن ابن ماجه ، حدیث (۱۶).

 

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه

حدیث ۱۵- (این حدیث صحیح است) ﻋَﻦْ ﻋَﺒْﺪ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺑْﻦَ ﺍﻟﺰُّﺑَﻴْﺮِ : ﺃَﻥَّ ﺭَﺟُﻼً ﻣِﻦَ ﺍﻷَﻧْﺼَﺎﺭِ ﺧَﺎﺻَﻢَ ﺍﻟﺰُّﺑَﻴْﺮَ ﻋِﻨْﺪَ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ، ﻓِﻲ ﺷِﺮَﺍﺝِ ﺍﻟْﺤَﺮَّﺓِ ﺍﻟَّﺘِﻲ ﻳَﺴْﻘُﻮﻥَ ﺑِﻬَﺎ ﺍﻟﻨَّﺨْﻞَ، ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺍﻷَﻧْﺼَﺎﺭِﻱُّ : ﺳَﺮِّﺡِ ﺍﻟْﻤَﺎﺀَ ﻳَﻤُﺮُّ، ﻓَﺄَﺑَﻰﻋَﻠَﻴْﻪِ، ﻓَﺎﺧْﺘَﺼَﻤَﺎ ﻋِﻨْﺪَ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﻓَﻘَﺎﻝَ : ﺭَﺳُﻮﻝُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : ‏« ﺍﺳْﻖِ ﻳَﺎ ﺯُﺑَﻴْﺮُ، ﺛُﻢَّ ﺃَﺭْﺳِﻞِ ﺍﻟْﻤَﺎﺀَ ﺇِﻟَﻰ ﺟَﺎﺭِﻙَ‏» ﻓَﻐَﻀِﺐَ ﺍﻷَﻧْﺼَﺎﺭِﻱُّ ﻓَﻘَﺎﻝَ : ﻳَﺎ ﺭَﺳُﻮﻝَ ﺍﻟﻠَّﻪِ، ﺃَﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﺍﺑْﻦَ ﻋَﻤَّﺘِﻚَ؟ ﻓَﺘَﻠَﻮَّﻥَ ﻭَﺟْﻪُ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ، ﺛُﻢَّ ﻗَﺎﻝَ : ‏«ﻳَﺎ ﺯُﺑَﻴْﺮُ، ﺍﺳْﻖِ، ﺛُﻢَّ ﺍﺣْﺒِﺲِ ﺍﻟْﻤَﺎﺀَ ﺣَﺘَّﻰ ﻳَﺮْﺟِﻊَ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﺠَﺪْﺭِ‏» ﻗَﺎﻝَ : ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺍﻟﺰُّﺑَﻴْﺮُ : ﻭَﺍﻟﻠَّﻪِ، ﺇِﻧِّﻲ ﻷَﺣْﺴِﺐُ ﻫَﺬِﻩِ ﺍﻵْﻳَﺔَ، ﻧَﺰَﻟَﺖْ ﻓِﻲ ﺫَﻟِﻚَ : { ﻓَﻼَ ﻭَﺭَﺑِّﻚَ ﻻَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺣَﺘَّﻰ ﻳُﺤَﻜِّﻤُﻮﻙَ ﻓِﻴﻤَﺎ ﺷَﺠَﺮَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢْ ﺛُﻢَّ ﻻَ ﻳَﺠِﺪُﻭﺍ ﻓِﻲ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ ﺣَﺮَﺟًﺎ ﻣِﻤَّﺎ ﻗَﻀَﻴْﺖَ ﻭَﻳُﺴَﻠِّﻤُﻮﺍ ﺗَﺴْﻠِﻴﻤًﺎ }.

 

 

لغات حدیث :

 

ﺃَﻥَّ ﺭَﺟُﻼً : همانا مردی .

ﻣِﻦَ ﺍﻷَﻧْﺼَﺎﺭِ : از انصار ، انصاری در اصطلاح به صحابه ای گویند که اهل مدینه منوره بودند .

ﺧَﺎﺻَﻢَ ﺍﻟﺰُّﺑَﻴْﺮَ : با زبیر(رضی الله عنه) در گیر شد.

ﻋِﻨْﺪَ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم .

ﻓِﻲ ﺷِﺮَﺍﺝِ ﺍﻟْﺤَﺮَّﺓِ : در باره سهم آب رودخانه حره ،« ﺍﻟْﺤَﺮَّﺓِ » در حقیقت به زمین گویند که دارای سنگ های سیاه باشد.

ﺍﻟَّﺘِﻲ : همانی که ، همان چیزی که .

ﻳَﺴْﻘُﻮﻥَ ﺑِﻬَﺎ ﺍﻟﻨَّﺨْﻞَ : با آن نخلستان را آب می دادند ، با آن درختان خرما را آب می دادند .

ﺳَﺮِّﺡِ ﺍﻟْﻤَﺎﺀَ ﻳَﻤُﺮُّ: رها کن آب را تا گذر نماید ، رها کن آب را خود می گذرد.

ﻓَﺄَﺑَﻰﻋَﻠَﻴْﻪِ : پس او این را براو انکار نمود، پس زبیر از قبول این حرف انصاری ازاو سرباز زد.

ﻓَﺎﺧْﺘَﺼَﻤَﺎ : پس هر دو درگیرشدند، پس هر دو با یکدیگر مجادله نمودند.

ﺍﺳْﻖِ ﻳَﺎ ﺯُﺑَﻴْﺮُ : ای زبیر آب بده ، ای زبیر آبیاری نما .

ﺛُﻢَّ ﺃَﺭْﺳِﻞِ ﺍﻟْﻤَﺎﺀَ : سپس آب را رها کن .

ﺇِﻟَﻰ ﺟَﺎﺭِﻙَ‏ : به سوی همسایه ات .

ﻓَﻐَﻀِﺐَ ﺍﻷَﻧْﺼَﺎﺭِﻱُّ : پس آن انصاری خشم گرفت ، پس آن انصاری ناراحت شد.

ﺃَﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﺍﺑْﻦَ ﻋَﻤَّﺘِﻚَ؟ : آیا چون پسر عمه تو بوده؟ آیا بخاطر اینکه پسر عمه تو است ؟

ﻓَﺘَﻠَﻮَّﻥَ ﻭَﺟْﻪُ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : پس چهره رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم متغیرشد، پس رنگ چهره رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دگرگون شد.

ﺛُﻢَّ ﺍﺣْﺒِﺲِ ﺍﻟْﻤَﺎﺀَ : پس آب را نگه دار، سپس جلوی آب را بگیر.

ﺣَﺘَّﻰ ﻳَﺮْﺟِﻊَ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﺠَﺪْﺭِ‏: تا اینکه به دیواره کرت برگردد، تا اینکه به دیواره کرت برسد.

ﻭَﺍﻟﻠَّﻪِ : سوگند به الله ، قسم به معبود به حق .

ﺇِﻧِّﻲ ﻷَﺣْﺴِﺐُ ﻫَﺬِﻩِ ﺍﻵْﻳَﺔَ : همانا من گمان می کنم که این آیه .

ﻧَﺰَﻟَﺖْ ﻓِﻲ ﺫَﻟِﻚَ : درآن باره نازل شد .

ﻓَﻼَ ﻭَﺭَﺑِّﻚَ : پس نه به پرودگارت قسم ، پس نه سوگند به پروردگار تو .

ﻻَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ : ایمان نمی آورند، مؤمن نمی گردند .

ﺣَﺘَّﻰ ﻳُﺤَﻜِّﻤُﻮﻙَ : تا اینکه تو را حکم قرار دهند، تا اینکه تو را قاضی قراردهند.

ﻓِﻴﻤَﺎ ﺷَﺠَﺮَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢْ : در آنچه که در میانشان اختلاف نموده اند، در حل آن مسائلی که با هم درگیر شده اند.

ﺛُﻢَّ ﻻَ ﻳَﺠِﺪُﻭﺍ : سپس نیابند .

ﻓِﻲ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ : در نفسهایشان ، در دلهایشان .

ﺣَﺮَﺟًﺎ : تنگی ، احساس سختی .

ﻣِﻤَّﺎ ﻗَﻀَﻴْﺖَ : ازآنچه تو قضاوت نموده ای، ازآنچه تو فیصله نموده ای .

ﻭَﻳُﺴَﻠِّﻤُﻮﺍ ﺗَﺴْﻠِﻴﻤًﺎ : و کاملا تسلیم نمایند، و کاملا آن را بپذیرند .

 

ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث :

 

ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﯿﺮ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﻤﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺯﯾﺒﺮ ‏( ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ‏) ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺁﺏ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺣﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺨﻠﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺭﻓﺘﻨﺪ ، ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﯿﺎﯾﺪ ‏( ﻭ ﺟﻠﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮ ‏) ﺯﯾﺒﺮ ‏( ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ‏) ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺳﺮ ﺑﺎﺯ ﺯﺩ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺭﻓﺘﻨﺪ ، ، ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺍﯼ ﺯﺑﯿﺮ ﺗﻮ ﺯﻣﯿﻨﺖ ﺭﺍ ﺁﺑﯿﺎﺭﯼ ﮐﻦ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺕ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ . ﺁﻥ ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﭼﻮﻥ ‏( ﺯﯾﺒﺮ ‏) ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻪ ﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﯿﺼﻠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﯼ؟ ﭼﻬﺮﻩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ‏( ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺍﻧﺼﺎﺭ ‏) ﻣﺘﻐﯿﺮ ﻭ (و رنگش) ﺩﮔﺮ ﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺍﯼ ﺯﺑﯿﺮ ﺗﻮ ‏( ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ‏) ﺁﺏ ﺩﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺗﺎ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﮐﺮﺗﻬﺎ ﺑﺮﺳﺪ ‏(ﻭ ﺳﭙﺲ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ‏) . ﺯﺑﯿﺮ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ { ﻓَﻼَ ﻭَﺭَﺑِّﻚَ ﻻَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺣَﺘَّﻰ ﻳُﺤَﻜِّﻤُﻮﻙَ ﻓِﻴﻤَﺎ ﺷَﺠَﺮَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢْ ﺛُﻢَّ ﻻَ ﻳَﺠِﺪُﻭﺍ ﻓِﻲ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ ﺣَﺮَﺟًﺎ ﻣِﻤَّﺎ ﻗَﻀَﻴْﺖَ ﻭَﻳُﺴَﻠِّﻤُﻮﺍ ﺗَﺴْﻠِﻴﻤًﺎ}  ﯾﻌﻨﯽ : ﭘﺲ ﻧﻪ ، ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﯾﻞ ﺍﺧﺘﻼﻓﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﻗﺎﺿﯽ ﻭ ﻓﯿﺼﻞ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻨﮕﯽ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻮﻓﯿﺼﻠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﻭ ﮐﺎﻣﻼ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻧﺪ .

 

مسائل حدیث :

 

۱ - صحابه رضی الله عنهم نیز در برخی مسائل با یکدیگردرگیر می شدند .

۲ - قاضی صحابه در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خود رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بودند.

۳ - در قضاوت های اول پیشنهاد صلح دادن بهتر است ولی اگر طرفین و یا اگر از دو طرف درگیر راضی نشد آن وقت حکم را بیان نمودن ضروری است .

۴ - رعایت نمودن حال همسایه ضروری است .

۵ - برخی از آیات قرآنی سبب نزول دارند .

۶- یک مسلمان باید دستورات و قضاوت های رسول الله علیه و آله وسلم را بدون هیچ اعتراضی و با دل باز و رضایت کامل پذیرفته و بدانها جامه عمل بپوشاند .

۷ - پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم زمانی که ناراحت می شدند چهره مبارک متغیر و رنگ مبارک دگر گون می شد .

