۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

عقیده امام احمد بن حنبل رحمه الله (۲۱)

 ترجمه: کتاب أصول السنة امام احمد بن حنبل رضی الله عنه 


متن عربی :


وَالْجنَّة وَالنَّار مخلوقتان کَمَا جَاءَ عَن رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم (دخلت الْجنَّة فَرَأَیْت قصرا وَرَأَیْت الْکَوْثَر واطلعت فِی الْجنَّة فَرَأَیْت أَکثر أَهلهَا کَذَا واطلعت فِی النَّار فَرَأَیْت کَذَا وَکَذَا فَمن زعم أَنَّهُمَا لم تخلقا فَهُوَ مکذب بِالْقُرْآنِ وَأَحَادِیث رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم وَلَا أَحْسبهُ یُؤمن بِالْجنَّةِ وَالنَّار.


ترجمه فارسی : 


بهشت و دوزخ هر دوی آنها «الآن موجود و» آفریده شده اند همان گونه که «دراحادیثی صحیح زیادی» از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به اثبات رسیده است، «همانند حدیث» (دخلت الْجنَّة فَرَأَیْت قصرا) یعنی : به بهشت داخل شدم ودر آن کاخی دیدم که ...« و همانند حدیث» (وَرَأَیْت الْکَوْثَر) یعنی : حوض و نهرکوثر را «در بهشت» دیدم... «و همانند حدیث» (واطلعت فِی الْجنَّة فَرَأَیْت أَکثر أَهلهَا کَذَا واطلعت فِی النَّار فَرَأَیْت کَذَا) یعنی : به بهشت سرک کشیدم دیدم که اکثر ساکنان آن فلان افراد اند ....و به جهنم سرک کشیدم دیدم که چنین وچنان است ، لذا هرکس گمان نماید که بهشت و دوزخ تا بحال آفریده نشده اند او (آیات) قرآن و احادیث (صحیح) رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (که در این باره آمده است را) دورغ پنداشته و تکذیب نموده است، و من گمان می کنم که او به بهشت و دوزخ ایمان (کامل ودرست) داشته باشد.

عقیده امام احمد بن حنبل رحمه الله (۲۰)

 ترجمه: کتاب أصول السنة امام احمد بن حنبل رضی الله عنه 


متن عربی :


والنفاق هُوَ الْکفْر أَن یکفر بِاللَّه ویعبد غَیره وَیظْهر الْإِسْلَام فِی الْعَلَانِیَة مثل الْمُنَافِقین الَّذین کَانُوا على عهد رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم . (ثَلَاث من کن فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق) على التَّغْلِیظ نرویها کَمَا جَاءَت وَلَا نقیسها وَقَوله (لَا ترجعوا بعدِی کفَّارًا ضلالا یضْرب بَعْضکُم رِقَاب بعض) وَمثل (إِذا التقى المسلمان بسیفهما فالقاتل والمقتول فِی النَّار) وَمثل (سباب الْمُسلم فسوق وقتاله کفر) وَمثل (من قَالَ لِأَخِیهِ یَا کَافِر فقد بَاء بهَا أَحدهمَا) وَمثل (کفر بِاللَّه تبرؤ من نسب وَإِن دق) وَنَحْو هَذِه الْأَحَادِیث مِمَّا قد صَحَّ وَحفظ فَإنَّا نسلم لَهُ وَإِن لم نعلم تَفْسِیرهَا وَلَا نتکلم فِیهَا وَلَا نجادل فِیهَا وَلَا نفسر هَذِه الْأَحَادِیث إِلَّا مثل مَا جَاءَت لَا نردها إِلَّا بِأَحَق مِنْهَا.

 

ترجمه فارسی : 


نفاق «در اصل» همان کفری است که فرد « درباطن خودش» به الله کفر می ورزد و غیرازاو را عبادت می نماید ولی درظاهر تظاهر به اسلام می نماید همانند منافقینی که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بوده اند ، این حدیث « ثَلَاث من کن فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق » یعنی هرکس سه عادت در او باشد پس او منافق است، برای بزرگ بیان نمودن جرم گناه است ما آن را همانگونه که آمده روایت می کنیم و بر آن «چیزی را» قیاس نمی کنیم، و «همچنین این» گفته «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» (لَا ترجعوا بعدِی کفَّارًا ضلالا یضْرب بَعْضکُم رِقَاب بعض) یعنی : بعد از من کفار گمراه نگردید که درآن وقت گردنهای یکدیگر را خواهید زد « برای بزرگ بیان نمودن جرم گناه است »همان گونه که حدیث (سباب الْمُسلم فسوق وقتاله کفر)  یعنی : دشنام دادن مسلمان فسق و در گیری و جنگ با او کفراست « برای بزرگ بیان نمودن جرم گناه است » همان گونه که حدیث : (من قَالَ لِأَخِیهِ یَا کَافِر فقد بَاء بهَا أَحدهمَا) یعنی : هرکس به برادر«دینی» خود بگوید: ای کافر، کفربه یکی از آن دوبازخواهد گشت ، « برای بزرگ بیان نمودن جرم گناه است »، همان گونه که حدیث: (کفر بِاللَّه تبرؤ من نسب وَإِن دق) یعنی اظهار از نسب گرچه باریک هم باشد کفر به الله محسوب می شود « برای بزرگ بیان نمودن جرم گناه است »، آری همانند این نوع احادیث که با «سندهای»صحیح به اثبات رسیده و محفوظ اند قطعا ما «آنها را قبول می داریم و» تسلیم آنها هستیم و گرچه توضیح «واقعی و کامل آنها را» ندانیم و نسبت به «رد و یا توجیح نادرست» آنها سخن نمی گوییم و در باره آنها مجادله و مباحثه نمی کنیم و این نوع احادیث را (هیچ) تفسیرو توضیح نمی نماییم مگر همانگونه که آمده اند وآنها را رد نمی کنیم مگر اینکه دلیل بهتر و به حق نزدیک تری از آنها ببینیم .

عقیده امام احمد بن حنبل رحمه الله (۱۹)

 ترجمه: کتاب أصول السنة امام احمد بن حنبل رضی الله عنه 


متن عربی :


وَمن انْتقصَ أحدا من أَصْحَاب رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم أَو بغضه بِحَدَث مِنْهُ أَو ذکر مساویه کَانَ مبتدعا حَتَّى یترحم عَلَیْهِم جَمِیعًا وَیکون قلبه لَهُم سلیما.


ترجمه فارسی : 


و هرکس در حق یکی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم توهین نماید و یا اینکه بنا برعملی که ازآن صحابه سرزده با او بغض نماید و یا اینکه عیب های او را ذکر کند او بدعتی است تا اینکه «از این نظریه خویش باز گشته» و بر تمام یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دعای رحمت نموده و نسبت به آنها قلبش را سالم نماید .

عقیده امام احمد بن حنبل رحمه الله (۱۸)


 ترجمه: کتاب أصول السنة امام احمد بن حنبل رضی الله عنه 


متن عربی :

وَالرَّجم حق على من زنا وَقد أحصن إِذا اعْترف أَو قَامَت عَلَیْهِ بَینته وَقد رجم رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم وَالْأَئِمَّة الراشدون.



