۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

ترجمه کتاب لؤلؤ و مرجان حدیث (۲۸۱ تا ۲۸۹)

 

281 - حدیث أَبِی جُحَیْفَةَ، قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی قُبَّةٍ حَمْرَاءَ مِنْ أَدَمٍ، وَرَأَیْتُ بِلاَلاً أَخَذَ وَضُوءَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَرَأَیْتُ النَّاسَ یَبْتَدِرُونَ ذَاکَ الْوَضوءَ، فَمَنْ أَصَابَ مِنْهُ شَیْئًا تَمَسَّحَ بِهِ، وَمَنْ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ شَیْئًا أَخَذَ مِنْ بَلَلِ یَدِ صَاحِبِه، ثُمَّ رَأَیْتُ بِلاَلاً أَخَذَ عَنَزَةً فَرَکَزَهَا، وَخَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی حُلَّةٍ حَمْرَاءَ مُشَمِّرًا، صَلَّى إِلَى الْعَنَزَةِ بِالنَّاسِ رَکْعَتَیْنِ، وَرَأَیْتُ النَّاسَ وَالدَّوَابَّ یَمُرُّونَ مِنْ بَیْنَ یَدَیِ الْعَنَزَةِ.


ترجمه : ابوجحیفه رضی الله عنه فرمودند : من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را درخیمه پوستی سرخ رنگ دیدم ، و بلال را دیدم که آب وضوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را گرفته است و مردم را دیدم که شتاب زده به سمت آن آب وضو رفته «و ازآن برای تبرک برایشان برمی دارند» لذا به هر کسی که از آن آب می رسید آن را بر«بدنش» می مالید و به هرکسی هم که چیزی نمی رسید از تری دست همراهش گرفته «و برای تبرک بر بدنش می مالید» ، سپس بلال را دیدم که سر نیزه ای را گرفته و«بعنوان ستره» برزمین فرود برد، و «سپس» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در حالی که ازار و رداء سرخی به تن داشتند و پاچه هایشان بالا کشیده بود «ازآن خیمه» بیرون شده «و آن سرنیزه را ستره نموده» و به سوی آن سرنیزه دو رکعت برای مردم «پیش نمازی داده» نماز خواندند، و دیدم که مردم و چهارپایان از جلوی آن سرنیزه «که بعنوان ستره بود» گذر می کردند .


282 - حدیث عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: أَقْبَلْتُ رَاکِبًا عَلَى حِمَارٍ أَتَانٍ، وَأَنَا یَوْمَئِذٍ قَدْ نَاهَزْتُ الاحْتِلاَمَ، وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی بِمِنَى إِلَى غَیْرِ جِدَارٍ، فَمَرَرْتُ بَیْنَ یَدَیْ بَعْضِ الصَّفِّ، وَأَرْسَلْتُ الأَتَانَ تَرْتَعُ، فَدَخَلْتُ فِی الصَّفِّ، فَلَمْ یُنْکَرْ ذلِکَ عَلَیَ .


ترجمه : عبدالله بن عباس رضی الله عنه فرمودند: من در حالی که بر ماچ خری سوار بودم آمدم ، و من در آن روز نزدیک به احتلام «و سن بلوغ » بودم، و رسول الله صلی الله علیه وسلم «در آن روز» در منی به سوی غیر دیواری نماز می خواندند، من از جلوی برخی از صف ها گذر نمودم و ماچ خررا رها نمودم تا بچرد و در صف «نماز» داخل شدم «و شروع به نماز خواندن نمودم»، واین «عمل و گذرمرا» کسی بر من انکار نکرد «و خورده نگرفت».


283 - حدیث أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ أَبُو صَالِحِ السَّمَّانُ: رَأَیْتُ أَبَا سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ یُصَلِّی إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ، فَأَرَادَ شَابٌّ مِنْ بَنِی أَبِی مُعَیْطٍ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَدَفَعَ أَبُو سَعِیدٍ فِی صَدْرِهِ، فَنَظَرَ الشَّابُ فَلَمْ یَجِدْ مَسَاغًا إِلاَّ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ فَعَادَ لِیَجْتَازَ فَدَفَعَهُ أَبُو سَعِیدٍ أَشَدَّ مِنَ الأُولَى فَنَالَ مِنْ أَبِی سَعِیدٍ، ثُمَّ دَخَلَ عَلَى مَرْوَانَ، فَشَکَا إِلَیْهِ مَا لَقِیَ مِنْ أَبِی سَعِیدٍ، وَدَخَلَ أَبُو سَعِیدٍ خَلْفَهُ عَلَى مَرْوَانَ، فَقَالَ: مَا لَکَ وَلاِبْنِ أَخِیکَ یَا أَبَا سَعِیدٍ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: إِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ فَأَرَادَ أَحَدٌ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلْیَدْفَعُهُ، فَإِنْ أَبى فَلْیُقَاتِلْهُ فَإِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ.


