۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۳۱۱ تا ۳۲۰)

311 - حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ رضی الله عنه، قَالَ: کُنَّا نُسَلِّمُ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ فِی الصَّلاَةِ فَیَرُدُّ عَلَیْنَا، فَلَمَّا رَجَعْنَا مِنْ عِنْدِ النَّجَاشِیِّ سَلَّمْنَا عَلَیْهِ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْنَا، وَقَالَ: إِنَّ فِی الصَّلاَةِ شُغْلاً.


ترجمه : عبد الله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند: (عادت) ما براین بود که برپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم و در حالی که ایشان در حال نماز خواند می بودند سلام می کردیم و ایشان هم با زبان سلام ما را جواب می دادند، سپس زمانی که از از نزد نجاشی (رضی الله عنه) (ازحبشه یعنی کشوراثیوپی، به مدینه) بازگشتیم (گه گاهی ) ما (درحالی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندند) بر ایشان سلام می کردیم ایشان (با زبان) جواب ما را نمی داند، و(رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: همانا درنمازمشغولی است (و ما مشغول نمازهستیم و نمی توانیم جواب بدهیم).


312 - حدیث زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: کُنَّا نَتَکَلَّمُ فِی الصَّلاَةِ، یُکَلِّمُ أَحَدُنَا أَخَاهُ فِی حَاجَتِهِ، حَتَّى نَزَلَتْ هذِهِ الآیَةُ (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للهِ قَانِتِینَ) فَأُمِرْنَا بِالسُّکُوتِ .


ترجمه : زید بن ارقم رضی الله عنه فرمودند: ما بودیم که (در اوائل) در داخل نماز با یکدیگر صحبت می کردیم، یکی از ما با برادر(دینی) خویش در باره کار ونیازش سخن می گفت تا اینکه این آیه نازل شد « حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للهِ قَانِتِینَ » بعد (از نزول این آیه، از جانب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) ما به سکوت (و حرف نزدن درنماز) دستور داده شدیم .

معنای آیه این است : برنمازهای (پنج گانه) محافظت کنید و (خصوصا) نماز میانه (که همان نماز عصر باشد) و برای الله فروتنانه و ساکت به ایستید .


313 - حدیث جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: بَعَثَنِی رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی حَاجَةٍ لَهُ، فَانْطَلَقْتُ، ثُمَّ رَجَعْتُ وَقَدْ قَضَیْتُهَا، فَأَتَیْتُ النَّبیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ، فَوَقَعَ فِی قَلْبِی مَا اللهُ أَعْلَمُ بِهِ، فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَعَلَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَجَدَ عَلَیَّ أَنِّی أَبْطَأْتُ عَلَیْهِ، ثُمَّ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ فَوَقَعَ فِی قَلْبِی أَشَدُّ مِنَ الْمَرَّةِ الأُولَى؛ ثُمَّ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ، وَقَالَ: إِنَّمَا مَنَعَنِی أَنْ أَرُدَّ عَلَیْکَ أَنِّی کُنْتُ أُصَلِّی وَکَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ مُتَوَجِّهًا إِلَى غَیْرِ الْقِبْلَةِ.


ترجمه : جابربن عبدالله رضی الله عنهما فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرا برای انجام کاری (از کارهایشان) فرستادند، (من رفتم و) سپس برگشتم و در حالی آن کاررا انجام داده بودم، (زمانی که آمدم) به نزد پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم رفته و بر ایشان سلام نمودم، ایشان (بازبان) جواب (سلام) مرا نداند، (این جواب ندادن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) در دلم تأثیرنمود که الله بهتر می داند که چقدرتأثیر نمود و در دلم (و با خودم) گفتم شاید از اینکه من برایشان تأخیر کردم (و دیرتر آمدم) برمن ناراحت شده اند، سپس دو باره برایشان سلام نمودم (ولی بازهم، با زبان) جواب (سلام) مرا ندادند، این باره از باراول بیشتر در دلم تأثیر گذاشت؛ سپس برای بارسوم برایشان سلام نمودم که ایشان (این دفعه با زبان) جواب (سلام) مرا داده و به من گفتند : همانا آنچه مرا مانع شد از اینکه (بازبان) جواب سلام ترا بدهم این بود که من داشتم نماز می خواندم (جابررضی الله عنه می فرمایند که) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برشتر و سواریشان بوده و در حالی به سمت غیر قبله در حرکت بودند (برسواریشان نماز نفل می خواندند).