ترجمه فارسی : 


سنگسار بر زنا کار متأهلی که اعتراف نماید و یا اینکه گواه برآن بپا خیزد حق و ثابت است و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و رهبران راه یافته «حکم » سنگساررا «در دروان حکومت های خودشان، برزناکاران متأهل» اجرا نموده اند .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۱۹۰ تا ۲۰۱)

 

(190) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: جَاءَتْ فَاطِمَةُ ابْنَةُ أَبِی حُبَیْشٍ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللهِ إِنِّی امْرَأَةٌ أُسْتَحَاضُ، فَلاَ أَطْهُرُ، أَفَأَدَعُ الصَّلاَةَ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لاَ، إِنَّمَا ذَلِکَ عِرْقٌ وَلَیْسَ بِحَیْضٍ، فَإِذَا أَقْبَلَتْ حَیْضَتُکِ فَدَعِی الصَّلاَةَ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاغْسِلِی عَنْکِ الدَّمَ ثُمَّ صَلِّی ثُمَّ تَوَضَّئِی لِکُلِّ صَلاَةٍ حَتَّى یَجِیءَ ذَلِکَ الْوَقْتُ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : فاطمه دختر ابی حبیش رضی الله عنها به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمده و گفتند ای رسول الله همانا من زنی هستم که علاوه از عادت ماهیانه نیزخون ریزی دارم و (بعد از گذشت مدت قاعدگی بازهم خون ریزیم بند نمی آید ) وپاک نمی گردم ، آیا نماز را رها کنم (و نخوانم) ، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : نه، همانا آن رگی است (که پاره شده و خون ریزی می کند) و این (خون) عادت ماهیانه و قاعدگی نیست، چون قاعدگی تو رخ نموده (و شروع شد) آن وقت نماز را رها کن (و نخوان) و چون (قاعدگی) تو پشت گردانده (و پایان رسید) آنگاه خون را از خود شسته (و غسل نما) و سپس نماز بخوان و سپس (بعد از غسل) برای هر نمازی وضو بگیر تا اینکه آن وقت (شروع عادت ماهیانه دو باره ) فرا رسد .

 

(191) حدیث عَائَشَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّ أُمَّ حَبِیبَةَ اسْتُحِیضَتْ سَبْعَ سِنِینَ، فَسَأَلَتْ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ ذَلِکَ فَأَمَرَهَا أَنْ تَغْتَسِلَ، فَقَالَ: هذَا عِرْقٌ فَکَانَتْ تَغْتَسِلُ لِکُلِّ صَلاَةٍ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنها همسر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : همانا ام حبیبه (رضی الله عنها) هفت سال (متوالی) علاوه از عادت ماهیانه (ادامه هر ماه را نیز) خون ریزی داشتند، (ایشان همان اوائل این بیماری ، روزی به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمده ) و از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دراین باره پرسیدند (که چه کار کنند و حکمشان از نظر شرعی چیست؟، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) به ایشان دستور دادند (که هر ماه بعد از گذشت دوران قاعدگی) غسل نمایند (و سپس نماز بخوانند واز نظر شرعی پاک محسوب می شوند) و(رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) فرمودند : این (خون ریزی اضافی از) رگی است (که پارگی پیدا نموده و خون عادت ماهیانه نیست) (روای می گوید: بعد از این دستور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، ام حبیبه رضی الله عنها) برای هر نماز غسل می نمودند (و سپس نماز می خواندند).

 

(192) حدیث عَائِشَةَ، أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لَهَا: أَتَجْزِی إِحْدَانَا صَلاَتَهَا إِذَا طَهُرَتْ فَقَالَتْ: أَحَرُورِیَّةٌ أَنْتِ کُنَّا نَحِیضُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلاَ یَأْمُرُنَا بِهِ، أَو قَالَتْ: فَلاَ نَفْعَلُهُ .


ترجمه : روایت است که زنی به عایشه (رضی الله عنها) گفته ( و از ایشان پرسیدند) آیا برای یکی از ما زنان (تنها) نماز دوران پاکیش کفایت می کند ( یا اینکه باید نمازهای که در دوران عادت ماهیانه از ما قضا شده را نیز قضایی بیاوریم)؟ (عایشه رضی الله عنها) فرمودند : آیا تو حروری (یعنی از خوارج تکفیری و سخت گیر) هستی؟ همانا ما (خانمهای پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم) با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بودیم وعادت (ماهیانه) می شدیم ( و چون از قاعدگی مان پاک می شدیم) به ما دستور نمی دادند (که نمازهای که از ما در دوران عادت قاعدگی قضا شده را قضا آورده) و انجام دهیم و یا اینکه فرمودند : ما (نمازهای قضا شده در دوران عادت ماهیانه را) قضای نمی آوردیم .

 

(193) حدیث أُمِّ هَانِىءٍ بِنْتِ أَبِی طَالِبِ، قَالَتْ: ذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَامَ الْفَتْحِ فَوَجَدْتُهُ یَغْتَسِلُ، وَفَاطِمَةُ ابْنَتُهُ تَسْتُرُهُ، قَالَتْ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ؛ فَقَالَ: مَنْ هذِهِ فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانِىءٍ بِنْتُ أَبی طَالِبٍ؛ فَقَالَ: مَرْحَبًا بِأُمِّ هَانِىءٍ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ غُسْلِهِ، قَامَ فَصَلَّى ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ، مُلْتَحِفًا فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ، فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ زَعَمَ ابْنُ أُمِّی أَنَّهُ قَاتِلٌ رَجُلاً قَدْ أَجَرْتُهُ، فُلاَنَ بْنَ هُبَیْرَةَ؛ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: قَدْ أَجَرْنَا مَنْ أَجَرْتِ یَا أُمَّ هَانِىءٍ، قَالَتْ أُمُّ هَانِىءٍ: وَذَاکَ ضُحًى.


ترجمه : ام هانی دخترابوطالب رضی الله عنها فرمودند: سال فتح مکه (بود که من روزی) به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رفتم(و در حالی که ایشان هنوز در مکه بودند) و دیدم که ایشان دارند غسل می کنند و فاطمه دخترشان (چادری گرفته) و ایشان را (از دید دیگران) می پوشانند (تا در پشت آن چادر غسل کنند)، (ام هانی رضی الله عنها) می فرمایند: من بررسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سلام نمودند؛ (ایشان جواب سلام مرا داده و) سپس فرمودند : که این (زن) کیست ؟ (من) گفتم که من ام هانی دختر ابوطالب هستم؛ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : ام هانی خوش آمدی ،(ام هانی می فرمایند) چون از غسل نمودن فارغ شدند، ایستاده و هشت رکعت نماز(چاشت) خواندند، و درحالی که (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) خودشان را دریک پارچه پیچانده بودند، و چون (نمازشان به پایان رسید و) از سمت قبله چرخیده و رو به ما نمودند) گفتم : ای رسول الله پسرمادرم (علی بن ابی طالب رضی الله عنه) گمان نموده که همانا او مردی (به نام) فلان بن هبیره که من پناهش داده را خواهد کشت، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: ای ام هانی قطعا ما پناه داده ایم آن کسی را که تو پناه داده ای ، ام هانی می گوید : آن وقت (ی که من به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم رفته و با ایشان گفتگو نمودم) چاشتگاه بود .