ترجمه : ابوصالح سمان رحمه الله فرمودند : من در روزجمعه ابوسعید خدری رضی الله عنه را دیدم که بسوی چیزی که او را از مردم می پوشاند «و بعنوان ستره از آن استفاده می کرد» نماز می خواند، که جوانی از «طائفه» بنی ابی معیط می خواست که از جلوی ایشان «و درمیان ستره» گذرکند، ابوسعید رضی الله عنه «دست» برسینه اش گذاشت و او را هل «به عقب» داد «تا نیاید و از جلویش گذر نکند» سپس «آن» جوان نگاه کرد ولی جایی که گنجایش گذرداشته باشد بجزاز جلوی ایشان نیافت ، لذا آن جوان دوباره بازگشت تا «ازجلوی ابوسعید رضی الله عنه» گذر نماید که این بار «ابوسعید رضی الله عنه» محکم تراز بار اولی او را «به عقب» هل داد «و نگذاشت که ازمیان او ستره اش گذرکند» لذا «آن جوان» از ابوسعید «خدری رضی الله عنه» ناراحت شده وبر مروان وارد شد و به ایشان از آنچه که ازابوسعید«رضی الله عنه» با او برخورد کرده بود شکایت نمود، و ابوسعید «رضی الله عنه» بعد از آن جوان برمروان وارد شد، «در آن وقت بود که مروان به ابوسعید رضی الله عنه» گفت : تو به پسربرادر«دینی» خود چه کار داشتید، ای ابوسعید «که او را زده ای»؟ «ابوسعید خدری رضی الله عنه درجواب» گفت : من ازپیامبرصلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند : هرگاه یکی از شما بسوی چیزی «بعنوان ستره» که او را از مردم می پوشاند نماز می خواند و سپس کسی خواست از جلوی او « ودر میان او ستره اش» گذر نماید ، پس باید که او را «به عقب» هل داده «و گذارد که گذر نماید»، واگراوسرباز زد «و برگذر اصرارنمود» پس باید که با او درگیرشد زیرا که او شیطان است «که می خواهد همراه این گذر کنند از جلوی نماز بگذرد».


284 - حدیث أَبِی جُهَیْمٍ عَنْ بُسْرِ بْنِ سَعِیدٍ، أَنَّ زَیْدَ بْنَ خَالِدٍ أَرْسَلَهُ إِلَى أَبِی جُهَیْمٍ یَسْأَلُهُ مَاذَا سَمِعَ مِنْ رَسُولِ الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْمَارِّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّی، فَقَالَ أَبُو جُهَیْمٍ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَوْ یَعْلَمُ الْمَارُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ مِنَ الإِثْمِ لَکَانَ أَنْ یَقِفَ أَرْبَعِینَ خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ.


ترجمه : بسر بن سعید رحمه الله روایت نمودند که همانا زید بن خالد رضی الله عنه ایشان را به نزد ابو جحیفه رضی الله عنه فرستادند تا از ایشان بپرسد که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره گذر کننده از جلوی نماز گذاری« که ستره ندارد» چه شنیده است ؟ ابوجهیم رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : اگر گذر کننده از جلوی نماز گذاری «که ستره ندارد» می دانست که بر او چقدر گناه است برای او بهتر بود که چهل «لحظه، یا ماه و یا سال» می ایستاد بهتربود از اینکه از جلوی آن «نمازگذار» گذرکند .


285 - حدیث سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: کَانَ بَیْنَ مُصَلَّی رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ الْجِدَارِ مَمَرُّ الشَّاةِ.


ترجمه : سهل بن سعد رضی الله عنه فرمودند: «معمولا» فاصله محل «سجده» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در محل نماز، تا دیوار« مسجد که در جلویشان قرار داشت» به اندازه «جای» گذریک گوسفند بود .


286 - حدیث سَلَمَةَ، قَالَ: کَانَ جِدَارُ الْمَسْجِدِ عِنْدَ الْمِنْبَرِ مَا کَادَتِ الشَّاةُ تَجُوزُهَا .


ترجمه : سلمه رضی الله عنه فرمودند : «همانا آن» دیوارمسجد «النبی» که نزد منبربود «آنقدر به منبر نزدیک بود» که عنقریب بود گوسفندی از «میان دیوار و منبر» نتواند گذرکند .


287 - حدیث سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ قَالَ یَزِیدُ بْنُ أَبِی عُبَیْدٍ: کُنْتُ آتِی مَعَ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ فَیُصَلِّی عِنْدَ الأُسْطُوَانَةِ الَّتِی عِنْدَ الْمُصْحَفِ، فَقُلْتُ یَا أَبَا مُسْلِمٍ أَرَاکَ تَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدَ هذِهِ الأُسْطُوَانَةِ قَالَ: فَإِنِّی رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدهَا.


ترجمه : یزید بن ابی عبید رحمه الله فرمودند : من بودم «که گه گاهی» بهمراه سلمه بن اکوع رضی الله عنه «برای نماز به مسجد النبی » می آمدم «و می دیدم که » ایشان «عموما» نزد ستونی که برآن «در زمان خلافت عثمان رضی الله عنه» قرآن گذاشته می شد، نماز می خواند، من به ایشان گفتم ای ابومسلم «علت چیست ؟که» من ترا می بینم که تلاش و انتخاب می کنی که «عموما» نزد این ستون نماز بخوانی؟ ایشان فرمودند : همانا من دیدم که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم «عموما» تلاش و انتخاب می کردند تا نزد این ستون «نماز نفل» می خواندند .


288- حدیث عَائِشَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُصَلِّی وَهِیَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْقِبْلَةِ عَلَى فِرَاشِ أَهْلِهِ اعْتِرَاضَ الْجَنَازَةِ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنه روایت نمودند که «گه گاهی» رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نماز«شب» می خواندند و در حالی که ایشان در «جلوی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» در میان ایشان و میان قبله بربستر خانوادهشان همانند جنازه ای دراز کشیده بودند.


289- حدیث عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی وَأَنَا رَاقِدَةٌ مُعْتَرِضَةٌ عَلَى فِرَاشِهِ، فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یُوتِرَ أَیْقَظَنِی فَأَوْتَرْتُ.


ترجمه : عایشه رضی الله عنه روایت نمودند که «گه گاهی» پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز«شب» می خواندند و درحالی که من بر بستر خوابیده و بصورت عرضی «درجلوی ایشان» درازکشیده بودم، و چون «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» می خواستند نماز وترشان را بخوانند مرا بیدار می نمودند و من «هم» نماز وتر«خودم» را می خواندم.