 

 

تحقیق و بررسی سند :

 

این حدیث با سند زیر در سنن ابن ماجه روایت شده است :

 

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ رُمْحِ بْنِ الْمُهَاجِرِ الْمِصْرِیُّ قَالَ: أَنْبَأَنَا اللَّیْثُ بْنُ سَعْدٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَیْرِ، أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ، حَدَّثَهُ:......

 

سند این حدیث کاملا صحیح است و همین حدیث با همین سندی که در سنن ابن ماجه آمده با اندک تغییری در متن آن در صحیح مسلم حدیث (۲۳۵۷) نیز روایت شده است.

 

تفاوت های الفاظ روایت :

 

در این روایت سنن ابن ماجه و روایت (۲۴۸۰) سنن ابن ماجه این گونه آمده است « ﻓَﺄَﺑَﻰﻋَﻠَﻴْﻪِ، ﻓَﺎﺧْﺘَﺼَﻤَﺎ ﻋِﻨْﺪَ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ » ولی در روایت (۲۳۵۹) صحیح بخاری این گونه آمده است « فَأَبَى عَلَیْهِ؟ فَاخْتَصَمَا عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» و در روایت (۲۳۵۷) صحیح مسلم و روایت (۵۴۱۶) سنن نسائی این گونه آمده است « فَأَبَى عَلَیْهِمْ، فَاخْتَصَمُوا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» و در روایت (۱۳۶۳) و (۳۰۲۷) سنن ترمذی این گونه آمده است « فَأَبَى عَلَیْهِ، فَاخْتَصَمُوا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ».

 

منابع حدیث :

 

این حدیث در هرشش کتب مشهورحدیثی زیرآمده است :

 

۱ - صحیح بخاری ، حدیث (۲۳۵۹)

۲ - صحیح مسلم ، حدیث (۲۳۵۷)

۳ - سنن نسائی ، حدیث (۵۴۱۶)

۴ - سنن ترمذی ، حدیث (۱۳۶۳) و (۳۰۲۷)

۵ - سنن ابی داود ، حدیث (۳۶۳۷)

۶ - سنن ابن ماجه ، حدیث (۱۵) و(۲۴۸۰)

 

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه

حدیث ۱۴- (این حدیث صحیح است) حَدَّثَنَا أَبُو مَرْوَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعُثْمَانِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعْدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ:‏« ﻣَﻦْ ﺃَﺣْﺪَﺙَ ﻓِﻲ ﺃَﻣْﺮِﻧَﺎ ﻫَﺬَﺍ ﻣَﺎ ﻟَﻴْﺲَ ﻣِﻨْﻪُ ﻓَﻬُﻮَ ﺭَﺩٌّ‏».

 

لغات حدیث :

 

ﻣَﻦْ ﺃَﺣْﺪَﺙَ : هرکس چیز جدیدی را ایجاد کرد، هرکس بدعتی را بوجود آورد .

ﻓِﻲ ﺃَﻣْﺮِﻧَﺎﻫَﺬَﺍ : دراین دستور ما ، در این دین ما ، در دستورات دین ما .

ﻣَﺎ ﻟَﻴْﺲَ ﻣِﻨْﻪُ : آنچه که ازآن نیست ، چیزی که ازآن نیست .

ﻓَﻬُﻮَ ﺭَﺩٌّ‏ : پس آن رد است ، پس آن مردوداست ، پس آن مورد قبول نیست.

 

ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث :

 

ﻋﺎﯾﺸﻪ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻬﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻫﺮﮐﺲ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ‏(ﺩﯾﻦ ‏) ﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﭘﺲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻭﺩ ﺍﺳﺖ .

 

 

مسائل حدیث :

 

از حدیث بالا مسائل زیرگرفته و استنباط می شود :

 

۱ - هر چیزجدیدی در دین ایجاد نمودن مردود است .

 

۲ - هرعملی که برابربا دستورات شرع نباشد مردود است .

 

     

تحقیق و بررسی سند:

 

این حدیث در سنن ابن ماجه با سند زیر روایت شده است :

 

حَدَّثَنَا أَبُو مَرْوَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعُثْمَانِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعْدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَائِشَةَ....

درسند این حدیث استاد ابن ماجه رحمه الله،  جناب « أَبُو مَرْوَان مُحَمَّد بْن عُثْمَان عُثْمَانِی رحمه الله » قراردارد که حافظ ابن حجررحمه الله در باره ایشان گفته که « صدوق یخطىء» یعنی صدوق اند که در نقل روایات دچار اشتباه می شوند ، وصالح بن محمد اسدی رحمه الله در باره ایشان فرمودند : « ثقة ، صدوق ، إلا أنه یروى عن أبیه المناکیر » یعنی ثقه و صدوق اند ولی از پدرشان احادیث منکری را روایت می کنند ، و ابوحاتم رازی رحمه الله در باره ایشان فرمودند: « ثقة » یعنی وی راوی ثقه و مورد اعتمادی است ناگفته نماند که متن این حدیث صحیح می باشد .

 

تفاوت های الفاظ روایت :

 

در این روایت سنن ابن ماجه این گونه آمده است « مَنْ أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» ولی در روایت (۴۶۰۶) سنن ابی داود این حدیث این گونه آمده است « مَنْ صَنَعَ أَمْرًا عَلَى غَیْرِ أَمْرِنَا فَهُوَ رَدٌّ» .

ترجمه : هرکس بر غیر دستور ما امری بسازد پس آن مردود است .

 

و درروایت (۱۷۱۸) صحیح مسلم این گونه آمده است «مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ».

ترجمه : هرکس کاری را انجام دهد که برابر با دستور ما نباشد پس آن مردود است .

 

منابع حدیث :

 

این حدیث ازکتب ششگانه حدیثی در کتب زیرآمده است :

 

۱ - صحیح بخاری ، حدیث (۲۶۹۷).

۲- صحیح مسلم ، حدیث (۱۷۱۸) .

۳ - سنن ابی داود ، حدیث (۴۶۰۶) .

۴ - سنن ابن ماجه ، حدیث (۱۴) .