314 - حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِنَّ عِفْرِیتًا مِنَ الْجِنِّ تَفَلَّتَ عَلَیَّ الْبَارِحَةَ لِیَقْطَعَ عَلَیَّ الصَّلاَةَ، فَأَمْکَنَنِی اللهُ مِنْهُ، فَأَرَدْتُ أَنْ أَرْبِطَهُ إِلَى سَارِیَةٍ مِنْ سَوَارِی الْمَسْجِدِ حَتَّى تُصْبِحُوا وَتَنْظُرُوا إِلَیْهِ کُلُّکُمْ، فَذَکَرْتُ قَوْلَ أَخِی سُلَیْمَانَ (رَبِّ هَبْ لِی مُلْکًا لاَ یَنْبَغِی لأَحدٍ مِنْ بَعْدِی) فَرَدَّهُ خَاسِئًا.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا دیشب جن قویی برمن حمله آور شد تا اینکه نماز را برمن قطع نماید، الله مرا برآن قدرت داد ، ومن خواستم تا او را گرفته و به ستونی از ستون های مسجد ببندم تا شما صبح نموده (و به بیایید) و همه شما به او نگاه کنید، سپس به یاد گفته برادرم سلیمان (علیه السلام) افتادم (که از الله متعال چنین خواسته بودند) : پروردگارمن؛ برایم پادشاهی ببخش که برای هیچ کسی بعد از من مناسب نباشد (و داده نشود)، (به همین خاطر من آن جنّ را رهاکردم) والله او را ذلیل و ناکام بازگرداند .


315 - حدیث أَبِی قَتَادَةَ الأَنْصَارِیِّ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُصَلِّی وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَیْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلأَبِی الْعَاصِ بْنِ رَبِیعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا.


ترجمه : ابوقتاده انصاری رضی الله عنه روایت نمودند که همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز می خواندند و در حالی که امامه دخترزینب دختررسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (همان دختر) ابوالعاص بن ربیعه بن شمس (رضی الله عنه) ،(در حال قیام بردوش مبارک) حمل می نمودند، سپس آنگاه که می خواستند سجده کنند او را (برزمین) می گذاشتند و چون (برای قیام) بلند می شدند (دوباره او را بردوش مبارک) می گذاشتند (به همین منوال تا اینکه نمازشان به پایان می رسید).


316 - حدیث سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِیِّ، قَالَ أَبُو حَازِمِ بْنِ دِینَارٍ: إِنَّ رِجَالاً أَتَوْا سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ السَّاعِدِیَّ، وَقَدِ امْتَرَوْا فِی الْمِنْبَرِ، مِمَّ عُودُهُ، فَسَأَلُوهُ عَنْ ذلِکَ، فَقَالَ: وَاللهِ إِنِّی لأَعْرِفُ مِمَّا هُوَ، وَلَقَدْ رَأَیْتُهُ أَوَّلَ یَوْمٍ وُضِعَ، وأَوَّلَ یَوْمٍ جَلَسَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى فُلاَنَةَ (امْرأَةٍ قَدْ سَمَّاهَا سَهْلٌ) : مُرِی غُلاَمَکِ النَّجَّارَ أَنْ یَعْمَلَ لِی أَعْوَادًا أَجْلِسُ عَلَیْهِنَّ إِذَا کَلَّمْتُ النَّاسَ فَأَمَرَتْهُ فَعَمِلَهَا مِنْ طَرْفَاء الْغَابَةِ، ثُمَّ جَاءَ بِهَا، فَأَرْسَلَتْ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَرَ بِهَا فَوُضِعَتْ ههُنَا ثُمَّ رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى عَلَیْهَا، وَکَبَّرَ وَهُوَ عَلَیْهَا، ثُمَّ رَکَع وَهُوَ عَلَیْهَا، ثُمَّ نَزَلَ الْقَهْقَرَى، فَسَجَدَ فِی أَصْلِ الْمِنْبَرِ، ثُمَّ عَادَ، فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ، فَقَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا صَنَعْتُ هذَا لِتَأْتَمُّوا وَلِتُعلَّمُوا صَلاَتِی.


