۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس هشتم

 

5 - (این حدیث حسن است) حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ الدِّمَشْقِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُمَیْعٍ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْأَفْطَسُ، عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْجُرَشِیِّ، عَنْ جُبَیْرِ بْنِ نُفَیْرٍ، عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ، قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَنَحْنُ نَذْکُرُ الْفَقْرَ وَنَتَخَوَّفُهُ، فَقَالَ: «آلْفَقْرَ تَخَافُونَ؟ وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَتُصَبَّنَّ عَلَیْکُمُ الدُّنْیَا صَبًّا، حَتَّى لَا یُزِیغَ قَلْبَ أَحَدِکُمْ إِزَاغَةً إِلَّا هِیهْ، وَایْمُ اللَّهِ، لَقَدْ تَرَکْتُکُمْ عَلَى مِثْلِ الْبَیْضَاءِ، لَیْلُهَا وَنَهَارُهَا سَوَاءٌ». قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: صَدَقَ وَاللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «تَرَکَنَا وَاللَّهِ عَلَى مِثْلِ الْبَیْضَاءِ، لَیْلُهَا وَنَهَارُهَا سَوَاءٌ».

 

لغات و جملات حدیث:

 

ﺧَﺮَﺝَ ﻋَﻠَﻴْﻨَﺎ : برما بیرون شد ، به نزد ما آمد.

ﻭَﻧَﺤْﻦُ ﻧَﺬْﻛُﺮُ ﺍﻟْﻔَﻘْﺮَ: و در حالی که ما در باره فقیری با هم مذاکره می کردیم ، و در حالی که ما در باره تنگدستی با هم گفتگو می کردیم.

ﻭَﻧَﺘَﺨَﻮَّﻓُﻪُ : ازآن اظهارترس می کردیم، از فقرو تنگدستی اظهارترس می نمودیم.

ﺁﻟْﻔَﻘْﺮَ ﺗَﺨَﺎﻓُﻮﻥَ؟ : آیا از فقیری می ترسید ؟، آیا از تنگدستی می ترسید؟

ﻭَﺍﻟَّﺬِﻱ ﻧَﻔْﺴِﻲ ﺑِﻴَﺪِﻩِ : سوگند به آنی که جانم دردست اوست ، قسم به ذاتی که جانم دردست اوست.

ﻟَﺘُﺼَﺒَّﻦَّ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢُ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴَﺎ ﺻَﺒًّﺎ : قطعا برشما دنیا زیاد ریخته خواهد شد.

ﺣَﺘَّﻰ ﻻَ ﻳُﺰِﻳﻎَ : تا اینکه کج نمی کند ، تا اینکه منحرف نمی گرداند.

ﻗَﻠْﺐَ ﺃَﺣَﺪِﻛُﻢْ : دل یکی از شما، قلب هریک از شما را.

ﺇِﺯَﺍﻏَﺔً : کجی ، انحراف.

ﺇِﻻَّ ﻫِﻴﻪْ : در اصل « ﺇِﻻَّ هِیَ » است، و«هاء» آخرش «هاء» سکته است که در آخر این کلمه آورده شده است، و معنای این کلمه می شود: بجز آن ، مگر همین دنیا ، بجز دنیا.

ﻭَﺍﻳْﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪِ : با همزه وصل است و به معنای «یمین الله» است که مبتدا است و خبرآن محذوف است که «قسمی» باشد، لذا معنایش می شود: به الله سوگند یاد می کنم، قسم به معبود به حق.

ﻟَﻘَﺪْ ﺗَﺮَﻛْﺘُﻜُﻢْ : هرآیینه من شما را رها کردم ، قطعا من شما را ترک کردم.

ﻋَﻠَﻰ ﻣِﺜْﻞِ ﺍﻟْﺒَﻴْﻀَﺎﺀِ : بردلهایی مانند سفیدی.

ﻟَﻴْﻠُﻬَﺎ ﻭَﻧَﻬَﺎﺭُﻫَﺎ : شب آن و روز آن.

ﺳَﻮَﺍﺀٌ ‏: برابراست، یکسان است.

 

ﺗﺮﺟﻤﻪ حدیث: ﺍﺑﻮﺩﺭﺩﺍﺀ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ‏( ﺭﻭﺯﯼ ‏) ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ‏(ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ خویش) ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺪﻩ ‏(ﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ تشریف آوردند‏) ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻓﻘﯿﺮﯼ (با هم) ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺗﺮﺱ ﻣﯽ نموﺩﯾﻢ ، ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ؟ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺷﻤﺎ یکباره زیاد ریخته ﺧﻮﺍﻫﺪ شد ﺗﺎ بحدّی که ﻗﻠﺐ ﻫﯿﭻ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﮐﺞ (و منحرف) ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﮕﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ‏( دلها و قلبهایی‏) ﺭﻫﺎ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﺑﺮ (ﻭﯾﮑﺴﺎﻥ) ﺍﺳﺖ.