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه

حدیث ۱۳- (این حدیث صحیح است) حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ عَلِیٍّ الْجَهْضَمِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ بْنُ عُیَیْنَةَ فِی بَیْتِهِ، أَنَا سَأَلْتُهُ، عَنْ سَالِمٍ أَبِی النَّضْرِ، ثُمَّ مَرَّ فِی الْحَدِیثِ قَالَ: أَوْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ:" ﻻَ ﺃُﻟْﻔِﻴَﻦَّ ﺃَﺣَﺪَﻛُﻢْ ﻣُﺘَّﻜِﺌًﺎ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺭِﻳﻜَﺘِﻪِ، ﻳَﺄْﺗِﻴﻪِ ﺍﻷَﻣْﺮُ ﻣِﻤَّﺎ ﺃَﻣَﺮْﺕُ ﺑِﻪِ، ﺃَﻭْ ﻧَﻬَﻴْﺖُ ﻋَﻨْﻪُ، ﻓَﻴَﻘُﻮﻝُ : ﻻَ ﺃَﺩْﺭِﻱ، ﻣَﺎ ﻭَﺟَﺪْﻧَﺎ ﻓِﻲ ﻛِﺘَﺎﺏِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﺗَّﺒَﻌْﻨَﺎﻩُ ".

 

لغات حدیث :

 

ﻻَ ﺃُﻟْﻔِﻴَﻦَّ : هرگز نیابم .

ﺃَﺣَﺪَﻛُﻢْ : یکی از شما .

ﻣُﺘَّﻜِﺌًﺎ : تکیه زننده ، تکیه کننده .

ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺭِﻳﻜَﺘِﻪِ : برتخت مزیّنش ، برمبل آراسته اش .

ﻳَﺄْﺗِﻴﻪِ ﺍﻷَﻣْﺮُ : به نزدش دستور می آید، حکمی از من به نزدش می آید .

ﻣِﻤَّﺎ ﺃَﻣَﺮْﺕُ ﺑِﻪِ : ازآنچه بدان دستور داده ام .

ﺃَﻭْ ﻧَﻬَﻴْﺖُ ﻋَﻨْﻪُ : یا ازآن ممانعت نموده ام .

ﻻَ ﺃَﺩْﺭِﻱ : نمی دانم .

ﻣَﺎ ﻭَﺟَﺪْﻧَﺎ : آنچه ما یافتیم .

ﻓِﻲ ﻛِﺘَﺎﺏِ ﺍﻟﻠَّﻪِ : در کتاب الله ، در قرآن .

ﺍﺗَّﺒَﻌْﻨَﺎﻩُ  : از آن پیروی می کنیم ، ازآن اطاعت می نمائیم .

 

 

ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث :

 

ﺍﺑﻮﺭﺍﻓﻊ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻫﺮ ﮔﺰ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺑﻢ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻭ ﻣﺒﻞ ﻣﺰﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺗﮑﯿﻪ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﺍﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﻭﯾﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﯽ ﻭ ﻣﻤﺎﻧﻌﺖ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺑﯿﺎﯾﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ‏( ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ ‏) ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ، ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻠﻪ ‏(ﻗﺮﺁﻥ ‏) ﯾﺎﻓﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.

 

مسائل حدیث :

 

از این حدیث مسائل زیر برگرفته و استنباط می شود :

 

۱ - در این حدیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پیشین گوئی نموده که منکرین حدیثی پیدا می شوند و امروزه این پیشین گوئی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوقوع پیوسته است .

 

۲ - سنّت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم منبعی از منابع شرع می باشد .

۳ - دستورات رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مرکبی از امر و نهی می باشند .

 

 

تحقیق و بررسی سند :

 

سند این حدیث در سنن ترمذی حدیث شماره (۲۶۶۳) اینگونه آمده « حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ بْنُ عُیَیْنَةَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ المُنْکَدِرِ، وَسَالِمٍ أَبِی النَّضْرِ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ، عَنْ أَبِی رَافِعٍ» و سنن ابی داود حدیث شماره (۴۶۰۵) سند این روایت این گونه آمده است « حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ، وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ النُّفَیْلِیُّ، قَالَا: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ أَبِی النَّضْرِ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ، عَنْ أَبِیهِ» لذا در روشنی این دو سند مشخص می گردد که سفیان بن عیینه رحمه الله این حدیث را از «سَالِم أَبِی النَّضْر» روایت نموده و از« زَیْد بن أَسْلَم » روایت ننموده است .

درباره سند این حدیث یک نکته ظریف باید بیان شود و آن اینکه جناب (سفیان بن عیینه رحمه الله) راوی کاملا ثقه و امام در روایت حدیث است ولی با این وجود ایشان گاهی به هنگام نقل روایت از راویان ثقه تدلیس می نمودند درآخرعمرشان نیزدچار اختلال حافظه شده اند، همان گونه که حافظ ابن حجر رحمه الله این مطلب را ابراز داشته اند.

 

تفات های الفاظ روایت :

 

۱ - در این روایت سنن ابن ماجه این گونه آمده است « ﻳَﺄْﺗِﻴﻪِ ﺍﻷَﻣْﺮُ ﻣِﻤَّﺎ ﺃَﻣَﺮْﺕُ ﺑِﻪِ ...» ولی در روایت (۲۶۶۳) سنن ترمذی این گونه آمده است « یَأْتِیهِ أَمْرٌ مِمَّا أَمَرْتُ بِهِ ...» و در روایت (۴۶۰۵) سنن ابی داود این گونه آمده است « یَأْتِیهِ الْأَمْرُ مِنْ أَمْرِی مِمَّا أَمَرْتُ بِهِ ...».

 

۲ - در این روایت سنن ابن ماجه این گونه آمده است « ﻓَﻴَﻘُﻮﻝُ : ﻻَ ﺃَﺩْﺭِﻱ ....» ولی در روایت (۴۶۰۵) سنن ابی داود این گونه آمده است « فَیَقُولُ لَا نَدْرِی ....».