ترجمه : ابوحازم بن دیناررضی الله عنه فرمودند : همانا مردانی به نزد سهل بن سعد ساعدی رضی الله عنه آمدند و در حالی که درباره منبر(مسجدالنبی) با یک دیگر مجادله نموده بودند که چوب منبراز(چوب) چه درختی است ؟ آنان (برای حل اختلاف) ازایشان در این باره پرسیدند، (سهل بن سعد ساعدی رضی الله عنه) فرمودند : سوگند به الله همانا من می دانم که چوب منبر(مسجد النبی)، از (چوب) چه (درختی) است و من اولین روزی که این منبر (در مسجد النبی) گذاشته شد و اولین روزی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برآن نشست را دیده ام (جریان منبرمسجد النبی از این قرار است که) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (فردی را به نزد) فلان زن (انصاری،که سهل نامش را گرفت، او عایشه انصاری بوده) فرستاد و(گفت که به آن زن بگورسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده) به غلام نجارت دستورده که از چوبها برایم (منبری) بسازد تا اینکه زمانی که برای مردم سخنرانی می کنم برآن بنشینم ،  آن زن به غلامش دستور (ساخت منبر را) داد و او از چوب های گز منطقه غابه آن (منبر) را ساخت و سپس آن را آورد، و آن زن آن را به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرستاد ، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) دستور دادند تا که منبردرهمینجایی که (الآن) هست گذاشته شود، سپس من دیدم که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که بر(بالای) منبراند نماز خواندند، (بدین گونه) که بر منبر (ایستاده) الله اکبرگفته (و نماز را شروع نمودند) و در حالی که بر بالای منبر بودند (و در همانجا ایستاده و قرائت نماز را به پایان رساندند) و سپس در حالی که بر بالای منبر بودند رکوع نمودند و سپس عقب عقب از منبر فرود آمدند ، و در پایین منبر(برزمین) سجده نمودند، سپس دو باره (بر بالای منبر) بازگذشتند ( و به همین منوال تمام رکعت های نماز را خواندند) و چون از نماز فارغ شدند رو به مردم نمودند و سپس فرمودند : آهای مردم همانا من این کار(که بربالای منبر نماز خواندم) را انجام دادم تا به من اقتدا کنید و تا اینکه (روش) نماز (خواندن) من را بیاموزید . 


317 - حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه، قَالَ: نُهِیَ أَنْ یُصَلِّیَ الرَّجُلُ مُخْتَصِرًا.


ترجمه : ابوهریره رضی الله عنه فرمودند : (از جانب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ) از اینکه فرد نماز بخواند در حالی که دست در تهی گاه و کمر خود می گذارد ممانعت شده است.


318 - حدیث مُعَیْقیبٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: فِی الرَّجُلِ یُسَوِّی التُّرَابَ حَیْثُ یَسْجُدُ، قَالَ: إِنْ کُنْتَ فَاعِلاً فَوَاحِدَةً .


ترجمه : معیقیب رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم درباره کسی که خاک های آنجایی که برآن سجده می کند را (پاک) و برابرمی نماید ، فرمودند : اگر(بنا بر ضرورت) کننده این کار هستی فقط یکبار (این کار را انجام بده).


319 - حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى بُصَاقًا فِی جِدَارَ الْقِبْلَةِ فَحَکَّهُ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ، فَقَالَ: إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ یُصَلِّی فَلاَ یَبْصُقْ قِبَلَ وَجْههِ، فَإِنَّ اللهَ قِبَلَ وَجْهِهِ إِذَا صَلَّى.


ترجمه :عبدالله بن عمر رضی الله عنهما فرمودند : همانا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بردیوار(سمت) قبله (مسجد) تفی را دیدند و آن را کنده (و دور کردند) ، سپس رو به مردم نموده و سپس فرمودند: هرگاه که یکی از شما نماز می خواند درروبرویش (و به سمت قبله) تف نمی نکند، زیرا زمانی که (فرد) نماز می خواند الله (متعال) در روبرویش قراردارد.


320 - حدیث أَبِی سَعِیدٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَبْصَرَ نُخَامَةً فِی قِبْلَةِ الْمَسْجِدِ فَحَکَّهَا بِحَصَاةٍ، ثُمَّ نَهى أَنْ یَبْزُقَ الرَّجُلُ بَیْنَ یَدَیْهِ، أَوْ عَنْ یَمِینِهِ، وَلکِنْ عَنْ یَسَارِهِ، أَوْ تَحْتَ قَدَمِهِ الْیُسْرَى.


ترجمه : ابوسعید رضی الله عنه فرمودند : همانا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم خلط سینه (و تفی) را بردیوارقبله مسجد دیدند و آن را با سنگ ریزه ای کنده (و دور نمودند) ، سپس از اینکه فرد (در حین نماز) درجلویش و یا سمت راستش تف کند ممانعت نمودند (و فرمودند) ولیکن (می تواند به ) سمت چپش (اگر کسی نبود) و یا زیرپای چپش (تف نموده و آن را با زمین بمالد تا جذب زمین شود) .