ﺍﺑﻮﺩﺭﺩﺍﺀ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ‏( دلها و قلبهایی) ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﻔﯿﺪﯼ است و ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺭﻫﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.

 

 

مسائل و توضیحات مرتبط به متن حدیث:

 

ازاین حدیث مسائل و احکام زیربرگرفته و استنباط می شود:

 

۱ - درزمان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقر زیاد بوده و اکثر یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فقیر و تنگدست بودند.

۲ - در باره مسائل اقتصادی بحث و گفتگو نمودن ایرادی ندارد.

۳ - ترس از فقر طبیعی است و در هر انسانی وجود دارد بهمین خاطربرخی از صحابه رضی الله عنه از فقر و تنگدستی هراس داشتند.

۴ - علاقه داشتن به ثروتمندی طبیعی است و در هر انسانی این علاقه وجود دارد، به همین خاطرصحابه رضی الله عنهم خواهان ثروت مند شدن بودند.

۵- دل داری دادن و امیدوارنمودن فقیران یکی ازروش های حکیمانه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است.

۶- برای تأکید مطلبی بشرطی که راست و درست باشد قسم خوردن ایرادی ندارد.

۷ - الله متعال «دست» دارند، زیرا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در این حدیث فرمودند : « ﻭَﺍﻟَّﺬِﻱ ﻧَﻔْﺴِﻲ ﺑِﻴَﺪِﻩِ » یعنی سوگند به آنی که جانم در دست اوست.

ناگفته نماند که ما اهل سنت معتقدیم که الله متعال «دست» دارد ولی برای «دست» الله متعال هیچ کیفیتی را بیان نمی کنیم و بدون هیچ تشبیه، تعطیل، توجیح و مثال زدنی آن را همان گونه که مقصود الله متعال و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است قبول داریم ، عقیده اهل سنت در باره این صفت وتمام اسماء و صفات الله متعال این گونه است.

۸- روح وجان همه ما انسانها در «دست» الله متعال می باشد.

۹ - این پیشین گوئی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در طول تاریخ اتفاق افتاده است و در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد ، ودر حقیقت یکی از عمده ترین چیزهای که باعث کجی دلها و انحراف اشخاص می گردد همین مال و ثروت است.

۱۰ - مال و ثروت اگر بدون ایمان و تقوا باشد باعث گمراهی و کج دل صاحبش می گردد.

۱۱- در قرآن مجید و احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عقاید، احکام و اخلاقیات اسلامی آنقدرواضح بیان شده است که درآنها هیچ شبهه و پوشیدگی وجود ندارد وهمانند روز سفید و روشنی است که شبی ندارد ، لذا اگر کسی در برخی از مسائل دینی دچار شک و تردید و شبهه ای می شود، این عیب در حقیقت از دین نیست بلکه این کوتاهی از درک و فهم آن فرد است که باید برای رفع آن دنبال چاره و راهکار باشد ، نه اینکه منکر آن حکم و مسأله اسلامی گردد.

۱۲- تأیید نمودن حرف کسی با سوگند در صورتی که حرف آن فرد راست و درست باشد ایرادی ندارد.

 

تحقیق و بررسی سند:

 

در سند این روایت (هشام بن عمار دمشقی رحمه الله) وجود دارد ایشان ازراویان صدوق می باشند که در پیری تلقین پذیر گشته است و(محمد بن عیسى بن قاسم بن سُمیع رحمه الله) وجود دارد که ایشان نیز ازراویان صدوقی می باشد که در نقل روایت دچار اشتباه می شده و در نقل روایات تدلیس می کرده و متهم به قدریه بودن شده است ، بخاطرهمین عیوباتی که در این دو راوی این حدیث وجود دارد این حدیث از درجه صحت سقوط نموده وشیخ ناصر الدین آلبانی و شیخ شعیب ارناووط رحمهما الله آن را حسن دانسته اند ولی ناگفته نماند که این حدیث شواهدی صحیحی از روایت های عرباض بن ساریه و عمروبن عوف و عقبه بن عامر و عوف بن مالک رضی الله عنهم که در مسند امام احمد بن حنبل آمده دارد، که باعث تقویت آن می گردند.

 

صحابی حدیث: راوی این حدیث ابودرداء عویمر بن مالک خزرجی انصاری رضی الله عنه می باشند، ایشان دوسال قبل از پایان خلافت عثمان رضی الله عنه وفات نمودند، ایشان را معاویه رضی الله عنه به دستور عمر فاروق رضی الله عنه در زمان خلافت خلیفه دوّم  قاضی شهر دمشق تعیین نموده بودند.