 

منابع حدیث :

 

این حدیث از کتب ششگانه حدیثی در کتب زیرآمده است :

 

۱ - سنن ابن ماجه ، حدیث (۱۳) .

۲ - سنن ترمذی ، حدیث (۲۶۶۳) .

۳ - سنن ابی داود ، حدیث (۴۶۰۵) .

 

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه

حدیث ۱۲- (این حدیث صحیح است) حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ الْحُبَابِ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ جَابِرٍ، عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ معْدِ یکَرِبَ الْکِنْدِیِّ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ:" ﻳُﻮﺷِﻚُ ﺍﻟﺮَّﺟُﻞُ ﻣُﺘَّﻜِﺌًﺎ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺭِﻳﻜَﺘِﻪِ، ﻳُﺤَﺪَّﺙُ ﺑِﺤَﺪِﻳﺚٍ ﻣِﻦْ ﺣَﺪِﻳﺜِﻲ، ﻓَﻴَﻘُﻮﻝُ : ﺑَﻴْﻨَﻨَﺎ ﻭَﺑَﻴْﻨَﻜُﻢْ ﻛِﺘَﺎﺏُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﺰَّ ﻭَﺟَﻞَّ، ﻓَﻤَﺎ ﻭَﺟَﺪْﻧَﺎ ﻓِﻴﻪِ ﻣِﻦْ ﺣَﻼَﻝٍ ﺍﺳْﺘَﺤْﻠَﻠْﻨَﺎﻩُ، ﻭَﻣَﺎ ﻭَﺟَﺪْﻧَﺎ ﻓِﻴﻪِ ﻣِﻦْ ﺣَﺮَﺍﻡٍ ﺣَﺮَّﻣْﻨَﺎﻩُ، ﺃَﻻَّ ﻭَﺇِﻥَّ ﻣَﺎ ﺣَﺮَّﻡَ ﺭَﺳُﻮﻝُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﻣِﺜْﻞُ ﻣَﺎ ﺣَﺮَّﻡَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ".

 

لغات حدیث :

 

ﻳُﻮﺷِﻚُ : عنقریب ، بزودی .

ﻣُﺘَّﻜِﺌًﺎ : تکیه کننده ، تکیه زننده .

ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺭِﻳﻜَﺘِﻪِ : برتخت مزیّنش ، بر مبل آراسته شده اش .

ﻳُﺤَﺪَّﺙُ ﺑِﺤَﺪِﻳﺚٍ: برایش حدیثی بیان می شود .

ﻣِﻦْ ﺣَﺪِﻳﺜِﻲ : از حدیث من ، از سخن من .

ﺑَﻴْﻨَﻨَﺎ ﻭَﺑَﻴْﻨَﻜُﻢْ : در میان ما و شما ، فیصله کنند در بین ما و شما .

ﻛِﺘَﺎﺏُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﺰَّ ﻭَﺟَﻞَّ : کتاب الله با عزت و بزرگوار.

ﻓَﻤَﺎ ﻭَﺟَﺪْﻧَﺎ ﻓِﻴﻪِ : پس هر آنچه ما در آن یافتیم .

ﻣِﻦْ ﺣَﻼَﻝٍ : از حلال .

ﺍﺳْﺘَﺤْﻠَﻠْﻨَﺎﻩُ : ما آن را حلال می دانیم .

ﻣِﻦْ ﺣَﺮَﺍﻡٍ : از حرام .

ﺣَﺮَّﻣْﻨَﺎﻩُ : ما حرامش می دانیم .

ﺃَﻻَ : آگاه باشید، با خبر باشید، متوجه باشید .

ﻭَﺇِﻥَّ ﻣَﺎ ﺣَﺮَّﻡَ ﺭَﺳُﻮﻝُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : همانا آنچه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آن را حرام نموده است، همانا آنچه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آن را حرام قرارداده است.

ﻣِﺜْﻞُ ﻣَﺎ ﺣَﺮَّﻡَ ﺍﻟﻠَّﻪُ : همانند چیزی است که الله حرام نموده است، همانند آن چیزی است که الله حرام قرار داده است .

 

 

ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث :

 

ﻣﻘﺪﺍﻡ ﺑﻦ ﻣﻌﺪﯼ ﮐﺮﺏ ﮐﻨﺪﯼ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻋﻨﻘﺮﺏ ( ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ‏) ﮐﻪ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻭ ﻣﺒﻞ ﻣﺰﯾّﻨﺶ ﺗﮑﯿﻪ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺣﺪﯾﺜﯽ ﺍﺯ ﺍﺣﺎﺩﯾﺜﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ، ﺍﻭ ﺩﺭ( ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺣﺪﯾﺚ ﻣﻦ ‏) ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﻭﺷﻤﺎ ‏(ﻓﯿﺼﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ‏) ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ‏(ﻗﺮﺁﻥ ‏) ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻼﻝ ﯾﺎﻓﺘﯿﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻼﻝ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﯾﺎﻓﺘﯿﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ، ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﺣﺮﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

 

مسائل حدیث :

 

ازاین حدیث مسائل و احکام زیر بر گرفته و استنباط می شود :

 

۱ - رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پیدایش منکرین حدیث را از طریق وحی الهی متوجه شده وپیشین گوئی نموده است .

۲ - حدیث و سنّت اصلی از اصولی و منبعی از منابع شرع است .

۳ - در اسلام حرام های وجود دارند که در قرآن نیامده و در احادیث آمده است حرمت آنها همانند حرمت چیزهایی است که در قرآن مجید آمده اند .

 

نکته توضیحی :

اینکه در این حدیث آمده است که فرد منکر حدیث «بر تخت و مبل مزّین و آراسته شده خویش نشسته است ....» و سپس حدیث را انکارمی نماید ، این مطلب اشاره کننده وبیانگر این است که انکار حدیث در اصل سببش یا اقتدار ، حکومت و پست و مقام است و یا اینکه تکبر و غرور است .