 

 (194) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: کَانَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ یَغْتَسِلُونَ عُرَاةً یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ، وَکَانَ مُوسى یَغْتَسِلُ وَحْدَهُ؛ فَقَالُوا وَاللهِ مَا یَمْنَعُ مُوسى أَنْ یَغْتَسِلَ مَعَنَا إِلاَّ أَنَّهُ آدَرُ، فَذَهَبَ مَرَّةً یَغْتَسِلُ فَوَضَعَ ثَوْبَهُ عَلَى حَجَرٍ، فَفَرَّ الْحَجَرُ بِثَوْبِهِ، فَخَرَجَ مُوسى فِی إِثْرِهِ یَقُولُ ثَوْبِی یَا حَجَرُ حَتَّى نَظَرَتْ بَنُو إِسْرَائیلَ إِلَى مُوسى، فَقَالُوا وَاللهِ مَا بِمُوسى مِنْ بَأْسٍ؛ وَأَخَذَ ثَوْبَهُ وَطَفِقَ بِالْحَجَرِ ضَرْبًا . فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: وَاللهِ إِنَّهُ لَنَدَبٌ بِالْحَجَرِ سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ ضَرْبًا بِالْحَجَرِ.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : (عادت) بنی اسرائیل بر این بود که (بصورت دستجمعی و کامل لخت و) برهنه غسل می کردند و به (عورت) یکدیگر نگاه می کردند، (ولی، عادت) موسی (علیه السلام) بر این بود که تنها غسل می نمود؛ (برخی از بنی اسرائیلی ها) گفتند : سوگند به الله موسی را ممانعت نمی کند از اینکه با ما لخت و برهنه غسل کند مگر اینکه او بیماری فتخ دارد، یکبار موسی (علیه السلام) رفت تا (تنها) غسل نماید (و چون لباسش را بیرون نمود) و برسنگی گذاشت (تا غسل نماید) که (آن) سنگ با لباس موسی فرار نمود، موسی به دنبال سنگ براه افتاده و می گفت آهای سنگ لباس مرا ( به کجا می بری)؟ بهمین منوال موسی به دنبال سنگ رفت تا اینکه (سنگ رفته و در جمعی از بنی اسرائیل ایستاد و) آنها به موسی (در حالی که لخت و برهنه بود) نگاه کردند، (آن وقت آنها) گفتند: سوگند به الله که موسی هیچ عیب و بیماری ندارد؛ و موسی (در آن وقت) لباسش را گرفته (و بتن نمود) و سپس شروع کرد به زدن سنگ، ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: سوگند به الله ؛ بر اثرزدنهای موسی (علیه السلام) شش و یا هفت اثرو نشانه برسنگ افتاده بود .

 

 (195) حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَنْقُلُ مَعَهُمُ الْحِجَارَةَ لِلْکَعْبَةِ، وَعَلَیْهِ إِزَارُهُ؛ فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ عَمُّهُ یَا ابْنَ أَخِی لَوْ حَللْتَ إِزَارَکَ فَجَعَلْتَهُ عَلَى مَنْکِبَیْکَ دُونَ الْحِجَارَةِ قَالَ فَحَلَّهُ فَجَعَلَهُ عَلَى مَنْکِبَیْهِ، فَسَقَطَ مَغْشِیًّا عَلَیْهِ؛ فَمَا رُئِیَ بَعْدَ ذلِکَ عُرْیانًا/ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.


ترجمه : جابربن عبدالله رضی الله عنه فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (در زمان تجدید ساخت و مرمت کعبه قبل از نبوت) بودند که بهمراه (اهل مکه) سنگ حمل می کردند و لنگی بر تن داشتند؛ عمویشان عباس رضی الله عنه به ایشان گفتند : ای پسربرادرم اگرلنگی خود را بازکنی بردو دوشانه خویش در زیر سنگ های (که حمل می کنی) بگذاری (بهتر است و آن وقت کمتر اذیت می شوی)، (جابر) می فرماید: (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، حرف عمویش را گوش نموده) و لنگی خویش را باز نموده و بر دو شانه خویش انداختند، (و به مجردی که این کار را انجام دادند) بی هوش شده و بر زمین افتادند؛ (افراد حاضر در آنجا لنگیشان را گرفته و بر پاهای مبارک بسته بستند، و ایشان بهوش آمدند) و از این به بعد دیگر (پیامبر) صلی الله علیه و آله وسلم (در میان مردم) برهنه دیده نشدند .


(196) حدیث أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ فَجَاءَ وَرَأْسُهُ یَقْطُرُ؛ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَعَلَّنَا أَعْجَلْنَاکَ، فَقَالَ: نَعَمْ؛ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِذَا أُعْجِلْتَ أَوْ قُحِطْتَ فَعَلَیْکَ الْوُضُوءُ.


ترجمه : ابوسعید خدری رضی الله عنه فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (فردی) را به سوی مردی از انصار فرستاد (تا به او بگوید که به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بیاید) و آن (مرد انصاری) در حالی که (تازه غسل نموده و) از سرش آب می چکید به نزد (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم (چون انصاری را به این حالت دیدند به او ) گفتند : شاید که ما ترا به عجله انداختیم ( و هنوزجماع نمودنت با خانمت تمام نشده بود که ما ترا صدا زدیم و تو زود غسل کرده به نزد ما آماده ای؟، آن مرد انصاری) گفت : بله؛ (همین گونه است که می فرمایید) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرگاه که به عجله انداخته شدی (که در حال جماع وپیش از انزال برایت کاری پیش آمد) و یا (اینکه مجبور به ترک جماع شدی) و در حالی که هنوزانزال نشده وآب منی تو نیامده است (در این صورت بر تو غسل واجب نمی گردد) فقط بر تو وضو واجب می گردد.

(این حدیث منسوخ است)


(197) حدیث أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ، أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ إِذَا جَامَعَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فَلَمْ یُنْزِلْ قَالَ: یَغْسِلُ مَا مَسَّ الْمَرْأَةَ مِنْهُ ثُمَّ یَتَوَضَّأُ وَیُصَلِّی.


ترجمه : ابی بن کعب رضی الله عنه گفتند : ای رسول الله آیا زمانی که مرد با خانمش جماع می کند ولی انزال نمی شود (او چه کار کند ، آیا غسل بر او واجب می گردد یا خیر؟ ، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : (بر او غسل واجب نمی گردد، ولی مرد) باید آنچه از رطوبتهای شرمگاه خانمش برآلت تناسلش چسپیده است بشوید و سپس وضو گرفته و نماز می خواند .  (این حدیث منسوخ است)

 

(198) حدیث عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ رضی الله عنه، قَالَ لَهُ زَیْدُ بْنُ خَالِدٍ: أَرَأَیْتَ إِذَا جَامَعَ فَلَمْ یُمْنِ قَالَ عُثْمَانُ: یَتَوَضَّأُ کَمَا یَتَوَضَّأُ لِلصَّلاَةِ وَیَغْسِلُ ذَکَرَهُ؛ قَالَ عُثْمَانُ: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.


ترجمه : زید بن خالد رضی الله عنه به عثمان بن عفان رضی الله عنه گفته (و از ایشان پرسیدند) ؟ دیدگاه و نظر شما نسبت به فردی با خانمش جماع نموده ولی (انزال نشده و) آب منیش نیامده است چیست؟ ( آیا باز هم بر او غسل واجب می گردد یا خیر) ؟ عثمان رضی الله عنه فرمودند : (بر او غسل واجب نمی گردد ولی وضویش می شکند و او باید) آلت تناسل خویش را شسته و همانند اینکه برای نماز وضو می گیرد(کامل وضو) بگیرد ، (سپس) عثمان (رضی الله عنه) فرمودند : این مطلب (وسخنی) را (که برایت بیان کردم ) من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیده ام .     (این حدیث منسوخ است)

 

(199) حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِذَا جَلَسَ بَیْنَ شُعَبِهَا الأَرْبَعِ ثُمَّ جَهَدَهَا فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْل .


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرگاه که مرد در میان چهار دست پای خانمش (برای جماع) نشسته و سپس تلاش نموده وبا خانمش (جماع نماید، گرچه انزال نشده باشد؛ بازهم بر او و خانمش  هردو) غسل واجب گشته است .

 

(200) حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَکَلَ کَتِفَ شَاةٍ ثُمَّ صَلَّى وَلَمْ یَتَوَضَّأْ.