 

تفاوت های الفاظ روایت :

 

۱ - این حدیث در سنن ترمذی روایت صحیح (2664) این گونه آمده است :

عَنْ المِقْدَامِ بْنِ مَعْدِی کَرِبَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " أَلَا هَلْ عَسَى رَجُلٌ یَبْلُغُهُ الحَدِیثُ عَنِّی وَهُوَ مُتَّکِئٌ عَلَى أَرِیکَتِهِ، فَیَقُولُ: بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ کِتَابُ اللَّهِ، فَمَا وَجَدْنَا فِیهِ حَلَالًا اسْتَحْلَلْنَاهُ. وَمَا وَجَدْنَا فِیهِ حَرَامًا حَرَّمْنَاهُ، وَإِنَّ مَا حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ کَمَا حَرَّمَ اللَّهُ .

ترجمه : ﻣﻘﺪﺍﻡ ﺑﻦ ﻣﻌﺪﯼ ﮐﺮﺏ ﮐﻨﺪﯼ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : آگاه باشید که ای چه به مردی حدیثی از (احادیث) من برسد و در حالی که او ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻭ ﻣﺒﻞ ﻣﺰیّن و آراسته خویش ﺗﮑﯿﻪ ﺯﺩﻩ است ، ﺍﻭ ﺩﺭ( ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺣﺪﯾﺚ ﻣﻦ ‏) ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎﻭﺷﻤﺎ ‏(ﻓﯿﺼﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ‏) ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ‏(ﻗﺮﺁﻥ ‏) ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻼﻝ ﯾﺎﻓﺘﯿﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻼﻝ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﯾﺎﻓﺘﯿﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ، (ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ) وﻫﻤﺎﻧﺎ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﺣﺮﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

 

۲ - این حدیث در سنن ابی داود روایت صحیح (۳۸۰۴) بصورت مختصرو لی با الفاظ اضافه تری ازروایت سنن ابن ماجه این گونه آمده است :

عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ مَعْدِی کَرِبَ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «أَلَا لَا یَحِلُّ ذُو نَابٍ مِنَ السِّبَاعِ، وَلَا الْحِمَارُ الْأَهْلِیُّ، وَلَا اللُّقَطَةُ مِنْ مَالِ مُعَاهَدٍ إِلَّا أَنْ یَسْتَغْنِیَ عَنْهَا، وَأَیُّمَا رَجُلٍ ضَافَ قَوْمًا فَلَمْ یَقْرُوهُ فَإِنَّ لَهُ أَنْ یُعْقِبَهُمْ بِمِثْلِ قِرَاهُ».

ترجمه : مقدام بن معدی کرب رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: آگاه باشید که (گوشت) هرحیوان نیش داری ازدرندگان حلال نمی باشد، و نه (گوشت) خر اهلی (حلال) می باشد، ونه چیدن (و سپس استفاده نمودن) مال کافری که با مسلمانان عهده بسته است(جایزمی باشد)مگراینکه (صاحبش) از آن اظهار بی نیازی نماید، وهرمردی که مهمان قومی شد و آنها از او پذیرائی ننمودند (و حق مهمانیش را ندادند) همانا برایش این حق است که به اندازه مهمانیش در پشت ( و غیاب آنها از) آنان چیزی را بردارد.

 

۳ - این حدیث در سنن ابی داود روایت صحیح (۴۶۰۴) بصورت مفصل تر از روایت سنن ابن ماجه این گونه آمده است :

عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ مَعْدِی کَرِبَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «أَلَا إِنِّی أُوتِیتُ الْکِتَابَ، وَمِثْلَهُ مَعَهُ أَلَا یُوشِکُ رَجُلٌ شَبْعَانُ عَلَى أَرِیکَتِهِ یَقُولُ عَلَیْکُمْ بِهَذَا الْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ فِیهِ مِنْ حَلَالٍ فَأَحِلُّوهُ، وَمَا وَجَدْتُمْ فِیهِ مِنْ حَرَامٍ فَحَرِّمُوهُ، أَلَا لَا یَحِلُّ لَکُمْ لَحْمُ الْحِمَارِ الْأَهْلِیِّ، وَلَا کُلُّ ذِی نَابٍ مِنَ السَّبُعِ، وَلَا لُقَطَةُ مُعَاهِدٍ، إِلَّا أَنْ یَسْتَغْنِیَ عَنْهَا صَاحِبُهَا، وَمَنْ نَزَلَ بِقَوْمٍ فَعَلَیْهِمْ أَنْ یَقْرُوهُ فَإِنْ لَمْ یَقْرُوهُ فَلَهُ أَنْ یُعْقِبَهُمْ بِمِثْلِ قِرَاهُ».

ترجمه : ﻣﻘﺪﺍﻡ ﺑﻦ ﻣﻌﺪﯼ ﮐﺮﺏ ﮐﻨﺪﯼ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : آگاه باشید که به من (قرآن) کتاب (الله) و همانند آن (از احادیث) بهمراه آن داده شده است ، آگاه باشید ﻋﻨﻘﺮﺏ ( ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ‏) ﮐﻪ ﻓﺮﺩﯼ سیر ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻭ ﻣﺒﻞ ﻣﺰﯾّﻨﺶ (ﺗﮑﯿﻪ ﺯﺩﻩ) می گوید : برشماست که این قرآن را محکم بگیرید پس ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻼﻝ یافتید ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻼﻝ بدانید ﻭ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺮﺍﻡ یافتید ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ بدانید، آگاه باشید که گوشت خر اهلی برایتان حلال نمی باشد، و نه (گوشت) هرحیوان درنده ازنیش داران (برایتان حلال می باشد)، ونه چیدن (و خوردن و استفاده نمودن) مال کافری که با مسلمانان عهد بسته (برایتان جایزمی باشد)، مگراینکه صاحبش از آن اظهار بی نیازی نماید، وهرکس مهمان قومی شد برآنها ضروری است که از او پذیرائی نمایند و اگرآنها از او پذیرائی ننمودند (و حق مهمانیش را ندادند) همانا برایش این حق است که به اندازه مهمانیش در پشت (و نبود آنها از) آنان چیزی بردارد.

 

۴- این حدیث در سنن ابن ماجه روایت صحیح (۳۱۳۹) بصورت بسیار مختصراین گونه آمده است :

عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ مَعْدِیکَرِبَ الْکِنْدِیِّ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «حَرَّمَ أَشْیَاءَ، حَتَّى ذَکَرَ الْحُمُرَ الْإِنْسِیَّةَ».

ترجمه : مقدام بن معدیکرب کندی رضی الله عنه فرمودند: همانا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم چیزهایی را حرام قراردادند تا اینکه (حرمت گوشت) خران اهلی را (نیز) بیان نمودند .

 

تحقیق و بررسی سند:

 

درسند این حدیث معاویه بن صالح وجود دارد که ایشان «صدوق» اند و در نقل برخی از روایات گرفتار«اوهام» شده اند و همچنین در سند این روایت جناب حسن بن جابر وجود دارد که از راویان «مستور» است همان گونه که شیخ شعیب ارناووط ازحافظ ذهبی رحمه الله نقل نموده اند.

ناگفته نماند که استاد آلبانی رحمه الله تمام الفاظ این حدیث را صحیح دانسته اند و در حالی شیخ شعیب ارناووط یک قسمت از این حدیث را صحیح نمی داند در این باره به این گفته شیخ ارناووط توجه فرمایید : «حدیث صحیح دون قوله: "ألا وإن ما حرَّم رسول الله مثل ما حرَّم الله"، فقد إنفرد بها الحسن بن جابر، وهو مستور کما قال الحافظ الذهبی فی "المجرد فی أسماء رجال سنن ابن ماجه"، وقال الحافظ ابن حجر فی "التقریب": مقبول؛ أی: عند المتابعة وإلا فلیَّن، وقد رواه من هو أوثق منه بدونها».

ترجمه : این حدیث صحیح است بجزگفته « ألا وإن ما حرَّم رسول الله مثل ما حرَّم الله » زیرا این جمله از تفردات حسن بن جابر است و ایشان راوی «مستور» اند همان گونه که حافظ ذهبی در کتاب « المجرد فی أسماء رجال سنن ابن ماجه » گفته است و حافظ ابن حجر رحمه الله درکتاب «التقریب» در باره ایشان گفته که وی راوی «مقبول» است که در «متابعات» مورد قبول است ورنه راوی سست وضعیف است ودرحالی که همین روایت را راوی ثقه تری از او بدون این جمله مذکور روایت نموده اند .

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه

حدیث 11- (این حدیث حسن لغیره است) حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ، قَالَ: سَمِعْتُ مُجَالِدًا یَذْکُرُ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: ﻗَﺎﻝَ : ﻛُﻨَّﺎ ﻋِﻨْﺪَ ﺍﻟﻨَّﺒِﻲِّ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﻓَﺨَﻂَّ ﺧَﻄًّﺎ، ﻭَﺧَﻂَّ ﺧَﻄَّﻴْﻦِ ﻋَﻦْ ﻳَﻤِﻴﻨِﻪِ، ﻭَﺧَﻂَّ ﺧَﻄَّﻴْﻦِ ﻋَﻦْ ﻳَﺴَﺎﺭِﻩِ، ﺛُﻢَّ ﻭَﺿَﻊَ ﻳَﺪَﻩُ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺨَﻂِّ ﺍﻷْﻭْﺳَﻂِ، ﻓَﻘَﺎﻝَ : ‏« ﻫَﺬَﺍ ﺳَﺒِﻴﻞُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ‏» ﺛُﻢَّ ﺗَﻼَ ﻫَﺬِﻩِ ﺍﻵْﻳَﺔَ : { ﻭَﺃَﻥَّ ﻫَﺬَﺍ ﺻِﺮَﺍﻃِﻲ ﻣُﺴْﺘَﻘِﻴﻤًﺎ ﻓَﺎﺗَّﺒِﻌُﻮﻩُ ﻭَﻻَﺗَﺘَّﺒِﻌُﻮﺍ ﺍﻟﺴُّﺒُﻞَ ﻓَﺘَﻔَﺮَّﻕَ ﺑِﻜُﻢْ ﻋَﻦْ ﺳَﺒِﻴﻠِﻪِ }.

 

لغات حدیث :

 

ﻛُﻨَّﺎ ﻋِﻨْﺪَ ﺍﻟﻨَّﺒِﻲِّ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : ما نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بودیم .

ﻓَﺨَﻂَّ ﺧَﻄًّﺎ: پس یک خط کشید .

ﻭَﺧَﻂَّ ﺧَﻄَّﻴْﻦِ ﻋَﻦْ ﻳَﻤِﻴﻨِﻪِ : و در سمت راست آن دو خط کشید .

ﻭَﺧَﻂَّ ﺧَﻄَّﻴْﻦِ ﻋَﻦْ ﻳَﺴَﺎﺭِﻩِ : و در سمت چپ آن دو خط کشید .

ﺛُﻢَّ ﻭَﺿَﻊَ ﻳَﺪَﻩُ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺨَﻂِّ ﺍﻷْﻭْﺳَﻂِ : سپس دستش را بر خط میانه گذاشت ، پس دست خود را برخط وسطی گذاشت .

ﻓَﻘَﺎﻝَ : ‏« ﻫَﺬَﺍ ﺳَﺒِﻴﻞُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ‏»: پس گفت : این راه الله است .

ﺛُﻢَّ ﺗَﻼَ ﻫَﺬِﻩِ ﺍﻵْﻳَﺔَ : سپس این آیه را تلاوت نمود، سپس این آیه را خواند .

ﻭَﺃَﻥَّ ﻫَﺬَﺍ ﺻِﺮَﺍﻃِﻲ ﻣُﺴْﺘَﻘِﻴﻤًﺎ : و همانا این راه راست من است .

ﻓَﺎﺗَّﺒِﻌُﻮﻩُ : پس از آن پیروی کنید .