ترجمه : عبد الله بن عباس رضی الله عنه فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (ازگوشت) شانه ی گوسفندی خوردند و سپس(با همان وضو قبلی خویش)  نماز خوانده و (دوباره) وضو(ی جدیدی) نگرفتند .

 

(201) حدیث عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ، أَنَّهُ رَأَى رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَحْتَزُّ مِنْ کَتِفِ شَاةٍ، فَدُعِیَ إِلَى الصَّلاَةِ فَأَلْقَى السِّکِّینَ، فَصَلَّى وَلَمْ یَتَوَضَّأْ.


ترجمه : از عمروبن امیه رضی الله عنه روایت است که ایشان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را (در حالی) دیده اند که از(گوشت پخته شده) شانه گوسفندی با کار برده (و می خورند) ، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) به سوی نماز فراخوانده شدند (تا اینکه برای مردم پیش نمازی داده ونمازبخوانند) ایشان کارد را انداخته و سپس (با همان وضوی قبلی) نماز خوانده (ودوباره) وضو(ی جدیدی) نگرفتند .

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۱۷۹ تا ۱۸۹)

 

(179) حدیث أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ نَبِیَّ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَطُوفُ عَلَى نِسائِهِ فِی اللَّیْلَةِ الْوَاحِدَةِ وَلَهُ یَوْمَئِذٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ .


ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : همانا پیامبر الهی (محمد) صلی الله علیه و آله وسلم (گاهی) در یک شب بر(تمام) زنانشان گشته زده ( و با همه همبسترمی شدند، ناگفته نماند که) در آن زمانی (که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در یک شب به نزد همه همسرانشان می رفتند) نه خانم داشتند .


(180) حدیث أُمِّ سَلَمَةَ؛ قَالَتْ: جَاءَتْ أُمُّ سُلَیْمٍ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؛ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ الله إنَّ اللهَ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الحَقِّ، فَهَلْ عَلَى الْمَرْأَةِ مِنْ غسْلٍ إِذَا احْتَلَمَتْ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِذَا رَأَتِ الْمَاءَ، فَغَطَّتْ أُمُّ سَلَمَةَ، تَعْنِی، وَجْهَهَا، وَقَالَتْ: یَا رَسولَ اللهِ وَتَحْتَلِمُ الْمَرْأَةُ قَالَ: نَعَمْ، تَرِبَتْ یَمِینُکِ، فَبِمَ یُشْبِهُهَا وَلَدُهَا.


ترجمه : ام سلمه رضی الله عنه فرمودند : ام سلیم (رضی الله عنه) به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمدند ؛ و سپس فرمودند: ای رسول الله همانا الله از(بیان) حق شرم نمی کند ، آیا بر زن هم آنگاه که احتلام می شود غسل واجب می گردد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : (بله) زمانی که (خواب دیده و) آب (منی) ببیند (براو غسل واجب می شود)، ام سلمه چهره اش را ترش کرده ( و با این طریق اظهار تعجب نموده) و گفت : ای رسول الله آیا زن هم احتلام می شود؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : بله ، دست راستت خاک آلود شود، (اگر آن گونه که تو تصور می کنی که زن احتلام نمی گردد می بود) پس بنا بر چه چیز(گاهی) بچه زن شبیه او می گردد .


(181) حدیث عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الجَنَابَةِ بَدَأَ فَغَسَلَ یَدَیْهِ، ثُمَّ یَتَوَضَّأُ کمَا یَتَوَضَّأُ لِلصَّلاَةِ، ثُمَّ یُدْخِلُ أَصَابِعَهُ فِی الْمَاءِ فَیخَلِّلُ بهَا أُصُولَ شَعَرِه، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلاَثَ غُرَفٍ بِیَدَیْهِ، ثُمَّ یُفِیضُ الْمَاءَ عَلَى جِلْدِهِ کُلِّهِ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنها همسرپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : همانا (عادت) پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بر این بود که هرگاه که می خواستند غسل جنابت نمایند (اول) شروع نموده و دو دستشان را (تا به مچ سه بار) می شستند و سپس همان گونه که برای نماز وضو می گرفتند (در ابتدای غسل نیز) وضو می گرفتند(تا اینکه بجای مسح سررسیده) سپس(در آن وقت سرشان را بدین گونه می شستند)، که انگشتانشان را در آب فروبرده و(آنها خیس نموده و آب برداشته و سپس) با آنها ته موهایشان را (شسته و) خلال می کردند ، و بعد (از خوب شستن سرشان) با دو دست برسرشان سه مشت آب می ریختند و سپس بر تمام بدنشان آب ریخته (و تمام جسمشان را می شستند، و سپس در آخرپاهایشان را تا قوزک ها می شستند و بدین ترتیب غسلشان را به پایان می رساندند).


(182) حدیث مَیْمُونَةَ، قَالَتْ: صَبَبْتُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غُسْلاً، فَأَفْرَغَ بِیَمِینِهِ عَلَى یَسَارِهِ، فَغَسَلَهُمَا ثُمَّ غَسَلَ فَرْجَهُ، ثُمَّ قَالَ بِیَدِهِ الأَرْضَ، فَمَسَحَهَا بِالتُّرَابِ، ثُمَّ غَسَلَهَا، ثُمَّ تَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ وَأَفَاضَ عَلَى رَأْسِهِ، ثُمَّ تَنَحَّى فَغَسَلَ قَدَمَیْهِ، ثُمَّ أُتِیَ بِمِنْدِیلٍ، فَلَمْ یَنْفُضْ بِهَا.


ترجمه : میمونه (رضی الله عنها) فرمودند : من برای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم (در ظرفی) آب غسل ریختم (تا با آن غسل نمایند، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم غسلشان را چنین شروع نمودند که ظرف آب را کج نموده و) سپس با دست راستشان بر دست چپشان ریختند، و سپس هر دوست را (سه بارتا به مچ) شستند و سپس (با دست چپ) شرمگاهشان را (استنجا زده و) شستند، سپس ایشان دست (چپشان که با آن استنجا زده بودند) برزمین کشیده و با خاک مالیده و مسح نمودند و سپس آن را شستند، سپس (بدین ترتیب وضو گرفتند که ) دهان و بینی شان را آب کشیدند و سپس چهرهشان را شستند و(چون به مسح سررسیدند) بر سرشان آب ریختند،(وآن را خوب شستند و سپس تمام بدنشان را شستند) و سپس (از مکان غسلشان) یک سو رفته و دو پایشان را تا به قوزکها شستند، (وبدین ترتیب غسلشان به پایان رساندند) ، سپس دستمال (و حوله ای) آورده شد(تا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بعد از غسل خودشان را با آن خشک کنند) ولی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (آن حوله را نگرفته و) خودشان را با آن خشک نکردند .


(183) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ دَعَا بِشَیْءٍ نَحْوَ الْحِلاَبِ فَأَخَذَ بِکَفِّهِ فَبَدَأَ بِشِقِّ رَأْسِهِ الأَیْمَنِ ثُمَّ الأَیْسَرِ، فَقَالَ بِهِمَا عَلَى رَأْسِهِ .


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : (عادت) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر این بود که چون می خواستند غسل جنابت نمایند دستور می دادند تا در ظرفی (همانند ظرفی) که در آن حیوانی را می دوشند (آب آورده شود تا با آن غسل کنند) و چون آب آورده می شد (استنجا زده وشروع به وضو گرفتن می نمودند و چون به مسح سر می رسیدند) مشت آبی گرفته برسمت راست سرشان می ریختند وسپس مشت دیگری گرفته بر سمت چپ سرشان می ریختند ( و بدین منوال سرشان را خوب شسته و بعد تمام بدنشان را می شستند و در آخر نیز هم پاهایشان را تا قوزک شسته و آب می کشیدند و بدین ترتیب غسلشان را به پایان می رساندند) .

 

(184) حدیث عَائِشَة، قَالَتْ: کُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ، مِنْ قَدَحٍ یُقالُ لَهُ الْفَرَق.


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : (گاهی) من بودم که با پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم از یک ظرف (آب) که بدان فرق گفته می شد (و به اندازه شش کیلو وپانصد و بیست و هشت گرم آب می گرفت؛ آب برداشته) غسل می کردم .


(185) حدیث عَائِشَة سَأَلَهَا أَخُوهَا عَنْ غُسْلِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَدَعَتْ بِإِنَاءٍ نَحْوٍ مِنْ صَاعٍ، فَاغْتَسَلَتْ وَأَفَاضَتْ عَلَى رَأْسِهَا؛ وَبَیْنَنَا وَبَیْنَهَا حِجَابٌ (قَوْلَ أَبِی سَلَمَةَ).


ترجمه : ابو سلمه رحمه الله فرمودند : (عبد الله بن یزید) برادر(همشیر و رضاعی) عایشه رضی الله عنها از ایشان در باره (چگونگی غسل و اندازه استفاده آب درغسل) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدند ؟ (عایشه رضی الله عنها) درخواست نمودند تا ظرف آبی که به اندازه دو کیلو و یکصد و هفتاد و شش گرم آب می گرفت درخواست نمود و آورده شد، و سپس (عایشه رضی الله عنها) با آن غسل نموده (و در هنگام غسل) بر سرشان آب ریختند ، و در حالی که در میان ما و ایشان پرده ای بود (و ما ایشان را نمی دیدیم) .


(186) حدیث أَنَسٍ، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَغْسِلُ، أَوْ کَانَ یَغْتَسِلُ بِالصَّاعِ إِلَى خَمْسَةِ أَمْدَادٍ، وَیَتَوَضَّأُ بِالْمُدِّ.


ترجمه : انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند : (عموما عادت) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر این بود که با پیمانه ای که به اندازه دو کیلو و یکصد و هفتاد و شش گرم تا دوکیلو و هفتصد و بیست گرم آب می گرفت؛ غسل می نمودند و با پیمانه ای که به اندازه پانصد و چهل و چهار گرم آب می داشت وضو می گرفتند .


(187) حدیث جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَمَّا أَنَا فَأُفِیضُ عَلَى رَأْسِی ثَلاَثًا، وَأَشَارَ بِیَدَیْهِ، کِلْتَیْهِمَا .


ترجمه :  جبیر بن مطعم رضی الله عنه فرمودند (صحابه رضی الله عنهم به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره غسل جنابت ونحوی شستن سر به هنگام غسل با یکدیگر اختلاف نمودند و یکی گفت که من در غسل جنابت این گونه سرم را می شویم) که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (برای حل اختلاف) با دو دستشان اشاره نموده (و آنها را همانند اینکه پر آب باشند بر سر ریخته و) فرمودند : اما من (بعد از خوب شستن سرم این گونه) سه مشت آب برآن می ریزم ( و آن را این گونه آب می کشم).


(188) حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: إِنَّهُ کَانَ عِنْدَهُ هُوَ وَأَبُوهُ، وَعِنْدَهُ قَوْمٌ، فَسَأَلُوهُ عَنِ الْغُسْلِ، فَقَالَ: یَکْفِیکَ صَاعٌ، فَقَالَ رَجُلٌ: مَا یَکْفِینِی؛ فَقَالَ جَابِرٌ: کَانَ یَکْفِی مَنْ هُوَ أَوْفَى مِنْکَ شَعَرًا، وَخَیْرٌ مِنْکَ ثُمَّ أَمَّنَا فِی ثَوْبٍ.


ترجمه : (امام باقر) ابوجعفر(محمد بن علی بن حسین بن علی رحمه الله ) روایت نمودند که ایشان بهمراه پدرشان (زین العابدین علی بن حسین رحمه الله ) به نزد جابر بن عبدالله رضی الله عنه بودند و افراد دیگری نیزنزد ایشان بودند که (برخی) از ایشان در باره (مقدار آبی که برای) غسل (کفایت می کند) پرسیدند؟ (جابر بن عبد الله رضی الله عنه خطاب به سوال کننده) گفت : برای (غسل) تو پیمانه ای که دو کیلو و یکصد و هفتاد و شش گرم آب بگیرد کفایت می کند، مردی (به نام حسن بن محمد الحنفیه رحمه الله) گفت : برای من (این قدر آب) کفایت نمی کند (و نیاز به آبی بیشتری برای غسل نمودن دارم) جابررضی الله عنه فرمودند: این قدر آب برای شخصی (همچون رسول الله صلی الله علیه و سلم ) که از تو موی بیشتر داشته و از تو نیز بهتر بودند کفایت می کرد (پس چطور برای تو کفایت نمی کند، ابوجعفررحمه الله) می فرمایند : سپس (جابر بن عبد الله رضی الله عنه) در حالی که یک لباس بتن داشتند برای ما پیش نمازی دادند .


(189) حدیث عَائِشَةَ أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتِ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ غُسْلِهَا مِنَ الْمَحِیضِ، فَأَمَرَهَا کَیْفَ تَغْتَسِلُ، قَالَ: خُذِی فِرْصَةَ مِنْ مِسْکٍ فَتَطَهَّرِی بِهَا، قَالَتْ: کَیْفَ أَتَطَهَّرُ بِهَا قَالَ: تَطَهَّرِی بِهَا، قَالَتْ: کَیْفَ قَالَ: سُبْحانَ اللهِ تَطَهَّرِی بِهَا فَاجْتَبَذْتُهَا إِلَیَّ، فَقُلْتُ تَتَبَعِی بِهَا أَثَرَ الدَّمِ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : همانا زنی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در باره (نحوی) غسل نمودن (بعد از پاک شدن) از عادت ماهیانه و قاعده گیش پرسید، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) به او (تعلیم و) دستور دادند که چگونه غسل نماید، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در زمان تعلیم غسل به او) گفتند : تکه پنبه ای که به آن مشک (و عطری ) زده شده باشد گرفته و با آن خودت را پاک کن ، آن زن گفت : چه گونه با آن خودم را پاک کنم؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره) با آن (تکه پنبه مشک زده شده) خودت را پاک کن، (بازه آن زن) گفت : چگونه (خودم را پاک کنم) ؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : سبحان الله، خودت را با آن (تکه پنبه مشک و عطر زده شده) پاک نما، (عایشه رضی الله عنها می فرمایند: من هدف رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را متوجه شدم لذا) آن زن را (گرفته و) بسوی خودم کشیدم و سپس به او گفتم: با آن (تکه پنبه ی مشک و عطرزده شده ) آثارخون را دنبال کن (یعنی داخل شرمگاهت را که با خون دوران قاعدگی آلوده است با آن تکه پنبه مشک و عطر زده شده صاف و پاک کن).

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۱۶۸ تا ۱۷۸)

(168) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَتْ إِحْدَانَا إِذَا کَانَتْ حَائِضًا، فَأَرادَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یُبَاشِرَهَا، أَمَرَهَا أَنْ تَتَّزِرَ فِی فَوْرِ حَیْضَتِهَا، ثُمَّ یُبَاشِرُهَا قَالَتْ: وَأَیُّکُمْ یَمْلِک إِرْبَهُ کَمَا کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَمْلِکُ إِرْبَهُ .


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : زمانی که یکی از ما (خانمهای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) در دوران عادت ماهیانه بسر می برد و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می خواستند که با او مباشرت نمایند (و پوست بدنش را با پوست بدن خانمش بچسپاند) به او دستور می دادند که در زمان شدت خون ریزی عادت ماهیانه اش لنگی ببندد و سپس با او هم آغوشی می کرد (و پوست بدنش را با پوست بدن خانمش می چسپاند، و سپس عایشه رضی الله عنها) فرمودند : کدام یک از شما مالک (کنترل) عضو و شهوتش می باشد آن گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مالک (کنترل) عضو و شهوتش می بودند .


(169) حدیث مَیْمُونَةَ، قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یُبَاشِرَ امْرَأَةً مِنْ نِسَائِهِ، أَمَرَهَا فَاتَّزَرَتْ وَهِیَ حَائِضٌ.


ترجمه : میمونه رضی الله عنها فرمودند : هرگاه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می خواست که با یکی از زنانش هم آغوشی نماید (و پوست بدنش را با پوست بدن خانمش بچسپاند) و در حالی که آن خانم در دوران عادت ماهیانه به سر می برد (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) به آن (خانمش) دستور می داد که لنگی پوشیده (و سپس با او هم آغوشی می کرد و پوست بدنش را با پوست بدن خانمش می چسپاند) .


(170) حدیث أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: بَیْنَا أَنَا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُضْطَجِعَةٌ فِی خَمِیلَةٍ، حِضْتُ، فَانْسَلَلْتُ، فَأَخَذْتُ ثِیَابَ حَیْضَتِی؛ فَقَالَ: أَنُفِسْتِ قُلْتُ : نَعَمْ فَدَعَانِی فَاضْطَجَعْتُ مَعَهُ فِی الْخَمِیلَةِ.


ترجمه : ام سلمه رضی الله عنه فرمودند : در حالی که من بهمراه پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در(زیر) چادر ریشه داری دراز کشیده بودم که عادت ماهیانه ام شروع شد، لذا من آهسته از زیر چادر بیرون رفته و لباس های مخصوص دوران عادت ماهیانه ام را گرفته (و بتن نمودم)، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چون این حالت و کار مرا دیدند) فرمودند : آیا عادت ماهیانه ات شروع شده است ؟ من گفتم : بله ، (ام سلمه رضی الله عنها می فرمایند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، با این وجود) مرا فراخواند (تا به نزد ایشان بروم و با ایشان هم آغوش و همخواب شوم) لذا (من رفته) و در زیر(همان) چادر ریشه دار و با ایشان دراز کشیده (و هم آغوش شدم ) .

 

(171) حدیث أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: وَکُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ مِنَ الْجَنَابَةِ.


ترجمه : ام سلمه رضی الله عنها فرمودند : من وپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بودیم (که گاهی) از یک ظرف آب گرفته و (در یک مکان) با هم غسل جنابت می کردیم .


(172) حدیث عَائِشَةَ، زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ: وَإِنْ کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیُدْخِلُ عَلَىَّ رَأْسَهُ وَهُوَ فِی الْمَسْجِدِ فأُرَجِّلُهُ، وَکَانَ لاَ یَدْخُلُ الْبیْتَ إِلاَّ لِحَاجَةٍ إِذَا کَانَ مُعْتَکِفًا .


ترجمه : عایشه رضی الله عنها همسرپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند که سرشان را (از مسجد بیرون نموده ) و به سمت من در خانه دراز کرده می آوردند و در حالی که خودشان در مسجد (معتکف) بودند و من موهای (سر) ایشان را شانه می زدم و ایشان زمانی که (در مسجد) معتکف می بودند  به بجز بوقت نیاز (و ضرورت) خویش دیگر(هیچ گاه) وارد خانه نمی شدند ( وبلکه همیشه در مسجد می ماندند تا اینکه مدت اعتکافشان به پایان می رسید).


(173) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُبَاشِرُنِی وَأَنَا حَائِضٌ، وَکَانَ یُخْرِجُ رَأْسَهُ مِنَ الْمَسْجِدِ وَهُوَ مُعْتَکِفٌ فَأَغْسِلُهُ وَأَنَا حَائِضٌ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بودند که با من هم آغوشی نموده (و پوست بدنشان را به پوست بدن من می چسپاندند) و در حالی که من در دوران قاعدگی بسر می بردم و(عادت) ایشان بود که سرشان را از مسجد بیرون نموده ( و به سمت من در خانه دراز کرده می آوردند و در حالی که خودشان در مسجد) معتکف بودند و من (سر) ایشان را می شستم و در حالی که من در دوران قاعدگی بودم.


(174) حدیث عَائِشَةَ، حَدَّثَتْ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَتَّکِى فِی حَجْرِی وَأَنَا حَائِضٌ ثُمَّ یَقْرأُ الْقُرْآنَ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنها بیان نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بودند (گه گاهی) در آغوش من تکیه زده و سپس قرآن می خواندند و در حالی که من در دوران قاعدگی بسرمی بردم .


(175) حدیثُ عَلِیٍّ، قَالَ: کُنْتُ رَجُلاً مَذَّاءً فَاسْتَحْیَیْتُ أَنْ أَسْأَلَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَرْتُ الْمِقْدَادَ ابْنَ الأَسْوَدِ فَسَأَلَهُ؛ فَقَالَ: فِیهِ الْوُضُوءُ.


ترجمه : علی رضی الله عنه فرمودند : من مردی بودم که از من مذی زیاد می آمد (و چون فاطمه رض یالله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خانمم بودند) من شرم می کردم که (در باره حکم مذی) از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (چیزی) بپرسم لذا به مقداد بن اسود (رضی الله عنه) دستور دارد (تا از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در این باره بپرسد) و ایشان پرسیدند ؛ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در جواب مقداد رضی الله عنه) گفتند : از آمدن مذی وضو (واجب) می گردد (و غسل واجب نمی گردد) .

 

 (176) حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَنَامَ وَهُوَ جُنُبٌ غَسَلَ فَرْجَهُ وَتَوَضَّأَ لِلصَّلاَةِ .


ترجمه : عایشه رضی الله عنها فرمودند : (عادت) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر این بود که هرگاه که جنب بوده و می خواستند قبل از غسل نمودن بخوابند (استنجا زده و) شرمگاهشان را می شستند و همانند وضوی نماز وضو می گرفتند (و سپس می خوابیدند و بعدا که بیدار می شدند غسل می نمودند).


(177) حدیث ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ سَأَلَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَیَرْقُدُ أَحَدُنَا وَهُوَ جُنُبٌ قَالَ: نَعَمْ، إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ فَلْیَرْقُدْ وَهُوَ جُنُبٌ .


ترجمه :  ابن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که عمربن خطاب رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدند آیا یکی از ما در حالی که او جنب است می تواند (قبل از غسل نمودن) بخوابد ( و بعدا که از خواب بیدار شد غسل کند) ؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : بله ، آنگاه که یکی از شما وضو بگیرد (می تواند) در حالی که جنب است بخوابد (و بعد که بیدارشد غسل کند) .

 

(178) حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: ذَکَرَ عُمَرُ ابْنُ الْخطَّابِ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ تُصِیبُهُ الْجَنَابَةُ مِنَ اللَّیْلِ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: تَوَضَّأْ وَاغْسِلْ ذَکَرَکَ ثُمَّ نَمْ.


ترجمه : عبدالله بن عمر رضی الله عنه فرمودند : عمر بن خطاب رضی الله عنه برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم این (مطلب را) بیان نمودند که ایشان (گاهی) در شب جنب می شوند (و می خواهند که بعدا غسل کنند آیا می توانند در حالت جنابت بخوابند) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برایش فرمودند : (قبل از خوابیدن، استنجا زده ) آلت تناسلیت را بشوی و(کامل) وضو بگیر و سپس بخواب (و بعد که بیدار شدی غسل کن) .

تفسیرآسان آیه (۲۵۱) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۵۱) سوره بقره

 

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتْ الأَرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ (۲۵۱)

 

ترجمه : پس(طالوت ولشکریانش) آنان را با اجازه الله شکست دادند و داود (یکی از سربازان طالوت) جالوت (فرمانده کفار) را کشت و الله به اوپادشاهی و حکمت داد و هرآنچه الله می خواست به او (از علم و دانش) آموخت و اگر الله برخی از مردم را با برخ دیگر دفع و نابود نمی کرد زمین بفساد کشیده می شد و لیکن الله دارای فضل (و کرم) برجهانیان است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۱) سوره بقره

 

(فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ) در این قسمت ازآیه آمده است که نتیجه جنگ طالوت و لشکریانش با جالوت و لشکریانش به پیروزی مسلمانان و شکست کفار انجامید ، و لشکرجالوت کافر با وجودی که زیاد بودند در مقابل لشکریان مسلمان طالوت که تعدادشان کم بودند به فضل و کرم و یاری الله متعال پیروز گشتند و دشمنان الله متعال را شکست دادند .

(وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ) دراین جمله از این آیه آمده است که داود علیه السلام که درآن زمان هنوز پیامبرنگشته بود و یکی از سربازان طالوت بود فرمانده سپاه کفار جالوت را کشت و با این طریق تزلزل در سپاه کفاربراه انداخت که باعث شکست آنان و پیروزی مسلمانان گشت .

(وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ) دراین قسمت ازآیه آمده که الله متعال درقبال عمل ارزش مندی که داود علیه السلام انجام داد و فرمانده سپاه کفار جالوت را کشت ، به او پادشاهی و علم و دانش را جایزه داد واو را پادشاه و پیامبربنی اسرائیل گرداند و به اوچیزهای که می خواست آموخت .

در باره « وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ » باید گفت: مراد از آن ،‌ ساخت زره جنگی و گفتار پرندگان و سایرچیزهایی است که الله متعال خواسته است، در این باره به دوآیه زیر توجه نمایید :

وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُونَ .(سوره انبیاء، آیه : ۸۰).

ترجمه : و ما به داود ساخت (زره و) لباس جنگی آموختیم تا شما را در جنگ تان حفظ نماید پس آیا شما (از) شکرگزاران هستید؟

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ . (سوره نمل ، آیه : ۱۶)

ترجمه : سلیمان ازداود (که پدرش بود پادشاهی و علم ودانش ) را ارث برد و گفت آهای مردم به (خاندان) ما سخن پرندگان آموزش داده شده است و به ما ازهر چیز (مورد نیاز) داده شده است همانا این همان فضل و کرم آشکار الله متعال (برما) می باشد.

(وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتْ الأَرْضُ) دراین قسمت ازآیه حکمتی از حکمتهای جهاد با کفار بیان شده است و آن اینکه اگرجهادی نبود و کفار توسط مسلمانان نیست و نابود نمی شدند دنیا با کفرو شرک و سایر جنایت ها به فساد کشیده می شد، لذا جهاد اسلامی در ادیان الهی برای از بین بردن فساد و نابودی کفار بوده است ، لذا امروزه نیز باید هدف از جهاد ، اعلای کلمه الله و نابودی فساد بر این کره خاکی باشد .

(وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ) آری در این هیچ شک و تردیدی نیست که فضل و کرم الله متعال بر جهانیان زیاد است و من جمله آن فضل و کرمها این است که جهاد را مشروع ساخته تا با این طریق با کفار جنگیده تا زمین با کفر و شرک به فساد کشیده نشود .

تفسیرآسان آیه (۲۵۰) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۵۰) سوره بقره

 

وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (۲۵۰)

 

ترجمه : و چون (طالوت و لشکریانش) برای مبارزه با جالوت و سربازانش (به میدان) رفته (و رو در رو شدند، دعا نموده و چنین) گفتند: ای پروردگارما؛ برما صبر بریز و قدم ها ما را (استوار و) ثابت بدار و ما را بر قوم کافر یاری فرما .

 

تفسیرآسان آیه (۲۵۰) سوره بقره

 

( وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ) دراین آیه یک مطلب بسیار مهمی ذکر شده و آن اینکه از آنجایی که جنگ سخت است لذا زمانی که مجاهدین در میدان جهاد در مقابل کفار می ایستند و آمده کار و زار می شوند پیش از شروع جنگ باید دعا کنند و از الله متعال صبر و پایداری و یاری بر دشمن را بخواهند .

آری دعای در حین جنگ و جهاد یکی از مواقعی است که دعا قبول می شود در این باره به حدیث صحیحی که در این باره در سنن ابی داود روایت شماره (2540) و برخی دیگر از کتب حدیثی آمده است توجه نمایید :

عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ثِنْتَانِ لَا تُرَدَّانِ، أَوْ قَلَّمَا تُرَدَّانِ الدُّعَاءُ عِنْدَ النِّدَاءِ، وَعِنْدَ الْبَأْسِ حِینَ یُلْحِمُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا».

ترجمه : سهل بن سعد رضی الله عنه فرمودند : رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : دو(دعا) اند که رد نمی شوند و یا این که کم است که رد شوند (وقبول نشوند) دعای بعد ازاذان و دعای در جنگ زمانی که جنگ داغ شده و(دو گروه مسلمان و کافر) با یکدیگر درگیرند و یکی دیگر را می کشند .

نکته مهم دیگری که از این آیه فهمیده می شود این است که زمان جنگ و یا سایر مشکلات اول و قبل از هر چیز باید دعا نموده واز الله متعال خواسته تا او را یاری نموده و کارش را آسان گرداند و سپس از راه شرعی اقدام به حل آن مشکل و انجام کار نماید، ولی عجیب اند آن دسته از مسلمانان که برای حل مشکلات به دعا کم توجه می دهند و ازآنها عجیب تر افرادی اند که در زمان مشکلات دعا نموده و سپس هیچ اقدام عملی در راستای حل مشکلاتشان برنمی دارند و یا اینکه از راههای غیرشرعی اقدام به حل مشکلاتشان می نمایند ، ودرحالی که یک مسلمان واقعی اول دعا و سپس از راههای شرعی اقدام به حل مشکلات خویش می نماید، حالا اگر مشکل حل شد شکر الله متعال را بجا می آورد که الله متعال به او رحم نموده و او را از این مشکلات نجات داده است و اگر هم بنا برحکمتهای الهی آن مشکل حل نشد صبر نموده و این را می داند که حتما درآن حکمتی بوده که الله متعال می داند و او نمی داند .

تفسیرآسان آیه (۲۴۹) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۹) سوره بقره

 

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنْ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (۲۴۹)

 

ترجمه : و چون طالوت با با سربازان (ولشکریان ) خود (ازمنطقه و محله اش) جداشد (و فاصله گرفت، بهمراهانش) گفت : همانا الله (متعال) شما را (به نوشیدن) از (آب) رودخانه ای آزمایش می نماید، پس هرکس (از شماها) از این (رودخانه) نوشید او از (پیروان واقعی) من نیست، و هرکس که از آن نخورد همانا او از(پیروان واقعی) من است، بجزکسی که یک مشت با دستش (ازاین رودخانه) بنوشد (که این قدرنوشیدن برایش مجاز است)، پس (زمانی که به رودخانه رسیدند) از (آب) آن بجز(افراد) اندکی (زیاد آب) نوشیدند، و چون طالوت و کسانی که ایمان آورده بودند همراه اواز آن (رودخانه) گذر نمودند،(گروهی از همرانش) گفتند : امروز ما توان مبارزه با (فرمانده کفار) جالوت و سربازان (ولشکریان) اورا نداریم (واما) کسانی که یقین داشتند که (در قیامت) با الله (متعال) ملاقات کننده اند، (به آن گروه) گفتند : (چرا از این کفار می ترسیدید) بسیاری از(اوقات) گروهی (که نفرلتش) اندک اند بر گروهی (تعداد افرادش) زیاد است با اجازه ( و کمک) الله (متعال) پیروز گشته اند، (لذا چنین حرفایی را نزنید وصبرکنید) و (این را بدانید که) الله با صبرکنندگان است .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۹) سوره بقره

 

 

(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنْ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ) دراین قسمت ازآیه گفتگوی فرمانده مسلمانان جناب طالوت با همراهانش نسبت به یک امتحان و آزمایش الهی بیان شده است ، زمانی که طالوت با لشکریانش از منطقه فاصله گرفته و راهی میدان مبارزه با کفار شدند ، فرمانده شان جناب طالوت به آنان گفتند : الله متعال در این مسیر یک امتحان و آزمایش از شما می گیرد و آن امتحان این است که در مسیرما رودخانه ای می آید هرکس بجز یک مشت بیشتر ازآن آب بنوشد او از پیروان من نیست ونمی تواند در این جنگ شرکت کند و اما کسانی که از آب این رودخانه ننوشند و یا اینکه یک مشت آب بیشتر ننوشند آنها از پیروان واقعی من هستند و آنها می توانند در این جنگ و جهاد بر علیه کفار شرکت کنند .

(فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ) دراین قسمت از آیه آمده که بجز افراد اندکی بقیه همه از این رود خانه سیرنوشیدند و در این امتحان الهی ناکام شدند.

از این قسمت ازآیه معلوم می گردد که بسیاری از افراد با وجود ادعای ایمانی که دارند ، آنقدرضعیف اند که حتی نمی توانند در مسیر دین و اطاعت از الله متعال از نوشیدن چند جرعه آب هم صرف نظرکنند، حتی بخاطرچند جرعه آب دستورات الله متعال را زیرپا گذشته و از شیطان و هوای نفسشان پیروی می کنند، نا گفته نماند که همین نوع افراد سست ایمان، بسیار پر مدعا نیزهستند، آخر مگر همین افراد نبودند که به نزد پیامبرشان آمده بودند و از ایشان در خواست رفتن به جهاد نموده بودند ،‌ولی امروز حتی راضی به ترک نوشیدن چند جرعه آب هم نشدند، ولی چه کنیم که متأسفانه امروزه از این نوع انسانها پر مدعای که در عمل بسیار سست و ضعیف اند و دستورات پروردگارشان را در مقابل چند جرعه آب زیرپا می گذارند ، در میان ما مسلمانان بسیار زیاد به چم خورده و دیده می شوند .

(فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ) در این قسمت از این آیه آمده است که چون طالوت با لشکریان مسلمانش از رودخانه گذر نمودند و در روبروی سپاه بزرگ دشمن قرار گرفتند گروهی از مسلمانان همراه طالوت گفتند : تعداد ما کم مسلمانان است و تعداد لشکریان کفار زیاد است و ما امروز توان مبارزه با آنان را نداریم و اگر جنگ شروع شود ما شکست خواهیم خورد، ولی گروه دیگری از آنان که یقینشان به الله متعال و ملاقات با اودر روزقیامت محکم تربود آن دسته اول را نصحیت نموده و دلداری دادند و این چنین آنها را تقویت روحی نمودند که بسیاری از گروهای که تعدادشان کم بودند بر گروهایی که تعدادشان زیاد بودند پیروز گشته اند، لذا شما از این نترسید که تعداد ما کم و تعداد لشکریان دشمن زیاد است، بلکه با ایمان به الله متعال و این یقین که الله متعال با ماست جنگ را شروع نمایید و در مقابل دشمن و لشکریان کفر در میدان مبارزه صبر و استقامت نمایید و این را بقسن بدانید که الله متعال همیشه با صبرکنندگان است و کسی که الله متعال با او باشد او هرگز شکست نخواهد خورد و کسی بر او پیروز نخواهد گشت .

تفسیرآسان آیه (۲۴۸) سوره بقره

ترجمه آیه (۲۴۸) سوره بقره

 

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمْ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ (۲۴۸)

 

ترجمه : وپیامبرشان به آنان گفت : همانا نشانی پادشاهی (وفرماندهی) او این است که صندوقی که درآن آرامشی از جانب پروردگارتان و باقی مانده ای از خاندان موسی و خاندان هارون است (و) فرشته گان آن راحمل می کنند؛ به نزدتان می آید، همانا درآن (صندوق) نشانی از جانب پروردگارتان است، اگرمسلمانان (واقعی) هستید .

 

تفسیرآسان آیه (۲۴۸) سوره بقره

 

(وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمْ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ) دراین قسمت از آیه ادامه گفتگوی آن پیامبر بنی اسرائیلی علیه السلام با قومش بیان شده است ، آن پیامبرعلیه السلام به قومش گفت : نشانی پادشاهی و فرماندهی طالوت این است که صندوقی به نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی است از جانب پروردگارتان و (وسائل) باقی مانده ای ازخاندان موسی و خاندان هارون خواهد بود .

در اینجا یک نکته مهمی باید توضیح داده شود و آن اینکه مراد از « وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ »چیست ؟ در جواب باید گفت : عموما مفسرین در اینجا بنا بر اقوال و آثاری که از برخی از سلف نقل شده است چنین می گویند که مراد از « وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ » تخته های تورات، عصا، کفشها ، عمامه و لباس های موسی علیه السلام و عمامه و لباس های هارون علیه السلام و پیمانه ای از ترنجبین می باشد، ولی بنظر بنده این تفسیرخالی از ایراد نمی باشد زیرا در این آیه نیامده « باقی مانده ای از (وسائل وسامان) موسی و هارون » بوده است ،‌بلکه آمده «باقی مانده ای از(وسائل وسامان) خاندان موسی و خاندان هارون»ۤ بوده است، پس باید گفت : در این صندوق وسائل وسامان باقی مانده ای ازخاندان موسی علیه السلام و خاندان هارون علیه السلام بوده است ، اما اینکه آن وسائل باقی مانده چه بوده اند در هیچ آیه و حدیث صحیحی نسبت به تعیین آنها سخنی به میان نیامده است ، لذا در این باره سکوت کردن و همانگونه که آیه مطلق و بدون تعیین بیان نموده است ، بیان کردن بهتر و با حق نزدیک تر است و انسان را از بیان حدس و گمانها در تفسیرقرآن محفوظ نگه می دارد . هذا ما عندی والله اعلم بالصواب .

(تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ) از این قسمت آیه معلوم می شود که این صندوق در جائی محفوظ نگه داری می شده است که فرشته های مخصوصی از آن خبر داشته و آن را به دستور الله متعال آورده اند، واما اینکه باز آن صندوق بعد از جنگ چه شده است، در هیچ آیه و حدیث صحیحی در این باره سخنی به میان نیامده است، ولی از سایق و سباق این جریان مشخص می شود این است که دوباره فرشته ها آن را با خودشان به جایی که الله متعال به آنان دستور داده و خواسته است برده اند .

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ) آری در این صندوق نشانی برای حقانیت فرماندهی طالوت و معجزه ای برای آن پیامبر بنی اسرائیلی علیه السلام و دل گرمی و آرامشی برای مسلمانان آن زمان بوده است .