ﻭَﻻَﺗَﺘَّﺒِﻌُﻮﺍ ﺍﻟﺴُّﺒُﻞَ: و از راهها دیگر پیروی نکنید .

ﻓَﺘَﻔَﺮَّﻕَ ﺑِﻜُﻢْ ﻋَﻦْ ﺳَﺒِﻴﻠِﻪِ : شما را از راه او پراکنده می نماید .

 

 

ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث :

 

ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻣﺎ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﯾﮏ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭﺩﻭ ﺧﻂ (دیگر) ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺁﻥ ‏( ﺧﻂ ‏) ﻭ ﺩﻭ ﺧﻂ ‏( ﺩﯾﮕﺮ ‏) ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺁﻥ ‏( ﺧﻂ ‏) ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻂ وسطی ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﺗﻼﻭﺕ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ : } ﻭَﺃَﻥَّ ﻫَﺬَﺍ ﺻِﺮَﺍﻃِﻲ ﻣُﺴْﺘَﻘِﻴﻤًﺎ ﻓَﺎﺗَّﺒِﻌُﻮﻩُ ﻭَﻻَ ﺗَﺘَّﺒِﻌُﻮﺍ ﺍﻟﺴُّﺒُﻞَ ﻓَﺘَﻔَﺮَّﻕَ ﺑِﻜُﻢْ ﻋَﻦْ ﺳَﺒِﻴﻠِﻪِ { ﯾﻌﻨﯽ : ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍههاﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺍﻟﻠﻪ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﻭ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ. 

 

مسائل حدیث :

 

از این حدیث مسائل و احکام زیر برگرفته و استنباط می شود :

 

۱ - در چپ و راست راه الله متعال که همان راه حق باشد راههای باطل وجود دارد .

۲ - پیروی از راه الله متعال ضروری واین دستور الله منان و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می باشد .

۳ - از راههای انحرافی که در چپ و راست راه حق قرار دارند نباید پیروی نمود .

۴ - رفتن برراههای که در چپ و راست راه حق قرار دارند باعث گمراهی و جدائی فرد از راه حق می گردد .

۵ - مثال محسوس برای احکام بیان نمودن روش بسیارجالب و قابل فهمی است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در بیان مسائل برای یارانش از آن زیاد استفاده می نمودند.

۶ - مدلل نمودن نظریات با آیات قرآنی یکی دیگر از عادتهای بسیار جالب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است .

 

تحقیق و بررسی سند :

 

در سند این حدیث ابوخالد احمر(سلیمان بن حیان أزدى رحمه الله) وجود دارد گرچه ایشان از راویان صحیح بخاری و سایرکتب شش گانه مشهور حدیثی است ولی راوی «صدوق» است که در نقل روایت دچار اشتباه می شده است و امام ابن معین رحمه الله در باره ایشان گفته اند « لیس بحجة » یعنی ایشان (در نقل روایات) حجت و دلیل نیست .

و همچنین در سند این روایت جناب (مجالد بن سعید رحمه الله) وجود دارد گرچه ایشان از رجال صحیح مسلم اند ولی یک راوی ضعیف اند، ناگفته نماند که گرچه استادآلبانی رحمه الله این حدیث را صحیح دانسته اند ولی ازآنجایی که این حدیث در مسند احمد بن حنبل و برخ دیگر کتب حدیثی آمده و در همه جا محورسند بر جناب «ابوخالد احمر و مجالد بن سعید رحمهما الله» می چرخد و متابعی هم ندارد لذا نباید به این حدیث ؛ «صحیح» گفت، بلکه مناسب است برای این حدیث همان حکمی داده شود که شیخ شعیب ارناووط در تخریج این حدیث در تخریج سنن ابن ماجه داده و گفته که این حدیث «حسن لغیره» است نا گفته نماند که این حدیث شاهدی از روایت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه دارد که در مسند احمد روایت (۴۱۴۲) که با سند حسن آمده است .

 

تفاوتهای الفاظ روایت ومنابع حدیث :

 

این حدیث از تفردات سنن ابن ماجه است و در سایرکتب شش گانه حدیثی نیامده است، البته در برخ دیگراز کتب حدیثی آمده است ولی با همین سند فقط با یک روای اضافی در ابتدای سند درروایت (۱۳) کتاب الشریعة آجری این گونه آمده است :

حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ الْبُهْلُولِ الْقَاضِی قَالَ: ثنا أَبُو سَعِیدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعِیدٍ الْأَشَجُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ، عَنْ مُجَالِدٍ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنْ جَابِرٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَخَطَّ خَطًّا، وَخَطَّ خَطَّیْنِ عَنْ یَمِینِهِ، وَخَطَّ خَطَّیْنِ عَنْ یَسَارِهِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ فِی الْخَطِّ الْأَوْسَطِ، فَقَالَ: «هَذَا سَبِیلُ اللَّهِ» ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ: {وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ} [الأنعام: 153] .

ﺗﺮﺟﻤﻪ : ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻣﺎ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﯾﮏ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭﺩﻭ ﺧﻂ (دیگر) ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺁﻥ ‏( ﺧﻂ ‏) ﻭ ﺩﻭ ﺧﻂ ‏( ﺩﯾﮕﺮ ‏) ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺁﻥ ‏( ﺧﻂ ‏) ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻂ وسطی ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﺗﻼﻭﺕ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ : } ﻭَﺃَﻥَّ ﻫَﺬَﺍ ﺻِﺮَﺍﻃِﻲ ﻣُﺴْﺘَﻘِﻴﻤًﺎ ﻓَﺎﺗَّﺒِﻌُﻮﻩُ ﻭَﻻَ ﺗَﺘَّﺒِﻌُﻮﺍ ﺍﻟﺴُّﺒُﻞَ ﻓَﺘَﻔَﺮَّﻕَ ﺑِﻜُﻢْ ﻋَﻦْ ﺳَﺒِﻴﻠِﻪِ { ﯾﻌﻨﯽ : ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍههاﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺍﻟﻠﻪ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﻭ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ.